شکست در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
خط ۳۴: خط ۳۴:
گرچه این نوع شکست نظامی را که ناشی از دکترین و راهبرد متکی به ایدئولوژی است، در [[تاریخ]] تحولات نظامی [[اسلام]] نمی‌توان یافت و [[ایدئولوژی اسلام]] همواره عامل فتح و [[پیروزی]] برای [[مسلمانان]] بوده است، اما [[انحراف]] از این ایدئولوژی و دکترین نظامی اسلام ([[جهاد]]) در بسیاری از مقاطع تاریخ تحولات نظامی موجب شکست شده و جایگزین کردن هدف‌های مادی و [[انحرافی]] در خط‌مشی‌های [[جهادی]]، بارها برای مسلمانان شکست [[آفریده]] است؛<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۲۲۸.</ref>
گرچه این نوع شکست نظامی را که ناشی از دکترین و راهبرد متکی به ایدئولوژی است، در [[تاریخ]] تحولات نظامی [[اسلام]] نمی‌توان یافت و [[ایدئولوژی اسلام]] همواره عامل فتح و [[پیروزی]] برای [[مسلمانان]] بوده است، اما [[انحراف]] از این ایدئولوژی و دکترین نظامی اسلام ([[جهاد]]) در بسیاری از مقاطع تاریخ تحولات نظامی موجب شکست شده و جایگزین کردن هدف‌های مادی و [[انحرافی]] در خط‌مشی‌های [[جهادی]]، بارها برای مسلمانان شکست [[آفریده]] است؛<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۲۲۸.</ref>


==[[فقدان هویت]] و از درون متلاشی شدن==
==فقدان هویت و از درون متلاشی شدن==
[[پایبندی به اصول]] مترّقی و [[قدرت]] آفرین به همان اندازه که می‌تواند عامل مؤثری برای پیروزی‌های نظامی تلقی شود به نوبۀ خود می‌تواند آسیب‌پذیری خط مشی‌های نظامی متکی به آن اصول را نیز به دنبال داشته باشد.
پایبندی به اصول مترّقی و [[قدرت]] آفرین به همان اندازه که می‌تواند عامل مؤثری برای پیروزی‌های نظامی تلقی شود به نوبۀ خود می‌تواند آسیب‌پذیری خط مشی‌های نظامی متکی به آن اصول را نیز به دنبال داشته باشد.
هنگامی که این اصول جای خود را به [[تمایلات]] و کشش‌های مخالف آن بدهد فی المثل روحیۀ [[مقاومت]] و [[سخت‌کوشی]] جای خود را به [[رفاه‌طلبی]] بدهد و یا تلاش [[علمی]] در پیشبرد تحقیقات علمی جای خود را به [[لذت‌جویی]] بسپارد، [[کاخ]] پیروزی‌های متکی بر قامت رسای این اصول یکباره فرو خواهد ریخت و در [[حقیقت]] [[فروپاشی]] از درون اتفاق خواهد افتاد.
هنگامی که این اصول جای خود را به [[تمایلات]] و کشش‌های مخالف آن بدهد فی المثل روحیۀ [[مقاومت]] و [[سخت‌کوشی]] جای خود را به [[رفاه‌طلبی]] بدهد و یا تلاش [[علمی]] در پیشبرد تحقیقات علمی جای خود را به [[لذت‌جویی]] بسپارد، [[کاخ]] پیروزی‌های متکی بر قامت رسای این اصول یکباره فرو خواهد ریخت و در [[حقیقت]] [[فروپاشی]] از درون اتفاق خواهد افتاد.
این روند منفی را در [[سرنوشت]] پیروزی‌های مبتنی بر [[تمدن]] و فناوری غرب، می‌توان [[پیش‌بینی]] کرد.
این روند منفی را در [[سرنوشت]] پیروزی‌های مبتنی بر [[تمدن]] و فناوری غرب، می‌توان [[پیش‌بینی]] کرد.

