بعثت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
== | ==معناشناسی بعثت== | ||
کلمه "بعثت" در لغت بهمعنای برانگیختن<ref>جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث میباشند.</ref>، چیزی را به طرفی سوق دادن<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.</ref> و فرستادن به [[تنهایی]]<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.</ref> است و در اصطلاح بهمعنای فرستاده شدن [[انسانی]] از سوی [[خداوند]] برای فراخواندن دیگران به سوی [[هدایت]] و کمال [[شایسته]] انسانی است<ref>ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۴۳.</ref> | |||
== | ==[[لزوم بعثت پیامبران]]== | ||
اثبات [[لزوم بعثت پیامبران]] تنها از راه دلیل عقلی امکانپذیر است، چراکه بهکارگیری [[دلایل نقلی]] منجر به دورِ باطل میشود، بهدلیل آنکه استفاده از دلیل عقلی منوط به اثبات [[پیامبران]] است و تا زمانی که [[بعثت پیامبران]] اثبات نشده نمیتوان از گفتار آنها استفاده کرد. | |||
مهمترین دلایل عقلی [[لزوم]] بعثت عبارتاند از: | |||
#'''[[حکمت الهی]]:''' این [[برهان]] بر سه مقدمه [[استوار]] است: | |||
##[[هدف]] از [[خلقت]]، [[تکامل انسان]] (از راه [[افعال]] اختیاری) است. | |||
##[[تکامل انسان]] بدون [[شناخت]] ممکن نیست. | |||
##شناختِ حاصل از [[عقل]] و [[حس]] کافی نیست. نتیجه اینکه راهی دیگر برای رسیدن به [[تکامل]] لازم است و آن، [[وحی]] و [[بعثت پیامبران]] است<ref>آموزش عقاید، ۷۷.</ref>. | |||
#'''[[تعلیم الهی]]:''' این [[برهان]] دارای دو مقدمه است: | |||
##[[آگاهی]] حاصل از [[عقل]] و [[حس]] بسیار محدود است و نمیتوان به واسطه آن به [[اسرار]] و عوامل کمال و [[سعادت]] دست یافت. | |||
##همین [[دانش]] و [[آگاهی]] محدود نیز در معرض اشتباه و [[خطا]] است. اندیشمندان و [[دانشمندان]] همواره در بسیاری از مسائل [[اختلاف]] داشتهاند و این [[گواهی]] است بر [[خطاپذیری]] [[دانش]] بشری. از این رو، [[انسان]] برای [[نیل]] به [[هدف]] متعالی [[خلقت]]، [[نیازمند]] راه و راهنمای [[معصوم]] است و این تنها از گذر [[بعثت پیامبران]] و ارتباط با مبدأ [[جهان]] حاصل میآید<ref>درسهایی از علم کلام، ۲/ ۱۲۰؛ الالهیات، ۲/ ۳۱.</ref>. | |||
#'''[[تربیت الهی]]:''' برای [[تربیت]] و [[تهذیب]] [[انسان]]، تنها [[آگاهی]] ـ هر چند وحیانی ـ کافی نیست. [[تهذیب]] [[نفوس]] بیشتر بر [[رفتار]] مربی و [[راهبر]] انسانی [[استوار]] است. لذا افزون بر [[آگاهی]] حاصل از [[وحی]]، مربی و الگوی انسانی لازم است تا در [[جان]] [[آدمیان]] نفوذ کند، [[اعتماد]] آنان را به خویش برانگیزد و راهشان نماید و چنین راهبری جز از گذر ارتباط با [[خداوند]] در دسترس نیست<ref>الالهیات، ۲/ ۳۷؛ درسهایی از علم کلام، ۲/ ۲۱۲.</ref>. | |||
#'''[[زندگی اجتماعی]]:''' [[انسان]] به [[دلیل]] [[فطرت]] خویش، به صورت [[اجتماعی]] زندگی میکند و [[زندگی اجتماعی]] [[نیازمند]] [[قوانین]] است تا غریزه [[خودخواهی]] و جلب [[منافع]]، اعضای [[جامعه]] را به [[نزاع]] و کشمکش نکشاند و [[زندگی اجتماعی]] را به چالش نیندازد. تنها قوانینی میتوانند [[نزاع]] و تزاحم [[منافع]] را از میان بردارند و [[سعادت]] و کمال [[انسانها]] را برآورده کنند که نیازهای اصیل [[انسان]] را بشناسند و ویژگیهای فطری او را در نظر بیاورند. وضع این [[قوانین]] از [[توان]] بشری بیرون است؛ زیرا تنها [[خداوند متعال]] به تمام [[حقیقت]] [[انسان]] و [[اسرار]] و رمزهای [[آفرینش]] او [[آگاه]] است و [[قوانین الهی]] به دست [[پیامبران الهی]]{{ع}} به [[انسانها]] میرسند<ref>الهیات شفا، ۴۴۱- ۴۴۲؛ النجاة، ۳۰۸- ۳۰۳.</ref>. | |||
