نقش مردم در انتصاب ولی فقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
جز (جایگزینی متن - 'اقبال' به 'اقبال')
خط ۹: خط ۹:
* آن‌گونه که روشن شد، نظریه انتصاب در مرحله [[مشروعیت]]، جایگاهی برای [[رأی مردم]] در نظر نمی‌گیرد. با این حال این نظریه میان مشروعیت و امکان [[اعمال]] ولایت [[مشروع]] تفاوت قائل است. قائلان به این نظریه بر آن‌اند که اگر [[حمایت]] [[مردم]] نباشد، امکان تحقق ولایت مشروع ممکن نخواهد بود؛ زیرا [[حکومت اسلامی]] از ایجاد [[زور]] و [[هراس]] برای [[تأسیس حکومت]] اجتناب می‌کند. مصباح [[یزدی]] پس از بیان [[آیه]] “اوست که تو را به وسیله [[نصرت]] خود و [[مؤمنان]] [[تأیید]] کرد”، می‌گوید: {{عربی|لا رأي لمن لا يطاع}} یعنی کسی که فرمانش [[پیروی]] نمی‌شود، [[رأی]] ندارد. این سخنان همگی بیانگر [[نقش مردم]] در پیدایش و تثبیت [[حکومت الهی]]، خواه [[حکومت]] [[رسول‌الله]] و [[امامان معصوم]] و خواہ حکومت [[فقیه]] در [[زمان غیبت]] دارد<ref>مصباح یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص۳۲.</ref>.
* آن‌گونه که روشن شد، نظریه انتصاب در مرحله [[مشروعیت]]، جایگاهی برای [[رأی مردم]] در نظر نمی‌گیرد. با این حال این نظریه میان مشروعیت و امکان [[اعمال]] ولایت [[مشروع]] تفاوت قائل است. قائلان به این نظریه بر آن‌اند که اگر [[حمایت]] [[مردم]] نباشد، امکان تحقق ولایت مشروع ممکن نخواهد بود؛ زیرا [[حکومت اسلامی]] از ایجاد [[زور]] و [[هراس]] برای [[تأسیس حکومت]] اجتناب می‌کند. مصباح [[یزدی]] پس از بیان [[آیه]] “اوست که تو را به وسیله [[نصرت]] خود و [[مؤمنان]] [[تأیید]] کرد”، می‌گوید: {{عربی|لا رأي لمن لا يطاع}} یعنی کسی که فرمانش [[پیروی]] نمی‌شود، [[رأی]] ندارد. این سخنان همگی بیانگر [[نقش مردم]] در پیدایش و تثبیت [[حکومت الهی]]، خواه [[حکومت]] [[رسول‌الله]] و [[امامان معصوم]] و خواہ حکومت [[فقیه]] در [[زمان غیبت]] دارد<ref>مصباح یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص۳۲.</ref>.
* قائلان به [[نظریه انتصاب]] به روایاتی که در آن [[لزوم]] [[قیام امام]] [[معصوم]] برای [[تشکیل حکومت]] با شرط وجود [[یار]] ذکر شده است، استناد می‌کنند. از جمله این [[روایات]] سخن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره علت [[پذیرش خلافت]] است: {{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ‏ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ عِنْدِي أَزْهَدَ مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۸-۵۱.</ref>؛
* قائلان به [[نظریه انتصاب]] به روایاتی که در آن [[لزوم]] [[قیام امام]] [[معصوم]] برای [[تشکیل حکومت]] با شرط وجود [[یار]] ذکر شده است، استناد می‌کنند. از جمله این [[روایات]] سخن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره علت [[پذیرش خلافت]] است: {{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ‏ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ عِنْدِي أَزْهَدَ مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۸-۵۱.</ref>؛