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۹

عوامل شکست نظامی

یکی از مباحث مطروح در فقه سیاسی و حوزۀ جهاد اسلامی بررسی علل شکست و یا پیروزی در جنگ و جهاد است. به طور معمول شکست نظامی به صورت‌های مختلفی اتفاق می‌افتد که با جمع‌بندی آن می‌توان به یک تعریف توصیفی از شکست نظامی رسید، عمده‌ترین اشکال نظامی را می‌توان در موارد ذیل خلاصه نمود:

متلاشی شدن سازماندهی جنگ و قدرت دفاعی

هنگامی که دشمن ارتباط مخابراتی و فنی واحدهای نظامی را قطع می‌کند و راه‌های مواصلاتی، تدارکات و پشتیبانی را می‌بندد و هماهنگی عملیات رزمی را در هوا و زمین و دریا غیرممکن می‌کند و امکان استفاده از نیروهای رزمنده را در عمل از میان می‌برد، به دنبال این نوع عملیات تاکتیکی، سازماندهی نیروهای طرف متخاصم، متلاشی و در عمل نیروها زمینگیر و فرماندهی خنثی می‌شود. استمرار این حالت موجب می‌شود نیروی دفاعی به تدریج به تحلیل رفته و پدیده شکست نظامی تحقق پذیرد. یکی از دلایل شکست مسلمانان در جنگ احد همین عامل فروپاشی سازماندهی و قطع ارتباطات واحدهای رزمندۀ مسلمان بود که به دلیل عدم اطاعت از فرماندهی و ترک محل دیدبانی و رها کردن نقطۀ حساس، آسیب‌پذیری در جبهۀ مسلمانان به وجود آمد و سپاه مشرکان توانستند از آن گذرگاه از پشت سر مسلمانان، دست به حمله بزنند و سازماندهی سپاه اسلام را متلاشی کنند[۱]. شیوۀ دفاعی ارتش هوازن و ثقیف در برابر سپاه منظم و مجهز ۱۲ هزار نفری اسلام که با استفاده از سه اصل دفاعی: استتار، محاصره و غافلگیری انجام گرفت، موجب شد تا به هنگام ورود سپاه اسلام به درّۀ گذرگاه حنین، جنگجویان هوازن و ثقیف که در کوه‌های اطراف موضع گرفته بودند با حملۀ ناگهانی، از هر طرف به سوی سپاه اسلام سرازیر شوند و با ایجاد رعب و وحشت انسجام واحدهای رزمندۀ اسلام را بر هم بریزند و آرایش نظامی آنان را دچار هرج و مرج سازند و برای مدتی هر چند کوتاه، سازماندهی آنان را متلاشی کنند. فرار توأم با اضطراب، سراسیمگی و بلا تکلیفی رزمندگان سپاه اسلام، خود بر گسیختگی و بی‌نظمی افزود و کار را برای سازماندهی مجدد مشکل‌تر کرد به طوری که پیامبر(ص) که با تعداد معدودی در مؤخر سپاه حرکت می‌کرد، یکباره در برابر صحنۀ کارزار که مورد تاخت و تاز دشمن مهاجم بود، قرار گرفت. در چنین موقعیت حساس و خطرناک، پیامبر(ص) با استفاده از صدای رسای خود و یاران اندکش توانست رابطۀ معنوی از هم گسیختۀ بین خود و رزمندگان در حال فرار را یکبار دیگر بر قرار و روحیۀ سپاه اسلام را بازسازی کند و آنها را منسجم‌تر از گذشته برای حملۀ متقابل به سوی دشمن بکشاند؛[۲]

تسلیم و بر زمین گذاردن سلاح

پایان دادن یک‌جانبۀ جنگ و تسلیم شدن در برابر دشمن، ممکن است ریشه در عوامل مختلفی از قبیل احساس بی‌فایده بودن جنگ و خونریزی، عدم امکان ادامه مقاومت و دفاع، امکان دستیابی به سازماندهی مجدد و شورش نظامی و یا بحران سیاسی داشته باشد ولی در هر حال نوع بارزی از شکست نظامی را به دنبال دارد، چنانکه در تسلیم و شکست آلمان و ایتالیا در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. نمونۀ این نوع شکست را در تاریخ نظامی اسلام می‌توان در جریان فتح مکه به وضوح مشاهده کرد که قریش با وجود حالت تهاجمی و تعرضی گذشتۀ خود به دلیل عدم توانایی در مقاومت و دفاع، ناگزیر تسلیم شدند[۳]. در آیۀ ۲۲ سورۀ فتح به این نکته اشاره شده است: ﴿وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ[۴][۵].[۶]

