ختم نبوت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


'''[[ختم نبوت]]''' یا '''[[خاتمیت]]''' به معنای پایان‌بخشی سلسله [[انبیا]] و [[شریعت]] تا [[روز قیامت]] است به طوری که [[انکار]] [[ختم نبوت]] به معنای [[نفی]] ضروری [[دین]] شمرده می‌‌شود و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[خاتم‌النبیین]] می‌‌گویند. [[خاتمیت نبوت]] به معنای [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]] و [[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتاب‌های آسمانی]] نیز هست. [[فلسفه ختم نبوت]] را باید در [[جامعیت]]، [[جهانی بودن]] و [[جاودانگی اسلام]] و [[بلوغ]] مخاطبین آن و راهکارهایی که [[اسلام]] برای [[آینده]] قرار داده است جستجو کرد.
'''[[ختم نبوت]]''' یا '''[[خاتمیت]]''' به معنای پایان‌بخشی سلسله [[انبیا]] و [[شریعت]] تا [[روز قیامت]] است به طوری که [[انکار]] [[ختم نبوت]] به معنای [[نفی]] ضروری [[دین]] شمرده می‌‌شود و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[خاتم‌النبیین]] می‌‌گویند. [[خاتمیت نبوت]] به معنای [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]] و [[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتاب‌های آسمانی]] نیز هست. [[فلسفه ختم نبوت]] را باید در [[جامعیت]]، [[جهانی بودن]] و [[جاودانگی اسلام]] و [[بلوغ]] مخاطبین آن و راهکارهایی که [[اسلام]] برای [[آینده]] قرار داده است جستجو کرد.
==مقدمه==
*"[[خاتمیت]]" مصدر جعلی "خاتم" است و خاتم بر دو وزن به کار رفته است: یکی بر وزن حافِظ و دیگر بر وزن عالَم. خاتم بر وزن نخست به معنای ختم‌کننده است و بر وزن دوم به معنای آخِر و نیز به معنای مُهر انگشتری است که در قدیم بر پایانِ [[نامه‌ها]] می‌زده‌اند. [[پیامبر]] خاتَم، [[پیامبری]] است که سلسله [[پیامبران]] بدو ختم می‌شود<ref>لسان العرب‌، ۱۲/ ۱۶۳؛ مفردات الفاظ القرآن‌، ۱۴۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 232.</ref>.
*در اصطلاح [[دینی]]، [[خاتمیت]] بدین معنا است که پس از [[اسلام]]، [[نبوت]] پایان یافته و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} پایان‌دهنده سلسله [[پیامبران]] آسمانی است و پس از او کسی به [[پیامبری]] نمی‌آید. او واپسین [[پیامبر]] است و [[شریعت]] او آخرین [[شریعت]]<ref>دایرة المعارف تشیع‌، ۷/ ۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 232.</ref>.
*[[خاتمیت]] در نظر [[مسلمانان]]، قطعی است و از این رو، هیچ‌گاه [[مسلمانان]] در آن [[شک]] روا نداشته‌اند؛ مگر در نیمه دوم قرن ۱۳ ق. که فرقه‌ای بر ساخته [[استعمار]]، با نام [[بهائیه]] و [[بابیه]] سر برآورد و مدعی نبوتی دیگر شد. در پی آن، [[غلام]] [[احمد]] قادیانی وابسته کمپانی شرقی [[انگلیس]] در [[هند]] نیز [[خاتمیت]] را منکر گشت هر چند توفیقی نیافت و [[مسلمانان]] وقعی بدو ننهادند<ref>خاتمیت از دیدگاه عقل و قرآن‌، ۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 232.</ref>.
