رابطه آزادی با عدالت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین سیدباقری؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین سیدباقری؛ | ||
| تصویر = 13681332.jpg | | تصویر = 13681332.jpg | ||
| پاسخدهنده = سید کاظم سیدباقری | | پاسخدهنده = سید کاظم سیدباقری | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتاب ''«[[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«آنگاه که سخن از [[سیاست]] به میان میآید، پای [[قدرت]] در میان است و در [[عدالت سیاسی]]، بحث از [[شایستگی]] حضور قدرت در مسیر [[آزادی معقول]]، سنجیده و نظاممند است. “سؤال از [[عدالت]] آنگاه بر میآید که افرادی [[آزاد]] و مساوی که هیچ کدام بر دیگری [[توانایی]] و [[برتری]] ندارند، در نهادهای مشترک [[جامعه]] خود [[شریک]] میشوند<ref>see: John Rawls; "Collected Papers";۱۹۹۹; p.۹۷..</ref>. قدرتی که عدالت را در بنیاد [[رفتار]] و گفتار خویش قرار دهد، هرگز به نام عدالت، [[آزادی]] را از [[شهروندان]] سلب نمیکند، زیراکه آزادی خود حقی بزرگ است که عدالت به دنبال برپایی آن میباشد؛ پس [[برپایی عدالت]] [[سیاسی]]، ارمغانی به نام آزادی برای جامعه به ارمغان میآورد. آنسان که اگر [[آزادی سیاسی]] نباشد، افراد نتوانند آزادانه مسائل جاری، [[تصمیمها]] و [[قوانین]] را [[نقد]] و ارزیابی و بررسی کنند، فرایند امور به سمت تکگویی و [[خودکامگی]] خواهد رفت و آغازین گام برای نادیده انگاشتن عدالت در جامعه فراهم میگردد. با این نگرش است که میان این دو مفهوم کلیدی، رابطهای تکمیلی برقرار میشود و نمیتوان به بهانه ایجاد یکی از دیگری گذر کرد<ref>از آنجا که این بحث را به تفصیل در کتاب عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم آوردهایم، در این مجال، به اختصار، صرفاً به برخی زوایای این رابطه اشاره میشود. برای تفصیل ر.ک: سیدکاظم سیدباقری، عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم، ص۶۲ به بعد.</ref>. | ::::::«آنگاه که سخن از [[سیاست]] به میان میآید، پای [[قدرت]] در میان است و در [[عدالت سیاسی]]، بحث از [[شایستگی]] حضور قدرت در مسیر [[آزادی معقول]]، سنجیده و نظاممند است. “سؤال از [[عدالت]] آنگاه بر میآید که افرادی [[آزاد]] و مساوی که هیچ کدام بر دیگری [[توانایی]] و [[برتری]] ندارند، در نهادهای مشترک [[جامعه]] خود [[شریک]] میشوند<ref>see: John Rawls; "Collected Papers";۱۹۹۹; p.۹۷..</ref>. قدرتی که عدالت را در بنیاد [[رفتار]] و گفتار خویش قرار دهد، هرگز به نام عدالت، [[آزادی]] را از [[شهروندان]] سلب نمیکند، زیراکه آزادی خود حقی بزرگ است که عدالت به دنبال برپایی آن میباشد؛ پس [[برپایی عدالت]] [[سیاسی]]، ارمغانی به نام آزادی برای جامعه به ارمغان میآورد. آنسان که اگر [[آزادی سیاسی]] نباشد، افراد نتوانند آزادانه مسائل جاری، [[تصمیمها]] و [[قوانین]] را [[نقد]] و ارزیابی و بررسی کنند، فرایند امور به سمت تکگویی و [[خودکامگی]] خواهد رفت و آغازین گام برای نادیده انگاشتن عدالت در جامعه فراهم میگردد. با این نگرش است که میان این دو مفهوم کلیدی، رابطهای تکمیلی برقرار میشود و نمیتوان به بهانه ایجاد یکی از دیگری گذر کرد<ref>از آنجا که این بحث را به تفصیل در کتاب عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم آوردهایم، در این مجال، به اختصار، صرفاً به برخی زوایای این رابطه اشاره میشود. برای تفصیل ر.ک: سیدکاظم سیدباقری، عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم، ص۶۲ به بعد.</ref>. | ||
