هستی‌شناسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[هستی‌شناسی در قرآن]] - [[هستی‌شناسی در حدیث]] - [[هستی‌شناسی در اخلاق اسلامی]] - [[هستی‌شناسی در معارف دعا و زیارات]] - [[هستی‌شناسی در معارف و سیره سجادی]] - [[هستی‌شناسی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = هستی‌شناسی (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[هستی‌شناسی در قرآن]] - [[هستی‌شناسی در حدیث]] - [[هستی‌شناسی در اخلاق اسلامی]] - [[هستی‌شناسی در معارف دعا و زیارات]] - [[هستی‌شناسی در معارف و سیره سجادی]] - [[هستی‌شناسی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = هستی‌شناسی (پرسش)}}


== مقدمه ==
== جهان‌بینی الهی ==
هستی‌شناسی به معنای خاص آن، که هستی‌شناسی [[فلسفی]] است، ذات هستی را مورد جستار قرار می‌دهد. در واقع هستی‌شناسی "[[علم]] وجود" است از آن جهت که وجود است<ref>تعریف ارسطویی.</ref>. اما در نوع دیگر هستی‌شناسی که هستی‌شناسی به معنای عام است علم هستی (کَون) و موجودات آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این رویکرد ما با [[جهان هستی]] آشنا شده و در پی [[شناخت]] آن از جهات مختلف به عنوان پدیداری مستقل هستیم. در این حالت آشنایی با [[آفریدگار]] هستی، [[آفرینش]] و آفریده‌های [[جهان]] اعم از [[زمین]]، [[آسمان]] و هر آنچه در آنها وجود دارد، محورهای هستی‌شناسی را تشکیل می‌دهد.
{{اصلی|جهان‌بینی الهی}}}
[[قرآن مجید]] با صراحت تمام بر حق‌بودن [[خدای متعال]] تصریح می‌کند: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ}}<ref>«آن، بدین روست که خداوند است که راستین است» سوره حج، آیه ۶.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] بیان می‌دارند: «اگر [[حقیقت]] چیزی همان ثبوت آن باشد، پس خدای متعال به ذات خود [[حق]] است و غیر او (موجودات و [[مخلوقات]]) به سبب او تحقق پیدا می‌کنند... جمیع اشیاء در وجود خودشان به [[خدای تعالی]] استناد دارند و هم‌چنین در [[نظام]] جاری بین خودشان به او مستند و متکی هستند»<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۳۶.</ref>. بر این اساس تمام [[عالم هستی]] یک‌پارچه وابسته و متکی به [[خداوند]] بوده و در قوام و جریان خویش وابسته به [[اراده]] آفرینشگرانه اوست.
در جهان‌بینی الهی، مسائلی از «هستی‌شناسی» وجود دارد که به عنوان زیربناهای [[نظام اندیشه اسلام]] شناخته می‌شود؛ از جمله آنها موارد ذیل‌اند:


[[صحیفه سجادیه]]، هر چند به [[زبان]] [[دعا]] و درخواست و با [[ادبیات]] [[مناجات با خدا]] شکل گرفته اما در عین‌حال منبعی [[غنی]] برای دریافت‌های هستی‌شناسانه است. این دریافت‌ها را در قالب محورهای زیر می‌توان تنظیم کرد:
=== اختصاص حاکمیت به خداوند ===
[[خدا]]، [[خالق]] عالم هستی است؛ خداوند با اراده خویش، و بدون هیچ سابقه و الگوی پیشینی، جهان را [[آفریده]] است. [[امام سجاد]] {{ع}} می‌فرماید: «[[حمد]] و [[سپاس]] خدای را، آن نخستین بی‌پیشین را و آن آخرین بی‌پسین را، خداوندی که دیده بینایان از دیدارش قاصر آید و [[اندیشه]] واصفان از نعت او فرو ماند. [[آفریدگان]] را به [[قدرت]] خود [[ابداع]] کرد و به مقتضای [[مشیت]] خویش [[جامه]] هستی پوشید و به همان [[راه]] که ارادت او بود روان داشت و رهسپار طریق [[محبت]] خود گردانید»<ref>نیایش یکم.</ref>.
{{اصلی|توحید در حاکمیت}}
در نگرش [[امام]]، نه تنها مبدأ [[آفرینش]] خداست بلکه آفریده‌ها براساس [[اراده]] او در مدار محبت او روانه و در گردشند.
در جای دیگر عرضه می‌دارد: «تویی خداوندی که هرچه آفریده‌ای نه از هیچ اصل و مایه آفریده‌ای، و هرچه را نقش بسته‌ای بی‌هیچ نمونه‌ای نقش بسته‌ای، و هرچه پدید آورده‌ای بی‌هیچ [[تقلیدی]] پدید آورده‌ای»<ref>نیایش چهل‌وهفتم.</ref>.


