ادله امامت امام صادق کدامند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش +{{جعبه اطلاعات پرسش)) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی = [[امامت (پرسش)|بانک جمع پرسش و پاسخ امامت]] | | موضوع اصلی = [[امامت (پرسش)|بانک جمع پرسش و پاسخ امامت]] |
نسخهٔ ۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۱۳
ادله امامت امام صادق کدامند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جمع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | ادله امامت امام صادق |
الگو:شاخه ادله امامت امام صادق (ع) کدامند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵» در اینباره گفته است:
«أبوخالد کابلی از امام صادق (ع) درباره امام بعد از امام پنجم حضرت محمد بن علی (ع) پرسید و آن حضرت در پاسخ فرمود: "مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ وَ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ". ابوخالد میپرسد: سرورم شما که همگی صادق هستید چرا اسم او صادق شده است؟ امام سجاد (ع) میفرماید: "حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: إِذَا وُلِدَ ابْنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ الْخَامِسَ مِنْ وُلْدِهِ الَّذِي اسْمُهُ جَعْفَرٌ يَدَّعِي الْإِمَامَةَ اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ كَذِباً عَلَيْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْكَذَّابُ الْمُفْتَرِي عَلَى اللَّهِ الْمُدَّعِي لِمَا لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ الْمُخَالِفُ عَلَى أَبِيهِ وَ الْحَاسِدُ لِأَخِيهِ"[۱].
جابر بن یزید جعفی از امام باقر (ع) درباره امام بعد از آن حضرت سؤال میکند. امام باقر (ع) با ست به فرزند خود جعفر بن محمد میزند و او را نشان میدهد[۲].
عبدالاعلی از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود وقتی که پدرم امام باقر (ع) میخواست وصیت کند ودایع امامت را به من بسپارد چهار نفر از قریش را به عنوان شاهد طلبید بعد از این که وصیت و سفارش لازم را انجام داد و شهود رفتند سؤال کردم برای این کار شاهد خواستید؟ فرمود: "يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ الْحُجَّةُ"[۳]. پسر جانم! نخواستم که تو در امر امامت و کارهای وصیت مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است، خواستم که تو حجت و دلیل داشته باشی.
ابونضره گوید: زمانی که وفات امام باقر (ع) فرا رسید و حضرت در حال احتضار بودند فرزند خود، حضرت صادق (ع) را فراخواندند تا به ایشان وصیت کنند، زید بن علی، برادر امام باقر (ع) گفت: اگر در مورد من به روش حسن و حسین (ع) رفتار میکردی، به گمانم، کار بدی نبود. یعنی بعد از خود مرا امام میکردی همان طور که بعد از امام حسن (ع) برادر آن حضرت امام حسین (ع) به امامت رسیدند. حضرت به او فرمودند: "إِنَّ الْأَمَانَاتِ لَيْسَتْ بِالْمِثَالِ وَ لَا الْعُهُودُ بِالرُّسُومِ وَ إِنَّمَا هِيَ أُمُورٌ سَابِقَةٌ عَنْ حُجَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"[۴]. سپس جابر بن عبدالله را فراخوانده، به او فرمودند تا درباره صحیفهای که نزد فاطمه زهرا (س) دیده بود و در آن اسامی امامان دوازدهگانه با خصوصیات آنان ثبت شده بود توضیح دهد.
هشام بن سالم از امام صادق (ع) نقل میکند: "لَمَّا حَضَرَتْ أَبِي (ع) الْوَفَاةُ قَالَ: يَا جَعْفَرُ أُوصِيكَ بِأَصْحَابِي خَيْراً. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، وَ اللَّهِ لَأَدَعَنَّهُمْ وَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَكُونُ فِي الْمِصْرِ فَلَا يَسْأَلُ أَحَداً"[۵].
همام بن نافع میگوید روزی امام باقر (ع) به اصحابش فرمود: "إِذَا افْتَقَدْتُمُونِي فَاقْتَدُوا بِهَذَا فَهُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَشَارَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)"[۶].
عبدالغفار بن القاسم گوید بر امام باقر (ع) وارد شدم در حالی که جمعی از اصحابش حضور داشتند و سؤال کردم بعد از شما به که رجوع کنیم؟ فرمود: "اِلَی جَعْفَرٍ وَ هُوَ سَیِّدُ اَوْلَادِی وَ ابوالْاَئِمَّةِ صَادِقٌ فِی قَوْلِهِ وَ فِعْلِهِ وَ لَقَدْ سَاَلْتَ عَظِیماً یَا عَبْدَ الْغَفَّارِ وَ اِنَّکَ لَاَهْلُ الْاِجَابَة"[۷].
