ابن مسعود ثقفی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
نام او سعد یا سعید<ref>شیخ طوسی در رجال، ص۴۴، ش۲۳. او را در زمره اصحاب امام علی{{ع}} ثبت کرده است. و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷ حاکم مدائن را «سعد بن مسعود» و در ص۴۲ «سعید بن مسعود» ثبت کرده است.</ref> بن مسعود انصاری ثقفی است. او عموی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]]<ref>مختار همان شخصیتی است که پس از واقعه جانگداز کربلا و شهادت سیدالشهدا{{ع}}، و شهادت اصحاب و فرزندانش، توانست حکومت کوفه را به دست گیرد و موفق شد انتقام خون شهدای کربلا را از قاتلانشان بگیرد.</ref> از [[اصحاب]] و [[انصار]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به شمار میآمد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۹۴ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref>. | نام او سعد یا سعید<ref>شیخ طوسی در رجال، ص۴۴، ش۲۳. او را در زمره اصحاب امام علی{{ع}} ثبت کرده است. و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷ حاکم مدائن را «سعد بن مسعود» و در ص۴۲ «سعید بن مسعود» ثبت کرده است.</ref> بن مسعود انصاری ثقفی است. او عموی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]]<ref>مختار همان شخصیتی است که پس از واقعه جانگداز کربلا و شهادت سیدالشهدا{{ع}}، و شهادت اصحاب و فرزندانش، توانست حکومت کوفه را به دست گیرد و موفق شد انتقام خون شهدای کربلا را از قاتلانشان بگیرد.</ref> از [[اصحاب]] و [[انصار]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به شمار میآمد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۹۴ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref>. | ||
سعد این [[حدیث]] را از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] میکند که فرمود: [[حضرت نوح]]{{ع}} هرگاه لباسی به تن میکرد، [[حمد]] [[خدا]] مینمود و هرگاه چیزی میخورد یا آبی مینوشید، [[حمد]] [[خدا]] را میکرد، از این رو [[عبد]] شکور نامیده شد<ref>{{متن حدیث|كان نوح إذا لبس ثوبا حمد الله، و إذا أكل أو شرب حمد الله، فلذلك سمي عبدا شكورا}}؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref> | سعد این [[حدیث]] را از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] میکند که فرمود: [[حضرت نوح]]{{ع}} هرگاه لباسی به تن میکرد، [[حمد]] [[خدا]] مینمود و هرگاه چیزی میخورد یا آبی مینوشید، [[حمد]] [[خدا]] را میکرد، از این رو [[عبد]] شکور نامیده شد<ref>{{متن حدیث|كان نوح إذا لبس ثوبا حمد الله، و إذا أكل أو شرب حمد الله، فلذلك سمي عبدا شكورا}}؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۰.</ref> | ||
==[[حکومت]] سعد در [[مدائن]]== | ==[[حکومت]] سعد در [[مدائن]]== | ||
[[سعد بن مسعود]] جزو [[کارگزاران]] [[دولت کریمه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و از جانب آن [[حضرت]] به [[امارت]] و [[فرمانداری]] [[مدائن]] [[منصوب]] شد و تا دوران [[خلافت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در این سمت باقی بود. | [[سعد بن مسعود]] جزو [[کارگزاران]] [[دولت کریمه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و از جانب آن [[حضرت]] به [[امارت]] و [[فرمانداری]] [[مدائن]] [[منصوب]] شد و تا دوران [[خلافت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در این سمت باقی بود. | ||