[[خداوند]] [[ربّ]] و صاحب [[اختیار]] ([[مالک]] و مدبّر) عالم است؛ نه تنها [[خدا]]، ایجاد کننده [[عالم هستی]] و پدید آورنده آن است، بلکه [[حکومت]] بر آن و تدبیرش نیز به قدرت اوست: {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، اللَّهُمَّ لَكَ‏ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ...}}؛ «[[حمد]] خداوندی را که [[پروردگار]] جهانیان است. بار خدایا، حمد باد تو را ای پدید آورنده [[آسمان‌ها]] و [[زمین]]، ای صاحب جلالت و [[عظمت]]، ای مهتر مهتران، ای [[معبود]] هر معبود، ای آفریننده هر موجود»<ref>نیایش چهل‌وهفتم.</ref>.
[[مسلمین]] بر این عقیده‌اند که [[خالق]] و آفریننده [[جهان هستی]]، تنها خداوند یگانه و [[قادر]] [[متعال]] است؛ بر این اساس تنها در برابر ذات او [[تسلیم]] می‌شوند و [[طاعت]] و [[بندگی]] هیچ [[انسانی]] را نمی‌پذیرند؛ مگر اینکه [[اطاعت]] آن [[اطاعت خداوند]] باشد؛ از این‌رو هیچ انسانی [[حق]] ندارد، انسان‌های دیگر را به تسلیم در برابر خود وادار نموده و آنان را از آزادی‌های خود [[محروم]] سازد و نیز برای [[جامعه]]، خودسرانه [[قانون]] وضع کند و [[روابط]] و [[رفتار اجتماعی]] را مطابق با [[شناخت]] و [[ادراک]] و خواست خود تنظیم نماید.


همچنین در وصف [[آفریدگار]] هستی عرض می‌کند: «تویی که هرچه به عرصه وجود آورده‌ای به [[میزان]] معین آورده‌ای و هر چیز آماده کرده‌ای، و کارهای عالم [[نیک]] سامان داده‌ای. تویی که در آفرینش شریکی یاری‌ات نکرده و در [[کارها]] به وزیری نیازت نیفتاده و در کارها تو را [[شاهد]] و ناظری نبوده است. تویی که چون اراده کنی حتمی است و هرچه تقدیر کنی بر مقتضای [[عدل]] است و هرچه [[حکم]] کنی از روی [[انصاف]] است»<ref>نیایش چهل‌وهفتم.</ref>.
[[قرآن کریم]]، مصدر حاکمیت را تنها [[خدای متعال]] می‌داند و در موارد متعدد می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷ و سوره یوسف آیات ۴۰ و ۶۷.</ref>. [[علامه طباطبائی]] در “تفسیر المیزان” ذیل این [[آیات]] می‌نویسد: “حکم هم که یکی از صفات است از نظر اینکه خود نوعی از تأثیر است، معنای استقلالیش تنها از آن خداوند است؛ چه [[حکم]] در حقایق [[تکوینی]] و چه در [[شرایع]] و [[احکام وضعی]] و اعتباری، معلوم است که اگر غیر خداوند کسی دارای حکم بود، می‌توانست حکم خدای را به وسیله حکم خودش ابطال کند و با خواست او معارضه نماید”<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۳، ص۱۸۳.</ref>.


[[مُلک]] و حکومت خدا بر عالم بی‌زوال است؛ [[امام سجاد]] {{ع}} در این مورد بیاناتی دارد: «ای خداوندی که از آنِ توست [[پادشاهی]] [[ابدی]] جاویدان.... ای خداوندی که از آنِ توست [[عزّت]] و [[غلبه]] [[جاودانه]]، هر چند روزگاران بگذرند و سال‌ها به سر آیند و زمان‌ها و روزها سپری شوند. [[سلطه]] تو را آن پیروزمندی است که نه آغاز شناسد و نه انجام. [[مُلک]] تو را رفعتی است که هیچ چیزش در نیابد و توصیف واصفان هرچه فرا رود، به فروترین پایه آن [[رفعت]] و اعتلا که برای خود گزیده‌ای نخواهد رسید»<ref>نیایش سی‌ودوم.</ref>.
بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم [[تشریعی]]، مواردی دارد که به [[اذن خداوند]] به غیر او نیز نسبت پیدا می‌کند<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>. لذا [[اعتقاد]] به: انحصار [[حاکمیت]] [[خداوند]]، پایه اساسی و [[استوار]] [[نظام اسلامی]] است که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز تبلور یافته است. چنانچه می‌گویند: حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، انسان را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این [[حق الهی]] را از انسان سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد<ref>اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>.


