نبوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = نبوت | | موضوع مرتبط = نبوت | ||
| عنوان مدخل = نبوت | | عنوان مدخل = [[نبوت]] | ||
| مداخل مرتبط = [[نبوت در لغت]] - [[نبوت در قرآن]] - [[نبوت در نهج البلاغه]] - [[نبوت در کلام اسلامی]] - [[نبوت در معارف دعا و زیارات]] - [[نبوت در معارف و سیره سجادی]] - [[نبوت در معارف و سیره فاطمی]] - [[نبوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[نبوت در لغت]] - [[نبوت در قرآن]] - [[نبوت در نهج البلاغه]] - [[نبوت در کلام اسلامی]] - [[نبوت در معارف دعا و زیارات]] - [[نبوت در معارف و سیره سجادی]] - [[نبوت در معارف و سیره فاطمی]] - [[نبوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = نبوت (پرسش) | | پرسش مرتبط = نبوت (پرسش) |
نسخهٔ ۲۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۲
مقدمه
درباره مفهوم واژه نبوت، از سوی اهل لغت، سه احتمال داده شده است: ۱. از نبأ اشتقاق یافته و به معنی خبر باشد؛ زیرا نبی از خدا خبر میدهد و مردم را از ذات و صفات و افعال و احکام او آگاه میسازد[۱]. ٢. این واژه، از «نَبوَه» و «نباوه» اشتقاق یافته و به معنای رفعت است و چون پیامبر(ص) نسبت به دیگران برتر و از مقام رفیعی برخوردار است، نبیّ نامیده شده است[۲]؛ چنانکه قرآن هم درباره ادریس نبی فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا * وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا﴾[۳]. ۳. به معنی طریق؛ زیرا پیامبران راههای هدایت انسان به سوی خدای سبحاناند[۴].
از میان این سه احتمال، احتمال اول، طرفداران بیشتری دارد و با رسالت پیامبران که خبردهی و آگاهیبخشی است، مناسبتر است، چنانکه برخی از لغتشناسان نیز بر این باورند که پیامبر را از آن جهت نبی نامیدهاند که از حقایقی سخن میگوید که خردهای با ناب و عقول زیرک بدان آرامش میگیرند[۵].
اکنون پس از آشنایی با مفهوم لغوی نبوت، به رهیافت عرفانی آن از دیدگاه امام خمینی میپردازیم. امام «نبوت» را به معنی انباء، یعنی خبر دادن، و «نبیّ» را به معنی خبر دهنده از ذات خدا و صفات او و أسماء او و احکام و مرادات او میداند[۶]. بنابراین ایشان نبی را فعیل به معنی فاعل، یعنی «مُنبی» گرفتهاند. البته ایشان برای انباء، سطوح مختلفی قائل است که عمیقترین سطح آن انباء حقیقی ذاتی اولی است که جز برای روح اعظم که خدای تعالی او را به سوی نفس کلی برانگیخته و سپس به سوی نفوس جزئی، تحقق پیدا نمیکند تا آنان را به لسان عقلی خود خود از ذات احدی و صفات ازلی و اسماء الهی و احکام قدیم و مرادات حسّی خبر دهد[۷]. از منظر امام، نبوت حقیقی مطلق، عبارت است از اظهار آنچه در حضرت واحدیت است بر حسب استعدادات مظاهر به حسب تعلیم حقیقی و انباء ذاتی. ایشان، نبوت را مقام ظهور خلافت و ولایت، و آن دو را مقام بطون نبوت میدانند[۸].
مراد از نبی مطلق در منظومه امام، خاتم پیامبران(ص) است که نبوت او مقید به زمان و شرایط خاص نیست، بلکه هنوز آدم میان آب و گل بود که او نبی بود، چنانکه خود فرمود: «كُنْتُ نَبِيّاً وَ آدَمَ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ»[۹] امام منشأ وحی و الهام به پیغمبران را رحمت خدایی میداند که ارحم الرّاحمین است و عالم را رحمت واسعه او فرا گرفته است و بزرگترین رحمت الهی، قرآن است[۱۰].
