الیسع در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
جز (جایگزینی متن - 'لام' به 'لام') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == [[الیسع]]" واژهای معرّب و اصل آن در [[عبری]] "الیشع" یا "الیشاع" uwqx به معنای "[[خدا]] میبیند" یا "خدا [[نجات]] میدهد" است، زیرا در [[زبان عبری]] "إل" uw به معنای "خدا" و "یشع" qx به معنای "نجات دادن" یا "دیدن" است.<ref>قاموس کتابمقدس، ص۹۸؛ واژههایدخیل، ص۱۲۸؛ التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱، "الیسع".</ref> گرچه برخی آنرا واژهای [[عربی]] و از ریشه "وَسِعَ، یَسَعُ" گرفته، و [[دلیل]] آن را وسعت [[علم]] آن [[حضرت]] یا تلاش وی در [[طلب]] [[حق]] و [[طاعت خدا]] دانستهاند.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۰۹.</ref> جماعتی از [[کوفیان]] آنرا با دو | == مقدمه == [[الیسع]]" واژهای معرّب و اصل آن در [[عبری]] "الیشع" یا "الیشاع" uwqx به معنای "[[خدا]] میبیند" یا "خدا [[نجات]] میدهد" است، زیرا در [[زبان عبری]] "إل" uw به معنای "خدا" و "یشع" qx به معنای "نجات دادن" یا "دیدن" است.<ref>قاموس کتابمقدس، ص۹۸؛ واژههایدخیل، ص۱۲۸؛ التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱، "الیسع".</ref> گرچه برخی آنرا واژهای [[عربی]] و از ریشه "وَسِعَ، یَسَعُ" گرفته، و [[دلیل]] آن را وسعت [[علم]] آن [[حضرت]] یا تلاش وی در [[طلب]] [[حق]] و [[طاعت خدا]] دانستهاند.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۰۹.</ref> جماعتی از [[کوفیان]] آنرا با دو لام و به صورت مشدّد "اللّیسع" قرائت کردهاند؛<ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۰۷؛ لسانالعرب، ج ۱۵، ص ۴۴۹.</ref> ولی هر دو قول [[ضعیف]] است، زیرا در [[زبان عربی]] "ال" بر اسمی که بر وزن "یفعل" آمده مانند [[یزید]] و یَعْمر، داخل نمیشود؛ همچنین هیچ اسمی در این زبان به صورت "[[یسع]]" نیامده است، تا با ورود "ال" بر آن این کلمه مشدد شود.<ref>مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳.</ref> در [[قرآن کریم]] نام الیسع دو بار آمده است: در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.</ref> در میان نام چند پیامبرِ [[برتری]] یافته و در آیه {{متن قرآن|وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۸.</ref> در میان پیامبرانی با وصف "[[اخیار]]" ([[نیکان]])؛ اما درباره اینکه او در چه زمانی میزیسته و حوادث زندگیش چه بوده، [[قرآن]] سخنی نگفته است. | ||
برخی [[مفسران]] او را از [[نسل ابراهیم]] {{ع}} میدانند.<ref>التبیان، ج ۴، ص ۱۹۴؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۱۰۳.</ref> [[نسب]] او در [[کتاب مقدس]] و منابع [[یهود]]، "الیشع بن شافاط"<ref>کتاب مقدس، پادشاهان اول، ۱۹: ۱۶؛ قاموس الکتاب المقدس، ص ۱۱۱.</ref> و در بیشتر [[منابع اسلامی]] "الیسع بن اخطوب بن العجوز" ذکر شده است.<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۷۴؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۱۰؛ عرائس المجالس، ص ۲۲۴.</ref> البته عدهای میگویند: بین [[منابع اسلامی]] و منابع [[یهودی]] تفاوتی نیست، زیرا "شافاط" در [[زبان عبری]] به معنای [[قاضی]] است و چون در آن [[زمان]] اساس کار قاضی بر [[خطابه]] و فن سخن بوده، "اخطوب" از آن اشتقاق یافته است.<ref>قاموس کتابمقدس، ص۵۰۷؛ اعلام قرآن، ص ۲۲۵.</ref> برخی از کتب [[تاریخی]] او را "[[الیسع بن عزی بن نشوتلخ بن افرایم بن یوسف]]" دانستهاند.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۴۶، قصص الانبیاء، ص ۴۹۱.