*متفکران [[مسلمان]] به ویژه [[شیعیان]] [[دلایل]] فراوانی بر اثبات [[خاتمیت]] اقامه کرده‌اند؛ این [[دلایل]] بر دو دسته‌اند:
#'''[[نقلی]]:'''
##'''[[دلایل قرآنی]]:''' مشهورترین [[آیه]] [[قرآن کریم]] درباره [[خاتمیت]]، [[آیه]] ۴۰ سوره احزاب است که [[خداوند]] می‌فرماید: "[[محمد]] [[پدر]] هیچ یک از مردان شما نیست؛ ولی [[فرستاده خدا]] و خاتم [[پیامبران]] است و [[خدا]] همواره بر هر چیزی [[دانا]] است". قراء [[قرآن]]، بر سر قرائت کلمه "خاتم" در این [[آیه]] به [[اختلاف]] افتاده‌اند و برخی این کلمه را به [[فتح]] تاء و برخی به کسر قرائت کرده‌اند؛ اما بنابر هر دو قرائت، با [[بعثت]] [[حضرت محمد]] {{صل}}، دیگر [[پیامبری]] [[مبعوث]] نمی‌شود و [[دین]] او، واپسین [[دین]] آسمانی است. معنای این سخن آن است که [[شریعت اسلام]] تا [[قیامت]] ماندگار است و این فضیلتی بزرگ برای [[دین اسلام]] و [[حضرت محمد]] {{صل}} است<ref>مجمع البیان‌، ۷/ ۳۶۲.</ref>. آیاتی دیگر نیز در [[قرآن]] می‌توان یافت که بر این [[حقیقت]] به صراحت و اشارت [[گواهی]] می‌دهند<ref>{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}؛ سوره فرقان، آیه ۱؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ }}؛ سوره فصلت، آیه ۴۱ و ۴۲؛ {{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}؛ سوره انعام، آیه ۱۹؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}؛ سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref>. بنابراین [[آیات]]، [[قرآن]] و [[رسالت پیامبر]] {{صل}} گستره‌ای جهانی و همیشگی دارد و ویژه [[مردم]] یا زمانی خاص نیست و [[شریعت اسلام]] تا [[قیامت]] ماندگار است<ref>ر.ک: خاتمیت از دیدگاه عقل و قرآن‌، ۵۷ و ۷۱؛ تفسیر نمونه‌، ۱۵/ ۸؛ مجمع البیان‌، ۴/ ۲۸۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 233.</ref>.
##'''[[دلایل روایی]]:''' در [[روایات]] پرشماری از بزرگان [[معصوم]] {{ع}} بر [[خاتمیت اسلام]] و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تأکید شده است. از آن جمله است [[حدیث منزلت]]، [[غدیر خم]]، [[تمثیل]] و [[احادیث]] دیگر که آشکارا از [[خاتمیت]] سخن می‌گویند<ref>ر.ک: بحارالانوار، ۱۶/ ۹۳، ۲۲/ ۵۳۱ و ۳۷/ ۲۵۵؛ مجمع البیان‌، ۷/ ۳۶۲؛ وسائل الشیعه‌، ۱۸/ ۵۵۵، علل الشرایع‌، ۱/ ۱۲۲؛ احتجاج طبرسی‌، ۳۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 233.</ref>.
#'''[[دلایل عقلی]]:''' علمای [[شیعه]] [[دلایل]] متعددی در این باره دارند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
##'''کمال و [[جامعیت اسلام]]:''' مراد این است که [[اسلام]] [[کامل‌ترین]] و [[جامع‌ترین]] [[دین]] آسمانی است به گونه‌ای که برای [[هدایت]] [[انسان]]، تا [[قیامت]] کافی است و دیگر نیازی به شریعتی تازه نیست. تجدید [[شرایع]] پیش از [[اسلام]] از آن رو بود که [[نقص]] [[شریعت]] پیشین از میان رَوَد و نیازهای جدید [[مردم]] برآورده شود؛ اما اینک با [[ظهور اسلام]] و [[نزول قرآن]]، کاستی‌ها از میان رفته‌اند و همه نیازهای [[انسان]] تا [[قیامت]] برای [[سعادت]] و [[تکامل]] برآورده شده‌اند. برخی [[متکلمان]] [[مسلمان]]، این [[دلیل]] را چنین سامان داده‌اند:[[احکام دین]] [[اسلام]] نظر به همه دوره‌های [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسان]] دارند و با [[پیشرفت]] [[جوامع انسانی]]، [[نیازمندی]] [[انسان]] به [[آیین اسلام]] از میان نمی‌رود و [[اسلام]] با [[کاستی]] و نارسایی روبه‌رو نمی‌شود و [[نیاز]] به [[قوانین]] [[دینی]] جدید و [[پیامبری]] دیگر نمی‌افتد.
##'''[[بلوغ عقلی]]:''' [[بشر]] در روزگار [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به چنان مرحله‌ای از [[بلوغ عقلی]] و [[فکری]] رسیده است که با مدد [[عقل]] و [[تعالیم]] [[اسلام]] از پس مسائل زندگی‌ خویش برمی‌آید و می‌تواند پذیرای [[قانون]] جامعی همچون [[اسلام]] شود. [[رسالت]] [[پیامبر اسلام]] از نوع [[قانون]] است نه برنامه؛ طرحی است کلی، جامع همه جانبه، معتدل و [[متعادل]]<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 233-234.</ref>.