::::::اگر عدالت عبارت است از ایفای جمیع [[حقوق]]، در آن صورت، [[بیاعتنایی]] به [[حق آزادی]]، بیاعتنایی به عدالت خواهد بود، آزادی از بزرگترین حقهاست، این تقابلی که بعضیها بین آزادی و عدالت افکندهاند، تقابلی موهوم است، آزادی یکی از اجزای عدالت است. شخص آزادی [[طلب]]، به دنبال پارهای از عدالت است<ref>عبدالکریم سروش، فربهتر از ایدئولوژی، ص۲۵۴.</ref>. پس هنگامی که [[حق]] هر کس به [[درستی]] در جامعه ادا شود، طبعاً آن جامعه گرفتار [[اسارت]] و [[استبداد]] نمیشود و به آزادی که یکی از [[حقوق اساسی]] [[بشر]] است، دست مییابد؛ برای نمونه [[انسان]] حقی به نام [[آزادی بیان]] دارد، با حضور [[عدالت سیاسی]]- [[اجتماعی]]، فضا و بستر برای آنکه افراد بتوانند آزادانه دیدگاه خود را بیان کنند، فراهم میشود. همان گونه که آزادی بیان، زمانی در [[جامعه]] به وجود میآید که [[عدالت فراگیر]] شود. | ::::::اگر عدالت عبارت است از ایفای جمیع [[حقوق]]، در آن صورت، [[بیاعتنایی]] به [[حق آزادی]]، بیاعتنایی به عدالت خواهد بود، آزادی از بزرگترین حقهاست، این تقابلی که بعضیها بین آزادی و عدالت افکندهاند، تقابلی موهوم است، آزادی یکی از اجزای عدالت است. شخص آزادی [[طلب]]، به دنبال پارهای از عدالت است<ref>عبدالکریم سروش، فربهتر از ایدئولوژی، ص۲۵۴.</ref>. پس هنگامی که [[حق]] هر کس به [[درستی]] در جامعه ادا شود، طبعاً آن جامعه گرفتار [[اسارت]] و [[استبداد]] نمیشود و به آزادی که یکی از [[حقوق اساسی]] [[بشر]] است، دست مییابد؛ برای نمونه [[انسان]] حقی به نام [[آزادی بیان]] دارد، با حضور [[عدالت سیاسی]]- [[اجتماعی]]، فضا و بستر برای آنکه افراد بتوانند آزادانه دیدگاه خود را بیان کنند، فراهم میشود. همان گونه که آزادی بیان، زمانی در [[جامعه]] به وجود میآید که [[عدالت فراگیر]] شود. |
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۳
رابطه آزادی با عدالت چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جمع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | آزادی - عدالت |
رابطه آزادی با عدالت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در اینباره گفته است:
- «آزادی و عدالت از واژگان مقدس و جزء آرمانهای بنیادی بشری به شمار میآید و تحقق آن دو از شرایط اساسی جامعههای مدنی و فاضله است. اما نکته قابل تأمل در امکان معارضه و تقابل این دو است؛ به این معنا که آیا امکان دارد تحقق یکی مانع تحقق دیگری گردد و به اصطلاح، یکی قربانی دیگری شود.
- پاسخ مثبت یا منفی به این سؤال، در گرو تفسیر آزادی و عدالت است؛ تفسیر اطلاقگرانه از آزادی به خصوص تفسیر مدافعان آزادی منفی که بر رهایی انسان از انواع سلطه و اجبارهای خارجی و آزادی عمل فرد بدون توجه به ارزشهای انسانی و منافع جامعه تکیه میکنند، با عدالت تقابل پیدا میکند و اینان در مقام رفع تعارض، عدالت را در مسلخ آزادی قربانی میکنند. در برابر تفسیر افراطی از آزادی، تفسیر افراطی دیگر از عدالت و برابری وجود دارد که بر مبنای آن اصل همان برابری و تساوی مطلق افراد جامعه بدون توجه به حقوق و استحقاقهای افراد است و برای نیل بدان باید به ذبح آزادی پرداخت.
- لیبرالیسم نماینده رویکرد اول و سوسیالیسم طرفدار رویکرد دوم است که هر دو به دلیل عدم رعایت حق اصل دیگر، آزادی و عدالت را نادیده انگاشتند.
- کارل پوپر که مدتی سوسیالیست بود، دلیل کنارهگیری خود از آن را ترجیح آزادی بر برابری ذکر میکند: من باز هم چند سالی، حتی پس از رد مارکسیسم، سوسیالیست باقی ماندم و اگر پیوند سوسیالیسم و آزادی فردی ممکن بود، هنوز هم سوسیالیست بودم... آزادی مهمتر از تساوی است و هر نوع کوششی جهت استقرار تساوی، آزادی را به خطر میافکند و با قربانی آزادی حتی نمیتوان آن را در میان کسانی که خواستار تساوی هستند برقرار کرد[۱].
- آیزا برلین یکی از اعتقادات خود را تعارض بین برخی اصول و ارزشهای اخلاقی و اجتماعی و سیاسی مانند عدالت و آزادی ذکر میکند و میکوشد آن را توجیه کند[۲].
- جان رالز نیز آزادی افراد را در برابر خیر عمومی مقدم بر میشمارد: آزادی تا آن بنیادی است که نمیتوانیم با آن بازی کنیم، نمیتوانیم با آن قمار کنیم و نمیتوانیم در تعقیب خیر عمومی، آن را به روند معامله تسلیم کنیم[۳]. در تحلیل و ارزیابی دو رویکرد افراطی از آزادی و عدالت، نخست باید به معنا و مفهوم آن دو توجه داشت.
