نفاق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


 
===معنای [[نفاق]]===
==مقدمه==
*[[نفاق]] از ریشۀ "نفق" به معنای پوشیده و [[پنهان]] داشتن است. این ماده در زبان [[عربی]] معانی متعددی دارد از جمله: فانی شدن، از میان رفتن، و [[فرورفتن]] و بر آمدن<ref>ر.ک: العین‌، ج۵، ص۱۷۷؛ مختار الصحاح‌، ج۴، ص۱۵۶۰؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۸۶؛ تاج العروس‌، ج۱۳، ص۴۶۳.</ref>. برخی لغت‌شناسان در تعریف [[نفاق]] گفته‌اند: عبارت از این است که [[آدمی]] از یک در به [[دین خدا]] درآید و از در دیگر برون [[رود]]<ref>ر.ک: مفردات راغب‌، ۵۰۲.</ref> و در اصطلاح به معنای تفاوت در ظاهر و [[باطن]] است<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>. به کسی که [[نفاق]] در [[دل]] دارد [[منافق]] می‌‌گویند. "[[نفاق]]" اصطلاحی [[قرآنی]] است و پیش از [[اسلام]] هیچ گاه بدین معنا به کار نرفته است. [[مردم]] [[عرب]] پیش از [[اسلام]] این کلمه را در معنای لغوی آن به کار می‌برده‌اند<ref>ر.ک: النهایة فی غریب الحدیث‌، ج۵، ص۹۸؛ لسان العرب‌، ۳۹۵۳۱۰؛ المیزان‌، ج۱۹، ص ۲۷۸.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۵ـ۴۴۶.</ref> نظریۀ مشهور [[شیعه]] این است که [[نفاق]]، عبارت از [[پنهان]] داشتن [[کفر]] و اظهار [[اسلام]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>.
*"نفاق" از ماده "نفق" است و این ماده در زبان [[عربی]] معانی متعددی دارد؛ از جمله: فانی شدن، از میان رفتن، و [[فرورفتن]] و بر آمدن<ref>ر.ک: العین‌، ۵/ ۱۷۷؛ مختار الصحاح‌، ۴/ ۱۵۶۰؛ القاموس المحیط، ۳/ ۲۸۶؛ تاج العروس‌، ۱۳/ ۴۶۳.</ref>. برخی لغت‌شناسان در تعریف [[نفاق]] گفته‌اند: عبارت از این است که [[آدمی]] از یک در به [[دین خدا]] آید و از در دیگر برون رود<ref>مفردات راغب‌، ۵۰۲.</ref> "[[نفاق]]" اصطلاحی [[قرآنی]] است و پیش از [[اسلام]] هیچ گاه بدین معنا به کار نرفته است. [[مردم]] [[عرب]] پیش از [[اسلام]]، این کلمه را در معنای لغوی آن به کار می‌برده‌اند<ref>النهایة فی غریب الحدیث‌، ۵/ ۹۸؛ لسان العرب‌، ۳۹۵۳۱۰؛ المیزان‌، ۱۹/ ۲۷۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 445-446.</ref>.
===انواع [[نفاق]]===
*[[قرآن]] و [[سنت]] [[نفاق]] را با دو معنا به کار برده‌اند:
*[[نفاق]] انواعی دارد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین [[دوستی]]؛ [[نیکو]] جلوه دادن ظاهر اما [[صالح]] نبودن؛ نوع نخست ویژۀ روزگار [[صدر اسلام]] و نوع دوم ویژۀ روزگار متأخر و معاصر است. [[امام علی]]{{ع}} در فرازی [[راویان حدیث از پیامبر]] اکرم {{صل}} را که به عمد بر [[پیامبر]] [[دروغ]] می‌بندند در دستۀ [[منافقان]] و [[منحرف]] کنندگان از [[دین]] برمی‌شمرد: «جز این نیست که آورندۀ [[حدیث]] از چهار صورت خارج نیست و پنجمی هم ندارد: نخست منافقی که به [[ایمان]] [[تظاهر]] کند و [[اسلام]] را به خود بندد و از هیچ [[جرم]] و گناهی [[پروا]] نکند و عمداً از قول [[رسول خدا]] {{صل}} [[دروغ]] گوید. پس اگر [[مردم]] بدانند که او [[دروغ‌گو]] و [[منافق]] است از او نپذیرید و سخن او را [[تصدیق]] نکنند اما گویند او از [[یاران پیامبر]] {{صل}} است و حضرتش را دیده و از او شنیده و مستقیم از او دریافت کرده است پس از او پذیرند و به سخن او [[اعتماد]] کنند در حالی که [[خداوند]] تو را از [[منافقان]] در [[قرآن]] خبر داده و شرح حالشان را [[بیان]] کرده است. آنان پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} زنده ماندند و به [[پیشوایان]] [[گمراهی]] و دعوتگران به [[آتش]] و [[تباهی]] با [[دروغ]] و [[بهتان]] نزدیک شدند و [[پیشوایان]] هم به این حدیث‌فروشان دروغ‌پرداز پُست و [[مقام]] دادند تا بر پشت [[مردم]] سوارشان کردند و آنها نیز به‌وسیله آن زمام داران، [[دنیا]] را بلعیدند»<ref>نهج البلاغه، خطبۀ ۲۰۱.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.</ref> بنابراین ریشۀ [[نفاق]]، ستیزه‌جویی با [[حق]] و [[ترس]] و [[هراس]] از [[قدرت]] [[حکومت حق]] است. یا عواملی همانند [[طمع]] رسیدن به [[قدرت]] و فرصت‌طلبی<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.</ref>.