</ref> در [[کتاب مقدس]] [[سفر]] [[پادشاهان]] اول و دوم به صورت مبسوط درباره الیسع و [[ارتباط]] وی با [[الیاس]] [[سخن]] به میان آمده، و داستان [[زندگی]] او، کیفیّت [[جانشینی]] وی برای الیاس و انتقال [[نبوت]] به او از جانب [[خدا]] بیان شده است؛ همچنین معجزاتی از قبیل سالم کردن آب [[شهر]] اریحا (که [[شور]] بوده و از آن محصولات [[کشاورزی]] به دست نمیآمده)، [[برکت]] بخشیدن به کوزه روغن پیرزنی که [[قرض]] زیادی داشته است، زنده کردن [[مردگان]]، [[سیر]] کردن افراد فراوان با غذای کم و شفای نُعمان، [[فرمانده سپاه]] [[سوریه]]، به او نسبت داده شده است.<ref>کتاب مقدس، پادشاهان دوم، ۲: ۳ ـ ۸، ۱۹ ـ ۲۲.</ref> از کتب تاریخی و [[تفسیری]] [[اسلامی]] چنین برمیآید که الیسع با الیاس [[پیامبر]]، معاصر و [[شاگرد]] وی بوده است و درباره آن دو، داستانهای فراوانی [[نقل]] کردهاند که بعید نیست برخی از آنها از کتاب مقدس و منابع [[یهود]] اقتباس شده باشد. در کتاب "عرائس المجالس فی قصص الانبیاء" آمده است که الیاس پیامبر وقتی بر زنی از [[زنان]] [[بنیاسرائیل]] وارد شد که [[فرزندی]] بنام "الیسع بن اخطوب" داشت، آن [[زن]] وی را در [[منزل]] جای داد و ورودش را از [[دشمنان]] پنهان کرد. الیاس به پاس این [[خدمت]]، در [[حق]] فرزندش الیسع که به [[بیماری]] [[سختی]] [[مبتلا]] بود، [[دعا]] کرد. الیسع چون بر اثر دعای او بهبودی یافت، با دیدن این [[معجزه]]، به او [[ایمان]] آورد و ملازمتش را [[اختیار]] کرد. از آن به بعد هرجا که الیاس میرفت الیسع نیز وی را [[همراهی]] میکرد. [[ثعلبی]] پس از بیانِ تفصیلی داستان [[عروج]] [[الیاس]] به [[آسمان]] ادامه میدهد: در این هنگام [[الیسع]] او را صدا زد: ای الیاس حال که تو قصد رفتن داری [[تکلیف]] مرا معلوم کن و برای [[روزگار]] تنهاییم [[دستوری]] بده. الیاس کسایش را بر سر الیسع انداخت که به عنوان نشانهای برای [[جانشینی]] در میان [[بنیاسرائیل]] بود. [[خداوند]] به [[فضل]] خود الیسع را به [[نبوت]] و [[رسالت]] به سوی [[بنی اسرائیل]] فرستاد و با فرستادن [[وحی]] به وی مانند الیاس او را نیز [[تأیید]] کرد. [[بنیاسرائیل]] نیز با [[ایمان]] به وی به [[تعظیم]] و تکریمش پرداخته و تا زمانیکه الیسع در میان آنان زنده بود، [[حکم]] [[خدای متعال]] در بین بنی * [[اسرائیل]] نافذ بود.<ref>عرائس المجالس، ص ۷۹ ـ ۸۰ و ص ۲۳۰ ـ ۲۳۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۴؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۹۶.</ref> در [[بحارالانوار]] روایتی طولانی از [[امام رضا]] {{ع}} [[نقل]] شده که آن [[حضرت]] در [[احتجاجی]] برابر [[جاثلیق]] [[مسیحی]] فرمود: الیسع نیز مانند [[عیسی]] {{ع}} بر روی آب [[راه]] میرفت، مرده را زنده میکرد و [[کور]] مادرزاد و جذامیان را [[شفا]] میداد و جز [[خدای متعال]] هیچ کس را [[عبادت]] نکرد، و امتش نیز او را نپرستیدند<ref>بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۰۱؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الیسع (مقاله)|مقاله «الیسع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref> | برخی [[مفسران]] او را از [[نسل ابراهیم]] {{ع}} میدانند.<ref>التبیان، ج ۴، ص ۱۹۴؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۱۰۳.</ref> [[نسب]] او در [[کتاب مقدس]] و منابع [[یهود]]، "الیشع بن شافاط"<ref>کتاب مقدس، پادشاهان اول، ۱۹: ۱۶؛ قاموس الکتاب المقدس، ص ۱۱۱.</ref> و در بیشتر [[منابع اسلامی]] "الیسع بن اخطوب بن العجوز" ذکر شده است.<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۷۴؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۱۰؛ عرائس المجالس، ص ۲۲۴.</ref> البته عدهای میگویند: بین [[منابع اسلامی]] و منابع [[یهودی]] تفاوتی نیست، زیرا "شافاط" در [[زبان عبری]] به معنای [[قاضی]] است و چون در آن [[زمان]] اساس کار قاضی بر [[خطابه]] و فن سخن بوده، "اخطوب" از آن اشتقاق یافته است.