بحث:زیاد بن ابیه: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'حکومت بصره' به 'حکومت بصره')
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
 
خط ۶: خط ۶:
* [[معاویه]] در طول این مدت تلاش کرد تا زیاد را [[تطمیع]] و جذب [[حکومت]] خود کند، ولی زیاد زیر بار نرفت و [[نامه]] [[معاویه]] را برای [[امام علی]]{{ع}} فرستاد. [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] ۴۴ [[نهج البلاغه]]، وی را از [[فریب‌کاری]] [[معاویه]] برحذر داشته و او را به [[شیطان]] [[تشبیه]] کرده است که از پیش‌رو و پشت سر و [[چپ و راست]] وارد می‌شود تا به هنگام [[غفلت]] بر وی بتازد و خِرَدش را به تاراج برد.
* [[معاویه]] در طول این مدت تلاش کرد تا زیاد را [[تطمیع]] و جذب [[حکومت]] خود کند، ولی زیاد زیر بار نرفت و [[نامه]] [[معاویه]] را برای [[امام علی]]{{ع}} فرستاد. [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] ۴۴ [[نهج البلاغه]]، وی را از [[فریب‌کاری]] [[معاویه]] برحذر داشته و او را به [[شیطان]] [[تشبیه]] کرده است که از پیش‌رو و پشت سر و [[چپ و راست]] وارد می‌شود تا به هنگام [[غفلت]] بر وی بتازد و خِرَدش را به تاراج برد.
* [[حکومت]] زیاد بر [[سرزمین]] [[فارس]] در دوران کوتاه [[حکومت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نیز ادامه داشت. پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، زیاد با [[پناه]] گرفتن در قلعه‌ای در [[فارس]] به [[مقاومت]] خویش ادامه داد، ولی سرانجام [[تسلیم]] [[معاویه]] شد و [[همکاری]] خویش را با وی اعلام کرد. [[معاویه]]، زیاد را به دربار خودش فراخواند و او را [[برادر]] خویش نامید و [[حکومت بصره]] را به وی سپرد و دخترش را به همسری [[محمد]] پسر زیاد، درآورد. پس از مدتی و با [[مرگ]] [[مغیرة بن شعبه]]، [[حاکم کوفه]]، [[حکومت]] این [[شهر]] را نیز به زیاد سپرد.
* [[حکومت]] زیاد بر [[سرزمین]] [[فارس]] در دوران کوتاه [[حکومت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نیز ادامه داشت. پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، زیاد با [[پناه]] گرفتن در قلعه‌ای در [[فارس]] به [[مقاومت]] خویش ادامه داد، ولی سرانجام [[تسلیم]] [[معاویه]] شد و [[همکاری]] خویش را با وی اعلام کرد. [[معاویه]]، زیاد را به دربار خودش فراخواند و او را [[برادر]] خویش نامید و [[حکومت بصره]] را به وی سپرد و دخترش را به همسری [[محمد]] پسر زیاد، درآورد. پس از مدتی و با [[مرگ]] [[مغیرة بن شعبه]]، [[حاکم کوفه]]، [[حکومت]] این [[شهر]] را نیز به زیاد سپرد.
*او در پنج سال [[حکومت]] خویش بر [[عراق]] [[اختناق]] شدیدی بر آنجا [[حاکم]] کرد و با شناختی که از [[شیعیان]] داشت به قلع و قمع آنها پرداخت و با پرونده‌سازی علیه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] برجسته [[امام]]{{ع}} آنها را به [[شام]] فرستاد و سبب کشته شدن آنها شد. وی در روزهای آخر [[عمر]] خویش [[مردم کوفه]] را جمع کرد و از آنها خواست از [[امام]]{{ع}} [[بیزاری]] جویند! و [[دستور]] داد هر کس حاضر به این کار نشوند، گردن زده شود. [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} با شنیدن خبر سخت‌گیری او نسبت به [[شیعیان]]، او را [[نفرین]] کرد. زیاد سرانجام پس از عمری پر فراز و نشیب در سال ۵۳ [[هجری]] بر اثر [[طاعون]] در [[کوفه]] درگذشت و همان‌جا [[دفن]] شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 451- 453.</ref>.
*او در پنج سال [[حکومت]] خویش بر [[عراق]] [[اختناق]] شدیدی بر آنجا [[حاکم]] کرد و با شناختی که از [[شیعیان]] داشت به قلع و قمع آنها پرداخت و با پرونده‌سازی علیه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] برجسته [[امام]]{{ع}} آنها را به [[شام]] فرستاد و سبب کشته شدن آنها شد. وی در روزهای آخر [[عمر]] خویش [[مردم کوفه]] را جمع کرد و از آنها خواست از [[امام]]{{ع}} [[بیزاری]] جویند! و [[دستور]] داد هر کس حاضر به این کار نشوند، گردن زده شود. [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} با شنیدن خبر سخت‌گیری او نسبت به [[شیعیان]]، او را [[نفرین]] کرد. زیاد سرانجام پس از عمری پر فراز و نشیب در سال ۵۳ [[هجری]] بر اثر [[طاعون]] در [[کوفه]] درگذشت و همان‌جا [[دفن]] شد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 451- 453.</ref>.