محمد بن مسلم گوید: نزد امام باقر (ع) بودم که فرزندش جعفر وارد شد امام باقر (ع) او را در آغوش خود فشرد و خطاب به من فرمود: "یَا مُحَمَّدُ هَذَا اِمَامُکَ بَعْدِی فَاقْتَدِ بِهِ وَ اقْتَبِسْ مِنْ عِلْمِهِ وَ اللَّهِ اِنَّهُ لَهُوَ الصَّادِقُ الَّذِی وَصَفَهُ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ اِنَّ شِیعَتَهُ مَنْصُورُونَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اَعْدَاءَهُ مَلْعُونُونَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ عَلَی لِسَانِ کُلِّ نَبِیٍّ"[۸].
افضیلت: نصوص فراوانی بر افضلیت و برتری امام صادق (ع) دلالت دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: سدیر صیرفی میگوید از امام باقر (ع) شنیدم که میفرمود: "إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ الْوَلَدُ يـَعـْرِفُ فـِيـهِ شـِبْهَ خَلْقِهِ وَ خُلُقِهِ وَ شَمَائِلِهِ وَ إِنِّی لَأَعْرِفُ مِنِ ابْنِی هَذَا شِبْهَ خَلْقِی وَ خُلُقِی وَ شَمَائِلِی يَعْنِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع)"[۹]. در روایات دیگری امام باقر (ع) در جمع اصحابش نسبت به امام صادق (ع) به خیر البریة تعبیر فرموده است[۱۰].
دیگران نیز در برتری و افضلیت و تقدم امام صادق (ع) سخن گفتهاند[۱۱] که به سبب کثرت و فراوانی این کلمات به چند نمونه اکتفا میکنیم: از زید بن علی بن حسین (ع) نقل است که گفت: "فِي كُلِّ زَمَانٍ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّةُ زَمَانِنَا ابْنُ أَخِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لَا يَضِلُّ مَنْ تَبِعَهُ وَ لَا يَهْتَدِي مَنْ خَالَفَهُ"[۱۲].
مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی در توصیف امام صادق (ع) میگوید: چند گاهی نزد جعفر بن محمد آمد و شد میکردم و همواره او را در یکی از سه حالت یافتم، یا در نماز بود یا روزه داشت و یا قرآن تلاوت میکرد بیهوده سخن نمیگفت و از دانشمندان و بندگان خداوند بود که نسبت به خداوند تعالی خوف و خشیت داشت[۱۳]. ابو حنفیه ثابت بن نعمان پیشوای حنفیان به استفادههای فراوان علمی از امام صادق (ع) اعتراف دارد از جمله ماجرای بحثهای فقهی در حضور منصور عباسی است[۱۴] تا جائی که نقل شده که گفته است: "لَوْ لاَ السَّنَتَانِ لَهَلَكَ النُّعْمَانُ"[۱۵].
شهرستانی متکلم اهل سنت درباره امام صادق (ع) مینویسد: جعفر بن محمد صادق صاحب دانش سرشار و ادب کامل در حکمت و زهد در دنیا و ورع تام از شهوات بود. او مدتی را در مدینه اقامت کرده و شیعیان منسوب به خود را بهرهمند ساخته و بر دوستداران خود اسرار علوم را افاضه مینمود. آنگاه به عراق درآمد و مدتی در آنجا درنگ کرد او هرگز در پی ریاست نبود و با احدی در امر امامت و خلافت به کشمکش نپرداخت و آنکه در دریای معرفت غرق گشته دیگر او را چه کار به جویبار و آن را که بر بلندای حقیقت صعود کرده چه بیم از پستی[۱۶].
کمال الدین، محمد بن طلحه شافعی او را اینگونه میستاید: جعفر بن محمد از عالمان و سادات اهل بیت، دارای علوم انباشته و عبادتهای فراوان بود، پیوسته زبان به ذکر گشوده داشت زهدش آشکار و قرآن بسیار تلاوت کرده و در معانی آن تدبر و از دریای معارف آن گوهرها صید کرده و شگفتیها بیرون میکشید. نظر در سیمایش یادآور آخرت و شنیدن سخنش مایه زهد در دنیا و اقتدا به هدایتش میراث بهشت بود. درخشش چهرهاش گواه بر آن بود که او از نسل نبوت و طهارت است و افعالش فاش میساخت که او از نسل پیامبری است. از او حدیث روایت شده و گروهی از شخصیتهای امت امثال یحیی بن سعید انصاری، ابن جریح، مالک بن انس، سفیان ثوری، ابن عیینه و ایوب سجستانی و دیگران از او دانش آموخته و این را برای خود شرافت و افتخار میشمردند[۱۷]»[۱۸].
