ماجرای خسف بیدا چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:
[[پرونده:151879.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[نصرت‌الله آیتی]]]]
[[پرونده:151879.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[نصرت‌الله آیتی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین [[نصرت‌الله آیتی]] در کتاب ''«[[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]»'' در اين باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین [[نصرت‌الله آیتی]] در کتاب ''«[[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]»'' در اين باره گفته است:
::::::«‌پس از آن‌که [[سپاه]] [[سفیانی]] به قصد [[ترور]] [[امام مهدی]] {{ع}} عازم [[مکه]] می‌شود در میانه راه و در منطقه [[بیداء]] این لشکر در [[زمین]] فرو می‌رود و به جز دو یا سه نفر کسی از آن‌ها زنده نمی‌ماند. [[روایات]] متعددی گزارش‌گر رخ دادن حادثه [[خسف بیداء]] هستند که در طی مباحث قبل بسیاری از آن‌ها [[ذکر]] شدند و از این‌رو نیازی به تکرار مجدد آن‌ها نیست. این رخداد حادثه‌ای اعجازآمیز است که با [[اراده]] خداوندی و دخالت نیروهای غیبی انجام می‌پذیرد. اعجازآمیز بودن این رخداد تعدادی از [[روایات]] قابل [[استنباط]] است. تعبیر پاره‌ای از [[روایات]] این است که [[منادی آسمانی]] ندا می‌دهد و به [[زمین]] [[دستور]] فرو بلعیدن لشکر [[سفیانی]] را می‌دهد. از جمله این‌که [[امام باقر]] {{ع}} در ادامه [[روایت]] معتبر پیشین می‌فرمایند‌: {{عربی|" قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَر"}}<ref>پس فرمانده سپاه [[سفیانی]] در [[بیداء]] فرود می‌آید و ندادهنده‌ای از آسمان ندا می‌دهد ای [[بیداء]]، این جماعت را نابود کن! پس در زمین فرو می‌روند و جز سه نفر کسی از آن‌ها باقی نمی‌ماند؛ الغیبة للنعمانی.</ref>. تعبیر برخی دیگر از [[روایات]] این است که [[خداوند]] به [[بیداء]] [[دستور]] می‌دهد لشکر [[سفیانی]] را فرو بلعد. از جمله در [[حدیث]] معتبری از [[امام باقر]] {{ع}} چنین [[روایت]] شده است: {{عربی|" فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ "}}<ref>چون به [[بیداء]] برسد سپاه [[سفیانی]] به سویش روانه می‌شود. پس خداوند به زمین دستور می‌دهد و زمین آن‌ها را می‌گیرد؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۵. (درباره اعتبار این حدیث، نک: [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص۱۵۲)</ref>. البته از آن‌جا که [[اقدام]] [[جبرئیل]] به [[امر]] [[خداوند سبحان]] انجام می‌پذیرد در یک [[روایت]] [[خسف]] به [[خداوند]] نسبت داده شده و در [[روایت]] دیگر به [[جبرئیل]] و از این نظر این دو [[روایت]] مضمونی همسو و همآهنگ دارند. به هر روی گذشته از نکته یادشده، [[دستور]] مستقیم [[خداوند]] و دخالت [[جبرئیل]] در این ماجرا به روشنی بر این مطلب دلالت دارد که حادثه یادشده امری [[خارق‌العاده]] و اعجازآمیز است. در پاسخ به این پرسش که در [[نظام آفرینش]] اصل بر این است که جریان امور از مجرای عادی و طبیعی آن باشد و تحقق پدیده‌های اعجازآمیز در حالت اضطرار و در شرایط ویژه انجام بپذیرد باید دید چگونه [[خسف بیداء]] که رخدادی اعجازآمیز است اتفاق می‌افتد. آن‌چه باعث شده است که این رخداد معجزه‌آسا اتفاق بی‌افتد این است که وقتی [[سپاه]] [[خسف]] در [[دل]] [[زمین]] فرو می‌رود یا زمانی است که [[امام مهدی]] {{ع}} در [[شرف]] حرکت جهانی خود هستند یا از اعلان عمومی آن چیزی نگذشته است و جمعیت انبوه [[مؤمنان]] [[جهان]] فرصت پیوستن به آن حضرت را پیدا نکرده‌اند. به همین [[دلیل]] آن حضرت از نظر عِده و عُده در ضعف به سر می‌برند و هنوز در شرایطی نیستند که بتوانند از [[جان]] خودشان محافظت نمایند و در این شرایط اگر یک [[سپاه]] نیرومند با ابزار و ادوات نظامی که قصد کشتن [[امام مهدی]] {{ع}} را دارد به [[مکه]] وارد شود به راحتی خواهد توانست به [[هدف]] شوم خود برسد و روشن است که با کشته شدن آن حضرت تمام برنامه‌های الهی برای تشکیل [[حکومت عدل جهانی]] به هم خواهد ریخت. از این‌رو آن شرایط ویژه و اضطراری که مجوز تحقق [[معجزه]] است در این [[موقعیت]] فراهم خواهد بود و در نتیجه [[اعجاز]] نیز شکل خواهد گرفت و با دخالت [[اراده الهی]] لشکر [[سفیانی]] به شکل معجزه‌آسا در [[دل]] [[زمین]] فرو خواهد رفت»<ref>[[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص۲۱۱ - ۲۱۳.</ref>.