طبق [[نقل]] [[نصر بن مزاحم]]، [[حضرت علی]]{{ع}} او را قبل از آنکه بر [[مدائن]] [[منصوب]] کند بر استان زوابی<ref>در توضیح «استان زوابی» در حاشیه وقعة صفین، ص۱۱ چنین آمده است: در عراق چهار نهر بوده است: دو نهر بالای بغداد و در نهر پایین آنکه به هر کدام زاب گویند، و به هر یک از این نهرها، زابی هم اطلاق شده که جمع آن «ازوابی» میباشد.</ref> گمارد<ref>وقعة صفین، ص۱۱.</ref>. و در [[جنگ جمل]] او را [[امیر]] بر [[قبایل]] [[قیس]] و [[عبدالقیس]] قرار داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.</ref>. و پس از استقرار در [[کوفه]] و قبل از [[جنگ صفین]]، او را به عنوان فرماندار [[مدائن]] [[انتخاب]] کرد. او در این سمت بود و [[امام حسن]]{{ع}} در روز [[ساباط]] به او [[پناه]] برد<ref>ر.ک: بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۵۷ و تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۵.</ref> | طبق [[نقل]] [[نصر بن مزاحم]]، [[حضرت علی]]{{ع}} او را قبل از آنکه بر [[مدائن]] [[منصوب]] کند بر استان زوابی<ref>در توضیح «استان زوابی» در حاشیه وقعة صفین، ص۱۱ چنین آمده است: در عراق چهار نهر بوده است: دو نهر بالای بغداد و در نهر پایین آنکه به هر کدام زاب گویند، و به هر یک از این نهرها، زابی هم اطلاق شده که جمع آن «ازوابی» میباشد.</ref> گمارد<ref>وقعة صفین، ص۱۱.</ref>. و در [[جنگ جمل]] او را [[امیر]] بر [[قبایل]] [[قیس]] و [[عبدالقیس]] قرار داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.</ref>. و پس از استقرار در [[کوفه]] و قبل از [[جنگ صفین]]، او را به عنوان فرماندار [[مدائن]] [[انتخاب]] کرد. او در این سمت بود و [[امام حسن]]{{ع}} در روز [[ساباط]] به او [[پناه]] برد<ref>ر.ک: بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۵۷ و تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۵.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۱.</ref> | ||
==سعد در تعقیب گروهی از [[خوارج]]== | ==سعد در تعقیب گروهی از [[خوارج]]== | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[عبدالله بن وهب]] با [[حمایت]] سی سوارکار [[جنگ]] جو در مقابل نیروهای سعد ایستادند و ساعتی [[جنگ]] کردند، ولی [[یاران]] سعد [[دست]] از [[جنگ]] برداشتند و به سعد گفتند: بهتر است آنها را رها کنی و موضوع را در گزارشی به [[سمع]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برسانی اگرایشان به تعقیب آنان [[دستور]] گرفت داد، آن وقت آنها تعقیب میکنیم و اگر هم شخص دیگری را برای این کار در نظرگرفت چه بهتر که به [[سلامت]] ماندهای. | [[عبدالله بن وهب]] با [[حمایت]] سی سوارکار [[جنگ]] جو در مقابل نیروهای سعد ایستادند و ساعتی [[جنگ]] کردند، ولی [[یاران]] سعد [[دست]] از [[جنگ]] برداشتند و به سعد گفتند: بهتر است آنها را رها کنی و موضوع را در گزارشی به [[سمع]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برسانی اگرایشان به تعقیب آنان [[دستور]] گرفت داد، آن وقت آنها تعقیب میکنیم و اگر هم شخص دیگری را برای این کار در نظرگرفت چه بهتر که به [[سلامت]] ماندهای. | ||
اما سعد پیشنهاد همراهان را نپذیرفت و به [[جنگ]] و [[قتال]] ادامه داد. ولی [[عبدالله بن وهب]] و یارانش در [[تاریکی]] [[شب]] معرکه گریختند و از دجله عبور کرده و به [[یاران]] خود، یعنی [[خوارج نهروان]] در بیروت دجله پیوستند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۷۵.</ref> | اما سعد پیشنهاد همراهان را نپذیرفت و به [[جنگ]] و [[قتال]] ادامه داد. ولی [[عبدالله بن وهب]] و یارانش در [[تاریکی]] [[شب]] معرکه گریختند و از دجله عبور کرده و به [[یاران]] خود، یعنی [[خوارج نهروان]] در بیروت دجله پیوستند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۷۵.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۱-۶۲۲.</ref> | ||
