حکیم (اسم الهی): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = اسم الهی | | موضوع مرتبط = اسم الهی | ||
خط ۹: | خط ۸: | ||
«[[حکیم]]» بر وزن فعیل، صفت مشبهه از ریشه «[[حُکم]]» و از [[اسماء حسنای الهی]] است.<ref>الکافی، ج ۱، ص۱۱۲؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۱۹۲؛ شرح الاسماء، ص۸۶.</ref> برای حُکم در لغت معانی گوناگونی مانند منع برای [[اصلاح]]،<ref> مفردات، ص۲۴۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».</ref> یا جلوگیری از [[فساد]]،<ref> العین، ص۱۹۲؛ اقرب الموارد، ج ۱، ص۲۱۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».</ref> [[قضاء]]،<ref>المصباح، ص۱۴۵، «حکم»؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۱.</ref> [[داوری]] به [[حق]]،<ref>لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».</ref> [[علم]] و [[فقه]]<ref>لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».</ref> یاد شده است؛ ولی در اصل به معنای «منع»<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص۹۱، «حکم».</ref> و معنای جامع آن، [[استواری]] و [[استحکام]] موجود در اشیاست که از پاشیدگی اجزای آنها بازمیدارد.<ref> المیزان، ج ۷، ص۱۱۵.</ref> «حکیم» نیز به معنای عالم و دارنده [[حکمت]] <ref> لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰.</ref> و کسی آمده است که [[کارها]] را با [[اتقان]] و اِحکام انجام میدهد،<ref> الصحاح، ج ۵، ص۱۹۰۱، «حکم»؛ حاشیه شیخ زاده، ص۵۱۷.</ref> پس «حکیم» به معنای مُحکِم است؛ مانند [[بدیع]] به معنای مُبدع.<ref> الفروق اللغویه، ص۱۹۵؛ اشتقاق اسماء الله، ص۹۰.</ref> | «[[حکیم]]» بر وزن فعیل، صفت مشبهه از ریشه «[[حُکم]]» و از [[اسماء حسنای الهی]] است.<ref>الکافی، ج ۱، ص۱۱۲؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۱۹۲؛ شرح الاسماء، ص۸۶.</ref> برای حُکم در لغت معانی گوناگونی مانند منع برای [[اصلاح]]،<ref> مفردات، ص۲۴۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».</ref> یا جلوگیری از [[فساد]]،<ref> العین، ص۱۹۲؛ اقرب الموارد، ج ۱، ص۲۱۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».</ref> [[قضاء]]،<ref>المصباح، ص۱۴۵، «حکم»؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۱.</ref> [[داوری]] به [[حق]]،<ref>لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».</ref> [[علم]] و [[فقه]]<ref>لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».</ref> یاد شده است؛ ولی در اصل به معنای «منع»<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص۹۱، «حکم».</ref> و معنای جامع آن، [[استواری]] و [[استحکام]] موجود در اشیاست که از پاشیدگی اجزای آنها بازمیدارد.<ref> المیزان، ج ۷، ص۱۱۵.</ref> «حکیم» نیز به معنای عالم و دارنده [[حکمت]] <ref> لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰.</ref> و کسی آمده است که [[کارها]] را با [[اتقان]] و اِحکام انجام میدهد،<ref> الصحاح، ج ۵، ص۱۹۰۱، «حکم»؛ حاشیه شیخ زاده، ص۵۱۷.</ref> پس «حکیم» به معنای مُحکِم است؛ مانند [[بدیع]] به معنای مُبدع.<ref> الفروق اللغویه، ص۱۹۵؛ اشتقاق اسماء الله، ص۹۰.</ref> | ||
از این رو گاهی مراد از حکمت، [[معرفت]] اشیاء <ref> کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> یا علم [[تصوری]] به ماهیت آنها و [[تصدیق یقینی]] به تحقق آنهاست <ref> المبدء والمعاد، ص۱۶۶.</ref> و زمانی مقصود از آن، صدور شیء به [[کاملترین]] وجه <ref>کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> یا فعل محکم است.<ref> المبدأ والمعاد، ص۱۶۶.</ref> در تعریفی جامع، [[حکمت]]، علم به [[حقایق]] موجودات است، به همانگونهای که در واقع هستند؛ نیز [[نظم]] محکم و متقن وجود است.<ref> شرح الاسماء، ص۸۶.</ref> تناسب این دو معنا با مفهوم اصلی [[حکم]]، در آن است که حکمت، صاحب آن را از [[جهل]] بازمیدارد و [[احکام]] و اتقان چیزی، از خروج آن از دایره خواستِ اِحکام بخشندهاش جلوگیری میکند،<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۸۸.</ref> چنانکه پیوند میان دو معنای یاد شده در این است که معنای دوم، مستلزم معنای نخست است؛ زیرا فاعل کار متقن و محکم ممکن نیست به آن [[جاهل]] باشد.<ref> اشتقاق اسماء الله، ص۹۰.</ref> به گفته برخی، «[[حکیم]]» [[دانا]] به تفاصیل اشیاء با [[برترین علم]] <ref>القواعد والفوائد، ج ۲، ص۱۶۶.</ref> و [[حکمت]]، [[برترین]] [[دانش]] به برترین معلومات <ref>علمالیقین، ص۱۹۲.</ref> و محکمترین فعل در مصنوعات است،<ref>اسفار، ج ۶، ص۳۶۸.</ref> ازاین رو در میان [[انسانها]] حکیم کسی است که به [[خدا]] [[معرفت]] داشته باشد <ref>علم الیقین، ص۱۹۲؛ عمدة القاری، ج ۱۸، ص۳۲.</ref> و هرکه به همه چیز آشنا باشد [[ولی خدا]] را نشناسد ـ که برترین معلومات است ـ سزاوار نام حکیم نیست.<ref>رک: شرح فصوص، ص۳۲۳، پاورقی؛ بدایة المعارف، ص۲۱۸؛ عمدة القاری، ج ۱۸، ص۳۲.</ref> بر همین اساس است که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: رأس الحکمة مخافة [[اللّه]] .<ref>علم الیقین، ص۱۹۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۳۷۶.</ref> | از این رو گاهی مراد از حکمت، [[معرفت]] اشیاء <ref> کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> یا علم [[تصوری]] به ماهیت آنها و [[تصدیق یقینی]] به تحقق آنهاست <ref> المبدء والمعاد، ص۱۶۶.</ref> و زمانی مقصود از آن، صدور شیء به [[کاملترین]] وجه <ref>کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> یا فعل محکم است.<ref> المبدأ والمعاد، ص۱۶۶.</ref> در تعریفی جامع، [[حکمت]]، علم به [[حقایق]] موجودات است، به همانگونهای که در واقع هستند؛ نیز [[نظم]] محکم و متقن وجود است.<ref> شرح الاسماء، ص۸۶.</ref> تناسب این دو معنا با مفهوم اصلی [[حکم]]، در آن است که حکمت، صاحب آن را از [[جهل]] بازمیدارد و [[احکام]] و اتقان چیزی، از خروج آن از دایره خواستِ اِحکام بخشندهاش جلوگیری میکند،<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۸۸.</ref> چنانکه پیوند میان دو معنای یاد شده در این است که معنای دوم، مستلزم معنای نخست است؛ زیرا فاعل کار متقن و محکم ممکن نیست به آن [[جاهل]] باشد.