#'''[[نظام تکوین]]:''' [[خداوند]] راه [[تکامل]] آفریدگان خویش را مقابل آنها گشوده و وسایل آنرا برایشان فراهم ساخته است و در [[نظام تکوین]]، هر آنچه [[انسان]] بدان [[نیازمند]] است، بهاو عطا کرده است. با این حال، خردمندانه نیست بپنداریم [[خداوند]]، [[نظام]] [[تشریع]] را نادیده انگاشته و [[انسان]] را از [[نعمت]] وجود [[پیامبران]]{{ع}} [[محروم]] ساخته است<ref>الهیات شفا، ۵۵۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۹-۱۶۱.</ref> | |||
==[[ | ==[[دستاوردهای بعثت]]== | ||
#'''[[تعلیم]] آنچه برای [[انسان]] دستنایافتنی است:''' [[قرآن]] به صراحت از این [[حقیقت]] سخن میگوید: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد؛ سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>. راه یافتن [[انسان]] بدین [[معارف]]، بدون [[تعلیم]] [[پیامبران]]{{ع}} ناممکن است. حتی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز بدون [[تعلیم الهی]] به بسیاری از حقایق و [[معارف]] فراطبیعی راه ندارد<ref>{{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. | |||
#'''[[تکامل عقل]] انسانی:''' بنابر [[روایات]]، از اهداف بنیادی [[پیامبران الهی]]{{ع}} به کمال رسانیدن [[عقل]] انسانی است. هر چه [[انسان]] از [[وحی الهی]] بهره بیشتری بَرَد، به کمال و تعالی نزدیکتر میشود و از این روست که [[کمال عقل]] [[پیامبران]]{{ع}} از دیگر [[مؤمنان]] بیشتر است<ref>اصول کافی، ۱/ ۱۳.</ref>. | |||
#'''به پا داشتن [[عدالت]]:''' بنابر [[نص]] صریح [[قرآن کریم]]، برپایی [[عدالت]] از مهمترین [[اهداف بعثت پیامبران]]{{ع}} است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}؛ سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. | |||
#'''رهایی از تاریکیها:''' راه یافتن به [[نور]] [[هدایت]] و رهایی از تاریکیهای [[ضلالت]]، [[هدف]] بنیادی [[بعثت]] است که [[قرآن]] نیز به آن اشاره کرده است<ref>{{متن قرآن|الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ }}؛ سوره ابراهیم، آیه ۱.</ref>. | |||
#'''[[بندگی خدا]] و سرباز زدن از [[حکومت]] [[طاغوت]]:''' این نیز از دستاوردهای مهم [[بعثت]] است<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}؛ سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> و [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} نیز از آن یاد کردهاند<ref>بحار الانوار، ۴/ ۲۸۷.</ref>. | |||
#'''[[قضاوت]] میان [[مردم]]:''' از دیدگاه [[قرآنی]] هر کسی قادر نیست میان [[مردم]] [[قضاوت]] کند و بر کرسی [[قضا]] بنشیند. [[قرآن کریم]] در این باره فرموده است: [[خداوند]] [[پیامبران]] را برانگیخت تا [[مردم]] را [[بشارت]] و [[انذار]] دهند و بر آنان کتاب نازل کرد تا میان [[مردم]] [[داوری]] کنند و [[اختلافات]] آنان را از میان بَرَند<ref>{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}؛ سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. | |||
#'''[[ترویج]] [[ارزشهای اخلاقی]]:''' بخش بزرگی از کوششهای [[پیامبران]]{{ع}} نظر به [[اصلاح]] [[خُلق و خوی]] [[مردمان]] دارد و [[ارزشهای اخلاقی]] را [[هدف]] گرفته است؛ چنان که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} فرموده است: "جز این نیست که من برای به کمال رسانیدن [[مکارم اخلاق]] برانگیخته شدم"<ref>مستدرک الوسائل، ۱۱/ ۱۸۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 161.</ref> | |||
==وضعیت عمومی [[اعراب]] زمان | ==فلسفه بعثت== | ||
{{اصلی|فلسفه بعثت}} | |||