==خاتمیت در فرهنگ اصطلاحات علم کلام==
*[[خاتمیت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که خود حاوی دو [[اعتقاد]] مهم دیگر، یعنی کامل و جامع بود [[دین اسلام]] است، از [[اعتقادات]] قطعی و [[مسلم]] هر [[مسلمان]] می‌باشد که در [[قرآن]]، [[آیه]] ۴۰ [[سوره]] احزاب بر آن تصریح شده است: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. در [[روایات]] متعدد [[نبوی]] نیز بر این امر تصریح شده است که معروف‌ترین آنها [[حدیث منزلت]] است. بر اساس این [[حدیث]]، [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[امام علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}. در این [[نبوی]] مشهور، [[رسول خدا]]{{صل}} علاوه بر [[اثبات امامت]] و [[وصایت]] [[امام علی]]{{ع}}، [[ختم نبوت]] خود را اعلام می‌‌کند.
*با توجه به جاودانی بودن [[دین اسلام]]، احتمال [[بعثت]] [[پیامبر]] دیگری که [[شریعت اسلام]] را [[نسخ]] کند، نفی می‌‌شود؛ اما جای چنین توهمی باقی می‌‌ماند که [[پیامبر]] دیگری [[مبعوث]] گردد و مبلغ و مروج [[اسلام]] باشد؛ مانند تعدادی از [[پیامبران]] تبلیغی گذشته نسبت به [[ادیان الهی]] و [[پیامبران اولوالعزم]] و [[صاحب]] [[شریعت]]<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۳۳۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۱۰-۱۱۱.</ref>.
*[[ظهور]] [[دین اسلام]]، با اعلام [[جاودانگی]] آن و پایان یافتن دفتر [[نبوت]] توأم بوده است. [[مسلمانان]] همواره [[ختم نبوت]] را امری واقع شده تلقی کرده‌اند و هیچ‌گاه برای آنها این مسئله مطرح نبوده است که پس از [[حضرت محمد]]{{صل}} [[پیغمبر]] دیگری خواهد آمد یا نه؛ زیرا در میان [[مسلمین]] [[اندیشه]] [[ظهور]] [[پیغمبر]] دیگر، مانند [[انکار]] [[یگانگی خدا]] یا [[انکار]] [[قیامت]]، با [[ایمان]] به [[اسلام]] ناسازگار شناخته شده است؛ زیرا [[قرآن کریم]] با صراحت، پایان یافتن [[نبوت]] را اعلام و [[پیغمبر]] بارها آن را تکرار کرده است.
*موضوع [[ختم رسالت]] و [[نبوت]] در [[قرآن]] به نامه‌ای [[تشبیه]] شده است که نویسنده مهر خود را در پایان آن می‌زند و خودش را به وسیله آن مهر معرفی می‌‌کند.
*[[ختم نبوت]]، یعنی دریافت نقشه و برنامه‌ای کلی و همیشگی و معقول. [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} در [[حدیث]] [[معروف]]، به همین معنی اشاره کرده است که مَثَل [[نبوت]]، مثل خانه‌ای است که ساخته شده و جای یک خشت در آن باقی است. من جای آن خشت آخرینم، یا من گذارنده آن خشت آخرینم.
*[[متن حدیث]] را [[صاحب]] [[تفسیر]] [[مجمع البیان]] در ذیل [[آیه]] ۴۰ [[سوره]] احزاب چنین آورده است: {{متن حدیث| انّما مثلى في الأنبياء كمثل رجل بنى دارا فاكملها و حسّنها إلّا موضع لبنة فكان من دخل فيها فنظر إليها قال ما احسنها الا موضع هذه اللبنة قال صلّى اللّه عليه و آله فانا موضع اللبنة ختم بي الأنبياء}}<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۱۱.</ref>.
*یکی از [[دلایل]] و ارکان [[خاتمیت]]، [[بلوغ]] [[اجتماعی]] [[بشر]] است؛ به حدی که [[انسان]] می‌‌تواند [[حافظ]] و نگهبان [[مواریث]] [[علمی]] و [[دینی]] خود باشد و خود به نشر و [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و [[تفسیر]] آن بپردازد. این خصیصه تنها در [[اسلام]] محقق است؛ چنان‌که می‌دانیم در میان [[کتاب‌های آسمانی]] [[جهان]]، تنها کتابی که درست و به تمام و کمال دست نخورده باقی مانده، [[قرآن]] است. [[قرآن]] خود می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>. بر این اساس، [[قرآن]] برای همیشه در میان [[مردم]] خواهد بود و منسوخ شدنی نیست.