<ref> اشتقاق اسماء الله، ص۹۰.</ref> به گفته برخی، «[[حکیم]]» [[دانا]] به تفاصیل اشیاء با [[برترین علم]] <ref>القواعد والفوائد، ج ۲، ص۱۶۶.</ref> و [[حکمت]]، [[برترین]] [[دانش]] به برترین معلومات <ref>علمالیقین، ص۱۹۲.</ref> و محکمترین فعل در مصنوعات است،<ref>اسفار، ج ۶، ص۳۶۸.</ref> ازاین رو در میان [[انسانها]] حکیم کسی است که به [[خدا]] [[معرفت]] داشته باشد <ref>علم الیقین، ص۱۹۲؛ عمدة القاری، ج ۱۸، ص۳۲.</ref> و هرکه به همه چیز آشنا باشد [[ولی خدا]] را نشناسد ـ که برترین معلومات است ـ سزاوار نام حکیم نیست.<ref>رک: شرح فصوص، ص۳۲۳، پاورقی؛ بدایة المعارف، ص۲۱۸؛ عمدة القاری، ج ۱۸، ص۳۲.</ref> بر همین اساس است که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: رأس الحکمة مخافة [[اللّه]] .<ref>علم الیقین، ص۱۹۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۳۷۶.</ref> | ||
اسم «حکیم» ۹۱ بار در [[قرآن]] آمده که در بسیاری از موارد همراه اسمهای [[علیم]] (۳۲ بار)، [[خبیر]] (۴ بار)، [[عزیز]] (۴۶ بار)، حمید (۱ بار)، علیّ (۱ بار)، [[توّاب]] (۱ بار)، [[واسع]] (۱ بار) و در دیگر موارد تنها به کار رفته است.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> | اسم «حکیم» ۹۱ بار در [[قرآن]] آمده که در بسیاری از موارد همراه اسمهای [[علیم]] (۳۲ بار)، [[خبیر]] (۴ بار)، [[عزیز]] (۴۶ بار)، حمید (۱ بار)، علیّ (۱ بار)، [[توّاب]] (۱ بار)، [[واسع]] (۱ بار) و در دیگر موارد تنها به کار رفته است.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۴: | ||
== تبیین [[حکیم بودن خدا]] == | == تبیین [[حکیم بودن خدا]] == | ||
«حکیم» به [[شناخت خدا]] به اشیاء و تشکیل آنها با [[اتقان]] و بر وجه کمال اشاره دارد،<ref>فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.</ref> به گونهای که هر چیزی را با اندازهگیری عادلانه،<ref>فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.</ref> درست <ref> شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۳.</ref> و [[حسن تدبیر]] <ref>فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.</ref> در جایگاهی مینهد که [[شایسته]] آن است <ref>شرح فصوص الحکم، ص۹۰۵.</ref> و جز فعل [[نیکو]] و [[زیبا]] انجام نمیدهد.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص۴۱۶.</ref> جز ذات خویش از کارش هدفی ندارد و جای اعتراضی بر آن نیست.<ref>شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۳؛ فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص۳۵۹.</ref> نه جاهل است و نه [[اهمال]] میورزد <ref>المیزان، ج ۳، ص۲۲۸.</ref> و به گفته برخی [[راست گفتار]] و درست [[کردار]] است،<ref>شرح الاسماء، ص۸۶.</ref> بنابراین «[[حکیم]]» از [[اسماء]] حسنای خداست که به دو معنا به کار میرود: | «حکیم» به [[شناخت خدا]] به اشیاء و تشکیل آنها با [[اتقان]] و بر وجه کمال اشاره دارد،<ref>فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.</ref> به گونهای که هر چیزی را با اندازهگیری عادلانه،<ref>فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.</ref> درست <ref> شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۳.</ref> و [[حسن تدبیر]] <ref>فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.</ref> در جایگاهی مینهد که [[شایسته]] آن است <ref>شرح فصوص الحکم، ص۹۰۵.</ref> و جز فعل [[نیکو]] و [[زیبا]] انجام نمیدهد.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص۴۱۶.</ref> جز ذات خویش از کارش هدفی ندارد و جای اعتراضی بر آن نیست.<ref>شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۳؛ فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص۳۵۹.</ref> نه جاهل است و نه [[اهمال]] میورزد <ref>المیزان، ج ۳، ص۲۲۸.</ref> و به گفته برخی [[راست گفتار]] و درست [[کردار]] است،<ref>شرح الاسماء، ص۸۶.</ref> بنابراین «[[حکیم]]» از [[اسماء]] حسنای خداست که به دو معنا به کار میرود: | ||
#[[دانا]] به اشیاء، [[منافع]]، [[مصالح]] و [[خیرات]] آنها، در این صورت از [[صفات ذات]] است. | # [[دانا]] به اشیاء، [[منافع]]، [[مصالح]] و [[خیرات]] آنها، در این صورت از [[صفات ذات]] است. | ||
#فاعلی که هیچگونه نقصی در فعل او نیست و کارهایش در غایتِ [[احکام]] و [[اتقان]] و نهایت کمال است؛ که در این صورت از [[صفات فعل]] است،<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۱، ص۳۵۹؛ کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> از این رو به این معنا (از دید [[متکلمان]]) «حکیم» بودن وی در ازل نفیپذیر است.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱، ص۴۲۵؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص۳۵۹.</ref> | # فاعلی که هیچگونه نقصی در فعل او نیست و کارهایش در غایتِ [[احکام]] و [[اتقان]] و نهایت کمال است؛ که در این صورت از [[صفات فعل]] است،<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۱، ص۳۵۹؛ کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> از این رو به این معنا (از دید [[متکلمان]]) «حکیم» بودن وی در ازل نفیپذیر است.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱، ص۴۲۵؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص۳۵۹.</ref> | ||