#اینکه کسی به مسلمانی [[تظاهر]] کند و در [[باطن]] [[کافر]] باشد. این را "[[نفاق]] [[اعتقادی]]" نیز گویند. مراد [[قرآن]] در بیش‌تر کاربردها همین است<ref>ر. ک: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}؛ سوره منافقون، آیه ۱؛ {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُواْ أَتُرِيدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً }}؛ سوره نساء، آیه ۸۸.</ref>.
===زمان شکل گیری [[نفاق]]===
#پای‌بندی به [[دین]] هنگام سخن و [[سستی]] و [[بی‌وفایی]] هنگام عمل. این را "[[نفاق]] [[اخلاقی]]" گویند. روایاتی پرشمار از بزرگان [[معصوم]] {{ع}} بدین معنا نظر دارند و به [[سختی]] آن را نکوهیده‌اند؛ همانند روایتی از [[امام علی]] {{ع}} که می‌فرماید: "از میان [[مردم]] کسی نفاقش آشکارتر است که دیگران را به [[طاعت]] [[[خدا]]] خوانَد و خود به آن تن ندهد، و از [[گناه]] [[نهی]] کند و خود از آن دور نشود"<ref>غرر الحکم‌، ۳۲۱۴.</ref>. نیز می‌فرماید: "چون [[خشوع]] تن افزون‌تر از [[خشوع]] [[دل]] شود، ما آن را [[نفاق]] خوانیم"<ref>اصول کافی‌، ۲/ ۳۹۶.</ref>. نظریه مشهور [[شیعه]] این است که [[نفاق]]، عبارت از [[پنهان]] داشتن [[کفر]] و اظهار [[اسلام]] است<ref>بحارالانوار، ۷۲/ ۱۰۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 446.</ref>.
*در اینکه [[نفاق]] به عنوان اصطلاح [[اسلامی]] چه هنگام شکل گرفت، محل [[اختلاف]] است. نظریۀ مشهور آن است که جریان [[نفاق]] در [[مدینه]] پدید آمد و از آن هنگام رفته رفته‌ اصطلاح [[نفاق]] نمودار گشت. [[مسلمانان]] در [[مکه]] [[قوت]] و کثرت نداشتند و در آغاز راه بودند و از این رو [[مبارزه]] با [[اسلام]] [[نیازمند]] [[پنهان]] کاری نبود. عامل شکل‌گیری جریان [[نفاق]]، [[قدرت]] و هیبت [[حکومت حق]] بود که در [[مدینه]] پدید آمد. با ورود [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] و [[حکومت]] یافتن [[اسلام]]، حرکت‌های پنهانی منافقانه آغاز شدند و در جنگ‌های میان [[اسلام]] و [[کفر]] بروز و نمودی بیش‌تر یافتند. [[قرآن کریم]] نیز در آیاتی پرشمار از توطئه‌ها و دسیسه‌های [[منافقان]] یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹؛ {{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷ و....</ref>. بنابراین ریشۀ [[نفاق]]، ستیزه‌جویی با [[حق]] و [[ترس]] و [[هراس]] از [[قدرت]] [[حکومت حق]] است یا عواملی همانند [[طمع]] رسیدن به [[قدرت]] و فرصت‌طلبی<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.</ref>.
*[[نفاق]] انواعی دارد؛ از قبیل ریاکاری و اظهار دروغین [[دوستی]]، [[نیکو]] نمودن و بد بودن و [[ظاهرسازی]] به [[صلاح]] و [[صالح]] نبودن<ref>بحارالانوار، ۶۸/ ۷۲، ۱۰۸ و ۲۶۵.</ref>. [[علامه مجلسی]] نوع نخست را ویژه روزگار [[صدر اسلام]] دانسته و نوع دوم را ویژه روزگار متأخر و معاصر خویش<ref>بحارالانوار، ۶۸/ ۲۷۱.</ref>. برخی عرفا [[نفاق]] را به اعتبار متعلق آن چند نوع دانسته‌اند؛ بدین گونه که گاه متعلق [[نفاق]] [[دین]] است و گاه ملکات و [[فضایل]] [[اخلاقی]] و گاه [[اعمال]] صالحه و مناسک [[الهی]] و گاه امور متعارف و عادی. همچنین گاه متعلق آن، [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام]] معصوم‌اند {{ع}} و گاه [[اولیا]] و [[علما]] و [[مؤمنان]] و .... این انواع، از نظر [[زشتی]] و وقاحت متفاوت‌اند؛ اما اصل [[زشتی]] آنها به یک ریشه بر می‌گردد<ref>چهل حدیث‌، امام خمینی/ ۱۳۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 446.</ref>.
===[[نفاق]] در [[قرآن]] و [[روایات]]===
==[[نفاق]] در [[تاریخ اسلام]]==