درباره [[فلسفه بعثت]] در [[آیات]] و [[روایات]] به موارد متعددی اشاره شده است که برخی از آنها بیان میشود. در [[سوره جمعه]] آمده است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]]، [[فلسفه بعثت]] را [[تزکیه]] و [[تعلیم]] برای رهانیدن از [[گمراهی]] دانسته است. | |||
در برخی از [[روایات]] نیز [[رسول خدا]]{{صل}} به [[فلسفه بعثت]] اشاره کرده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}<ref>شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸؛ محدث نوری، المستدرک علی الوسیله، ج۱۱، ص۱۸۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۹۸.</ref>؛ [[حضرت]] در این [[حدیث]]، [[فلسفه بعثت]] را تکمیل مکارم [[اخلاقی]] ذکر کرده است. در [[حدیثی]] دیگر نیز میفرماید: "همانا من فرستاده خدایم، شما را [[دعوت]] میکنم. [[پرستش]] خدای تنها و رها کردن [[پرستش]] بتهایی که سود نمیدهند، زیانی ندارند، نمیآفریند و روزی نمیدهند و زنده نمیکنند و نمیمیرانند"<ref>{{متن حدیث|إنی رسول الله أدعوکم إلی عبادة الله وحده و ترک عبادة الأصنام التی لا تنفع و لا تضر و لا تخلق و لا ترزق و لاتحیی و لاتمیت}}؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴.</ref>. [[حضرت]] در این [[روایت]]، [[فلسفه بعثت]] را [[دعوت به توحید]] و ترک [[عبادت]] [[بتها]] میداند. اولین سخن [[رسول خدا]]{{صل}} با کسانی که آنها را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] میکرد، [[سخن]] از [[توحید]] بود: {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۹۰.</ref>. | |||
[[خطبه]] ۱۴۷ [[نهج البلاغه]] نیز [[فلسفه بعثت]] را رهانیدن [[انسانها]] از [[پرستش]] [[بتها]] و [[پیروی]] از [[شیطان]] ذکر کرده است: "پس [[خداوند]]، [[محمد]]{{صل}} را به [[حق]] برانگیخت تا بندگانش را از [[پرستش]] [[بتها]] برون آورد و به [[عبادت]] او در آورد و از [[پیروی]] [[شیطان]] برهاند و به [[اطاعت خدا]] کشاند؛ به واسطه [[قرآنی]] که [[قوانین]] و راهنماییهایش را روشن و [[استوار]] فرمود"<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً{{صل}} بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ}}؛ نهج البلاغه، ص۲۰۴.</ref>. | |||
از دیگر [[فلسفههای بعثت]] که در [[نهجالبلاغه]] به آنها اشاره شده است [[هدایت مردم]] از [[گمراهی]] است. [[حضرت علی]]{{ع}} میفرماید: "[[خداوند سبحان]]، [[محمّد]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[خدا]] را فرستاد... آنان را از [[گمراهی]] رهانید و ننگ [[جهالت]] را از آنان زُدود"<ref>{{متن حدیث|بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً{{صل}} رَسُولَ اللَّهِ{{صل}}... فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ }}؛ نهج البلاغه، ص۴۴.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۹.</ref> | |||
==بعثت پیامبر خاتم== | |||
{{اصلی|بعثت پیامبر خاتم}} | |||
[[برانگیخته شدن]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مقام رسالت]]، یکی از مهمترین حوادث [[تاریخ]] [[بشر]] و از نعمتهای بزرگ [[الهی]] است که [[خداوند]] به سبب اعطای این [[نعمت]]، بر بندگانش [[منت]] نهاده است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۶.</ref> | |||
[[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد]]{{صل}} در [[چهل سالگی]]، از سوی [[خداوند]] به [[پیامبری]] برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در [[شهر]] [[مکّه]]، [[آیات]] [[سوره]] "اقرأ" بر آن [[حضرت]] فرود آمد. [[جبرئیل]]، یکی از [[فرشتگان]] بزرگ [[خداوند]]، [[قرآن]] را بر آن [[حضرت]] نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز [[پیامبری]] [[حضرت محمد]]{{صل}} بود، در روز ۲۷ [[ماه رجب]] سال چهلم [[عام الفیل]] بود. بعثت [[پیامبر اسلام]]، که به آن "[[مبعث]]" هم میگویند، یکی از روزهای [[فرخنده]] و از [[اعیاد]] بزرگ [[اسلامی]] است و [[مسلمانان]] [[جهان]] این روز را جشن گرفته، [[شادمانی]] میکنند. [[حضرت محمد]]{{صل}}، آخرین [[پیامبران]] است و پس از او هیچ کس به [[پیامبری]] برانگیخته نشده است و [[دین]] او، [[دینی]] کامل، جهانی و همیشگی است<ref> [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۴۳.</ref>. | |||