[[علیم]] و «حکیم» با آنکه تشابه معنایی دارند، با هم تفاوت داشته و نسبت میان آنها عموم و خصوص مطلق است: هر حکیمی علیم است؛ ولی هر علیمی حکیم نیست،<ref>رحمة من الرحمن، ص۳۹۶.</ref> زیرا علیم از [[حقایق]] امور پرده برمیدارد؛ اما «حکیم» [[علوم]] و تصرّفات خود را متناسب با [[برترین]] وضع برای آنها قرار میدهد تا اثر [[ارزشمند]] نیکویی را پدید آورد،<ref> التفکر فی الاسماء، ص۱۸۹.</ref> از این رو برخی اسم «حکیم» را با عالم و مدبّر مرتبط دانسته و افزودهاند: «حکیم» عالم به مواضع امور، نیز [[نهان]] آنها در جایگاه ویژهشان است.<ref>رحمة من الرحمن، ص۲۳۹.</ref> باتوجه به نسبت یاد شده، [[عارفان]]، «حکیم» را بر علیم مقدّم میدانند؛ زیرا به [[عقیده]] ایشان [[علم]] پیرو معلوم است و به ممکنات، براساس ترتیبی تعلق میگیرد که برخاسته از [[حکومت]] اسم «حکیم» میان آنهاست؛ ولی جز عارفان، علیم را بر «حکیم» پیش میدانند و به هر دو صورت در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>رحمة من الرحمن، ص۲۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref> | [[علیم]] و «حکیم» با آنکه تشابه معنایی دارند، با هم تفاوت داشته و نسبت میان آنها عموم و خصوص مطلق است: هر حکیمی علیم است؛ ولی هر علیمی حکیم نیست،<ref>رحمة من الرحمن، ص۳۹۶.</ref> زیرا علیم از [[حقایق]] امور پرده برمیدارد؛ اما «حکیم» [[علوم]] و تصرّفات خود را متناسب با [[برترین]] وضع برای آنها قرار میدهد تا اثر [[ارزشمند]] نیکویی را پدید آورد،<ref> التفکر فی الاسماء، ص۱۸۹.</ref> از این رو برخی اسم «حکیم» را با عالم و مدبّر مرتبط دانسته و افزودهاند: «حکیم» عالم به مواضع امور، نیز [[نهان]] آنها در جایگاه ویژهشان است.<ref>رحمة من الرحمن، ص۲۳۹.</ref> باتوجه به نسبت یاد شده، [[عارفان]]، «حکیم» را بر علیم مقدّم میدانند؛ زیرا به [[عقیده]] ایشان [[علم]] پیرو معلوم است و به ممکنات، براساس ترتیبی تعلق میگیرد که برخاسته از [[حکومت]] اسم «حکیم» میان آنهاست؛ ولی جز عارفان، علیم را بر «حکیم» پیش میدانند و به هر دو صورت در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>رحمة من الرحمن، ص۲۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۶.</ref> به گفته برخی در مواردی که تنها «حکیم» بودن [[خدا]] یا [[حکمت]] وی به شکل [[اجمال]] در نظر است و «حکیم» همراه صفات دیگری مناسب با آن موارد آمده است، «حکیم» بر دیگر صفات مقدّم شده است؛ مانند {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست و او فرزانه داناست» سوره زخرف، آیه ۸۴.</ref>.<ref>التحقیق، ج ۲، ص۲۶۶، «حکم».</ref> گفتنی است [[احکام]] در [[خلق]] اشیاء به معنای [[اتقان]] [[تدبیر]] و حسن تقدیر برای آنهاست، از این رو پارهای از [[آفریدگان]] مانند پشه و مورچه، با اینکه بنیه محکمی ندارند، آثار تدبیر و جهاتی که در آنها هست و بر [[قدرت]] و [[علم]] سازنده آنها دلالت میکند، کمتر از آثار و جهات [[آسمانها]] و [[زمین]]، کوهها و دریاها نیست؛ همچنین مراد از نیکویی [[مخلوقات]]، [[حسن تدبیر]] در نهادن هر چیزی در جایگاه خویش برپایه [[مصلحت]] است: {{متن قرآن|الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا}}<ref>«همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین او راست و فرزندی نگزیده است و در فرمانفرمایی او را انبازی نیست و هر چیز را آفرید آنگاه آن را به شایستگی اندازه نهاد» سوره فرقان، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ}}<ref>«ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.</ref> که در موجوداتی چون بوزینه و خوک نیز که ظاهری [[زیبا]] ندارند، هست<ref>شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۱؛ الاسماء والصفات، ج ۱، ص۵۳ ـ ۵۴.</ref>.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref> | ||
== [[اثبات]] [[حکیم بودن خدا]] == | == [[اثبات]] [[حکیم بودن خدا]] == | ||
[[واجب]] بودن [[خدا]] مستلزم اتصاف وی به | [[واجب]] بودن [[خدا]] مستلزم اتصاف وی به وصف [[حکمت]] است؛ زیرا اگر حکمت به معنای علم به اشیاء باشد، خدا همه چیز را میداند: {{متن قرآن|ٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.</ref>، بلکه وی دارای [[کاملترین]] و شریفترین [[دانش]] است که به اشیاء همانگونه که هستند تعلق دارد؛ چراکه علم وی به [[نظام]] وجود، مبدأ [[آفرینش]] موجودات است و چنین [[علمی]] شریفتر از دانشی است که متأخر و برگرفته از آنهاست. علم یاد شده ـ که از راه علم به ذات به دست میآید ـ بدین معناست که غرضی جز ذات [[حق]] و علم به ذات و معلومات آن در ایجاد اشیاء نقشی ندارد و خدا همانگونه که در ذات خود [[بینیاز]] است، در فعل خویش نیز غنیّ مطلق است و هرچه جز او به وی محتاجاند: {{متن قرآن|وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ}}<ref>«خداوند بینیاز است و شما نیازمندید» سوره محمد، آیه ۳۸.</ref> این همان معنای [[عنایت]] است و اگر حکمت به معنای فعل محکم و نظمی باشد که در برگیرنده کمالِ مرتبه هر چیزی است، بیتردید [[افعال الهی]] ـ چنانکه مشهود است ـ در [[غایت]] اِحکام و [[اتقان]] و نهایت کمالاند: {{متن قرآن|ِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ}}<ref>«آفرینش خداوند را (بنگر) که هر چیز را استوار آفریده است» سوره نمل، آیه ۸۸.</ref> [[خدای سبحان]]، افزون بر آنکه به هر چیزی کمال وجودش را عطا فرموده، او را به سوی کمال ثانویاش [[هدایت]] کرده است: {{متن قرآن|رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref>«پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ}}<ref>«همان که مرا آفرید و همو راهنماییام میکند» سوره شعراء، آیه ۷۸.</ref> [[خلق]]، اعطای کمال یکم و هدایت، افاده کمال دوم است؛ همچنین [[خدا]] به هر چیزی برای [[حفظ]] کمال موجود نیرویی ([[عشق]]) و برای حرکت به سوی کمال مفقود، قوّهای ([[شوق]]) بخشیده است. عشق هر آفریدهای به ذات خود، مبدأ عشق به دیگر اشیای مناسب و [[برگزیده]] نزد اوست و عشق، [[شعور]] به کمال است، بنابراین شعور هر چیزی به ذات خود، اصل [[سعادت]] اوست. | ||
نتیجه آنکه [[حکمت الهی]] که مقتضی ایجاد موجودات به محکمترین و [[شایستهترین]] شکل است، با عشقی [[انتظام]] مییابد که در تمام ذرّات عالم ساری است،<ref>اسفار، ج ۶، ص۳۶۸ ـ ۳۶۹؛ المبدء والمعاد، ص۱۶۶ ـ ۱۶۸؛ کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> بنابراین به قطع، خدا در [[علم]] و عمل خویش «حکیمِ» مطلق است.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref> | نتیجه آنکه [[حکمت الهی]] که مقتضی ایجاد موجودات به محکمترین و [[شایستهترین]] شکل است، با عشقی [[انتظام]] مییابد که در تمام ذرّات عالم ساری است،<ref>اسفار، ج ۶، ص۳۶۸ ـ ۳۶۹؛ المبدء والمعاد، ص۱۶۶ ـ ۱۶۸؛ کشف المراد، ص۴۱۶.</ref> بنابراین به قطع، خدا در [[علم]] و عمل خویش «حکیمِ» مطلق است.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۲۷: | ||