پاسخهای دیگر
پرسشهای وابسته
- ادله امامت امام حسن کدامند؟ (پرسش)
- دلیل صلح امام حسن با معاویه چه بود؟ (پرسش)
- آیا امام حسن ازدواج و طلاق بسیار داشت؟ (پرسش)
- آیا امام حسن معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- آیا فضائل امام حسن در قرآن آمده است؟ (پرسش)
- ادله امامت امام حسین کدامند؟ (پرسش)
- آیا فضائل امام حسین در قرآن آمده است؟ (پرسش)
- القاب امام حسین چیستند؟ (پرسش)
- آیا امام حسین معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- ادله امامت امام سجاد کدامند؟ (پرسش)
- آیا امام سجاد معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- چرا امام سجاد در برابر بنی امیه قیام نکرد؟ (پرسش)
- ادله امامت امام باقر کدامند؟ (پرسش)
- آیا امام باقر معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- آیا امام صادق معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- ادله امامت امام کاظم کدامند؟ (پرسش)
- آیا امام کاظم معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- ادله امامت امام رضا کدامند؟ (پرسش)
- آیا امام رضا معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- چرا امام رضا ولایتعهدی مأمون را پذیرفت و چگونه مسؤولیتهای مربوط به مقام امامت را انجام میداد؟ (پرسش)
- ادله امامت امام جواد کدامند؟ (پرسش)
- آیا امام جواد معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- چگونه امام جواد با سن اندک میتوانست وظائف امامت را انجام دهد؟ (پرسش)
- ادله امامت امام هادی کدامند؟ (پرسش)
- آیا امام هادی معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
- ادله امامت امام حسن عسکری کدامند؟ (پرسش)
- آیا امام حسن عسکری معجزه و کرامات داشتند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ الإحتجاج علی أهل اللحجاج، ج ۲، ص ۳۱۸ و کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۹. پدرم از پدرانش از رسول خدا روایت فرموده است: آنگاه که فرزندم جعفر بن محمد بن علی ابن حسین بن علی بی أبی طالب متولد شد نامش را صادق بگذارید که پنجمین از سلاله او فرزندی است که نامش جعفر است که از روی تجری بر خدای تعالی و دروغ بستن بر او ادعای امامت میکند و او نزد خدا جعفر کذاب و مفتری بر خدای تعالی است و مدعی مقامی است که آهل آن نیست و مخالف پدرش خویش و حسود بر برادر خود است.
- ↑ ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۰۷ و ارشاد، ج ۲، ص ۱۸۱ و اعلام الوری، ج ۱، ص ۵۱۸.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۰۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۴۰ و بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۱۲ امانات الهی از روی قیاس کردن و تشبیه نمودن افراد به یک دیگر صورت نمیگیرد، و اوامر او بستگی به شباهتها ندارد، اینها مسائلی است که قبل از میلاد حجج الهی (ع) مشخص شده است.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۰۶ و الإرشاد، ج ۲، ص ۱۰۸ و بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۱۲. چون وفات پدرم نزدیک شد، فرمود: ای جعفر! خیر خواهی اصحابم را بتو سفارش میکنم. گفتم: قربانت گردم: بخدا آنها را بمقامی از علم رسانم که هر مردی از آنها در هر شهری که باشد، محتاج بسؤال از هیچ کس نباشد.
- ↑ کفایة الأثر، ص ۲۲۴ و بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۱۵.
- ↑ کفایة الأثر فی النص الأئمة الإثنی عشر، ص ۲۵۱.
- ↑ همان، ص ۲۵۳.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۰۶.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۰۷. از جمله سعادت مرد اینست که او را فرزندی باشد که شباهتی از خلقت و اخلاق و شمائلش در او درک شود و من شباهت خلقت و اخلاق و شمائلم را از این پسرم یعنی ابا عبدالله درک میکنم.
- ↑ ر.ک: الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، ج ۱، ص ۵۵، أقوال العلماء فی الإمام الصادق (ع).
- ↑ الأمالی، ص ۵۴۳؛ بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۱۷۳.