*پدیدۀ [[نفاق]] و [[منافق]] در لابه‌لای [[آیات]] یازده [[سوره]] از [[قرآن کریم]] و یک سورۀ مستقل به نام سورۀ منافقون مطرح شده است. همچنین در [[بیان]] [[اهل بیت]]{{ع}} مورد توجه خاص قرار گرفته است. این امر نشان از نقش گستردۀ این رذیلۀ [[اخلاقی]] در [[تخریب]] شخصیت فرد [[منافق]] و انسان‌های پیرامون او و [[جامعه]] دارد. [[امام علی]]{{ع}} از قول [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: «من بر امتم نه از [[مؤمن]] ترسم و نه از [[مشرک]]. اما [[مؤمن]] پس [[خداوند]] او را به [[برکت]] ایمانش نگه دارد و اما [[مشرک]] پس [[خداوند]] او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از [[منافق]] ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید. آنچه را‌شناسید بر زبان رانَد و به آنچه ناخوش دارید عمل کند»<ref>{{متن حدیث|إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُون}}؛‏ نهج البلاغه، نامۀ.۲۷</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در روایتی دیگر، شدیدترین خطری که [[امت]] را تهدید می‌کند، [[لغزش]] [[عالمان]] و [[استدلال]] [[منافقان]] به [[قرآن]] (برای توجیه منویات خویش) و مطامع [[دنیوی]] اعلام می‌کند. [[امام علی]]{{ع}} در تمثیلی زیبا مَثَل [[منافق]] را مَثَل هندوانۀ بوجهل می‌داند که ظاهرش سبز ولی مزه‌اش تلخ است<ref>{{متن حدیث|مَثَلُ الْمُنَافِقِ کَالْحَنْظَلَةِ الْخَضِرَةِ أَوْرَاقُهَا الْمُرِّ مَذَاقُهَا}}؛ غررالحکم، ۲.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.</ref>
*اینکه [[نفاق]]- به عنوان یک اصطلاح [[اسلامی]]- چه هنگام شکل گرفت، محل [[اختلاف]] است. نظریه مشهور بر آن است که جریان [[نفاق]] در [[مدینه]] پدید آمد و از آن هنگام رفته رفته‌ اصطلاح [[نفاق]] نمودار گشت. [[مسلمانان]] در [[مکه]] [[قوت]] و کثرت نداشتند و در آغاز راه بودند و از این رو [[مبارزه]] با [[اسلام]] [[نیازمند]] پنهانکاری و برخورد موزیانه نهانی نبود<ref>میزان الحکمة، ۴/ ۳۳۴۴؛ در مکتب جمعه‌، ۳/ ۱۸۷؛ سیمای نفاق در قرآن‌، ۳۵.</ref>. عامل شکل‌گیری جریان [[نفاق]]، [[قدرت]] و هیبت [[حکومت حق]] بود که نخست در [[مدینه]] پدید آمد. با ورود [[پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] و [[حکومت]] یافتن [[اسلام]]، حرکت‌های پنهانی منافقانه آغاز شدند و در جنگ‌های میان [[اسلام]] و [[کفر]] بروز و نمودی بیش‌تر یافتند.
===معنای [[نفاق]] در [[قرآن]] و [[سنت]]===
*[[قرآن کریم]] نیز در آیاتی پرشمار از توطئه‌ها و دسیسه‌های [[منافقان]] یاد کرده است<ref>{{متن قرآن| إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}؛ سوره انفال، آیه ۴۹؛ {{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}؛ سوره آل عمران، آیه ۱۶۷؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِن قُوتِلُوا لا يَنصُرُونَهُمْ وَلَئِن نَّصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الأَدْبَارَ ثُمَّ لا يُنصَرُونَ لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لّا يَفْقَهُونَ لا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلاَّ فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاء جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لّا يَعْقِلُونَ كَمَثَلِ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ}}؛ سوره حشر، آیه ۱۷- ۱۱؛ {{متن قرآن|وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورًا وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَارًا }}؛ سوره احزاب ۱۲ و ۱۳؛ {{متن قرآن|لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوكَ وَلَكِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}؛ سوره توبه، آیه ۴۲، {{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُواْ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ}}، آیه ۸۱، {{متن قرآن|يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُل لاَّ تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ }}؛ آیه ۹۴، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}، آیه ۱۰۷ و ....</ref>. ریشه [[نفاق]]، ستیزه‌جویی با [[حق]] و [[ترس]] و [[هراس]] از [[قدرت]] [[حکومت حق]] است. عواملی دیگر را نیز می‌توان برای [[نفاق]] بر شمرد؛ همانند [[طمع]] رسیدن به [[قدرت]] و فرصت‌طلبی. بدین لحاظ می‌توان انواعی دیگر نیز برای [[نفاق]] بازیافت<ref>ر.ک: در مکتب جمعه‌، ۳/ ۱۸۸؛ سیمای نفاق در قرآن‌، ۴۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 446-447.</ref>.
*[[قرآن]] و [[سنت]] [[نفاق]] را در سه معنا به کار برده‌اند:
 