نبوت حضرت خاتمالأنبیاء به دو قسم تقسیم شده است: نبوت تعریفی و نبوت تشریعی. نبوت آن حضرت در مقام اسماء و صفات، و در مقام احدیت، و ظهور آن حضرت به صورت فیض عام و رحمت واسعه الهی و تجلی در عالم جبروت را «نبوت تعریفی» نامیدهاند و نبوت آن حضرت بعد از عبور از مراتب و درجات کمالی و اتصال به عقل اوّل (اوّلین جلوه احمدی که اوّل من بایعه العقل الأوّل) و بلوغ به مقام ﴿أَوْ أَدْنَى﴾ و فرق بعد الجمع را «نبوت تشریعی»[۱۱].
امام، در مصابیح متعدد به بیان نحوه تعین حقیقت «نبوت تعریفی» و نحوه ظهور آن از مقام غیب، و سریان آن در مراتب غیب و شهود، و تقریر این اصل که حقیقت ولایت و نبوت در هر موطن و مقام حکم خاص دارد، پرداختهاند[۱۲].[۱۳]
وحی و الهام
ارباب لغت، برای وحی و مشتقات آن، معانی مختلف و کاربردهای متنوعی ذکر کردهاند. ابن منظور، وحی را به معنی «اشاره» دانسته و ﴿أَوْحَى﴾ در آیه: ﴿فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا﴾[۱۴] و نیز این مصرع از شعر شاعر عرب را که گفته است: فأَوْحَتْ إِلينا و الأَنامِلُ رُسْلُها (او به سوی ما اشاره کرد و انگشتان، رسولان او بودند.) برای آن شاهد آورده است[۱۵]. اما راغب اصفهانی بر این باور است که واژه وحی در اصل به معنای «اشاره سریع» است. وحی گاهی با کلام و بر سبیل رمز و تعریض و کنایه صورت میپذیرد و گاهی به صورت مجرّد بر دلهای انبیاء و اولیای خود القاء میکند، نیز «وحی» گفته میشود[۱۶].
بعضی از اهل معرفت[۱۷]، وحی را به دو قسم خاص و عام کرده و وحی خاص را مخصوص پیامبران و فرستادگان الهی دانسته و آن را به دو صورت قابل تحقق میداند: ۱. وحی با وساطت فرشته، ۲. وحی بدون وساطت فرشته؛ وی بر این باور است که وحیِ با واسطه به رسولان و پیامبران اولوالعزم اختصاص دارد و وحی بدون وساطت فرشته، مختص انبیاست. اما «وحی عام»، میان حیوانات، جمادات، انسان و شیاطین، بلکه تمام موجودات، مشترک است و شاهد آن، آیه ۶۸ سوره نحل[۱۸] و آیه ۱۲ سوره فصلت[۱۹] است. برخی از مفسران، پس از بررسی موارد استعمال کلمه «وحی»، قائل شدهاند که وحی القاء معنی است، به گونهای که بر آن کس که مقصود به افهام نیست، مخفی ماند. آنچه در ادب دینی شایسته اطلاق وحی است، «وحی تکلیمی» است که انبیای الهی از آن بهرهمندند: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا﴾[۲۰]. در وحی تکلیمی، واسطهای میان او و میان کسی که با او سخن میگوید، وجود ندارد[۲۱]. وحی از دیدگاه این مفسر، حالتی الهی و غیبی است که انسان در آن هنگام، معارفی را درک میکند که به اختلاف و تناقض در حیات انسان پایان میدهد. این حالت که در مقایسه با حالت عمومی، چون نسبت بیداری به خواب و یک نوع شعور باطنی است که در انبیاء پدید میآید، از سنخ فکر و اندیشه مشترک میان عقلا نیست و در ادراک و دریافت حقایق اعتقادی و قوانین حقوقی که موجب صلاح و سعادت حقیقی نوع انسانی است، از خطا مصون و معصوم است[۲۲].