آنچه در [[سخنان امام]] آمده در واقع انعکاس همان چیزی است که در [[قرآن مجید]] ذکر شده است در [[قرآن]] می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ}}<ref>«و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۱۵.</ref>.
=== [[نیازمندی به وحی]] در [[تنظیمات اجتماعی]] ===
بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]] [[خداوند]] [[ربّ]] همه عالمیان و جهانیان است: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref>. به طور کلی می‌توان [[عوالم]] هستی را به دو بخش مُلک ([[طبیعت]]) و [[ملکوت]] (ماوراء طبیعت) تقسیم کرد. مراد از مُلک آن بخش از موجودات هستند که جسمانی و جرمانی و مادی هستند؛ و منظور از ملکوت موجوداتی هستند که تقدّم وجودی بر این بخش داشته و از ویژگی‌ها و [[خواص]] موجودات مادی عالم طبیعت همچون وزن، سنگینی، جرمانیّت و [[غلظت]] برخوردار نیستند.
در [[نظام سیاسی]] و اجتماعی که بر اساس [[اسلام]] شکل می‌گیرد؛ نه تنها در جهت‌گیری و ساختار؛ بلکه در بُعد [[قوانین]]، مقررات، [[برنامه‌ریزی]] و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و [[دستورات الهی]] مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی [[بشر]] به وحی را در انتظام‌بخشیدن به [[حیات اجتماعی]] خویش توجیه می‌کنند، عبارت‌اند از:
# '''فهم مسیر صحیح [[زندگی]]، تابع [[اعتقاد]] به وحی''': همواره انسان، در پرتو [[علم کامل]] به [[روابط]] و قانونمندی پدیده‌ها و [[انتخاب]] صحیح آنها می‌تواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیت‌های [[ابزار شناخت]]، از فهم همه رموز و پیچیدگی‌های [[جهان هستی]] [[ناتوان]] است. [[تاریخ]] زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این [[حقیقت]] را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با تکیه بر [[اندیشه‌ها]] و توانایی‌های خود به [[دعوت انبیا]] پشت نموده، نه تنها از خیر و [[صلاح]] [[محروم]] شده؛ بلکه زندگی رنج‌آور؛ بی‌ثبات و توأم با [[ناامیدی]] و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را می‌توان تنها، نزد [[انبیاء الهی]] جستجو نمود؛ چون [[علم]] آنان از [[علم مطلق الهی]] سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در [[مکتب اسلام]]، قوانین، مقررات، نقشه [[سعادت بشر]] و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: [[مدینه فاضله]] و [[حیات طیبه]] یاد می‌شود، توسط [[پیامبر بزرگوار اسلام]] که سرچشمه [[ایمان]]، [[علم]] و [[خیرخواهی]] منحصر به فرد و نیز [[خطاناپذیر]] هستند، ارائه شده است و اصولاً در [[اعتقادات اسلامی]]، [[قانون‌گذاری]] [[حق]] انحصاری [[خداوند]] و یا کسانی است که از جانب او [[مأذون]] هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه [[مصالح]] [[حقیقی]] [[بشر]] [[آگاهی]] کامل دارد، ثانیاً: خداوند [[عادل]] است و هیچ ستمی بر [[بندگان]] روا نمی‌دارد و ثالثاً: خداوند در قانون‌گذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و [[صلاح]] است که از [[ناحیه]] او متوجه بندگان می‌شود<ref>رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.</ref>.
# '''[[احساس]] [[آرامش]] و [[خوشبختی]] و تابع [[اعتقاد]] به خداوند و [[تبعیت]] از [[وحی]]''': [[انسان]] محدود، با خواسته‌های نامحدود، اگر در برخورد با [[شدائد]] و شرایط سخت محیط، با دید مادی به [[جهان]] بنگرد، نمی‌توان از او توقع و انتظاری بیش از این داشت. همیشه خود را ناکام و مغبون می‌بیند و سراسر [[زندگی]] او آمیخته از دغدغه و [[اضطراب]] می‌شود؛ چون دیدگاهی که در آن ماده به عنوان منشأ [[قوانین]] و جهان نیز، همین [[دنیا]] معرفی می‌شود و ورای ماده و هستی ملموس و محسوس، چیزی به رسمیت شناخته نمی‌شود [[گریز]] از این وضعیت و رسیدن به [[آرامش روحی]]، تنها در پرتو [[تغییر]] نوع نگاه به هستی، انسان و [[غایت]] او و پیوستن به [[دعوت انبیا]] ممکن می‌شود. [[مکتب]] [[انبیای الهی]] با [[دعوت به پرستش خدا]] و اعتقاد به جهان دیگر، قفس تنگ عالم مادی را شکسته، انسان را به ابدیتی پیوند می‌دهد که بدون [[احساس پوچی]] و [[سرگردانی]] و با مقصد قرار دادن خداوند و پیوستن به [[مقام قرب]] او، کمال، خوشبختی و [[سعادت]] خود را جستجو می‌کند. علاوه بر آن، [[برقراری عدالت]] که از اصلی ترین [[اهداف بعثت پیامبران]] است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>، موجب می‌شود که جلوی تعدّی و [[تجاوز]] به [[حقوق انسان‌ها]] گرفته شود و آنها از [[زندگی]] در چنین نظامی، [[احساس]] [[راحتی]] و [[آرامش]] کنند.
# '''[[پیروی]] از [[وحی]]، سامان‌بخش [[رفتار]] فردی و [[اجتماعی]]''': گذشته از حوزه‌های [[اندیشه]] و روان، [[رفتار انسان]] نیز باید در شعاع [[نورانی]] [[تعالیم]] وحی قرار گیرد تا به [[سعادت]] و [[رفاه]] [[دنیا]] و [[آخرت]] دست یابد. وقتی از رفتار انسان سخن می‌گوییم، رفتار فردی و اجتماعی او مورد نظر است و نمی‌توان این دو نوع رفتار را در حوزه جدای از هم دانست؛ زیرا [[انسان]] جزئی از یک [[جامعه]] و در مقیاس عمومی، [[جامعه بشری]] محسوب می‌شود و [[اجتماع]] [[انسانی]] نیز متشکل از تک‌تک افراد است؛ بنابراین تداخل و تأثیرگذاری در بعد فردی و اجتماعی در یکدیگر و عدم امکان انفکاک آن دو از هم را، نمی‌توان [[انکار]] نمود.


