نبوت در معارف و سیره فاطمی
مقام نبوت
حضرت فاطمه (س) برای انجام دادن وظیفه و کسب رضایت حق تعالی و در راستای پیشبرد و تقویت نظام نو پای اسلامی، ضمن حمایت خالصانه از بنیانگذار گرانقدر آن؛ رسول اکرم (ص)، در همه مقاطع از دستورات آن حضرت و احکام و معارف آسمانی که به وی وحی میشد اطاعت میکرد و در این اقدام ضمن آنکه خود به تکلیف عمل میکرد، در عمل، به همه امت درس فرمانبری از سفیر الهی را میآموخت. آن حضرت خود را از عمل به آنچه به پدر بزرگوارش وحی میشد مستثنا نمیدانست؛ بلکه همچون فردی از آحاد ملت، خویش را ملزم به عمل به آن میکرد.
بسیاری اعراب جاهلی که از فرهنگ و تمدن بهره کمتری داشتند، پس از پذیرش اسلام نیز مدتها بر همان عادات و آداب پیشین باقی مانده بودند و در روابط اجتماعی منزلت و حرمت یکدیگر را رعایت نمیکردند. از این رو با پیامبر عظیمالشأن اسلام نیز همچون دیگر افراد برخورد میکردند و آن حضرت را با نامها و لحنهای بدوی و جاهلی خطاب میکردند. و این کار، گاه حالت زنندهای به خود میگرفت.
خداوند متعال این آیه شریفه را نازل فرمود: ﴿لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا﴾[۱]. و بدینسان، آنان را از این نحوه برخورد برحذر داشت و از ایشان خواست تا در گفتوگو با پیشوای خود ادب را ارج نهند. در روایتی حضرت فاطمه (س) میگوید: از آن پس من پدرم را با لفظ «اب» (بابا) خطاب نمیکردم؛ بلکه همانند دیگران او را «رسول الله» میخواندم. چند بار پدرم را با لقب «رسول الله» صدا کردم، ولی جواب نگفت. سپس فرمود: «فاطمه جان! این آیه درباره تو و خاندان تو و نسل تو نازل نشده است. تو از منی و من از توام. مخاطب آیه افراد ستمگر، خشن و خود برتر بین قریش هستند. تو مرا همان بابا خطاب کن؛ چه اینکه این تعبیر، بهتر و بیشتر قلب مرا زنده و شاداب میسازد و خدا را خوشنود و راضی میکند»[۲].
حضرت زهرا (س) در برابر قوانین اسلام و امر نبوت و ولایت مطیع بود و وقتی فرمان تازهای میرسید با تمام وجود به آن عمل میکرد. او به گواهی تاریخ در تمام مدت زندگی، همراه و همگام پیامبر (ص) بود و در سختترین و سهمگینترین شرایط بحرانی نه تنها لب به شکوه نمیگشود؛ بلکه به یاری پدر میشتافت و بدین وسیله بار سنگین غصهها و رنجها را از دو شش بر میداشت.
بارزترین نمونه عملی اطاعت فاطمه (س) از مقام نبوت و دفاع از سیاستها و مواضع آن گرامی را میتوان در دوران سه ساله محاصره اقتصادی در شعب ابوطالب دید. حضرت زهرا (س) بنابر نقل مشهور، دو ساله بود که ماجرای شعب پیش آمد. این دوره از سختترین دوران تاریخ صدر اسلام است. مسلمانان سه سال در وضعیتی غیر قابل تحمل با تحمل گرسنگی و تشنگی روزهای بسیار گرم و شبهای سردی را گذراندند[۳].