#[[نفاق]] در [[عقیده]]: گاه متعلق [[نفاق]]، [[دین]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>. یعنی شخص [[منافق]] در [[دل]] [[معتقد]] به موضوعی نباشد ولی در ظاهر خود را [[معتقد]] نشان دهد. اینرا "[[نفاق]] [[اعتقادی]]" گویند. بدترین نوع [[نفاق]] اظهار [[ایمان]] به [[خداوند]] در ظاهر و نبود [[ایمان]] در [[دل]] است که از [[اقسام کفر]] به حساب می‌آید؛ زیرا افزون بر [[کفر]] [[باطنی]]، شامل رذیلت‌هایی چون [[مکر]]، [[حیله]] و [[خدعه]] نیز می‌شود. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}<ref>«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.</ref>. مراد [[قرآن]] در بیش‌تر کاربردها همین است. [[قرآن]] از این [[منافقان]] با عنوان "[[فاسقان]]" نیز یاد می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>
==منافق==
#[[نفاق]] [[اخلاقی]]: گاه متعلق [[نفاق]]، ملکات و [[فضایل اخلاقی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>، یعنی [[منافق]] در [[باطن]] متخلق به [[اخلاق]] [[ناپسند]] باشد ولی در ظاهر خود را دارای [[اخلاق پسندیده]] نشان دهد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.</ref>. [[پایبندی]] به [[دین]] هنگام سخن و [[سستی]] و [[بی‌وفایی]] هنگام عمل. اینرا "[[نفاق]] [[اخلاقی]]" گویند. روایاتی پرشمار از بزرگان [[معصوم]]{{ع}} بدین معنا نظر دارند و به [[سختی]] آن را نکوهیده‌اند. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «از میان [[مردم]] کسی نفاقش آشکارتر است که دیگران را به [[طاعت]] [[خدا]] خوانَد و خود به آن تن ندهد و از [[گناه]] [[نهی]] کند و خود از آن دور نشود»<ref>غرر الحکم‌، ۳۲۱۴.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمودند: «چون خشوع تن افزون‌تر از [[خشوع]] [[دل]] شود ما آن را [[نفاق]] خوانیم»<ref>{{متن حدیث|مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَی مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۲، ص۳۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.</ref>
*[[قرآن]] و [[سنت]]، [[منافقان]] را دو دسته دانسته‌اند:
#[[نفاق]] در [[اعمال]]: گاه متعلق [[نفاق]]، [[اعمال]] صالحه و [[مناسک]] [[الهی]] و گاه امور متعارف و عادی است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.</ref>، به این معنا که [[رفتار]] [[منافق]] در خلوت و جلوت متفاوت باشد<ref>این مسئله با پنهان داشتن گناه متفاوت است؛ زیرا منافق در حالی‌که از انجام گناه در خلوتگاه خویش لذت می‌برد و هیچ قصدی برای ترک گناه ندارد اما در جَلوَت خود را فردی مهذب و پیراسته از گناه نشان می‌دهد.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹. </ref>
#'''[[منافق]] [[اعتقادی]]:''' کسی است که به زبان [[مسلمان]] است؛ اما [[خداوند]] و [[رسول]] و [[تعالیم دینی]] را [[باور]] ندارد. [[قرآن]] از این [[منافقان]] با عنوان "[[فاسقان]]" نیز یاد می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.</ref>.
===ویژگی‌های [[منافقان]]===
#'''[[منافق]] [[رفتاری]]:''' کسی است که [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[دین]] را به [[دل]] پذیرفته است؛ اما در [[رفتار]] و [[اخلاق]] بر شیوه مسلمانی نیست و از [[وظایف]] و [[تکالیف دینی]] می‌گریزد<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ}}؛ سوره ابراهیم، آیه ۷ و ۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 429.</ref>.
====ویژگی‌های [[منافقان]] [[اعتقادی]] و [[سیاسی]]===
==ویژگی‌های [[منافقان]]==
*ویژگی‌های [[منافقان]] [[اعتقادی]] و [[سیاسی]] عبارتند از:
===ویژگی‌های [[منافق]] [[اعتقادی]] و [[سیاسی]]===
#[[شک و تردید]]: [[منافقان]] از آن رو که از نظر [[فکری]] و [[اعتقادی]] به [[یقین]] و [[علم]] نرسیده‌اند، در وادی [[حیرت]] و دو دلی سرگردان‌اند<ref>{{متن قرآن|مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا}}«میان آن (دو گروه) سرگردان مانده‌اند، نه با اینانند نه با آنان و هر که را خداوند در گمراهی وانهد هرگز برای او راهی نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۱۴۳؛ {{متن قرآن|لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«همواره بنیانی که بنا نهاده‌اند مایه تردید در دل‌های آنان است تا آنکه دل‌های آنها پاره‌پاره گردد و خداوند، دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۱۰.</ref> و در پی [[فریب]] دیگران‌اند. اما از نظر [[قرآن کریم]] آنان در [[حقیقت]] خود را می‌فریبند<ref>{{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ}}«با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند در حالی که جز خود را نمی‌فریبند و در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند  و (اینان) چون به نماز ایستند با گران‌جانی  می‌ایستند، برابر مردم ریا می‌ورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز بر این ویژگی اشاره فرموده است: «[[منافق]] نیرنگباز و زیانبار و دودل است»<ref>غرر الحکم‌، ج۱ ص۳۴۰.</ref>؛ «عمل [[منافق]] همراه با [[شک و تردید]] است»<ref>غررالحکم، ج۲ ص۵۱۶؛ غرر الحکم، ص۱.</ref>؛<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref> «به [[راستی]] که [[مؤمن]] یقینش به [[خدا]] و [[قیامت]] در کارش دیده می‌شود و [[منافق]] انسانی شکاک است و [[شک]] او در کردارش هویداست»<ref>غررالحکم، ج۱، ص۲۳۴.</ref>.
#'''[[شک]] و [[تردید]]:''' [[منافقان]] از آن رو که از نظر [[فکری]] و [[اعتقادی]] به [[یقین]] و [[علم]] نرسیده‌اند، در وادی [[حیرت]] و دو دلی سرگردان‌اند<ref>{{متن قرآن| مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَلاَ إِلَى هَؤُلاء وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً }}؛ سوره نساء، آیه ۱۴۳؛ {{متن قرآن|لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}؛ سوره توبه، آیه ۱۱۰.</ref> و در پی [[فریب]] دیگران‌اند؛ اما از نظر [[قرآن کریم]]، آنان در [[حقیقت]] خود را می‌فریبند<ref>{{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ }}؛ سوره بقره، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاةِ قَامُواْ كُسَالَى يُرَاؤُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً }}؛ سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} نیز بر این ویژگی اشارت برده و فرموده است: "[[منافق]] نیرنگباز و زیانبار و دودل است"<ref>غرر الحکم‌، ۱/ ۳۴۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 429.</ref>.