[[فرشتگان]] با اصناف گوناگونشان جزء [[عالم ملکوت]] به‌شمار می‌روند. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعاهای مختلف از این [[مخلوقات]] که نقش وسائط [[تکوینی]] در عالم را برعهده دارند سخن گفته و بر آنها [[درود]] فرستاده است<ref>نیایش سوم.</ref>. در [[قرآن کریم]] نیز از [[ملائکه]] به عنوان مدبّرات امر عالم یاد شده است: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}}<ref>«آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.</ref>؛ «و قسم به فرشتگانی که به [[فرمان]] [[حق]] به [[تدبیر]] [[نظام]] [[خلق]] می‌کوشند». [[امام]] در دعای خویش به کارهای مختلفی که این موجودات [[ملکوتی]] از سوی [[خدا]] برعهده دارند اشاره می‌کند از قبیل: خزینه‌داران [[باران]]؛ رانندگان ابرها؛ موکلان بر کوه‌ها و... دیگر موارد.
[[احکام]] و [[دستورات]] [[دینی]]، رفتار فرد و جامعه را برای دست‌یابی به سعادت، هماهنگ با [[باورهای اعتقادی]] و [[نظام فکری]]، [[سازماندهی]] می‌کنند؛ بنابراین نقش عمده [[ارزش‌ها]] و [[احکام الهی]]، [[حاکم]] و جهت‌دهنده همه دانستنی‌ها و [[علوم]] و نیز تنظیم کننده همه [[شؤون]] و ابعاد [[نظام]] فردی و اجتماعی [[جامعه اسلامی]] است.
اما در بخش عالم طبیعت، به موجودات متعددی در [[صحیفه]] اشاره شده است:


* '''[[آسمان]] و [[زمین]]''': امام در این مورد می‌گوید: «ما و همه چیزها جملگی صبح کردیم و همه از آنِ توایم؛ از [[آسمان]] و [[زمین]] و هرچه در آن دو نهاده‌ای، از آرمیده و [[جنبنده]] و [[ایستاده]] و رونده و هرچه بر هواست و هرچه درون زمین است»<ref>نیایش ششم.</ref>.
=== دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام [[الهی]] ===
* '''ماه''': از جمله پدیده‌های شگفت‌انگیز آسمان ماه است و با توجه به نقشی که ماه در گردش ایام و لیالی سال قمری - که ملاک تقویم [[اسلامی]] است- دارد این پدیده به‌طور خاص مورد توجه [[امام]] قرار گرفته است<ref>نیایش چهل‌وسوم.</ref>.
نظام الهی برای انسان دو نمونه زندگی را به رسمیت می‌شناسد؛ زندگی در دنیای مادی و این [[جهان]] و دیگری زندگی در [[جهان آخرت]] که هر کدام از این دو، ساز و کارهای ویژه خود را دارند و باید [[انسان‌ها]] با [[کوشش]] و تلاش، آنها را فراهم سازند. دستورات [[قرآن کریم]] و [[انبیا]] الهی بر این مبنا [[استوار]] است که باید توشه آن جهان، در دنیای مادی فراهم شود. این دنیا مقدمه عالم دیگر و کشتزار محصولاتی است که باید در آن جهان درو شود؛ بنابراین، [[خداوند]] [[پیامبران]] را به منظور [[راهنمایی]] [[بشر]] برای کسب [[توفیق]] بیشتر در همین امر مهم، فرستاده است. قانون‌های الهی که توسط پیامبران [[ابلاغ]] می‌شود، همگی [[یاری‌دهنده]] [[بشر]] در این راهند و هرچند برای این [[جهان]] نیز قوانینی وضع شده؛ ولی مقصود اصلی تأمین [[سعادت]] در [[زندگی]] بی‌پایان آن جهان است که البته دنباله منطقی و طبیعی سعادت در این جهان به شمار می‌رود؛ ولی مطمئناً زندگی این جهان، [[هدف]] اصلی نیست؛ بلکه وسیله نیل به سعادت در جهان [[ابدی]] است. [[قرآن کریم]] زندگی [[دنیایی]] را چون بازیچه‌های کودکانه خوانده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ}}<ref>«زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است» سوره محمد، آیه ۳۶.</ref>.
* '''گیاهان و میوه‌ها''': [[زندگی]] [[انسان]] در دار هستی بدون وجود گیاهان و میوه‌ها، تداوم ندارد. این [[نعمت‌های ویژه خداوند]] مورد توجه امام قرار گرفته و از [[خداوند]] درخواست فزونی آنها را می‌نماید<ref>نیایش نوزدهم.</ref>.
 
* '''کوه‌ها و نهرها''': از جمله مواردی که در [[صحیفه سجادیه]] از آنها یاد شده کوه‌ها هستند. امام از کوه‌های بلند و [[صلابت]] آنها یاد کرده<ref>نیایش چهل‌ودوم.</ref> و از خداوند درخواست نهرهای خروشان و پرآب نموده است<ref>نیایش نوزدهم.</ref>.
بنابراین [[دنیا]]، مکانی است که [[انسان]] با [[رفتار]] اختیاری‌اش، [[حیات]] ابدی خود را رقم می‌زند و در واقع، مزرعه [[آخرت]]<ref>{{متن حدیث|بالدنيا تحرز الآخرة}}؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۶۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.</ref> است و نیز امیرالمؤمنین علی {{ع}} از آن به {{متن حدیث|مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ‏}}<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا... وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ‏ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ...}}؛ “همانا دنیا خانه درستی است، برای کسانی که در آن درست زندگی کنند.. و دنیا تجارت‌خانه و بازار یاران خدا است که در آن، رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود می‌برند”؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۱۲۶. ص۱۱۳۸.</ref> نام برده است.
* '''انسان''': هر چند انسان پا در [[عالم طبیعت]] دارد اما به [[روح]] و [[فکر]] خویش سر از افلاک و ماوراء طبیعت بیرون می‌کند. همین ویژگی باعث شده که انسان در مراتب [[عالم هستی]] [[جایگاه]] ویژه و ممتازی داشته باشد. [[امام سجاد]] {{ع}} به این [[برتری]] و امتیاز چنین اشاره می‌کند: «[[حمد]] خداوندی را که سیرت‌ها و صورت‌های [[پسندیده]] را برای ما برگزید و روزی‌های خوش و [[نیکو]] را به ما ارزانی داشت. خداوندی که ما را آن‌گونه برتری داد که بر همه [[آفریدگان]] [[سلطه]] یابیم، چندان که به [[قدرت]] او هر [[آفریده]] [[فرمانبردار]] ماست و به [[عزت]] او در ربقه [[طاعت]] ما»<ref>نیایش یکم.</ref>.<ref>صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۹۴، چاپ نهم؛ قرآن کریم، ترجمه مهدی الهی‌قمشه‌ای و ترجمه محمدمهدی فولادوند؛ المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمدحسین طباطبائی، ج۱۶، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت - لبنان، ۱۳۹۳ه، ۱۹۷۳م.</ref>.<ref>[[صدیقه بیات|بیات، صدیقه]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «هستی‌شناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۵۳۱.</ref>
 
از این‌رو در [[نظام]] [[الهی]]، منظر توسعه و کمال، تنها محدود به حیات دنیایی نیست؛ بلکه دنیا و آخرت، در یک مجموعه واحد و متصل به هم قرار دارد و برای تأمین سعادت و [[رفاه]] هر دوی آن [[برنامه‌ریزی]] شده است.
 