<ref>قاموس کتابمقدس، ص۵۰۷؛ اعلام قرآن، ص ۲۲۵.</ref> برخی از کتب [[تاریخی]] او را "[[الیسع بن عزی بن نشوتلخ بن افرایم بن یوسف]]" دانستهاند.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۴۶، قصص الانبیاء، ص ۴۹۱.</ref> در [[کتاب مقدس]] [[سفر]] [[پادشاهان]] اول و دوم به صورت مبسوط درباره الیسع و [[ارتباط]] وی با [[الیاس]] [[سخن]] به میان آمده، و داستان [[زندگی]] او، کیفیّت [[جانشینی]] وی برای الیاس و انتقال [[نبوت]] به او از جانب [[خدا]] بیان شده است؛ همچنین معجزاتی از قبیل سالم کردن آب [[شهر]] اریحا (که [[شور]] بوده و از آن محصولات [[کشاورزی]] به دست نمیآمده)، [[برکت]] بخشیدن به کوزه روغن پیرزنی که [[قرض]] زیادی داشته است، زنده کردن [[مردگان]]، [[سیر]] کردن افراد فراوان با غذای کم و شفای نُعمان، [[فرمانده سپاه]] [[سوریه]]، به او نسبت داده شده است.<ref>کتاب مقدس، پادشاهان دوم، ۲: ۳ ـ ۸، ۱۹ ـ ۲۲.</ref> از کتب تاریخی و [[تفسیری]] [[اسلامی]] چنین برمیآید که الیسع با الیاس [[پیامبر]]، معاصر و [[شاگرد]] وی بوده است و درباره آن دو، داستانهای فراوانی [[نقل]] کردهاند که بعید نیست برخی از آنها از کتاب مقدس و منابع [[یهود]] اقتباس شده باشد. در کتاب "عرائس المجالس فی قصص الانبیاء" آمده است که الیاس پیامبر وقتی بر زنی از [[زنان]] [[بنیاسرائیل]] وارد شد که [[فرزندی]] بنام "الیسع بن اخطوب" داشت، آن [[زن]] وی را در [[منزل]] جای داد و ورودش را از [[دشمنان]] پنهان کرد. الیاس به پاس این [[خدمت]]، در [[حق]] فرزندش الیسع که به [[بیماری]] [[سختی]] [[مبتلا]] بود، [[دعا]] کرد. الیسع چون بر اثر دعای او بهبودی یافت، با دیدن این [[معجزه]]، به او [[ایمان]] آورد و ملازمتش را [[اختیار]] کرد. از آن به بعد هرجا که الیاس میرفت الیسع نیز وی را [[همراهی]] میکرد. [[ثعلبی]] پس از بیانِ تفصیلی داستان [[عروج]] [[الیاس]] به [[آسمان]] ادامه میدهد: در این هنگام [[الیسع]] او را صدا زد: ای الیاس حال که تو قصد رفتن داری [[تکلیف]] مرا معلوم کن و برای [[روزگار]] تنهاییم [[دستوری]] بده. الیاس کسایش را بر سر الیسع انداخت که به عنوان نشانهای برای [[جانشینی]] در میان [[بنیاسرائیل]] بود. [[خداوند]] به [[فضل]] خود الیسع را به [[نبوت]] و [[رسالت]] به سوی [[بنی اسرائیل]] فرستاد و با فرستادن [[وحی]] به وی مانند الیاس او را نیز [[تأیید]] کرد. [[بنیاسرائیل]] نیز با [[ایمان]] به وی به [[تعظیم]] و تکریمش پرداخته و تا زمانیکه الیسع در میان آنان زنده بود، [[حکم]] [[خدای متعال]] در بین بنی * [[اسرائیل]] نافذ بود.<ref>عرائس المجالس، ص ۷۹ ـ ۸۰ و ص ۲۳۰ ـ ۲۳۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۴؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۹۶.</ref> در [[بحارالانوار]] روایتی طولانی از [[امام رضا]] {{ع}} [[نقل]] شده که آن [[حضرت]] در [[احتجاجی]] برابر [[جاثلیق]] [[مسیحی]] فرمود: الیسع نیز مانند [[عیسی]] {{ع}} بر روی آب [[راه]] میرفت، مرده را زنده میکرد و [[کور]] مادرزاد و جذامیان را [[شفا]] میداد و جز [[خدای متعال]] هیچ کس را [[عبادت]] نکرد، و امتش نیز او را نپرستیدند<ref>بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۰۱؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳.</ref><ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الیسع (مقاله)|مقاله «الیسع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref> |
نسخهٔ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۹