* [[امیرمؤمنان]] در این سخن سه دلیل برای پذیرش خلافت، آن‌گاه که با [[اقبال]] عمومی مواجه شدند، بیان می‌کنند: نخست حضور حاضر؛ دوم وجود [[ناصر]]؛ سوم عهدی که [[خدا]] برای [[دفاع از مظلوم]] گرفته است. دلیل سوم که همواره بوده است و در [[روز]] پذیرش خلافت محقق نشده است؛ اما با [[چشم‌پوشی]] از تفاوت‌های جزئی دلیل اول و دوم، باید گفت که اگر [[حمایت]] [[مردم]] و [[یاری]] ایشان برای [[اقامه حکومت]] نبود، امکان [[تأسیس حکومت]] وجود نداشت. این سخن در کنار دیگر سخنان [[امیر مؤمنان]] که حکومت را [[حق]] خود از جانب [[خداوند]] می‌دانند، به معنای آن است که اگر یاری مردم نباشد، امکان تأسیس حکومت حق وجود نخواهد داشت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در یکی از توصیه‌های خود به امیرالمؤمنین{{ع}} تأکید می‌کنند که اگر یاری و حمایت مردم نبود، از [[پذیرش حکومت]] سر باز [[زن]]: پیامبر اکرم{{صل}} که به من سفارش کردند: ای [[پسر ابی‌طالب]]، [[ولایت]] [[امت]] من پس از من از آن توست. اگر در [[عافیت]] تو را به ولایت رساندند و با [[رضایت]] بر گرد تو جمع شدند، به امر حکومت [[قیام]] کن و اگر در مورد تو [[اختلاف]] کردند، آنها و آنچه در آن هستند را رها کن. پس [[خداوند]] برای تو راهی قرار خواهد داد<ref>طبری، المسترشد فی إمامة [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، ص۴۱۷. {{متن حدیث|كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ{{صل}} عَهِدَ إِلَيَّ فَقَالَ: يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَكَ‏ وَلَايَةُ أُمَّتِي‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ فَإِنْ وَلَّوْكَ فِي عَافِيَةٍ وَ اجْتَمَعُوا عَلَيْكَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اخْتَلَفُوا عَلَيْكَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِيهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ مَخْرَجاً}}.</ref>.
* [[امیرمؤمنان]] در این سخن سه دلیل برای پذیرش خلافت، آن‌گاه که با اقبال عمومی مواجه شدند، بیان می‌کنند: نخست حضور حاضر؛ دوم وجود [[ناصر]]؛ سوم عهدی که [[خدا]] برای [[دفاع از مظلوم]] گرفته است. دلیل سوم که همواره بوده است و در [[روز]] پذیرش خلافت محقق نشده است؛ اما با [[چشم‌پوشی]] از تفاوت‌های جزئی دلیل اول و دوم، باید گفت که اگر [[حمایت]] [[مردم]] و [[یاری]] ایشان برای [[اقامه حکومت]] نبود، امکان [[تأسیس حکومت]] وجود نداشت. این سخن در کنار دیگر سخنان [[امیر مؤمنان]] که حکومت را [[حق]] خود از جانب [[خداوند]] می‌دانند، به معنای آن است که اگر یاری مردم نباشد، امکان تأسیس حکومت حق وجود نخواهد داشت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در یکی از توصیه‌های خود به امیرالمؤمنین{{ع}} تأکید می‌کنند که اگر یاری و حمایت مردم نبود، از [[پذیرش حکومت]] سر باز [[زن]]: پیامبر اکرم{{صل}} که به من سفارش کردند: ای [[پسر ابی‌طالب]]، [[ولایت]] [[امت]] من پس از من از آن توست. اگر در [[عافیت]] تو را به ولایت رساندند و با [[رضایت]] بر گرد تو جمع شدند، به امر حکومت [[قیام]] کن و اگر در مورد تو [[اختلاف]] کردند، آنها و آنچه در آن هستند را رها کن. پس [[خداوند]] برای تو راهی قرار خواهد داد<ref>طبری، المسترشد فی إمامة [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، ص۴۱۷. {{متن حدیث|كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ{{صل}} عَهِدَ إِلَيَّ فَقَالَ: يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَكَ‏ وَلَايَةُ أُمَّتِي‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ فَإِنْ وَلَّوْكَ فِي عَافِيَةٍ وَ اجْتَمَعُوا عَلَيْكَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اخْتَلَفُوا عَلَيْكَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِيهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ مَخْرَجاً}}.</ref>.