::::::«‌پس از آن‌که [[سپاه]] [[سفیانی]] به قصد [[ترور]] [[امام مهدی]] {{ع}} عازم [[مکه]] می‌شود در میانه راه و در منطقه [[بیداء]] این لشکر در [[زمین]] فرو می‌رود و به جز دو یا سه نفر کسی از آن‌ها زنده نمی‌ماند. [[روایات]] متعددی گزارش‌گر رخ دادن حادثه [[خسف بیداء]] هستند که در طی مباحث قبل بسیاری از آن‌ها [[ذکر]] شدند و از این‌رو نیازی به تکرار مجدد آن‌ها نیست. این رخداد حادثه‌ای اعجازآمیز است که با [[اراده]] خداوندی و دخالت نیروهای غیبی انجام می‌پذیرد. اعجازآمیز بودن این رخداد تعدادی از [[روایات]] قابل [[استنباط]] است. تعبیر پاره‌ای از [[روایات]] این است که [[منادی آسمانی]] ندا می‌دهد و به [[زمین]] [[دستور]] فرو بلعیدن لشکر [[سفیانی]] را می‌دهد. از جمله این‌که [[امام باقر]] {{ع}} در ادامه [[روایت]] معتبر پیشین می‌فرمایند‌: {{متن حدیث|" قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَر"}}<ref>پس فرمانده سپاه [[سفیانی]] در [[بیداء]] فرود می‌آید و ندادهنده‌ای از آسمان ندا می‌دهد ای [[بیداء]]، این جماعت را نابود کن! پس در زمین فرو می‌روند و جز سه نفر کسی از آن‌ها باقی نمی‌ماند؛ الغیبة للنعمانی.</ref>. تعبیر برخی دیگر از [[روایات]] این است که [[خداوند]] به [[بیداء]] [[دستور]] می‌دهد لشکر [[سفیانی]] را فرو بلعد. از جمله در [[حدیث]] معتبری از [[امام باقر]] {{ع}} چنین [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|" فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ "}}<ref>چون به [[بیداء]] برسد سپاه [[سفیانی]] به سویش روانه می‌شود. پس خداوند به زمین دستور می‌دهد و زمین آن‌ها را می‌گیرد؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۵. (درباره اعتبار این حدیث، نک: [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص۱۵۲)</ref>. البته از آن‌جا که [[اقدام]] [[جبرئیل]] به [[امر]] [[خداوند سبحان]] انجام می‌پذیرد در یک [[روایت]] [[خسف]] به [[خداوند]] نسبت داده شده و در [[روایت]] دیگر به [[جبرئیل]] و از این نظر این دو [[روایت]] مضمونی همسو و همآهنگ دارند. به هر روی گذشته از نکته یادشده، [[دستور]] مستقیم [[خداوند]] و دخالت [[جبرئیل]] در این ماجرا به روشنی بر این مطلب دلالت دارد که حادثه یادشده امری [[خارق‌العاده]] و اعجازآمیز است. در پاسخ به این پرسش که در [[نظام آفرینش]] اصل بر این است که جریان امور از مجرای عادی و طبیعی آن باشد و تحقق پدیده‌های اعجازآمیز در حالت اضطرار و در شرایط ویژه انجام بپذیرد باید دید چگونه [[خسف بیداء]] که رخدادی اعجازآمیز است اتفاق می‌افتد. آن‌چه باعث شده است که این رخداد معجزه‌آسا اتفاق بی‌افتد این است که وقتی [[سپاه]] [[خسف]] در [[دل]] [[زمین]] فرو می‌رود یا زمانی است که [[امام مهدی]] {{ع}} در [[شرف]] حرکت جهانی خود هستند یا از اعلان عمومی آن چیزی نگذشته است و جمعیت انبوه [[مؤمنان]] [[جهان]] فرصت پیوستن به آن حضرت را پیدا نکرده‌اند. به همین [[دلیل]] آن حضرت از نظر عِده و عُده در ضعف به سر می‌برند و هنوز در شرایطی نیستند که بتوانند از [[جان]] خودشان محافظت نمایند و در این شرایط اگر یک [[سپاه]] نیرومند با ابزار و ادوات نظامی که قصد کشتن [[امام مهدی]] {{ع}} را دارد به [[مکه]] وارد شود به راحتی خواهد توانست به [[هدف]] شوم خود برسد و روشن است که با کشته شدن آن حضرت تمام برنامه‌های الهی برای تشکیل [[حکومت عدل جهانی]] به هم خواهد ریخت. از این‌رو آن شرایط ویژه و اضطراری که مجوز تحقق [[معجزه]] است در این [[موقعیت]] فراهم خواهد بود و در نتیجه [[اعجاز]] نیز شکل خواهد گرفت و با دخالت [[اراده الهی]] لشکر [[سفیانی]] به شکل معجزه‌آسا در [[دل]] [[زمین]] فرو خواهد رفت»<ref>[[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص۲۱۱ - ۲۱۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۶۷: خط ۶۷:
::::::[[علامه]] پس از [[نقل]] این [[حدیث]] می‌گوید: این [[روایت]] از طریق [[اهل سنت]] بسیار [[نقل]] شده است، بعضی مختصر و بعضی مفصل؛ و آن را از طریق مختلف از [[ابن عباس]]، ابن مسعود، حذیفه، ابی هریره، جد عمرو بن شعیب، [[ام سلمه]]، صفیه، عائشه و حفصه، همسران [[رسول خدا]] {{صل}} و صفیره همسر قعقاع، و نیز از سعید بن جبیر [[روایت]] کرده‌‌اند<ref>المیزان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۳.</ref>.
::::::[[علامه]] پس از [[نقل]] این [[حدیث]] می‌گوید: این [[روایت]] از طریق [[اهل سنت]] بسیار [[نقل]] شده است، بعضی مختصر و بعضی مفصل؛ و آن را از طریق مختلف از [[ابن عباس]]، ابن مسعود، حذیفه، ابی هریره، جد عمرو بن شعیب، [[ام سلمه]]، صفیه، عائشه و حفصه، همسران [[رسول خدا]] {{صل}} و صفیره همسر قعقاع، و نیز از سعید بن جبیر [[روایت]] کرده‌‌اند<ref>المیزان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۳.</ref>.
::::::هم چنین روایتی را از [[تفسیر قمی]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌کند که در بخشی از آن آمده است: «وقتی [[قائم]] {{ع}} به [[سرزمین بیداء]] برسد، [[لشکر سفیانی]] در برابرش صف آرایی می‌کند، پس [[خدای عزوجل]] [[زمین]] را [[دستور]] می‌‌دهد، تا پاهای ایشان را در خود فرو ببرد و بگیرد و در باره همین مورد است، که [[خدای عزوجل]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ * وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ...}} یعنی می‌گویند: اینک ما به [[قائم آل محمد]] {{ع}} [[ایمان]] آورده‌‌ایم؛ {{متن قرآن|وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ... وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ}} یعنی بین آنان و [[عذاب]] نشدن، حائل ایجاد می‌‌شود، {{متن قرآن|كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم}} یعنی آنها که قبل از ایشان مکذبین بودند و هلاک شدند، {{متن قرآن|مِن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ}}<ref>تفسیر قمی، جلد ۲، صفحه ۲۰۴ و ۲۰۵.</ref>