==سعد در زمان [[خلافت امام حسن]]{{ع}}== | ==سعد در زمان [[خلافت امام حسن]]{{ع}}== | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
هنگامیکه [[امام حسن]]{{ع}} در [[مدائن]] نزد [[سعد بن مسعود]] بودند، روزی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که در آن زمان [[جوان]] بیتجربه و طالب [[مقام]] بود، به سعد گفت که [[امام مجتبی]]{{ع}} را دستگیر و به نزد [[معاویه]] بفرست تا [[خراج]] و [[مالیات]] یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: [[خداوند]] [[رؤیت]] را سیاه و [[زشت]] گرداند، من [[کارگزار]] [[پدر]] او هستم و او به من [[اطمینان]] کرد، و باعث [[افتخار]] من شده است، ایا [[رسول خدا]]{{صل}} را فراموش کنم؟ و نسبت به [[فرزند]] دختر و حبیبهاش به او [[احترام]] نگذارم؟ | هنگامیکه [[امام حسن]]{{ع}} در [[مدائن]] نزد [[سعد بن مسعود]] بودند، روزی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که در آن زمان [[جوان]] بیتجربه و طالب [[مقام]] بود، به سعد گفت که [[امام مجتبی]]{{ع}} را دستگیر و به نزد [[معاویه]] بفرست تا [[خراج]] و [[مالیات]] یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: [[خداوند]] [[رؤیت]] را سیاه و [[زشت]] گرداند، من [[کارگزار]] [[پدر]] او هستم و او به من [[اطمینان]] کرد، و باعث [[افتخار]] من شده است، ایا [[رسول خدا]]{{صل}} را فراموش کنم؟ و نسبت به [[فرزند]] دختر و حبیبهاش به او [[احترام]] نگذارم؟ | ||
بعد از آن سعد، طبیبی آورد که [[مسئول]] [[حفاظت]] و طبابت [[امام مجتبی]]{{ع}} گردید تا [[حضرت]] بهبود یافت<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.</ref> | بعد از آن سعد، طبیبی آورد که [[مسئول]] [[حفاظت]] و طبابت [[امام مجتبی]]{{ع}} گردید تا [[حضرت]] بهبود یافت<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.</ref><ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۲-۶۲۳.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۴۲
مقدمه
نام او سعد یا سعید[۱] بن مسعود انصاری ثقفی است. او عموی مختار بن ابی عبید ثقفی[۲] از اصحاب و انصار رسول خدا(ص) و یاران مخلص امیر المؤمنین(ع) به شمار میآمد[۳].
سعد این حدیث را از رسول خدا(ص) نقل میکند که فرمود: حضرت نوح(ع) هرگاه لباسی به تن میکرد، حمد خدا مینمود و هرگاه چیزی میخورد یا آبی مینوشید، حمد خدا را میکرد، از این رو عبد شکور نامیده شد[۴][۵]
حکومت سعد در مدائن
سعد بن مسعود جزو کارگزاران دولت کریمه امیرالمؤمنین(ع) بود و از جانب آن حضرت به امارت و فرمانداری مدائن منصوب شد و تا دوران خلافت امام حسن مجتبی(ع) در این سمت باقی بود.
طبق نقل نصر بن مزاحم، حضرت علی(ع) او را قبل از آنکه بر مدائن منصوب کند بر استان زوابی[۶] گمارد[۷]. و در جنگ جمل او را امیر بر قبایل قیس و عبدالقیس قرار داد[۸]. و پس از استقرار در کوفه و قبل از جنگ صفین، او را به عنوان فرماندار مدائن انتخاب کرد. او در این سمت بود و امام حسن(ع) در روز ساباط به او پناه برد[۹][۱۰]
سعد در تعقیب گروهی از خوارج
پس از ظهور خوارج، عدی بن حاتم در عصر خلافت امیر المؤمنین(ع)، کسی را نزد سعد بن مسعود ثقفی فرستاد و او را از خطر فتنه و احتمال اشغال این شهر به دست خوارج مطلع ساخت.
سعد پس از دریافت این هشدار سری، دروازههای شهر را بست و مختار بن ابی عبیده را در مدائن گماشت و خود با جمعی از نیروهای مسلح برای تعقیب آنان از شهر خارج شد. این خبر که به عبدالله بن وهب راسبی (رئیس خوارج) رسید، راه خود را عوض کرد و با احتیاط به سمت بغداد حرکت کرد. اما سعد بن مسعود همراه پانصد سوار او را تعقیب کرد تا در منطقه کرخ بغداد با عبدالله بن وهب روبهرو گردید.