=== معادگرایی و [[خودکنترلی]] ===
نظام الهی زندگی انسان را به دنیای مادی محدود نمی‌کند و [[جهان آخرت]] را که پس از آن می‌آید ادامه حیات انسان می‌شمرد. [[اعتقاد]] به آخرت، [[معاد]] و حضور در [[محکمه]] [[کیفر الهی]]، [[محاسبه]] کارهای انسان و اعطای [[ثواب و عقاب]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ }} «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref> و [[باور]] این [[حقیقت]] که مردن، انتقال از یک [[نقص]]، به کمال است، [[انسان]] را از [[لغزش‌ها]] باز می‌دارد و در او تقوایی ایجاد می‌کند که عامل کنترل درونی، در مقابل [[تعدی]] و [[تجاوز به حقوق دیگران]]، است. علاوه بر آن با توجه به وجود عوامل نگهدارنده [[اجتماعی]]؛ همچون: [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]<ref>فی التنزیل: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱؛ و {{متن حدیث|قال علي {{ع}}: قِوَامُ‏ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامُ الْحُدُودِ}}؛ غررالحکم و دررالکلم.</ref>، حسّ [[مسؤولیت]] نسبت به [[سرنوشت]] دیگران و [[جامعه اسلامی]]<ref>امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ {{صل}} قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ فَلَيْسَ‏ مِنْهُمْ‏، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}}؛ کافی، ج۲، ص۱۶۴، حدیث ۵ و امام علی {{ع}} قال: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ‏ فِي‏ عِبَادِهِ‏ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ}}؛ نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۳۰۴ و رسول الله {{صل}} قال: {{متن حدیث|أَلَا كُلُّكُمْ‏ رَاعٍ‏ وَ كُلُّكُمْ‏ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ...}}؛ صحیفة الرضا، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref> و همچنین نقش تعیین‌کننده [[حکومت]] در [[حفظ]] و حراست افراد و [[جامعه]] از [[انحطاط]] و [[انحراف]]، مکمل عامل کنترل درونی بوده و صیانت جامعه اسلامی را تضمین می‌نماید<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۲.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۶

جهان‌بینی الهی

}

در جهان‌بینی الهی، مسائلی از «هستی‌شناسی» وجود دارد که به عنوان زیربناهای نظام اندیشه اسلام شناخته می‌شود؛ از جمله آنها موارد ذیل‌اند:

اختصاص حاکمیت به خداوند

مسلمین بر این عقیده‌اند که خالق و آفریننده جهان هستی، تنها خداوند یگانه و قادر متعال است؛ بر این اساس تنها در برابر ذات او تسلیم می‌شوند و طاعت و بندگی هیچ انسانی را نمی‌پذیرند؛ مگر اینکه اطاعت آن اطاعت خداوند باشد؛ از این‌رو هیچ انسانی حق ندارد، انسان‌های دیگر را به تسلیم در برابر خود وادار نموده و آنان را از آزادی‌های خود محروم سازد و نیز برای جامعه، خودسرانه قانون وضع کند و روابط و رفتار اجتماعی را مطابق با شناخت و ادراک و خواست خود تنظیم نماید.

قرآن کریم، مصدر حاکمیت را تنها خدای متعال می‌داند و در موارد متعدد می‌فرماید: إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱]. علامه طباطبائی در “تفسیر المیزان” ذیل این آیات می‌نویسد: “حکم هم که یکی از صفات است از نظر اینکه خود نوعی از تأثیر است، معنای استقلالیش تنها از آن خداوند است؛ چه حکم در حقایق تکوینی و چه در شرایع و احکام وضعی و اعتباری، معلوم است که اگر غیر خداوند کسی دارای حکم بود، می‌توانست حکم خدای را به وسیله حکم خودش ابطال کند و با خواست او معارضه نماید”[۲].

بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم تشریعی، مواردی دارد که به اذن خداوند به غیر او نیز نسبت پیدا می‌کند[۳]. لذا اعتقاد به: انحصار حاکمیت خداوند، پایه اساسی و استوار نظام اسلامی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تبلور یافته است. چنانچه می‌گویند: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد[۴].