::::::هم چنین روایتی را از [[تفسیر قمی]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌کند که در بخشی از آن آمده است: «وقتی [[قائم]] {{ع}} به [[سرزمین بیداء]] برسد، [[لشکر سفیانی]] در برابرش صف آرایی می‌کند، پس [[خدای عزوجل]] [[زمین]] را [[دستور]] می‌‌دهد، تا پاهای ایشان را در خود فرو ببرد و بگیرد و در باره همین مورد است، که [[خدای عزوجل]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ * وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ...}} یعنی می‌گویند: اینک ما به [[قائم آل محمد]] {{ع}} [[ایمان]] آورده‌‌ایم؛ {{متن قرآن|وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ... وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ}} یعنی بین آنان و [[عذاب]] نشدن، حائل ایجاد می‌‌شود، {{متن قرآن|كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم}} یعنی آنها که قبل از ایشان مکذبین بودند و هلاک شدند، {{متن قرآن|مِن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ}}<ref>تفسیر قمی، جلد ۲، صفحه ۲۰۴ و ۲۰۵.</ref>
::::::در جای دیگری<ref>المیزان، جلد ۴، صفحه ۳۷۹.</ref> نیز روایتی را از [[تفسیر برهان]] [[نقل]] می‌کند که [[جابر]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] آورده که در ضمن حدیثی طولانی در [[وصف]] [[خروج سفیانی]] فرموده است: در [[آخرالزمان]] وقتی [[سفیانی]] [[خروج]] می‌کند با لشکرش در [[بیداء]] -بیابانی گسترده- لشکرگاه می‌‌سازد؛ پس صدایی از [[آسمان]] ندا می‌دهد:‌ای [[بیداء]] این [[مردم]] را با [[خسف]] (فرو بردن در [[زمین]]) نابود کن! پس زمینه می‌‌شکافد و به جز سه نفر که [[خدا]] صورت هایشان را به پشت برگردانده باقی نمی‌‌ماند، و این سه نفر از کلابند، و [[آیه]] زیر درباره آنان نازل شده که می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا...}}<ref>تفسیر البرهان، جلد ۱، صفحه ۳۵۴، حدیث ۲ و ۳.</ref> ایشان در ذیل [[آیه]] ۵۳ سوره مبارکه فصلت<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}. به زودی آیات خود را هم در آفاق و هم در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد تا آشکار شود که قرآن حق است، آیا این شهادت برای پروردگار تو کافی نیست که او ناظر و گواه بر هر چیز است؟</ref> نیز به روایتی درباره آیاتی که [[خداوند]] در زمان [[قیام]] [[مردم]] نشان می‌‌دهد، اشاره می‌‌کند که در آن نیز از [[خسف]] و فرو رفتن در [[زمین]] سخن گفته شده، و به نظر می‌‌رسد، منظور همین [[خسف بیداء]] و فرو رفتن [[لشکر سفیانی]] باشد<ref>المیزان جلد ۱۷، صفحه ۴۰۶.</ref>. [[روایت]] مذکور از شخصی به نام طیار است که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌کند که درباره {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}} می‌‌فرماید: {{عربی|قَالَ خَسْفٌ وَ مَسْخٌ وَ قَذْفٌ قَالَ قُلْتُ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ قَالَ دَعْ ذَا ذَاکَ [[قیام]] القائم}}»؛ [[امام]] فرمود: منظور از فرو رفتن در [[زمین]] و [[مسخ]] شدن و [[هدف]] سنگ‌های آسمانی قرار گرفتن است. [[راوی]] می‌گوید پرسیدم: {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ}} یعنی چه؟ فرمود: این را فعلا رها کن، این مربوط به [[قیام قائم]] {{ع}} است<ref>کافی، جلد ۸، صفحه ۱۶۶، حدیث ۱۱۸.</ref>»<ref>[[علی رضا امامی میبدی|امامی میبدی، علی رضا]]، [[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]، ص ۱۸۶-۱۹۰.</ref>.