==آغاز بعثت== | |||
[[حضرت محمد]]{{صل}} هر سال، یک ماه در [[غار حراء]] [[معتکف]] میشد و به [[عبادت]] [[خداوند]] میپرداخت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. آن [[حضرت]] [[چهل]] سال داشت که در [[مکه]] و [[غار حراء]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. [[اهل سنت]]، آغاز [[بعثت]] را [[رمضان]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.</ref> و [[شیعیان]] ۲۷ [[رجب]]<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.</ref> ذکر کردهاند. | |||
اولین آیاتی که [[جبرئیل]] بر آن [[حضرت]] نازل کرد، [[آیات]] ابتدایی [[سوره علق]] است. [[ابن هشام]] آورده است: "[[رسول خدا]]{{صل}} عادت داشت هر سال یک ماه در [[غار حرا]] [[معتکف]] میشد. در این یک ماه، آن [[حضرت]]، [[غار حراء]] را [[اختیار]] میکرد و [[مستمندان]] و مساکینی را که در آنجا نزدش میرفتند [[اطعام]] میفرمود. چون آن یک ماه پایان مییافت به [[شهر]] [[مکه]] باز میگشت، ابتدا به کنار [[کعبه]] میرفت و هفت بار یا بیشتر دور آن [[طواف]] میکرد؛ سپس به [[خانه]] خویش میرفت. تا سالی که [[حضرت]] در آن به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد؛ طبق معمول همه ساله، در [[ماه رمضان]] برای [[اعتکاف]] و [[عبادت]] همراه اهل [[خانه]] خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که [[خدای تعالی]] او را به [[رسالت]] [[مبعوث]] کرد، مشغول [[عبادت]] بود. در آن شب، [[جبرئیل]] بر او نازل شد. در اینجا خود [[رسول خدا]]{{صل}} ادامه داستان را چنین [[نقل]] میفرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، [[جبرئیل]]، پارچهای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامهای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ [[جبرئیل]] مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار میگفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.</ref>.[[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: "پس من این [[آیات]] را خواندم و [[جبرئیل]] رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از [[غار]] بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که میگفت: ای [[محمّد]]! تو [[پیغمبر]] خدایی و من جبرئیلم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref> | |||
==وضعیت عمومی [[اعراب]] زمان بعثت== | |||
[[جامعه]] [[عربستان]] [[پیش از بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[جامعه]] [[جاهلی]] محسوب میشد. [[جهل]] و [[فساد]]، این [[جامعه]] را فرا گرفته بود. [[بتپرستی]] در بین [[مردم]] رواج داشت: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا}}<ref> «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>. زنده به [[گور]] کردن دختران از [[رسوم]] ناپسندی بود که در بین آنها دیده میشد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.