== مقدمه == الیسع" واژهای معرّب و اصل آن در عبری "الیشع" یا "الیشاع" uwqx به معنای "خدا میبیند" یا "خدا نجات میدهد" است، زیرا در زبان عبری "إل" uw به معنای "خدا" و "یشع" qx به معنای "نجات دادن" یا "دیدن" است.[۱] گرچه برخی آنرا واژهای عربی و از ریشه "وَسِعَ، یَسَعُ" گرفته، و دلیل آن را وسعت علم آن حضرت یا تلاش وی در طلب حق و طاعت خدا دانستهاند.[۲] جماعتی از کوفیان آنرا با دو لام و به صورت مشدّد "اللّیسع" قرائت کردهاند؛[۳] ولی هر دو قول ضعیف است، زیرا در زبان عربی "ال" بر اسمی که بر وزن "یفعل" آمده مانند یزید و یَعْمر، داخل نمیشود؛ همچنین هیچ اسمی در این زبان به صورت "یسع" نیامده است، تا با ورود "ال" بر آن این کلمه مشدد شود.[۴] در قرآن کریم نام الیسع دو بار آمده است: در آیه ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۵] در میان نام چند پیامبرِ برتری یافته و در آیه ﴿وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ﴾[۶] در میان پیامبرانی با وصف "اخیار" (نیکان)؛ اما درباره اینکه او در چه زمانی میزیسته و حوادث زندگیش چه بوده، قرآن سخنی نگفته است.
برخی مفسران او را از نسل ابراهیم (ع) میدانند.[۷] نسب او در کتاب مقدس و منابع یهود، "الیشع بن شافاط"[۸] و در بیشتر منابع اسلامی "الیسع بن اخطوب بن العجوز" ذکر شده است.[۹] البته عدهای میگویند: بین منابع اسلامی و منابع یهودی تفاوتی نیست، زیرا "شافاط" در زبان عبری به معنای قاضی است و چون در آن زمان اساس کار قاضی بر خطابه و فن سخن بوده، "اخطوب" از آن اشتقاق یافته است.[۱۰] برخی از کتب تاریخی او را "الیسع بن عزی بن نشوتلخ بن افرایم بن یوسف" دانستهاند.[۱۱] در کتاب مقدس سفر پادشاهان اول و دوم به صورت مبسوط درباره الیسع و ارتباط وی با الیاس سخن به میان آمده، و داستان زندگی او، کیفیّت جانشینی وی برای الیاس و انتقال نبوت به او از جانب خدا بیان شده است؛ همچنین معجزاتی از قبیل سالم کردن آب شهر اریحا (که شور بوده و از آن محصولات کشاورزی به دست نمیآمده)، برکت بخشیدن به کوزه روغن پیرزنی که قرض زیادی داشته است، زنده کردن مردگان، سیر کردن افراد فراوان با غذای کم و شفای نُعمان، فرمانده سپاه سوریه، به او نسبت داده شده است.[۱۲] از کتب تاریخی و تفسیری اسلامی چنین برمیآید که الیسع با الیاس پیامبر، معاصر و شاگرد وی بوده است و درباره آن دو، داستانهای فراوانی نقل کردهاند که بعید نیست برخی از آنها از کتاب مقدس و منابع یهود اقتباس شده باشد. در کتاب "عرائس المجالس فی قصص الانبیاء" آمده است که الیاس پیامبر وقتی بر زنی از زنان بنیاسرائیل وارد شد که فرزندی بنام "الیسع بن اخطوب" داشت، آن زن وی را در منزل جای داد و ورودش را از دشمنان پنهان کرد. الیاس به پاس این خدمت، در حق فرزندش الیسع که به بیماری سختی مبتلا بود، دعا کرد. الیسع چون بر اثر دعای او بهبودی یافت، با دیدن این معجزه، به او ایمان آورد و ملازمتش را اختیار کرد. از آن به بعد هرجا که الیاس میرفت الیسع نیز وی را همراهی میکرد. ثعلبی پس از بیانِ تفصیلی داستان عروج الیاس به آسمان ادامه میدهد: در این هنگام الیسع او را صدا زد: ای الیاس حال که تو قصد رفتن داری تکلیف مرا معلوم کن و برای روزگار تنهاییم دستوری بده. الیاس کسایش را بر سر الیسع انداخت که به عنوان نشانهای برای جانشینی در میان بنیاسرائیل بود. خداوند به فضل خود الیسع را به نبوت و رسالت به سوی بنی اسرائیل فرستاد و با فرستادن وحی به وی مانند الیاس او را نیز تأیید کرد. بنیاسرائیل نیز با ایمان به وی به تعظیم و تکریمش پرداخته و تا زمانیکه الیسع در میان آنان زنده بود، حکم خدای متعال در بین بنی * اسرائیل نافذ بود.[۱۳] در بحارالانوار روایتی طولانی از امام رضا (ع) نقل شده که آن حضرت در احتجاجی برابر جاثلیق مسیحی فرمود: الیسع نیز مانند عیسی (ع) بر روی آب راه میرفت، مرده را زنده میکرد و کور مادرزاد و جذامیان را شفا میداد و جز خدای متعال هیچ کس را عبادت نکرد، و امتش نیز او را نپرستیدند[۱۴][۱۵]
الیسع در قرآن