برخی از جلوههای [[حکمت خدا]] را میتوان در [[آفرینش انسان]]، صورتگری و مرتب ساختن اعضای [[بدن]] وی دید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«اوست که هر گونه بخواهد شما را در زهدانها چهرهنگاری میکند. هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.</ref>؛ مانند نهادن بینی ـ که [[حس]] بویایی در آن هست ـ در بالای دهان که در [[کشف]] بوی غذاهای [[فاسد]] پیش از داخل شدن آنها به دهان دارای اثر بزرگی است؛<ref>التفکر فیالاسماء، ص۱۸۹.</ref> یا کمانی بودن ابروان که در [[زیبایی]] نقش بسزایی دارد؛ یا لطایف دیگری که [[حصر]] کردنی نیستند؛<ref>المبدء والمعاد، ص۱۶۷.</ref> همچنین [[حشر]] [[انسان]] برای حساب و [[جزا]] جلوه دیگری از [[حکمت]] [[پروردگار]] در [[آفرینش]] اوست: {{متن قرآن|وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و پروردگارت خود، آنان را (در رستخیز) گرد میآورد؛ بیگمان او فرزانهای داناست» سوره حجر، آیه ۲۵.</ref>، وگرنه [[آفرینش]] وی [[بیهوده]] بوده و این با [[حکمت الهی]] منافات دارد، چون مدتی دراز زیستن، [[خوردن]]، [[آشامیدن]] و [[رنج]] بردن برای [[معیشت]] و آنگاه نابود شدن فایده ندارد: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref>.<ref>نثر طوبی، ج ۱، ص۴۹ ـ ۵۰.</ref> | برخی از جلوههای [[حکمت خدا]] را میتوان در [[آفرینش انسان]]، صورتگری و مرتب ساختن اعضای [[بدن]] وی دید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«اوست که هر گونه بخواهد شما را در زهدانها چهرهنگاری میکند. هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.</ref>؛ مانند نهادن بینی ـ که [[حس]] بویایی در آن هست ـ در بالای دهان که در [[کشف]] بوی غذاهای [[فاسد]] پیش از داخل شدن آنها به دهان دارای اثر بزرگی است؛<ref>التفکر فیالاسماء، ص۱۸۹.</ref> یا کمانی بودن ابروان که در [[زیبایی]] نقش بسزایی دارد؛ یا لطایف دیگری که [[حصر]] کردنی نیستند؛<ref>المبدء والمعاد، ص۱۶۷.</ref> همچنین [[حشر]] [[انسان]] برای حساب و [[جزا]] جلوه دیگری از [[حکمت]] [[پروردگار]] در [[آفرینش]] اوست: {{متن قرآن|وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و پروردگارت خود، آنان را (در رستخیز) گرد میآورد؛ بیگمان او فرزانهای داناست» سوره حجر، آیه ۲۵.</ref>، وگرنه [[آفرینش]] وی [[بیهوده]] بوده و این با [[حکمت الهی]] منافات دارد، چون مدتی دراز زیستن، [[خوردن]]، [[آشامیدن]] و [[رنج]] بردن برای [[معیشت]] و آنگاه نابود شدن فایده ندارد: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref>.<ref>نثر طوبی، ج ۱، ص۴۹ ـ ۵۰.</ref> | ||
تجلّی اسم «[[حکیم]]» را در [[کلام الهی]] ([[قرآن]]) نیز که هیچگاه غبار کهنگی و بطلان بر آن نمینشیند: {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> میتوان دید: {{متن قرآن|تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«فرو فرستادن این کتاب از سوی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره زمر، آیه ۱.</ref> چنانکه خود قرآن به | تجلّی اسم «[[حکیم]]» را در [[کلام الهی]] ([[قرآن]]) نیز که هیچگاه غبار کهنگی و بطلان بر آن نمینشیند: {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> میتوان دید: {{متن قرآن|تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«فرو فرستادن این کتاب از سوی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره زمر، آیه ۱.</ref> چنانکه خود قرآن به وصف حکیم [[ستایش]] گشته است: {{متن قرآن|وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ}}<ref>«سوگند به قرآن حکیم» سوره یس، آیه ۲.</ref>.<ref>التفکر فی الاسماء، ص۱۸۹.</ref> زیرا در آن هر حرف یا کلمهای در جایگاه مناسب خویش است، به گونهای که جا به جاییشان در معنای مراد، خلل وارد ساخته و مایه [[کاستی]] در فایده مطلوب است.<ref> التفکر فی الاسماء، ص۱۸۹.</ref> جلوههای دیگری از حکمت الهی را در این امور میتوان یافت<ref>فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.</ref> [[سخن گفتن]] وی با [[پیامبران]] به یکی از سه راه: بیواسطه یا از پس پرده یا با فرستادن [[فرشته وحی]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.</ref>؛ [[امداد]]: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«و خداوند آن را جز مژدهای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دلهاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۶.</ref>؛ [[مقهور]] ساختن [[بندگان]]: {{متن قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«و اوست که بر بندگان خویش چیره است و او فرزانه آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۸.</ref>؛ [[حصر]] همه حمدها برای وی: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«سپاس خداوند را که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و در جهان واپسین سپاس او راست و او فرزانه آگاه است» سوره سبأ، آیه ۱.</ref>؛ [[تسبیح]] عمومی موجودات برای او: {{متن قرآن|سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حدید، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۴.</ref>؛ [[گواهی]] [[خدا]]، [[ملائکه]] و صاحبان [[علم]] بر [[توحید الهی]]: {{متن قرآن| شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ }}<ref>«خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref>؛ [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}}: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref> و دیگر [[پیامبران]]: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و هر که را بخواهد به راه میآورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.</ref>؛ [[تشریع احکام]]. {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، حقّ شایستهای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایهای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! مشرکان پلیدند بنابراین پس از امسال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر از ناداری بیمناکید خداوند به زودی شما را با بخشش خویش اگر بخواهد بینیاز میگرداند که خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۲۸.</ref>.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۵-۳۰۶.</ref> | ||