- ↑ "وَ قَدْ كُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَيْهِ زَمَاناً فَمَا كُنْتُ أَرَاهُ إِلَّا عَلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ إِمَّا مُصَلِّياً وَ إِمَّا صَامِتاً وَ إِمَّا يَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ لَا يَتَكَلَّمُ فِيمَا لَا يَعْنِيهِ وَ كَانَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْعُبَّادِ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ"؛ از منابع اهل سنت مثل الشفاء بعتریف حقوق المصطفی (ص)، ج ۲، ص ۹۴ و نیز ر.ک: بحار الأنوار، ج ۱۷، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۸۵، "ثمَّ أتَيْتُ أَبا جَعْفرٍ و جَعْفَرٌ جَالِسٌ عَنْ يَمِينِهِ فَلَمَّا بَصُرْتُ بِهِمَا دَخَلَنِي لِجَعْفَرٍ مِنَ الْهَيْبَةِ مَا لَا يَدْخُلُنِي لَابِي جَعْفَرٍ فَسَلَّمْتُ و أَذِنَ لِي فجلستُ ثُمَّ اِلْتَفَت إِلَيَّ جَعْفَرٌ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ تَعْرِفُ هَذَا قَالَ نَعَمْ هَذَا أَبُو حَنِيفَةَ ثُمَّ قَالَ أَبُوحَنِيفَة أَليس قَدْ رُوِّينَا أَنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ أَعْلَمُهُمْ بِاخْتِلاَفِ النَّاسِ"
- ↑ ر.ک: آلوسی مختصر تحفه اثنا عشریه، ص ۸. و إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ۲۸، ص ۴۸۶.
- ↑ "وَ هُوَ ذُو عِلْمٍ غَزيرٍ فِي الدِّينِ، وَ أدَبٍ كَامِلٍ فِي الْحِكْمَةِ، وَ زُهْدٍ بَالِغٍ فِي الدُّنْيَا، وَ وَرَعٍ تَامٍّ عَنِ الشَّهَوَاتِ. قَالَ: وَ قَدْ أقَامَ بِالْمَدِينَةِ مُدَّةً يُفِيدُ الشِّيعَةَ الْمُنْتَمِينَ إلَيْهِ، وَ يُفِيضُ عَلَي الْمُوَالِينَ لَهُ أسْرَارَ الْعُلُومِ. ثُمَّ دَخَلَ الْعِرَاقَ وَ أقَامَ بِهَا مُدَّةً. مَا تَعَرَّضَ لِلاْءمَامَةِ - أيْ لِلسَّلْطَنَةِ - قَطُّ ، وَ لاَ نَازَعَ أحَداً فِي الْخِلاَفَةِ. (قَالَ): وَ مَنْ غَرِقَ فِي بَحْرِ الْمَعْرَفَةِ لَمْ يَطْمَعْ فِي شَطٍّ، وَ مَنْ تَعَلَّي إلَي ذِرْوَةِ الْحَقِيقَةِ لَمْ يَخَفْ مِنْ حَطٍّ ". محمد بن عبدالکریم شهرستانی الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴.
- ↑ "هُوَ مِنْ عُظَمَاءِ أَهْلِ الْبَيْتِ وَ سَادَاتِهِمْ ع ذُو عُلُومٍ جَمَّةٍ وَ عِبَادَةٍ مَوْفُورَةٍ وَ أَوْرَادٍ مُتَوَاصِلَةٍ وَ زَهَادَةٍ بَيِّنَةٍ وَ تِلَاوَةٍ كَثِيرَةٍ يَتَتَبَّعُ مَعَانِيَ الْقُرْآنِ الْكَرِيمِ وَ يَسْتَخْرِجُ مِنْ بَحْرِهِ جَوَاهِرَهُ وَ يَسْتَنْتِجُ عَجَائِبَهُ وَ يَقْسِمُ أَوْقَاتَهُ عَلَى أَنْوَاعِ الطَّاعَاتِ بِحَيْثُ يُحَاسِبُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ رُؤْيَتُهُ تُذَكِّرُ بِالْآخِرَةِ وَ اسْتِمَاعُ كَلَامِهِ يُزَهِّدُ فِي الدُّنْيَا وَ الِاقْتِدَاءُ بِهُدَاهُ يُورِثُ الْجَنَّةَ نُورُ قَسَمَاتِهِ شَاهِدُ أَنَّهُ مِنْ سُلَالَةَ النُّبُوَّةِ وَ طَهَارَةُ أَفْعَالِهِ تَصْدَعُ بِأَنَّهُ مِنْ ذُرِّيَّةِ الرِّسَالَةِ نَقَلَ عَنْهُ الْحَدِيثَ وَ اسْتَفَادَ مِنْهُ الْعِلْمَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَعْيَانِ الْأَئِمَّةِ وَ أَعْلَامِهِمْ مِثْلُ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ الْأَنْصَارِيِّ وَ ابْنِ جُرَيْجٍ وَ مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ وَ الثَّوْرِيِّ وَ ابْنِ عُيَيْنَةَ وَ أَبِي حَنِيفَةَ وَ شُعْبَةَ وَ أَيُّوبَ السَّخْتِيَانِيِّ وَ غَيْرِهِمْ وَ عَدُوّاً أَخْذَهُمْ مِنْهُ مَنْقَبَةً شُرِّفُوا بِهَا وَ فَضِيلَةً اكْتَسَبُوهَا". مطالب السوول، ص ۲۳۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۵۱-۵۴.