در قرآن به صورت صریح در دو جا درباره الیسع سخن به میان آمده است:
- ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۶] در این آیه خداوند میفرماید: اسماعیل والیسع و چند پیامبر دیگر را بر عالمیان برتری دادیم. شکی نیست که نمیتوان گفت آنها بر همه عالمیان برتری دارند، زیرا پیامبر اکرم (ص) و معصومین (ع) و حتی برخی از پیامبران دیگر بر آنان برتری دارند، ازاینرو گفته شده: آیه بدین معناست که خداوند به وسیله نبوت آنها را بر افراد روزگار خودشان برتری داده است.[۱۷] علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: "عالَم" در اینجا جماعتی از مردم است؛ مانند اینکه گاهی گفته میشود: "عالَم عرب" و "عالَم عجم" و معنای برتری دادن بر عالمیان، برتری به حسب مقام و منزلت است، چون هدایت خاص الهی آنها را بدون واسطه شامل میشود، در حالی که دیگران به وسیله آنها هدایت میشوند. البته احتمال دارد برتری آنان از این جهت باشد که انبیا (ع) در میان سلسله بنینوع بشر، این ویژگی را داشتهاند که هدایتشان بر خلاف سایر افراد، فطری بوده و به راهنمایی کسی هدایت نشدهاند، ازاینرو همه انبیا (ع) مجموعهای هستند که بر سایر مجموعههای بشری فضیلت دارند،[۱۸] بنابراین آنگونه که برخی مفسران[۱۹] خواستهاند با استدلال به این آیه برتری انبیا را بر فرشتگان، اثبات کنند، درست نیست؛[۲۰] همچنین برخی دیگر از مفسران [۲۱] با توجه به ترتیب ذکر اسمای انبیا در این آیه و آیات قبل و بعد از آن خواستهاند، به ترتیب زمانی یا مقامی و رتبی پیامبران برسند؛ ولی چنین تمسکی درست نیست، چون برخی از انبیایی که از نظر زمانی پیش از اسماعیل بودهاند، بعد از وی ذکر شدهاند؛ همچنین با اینکه نوح و موسی و عیسی (ع) از برترین پیامبراناند؛ ولی عدهای بر آنها مقدم شدهاند.[۲۲]
- ﴿وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ﴾[۲۳] از این آیه که اسماعیل والیسع و ذاالکفل را از اخیار و نیکان دانسته است، میتوان به بطلان قول کسانی که الیسع را همان ذاالکفل میدانند، پی برد، زیرا ذاالکفل بر الیسع عطف شده است، پس نمیتواند خود او باشد.[۲۴] برخی گفتهاند: مراد از ﴿عَبْدًا﴾ در آیه ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾[۲۵] نیز الیسع است؛[۲۶] ولی بیشتر مفسران آن را به خضر تفسیر کردهاند؛[۲۷] همچنین قرطبی در ذیل آیه ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ﴾[۲۸] مراد از ﴿الرَّسُولُ﴾ را الیسع میداند.[۲۹] قرطبی و آلوسی در ذیل آیه ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۳۰] از حسن بن فضل روایت کردهاند که مراد از ﴿أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ پیامبر برگزیدهای هستند که نامشان در سوره انعام آمده و یکی از آنان الیسع است، زیرا در آن سوره بعد از ذکر نام این پیامبران و ویژگیهای آنان میفرماید: خدا این پیامبران را هدایت کرده، پس تو نیز به هدایت آنان اقتدا کن: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾[۳۱]، پس آنان باید از پیامبران اولواالعزم باشند؛[۳۲] ولی علامه طباطبایی با این استدلال که در آیات ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌروَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾[۳۳] بعد از ذکر اسم آن پیامبران فرموده است: ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ ﴾[۳۴] و بعد آیه ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾[۳۵] را آورده، این استدلال را مردود دانسته است، زیرا اگر مراد از اولواالعزم پیامبران نامبرده باشند باید آیه ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ بلافاصله پس از ذکر نام آنان بیاید[۳۶][۳۷]
سرانجام الیسع و جانشین او