== [[شبهه]] [[نقض]] [[حکمت الهی]] و پاسخ آن == | == [[شبهه]] [[نقض]] [[حکمت الهی]] و پاسخ آن == | ||
درباره دو | درباره دو وصف [[عدالت]] و حکمت الهی شبهههایی یاد شدهاند. [[عادل]] بودن [[خدا]] یعنی او [[شایستگی]] هیچ موجودی را مهمل نمیگذارد و به هرکس به اندازه استحقاقش میبخشد و مراد از «[[حکیم]]» بودن وی آن است که [[نظام آفرینش]] [[نیکوترین نظام]] ممکن است: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ}}<ref>«اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.</ref> و لازمِ [[حکمت]] [[حق]]، این است که [[جهان هستی]] هدفدار باشد و موجود، یا خود خیر باشد یا به خیر ختم گردد. | ||
اشکال مشترک درباره [[عدل]] و حکمت [[پروردگار]]، وجود [[بدبختیها]]، تیرهروزیها، [[شرور]] و آفات و پدیدههای زیانآوری چون [[بیماریها]]، درندهها و گزندههاست. اینگونه امور را میتوان [[ظلم]] خواند و نقضی بر [[عدل الهی]]، چنان که میشود پدیدههایی مخالف حکمت (بیفایده و زیانآور) نامید و نقضی بر حکمت بالغ پروردگار.<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۸۴ ـ ۹۸، «عدل الهی».</ref> این نقض و اشکال بیشتر زمانی در [[ذهن]] ایجاد میشود که به دنبال [[هدف]] خدا از این [[کارها]] هستیم، آن چنان که برای [[انسان]] در کارهایش به هدفی [[معتقد]] هستیم. پاسخ این نقض را میتوان در تفاوت معنای حکیم بودن انسان با «حکیم» بودن خدا یافت: حکیم بودن انسان یعنی در هر کاری هدفی معقول دارد؛ اما خدا غنیّ علیالاطلاق است و غایتی ندارد، چون کمالی فرض نمیشود که او نداشته باشد، تا بخواهد آن را بیابد، بنابراین «[[حکیم]]» بودن وی به این معناست که [[آفریدگان]] را به کمال سزاوارشان تا آنجا که برای آنها شدنی است، میرساند. کار او ایجاد یعنی به کمالِ وجود رساندن یا [[تدبیر]]، تکمیل و راندن اشیاء به سوی [[کمالات]] ثانویشان است که گونهای دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست. | اشکال مشترک درباره [[عدل]] و حکمت [[پروردگار]]، وجود [[بدبختیها]]، تیرهروزیها، [[شرور]] و آفات و پدیدههای زیانآوری چون [[بیماریها]]، درندهها و گزندههاست. اینگونه امور را میتوان [[ظلم]] خواند و نقضی بر [[عدل الهی]]، چنان که میشود پدیدههایی مخالف حکمت (بیفایده و زیانآور) نامید و نقضی بر حکمت بالغ پروردگار.<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۸۴ ـ ۹۸، «عدل الهی».</ref> این نقض و اشکال بیشتر زمانی در [[ذهن]] ایجاد میشود که به دنبال [[هدف]] خدا از این [[کارها]] هستیم، آن چنان که برای [[انسان]] در کارهایش به هدفی [[معتقد]] هستیم. پاسخ این نقض را میتوان در تفاوت معنای حکیم بودن انسان با «حکیم» بودن خدا یافت: حکیم بودن انسان یعنی در هر کاری هدفی معقول دارد؛ اما خدا غنیّ علیالاطلاق است و غایتی ندارد، چون کمالی فرض نمیشود که او نداشته باشد، تا بخواهد آن را بیابد، بنابراین «[[حکیم]]» بودن وی به این معناست که [[آفریدگان]] را به کمال سزاوارشان تا آنجا که برای آنها شدنی است، میرساند. کار او ایجاد یعنی به کمالِ وجود رساندن یا [[تدبیر]]، تکمیل و راندن اشیاء به سوی [[کمالات]] ثانویشان است که گونهای دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۶: | ||
«حکیم» بودن [[خدا]] بدین معناست که فعلش [[هدف]] دارد نه ذاتش؛ و [[حکمت]] هر مخلوقی، غایتی نهفته در نهاد آن [[آفریده]] است و «حکیم» بودن خدا یعنی پدیدهها را به سوی غایات طبیعیشان سوق میدهد؛<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۲۵، ۱۹۳ - ۱۹۴، «عدل الهی»؛ شرح منظومه، ج ۲، ص۴۲۰.</ref> ضمن آنکه بر [[شرور]] [[منافع]] و مصالحی مترتب است، پس [[شرّ]] محض موجود نیست، بلکه در [[جهان]] شرّ آمیخته به خیر است و چون جنبه خیر بر جنبه [[شر]] [[غلبه]] دارد، روی هم رفته خیر است نه شر. | «حکیم» بودن [[خدا]] بدین معناست که فعلش [[هدف]] دارد نه ذاتش؛ و [[حکمت]] هر مخلوقی، غایتی نهفته در نهاد آن [[آفریده]] است و «حکیم» بودن خدا یعنی پدیدهها را به سوی غایات طبیعیشان سوق میدهد؛<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۲۵، ۱۹۳ - ۱۹۴، «عدل الهی»؛ شرح منظومه، ج ۲، ص۴۲۰.</ref> ضمن آنکه بر [[شرور]] [[منافع]] و مصالحی مترتب است، پس [[شرّ]] محض موجود نیست، بلکه در [[جهان]] شرّ آمیخته به خیر است و چون جنبه خیر بر جنبه [[شر]] [[غلبه]] دارد، روی هم رفته خیر است نه شر. | ||
افزون بر این، [[فیض]] هستی که سراسر جهان را فرا گرفته است [[نظام]] خاصی دارد: {{متن قرآن|إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ}}<ref>«ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.</ref>، به گونهای که برای هیچ پدیدهای امکان تخلّف از مرتبه ذات خود نیست: {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم میدارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی | افزون بر این، [[فیض]] هستی که سراسر جهان را فرا گرفته است [[نظام]] خاصی دارد: {{متن قرآن|إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ}}<ref>«ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.</ref>، به گونهای که برای هیچ پدیدهای امکان تخلّف از مرتبه ذات خود نیست: {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم میدارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref> و [[سیر]] تکاملی موجودات به ویژه [[انسان]] به معنای سعه وجودی آنهاست. لازمِ مراتب داشتن هستی، وجود نوعی [[اختلاف]] و تفاوت از نظر [[نقص]] و کمال و شدت و [[ضعف]] میان موجودات است و تفاوت، غیر از [[تبعیض]]<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۳۵، ۱۹۴، «عدل الهی».</ref>.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۶-۳۰۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:000062.jpg|22px]] [[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']] | # [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اسماء و صفات الهی]] | [[رده:اسماء و صفات الهی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۳
مقدمه