اشغال نظامی و تصرف سرزمین

این نوع شکست که در مواردی چون اشغال نظامی فرانسه توسط نیروهای نازی دیده می‌شود، که در واقع توأم با سقوط نظامی - سیاسی و خدشه‌دار شدن حاکمیت ملی به وجود می‌آید و نوع ثابت و استمرار یافتۀ آن هم اکنون در فلسطین اشغالی به چشم می‌خورد. قرآن هنگامی که از بی‌خانمان شدن مسلمانان مکه توسط قریش متجاوز سخن به میان می‌آورد[۷] در واقع به نوعی از اشغال سرزمین اشاره دارد که نتیجۀ این شکست همان مهاجرت ناخواستۀ مسلمانان مکه به مدینه بوده است. اشغال سرزمین اسلامی اندلس در تاریخ گذشته و تصرف نظامی برخی از کشورهای اسلامی توسط قدرت‌های سلطه‌جو در دویست سال اخیر، نمونه‌هایی از این نوع شکست است؛[۸]

شکست دکترین و راهبرد نظامی

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق نوع جدیدی از شکست در برابر حریف مقتدرتر را مطرح کرد که در واقع نوعی شکست دکترین و راهبرد نظامی به شمار می‌رود. هر چند شوروی سابق موفق شد پس از جنگ جهانی دوم از نظر فناوری نظامی مانند سلاح‌های اتمی، موشک‌های قاره پیمای چندپیکانه و ماهواره‌ها پا به پای رقیب خود آمریکا پیش رود، ولی عواملی چون طرح جنگ ستارگان و استراتژی ناتو، مبنی بر استقرار سیستم‌های تعرضی بازدارنده موجب گردید فاصلۀ فناورانۀ دو رقیب با به هم خوردن موازنه قدرت نظامی تا آنجا پیش برود که در عمل امکان بهره‌برداری به موقع از امکانات نظامی گسترده و فناوری اتمی پیشرفته از شوروی سابق سلب شود[۹]. از سوی دیگر معمولاً دکترین و راهبرد نظامی از ایدئولوژی نشأت می‌گیرد و به همین دلیل، بسیاری معتقدند که شکست شوروی سابق در واقع یک شکست ایدئولوژیک بود که سرانجام با ضعف‌هایی که در اقتصاد و سیاست به دنبال داشت، نتوانست پشتیبانی لازم را از دکترین و راهبرد نظامی خود به عمل آورد[۱۰]. با توجه به این واقعیت که حفظ برتری فناوری پیشرفتۀ نظامی احتیاج به تحقیقات مستمر و پرهزینه دارد، می‌توان به عامل اصلی شکست شوروی سابق پی برد. گرچه این نوع شکست نظامی را که ناشی از دکترین و راهبرد متکی به ایدئولوژی است، در تاریخ تحولات نظامی اسلام نمی‌توان یافت و ایدئولوژی اسلام همواره عامل فتح و پیروزی برای مسلمانان بوده است، اما انحراف از این ایدئولوژی و دکترین نظامی اسلام (جهاد) در بسیاری از مقاطع تاریخ تحولات نظامی موجب شکست شده و جایگزین کردن هدف‌های مادی و انحرافی در خط‌مشی‌های جهادی، بارها برای مسلمانان شکست آفریده است؛[۱۱]

فقدان هویت و از درون متلاشی شدن

پایبندی به اصول مترّقی و قدرت آفرین به همان اندازه که می‌تواند عامل مؤثری برای پیروزی‌های نظامی تلقی شود به نوبۀ خود می‌تواند آسیب‌پذیری خط مشی‌های نظامی متکی به آن اصول را نیز به دنبال داشته باشد. هنگامی که این اصول جای خود را به تمایلات و کشش‌های مخالف آن بدهد فی المثل روحیۀ مقاومت و سخت‌کوشی جای خود را به رفاه‌طلبی بدهد و یا تلاش علمی در پیشبرد تحقیقات علمی جای خود را به لذت‌جویی بسپارد، کاخ پیروزی‌های متکی بر قامت رسای این اصول یکباره فرو خواهد ریخت و در حقیقت فروپاشی از درون اتفاق خواهد افتاد. این روند منفی را در سرنوشت پیروزی‌های مبتنی بر تمدن و فناوری غرب، می‌توان پیش‌بینی کرد. شاید در میان عوامل شکست نظامی و مصادیق آن به عاملی مؤثرتر از این نتوان دست یافت. عاملی که همواره در تاریخ بشر فاجعه آفریده و پیروزی‌ها را به شکست‌های خفت‌بار مبدل کرده است. حتی نمونه‌های آن را در تاریخ اسلام نیز به وضوح می‌توان دید. قرآن موردی از این نوع شکست را در آیۀ ۲۵ سوره توبه چنین بیان می‌کند: ﴿إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا[۱۲]. حالت عجب بجای اتکاء به خدا، جایگزینی نیروی مادی به جای نیروی سرشار معنوی ایمان و بالاخره جایگزین کردن اصل خودمحوری به جای خدامحوری در تحلیل نهایی تهی شدن از توحید و ایمان به امداد الهی است که در یک لحظه می‌تواند همه پیروزی‌های متکی به اصل توحید و ایمان را متزلزل و خدشه‌دار سازد[۱۳]. بخشی از دشواری‌ها مسئله مربوط به شرایط زمانی حاکم بر جنگ و نیروها و میادین رزم است که معمولاً متفاوت بوده و نمی‌توان همه موارد جنگ را با یک چشم نگریست و تحت قواعد ثابت بررسی کرد.