==زیاد بن ابیه در گزیده [[دانشنامه امیرالمؤمنین]]==
==زیاد بن ابیه در گزیده [[دانشنامه امیرالمؤمنین]]==

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۴

مقدمه

زیاد بن ابیه در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

او به نام مادرش سُمَیه، "زیاد بن سُمیه" خوانده می‌شد و پیش از نسبت داده شدنش توسط معاویه به ابوسفیان، وی را "زیاد بن عُبَید ثَقَفی" نیز می‌خواندند. در مقدمه این بخش، به اجمال از زیاد، سخن گفتیم. زیاد از خطیبان و سیاستمدارانی است‌که به هوش سرشار و نیرنگ در میدان‌سیاست، شُهره‌اند. سمیه- که زنی بدکار از مردمان طائف و در عقد ازدواج عُبَید ثَقَفی بود- او را به سال اول هجری بزاد. زیاد، به روزگار خلافت ابوبکر، مسلمان شد و در عنفوان جوانی به خاطر کفایت و هوش سیاسی‌اش مورد توجه عمر قرار گرفت. عمر، او را به هنگام خلافتش برای ساماندهی برخی از ناهنجاری‌ها به یمن، گسیل داشت و زمانی نیز برای اخذ زکات بصره و برخی نواحی آن، وی را به آنجا اعزام کرد. زیاد در بصره می‌زیست و مدتی سِمَت کتابت فرمانداران آن دیار: ابو موسی اشعری، مُغَیرة بن شُعبة و عبد الله بن عامر را به عهده داشت. پس از خلافت علی(ع) او در بصره کاتب و مشاور عبد الله بن عباس بود، و چون ابن عباس عازم جنگ صِفین شد، وی را جانشین خود در خراج و بیت المال و دیوان بصره کرد. هنگامی که اهل فارس و کرمان از دادن مالیات، سر برتافتند [و با شورش بر] فرماندار آن دیار، سهل بن حُنَیف، وی را اخراج کردند، علی(ع) با یارانش به رایزنی پرداخت که مرد مدبر و سیاستمداری را به آن دیار، گسیل دارد. ابن عباس، زیاد را پیشنهاد کرد و جاریة بن قُدامه بر این پیشنهاد، تأکید کرد و بدین‌سان، زیاد، از سوی علی(ع) به حکومت فارس و کرمان، گماشته شد و با سیاستمداری و زیرکی، فتنه را خاموش کرد؛ ولی پس از آن، کارهای ناشایستی انجام داد و اعتراض امام(ع) را برانگیخت.

زیاد در هیچ یک از جنگ‌های علی(ع) شرکت نداشت و تا روزگار شهادت علی(ع) و حتی در آغازین روزهای خلافت معاویه، با علی(ع) و فرزندش امام حسن(ع) بود. اما زیاد، تحت تأثیر نیرنگ‌های معاویه لغزید و در آنچه علی(ع) وی را از آن بیم داده بود، واقع شد و با توطئه "پیدا شدن پدرش"، یکسر در اختیار معاویه قرار گرفت. معاویه او را برادر خود خواند و چند نفر نیز بر زنازاده بودنِ او شهادت دادند و بدین‌سان، او "زیاد بن ابی سفیان" شد! زیاد که ریشه در تباهی‌ها و زشتی‌ها داشت، در دربار معاویه بود که بد نهادی و تیره جانی خود را بروز داد. او ابتدا فرماندار بصره و سپس کوفه و بصره شد و چون بر کوفه و بصره یکجا تسلط یافت، از هیچ گونه فساد و ستم‌بارگی کوتاهی نکرد و بر مردمان، بخصوص شیعیان علی(ع) بسی سخت گرفت و بسیاری را در سیاه‌چال‌ها زندانی کرد و یا به قتل رساند.

زیاد، مردمان را بر بیزاری جُستن از امام علی(ع) و دشنام دادن به مولا، مجبور کرد و بر این کار، پافشاری می‌کرد. زیاد پس از ده سال ستم و تجاوز و قتل و غارت و زشتی آفرینی و پلیدی‌گستری، به سال ۵۳ هجری و در ۵۳ سالگی بر اثر طاعون در گذشت؛ اما از این شجره خبیث، ثمره‌ای خبیث و سرشار از زشتی به نام "عبید الله" باقی ماند که در تیره‌جانی، ستم‌بارگی و ظلم به آل علی(ع) و شیعیان مولا، از پدر، فراتر بود. زیاد، نمونه روشنی است از سیاستمدارانی که از هوش و ذکاوت برخوردارند؛ اما قلب و عاطفه، هرگز! شکم‌بارگی، هرزگی، نفاق و دورویی در برخورد با مردم، از جمله ویژگی‌های اوست که علی(ع) در نامه‌ای بیدار کننده، به آنها اشاره کرده است. او در نزد کسانی که دنیامداری و کشش‌ها و جاذبه‌های دنیایی در چشمشان بزرگ می‌نماید، بزرگ بود و بدین‌سان، به هوش سرشار و جایگاه بلند، ستوده می‌شد؛ اما با نگاهی عمیق‌تر، از پلیدی و زشتی و آتشْ نهادی هیچ کم نداشت، آن سان که نَسَب خود را نیز تغییر داد[۶].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. این موضوع که به «استلحاق زیاد» معروف است، از بدعت‌های معاویه است که خیلی‌ها به او ایراد گرفتند
  2. نهج البلاغه، صبحی صالح، نامۀ ۲۱ و ۴۴ و شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶ ص ۱۹۶
  3. دربارۀ او ر. ک: «شرح ابن ابی الحدید»، ج ۱۶ ص ۱۷۹، «موسوعة الامام علی بن ابی طالب»، ج ۱۲ ص ۱۱۲، «سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب» ج ۱ ص ۳۷۳
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۹۲.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 451- 453.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۳۸.