«حکیم» بر وزن فعیل، صفت مشبهه از ریشه «حُکم» و از اسماء حسنای الهی است.[۱] برای حُکم در لغت معانی گوناگونی مانند منع برای اصلاح،[۲] یا جلوگیری از فساد،[۳] قضاء،[۴] داوری به حق،[۵] علم و فقه[۶] یاد شده است؛ ولی در اصل به معنای «منع»[۷] و معنای جامع آن، استواری و استحکام موجود در اشیاست که از پاشیدگی اجزای آنها بازمیدارد.[۸] «حکیم» نیز به معنای عالم و دارنده حکمت [۹] و کسی آمده است که کارها را با اتقان و اِحکام انجام میدهد،[۱۰] پس «حکیم» به معنای مُحکِم است؛ مانند بدیع به معنای مُبدع.[۱۱]
از این رو گاهی مراد از حکمت، معرفت اشیاء [۱۲] یا علم تصوری به ماهیت آنها و تصدیق یقینی به تحقق آنهاست [۱۳] و زمانی مقصود از آن، صدور شیء به کاملترین وجه [۱۴] یا فعل محکم است.[۱۵] در تعریفی جامع، حکمت، علم به حقایق موجودات است، به همانگونهای که در واقع هستند؛ نیز نظم محکم و متقن وجود است.[۱۶] تناسب این دو معنا با مفهوم اصلی حکم، در آن است که حکمت، صاحب آن را از جهل بازمیدارد و احکام و اتقان چیزی، از خروج آن از دایره خواستِ اِحکام بخشندهاش جلوگیری میکند،[۱۷] چنانکه پیوند میان دو معنای یاد شده در این است که معنای دوم، مستلزم معنای نخست است؛ زیرا فاعل کار متقن و محکم ممکن نیست به آن جاهل باشد.[۱۸] به گفته برخی، «حکیم» دانا به تفاصیل اشیاء با برترین علم [۱۹] و حکمت، برترین دانش به برترین معلومات [۲۰] و محکمترین فعل در مصنوعات است،[۲۱] ازاین رو در میان انسانها حکیم کسی است که به خدا معرفت داشته باشد [۲۲] و هرکه به همه چیز آشنا باشد ولی خدا را نشناسد ـ که برترین معلومات است ـ سزاوار نام حکیم نیست.[۲۳] بر همین اساس است که پیامبر (ص) فرمود: رأس الحکمة مخافة اللّه .[۲۴]
اسم «حکیم» ۹۱ بار در قرآن آمده که در بسیاری از موارد همراه اسمهای علیم (۳۲ بار)، خبیر (۴ بار)، عزیز (۴۶ بار)، حمید (۱ بار)، علیّ (۱ بار)، توّاب (۱ بار)، واسع (۱ بار) و در دیگر موارد تنها به کار رفته است.[۲۵]
تبیین حکیم بودن خدا
«حکیم» به شناخت خدا به اشیاء و تشکیل آنها با اتقان و بر وجه کمال اشاره دارد،[۲۶] به گونهای که هر چیزی را با اندازهگیری عادلانه،[۲۷] درست [۲۸] و حسن تدبیر [۲۹] در جایگاهی مینهد که شایسته آن است [۳۰] و جز فعل نیکو و زیبا انجام نمیدهد.[۳۱] جز ذات خویش از کارش هدفی ندارد و جای اعتراضی بر آن نیست.[۳۲] نه جاهل است و نه اهمال میورزد [۳۳] و به گفته برخی راست گفتار و درست کردار است،[۳۴] بنابراین «حکیم» از اسماء حسنای خداست که به دو معنا به کار میرود:
- دانا به اشیاء، منافع، مصالح و خیرات آنها، در این صورت از صفات ذات است.
- فاعلی که هیچگونه نقصی در فعل او نیست و کارهایش در غایتِ احکام و اتقان و نهایت کمال است؛ که در این صورت از صفات فعل است،[۳۵] از این رو به این معنا (از دید متکلمان) «حکیم» بودن وی در ازل نفیپذیر است.[۳۶]
علیم و «حکیم» با آنکه تشابه معنایی دارند، با هم تفاوت داشته و نسبت میان آنها عموم و خصوص مطلق است: هر حکیمی علیم است؛ ولی هر علیمی حکیم نیست،[۳۷] زیرا علیم از حقایق امور پرده برمیدارد؛ اما «حکیم» علوم و تصرّفات خود را متناسب با برترین وضع برای آنها قرار میدهد تا اثر ارزشمند نیکویی را پدید آورد،[۳۸] از این رو برخی اسم «حکیم» را با عالم و مدبّر مرتبط دانسته و افزودهاند: «حکیم» عالم به مواضع امور، نیز نهان آنها در جایگاه ویژهشان است.[۳۹] باتوجه به نسبت یاد شده، عارفان، «حکیم» را بر علیم مقدّم میدانند؛ زیرا به عقیده ایشان علم پیرو معلوم است و به ممکنات، براساس ترتیبی تعلق میگیرد که برخاسته از حکومت اسم «حکیم» میان آنهاست؛ ولی جز عارفان، علیم را بر «حکیم» پیش میدانند و به هر دو صورت در قرآن کریم آمده است: إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۴۰]؛ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۴۱] به گفته برخی در مواردی که تنها «حکیم» بودن خدا یا حکمت وی به شکل اجمال در نظر است و «حکیم» همراه صفات دیگری مناسب با آن موارد آمده است، «حکیم» بر دیگر صفات مقدّم شده است؛ مانند وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ[۴۲].[۴۳] گفتنی است احکام در خلق اشیاء به معنای اتقان تدبیر و حسن تقدیر برای آنهاست، از این رو پارهای از آفریدگان مانند پشه و مورچه، با اینکه بنیه محکمی ندارند، آثار تدبیر و جهاتی که در آنها هست و بر قدرت و علم سازنده آنها دلالت میکند، کمتر از آثار و جهات آسمانها و زمین، کوهها و دریاها نیست؛ همچنین مراد از نیکویی مخلوقات، حسن تدبیر در نهادن هر چیزی در جایگاه خویش برپایه مصلحت است: الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا[۴۴]، إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[۴۵] که در موجوداتی چون بوزینه و خوک نیز که ظاهری زیبا ندارند، هست[۴۶].[۴۷]
اثبات حکیم بودن خدا
واجب بودن خدا مستلزم اتصاف وی به وصف حکمت است؛ زیرا اگر حکمت به معنای علم به اشیاء باشد، خدا همه چیز را میداند: ٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۴۸]، بلکه وی دارای کاملترین و شریفترین دانش است که به اشیاء همانگونه که هستند تعلق دارد؛ چراکه علم وی به نظام وجود، مبدأ آفرینش موجودات است و چنین علمی شریفتر از دانشی است که متأخر و برگرفته از آنهاست. علم یاد شده ـ که از راه علم به ذات به دست میآید ـ بدین معناست که غرضی جز ذات حق و علم به ذات و معلومات آن در ایجاد اشیاء نقشی ندارد و خدا همانگونه که در ذات خود بینیاز است، در فعل خویش نیز غنیّ مطلق است و هرچه جز او به وی محتاجاند: وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ[۴۹] این همان معنای عنایت است و اگر حکمت به معنای فعل محکم و نظمی باشد که در برگیرنده کمالِ مرتبه هر چیزی است، بیتردید افعال الهی ـ چنانکه مشهود است ـ در غایت اِحکام و اتقان و نهایت کمالاند: ِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ[۵۰] خدای سبحان، افزون بر آنکه به هر چیزی کمال وجودش را عطا فرموده، او را به سوی کمال ثانویاش هدایت کرده است: رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۵۱]؛ الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ[۵۲] خلق، اعطای کمال یکم و هدایت، افاده کمال دوم است؛ همچنین خدا به هر چیزی برای حفظ کمال موجود نیرویی (عشق) و برای حرکت به سوی کمال مفقود، قوّهای (شوق) بخشیده است. عشق هر آفریدهای به ذات خود، مبدأ عشق به دیگر اشیای مناسب و برگزیده نزد اوست و عشق، شعور به کمال است، بنابراین شعور هر چیزی به ذات خود، اصل سعادت اوست.