اما «الهام» را در اصل از «التهام الشیء» به معنی بلعیدن چیزی گرفتهاند. وقتی نوزاد شتر تمام شیر موجود در پستان مادر را بمکد، عرب میگوید: الْتَهَمَ الفَصِيلُ ما في الضَّرْعِ؛ و به اسب تیزتک که زمین را در زیر پای خود در مینوردد، عرب میگوید: فَرَسٌ لِهَمٌّ تو گویی چنین اسبی زمین را به کام خود فرو میکشد و میبلعد و در مفهوم دینیِ این واژه نیز همین معنا به نحوی نهفته است؛ زیرا راغب اصفهانی آن را القاء الشیء فی الروع، یعنی افکندن چیزی (حقیقی) در دل و جان آدمی تعریف میکند[۲۳] و بر این باور است که القایی در دل و جان، الهام نامیده میشود که از جانب خدای سبحان باشد: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[۲۴] از منظر برخی از عرفا، الهام سه درجه دارد:
- الهام پیامبر(ص)، که به صورت وحی قطعی و تردیدناپذیر صورت میپذیرد و گاه مسموع است؛ یعنی از طریق شنیدن صورت میگیرد و گاه از طریق تفهیم قطعی بدون شنیدن.
- الهامی که به صورت عیان واقع میشود و علامت صحت آن سه چیز است:
- صاحب این درجه از الهام امین و جوانمرد است و پرده حرمت دیگران را نمیدرد و آبروی آنان را نمیبرد و اگر سرّ کسی را افشا کند و پرده حرمت او بدرد و و آبروی او ببرد، الهام از او زائل و منقطع گردد.
- از هیچ حدّی از حدود شریعت تجاوز نکند و با استناد به الهام، مرتکب معصیت و نافرمانی حضرت حق نگردد وگرنه القای شیطانی است، نه الهام.
- هرگز خطا نکند؛ زیرا شرط الهام این است که همواره مطابق با فرامین الهی باشد وگرنه کهانت خواهد بود که در آن، خطا بیش از صواب است.
- الهامی که چشم حقیقت بین را بینا میسازد و زنگار ادراک حواس و اوهام و عقول را از آن میزداید و آن را - که فوق این ادراکات است - از هرگونه شائبهای خالص میسازد و از حقیقت ازلی ذات احدیّت سخن میگوید[۲۵].
اینک پس از آشنایی با مفهوم وحی و الهام از دیدگاه اهل لغت، به رهیافت عرفانی امام خمینی از این دو میپردازیم. به نظر امام، حقیقت برخی از ابعاد مسأله بعثت و وحی، مانند کیفیت نزول وحی و نازل شدن روح اعظم و حالت رسول اکرم(ص) هنگام فشار روح اعظم، برای احدی غیر از خود رسول اکرم(ص) حاصل نشده است و نمیتوانیم آن را ادراک کنیم و دستمان از آن قله حقیقت وحی کوتاه است؛ لذا باید بکوشیم به مقصد انبیاء عموماً و رسول خدا(ص) خصوصاً و به آرمانهای وحی، نزدیک شویم و آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر، معرفت به حق تعالی را که در رأس همه امور است، ایجاد کند[۲۶].
حقیقت وحی، دارای وحدت تشکیکی است و از «امالکتاب» که «علی حکیم» است تا «عربی مبین» را زیر پوشش میگیرد و نماز از بارزترین نمونههای وحی قرآنی است[۲۷].