- در تعریف و تفسیر آزادی گفته شد که آزادی (فردی، مدنی و سیاسی) عبارتند از آزادی عمل انسان در حقوق و اعمال خود و نفی هرگونه سلطه خارجی؛ اما همه طرفداران آزادی به نوعی تصریح داشتهاند که آزادی مطلق نیست، بلکه مشروعیت آن محدود به حدودی از جمله قانون و عدم اضرار به دیگران است. با تأمل در این ملاک، روشن میشود که این ملاک به عدالت بر میگردد؛ به این معنا که آزادی تا زمانی مشروع و به قوت اعتبار خود باقی است که از عدالت خارج نشده و موجب ناعدالتی و ظلم نگردد؛ به دیگر سخن، آزادیای مشروع و پذیرفتنی است که عادلانه باشد. به تعبیر دیگری، مبنا و دلیل اعتبار خود آزادی، اجرای عدالت است، زیرا آزادی در حقیقت پذیرفتن حق و حقوق یک فرد یا گروهی و عدم مداخله در آن است و پذیرش و به رسمیت شناختن حق و حقوق فرد یا گروهی وابسته به پذیرفتن عدالت و اعتبار آن است وگرنه اصل رعایت حقوق دیگران و به تبع آن آزادیهای آنان زیر سؤال میرود.
- از سوی دیگر، عدم رعایت آزادی به معنای حقیقی آن، یعنی مداخله، تحدید یا سلب حقوق و آزادیهای دیگران، نه تنها با عدالت متعارض است، بلکه عین ناعدالتی و ظلم است، چرا که عدالت یعنی ایفا و به رسمیت شناختن حق و حقوق دیگران براساس استحقاقها، و آزادی به معنای بالا خود یکی از این حقوق است.
- باری بین آزادی مطلق که در آن توجهی به حقوق فرد و دیگران نشده و عدالت، تقابل و اصطکاک است؛ همچنین بین آزادی و عدالت به معنای برابری و تساوی مطلق تعارض وجود دارد. اساساً تفسیر عدالت به معنای سوسیالیستی آن، یعنی برابری و تساوی مطلق، موجب پیدایش و بسط نظریه تعارض آزادی و عدالت گردیده است؛ در حالی که اگر از این دو مفهوم، قرائت معتدلانهای ارائه گردد، نه تنها قابل جمع بلکه مکمل یکدیگر هستند.
- آیزا برلین در این باره مینویسد: برابری و آزادی را البته که میتوان با هم جمع کرد، اما صورتهای افراطی آن را نمیتوان اگر آزادی بینهایت باشد، زورمند میتواند ناتوان را نابود سازد. اگر برابری مطلق باشد، دیگر از آزادی خبری نیست، چون اگر بخواهند گرگها بره را نخورند باید راه را بر گرگها بست[۴]»[۵]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین سیدباقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ کارل ریموند پوپر، جستجوی ناتمام، ص۴۵.
- ↑ جستجوی آزادی، (مصاحبههای رامین جهانبگلو با برلین)، ص۱۷۳-۱۷۶.
- ↑ به نقل از: عدالت و آزادی، ص۱۰۵ و ۱۱۴، برای آشنایی بیشتر از آرای فلاسفه سیاسی مغرب زمین، ر.ک: آنتونی کوئینتن، فلسفه سیاسی، فصل هفتم، آزادی و برابری.
- ↑ جستجوی آزادی، ص۱۷۳-۱۷۶. دکتر سروش نیز در این باره میگوید: «اگر عدالت را چنین تعریف کنیم که عبارت است از ایفای جمیع حقوق، در آن صورت بیاعتنایی به حق آزادی، بیاعتنایی به عدالت خواهد بود، آزادی از بزرگترین حقهاست، این تقابلی که بعضیها بین آزادی و عدالت افکندهاند (تحت عنوان تقابل میان دموکراسی و سوسیالیسم)، تقابلی موهومی است، آزادی یکی از اجزای عدالت است، شخص آزادیطلب به دنبال پارهای از عدالت است» (فربهتر از ایدئولوژی، ص۲۵۴).
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۳۹-۴۲.
- ↑ see: John Rawls; "Collected Papers";۱۹۹۹; p.۹۷..
- ↑ از آنجا که این بحث را به تفصیل در کتاب عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم آوردهایم، در این مجال، به اختصار، صرفاً به برخی زوایای این رابطه اشاره میشود. برای تفصیل ر.ک: سیدکاظم سیدباقری، عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم، ص۶۲ به بعد.
- ↑ عبدالکریم سروش، فربهتر از ایدئولوژی، ص۲۵۴.
- ↑ مرتضی مطهری، عدل الهی، ص۱۸.
- ↑ حسین بشیریه، دین و عدالت، ص۴۶.
- ↑ «بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ امام صادق(ع): ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۸۷ و نیز ج۷۱، ص۱۷۵.
- ↑ مرتضی مطهری، آزادی معنوی، ص۱۶.
- ↑ ر.ک: آیزایا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۲۵۱.
- ↑ «از خداوند فرمان برید.».. سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ ر.ک: عبدالمنعم الحفنی، موسوعه القرآن العظیم الجزء الثانی، ص۲۳۳۰.
- ↑ سید محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص۳۰۳.
- ↑ ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول(ص))، ص۱۸۷.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۴۳.
- ↑ عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح۱۶۶۸، ص۱۰۰.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۵۰.