</ref> و اصولاً [[زن]] را موجودی [[پست]] و کمارزش میدانستند. [[اعمال]] [[حج]] به شیوهای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا [[طواف]] عریان انجام میشد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. [[خرافات]] در میان آنها رواج داشت<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. [[قتل]] و [[خونریزی]]، مایه [[مباهات]] ایشان بود. [[خداوند]] به دشمنیهای میان آنها در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۱۰۳ اشاره کرده است<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ}} «و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} در خطبههای متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن [[حضرت]] در [[خطبه]] ۹۵ [[نهجالبلاغه]] میفرماید: "[[خدا]]، [[پیامبر اسلام]] را هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنهها]] به سر میبردند و [[هوا و هوس]] بر آنها چیره میشد؛ [[خودبزرگبینی]] و [[تکبر]]، آنها را به لغزشهای فراوان میکشاند، نادانیهای [[جهالت]]، [[پست]] و خوارشان میکرد..."<ref>نهجالبلاغه، ص۴۴.</ref> و در [[خطبه]] دوم درباره وضعیت زمان [[بعثت]] میفرماید: "... [[هدایت]]، فراموش شده بود و در عوض، [[گمراهی]] و [[نابینایی]] همه جا در حال شیوع بود، [[پرستش]] [[خدای رحمان]] [[معصیت]] شمرده میشد، [[شیطان]] را [[یاری]] میکردند؛ در حالی که [[ایمان]] بدون [[یار]] و [[یاور]] مانده بود. این در حالی است که [[مردم]] در فتنههایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال میکردند... در سرزمینی که دانشمندانش به [[اجبار]] لب فرو میبستند و جاهلانش گرامی شمرده میشدند<ref>نهجالبلاغه، ص۴۴.</ref>. در چنین زمانی بود که [[خداوند]] با [[بعثت]] آخرین فرستاده خویش، [[بشر]] را از [[جهالت]]، [[گمراهی]]، [[فساد]] و تعصبهای بیجا [[نجات]] داد و راه [[سعادت]] را به آنها آموخت<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۲۱
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بعثت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معناشناسی بعثت
کلمه "بعثت" در لغت بهمعنای برانگیختن[۱]، چیزی را به طرفی سوق دادن[۲] و فرستادن به تنهایی[۳] است و در اصطلاح بهمعنای فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند برای فراخواندن دیگران به سوی هدایت و کمال شایسته انسانی است[۴].[۵]
لزوم بعثت پیامبران
اثبات لزوم بعثت پیامبران تنها از راه دلیل عقلی امکانپذیر است، چراکه بهکارگیری دلایل نقلی منجر به دورِ باطل میشود، بهدلیل آنکه استفاده از دلیل عقلی منوط به اثبات پیامبران است و تا زمانی که بعثت پیامبران اثبات نشده نمیتوان از گفتار آنها استفاده کرد.
مهمترین دلایل عقلی لزوم بعثت عبارتاند از:
- حکمت الهی: این برهان بر سه مقدمه استوار است:
- هدف از خلقت، تکامل انسان (از راه افعال اختیاری) است.
- تکامل انسان بدون شناخت ممکن نیست.
- شناختِ حاصل از عقل و حس کافی نیست. نتیجه اینکه راهی دیگر برای رسیدن به تکامل لازم است و آن، وحی و بعثت پیامبران است[۶].
- تعلیم الهی: این برهان دارای دو مقدمه است:
- آگاهی حاصل از عقل و حس بسیار محدود است و نمیتوان به واسطه آن به اسرار و عوامل کمال و سعادت دست یافت.
- همین دانش و آگاهی محدود نیز در معرض اشتباه و خطا است. اندیشمندان و دانشمندان همواره در بسیاری از مسائل اختلاف داشتهاند و این گواهی است بر خطاپذیری دانش بشری. از این رو، انسان برای نیل به هدف متعالی خلقت، نیازمند راه و راهنمای معصوم است و این تنها از گذر بعثت پیامبران و ارتباط با مبدأ جهان حاصل میآید[۷].
- تربیت الهی: برای تربیت و تهذیب انسان، تنها آگاهی ـ هر چند وحیانی ـ کافی نیست. تهذیب نفوس بیشتر بر رفتار مربی و راهبر انسانی استوار است. لذا افزون بر آگاهی حاصل از وحی، مربی و الگوی انسانی لازم است تا در جان آدمیان نفوذ کند، اعتماد آنان را به خویش برانگیزد و راهشان نماید و چنین راهبری جز از گذر ارتباط با خداوند در دسترس نیست[۸].