*بحث [[خاتمیت]] چهار رکن و پایه دارد.
:*رکن اول آن، [[انسان]] و اجتماع است. از این نظر که [[انسان]] دارای جنبه‌های ثابت و جنبه‌های متغیری است. باید از اصولی ثابت [[پیروی]] کند، و بر اساس شرایط مختلف، از اصولی متغیر [[تبعیت]] نماید. اصول [[زندگی]] [[انسان]]، [[قوانین]] ثابت و لا یتغیری هستند؛ ولی [[فروع]] [[زندگی]] [[انسان]] تغییرپذیر است.
:*رکن دیگر، وضع قانونگذاری [[اسلام]] است که به حسب شرایط [[انسان]]، [[قوانین]] ثابت و متغیر دارد.
:*پایه سوم، [[علم]] و [[اجتهاد]] است که سمت مهندسی این کارخانه [[عظیم]] را دارد، نه سمت سازنده آن را.
:*رکن چهارم، مواردی است که باید روی آنها [[تفقه]] و [[اجتهاد]] صورت بگیرد که عبارتند از: [[قرآن]]، [[سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]]<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۱۲.</ref>.
==[[نبوت]] تبلیغی==
*[[اسلام]] نه تنها به [[نبوت تشریعی]] خاتمه داده است، بلکه به "[[نبوت]] تبلیغی" نیز پایان داده است؛ زیرا تا زمانی [[بشر]] به [[وحی]] تبلیغی [[نیازمند]] است که درجه [[عقل]] و [[علم]] و [[تمدن]] به پایه‌ای نرسیده است که خود بتواند در امر [[دین]] عهده‌دار [[دعوت]] و [[تعلیم]] و [[تبلیغ]] و [[تفسیر]] و [[اجتهاد]] شود؛ اما [[ظهور]] [[علم]] و [[عقل]]، و به عبارت دیگر، رشد و [[بلوغ]] [[انسانیت]]، خود به خود به جای [[وحی]] تبلیغی می‌نشیند<ref>مطهری، خاتمیت، ص۱۴۷ - ۱۴۰؛ همو، ختم نبوت، ص۳۶ - ۷.</ref>.
*شبهه‌ای که در بحث [[خاتمیت]] مطرح می‌‌شود، این است که بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دگرگونی‌های چشمگیری در [[دنیا]] رخ داده است؛ آیا این‌گونه تحولات، ایجاد [[شریعت]] جدیدی را اقتضا نمی‌کند؟
*در پاسخ باید گفت: اینکه چه نوع تحولاتی اقتضای تغییر [[قوانین]] بنیادی را دارد، در [[حد]] [[توان]] انسان‌های عادی نیست. علاوه بر این، در [[شریعت اسلام]] برای وضع این‌گونه مقررات، اصول و قواعدی [[پیش‌بینی]] شده است که جزئیات آن را باید در مباحث [[فقهی]]، بحث اختیارات [[حکومت]] و [[حاکم اسلامی]] جستجو کرد<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۳۳۸.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۱۲-۱۱۳.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۴

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ختم نبوت است. "ختم نبوت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ختم نبوت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ختم نبوت یا خاتمیت به معنای پایان‌بخشی سلسله انبیا و شریعت تا روز قیامت است به طوری که انکار ختم نبوت به معنای نفی ضروری دین شمرده می‌‌شود و پیامبر اسلام(ص) را خاتم‌النبیین می‌‌گویند. خاتمیت نبوت به معنای خاتمیت شریعت اسلام در میان شرایع آسمانی و خاتمیت قرآن در میان کتاب‌های آسمانی نیز هست. فلسفه ختم نبوت را باید در جامعیت، جهانی بودن و جاودانگی اسلام و بلوغ مخاطبین آن و راهکارهایی که اسلام برای آینده قرار داده است جستجو کرد.

مقدمه

  1. نقلی:
    1. دلایل قرآنی: مشهورترین آیه قرآن کریم درباره خاتمیت، آیه ۴۰ سوره احزاب است که خداوند می‌فرماید: "محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزی دانا است". قراء قرآن، بر سر قرائت کلمه "خاتم" در این آیه به اختلاف افتاده‌اند و برخی این کلمه را به فتح تاء و برخی به کسر قرائت کرده‌اند؛ اما بنابر هر دو قرائت، با بعثت حضرت محمد (ص)، دیگر پیامبری مبعوث نمی‌شود و دین او، واپسین دین آسمانی است. معنای این سخن آن است که شریعت اسلام تا قیامت ماندگار است و این فضیلتی بزرگ برای دین اسلام و حضرت محمد (ص) است[۷]. آیاتی دیگر نیز در قرآن می‌توان یافت که بر این حقیقت به صراحت و اشارت گواهی می‌دهند[۸]. بنابراین آیات، قرآن و رسالت پیامبر (ص) گستره‌ای جهانی و همیشگی دارد و ویژه مردم یا زمانی خاص نیست و شریعت اسلام تا قیامت ماندگار است[۹][۱۰].