جنگ‌های ساده، صد در صد متکی به نیروی انسانی و قدرت سلاح گذشته، با جنگ‌های پیچیدۀ متکی به راهبردهای نظامی پیشرفته و فناوری رزمی مدرن متفاوت بوده و هر کدام دارای شرایط و معیارهای جداگانه و گاه متضادی هستند. اما با این وصف، هنوز بسیاری از اصول و قواعد عمومی جنگ که سال‌ها قبل از میلاد مسیح تدوین شده است، امروز در کلاس‌های آموزش جنگ تدریس می‌شود و این اصول کلی هنوز هم در تنظیم و تدوین راهبردی‌های کلاسیک نظامی معاصر نقش زیربنایی و محوری را حفظ کرده است. در هر حال بررسی عوامل مشترک شکست‌های نظامی در دو شرایط زمانی قدیم و جدید، بسیار دشوار می‌نماید، ولی دست کم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. عدم موازنۀ نیروی کارآمد نظامی؛
  2. عدم موازنه ابزار و ادوات جنگی و پشتیبانی متناسب با آن؛
  3. دقیق نبودن اهداف و خط مشی‌ها و راهبردهای رزم؛
  4. مساعد نبودن شرایط اقلیمی و به وجود آمدن شرایط نامساعد طبیعی پیش‌بینی نشده؛
  5. وجود عوامل فشار سیاسی، اقتصادی، داخلی و خارجی؛
  6. ضعف حاکمیت در درون دولت‌های متخاصم؛
  7. ابهام و اختلال در دکترین و راهبرد نظامی؛
  8. تحولات مهم سیاسی مانند انقلاب‌ها و سقوط نظام سیاسی دولت‌ها در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی.
  9. دگرگونی‌های مؤثر در سیاست خارجی دولت‌های بی‌طرف و خط مشی‌های سازمان‌های بین‌المللی که منجر به مداخلۀ به نفع یکی از دو طرف متخاصم می‌شود؛
  10. غافلگیر شدن در عملیات برق‌آسا و یا ضدحملۀ برق‌آسای دشمن و اصولاً در دام ریسک‌های نظامی غیرقابل پیش‌بینی افتادن؛
  11. احتیاط کاری‌ها در برابر تهوّر و بی‌باکی دشمن؛
  12. تنزل یا تزلزل روانی نیروهای رزمنده که همواره با احساس وحشت، آشفتگی، سرگشتگی، سردرگمی و احیانا گمراه شدن نیز همراه است؛
  13. شایعات و جنگ سرد و موج‌های تبلیغاتی و روانی مؤثر در روحیه نیروهای رزمنده و یا ملت؛
  14. ضعف فرماندهی در جبهه نبرد و منفک شدن از فرماندهی کل جنگ توأم با آشفتگی در سازماندهی نیروهای عملیاتی در صحنۀ جنگ؛
  15. در محاصرۀ نیروهای نامریی دشمن افتادن، بدون پیش‌پینی راه‌های گریز و بازکنندۀ دایرۀ محاصره؛
  16. تلفات سنگین و مؤثر در امکان ادامه جنگ و مقاومت؛
  17. خسارت‌های فوق‌العاده اقتصادی و انهدام مؤثر امکانات اقتصادی بالقوه و بالفعل مورد نیاز برای بازسازی بعد از جنگ؛
  18. کمبود و نارسایی در منابع طبیعی و قابل دسترسی قدرت در زمینه‌های مورد نیاز در پشتیبانی جبهه‌ها؛
  19. اشغال نظامی مناطق حساس و سوق‌الجیشی توسط دشمن؛
  20. انهدام کامل یا مؤثر مراکز نظامی و ابزار و ادوات رزمی و امکانات لجستیکی برای تغذیه مداوم جبهه‌ها؛
  21. اغفال شدن در تشخیص هدف‌های اصلی دشمن؛
  22. ضعف ایمان متکی بر دلایل توجیهی نیروها و ملت نسبت به اهداف جنگ؛
  23. فقدان تجربه کافی جنگی و عدم پیش‌بینی تاکتیک‌ها و عملیات تعرضی و دفاعی دشمن؛
  24. عدم اعتقاد و یا ضعف اعتماد به کارآیی فرماندهان نظامی و عدم اطاعت از آنان؛
  25. اشتباه فرماندهی در ارزیابی توان مقاومت نیروها و میزان تحمل حوادث ناگوار پیش‌بینی نشده و شکنندگی استقامت آنها در شرایط پیش‌بینی نشده؛
  26. پوشیده نماندن اطلاعات نظامی، خنثی شدن نقشه‌ها و خط مشی‌ها، عملیات تهاجمی یا دفاعی، موفقیت دشمن در کسب اسرار نظامی و عملیات جاسوسی و ستون پنجم؛
  27. نداشتن اطلاعات کافی از قدرت نظامی و توان تهاجمی و دفاعی دشمن و عدم موفقیت عوامل کسب اطلاعات در مورد اسرار و نقشه‌های نظامی؛
  28. فقدان هماهنگی و همکاری فعال بین جبهه و پشت جبهه در تبلیغات، پشتیبانی، حفاظت اطلاعات، جوّ سیاسی، فرماندهی و رهبری؛
  29. عدم توان بهره‌گیری از تمامی امکانات امنیتی و دفاعی موجود در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و بالاخره ایدئولوژیکی و نیروی انسانی و بسیج آنها.