#[[علم]] بی‌عمل: [[منافق]] می‌داند، اما عمل نمی‌کند و بار [[گناه]] خویش را سنگین می‌کند. وی به جای [[نورانی]] شدن با [[نور]] [[دانش]] تنها زبان خود را به الفاظ و اصطلاحات می‌آراید. از این رو، ظاهرش عالم می‌نماید و باطنش [[جاهل]] است. [[امام علی]]{{ع}} دربارۀ این ویژگی می‌فرماید: «[[علم]] [[منافق]] بر زبان او نشسته است. اما [[علم]] [[مؤمن]] در کردارش جای گرفته است»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۴۷.</ref>؛<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.</ref> «او هرگز از [[دانش]] بهره‌مند نمی‌شود و آنچه از [[کمالات]] می‌داند، او را سود نمی‌بخشد، زیرا در [[مقام عمل]] قرار نمی‌گیرد»<ref>غررالحکم، ج۲، ص۷۸۶.</ref>؛<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.</ref>
#'''[[علم]] بی‌عمل:''' [[منافق]] می‌داند؛ اما عمل نمی‌کند و بدین‌سان، بار [[گناه]] خویش را سنگین می‌کند. وی به جای [[نورانی]] شدن با [[نور]] [[دانش]] تنها زبان خود را به الفاظ و اصطلاحات می‌آراید. از این رو، ظاهرش عالم می‌نماید و باطنش [[جاهل]] است. [[امام علی]] {{ع}} درباره این ویژگی می‌فرماید: "[[علم]] [[منافق]] بر زبان او نشسته است؛ اما [[علم]] [[مؤمن]] در کردارش جای گرفته است"<ref>غرر الحکم‌، ۲/ ۴۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 429.</ref>.
#زهدنمایی: [[منافق]] به ظاهر از [[دنیا]] روی می‌گرداند و در [[باطن]] سخت بدان مشتاق است. وی در [[ورع]] و [[پارسایی]] به زبان و ادعا بسنده می‌کند و [[تقوا]] به [[جان]] و جوارح و عملش راه ندارد. به زبان از [[پرهیزگاری]] سخن می‌گوید. اما در عمل، بی‌پروا و [[بی‌باک]] است<ref>غرر الحکم‌، ج۶،  ص۲۴۱. </ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹. دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.</ref>  
#'''زهدنمایی:''' [[منافق]] به ظاهر از [[دنیا]] روی می‌گرداند و در [[باطن]] سخت بدان مشتاق است. وی در [[ورع]] و [[پارسایی]] به زبان و ادعا بسنده می‌کند و [[تقوا]] به [[جان]] و جوارح و عملش راه ندارد. به زبان از [[پرهیزگاری]] سخن می‌گوید؛ اما در عمل، بی‌پروا و [[بی‌باک]] است<ref>غرر الحکم‌، ۶/ ۲۴۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 429.</ref>.
#وسیله ساختن [[دینداری]] برای دنیاداری: [[دنیاپرستی]] در [[آموزه‌های اسلامی]] بسیار [[ناپسند]] است. اما از آن ناپسندتر این است که [[آدمی]] به ظاهر [[دینداری]] کند تا به [[دنیا]] برسد و [[ثروت]] و [[قدرت]] و هیبت یابد. [[امام علی]]{{ع}} از این صفت [[زشت]] یاد می‌کند و هشدار می‌دهد: «کار [[دین]] را وسیلۀ [[دنیا]] مکن و دنیای گذرا را بر [[آخرت]] ماندگار ترجیح مده که این از [[خوی]] [[منافقان]] و بی‌دینان است»<ref>غرر الحکم‌، ۳۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.</ref>
#'''وسیله ساختن [[دینداری]] برای دنیاداری:''' [[دنیاپرستی]] در [[آموزه‌های اسلامی]] بسیار [[ناپسند]] است؛ اما از آن ناپسندتر این است که [[آدمی]] به ظاهر [[دینداری]] کند تا به [[دنیا]] برسد و [[ثروت]] و [[قدرت]] و هیبت یابد. [[امام علی]] {{ع}} از این صفت [[زشت]] یاد می‌کند و هشدار می‌دهد: "کار [[دین]] را وسیله [[دنیا]] مکن و دنیای گذرا را بر [[آخرت]] ماندگار ترجیح مده که این از [[خوی]] [[منافقان]] و بی‌دینان است"<ref>غرر الحکم‌، ۳۳۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 430.</ref>.
#بی‌پروایی زبان: زبان [[منافق]] تیز و طعن‌آلود است، [[مؤمنان]] و [[دینداران]] از آن در [[امان]] نیستند، از [[عقوبت]] [[اخروی]] نمی‌هراسد و پشتوانۀ [[دینی]] و [[عقلانی]] ندارد. بدین جهت [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «زبان [[مؤمن]] در پشت [[قلب]] او است. چون ارادۀ سخن می‌کند، نخست می‌اندیشد... اگر [[نیکو]] باشد، اظهار می‌کند و اگر [[ناپسند]] باشد، پوشیده نگاهش می‌دارد. اما زبان [[منافق]] در پیش [[قلب]] او است. هر چه به خاطرش می‌رسد، می‌گوید بی‌آنکه بداند چه به سود او است و چه به زیانش. در حالی‌که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[ایمان]] هیچ بنده‌‌ای پا نگیرد و به ثمر نرسد مگر آن‌که [[قلب]] او [[استوار]] و پایدار شود و [[قلب]] او به [[استقامت]] و [[پایداری]] نرسد مگر آن‌که زبان او [[استوار]] و مستقیم باشد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکَلَّمُ بِمَا أَتَی عَلَی لِسَانِهِ لَا یَدْرِی مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَیْهِ وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّی یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّی‏ یَسْتَقِیمَ لِسَانُه‏}}؛ نهج البلاغه‌، خطبۀ ۱۷۶.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰. دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.</ref>
#'''بی‌پروایی زبان:''' زبان [[منافق]] تیز و طعن‌آلود است، [[مؤمنان]] و [[دینداران]] از آن در [[امان]] نیستند، از [[عقوبت]] [[اخروی]] نمی‌هراسد و پشتوانه [[دینی]] و [[عقلانی]] ندارد. بدین روی است که [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: "زبان [[مؤمن]] در پشت [[قلب]] او است. چون [[اراده]] سخن می‌کند، نخست می‌اندیشد ... اگر [[نیکو]] باشد، اظهار می‌کند و اگر [[ناپسند]] باشد، پوشیده نگاهش می‌دارد. اما زبان [[منافق]] در پیش [[قلب]] او است. هر چه به خاطرش می‌رسد، می‌گوید بی‌آنکه بداند چه به سود او است و چه به زیانش"<ref>نهج البلاغه‌، خطبه ۱۷۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 430.</ref>.
====ویژگی‌های [[منافقان]] [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]]====
 