درباره اینکه الیسع کی و چگونه از دنیا رفت و جانشین او چه کسی بوده در قرآن کریم چیزی بیان نشده است؛ ولی در برخی از کتب تاریخی و تفسیری آمده است که وقتی الیسع خواست برای خود جانشینی برگزیند، گفت: کسی میتواند این وظیفه را بپذیرد که روز را روزه بگیرد و شب را به عبادت بپردازد و در هنگام قضاوت هرگز خشمگین نشود. الیسع سه بار این شرایط را برای قوم خویش بیان کرد و در هر سه بار جوانی که در نظر قوم، خوار و زبون مینمود این شرایط را پذیرفت و در روز سوم الیسع او را به جانشینی برگزید و چون او به عهد خود وفا کرد خداوند او را ستود و ذاالکفل نامیده شد [۳۸][۳۹]
منابع
پانویس
- ↑ قاموس کتابمقدس، ص۹۸؛ واژههایدخیل، ص۱۲۸؛ التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱، "الیسع".
- ↑ جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۰۹.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۰۷؛ لسانالعرب، ج ۱۵، ص ۴۴۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
- ↑ «و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۸.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص ۱۹۴؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۱۰۳.
- ↑ کتاب مقدس، پادشاهان اول، ۱۹: ۱۶؛ قاموس الکتاب المقدس، ص ۱۱۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۷۴؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۱۰؛ عرائس المجالس، ص ۲۲۴.
- ↑ قاموس کتابمقدس، ص۵۰۷؛ اعلام قرآن، ص ۲۲۵.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۴۶، قصص الانبیاء، ص ۴۹۱.
- ↑ کتاب مقدس، پادشاهان دوم، ۲: ۳ ـ ۸، ۱۹ ـ ۲۲.
- ↑ عرائس المجالس، ص ۷۹ ـ ۸۰ و ص ۲۳۰ ـ ۲۳۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۴؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۹۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۰۱؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳.
- ↑ روحی، ابوالفضل، مقاله «الیسع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۴۲؛ مجمع البیان، ج۴، ص۵۱۰؛ روحالمعانی، مج ۵، ج ۷، ص ۳۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۴۳.
- ↑ روح المعانی، مج ۵، ج ۷، ص ۳۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۴۴.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۷، ص ۵۸۷ ـ ۵۸۸.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۴۴.
- ↑ «و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۸.
- ↑ اعلام القرآن، ص ۱۰۵۳.
- ↑ «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ مفحماتالاقران، ص۱۴۱، روحالمعانی، مج۹، ج ۱۵، ص ۴۶۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۷۴۵؛ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۴۶۰.
- ↑ «آیا گمان میکنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی میگفتند: یاری خداوند کی در میرسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۲۵.
- ↑ «بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعدهشان دادهاند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکردهاند، این، پیامرسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود میگردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۴۵؛ روحالمعانی، مج ۱۴، ج ۲۶، ص۵۳.
- ↑ «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند. آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۳-۹۰.
- ↑ «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۷-۸۹.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۱۹.
- ↑ روحی، ابوالفضل، مقاله «الیسع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۱۷، ص ۱۲۹؛ قصصالانبیاء، ص ۲۲۷؛ اعلام قرآن، ص ۳۳۴.
- ↑ روحی، ابوالفضل، مقاله «الیسع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.