- زندگی اجتماعی: انسان به دلیل فطرت خویش، به صورت اجتماعی زندگی میکند و زندگی اجتماعی نیازمند قوانین است تا غریزه خودخواهی و جلب منافع، اعضای جامعه را به نزاع و کشمکش نکشاند و زندگی اجتماعی را به چالش نیندازد. تنها قوانینی میتوانند نزاع و تزاحم منافع را از میان بردارند و سعادت و کمال انسانها را برآورده کنند که نیازهای اصیل انسان را بشناسند و ویژگیهای فطری او را در نظر بیاورند. وضع این قوانین از توان بشری بیرون است؛ زیرا تنها خداوند متعال به تمام حقیقت انسان و اسرار و رمزهای آفرینش او آگاه است و قوانین الهی به دست پیامبران الهی(ع) به انسانها میرسند[۹].
- نظام تکوین: خداوند راه تکامل آفریدگان خویش را مقابل آنها گشوده و وسایل آنرا برایشان فراهم ساخته است و در نظام تکوین، هر آنچه انسان بدان نیازمند است، بهاو عطا کرده است. با این حال، خردمندانه نیست بپنداریم خداوند، نظام تشریع را نادیده انگاشته و انسان را از نعمت وجود پیامبران(ع) محروم ساخته است[۱۰].[۱۱]
دستاوردهای بعثت
- تعلیم آنچه برای انسان دستنایافتنی است: قرآن به صراحت از این حقیقت سخن میگوید: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۱۲]. راه یافتن انسان بدین معارف، بدون تعلیم پیامبران(ع) ناممکن است. حتی پیامبر اسلام(ص) نیز بدون تعلیم الهی به بسیاری از حقایق و معارف فراطبیعی راه ندارد[۱۳].
- تکامل عقل انسانی: بنابر روایات، از اهداف بنیادی پیامبران الهی(ع) به کمال رسانیدن عقل انسانی است. هر چه انسان از وحی الهی بهره بیشتری بَرَد، به کمال و تعالی نزدیکتر میشود و از این روست که کمال عقل پیامبران(ع) از دیگر مؤمنان بیشتر است[۱۴].
- به پا داشتن عدالت: بنابر نص صریح قرآن کریم، برپایی عدالت از مهمترین اهداف بعثت پیامبران(ع) است[۱۵].
- رهایی از تاریکیها: راه یافتن به نور هدایت و رهایی از تاریکیهای ضلالت، هدف بنیادی بعثت است که قرآن نیز به آن اشاره کرده است[۱۶].
- بندگی خدا و سرباز زدن از حکومت طاغوت: این نیز از دستاوردهای مهم بعثت است[۱۷] و روایات بزرگان معصوم(ع) نیز از آن یاد کردهاند[۱۸].
- قضاوت میان مردم: از دیدگاه قرآنی هر کسی قادر نیست میان مردم قضاوت کند و بر کرسی قضا بنشیند. قرآن کریم در این باره فرموده است: خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و انذار دهند و بر آنان کتاب نازل کرد تا میان مردم داوری کنند و اختلافات آنان را از میان بَرَند[۱۹].
- ترویج ارزشهای اخلاقی: بخش بزرگی از کوششهای پیامبران(ع) نظر به اصلاح خُلق و خوی مردمان دارد و ارزشهای اخلاقی را هدف گرفته است؛ چنان که پیامبر اسلام(ص) فرموده است: "جز این نیست که من برای به کمال رسانیدن مکارم اخلاق برانگیخته شدم"[۲۰].[۲۱]
فلسفه بعثت
درباره فلسفه بعثت در آیات و روایات به موارد متعددی اشاره شده است که برخی از آنها بیان میشود. در سوره جمعه آمده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲۲]. خداوند در این آیه، فلسفه بعثت را تزکیه و تعلیم برای رهانیدن از گمراهی دانسته است.