* آنچه در [[روایت]] فوق مورد تأکید است، خودداری از [[پذیرش حکومت]] در صورت [[اختلاف مردم]] است. هرچند ممکن است برخی محققان این روایت را حمل بر [[رأی اکثریت]] کنند، عبارت {{متن حدیث|اجْتَمَعُوا عَلَيْكَ‏}} به معنای “گرد تو جمع شدن” است و هیچ انصرافی به [[اکثریت]] ندارد، بلکه ملاک اجتناب از [[اختلاف]] و [[دودستگی]] در [[جامعه]] است. همچنین به قرینه عبارت “عافیه” می‌توان این عبارت را حمل بر وجود اعوان، به اندازه‌ای که بتوان [[حکومت]] تشکیل داد، کرد. در این [[مقام]] از بحث، سؤال می‌شود که اگر اکثریت ملاک [[مقبولیت]] نیست، چه چیزی را می‌توان ملاک آن قرار داد؟ در پاسخ گفته می‌شود که آن [[میزان]] از [[یاری]] و حمایتی که بتوان با آنان حکومت تشکیل داد؛ از این‌رو در [[روایات]]، تعداد [[انصار]] به منظور کفایت [[اتمام حجت]] برای [[قیام]]، متفاوت ذکر شده است؛ مثلاً گاه ۴۰ نفر، گاه ۳۱۳ نفر و گاه ۱۷ نفر که این تعداد هیچ گاه بر اکثریت دلالت نمی‌کند. [[میرزای نوری]] پس از [[نقل روایت]] مورد بحث در کتاب مستدرک الوسائل روایتی نقل کرده است که تعداد [[یار]] برای قیام به حکومت را ۳۱۳ نفر ذکر می‌کند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ{{صل}} أَنَّهُ قَالَ: إِذَا اجْتَمَعَ لِلْإِسْلَامُ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ وَجَبَ‏ عَلَيْهِ‏ الْقِيَامُ‏ وَ التَّغْيِيرُ}} (نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۷۸).</ref>. پشت سر هم ذکر کردن این دو روایت (روایت مورد بحث و روایت کفایت ۳۱۳ یار برای قیام) در یک باب، [[ذهن]] را منصرف به برداشت کفایت یار برای قیام می‌کند.
* آنچه در [[روایت]] فوق مورد تأکید است، خودداری از [[پذیرش حکومت]] در صورت [[اختلاف مردم]] است. هرچند ممکن است برخی محققان این روایت را حمل بر [[رأی اکثریت]] کنند، عبارت {{متن حدیث|اجْتَمَعُوا عَلَيْكَ‏}} به معنای “گرد تو جمع شدن” است و هیچ انصرافی به [[اکثریت]] ندارد، بلکه ملاک اجتناب از [[اختلاف]] و [[دودستگی]] در [[جامعه]] است. همچنین به قرینه عبارت “عافیه” می‌توان این عبارت را حمل بر وجود اعوان، به اندازه‌ای که بتوان [[حکومت]] تشکیل داد، کرد. در این [[مقام]] از بحث، سؤال می‌شود که اگر اکثریت ملاک [[مقبولیت]] نیست، چه چیزی را می‌توان ملاک آن قرار داد؟ در پاسخ گفته می‌شود که آن [[میزان]] از [[یاری]] و حمایتی که بتوان با آنان حکومت تشکیل داد؛ از این‌رو در [[روایات]]، تعداد [[انصار]] به منظور کفایت [[اتمام حجت]] برای [[قیام]]، متفاوت ذکر شده است؛ مثلاً گاه ۴۰ نفر، گاه ۳۱۳ نفر و گاه ۱۷ نفر که این تعداد هیچ گاه بر اکثریت دلالت نمی‌کند. [[میرزای نوری]] پس از [[نقل روایت]] مورد بحث در کتاب مستدرک الوسائل روایتی نقل کرده است که تعداد [[یار]] برای قیام به حکومت را ۳۱۳ نفر ذکر می‌کند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ{{صل}} أَنَّهُ قَالَ: إِذَا اجْتَمَعَ لِلْإِسْلَامُ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ وَجَبَ‏ عَلَيْهِ‏ الْقِيَامُ‏ وَ التَّغْيِيرُ}} (نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۷۸).</ref>. پشت سر هم ذکر کردن این دو روایت (روایت مورد بحث و روایت کفایت ۳۱۳ یار برای قیام) در یک باب، [[ذهن]] را منصرف به برداشت کفایت یار برای قیام می‌کند.