نیازمندی به وحی در تنظیمات اجتماعی

در نظام سیاسی و اجتماعی که بر اساس اسلام شکل می‌گیرد؛ نه تنها در جهت‌گیری و ساختار؛ بلکه در بُعد قوانین، مقررات، برنامه‌ریزی و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و دستورات الهی مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی بشر به وحی را در انتظام‌بخشیدن به حیات اجتماعی خویش توجیه می‌کنند، عبارت‌اند از:

  1. فهم مسیر صحیح زندگی، تابع اعتقاد به وحی: همواره انسان، در پرتو علم کامل به روابط و قانونمندی پدیده‌ها و انتخاب صحیح آنها می‌تواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیت‌های ابزار شناخت، از فهم همه رموز و پیچیدگی‌های جهان هستی ناتوان است. تاریخ زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این حقیقت را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با تکیه بر اندیشه‌ها و توانایی‌های خود به دعوت انبیا پشت نموده، نه تنها از خیر و صلاح محروم شده؛ بلکه زندگی رنج‌آور؛ بی‌ثبات و توأم با ناامیدی و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را می‌توان تنها، نزد انبیاء الهی جستجو نمود؛ چون علم آنان از علم مطلق الهی سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در مکتب اسلام، قوانین، مقررات، نقشه سعادت بشر و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: مدینه فاضله و حیات طیبه یاد می‌شود، توسط پیامبر بزرگوار اسلام که سرچشمه ایمان، علم و خیرخواهی منحصر به فرد و نیز خطاناپذیر هستند، ارائه شده است و اصولاً در اعتقادات اسلامی، قانون‌گذاری حق انحصاری خداوند و یا کسانی است که از جانب او مأذون هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه مصالح حقیقی بشر آگاهی کامل دارد، ثانیاً: خداوند عادل است و هیچ ستمی بر بندگان روا نمی‌دارد و ثالثاً: خداوند در قانون‌گذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و صلاح است که از ناحیه او متوجه بندگان می‌شود[۵].
  2. احساس آرامش و خوشبختی و تابع اعتقاد به خداوند و تبعیت از وحی: انسان محدود، با خواسته‌های نامحدود، اگر در برخورد با شدائد و شرایط سخت محیط، با دید مادی به جهان بنگرد، نمی‌توان از او توقع و انتظاری بیش از این داشت. همیشه خود را ناکام و مغبون می‌بیند و سراسر زندگی او آمیخته از دغدغه و اضطراب می‌شود؛ چون دیدگاهی که در آن ماده به عنوان منشأ قوانین و جهان نیز، همین دنیا معرفی می‌شود و ورای ماده و هستی ملموس و محسوس، چیزی به رسمیت شناخته نمی‌شود گریز از این وضعیت و رسیدن به آرامش روحی، تنها در پرتو تغییر نوع نگاه به هستی، انسان و غایت او و پیوستن به دعوت انبیا ممکن می‌شود. مکتب انبیای الهی با دعوت به پرستش خدا و اعتقاد به جهان دیگر، قفس تنگ عالم مادی را شکسته، انسان را به ابدیتی پیوند می‌دهد که بدون احساس پوچی و سرگردانی و با مقصد قرار دادن خداوند و پیوستن به مقام قرب او، کمال، خوشبختی و سعادت خود را جستجو می‌کند. علاوه بر آن، برقراری عدالت که از اصلی ترین اهداف بعثت پیامبران است[۶]، موجب می‌شود که جلوی تعدّی و تجاوز به حقوق انسان‌ها گرفته شود و آنها از زندگی در چنین نظامی، احساس راحتی و آرامش کنند.
  3. پیروی از وحی، سامان‌بخش رفتار فردی و اجتماعی: گذشته از حوزه‌های اندیشه و روان، رفتار انسان نیز باید در شعاع نورانی تعالیم وحی قرار گیرد تا به سعادت و رفاه دنیا و آخرت دست یابد. وقتی از رفتار انسان سخن می‌گوییم، رفتار فردی و اجتماعی او مورد نظر است و نمی‌توان این دو نوع رفتار را در حوزه جدای از هم دانست؛ زیرا انسان جزئی از یک جامعه و در مقیاس عمومی، جامعه بشری محسوب می‌شود و اجتماع انسانی نیز متشکل از تک‌تک افراد است؛ بنابراین تداخل و تأثیرگذاری در بعد فردی و اجتماعی در یکدیگر و عدم امکان انفکاک آن دو از هم را، نمی‌توان انکار نمود.

احکام و دستورات دینی، رفتار فرد و جامعه را برای دست‌یابی به سعادت، هماهنگ با باورهای اعتقادی و نظام فکری، سازماندهی می‌کنند؛ بنابراین نقش عمده ارزش‌ها و احکام الهی، حاکم و جهت‌دهنده همه دانستنی‌ها و علوم و نیز تنظیم کننده همه شؤون و ابعاد نظام فردی و اجتماعی جامعه اسلامی است.

دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام الهی

نظام الهی برای انسان دو نمونه زندگی را به رسمیت می‌شناسد؛ زندگی در دنیای مادی و این جهان و دیگری زندگی در جهان آخرت که هر کدام از این دو، ساز و کارهای ویژه خود را دارند و باید انسان‌ها با کوشش و تلاش، آنها را فراهم سازند. دستورات قرآن کریم و انبیا الهی بر این مبنا استوار است که باید توشه آن جهان، در دنیای مادی فراهم شود. این دنیا مقدمه عالم دیگر و کشتزار محصولاتی است که باید در آن جهان درو شود؛ بنابراین، خداوند پیامبران را به منظور راهنمایی بشر برای کسب توفیق بیشتر در همین امر مهم، فرستاده است. قانون‌های الهی که توسط پیامبران ابلاغ می‌شود، همگی یاری‌دهنده بشر در این راهند و هرچند برای این جهان نیز قوانینی وضع شده؛ ولی مقصود اصلی تأمین سعادت در زندگی بی‌پایان آن جهان است که البته دنباله منطقی و طبیعی سعادت در این جهان به شمار می‌رود؛ ولی مطمئناً زندگی این جهان، هدف اصلی نیست؛ بلکه وسیله نیل به سعادت در جهان ابدی است. قرآن کریم زندگی دنیایی را چون بازیچه‌های کودکانه خوانده است: إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ[۷].

بنابراین دنیا، مکانی است که انسان با رفتار اختیاری‌اش، حیات ابدی خود را رقم می‌زند و در واقع، مزرعه آخرت[۸] است و نیز امیرالمؤمنین علی (ع) از آن به «مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ‏»[۹] نام برده است.

از این‌رو در نظام الهی، منظر توسعه و کمال، تنها محدود به حیات دنیایی نیست؛ بلکه دنیا و آخرت، در یک مجموعه واحد و متصل به هم قرار دارد و برای تأمین سعادت و رفاه هر دوی آن برنامه‌ریزی شده است.

معادگرایی و خودکنترلی

نظام الهی زندگی انسان را به دنیای مادی محدود نمی‌کند و جهان آخرت را که پس از آن می‌آید ادامه حیات انسان می‌شمرد. اعتقاد به آخرت، معاد و حضور در محکمه کیفر الهی، محاسبه کارهای انسان و اعطای ثواب و عقاب[۱۰] و باور این حقیقت که مردن، انتقال از یک نقص، به کمال است، انسان را از لغزش‌ها باز می‌دارد و در او تقوایی ایجاد می‌کند که عامل کنترل درونی، در مقابل تعدی و تجاوز به حقوق دیگران، است. علاوه بر آن با توجه به وجود عوامل نگهدارنده اجتماعی؛ همچون: امر به معروف، نهی از منکر[۱۱]، حسّ مسؤولیت نسبت به سرنوشت دیگران و جامعه اسلامی[۱۲] و همچنین نقش تعیین‌کننده حکومت در حفظ و حراست افراد و جامعه از انحطاط و انحراف، مکمل عامل کنترل درونی بوده و صیانت جامعه اسلامی را تضمین می‌نماید[۱۳].

منابع

پانویس

  1. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷ و سوره یوسف آیات ۴۰ و ۶۷.
  2. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۳، ص۱۸۳.
  3. يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.
  4. اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
  5. رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.
  6. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  7. «زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است» سوره محمد، آیه ۳۶.
  8. «بالدنيا تحرز الآخرة»؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۶۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
  9. «إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا... وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ‏ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ...»؛ “همانا دنیا خانه درستی است، برای کسانی که در آن درست زندگی کنند.. و دنیا تجارت‌خانه و بازار یاران خدا است که در آن، رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود می‌برند”؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۱۲۶. ص۱۱۳۸.
  10. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  11. فی التنزیل: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱؛ و «قال علي (ع): قِوَامُ‏ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامُ الْحُدُودِ»؛ غررالحکم و دررالکلم.
  12. امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ النَّبِيَّ (ص) قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ فَلَيْسَ‏ مِنْهُمْ‏، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؛ کافی، ج۲، ص۱۶۴، حدیث ۵ و امام علی (ع) قال: «اتَّقُوا اللَّهَ‏ فِي‏ عِبَادِهِ‏ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»؛ نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۳۰۴ و رسول الله (ص) قال: «أَلَا كُلُّكُمْ‏ رَاعٍ‏ وَ كُلُّكُمْ‏ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ...»؛ صحیفة الرضا، ج۲، ص۱۴۵۹.
  13. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۹۲.