در برخی از روایات نیز رسول خدا(ص) به فلسفه بعثت اشاره کرده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»[۲۳]؛ حضرت در این حدیث، فلسفه بعثت را تکمیل مکارم اخلاقی ذکر کرده است. در حدیثی دیگر نیز میفرماید: "همانا من فرستاده خدایم، شما را دعوت میکنم. پرستش خدای تنها و رها کردن پرستش بتهایی که سود نمیدهند، زیانی ندارند، نمیآفریند و روزی نمیدهند و زنده نمیکنند و نمیمیرانند"[۲۴]. حضرت در این روایت، فلسفه بعثت را دعوت به توحید و ترک عبادت بتها میداند. اولین سخن رسول خدا(ص) با کسانی که آنها را به دین اسلام دعوت میکرد، سخن از توحید بود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»[۲۵].
خطبه ۱۴۷ نهج البلاغه نیز فلسفه بعثت را رهانیدن انسانها از پرستش بتها و پیروی از شیطان ذکر کرده است: "پس خداوند، محمد(ص) را به حق برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتها برون آورد و به عبادت او در آورد و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا کشاند؛ به واسطه قرآنی که قوانین و راهنماییهایش را روشن و استوار فرمود"[۲۶].
از دیگر فلسفههای بعثت که در نهجالبلاغه به آنها اشاره شده است هدایت مردم از گمراهی است. حضرت علی(ع) میفرماید: "خداوند سبحان، محمّد، پیامبر(ص) خدا را فرستاد... آنان را از گمراهی رهانید و ننگ جهالت را از آنان زُدود"[۲۷].[۲۸]
بعثت پیامبر خاتم
برانگیخته شدن رسول خدا(ص) به مقام رسالت، یکی از مهمترین حوادث تاریخ بشر و از نعمتهای بزرگ الهی است که خداوند به سبب اعطای این نعمت، بر بندگانش منت نهاده است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲۹].[۳۰]
پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) در چهل سالگی، از سوی خداوند به پیامبری برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در شهر مکّه، آیات سوره "اقرأ" بر آن حضرت فرود آمد. جبرئیل، یکی از فرشتگان بزرگ خداوند، قرآن را بر آن حضرت نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز پیامبری حضرت محمد(ص) بود، در روز ۲۷ ماه رجب سال چهلم عام الفیل بود. بعثت پیامبر اسلام، که به آن "مبعث" هم میگویند، یکی از روزهای فرخنده و از اعیاد بزرگ اسلامی است و مسلمانان جهان این روز را جشن گرفته، شادمانی میکنند. حضرت محمد(ص)، آخرین پیامبران است و پس از او هیچ کس به پیامبری برانگیخته نشده است و دین او، دینی کامل، جهانی و همیشگی است[۳۱].
آغاز بعثت
حضرت محمد(ص) هر سال، یک ماه در غار حراء معتکف میشد و به عبادت خداوند میپرداخت[۳۲]. آن حضرت چهل سال داشت که در مکه و غار حراء به رسالت مبعوث شد[۳۳]. اهل سنت، آغاز بعثت را رمضان[۳۴] و شیعیان ۲۷ رجب[۳۵] ذکر کردهاند.
اولین آیاتی که جبرئیل بر آن حضرت نازل کرد، آیات ابتدایی سوره علق است. ابن هشام آورده است: "رسول خدا(ص) عادت داشت هر سال یک ماه در غار حرا معتکف میشد. در این یک ماه، آن حضرت، غار حراء را اختیار میکرد و مستمندان و مساکینی را که در آنجا نزدش میرفتند اطعام میفرمود. چون آن یک ماه پایان مییافت به شهر مکه باز میگشت، ابتدا به کنار کعبه میرفت و هفت بار یا بیشتر دور آن طواف میکرد؛ سپس به خانه خویش میرفت. تا سالی که حضرت در آن به رسالت مبعوث شد؛ طبق معمول همه ساله، در ماه رمضان برای اعتکاف و عبادت همراه اهل خانه خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که خدای تعالی او را به رسالت مبعوث کرد، مشغول عبادت بود. در آن شب، جبرئیل بر او نازل شد. در اینجا خود رسول خدا(ص) ادامه داستان را چنین نقل میفرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، جبرئیل، پارچهای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامهای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ جبرئیل مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار میگفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[۳۶].رسول خدا(ص) میفرماید: "پس من این آیات را خواندم و جبرئیل رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از غار بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که میگفت: ای محمّد! تو پیغمبر خدایی و من جبرئیلم"[۳۷].[۳۸]
وضعیت عمومی اعراب زمان بعثت
جامعه عربستان پیش از بعثت رسول خدا(ص) جامعه جاهلی محسوب میشد. جهل و فساد، این جامعه را فرا گرفته بود. بتپرستی در بین مردم رواج داشت: ﴿وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا﴾[۳۹]. زنده به گور کردن دختران از رسوم ناپسندی بود که در بین آنها دیده میشد[۴۰] و اصولاً زن را موجودی پست و کمارزش میدانستند. اعمال حج به شیوهای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا طواف عریان انجام میشد[۴۱]. خرافات در میان آنها رواج داشت[۴۲]. قتل و خونریزی، مایه مباهات ایشان بود. خداوند به دشمنیهای میان آنها در سوره آل عمران آیه ۱۰۳ اشاره کرده است[۴۳].