    2. دلایل روایی: در روایات پرشماری از بزرگان معصوم (ع) بر خاتمیت اسلام و پیامبر اسلام (ص) تأکید شده است. از آن جمله است حدیث منزلت، غدیر خم، تمثیل و احادیث دیگر که آشکارا از خاتمیت سخن می‌گویند[۱۱][۱۲].
  2. دلایل عقلی: علمای شیعه دلایل متعددی در این باره دارند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
    1. کمال و جامعیت اسلام: مراد این است که اسلام کامل‌ترین و جامع‌ترین دین آسمانی است به گونه‌ای که برای هدایت انسان، تا قیامت کافی است و دیگر نیازی به شریعتی تازه نیست. تجدید شرایع پیش از اسلام از آن رو بود که نقص شریعت پیشین از میان رَوَد و نیازهای جدید مردم برآورده شود؛ اما اینک با ظهور اسلام و نزول قرآن، کاستی‌ها از میان رفته‌اند و همه نیازهای انسان تا قیامت برای سعادت و تکامل برآورده شده‌اند. برخی متکلمان مسلمان، این دلیل را چنین سامان داده‌اند:احکام دین اسلام نظر به همه دوره‌های زندگی فردی و اجتماعی انسان دارند و با پیشرفت جوامع انسانی، نیازمندی انسان به آیین اسلام از میان نمی‌رود و اسلام با کاستی و نارسایی روبه‌رو نمی‌شود و نیاز به قوانین دینی جدید و پیامبری دیگر نمی‌افتد.
    2. بلوغ عقلی: بشر در روزگار پیامبر اسلام (ص) به چنان مرحله‌ای از بلوغ عقلی و فکری رسیده است که با مدد عقل و تعالیم اسلام از پس مسائل زندگی‌ خویش برمی‌آید و می‌تواند پذیرای قانون جامعی همچون اسلام شود. رسالت پیامبر اسلام از نوع قانون است نه برنامه؛ طرحی است کلی، جامع همه جانبه، معتدل و متعادل[۱۳].

خاتمیت در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

نبوت تبلیغی

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. لسان العرب‌، ۱۲/ ۱۶۳؛ مفردات الفاظ القرآن‌، ۱۴۲.
  2. فرهنگ شیعه، ص 232.
  3. دایرة المعارف تشیع‌، ۷/ ۶.
  4. فرهنگ شیعه، ص 232.
  5. خاتمیت از دیدگاه عقل و قرآن‌، ۷.
  6. فرهنگ شیعه، ص 232.
  7. مجمع البیان‌، ۷/ ۳۶۲.
  8. ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ؛ سوره فرقان، آیه ۱؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ؛ سوره فصلت، آیه ۴۱ و ۴۲؛ ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ؛ سوره انعام، آیه ۱۹؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ سوره سبأ، آیه ۲۸.
  9. ر.ک: خاتمیت از دیدگاه عقل و قرآن‌، ۵۷ و ۷۱؛ تفسیر نمونه‌، ۱۵/ ۸؛ مجمع البیان‌، ۴/ ۲۸۲.
  10. فرهنگ شیعه، ص 233.
  11. ر.ک: بحارالانوار، ۱۶/ ۹۳، ۲۲/ ۵۳۱ و ۳۷/ ۲۵۵؛ مجمع البیان‌، ۷/ ۳۶۲؛ وسائل الشیعه‌، ۱۸/ ۵۵۵، علل الشرایع‌، ۱/ ۱۲۲؛ احتجاج طبرسی‌، ۳۷.
  12. فرهنگ شیعه، ص 233.
  13. فرهنگ شیعه، ص 233-234.
  14. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  15. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۳۳۴.
  16. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۰-۱۱۱.
  17. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۱.
  18. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  19. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲.
  20. مطهری، خاتمیت، ص۱۴۷ - ۱۴۰؛ همو، ختم نبوت، ص۳۶ - ۷.
  21. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۳۳۸.
  22. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲-۱۱۳.