حقیقت وحی از انواع کلام الهی است و از غیب وجود بر سه قسم است که مرتبه اعلای آن از ناحیه وصول مخاطب به مقام وحدت است، که تحقق این مقام از ناحیه خرق حجب نوری و سبحات وجه الحق و استماع کلام حق بدون واسطه است، بعد از فنای در وحدت و تحقق به وجود حقانی در مقام بقا بعد از فنائین و صحو ثانی. در این قسم در أزل الآزال جمیع حقایق خاص ختم انبیاء و اولیاء(ع)، و نیز احکام نبوت تشریعیه دفعتاً بر کتاب استعداد آن حضرت نازل گردید و پس از عروج آن وجود حقانی در مقام قرب تام، در مقامات و مراتب متدانی، آن حقایق و احکام بر سبیل تدریج در عالم شهادت به ظهور رسید و حقیقت کلام حق به وصف «جمع الجمع» به وجود قرآنی در «لیلة القدر» نازل گردیده، و از ظهور تفصیلی و نزول آن بر قلب حضرت ختمی مرتبت به «فرقان» تعبیر کردهاند[۲۸].
امام در مصباح ۵۱ و ۵۲ در سخنانی موجز از این حقیقت سخن گفته و با آوردن مثالهایی به تبیین آن پرداخته و به فرایند پیچیده انباء در عوالم وجودی انسان اشاره میکند و آنگاه به فرارفتن از آن به مشاهده اهل عرفان و منزل اصحاب ایمان از معرفت حقیقت انباء فرا میخواند و انباء در آن حضرت را اظهار حقایقی که در هویت غیبی مستکن و نهان است بر مرآتهای صیقل یافته مستعد، میداند. به نظر امام حقیقت قرآن، قبل از تنزّل به منازل خلقی، از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیّت است که برای احدی جز نبی ختمی(ص) و خُلّص از اولیاء الله، یعنی ائمه معصومین(ع) حاصل نمیشود[۲۹].[۳۰]
خاتمیت پیامبر
از دیدگاه امام، خلعت خاتمیت و نبوت ختمی، که نتیجه کشف مطلق است، برازنده قامت زیبای مستقیم محمدی(ص) است که انسان کاملی است که در تحت اسم جامع اعظم الهی به کشف مطلق اعیان ثابته و لوازم آن ازلاً و ابداً نایل گردیده و حالات و استعدادهای موجودات و کیفیت سلوک و نقشه وصول آنها بر او کشف شده است[۳۱]. امام بر این باور است که حقیقت نوری نبی خاتم(ص) و خاندان عصمت و طهارت(ع) از آغاز وجود بوده است[۳۲] و مستند ایشان سخن امام صادق(ع) در تفسیر کریمه: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۳۳] است که فرمود: «نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ»[۳۴] و مؤیِّد آن سخن رسول خدا(ص) است که فرمود: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي ابْتَدَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ اشْتَقَّهُ مِنْ جَلَالِ عَظَمَتِهِ... ثُمَّ سَجَدَ لِلَّهِ تَعْظِيماً فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِيٍّ(ع) فَكَانَ نُورِي مُحِيطاً بِالْعَظَمَةِ وَ نُورُ عَلِيٍّ مُحِيطاً بِالْقُدْرَةِ»[۳۵].[۳۶]
مفهوم امامت
امامت نزد متکلمین، خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) در اقامه دین و حفظ حوزه اسلام است،؛ به گونهای که پیروی از او بر همه امت واجب است و کسی که خلیفه اوست، امام نامیده میشود[۳۷]. متکلمین، امام را دارای ریاست عامه هم در دین و هم در دنیا دانستهاند[۳۸]. اما امامت نزد عرفا اسمی از اسماء خلافت است، چنانکه خدای تعالی درباره پیامبرش ابراهیم(ع) فرموده: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۳۹]. آنان بر این باورند که امامت یا با واسطه است، یا بیواسطه. بعضی مثل هارون(ع)، هر دو قسم را دارا بودهاند؛ زیرا هارون، هم خلیفه موسی(ع) بود؛ چنانکه قرآن از زبان موسی(ع) فرمود: ﴿اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي﴾[۴۰] و هم مانند برادرش موسی(ع) نبی و رسول مبعوث از سوی حق به جانب خلق بود. پس هم امام مطلق از جانب حق بود و هم امام مقید بود از جانب موسی(ع)[۴۱].[۴۲]
مفهوم انسان کامل
اهل معرفت انسان کامل را انسانی دانستهاند که جمیع کمالات انسانی در او تحقق پیدا کرده و مظهر جمیع کمالات الهی و موصوف به جمیع صفات جمالی و جلالی الهی جز وجوب ذاتی است[۴۳]. به باور بعضی دیگر، حقیقت انسان کامل، «حق مخلوق به»، یعنی موجودی است که به سبب او عالم آفریده شده است[۴۴].