حضرت علی(ع) در خطبههای متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن حضرت در خطبه ۹۵ نهجالبلاغه میفرماید: "خدا، پیامبر اسلام را هنگامی مبعوث فرمود که مردم در سرگردانی بودند، در فتنهها به سر میبردند و هوا و هوس بر آنها چیره میشد؛ خودبزرگبینی و تکبر، آنها را به لغزشهای فراوان میکشاند، نادانیهای جهالت، پست و خوارشان میکرد..."[۴۴] و در خطبه دوم درباره وضعیت زمان بعثت میفرماید: "... هدایت، فراموش شده بود و در عوض، گمراهی و نابینایی همه جا در حال شیوع بود، پرستش خدای رحمان معصیت شمرده میشد، شیطان را یاری میکردند؛ در حالی که ایمان بدون یار و یاور مانده بود. این در حالی است که مردم در فتنههایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال میکردند... در سرزمینی که دانشمندانش به اجبار لب فرو میبستند و جاهلانش گرامی شمرده میشدند[۴۵]. در چنین زمانی بود که خداوند با بعثت آخرین فرستاده خویش، بشر را از جهالت، گمراهی، فساد و تعصبهای بیجا نجات داد و راه سعادت را به آنها آموخت[۴۶].
جستارهای وابسته
منابع
- فرهنگ شیعه
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- حاجیزاده، یدالله، بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
پانویس
- ↑ جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث میباشند.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.
- ↑ ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۹؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۴۳.
- ↑ آموزش عقاید، ۷۷.
- ↑ درسهایی از علم کلام، ۲/ ۱۲۰؛ الالهیات، ۲/ ۳۱.
- ↑ الالهیات، ۲/ ۳۷؛ درسهایی از علم کلام، ۲/ ۲۱۲.
- ↑ الهیات شفا، ۴۴۱- ۴۴۲؛ النجاة، ۳۰۸- ۳۰۳.
- ↑ الهیات شفا، ۵۵۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۹-۱۶۱.
- ↑ و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد؛ سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾؛ سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ اصول کافی، ۱/ ۱۳.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾؛ سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ﴿الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴾؛ سوره ابراهیم، آیه ۱.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾؛ سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ بحار الانوار، ۴/ ۲۸۷.
- ↑ ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾؛ سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ۱۱/ ۱۸۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 161.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸؛ محدث نوری، المستدرک علی الوسیله، ج۱۱، ص۱۸۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۹۸.
- ↑ «إنی رسول الله أدعوکم إلی عبادة الله وحده و ترک عبادة الأصنام التی لا تنفع و لا تضر و لا تخلق و لا ترزق و لاتحیی و لاتمیت»؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۳۹۰.
- ↑ «فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ»؛ نهج البلاغه، ص۲۰۴.
- ↑ «بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً(ص) رَسُولَ اللَّهِ(ص)... فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ »؛ نهج البلاغه، ص۴۴.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۴۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.
- ↑ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
- ↑ «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ﴾ «و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ نهجالبلاغه، ص۴۴.
- ↑ نهجالبلاغه، ص۴۴.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۹۰.