نتیجه آنکه حکمت الهی که مقتضی ایجاد موجودات به محکمترین و شایستهترین شکل است، با عشقی انتظام مییابد که در تمام ذرّات عالم ساری است،[۵۳] بنابراین به قطع، خدا در علم و عمل خویش «حکیمِ» مطلق است.[۵۴]
جلوههایی از حکمت الهی
برخی از جلوههای حکمت خدا را میتوان در آفرینش انسان، صورتگری و مرتب ساختن اعضای بدن وی دید: هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۵۵]، لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ[۵۶]؛ مانند نهادن بینی ـ که حس بویایی در آن هست ـ در بالای دهان که در کشف بوی غذاهای فاسد پیش از داخل شدن آنها به دهان دارای اثر بزرگی است؛[۵۷] یا کمانی بودن ابروان که در زیبایی نقش بسزایی دارد؛ یا لطایف دیگری که حصر کردنی نیستند؛[۵۸] همچنین حشر انسان برای حساب و جزا جلوه دیگری از حکمت پروردگار در آفرینش اوست: وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۵۹]، وگرنه آفرینش وی بیهوده بوده و این با حکمت الهی منافات دارد، چون مدتی دراز زیستن، خوردن، آشامیدن و رنج بردن برای معیشت و آنگاه نابود شدن فایده ندارد: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ[۶۰].[۶۱]
تجلّی اسم «حکیم» را در کلام الهی (قرآن) نیز که هیچگاه غبار کهنگی و بطلان بر آن نمینشیند: لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۶۲] میتوان دید: تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ[۶۳] چنانکه خود قرآن به وصف حکیم ستایش گشته است: وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ[۶۴].[۶۵] زیرا در آن هر حرف یا کلمهای در جایگاه مناسب خویش است، به گونهای که جا به جاییشان در معنای مراد، خلل وارد ساخته و مایه کاستی در فایده مطلوب است.[۶۶] جلوههای دیگری از حکمت الهی را در این امور میتوان یافت[۶۷] سخن گفتن وی با پیامبران به یکی از سه راه: بیواسطه یا از پس پرده یا با فرستادن فرشته وحی: وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ[۶۸]؛ امداد: وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ[۶۹]؛ مقهور ساختن بندگان: وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ[۷۰]؛ حصر همه حمدها برای وی: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ[۷۱]؛ تسبیح عمومی موجودات برای او: سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۷۲]، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۷۳]، هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۷۴]؛ گواهی خدا، ملائکه و صاحبان علم بر توحید الهی: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۷۵]؛ بعثت پیامبر اسلام (ص): رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۷۶] و دیگر پیامبران: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۷۷]؛ تشریع احکام. وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۷۸]، وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۷۹]، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۸۰].[۸۱]
شبهه نقض حکمت الهی و پاسخ آن
درباره دو وصف عدالت و حکمت الهی شبهههایی یاد شدهاند. عادل بودن خدا یعنی او شایستگی هیچ موجودی را مهمل نمیگذارد و به هرکس به اندازه استحقاقش میبخشد و مراد از «حکیم» بودن وی آن است که نظام آفرینش نیکوترین نظام ممکن است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ[۸۲]، الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ[۸۳] و لازمِ حکمت حق، این است که جهان هستی هدفدار باشد و موجود، یا خود خیر باشد یا به خیر ختم گردد.
اشکال مشترک درباره عدل و حکمت پروردگار، وجود بدبختیها، تیرهروزیها، شرور و آفات و پدیدههای زیانآوری چون بیماریها، درندهها و گزندههاست. اینگونه امور را میتوان ظلم خواند و نقضی بر عدل الهی، چنان که میشود پدیدههایی مخالف حکمت (بیفایده و زیانآور) نامید و نقضی بر حکمت بالغ پروردگار.[۸۴] این نقض و اشکال بیشتر زمانی در ذهن ایجاد میشود که به دنبال هدف خدا از این کارها هستیم، آن چنان که برای انسان در کارهایش به هدفی معتقد هستیم. پاسخ این نقض را میتوان در تفاوت معنای حکیم بودن انسان با «حکیم» بودن خدا یافت: حکیم بودن انسان یعنی در هر کاری هدفی معقول دارد؛ اما خدا غنیّ علیالاطلاق است و غایتی ندارد، چون کمالی فرض نمیشود که او نداشته باشد، تا بخواهد آن را بیابد، بنابراین «حکیم» بودن وی به این معناست که آفریدگان را به کمال سزاوارشان تا آنجا که برای آنها شدنی است، میرساند. کار او ایجاد یعنی به کمالِ وجود رساندن یا تدبیر، تکمیل و راندن اشیاء به سوی کمالات ثانویشان است که گونهای دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست.