*ویژگی‌های [[منافقان]] [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] عبارتند از:
===ویژگی‌های [[منافقان]] [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]]===
#[[پلیدی]] [[باطنی]] و [[پاکی]] ظاهری: [[منافق]] ظاهر را می‌آراید و از درون غلفت می‌ورزد؛ خود را متخلق به [[اخلاق]] [[نیک]] نشان می‌دهد و [[پلیدی]] درون را بدین طریق می‌پوشاند؛ برای این کار به [[دروغ]] و [[فریب]] دست می‌یازد و [[نیرنگ]] می‌زند؛ ابزار اصلی [[منافق]] [[دروغ]] است؛ چنان که [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «با [[دروغ]] است که [[منافقان]] خویشتن را می‌آرایند»<ref>غرر الحکم‌، ج۳، ص۲۰۷.</ref>؛ «گفتار [[منافق]] خوشایند است و کردارش رنجبار است»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.</ref>
#'''[[پلیدی]] [[باطنی]] و [[پاکی]] ظاهری:''' [[منافق]] ظاهر را می‌آراید و از درون غلفت می‌ورزد، خود را متخلق به [[اخلاق]] [[نیک]] نشان می‌دهد و [[پلیدی]] درون را بدین طریق می‌پوشاند. برای این کار به [[دروغ]] و [[فریب]] دست می‌یازد و [[نیرنگ]] می‌زند. ابزار اصلی [[منافق]] [[دروغ]] است؛ چنان که [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: "با [[دروغ]] است که [[منافقان]] خویشتن را می‌آرایند"<ref>غرر الحکم‌، ۳/ ۲۰۷.</ref>. گفتار [[منافق]] خوشایند است و کردارش رنجبار است<ref>غرر الحکم‌، ۲/ ۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 430.</ref>.
#[[چاپلوسی]]: منا‌‌فق برای رسیدن به [[قدرت]] و [[ثروت]]، [[قدر]] خویش را نیز نگاه نمی‌‌دارد و خود را پیش [[مردم]] [[خوار]] می‌‌سازد و به [[چاپلوسی]] و [[تملق]] و خو‌‌ش ز‌‌بانی می‌‌آلاید. چنان که [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[منافق]] به زبان [[مردم]] را شاد می‌کند. اما در [[حقیقت]] به آنان زیان می‌رساند»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.</ref>؛<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰؛ دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref>
#'''[[چاپلوسی]]:''' [[منافق]] برای رسیدن به [[قدرت]] و [[ثروت]]، [[قدر]] خویش را نیز نگاه نمی‌دارد و خود را پیش [[مردم]] [[خوار]] می‌سازد و به [[چاپلوسی]] و [[تملق]] و خوشزبانی می‌آلاید؛ چنان که [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: "[[منافق]] به زبان [[مردم]] را شاد می‌کند؛ اما در [[حقیقت]] به آنان زیان می‌رساند"<ref>غرر الحکم‌، ۲/ ۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 430.</ref>.
#همرنگی ظاهری با [[جماعت]]: [[منافق]] برای [[پنهان]] ساختن درون خویش، همواره به رنگ [[مردم]] در می‌‌‌‌آید و به هر جماعتی که وارد شود، همساز آن می‌گردد. این رنگارنگ بودن، [[امنیت]] او را فراهم می‌آورد. [[امام علی]] (علیه ا‌‌‌‌لسلام) بر این [[خوی]] [[ناپسند]] اشاره می‌‌کند و می‌فرماید: «[[خُلق و خوی]] [[منافق]] پیوسته دگرگون است»<ref>غرر الحکم‌، ج۴، ص۳۳۲.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.</ref>
#'''همرنگی ظاهری با [[جماعت]]:''' [[منافق]] برای [[پنهان]] ساختن درون خویش، همواره به رنگ [[مردم]] در می‌آید و به هر جماعتی که وارد شود، همساز آن می‌گردد. این رنگارنگ بودن، [[امنیت]] او را فراهم می‌آورد. [[امام علی]] {{ع}} بر این [[خوی]] [[ناپسند]] اشارت می‌برد و می‌فرماید: "[[خُلق و خوی]] [[منافق]] پیوسته دگرگون است"<ref>غرر الحکم‌، ۴/ ۳۳۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 430.</ref>.
#سخت‌گیری بر دیگران و آسان گرفتن بر خویش: [[منافق]] [[زشتی‌ها]] و عیب‌های بزرگ‌ خود را نمی‌بیند و تنها دیگران را زیر ذره‌بین نقد می‌گیرد. بر [[مردم]] سخت می‌گیرد ولی خود را [[پاک]] می‌بیند و از پلیدی‌های خویش درمی‌گذرد. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «[[منافق]] از خویشتن در می‌گذرد و به [[مردم]] [[طعن]] می‌زند»<ref>غرر الحکم‌، ج۲، ص۱۰۹.</ref>.<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۱.</ref>
#'''سخت‌گیری بر دیگران و آسان گرفتن بر خویش:''' [[منافق]] [[زشتی‌ها]] و عیب‌های بزرگ‌ خود را نمی‌بیند و تنها دیگران را زیر ذره‌بین نقد می‌گیرد. بر [[مردم]] سخت می‌گیرد؛ ولی خود را [[پاک]] می‌بیند و از پلیدی‌های خویش درمی‌گذرد. [[امام علی]] {{ع}} از این صفت [[منافقان]] یاد می‌کند و می‌فرماید: "[[منافق]] از خویشتن در می‌گذرد و به [[مردم]] [[طعن]] می‌زند"<ref>غرر الحکم‌، ۲/ ۱۰۹؛ دانشنامه امام علی‌، ۴/ ۴۰۸- ۳۹۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 431.</ref>.
*و موارد دیگری مانند:غیبت‌کننده و سخن چین؛ [[دروغ‌گویی]]؛ [[متکبر]] و گردن‌کش در برابر سخن [[حق]]؛ سود و منفعتی از آنها [[انتظار]] نمی‌رود بلکه [[مردمان]] را به ترک [[کار خیر]] [[تشویق]] می‌کنند؛ [[خیانت‌کار]] و [[دشمن]] مردمان‌اند؛ [[بدکردار]] و [[فاسق]] و از [[هدایت الهی]] به دور؛ خود را [[عزیز]] می‌پندارند و دیگران را ذلیل؛  از روی [[کبر]] [[مردمان]] [[نیک]] را ذلیل می‌پندارند و نسبت به آنها سوءنیت دارند و آنان را به دیدۀ [[تحقیر]] می‌نگرند؛ آمران به منکر و ناهیان از معروف‌اند، دستشان را از [[انفاق]] باز می‌دارند و [[خداوند سبحان]] را از یاد برده و روی [[زمین]] به [[فسق]] و [[فجور]] مشغول‌اند و...<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.</ref>.
===نحوۀ برخورد با [[منافقان]]===
*در نحوۀ برخورد با [[منافقان]]، [[خداوند سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا}}<ref>«آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند می‌داند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.</ref>. بنابراین در برابر [[منافقان]] روش اعراض و [[نصیحت]] را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آنها گشاده‌رویی کرد اما باید با [[پند]] و [[اندرز]]، [[رفتار]] مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با [[انذار]] آنها، [[عاقبت]] خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۰۲