::::::در جای دیگری<ref>المیزان، جلد ۴، صفحه ۳۷۹.</ref> نیز روایتی را از [[تفسیر برهان]] [[نقل]] می‌کند که [[جابر]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] آورده که در ضمن حدیثی طولانی در [[وصف]] [[خروج سفیانی]] فرموده است: در [[آخرالزمان]] وقتی [[سفیانی]] [[خروج]] می‌کند با لشکرش در [[بیداء]] -بیابانی گسترده- لشکرگاه می‌‌سازد؛ پس صدایی از [[آسمان]] ندا می‌دهد:‌ای [[بیداء]] این [[مردم]] را با [[خسف]] (فرو بردن در [[زمین]]) نابود کن! پس زمینه می‌‌شکافد و به جز سه نفر که [[خدا]] صورت هایشان را به پشت برگردانده باقی نمی‌‌ماند، و این سه نفر از کلابند، و [[آیه]] زیر درباره آنان نازل شده که می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا...}}<ref>تفسیر البرهان، جلد ۱، صفحه ۳۵۴، حدیث ۲ و ۳.</ref> ایشان در ذیل [[آیه]] ۵۳ سوره مبارکه فصلت<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}. به زودی آیات خود را هم در آفاق و هم در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد تا آشکار شود که قرآن حق است، آیا این شهادت برای پروردگار تو کافی نیست که او ناظر و گواه بر هر چیز است؟</ref> نیز به روایتی درباره آیاتی که [[خداوند]] در زمان [[قیام]] [[مردم]] نشان می‌‌دهد، اشاره می‌‌کند که در آن نیز از [[خسف]] و فرو رفتن در [[زمین]] سخن گفته شده، و به نظر می‌‌رسد، منظور همین [[خسف بیداء]] و فرو رفتن [[لشکر سفیانی]] باشد<ref>المیزان جلد ۱۷، صفحه ۴۰۶.</ref>. [[روایت]] مذکور از شخصی به نام طیار است که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌کند که درباره {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|قَالَ خَسْفٌ وَ مَسْخٌ وَ قَذْفٌ قَالَ قُلْتُ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ قَالَ دَعْ ذَا ذَاکَ [[قیام]] القائم}}»؛ [[امام]] فرمود: منظور از فرو رفتن در [[زمین]] و [[مسخ]] شدن و [[هدف]] سنگ‌های آسمانی قرار گرفتن است. [[راوی]] می‌گوید پرسیدم: {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ}} یعنی چه؟ فرمود: این را فعلا رها کن، این مربوط به [[قیام قائم]] {{ع}} است<ref>کافی، جلد ۸، صفحه ۱۶۶، حدیث ۱۱۸.</ref>»<ref>[[علی رضا امامی میبدی|امامی میبدی، علی رضا]]، [[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]، ص ۱۸۶-۱۹۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۶

الگو:پرسش مهدویت بالا

ماجرای خسف بیدا چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی / نشانه‌های ظهور امام مهدی / خسف بیداء

خسف بیدا که به معنای فرو رفتن زمین است در منطقه‌ای بین مکه و مدینه اتفاق می‌افتد که یکی از پنج نشانه حتمی ظهور است. لشکر سفیانی که برای جنگ و مقابله با حضرت مهدی(ع) به سمت مکه روانه می‌شوند در این منطقه دچار عذاب الهی شده و با فرو رفتن در زمین همگی به جز یک یا دو یا سه نفر، هلاک می‌شوند. البته سفیانی خود همراه این لشکر نیست.

در ذیل، پاسخ جامع اجمالی به اين پرسش و دیدگاه‌های متفرقه برخی از نویسندگان و دانشمندان، در این باره، به طور مفصل‌تری قابل بررسی است.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده می‌شود:
طبسی آیتی سلیمیان
  1. منظور از خسف سفیانی این است، پس از آنکه سپاه سفیانی به قصد جنگ و قتال با امام عازم مکه می‌شود، میانه راه و در منطقه بیداء، منادی آسمانی ندا داده و به زمین، دستور فرو بلعیدن لشکر سفیانی را می‌دهد. این لشکر در زمین فرو می‌رود و به جز دو یا سه نفر کسی از آنها زنده نمی‌ماند.[۱۰] و این در زمان ظهور یا قبل از ظهور قائم(ع) است.[۱۱] این رخداد حادثه‌ای اعجازآمیز است که با ارادۀ خداوندی و دخالت نیروهای غیبی انجام می‌پذیرد.[۱۲]
  2. منظور از خسف دجال نیز این است، دجال وقتی می‌فهمد امام مهدی(ع) خروج کرده و در مکه است، قصد مکه می‌کند، در روز خروج امام(ع)، حضرت عیسی(ع) نیز از آسمان فرود می‌آید. امام(ع)، در مسجد الحرام به ایشان تکلیف می‌کند که پیش بایست تا به تو اقتدا کنم، و حضرت عیسی(ع) نیز می‌گوید: «من امت جد تو و تابع شما هستم، شما پیش بایستید» پس حضرت پیش می‌ایستد و ایشان به امام(ع)، اقتدا می‌کند و اهل مکه همه (جمعی با میل و جمعی با کراهت) با امام(ع) بیعت می‌کنند؛ بعد امام(ع) به طرف مدینه می‌رود، و دجال نیز در نزدیکی مدینه منوره به امام(ع) می‌رسد و در همان ذات الجیش، دعوی الوهیت می‌کند. امام(ع) حضرت عیسی (ع) را که پیش قراولِ لشکر آن حضرت ‌است به نزد دجال می‌فرستد و او را به اسلام می‌خواند؛ امّا دجال قبول نمی‌کند؛ لذا حضرت او را به قتل می‌رساند. و زمین بیداء که دو فرسخ است و قبلاً لشکر سفیانی را فرو برده؛ جسد دجال و مرکب و لشکرش را نیز فرو می‌برد.[۱۳]