امام خمینی در تعریف انسان کامل بر جامعیت او نسبت به جمیع مراتب عینی و مثالی و حسی و منطوی بودن او نسبت به عوالم غیبی و شهادی و آنچه در آن است، انگشت تأکید نهاده و به کریمه ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾[۴۵] استشهاد کرده است[۴۶].[۴۷]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۳۸۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۵۶۲ - ۵۶۱؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۸۲.
- ↑ ر.ک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۳۸۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۵۶۲ - ۵۶۱؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۸۲.
- ↑ «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود * و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۶-۵۷.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۳۸۵.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۸۲: النُّبُوَّةُ: سِفَارَةٌ بين اللّه و بين ذوي العقول من عباده لإزاحة عللهم في أمر مَعادِهم و مَعاشِهم. و النَّبِيُّ لكونه منبِّئا بما تسكن إليه العقول الذَّكيَّة.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۴۲. امام در مصباح میفرماید: قال كمال الدين عبد الرزاق الكاشاني في مقدمات شرحه على قصيدة ابن فارض ما هذا لفظه: «النبوة» بمعنى الإنباء و «النبي» هو المنبئ عن ذات الله و صفاته و أسمائه و أحكامه و مراداته.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۴۲.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۳۸.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ج۱، ص۱۳۴؛ فصوص الحکم، ص۶۴؛ ممد الهمم، ص۶۴؛ آملی، المقدمات من نص النصوص، ص۵۱؛ آملی، جامع الأسرار، ص۳۹۰؛ امام خمینی، مصباح الهدایة، مقدمه آشتیانی، ص۱۵۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۶-۳۷.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، مقدمه آشتیانی، ص۲۲.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، ص۴۶-۴۹.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۴۹.
- ↑ «آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید» سوره مریم، آیه ۱۱.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۸۹۲.
- ↑ ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۵۹-۸۵۸.
- ↑ آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص۴۵۴-۴۵۳.
- ↑ ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ﴾ «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
- ↑ ﴿وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾ «و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد» سوره فصلت، آیه ۱۲.
- ↑ «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی.».. سوره شوری، آیه ۵۱؛ المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۱۳۸-۱۳۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۳ و ۱۶۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸.
- ↑ «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.
- ↑ کاشانی، شرح منازل السائرین، ص۳۶۰ - ۳۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۲۵.
- ↑ امام خمینی، سر الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، مقدمه، ص۱۶، مقدمه آیتالله جوادی آملی.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، مقدمه، ص۷۶-۷۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۹۲.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۵۳.
- ↑ «و (سوم) پیشتازان پیشتاز * آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۴، ص۴.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۲۲.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۵۵.
- ↑ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ص۱۶.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «در میان قوم من جانشین من شو» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ قیصری، شرح فصوص (قیصری)، ص۱۰۹۳ - ۱۰۹۴.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۵۶.
- ↑ قیصری، شرح فصوص (قیصری)، مقدمه قیصری، ۱۲۰.
- ↑ ابن عربی در الفتوحات (۴ ج)، ج۲، ص۳۹۶ گوید: فالإنسان الكامل هو على الحقيقة الحق المخلوق به أي المخلوق بسببه العالم و ذلك لأن الغاية هي المطلوبة بالخلق المتقدم عليها فما خلق ما تقدم عليها إلا لأجلها و ظهور عینا و لو لا ما ظهر ما تقدمها فالغاية هو الأمر المخلوق بسببه ما تقدم من أسباب ظهوره و هو الانسان الكامل.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۲۱.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۵۶.