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث نفاق است. "نفاق" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نفاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معنای نفاق

انواع نفاق

زمان شکل گیری نفاق

نفاق در قرآن و روایات

معنای نفاق در قرآن و سنت

  1. نفاق در عقیده: گاه متعلق نفاق، دین است[۱۵]. یعنی شخص منافق در دل معتقد به موضوعی نباشد ولی در ظاهر خود را معتقد نشان دهد. اینرا "نفاق اعتقادی" گویند. بدترین نوع نفاق اظهار ایمان به خداوند در ظاهر و نبود ایمان در دل است که از اقسام کفر به حساب می‌آید؛ زیرا افزون بر کفر باطنی، شامل رذیلت‌هایی چون مکر، حیله و خدعه نیز می‌شود. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ[۱۶]. مراد قرآن در بیش‌تر کاربردها همین است. قرآن از این منافقان با عنوان "فاسقان" نیز یاد می‌کند: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۷].[۱۸]
  2. نفاق اخلاقی: گاه متعلق نفاق، ملکات و فضایل اخلاقی است[۱۹]، یعنی منافق در باطن متخلق به اخلاق ناپسند باشد ولی در ظاهر خود را دارای اخلاق پسندیده نشان دهد[۲۰]. پایبندی به دین هنگام سخن و سستی و بی‌وفایی هنگام عمل. اینرا "نفاق اخلاقی" گویند. روایاتی پرشمار از بزرگان معصوم(ع) بدین معنا نظر دارند و به سختی آن را نکوهیده‌اند. امام علی(ع) می‌فرماید: «از میان مردم کسی نفاقش آشکارتر است که دیگران را به طاعت خدا خوانَد و خود به آن تن ندهد و از گناه نهی کند و خود از آن دور نشود»[۲۱]. رسول اکرم(ص) فرمودند: «چون خشوع تن افزون‌تر از خشوع دل شود ما آن را نفاق خوانیم»[۲۲].[۲۳]
  3. نفاق در اعمال: گاه متعلق نفاق، اعمال صالحه و مناسک الهی و گاه امور متعارف و عادی است[۲۴]، به این معنا که رفتار منافق در خلوت و جلوت متفاوت باشد[۲۵].[۲۶]

ویژگی‌های منافقان

=ویژگی‌های منافقان اعتقادی و سیاسی

  1. شک و تردید: منافقان از آن رو که از نظر فکری و اعتقادی به یقین و علم نرسیده‌اند، در وادی حیرت و دو دلی سرگردان‌اندخطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد و در پی فریب دیگران‌اند. اما از نظر قرآن کریم آنان در حقیقت خود را می‌فریبندخطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد. امام علی(ع) نیز بر این ویژگی اشاره فرموده است: «منافق نیرنگباز و زیانبار و دودل است»[۲۷]؛ «عمل منافق همراه با شک و تردید است»[۲۸]؛[۲۹] «به راستی که مؤمن یقینش به خدا و قیامت در کارش دیده می‌شود و منافق انسانی شکاک است و شک او در کردارش هویداست»[۳۰].
  2. علم بی‌عمل: منافق می‌داند، اما عمل نمی‌کند و بار گناه خویش را سنگین می‌کند. وی به جای نورانی شدن با نور دانش تنها زبان خود را به الفاظ و اصطلاحات می‌آراید. از این رو، ظاهرش عالم می‌نماید و باطنش جاهل است. امام علی(ع) دربارۀ این ویژگی می‌فرماید: «علم منافق بر زبان او نشسته است. اما علم مؤمن در کردارش جای گرفته است»[۳۱]؛[۳۲] «او هرگز از دانش بهره‌مند نمی‌شود و آنچه از کمالات می‌داند، او را سود نمی‌بخشد، زیرا در مقام عمل قرار نمی‌گیرد»[۳۳]؛[۳۴]
  3. زهدنمایی: منافق به ظاهر از دنیا روی می‌گرداند و در باطن سخت بدان مشتاق است. وی در ورع و پارسایی به زبان و ادعا بسنده می‌کند و تقوا به جان و جوارح و عملش راه ندارد. به زبان از پرهیزگاری سخن می‌گوید. اما در عمل، بی‌پروا و بی‌باک است[۳۵].[۳۶]
  4. وسیله ساختن دینداری برای دنیاداری: دنیاپرستی در آموزه‌های اسلامی بسیار ناپسند است. اما از آن ناپسندتر این است که آدمی به ظاهر دینداری کند تا به دنیا برسد و ثروت و قدرت و هیبت یابد. امام علی(ع) از این صفت زشت یاد می‌کند و هشدار می‌دهد: «کار دین را وسیلۀ دنیا مکن و دنیای گذرا را بر آخرت ماندگار ترجیح مده که این از خوی منافقان و بی‌دینان است»[۳۷].[۳۸]
  5. بی‌پروایی زبان: زبان منافق تیز و طعن‌آلود است، مؤمنان و دینداران از آن در امان نیستند، از عقوبت اخروی نمی‌هراسد و پشتوانۀ دینی و عقلانی ندارد. بدین جهت امام علی(ع) می‌فرماید: «زبان مؤمن در پشت قلب او است. چون ارادۀ سخن می‌کند، نخست می‌اندیشد... اگر نیکو باشد، اظهار می‌کند و اگر ناپسند باشد، پوشیده نگاهش می‌دارد. اما زبان منافق در پیش قلب او است. هر چه به خاطرش می‌رسد، می‌گوید بی‌آنکه بداند چه به سود او است و چه به زیانش. در حالی‌که رسول خدا (ص) فرمود: ایمان هیچ بنده‌‌ای پا نگیرد و به ثمر نرسد مگر آن‌که قلب او استوار و پایدار شود و قلب او به استقامت و پایداری نرسد مگر آن‌که زبان او استوار و مستقیم باشد»[۳۹].[۴۰]