  • برخی از روایاتی که در آنها ماجرای خسف بیداء آمده، عبارتند از:
  1. امام باقر (ع) فرمودند:[۱۴] «سفیانی گروهی را به مدینه روانه می‌کند و مهدی از آنجا به مکه رخت بر می‌بندد. خبر به فرمانده سپاه سفیانی می‌رسد که مهدی به سوی مکه بیرون رفته است. او لشکری از پی آن حضرت روانه کند؛ ولی او را نمی‌یابد تا این که مهدی ، با حالت ترس و نگرانی بدان سنت که موسی بن عمران داشت، داخل مکه شود. فرمانده سپاه سفیانی در صحرا فرود می‌آید. منادی از آسمان ندا می‌کند: ای دشت! آن قوم را نابود ساز"؛ پس آن نیز ایشان را به درون خود می‌برد و هیچ یک از آنان نجات نمی‌یابد، مگر سه نفر... .» [۱۵]
  2. همچنین حضرت فرمودند:[۱۶] «چون به بیداء برسد سپاه سفیانی به سویش روانه می‌شود. پس خداوند به زمین دستور می‌دهد و زمین آن‌ها را می‌گیرد»[۱۷]

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. مهدی‌پور، علی اکبر، در آستانه ظهور، ص؟؟؟؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۹۸؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۱۳۰
  2. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۹۸
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۵۴۸
  4. ر.ک. مهدی‌پور، علی اکبر، در آستانه ظهور، ص؟؟؟
  5. ابن منظور، لسان العرب، ماده خسف و بیداء
  6. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۹۸
  7. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۳، ص ۳۸۹: «الصَّلَاةُ تُكْرَهُ فِي‏ ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ مِنَ الطَّرِيقِ الْبَيْدَاءِ وَ هِيَ ذَاتُ الْجَيْشِ وَ ذَاتِ الصَّلَاصِلِ وَ ضَجْنَان‏»
  9. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  10. ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳
  11. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  12. ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳
  13. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  14. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۲۷۹، ب۱۴، ح۶۷: ِ... وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَكَّةَ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً يَتَرَقَّبُ‏ عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(ع) قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ‏ «7» فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَر ... .»
  15. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱؛ آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳
  16. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۵: «فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ»
  17. ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳
  18. این کتاب همان اللوامع القدسیه است که آقا بزرگ تهرانی در دو جای الذریعه اشاره دارد. در یک‌جا فقط اشاره دارد به لوامع و توضیح نمی‌دهد؛ اما در لوامع القدسیه توضیح می‌دهد و می‌گوید: این شرح فارسی بر من لا یحضره الفقیه است که شامل کتاب طهارت و کتاب صلاة، زکات، حج و زیارات تا آخر ابواب حقوق و فروض الجوارح می‌باشد و در سه جلد از چاپ خارج شده (فرغ منها ۱۰۶۶ ه‍ -‎) می‌فرماید تا این‌جا نصف مَن لا یحضر را شرح داده‌اند. بعد فرمودند: ربع جلد سوم (از کتاب قضا تا آخر کبائر) را برای شاه عباس الموسوی الصفوی شرح دادند (بعد عرضه الشرح العربی علیه) که همان روضة المتقین است که بر شاه عباس صفوی عرضه می‌کنند و ایشان خیلی خوشش می‌آید و به علامه پیشنهاد می‌کند که شرح فارسی بر آن بنویسید تا دیگران هم استفاده کنند. در سال (۱۰۶۶). بیست سال بعد، لوامع را می‌نویسند (شرح فارسی من لا یحضر) و صاحبقرانی لقب شاه عباس‌است.