* وجود شرط [[مقبولیت]] در [[تأسیس حکومت]] هم به [[دلیل عقلی]] و هم به [[دلیل نقلی]] است. فقدان مقبولیت موجب می‌شود که تأسیس حکومت بدون بروز اعمالی چون [[جنگ]]، [[ترور]]، [[خون‌ریزی]] واجبارهای نابه‌جا و [[نامشروع]] ممکن نباشد؛ از این‌رو بدون مقبولیت نمی‌توان [[حکومت]] تأسیس کرد؛ چنان که این دلیل عقلی را [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[نامه]] خود به [[مالک]] نیز بیان می‌کنند: باید که محبوب‌ترین امور نزد تو... [[جامع‌ترین]] آنها در [[جلب رضایت مردم]] باشد...؛ زیرا [[خشم]] [[مردم]] رضای [[خواص]] را از بین می‌برد و خشم خواص با رضای مردم بی‌اثر می‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ... أَجْمَعُهَا [لِرِضَا] لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ‏ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ}} (سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۲۹).</ref>.
* وجود شرط [[مقبولیت]] در [[تأسیس حکومت]] هم به [[دلیل عقلی]] و هم به [[دلیل نقلی]] است. فقدان مقبولیت موجب می‌شود که تأسیس حکومت بدون بروز اعمالی چون [[جنگ]]، [[ترور]]، [[خون‌ریزی]] واجبارهای نابه‌جا و [[نامشروع]] ممکن نباشد؛ از این‌رو بدون مقبولیت نمی‌توان [[حکومت]] تأسیس کرد؛ چنان که این دلیل عقلی را [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[نامه]] خود به [[مالک]] نیز بیان می‌کنند: باید که محبوب‌ترین امور نزد تو... [[جامع‌ترین]] آنها در [[جلب رضایت مردم]] باشد...؛ زیرا [[خشم]] [[مردم]] رضای [[خواص]] را از بین می‌برد و خشم خواص با رضای مردم بی‌اثر می‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ... أَجْمَعُهَا [لِرِضَا] لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ‏ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ}} (سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۲۹).</ref>.

نسخهٔ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۰

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

جستارهای وابسته

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. پیشتر در این باره مباحثی مطرح شده است.
  2. ر.ک: مصباح یزدی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، ص۷۲-۷۴.
  3. ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۸.
  4. مصباح یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص۳۲.
  5. سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۸-۵۱.
  6. طبری، المسترشد فی إمامة علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۴۱۷. «كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ(ص) عَهِدَ إِلَيَّ فَقَالَ: يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَكَ‏ وَلَايَةُ أُمَّتِي‏ مِنْ‏ بَعْدِي‏ فَإِنْ وَلَّوْكَ فِي عَافِيَةٍ وَ اجْتَمَعُوا عَلَيْكَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اخْتَلَفُوا عَلَيْكَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِيهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ مَخْرَجاً».
  7. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(ص) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا اجْتَمَعَ لِلْإِسْلَامُ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ وَجَبَ‏ عَلَيْهِ‏ الْقِيَامُ‏ وَ التَّغْيِيرُ» (نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۷۸).
  8. «وَ لْيَكُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ... أَجْمَعُهَا [لِرِضَا] لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ‏ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ» (سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۲۹).
  9. خمینی (امام)، صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۴.
  10. ر.ک: خمینی (امام)، صحیفه امام، ج۳، ص۵۰۳؛ ج۴، ص۷۲-۷۳؛ ج۵، ص۲۱۲؛ ج۵، ص۴۴۹.
  11. خمینی (امام)، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۷۱.
  12. جوادی آملی، «حکومت اسلامی»، ص۶۹.
  13. اصل پنجاه و ششم قانون اساسی.
  14. مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۹۶.