گرچه هر کدام از علل و عوامل نامبرده می‌تواند جداگانه و یا همراه با یک یا چند عامل دیگر شکست نظامی را به دنبال داشته باشد و بی‌شک هر یک از این عوامل به نوبۀ خود می‌تواند اثر منفی در نتایج عملیات نظامی به وجود آورد، ولی در دیدگاه قرآن عامل اصلی شکست‌های نظامی در واقع فقدان همان عوامل پیروزی است. هنگامی که رزمندگان روحیۀ صبر و استقامت در راه خدا، ایمان، اتکای به قدرت لایزال الهی و اعتقاد به هدف‌های الهی جهاد را از دست می‌دهند، همانطور که در جنگ حنین اتفاق افتاد[۱۴]، با وجود اینکه برای اسلام می‌جنگند دچار شکست می‌شوند. در کلام امام علی(ع) نیز این مطلب به صراحت بیان شده است: پیروزی و شکست در صدر اسلام به دلیل کثرت و قلت واحدهای رزمنده و ابزار جنگی نبوده است. پیروزی‌های گذشته بر اثر ایمان مجاهدان اسلام و وعده‌های نصرت و امدادهای الهی بوده است[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. طبقات ابن سعد، ج۲، ص۱۵۰؛ مغازی واقدی، ج۳، ص۸۹۷؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۷۲.
  2. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۶۶.
  3. تاریخ طبری، ج۳، ص۱۲۰؛ نیل الاوطار، ج۸، ص۱۷؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۱۱۸؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص۳۹۷.
  4. «و اگر کافران با شما به جنگ برمی‌خاستند واپس می‌گریختند» سوره فتح، آیه ۲۲.
  5. تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۸۷؛ تفسیر فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۳۲۷؛ تفسیر روح المعانی، ج۲۶، ص۱۱۰؛ تفسیر فخر رازی، ج۲۸، ص۹۷.
  6. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۶۷.
  7. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷؛ ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟ آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱۳؛ ﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹؛ ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱؛ ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵؛ ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰؛ ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸؛ ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.
  8. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۶۷.
  9. ابتکار دفاع استراتژیک آمریکا یا جنگ ستارگان، ص۱۰۶.
  10. دام سلاح هسته‌ای و راه گریز از آن، ص۸۱ به بعد.
  11. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۲۸.
  12. «هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت» سوره توبه، آیه ۲۵.
  13. تفسیر البرهان، ج۲، ص۱۱۱؛ تفسیر درالمنثور، ج۳، ص۲۲۳؛ تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۱۸؛ تفسیر المنار، ج۱۰، ص۲۴۳.
  14. ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  15. فقه سیاسی، ج۶، ص۳۴۵ – ۳۳۷.
  16. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۶۸.