«حکیم» بودن خدا بدین معناست که فعلش هدف دارد نه ذاتش؛ و حکمت هر مخلوقی، غایتی نهفته در نهاد آن آفریده است و «حکیم» بودن خدا یعنی پدیدهها را به سوی غایات طبیعیشان سوق میدهد؛[۸۵] ضمن آنکه بر شرور منافع و مصالحی مترتب است، پس شرّ محض موجود نیست، بلکه در جهان شرّ آمیخته به خیر است و چون جنبه خیر بر جنبه شر غلبه دارد، روی هم رفته خیر است نه شر.
افزون بر این، فیض هستی که سراسر جهان را فرا گرفته است نظام خاصی دارد: إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[۸۶]، به گونهای که برای هیچ پدیدهای امکان تخلّف از مرتبه ذات خود نیست: اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا[۸۷] و سیر تکاملی موجودات به ویژه انسان به معنای سعه وجودی آنهاست. لازمِ مراتب داشتن هستی، وجود نوعی اختلاف و تفاوت از نظر نقص و کمال و شدت و ضعف میان موجودات است و تفاوت، غیر از تبعیض[۸۸].[۸۹]
منابع
پانویس
- ↑ الکافی، ج ۱، ص۱۱۲؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۱۹۲؛ شرح الاسماء، ص۸۶.
- ↑ مفردات، ص۲۴۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».
- ↑ العین، ص۱۹۲؛ اقرب الموارد، ج ۱، ص۲۱۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».
- ↑ المصباح، ص۱۴۵، «حکم»؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۱.
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص۹۱، «حکم».
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۱۱۵.
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰.
- ↑ الصحاح، ج ۵، ص۱۹۰۱، «حکم»؛ حاشیه شیخ زاده، ص۵۱۷.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۱۹۵؛ اشتقاق اسماء الله، ص۹۰.
- ↑ کشف المراد، ص۴۱۶.
- ↑ المبدء والمعاد، ص۱۶۶.
- ↑ کشف المراد، ص۴۱۶.
- ↑ المبدأ والمعاد، ص۱۶۶.
- ↑ شرح الاسماء، ص۸۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۸۸.
- ↑ اشتقاق اسماء الله، ص۹۰.
- ↑ القواعد والفوائد، ج ۲، ص۱۶۶.
- ↑ علمالیقین، ص۱۹۲.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۳۶۸.
- ↑ علم الیقین، ص۱۹۲؛ عمدة القاری، ج ۱۸، ص۳۲.
- ↑ رک: شرح فصوص، ص۳۲۳، پاورقی؛ بدایة المعارف، ص۲۱۸؛ عمدة القاری، ج ۱۸، ص۳۲.
- ↑ علم الیقین، ص۱۹۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۳۷۶.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «حکیم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۳۰۲-۳۰۳.
- ↑ فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.
- ↑ فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.
- ↑ شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۳.
- ↑ فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۹۰۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۴۱۶.
- ↑ شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۳؛ فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص۳۵۹.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۲۸.
- ↑ شرح الاسماء، ص۸۶.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۱، ص۳۵۹؛ کشف المراد، ص۴۱۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱، ص۴۲۵؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص۳۵۹.
- ↑ رحمة من الرحمن، ص۳۹۶.
- ↑ التفکر فی الاسماء، ص۱۸۹.
- ↑ رحمة من الرحمن، ص۲۳۹.
- ↑ رحمة من الرحمن، ص۲۳۹.
- ↑ «خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۶.
- ↑ «و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست و او فرزانه داناست» سوره زخرف، آیه ۸۴.
- ↑ التحقیق، ج ۲، ص۲۶۶، «حکم».
- ↑ «همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین او راست و فرزندی نگزیده است و در فرمانفرمایی او را انبازی نیست و هر چیز را آفرید آنگاه آن را به شایستگی اندازه نهاد» سوره فرقان، آیه ۲.
- ↑ «ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.
- ↑ شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۱؛ الاسماء والصفات، ج ۱، ص۵۳ ـ ۵۴.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «حکیم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۳۰۳-۳۰۴.
- ↑ «و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.
- ↑ «خداوند بینیاز است و شما نیازمندید» سوره محمد، آیه ۳۸.
- ↑ «آفرینش خداوند را (بنگر) که هر چیز را استوار آفریده است» سوره نمل، آیه ۸۸.
- ↑ «پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
- ↑ «همان که مرا آفرید و همو راهنماییام میکند» سوره شعراء، آیه ۷۸.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص۳۶۸ ـ ۳۶۹؛ المبدء والمعاد، ص۱۶۶ ـ ۱۶۸؛ کشف المراد، ص۴۱۶.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «حکیم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۳۰۴-۳۰۵.
- ↑ «اوست که هر گونه بخواهد شما را در زهدانها چهرهنگاری میکند. هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶.
- ↑ «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.
- ↑ التفکر فیالاسماء، ص۱۸۹.
- ↑ المبدء والمعاد، ص۱۶۷.
- ↑ «و پروردگارت خود، آنان را (در رستخیز) گرد میآورد؛ بیگمان او فرزانهای داناست» سوره حجر، آیه ۲۵.
- ↑ «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
- ↑ نثر طوبی، ج ۱، ص۴۹ ـ ۵۰.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ «فرو فرستادن این کتاب از سوی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره زمر، آیه ۱.
- ↑ «سوگند به قرآن حکیم» سوره یس، آیه ۲.
- ↑ التفکر فی الاسماء، ص۱۸۹.
- ↑ التفکر فی الاسماء، ص۱۸۹.
- ↑ فی رحاب الاسماء الحسنی، ص۱۷۸.
- ↑ «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.
- ↑ «و خداوند آن را جز مژدهای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دلهاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۶.
- ↑ «و اوست که بر بندگان خویش چیره است و او فرزانه آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۸.
- ↑ «سپاس خداوند را که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و در جهان واپسین سپاس او راست و او فرزانه آگاه است» سوره سبأ، آیه ۱.
- ↑ «آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حدید، آیه ۱.
- ↑ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۱.
- ↑ «اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۴.
- ↑ «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و هر که را بخواهد به راه میآورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
- ↑ «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، حقّ شایستهای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایهای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
- ↑ «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
- ↑ «ای مؤمنان! مشرکان پلیدند بنابراین پس از امسال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر از ناداری بیمناکید خداوند به زودی شما را با بخشش خویش اگر بخواهد بینیاز میگرداند که خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۲۸.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «حکیم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۳۰۵-۳۰۶.
- ↑ «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.
- ↑ «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۱، ص۸۴ ـ ۹۸، «عدل الهی».
- ↑ مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۲۵، ۱۹۳ - ۱۹۴، «عدل الهی»؛ شرح منظومه، ج ۲، ص۴۲۰.
- ↑ «ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.
- ↑ «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم میدارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۳۵، ۱۹۴، «عدل الهی».
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «حکیم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۳۰۶-۳۰۷.