  19. اللوامع القدسیه، ج ۳، ص ۲۸۵.
  20. کافی، ج ۳، ص ۳۹۰.
  21. باید متعرض این مبحث هم بشویم که خسف از علامات حتمی‌ست یا نه. اگر حتمی است کجاست و چطور مقارنت دارد با ظهورکه در این صورت از علامات نیست.
  22. طبق بیان مرحوم مجلسی اول.
  23. بحثی نیست که دجال به دست حضرت عیسی (ع)، به امر امام زمان کشته می‌شود.
  24. مرکب دجال در جای دیگر ندیدم؛ مگر در کلمات مرحوم مجلسی اول.
  25. طبسی، نجم الدین، سفیانی ، ص۱۰۹-۱۱۱.
  26. پس فرمانده سپاه سفیانی در بیداء فرود می‌آید و ندادهنده‌ای از آسمان ندا می‌دهد ای بیداء، این جماعت را نابود کن! پس در زمین فرو می‌روند و جز سه نفر کسی از آن‌ها باقی نمی‌ماند؛ الغیبة للنعمانی.
  27. چون به بیداء برسد سپاه سفیانی به سویش روانه می‌شود. پس خداوند به زمین دستور می‌دهد و زمین آن‌ها را می‌گیرد؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۵. (درباره اعتبار این حدیث، نک: تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۱۵۲)
  28. آیتی، نصرت‌الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ - ۲۱۳.
  29. نعمانی، الغیبه، ص۲۷۹، باب۱۴، ح۶۷.
  30. "فیبایعونه بین الرکن و المقام فیبعث الیه جیش من الشام حتی اذا کانوا بالبیداء خسف بهم ..."؛ عبدالرزاق، المصنف، ج۱۱، ص۳۷۱، ح۲۰۷۶۹.
  31. "یبایع لرجل بین الرکن و المقام ... فیغزوهم جیش من اهل الشام حتی اذا کانوا بالبیداء یخسف بهم ..."؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۱۵، ص۴۵، ح۹۰۷۰.
  32. "فیبایعونه بین الرکن و المقام فیبعث الیهم جیش من الشام فیخسف بهم البیداء ..."؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۱۶.
  33. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۱۳۰ - ۱۳۱.
  34. (بیداء) در لغت به معنای بیابان وسیع می‌‌باشد، و نام منطقه‌‌ای میان مکه و مدینه است. لسان العرب، جلد ۳، صفحه ۹۷؛ بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۳۴۶.
  35. غیبه نعمانی، صفحه ۲۷۹؛ بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۳۴۶.
  36. «و اگر ببینی هنگامی که کفار به فزع می‌افتند، پس هیچ راه فراری ندارند و هیچ چیز از خدا فوت نمی‌‌شود، بلکه از مکانی نزدیک گرفتار می‌شوند. و گفتند: به قرآن ایمان آوردم، ولی چگونه از مکانی دور به ایمان توانند رسید؟ با این که قبلا به آن کفر ورزیدند و از مکانی دور آن را نادیده رها می‌کردند. میان ایشان و آرزوهایشان مانعی افکند، چنانکه با نظایر ایشان از پیش همین رفتار را نمود، همانا آنها در شکی سخت بودند.» سبأ: ۵۱ تا ۵۴.
  37. المیزان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۱.
  38. همان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۲.
  39. الدر المنثور، جلد ۵، صفحه ۲۴۱.
  40. المیزان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۳.
  41. تفسیر قمی، جلد ۲، صفحه ۲۰۴ و ۲۰۵.
  42. المیزان، جلد ۴، صفحه ۳۷۹.
  43. تفسیر البرهان، جلد ۱، صفحه ۳۵۴، حدیث ۲ و ۳.
  44. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ. به زودی آیات خود را هم در آفاق و هم در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد تا آشکار شود که قرآن حق است، آیا این شهادت برای پروردگار تو کافی نیست که او ناظر و گواه بر هر چیز است؟
  45. المیزان جلد ۱۷، صفحه ۴۰۶.
  46. کافی، جلد ۸، صفحه ۱۶۶، حدیث ۱۱۸.
  47. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۱۸۶-۱۹۰.