عبدالله بن وهب با حمایت سی سوارکار جنگ جو در مقابل نیروهای سعد ایستادند و ساعتی جنگ کردند، ولی یاران سعد دست از جنگ برداشتند و به سعد گفتند: بهتر است آنها را رها کنی و موضوع را در گزارشی به سمع امیر المؤمنین(ع) برسانی اگرایشان به تعقیب آنان دستور گرفت داد، آن وقت آنها تعقیب میکنیم و اگر هم شخص دیگری را برای این کار در نظرگرفت چه بهتر که به سلامت ماندهای.
اما سعد پیشنهاد همراهان را نپذیرفت و به جنگ و قتال ادامه داد. ولی عبدالله بن وهب و یارانش در تاریکی شب معرکه گریختند و از دجله عبور کرده و به یاران خود، یعنی خوارج نهروان در بیروت دجله پیوستند[۱۱][۱۲]
سعد در زمان خلافت امام حسن(ع)
پس از آنکه امام مجتبی(ع) در جنگ با معاویه دریافت که با پیوستن برخی از سران سپاهش به معاویه و تفرقه در میان نیروهای رزمندهاش دیگر که با توان جنگیدن ندارد، به ناچار پیشنهاد متارکه جنگ و به تعبیر معروف پیمان صلح با معاویه را پذیرفت. پس از قرارداد صلح، تعدادی از یاران او محافظت از جان امام حسن(ع) بر عهده گرفتند، اما سنان بن جراح به صورت غافلگیرانه به امام(ع) یورش برد و حضرت را مجروح ساخت، به گونهای که امام(ع) بی هوش شد. حضرت پس از لحظاتی به هوش آمد، فورا همراهان، زخم آن حضرت را بستند و ایشان را به مدائن بردند که سعد بن مسعود حاکم آنجا بود و امام حسن در مدائن مدتی در نزد سعد برای معالجه ماندند[۱۳].
هنگامیکه امام حسن(ع) در مدائن نزد سعد بن مسعود بودند، روزی مختار بن ابی عبید ثقفی که در آن زمان جوان بیتجربه و طالب مقام بود، به سعد گفت که امام مجتبی(ع) را دستگیر و به نزد معاویه بفرست تا خراج و مالیات یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: خداوند رؤیت را سیاه و زشت گرداند، من کارگزار پدر او هستم و او به من اطمینان کرد، و باعث افتخار من شده است، ایا رسول خدا(ص) را فراموش کنم؟ و نسبت به فرزند دختر و حبیبهاش به او احترام نگذارم؟
بعد از آن سعد، طبیبی آورد که مسئول حفاظت و طبابت امام مجتبی(ع) گردید تا حضرت بهبود یافت[۱۴][۱۵]
جستارهای وابسته
- ثقیف (قبیله)
- بنیعقده (قبیله)
- ابوعبید بن مسعود ثقفی (برادر)
- مختار ثقفی (برادرزاده)
- کارگزاران خلفا بر مدائن
- کارگزاران امام علی
- کارگزاران امام علی بر مدائن
منابع
پانویس
- ↑ شیخ طوسی در رجال، ص۴۴، ش۲۳. او را در زمره اصحاب امام علی(ع) ثبت کرده است. و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷ حاکم مدائن را «سعد بن مسعود» و در ص۴۲ «سعید بن مسعود» ثبت کرده است.
- ↑ مختار همان شخصیتی است که پس از واقعه جانگداز کربلا و شهادت سیدالشهدا(ع)، و شهادت اصحاب و فرزندانش، توانست حکومت کوفه را به دست گیرد و موفق شد انتقام خون شهدای کربلا را از قاتلانشان بگیرد.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۲۹۴ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.
- ↑ «كان نوح إذا لبس ثوبا حمد الله، و إذا أكل أو شرب حمد الله، فلذلك سمي عبدا شكورا»؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۰.
- ↑ در توضیح «استان زوابی» در حاشیه وقعة صفین، ص۱۱ چنین آمده است: در عراق چهار نهر بوده است: دو نهر بالای بغداد و در نهر پایین آنکه به هر کدام زاب گویند، و به هر یک از این نهرها، زابی هم اطلاق شده که جمع آن «ازوابی» میباشد.
- ↑ وقعة صفین، ص۱۱.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.
- ↑ ر.ک: بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۵۷ و تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۵.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۷۵.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۱-۶۲۲.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۶؛ ر.ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹ و ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۲-۶۲۳.