ویژگی‌های منافقان اخلاقی و اجتماعی

  1. پلیدی باطنی و پاکی ظاهری: منافق ظاهر را می‌آراید و از درون غلفت می‌ورزد؛ خود را متخلق به اخلاق نیک نشان می‌دهد و پلیدی درون را بدین طریق می‌پوشاند؛ برای این کار به دروغ و فریب دست می‌یازد و نیرنگ می‌زند؛ ابزار اصلی منافق دروغ است؛ چنان که امام علی(ع) می‌فرماید: «با دروغ است که منافقان خویشتن را می‌آرایند»[۴۱]؛ «گفتار منافق خوشایند است و کردارش رنجبار است»[۴۲].[۴۳]
  2. چاپلوسی: منا‌‌فق برای رسیدن به قدرت و ثروت، قدر خویش را نیز نگاه نمی‌‌دارد و خود را پیش مردم خوار می‌‌سازد و به چاپلوسی و تملق و خو‌‌ش ز‌‌بانی می‌‌آلاید. چنان که امام علی(ع) می‌فرماید: «منافق به زبان مردم را شاد می‌کند. اما در حقیقت به آنان زیان می‌رساند»[۴۴]؛[۴۵]
  3. همرنگی ظاهری با جماعت: منافق برای پنهان ساختن درون خویش، همواره به رنگ مردم در می‌‌‌‌آید و به هر جماعتی که وارد شود، همساز آن می‌گردد. این رنگارنگ بودن، امنیت او را فراهم می‌آورد. امام علی (علیه ا‌‌‌‌لسلام) بر این خوی ناپسند اشاره می‌‌کند و می‌فرماید: «خُلق و خوی منافق پیوسته دگرگون است»[۴۶].[۴۷]
  4. سخت‌گیری بر دیگران و آسان گرفتن بر خویش: منافق زشتی‌ها و عیب‌های بزرگ‌ خود را نمی‌بیند و تنها دیگران را زیر ذره‌بین نقد می‌گیرد. بر مردم سخت می‌گیرد ولی خود را پاک می‌بیند و از پلیدی‌های خویش درمی‌گذرد. امام علی(ع) می‌فرماید: «منافق از خویشتن در می‌گذرد و به مردم طعن می‌زند»[۴۸].[۴۹]

نحوۀ برخورد با منافقان

  • در نحوۀ برخورد با منافقان، خداوند سبحان می‌فرماید: أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا[۵۱]. بنابراین در برابر منافقان روش اعراض و نصیحت را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آنها گشاده‌رویی کرد اما باید با پند و اندرز، رفتار مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با انذار آنها، عاقبت خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد[۵۲].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: العین‌، ج۵، ص۱۷۷؛ مختار الصحاح‌، ج۴، ص۱۵۶۰؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۸۶؛ تاج العروس‌، ج۱۳، ص۴۶۳.
  2. ر.ک: مفردات راغب‌، ۵۰۲.
  3. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.
  4. ر.ک: النهایة فی غریب الحدیث‌، ج۵، ص۹۸؛ لسان العرب‌، ۳۹۵۳۱۰؛ المیزان‌، ج۱۹، ص ۲۷۸.
  5. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۵ـ۴۴۶.
  6. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.
  7. نهج البلاغه، خطبۀ ۲۰۱.
  8. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.
  10. إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«و (یاد کن) آنگاه را که منافقان و بیماردلان می‌گفتند: اینان را دینشان فریفته است در حالی که هر کس بر خداوند توکّل کند بی‌گمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۴۹؛ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷ و....
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶ـ۴۴۷.
  12. «إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُون»؛‏ نهج البلاغه، نامۀ.۲۷
  13. «مَثَلُ الْمُنَافِقِ کَالْحَنْظَلَةِ الْخَضِرَةِ أَوْرَاقُهَا الْمُرِّ مَذَاقُهَا»؛ غررالحکم، ۲.
  14. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.
  15. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.
  16. «و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
  17. «بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
  18. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.
  19. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.
  20. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.
  21. غرر الحکم‌، ۳۲۱۴.
  22. «مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَی مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی‌، ج۲، ص۳۹۶.
  23. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.
  24. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴۶.
  25. این مسئله با پنهان داشتن گناه متفاوت است؛ زیرا منافق در حالی‌که از انجام گناه در خلوتگاه خویش لذت می‌برد و هیچ قصدی برای ترک گناه ندارد اما در جَلوَت خود را فردی مهذب و پیراسته از گناه نشان می‌دهد.
  26. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۳۹.
  27. غرر الحکم‌، ج۱ ص۳۴۰.
  28. غررالحکم، ج۲ ص۵۱۶؛ غرر الحکم، ص۱.
  29. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.
  30. غررالحکم، ج۱، ص۲۳۴.
  31. غرر الحکم‌، ج۲، ص۴۷.
  32. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹.
  33. غررالحکم، ج۲، ص۷۸۶.
  34. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.
  35. غرر الحکم‌، ج۶، ص۲۴۱.
  36. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۹. دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.
  37. غرر الحکم‌، ۳۳۳.
  38. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.
  39. «إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکَلَّمُ بِمَا أَتَی عَلَی لِسَانِهِ لَا یَدْرِی مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَیْهِ وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّی یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّی‏ یَسْتَقِیمَ لِسَانُه‏»؛ نهج البلاغه‌، خطبۀ ۱۷۶.
  40. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰. دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۱.
  41. غرر الحکم‌، ج۳، ص۲۰۷.
  42. غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.
  43. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.
  44. غرر الحکم‌، ج۲، ص۶.
  45. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰؛ دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.
  46. غرر الحکم‌، ج۴، ص۳۳۲.
  47. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۰.
  48. غرر الحکم‌، ج۲، ص۱۰۹.
  49. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۱.
  50. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۰.
  51. «آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند می‌داند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.
  52. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۴۲.