فاطمه (س) در شرایط خطیر و بحرانی دوران مکی نه تنها همه سختیها را تحمل کرد و حتی یک بار از وضع موجود گلایه نکرد، بلکه همچون یک مونس و پرستار و بالاتر، یک مادر برای رسول خدا (ص) بود و با رفتار حمایتگرانه خود او را به ایستادگی در صراط مستقیم حق و سازش ناپذیری برای خواستههای زورگویانه کفار قریش تشویق میکرد[۴].[۵]
پیوند میان مقام نبوت و امامت در بیان فاطمه(س)
فاطمه(س): «فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ الرِّسَالَةِ، وَ رَوَاسِي النُّبُوَّةِ...»[۶]؛ یکی از گزینههای مهم مباحث امامت در بیان صدیقه طاهره مسئله کلیدی و مهم اثبات پیوستگی میان مقام نبوت و امامت است که در حقیقت باور و اعتقاد به این مسئله سرچشمه بسیاری از محورهای دیگر امامت به حساب میآید؛ زیرا هرگاه کسی پیوند الهی میان این دو مقام را پذیرا باشد، آنگاه در تعیین امام نیز مانند تعیین نبی چشم به دستور خداوند دوخته و انتخاب امام را خارج از دسترسی مردم میداند؛ لذا در سخنان حضرت فاطمه(س) پیوند میان نبوت و امامت چنان عمیق شمرده شده است که از امامت به عنوان ستون و اساس نبوت و رسالت یاد شده است. بر این اساس صدیقه طاهره(س) در دیداری که با زنان مدینه داشت، لب به نکوهش از کوتاهی مردان آنان در دفاع از امامت امیرالمؤمنین(ع) گشود و فرمود: «وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ»[۷]؛ وای بر این امت! چه چیز آنان را از ستونهای استوار رسالت و اساس نبوت و راهنمایی و محل فرود آمدن فرشته وحی و دانای به تمام امور دنیا و دین، گمراه ساخت؟ آگاه باشید که این انحراف، زیان آشکار است. چرا اینگونه از ابوالحسن روی برگرداندید؟! به خدا سوگند که این رویبرگرداندن فقط به خاطر ترس از شمشیر او و بیملاحظه بودن او در اجرای حق و سختی و شدت جنگ و شجاعت او در کارزار و بیمهابا بودن او در اجرای فرامین الهی بود. به خدا سوگند اگر تمام امت از راه سعادت منحرف میشدند و از پذیرش راه روشن امتناع میکردند (علی) همه آنان را به راه آورده و آرام آرام، صحیح و سالم به سعادت و خوشبختی میکشاند؛ به گونهای که نه خود خسته شود و نه آنان ملول و در نهایت آنان را به سرچشمه آب گوارا و مطلوب و دور از هر خس و خاشاک میبرد.
همچنین صدیقه طاهره دربارۀ اثبات پیوند میان اهداف دو مقام نبوت و امامت میفرماید: «أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ، يُقِيمَانِ أَوَدَهُمْ وَ يُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا، وَ يُبِيحَانِهِمُ النَّعِيمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا»[۸]؛ محمد و علی(ع) دو پدر این امت میباشند که کجیها را راست و انحرافات را اصلاح میکنند و اگر مردم از ایشان فرمانبرداری داشته باشند، آنان را از عذاب همیشگی نجات میدهند و اگر مردم با ایشان موافق و همراه باشند این دو نعمتهای پایدار الهی را به آنها ارزانی خواهند داشت. و نیز در حدیث دیگری نقل شده است: «قَالَتْ فَاطِمَةُ: لَمَّا ذَكَرَ اَلنَّبِيُّ(ص) فَضْلَ بَعْضِ اَلصَّحَابَةِ لَمْ يَقُلْ فِي عَلِيٍّ شَيْئاً فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ عَلِيٌّ نَفْسِي فَمَنْ رَأَيْتَ يَقُولُ فِي نَفْسِهِ شَيْئاً»[۹]؛ فاطمه(س) گوید: رسول خدا(ص) فضائل بعضی از یاران خود را یاد نمود و دربارۀ علی(ع) چیزی نگفت. از آن حضرت در این زمینه سؤال شد که سبب یاد نکردن علی چیست؟ فرمود: علی نفس من است. چه کسی را دیدهاید که دربارۀ نفس خود چیزی بگوید؟! با تأمل در گفتار زهرای مرضیه(س) به دست میآید که طبق دیدگاه آن بانوی بزرگوار، پیوند گسستناپذیری میان مقام نبوت و امامت وجود دارد.[۱۰]
پیجویی بیان فاطمه(س) در روایات سایر معصومین(ع)
جریان پیوستگی میان امامت و نبوت آنگونه که در بیان حضرت زهرا(س) مورد اشاره قرار گرفت، در روایات رسول خدا(ص) و سایر معصومین(ع) نیز در موارد متعددی مورد توجه قرار گرفته است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
۱. پیوند معرفتی: ابن اذینه گوید: یکی از دو امام باقر و یا امام صادق(ع) فرمود: بنده خدا مؤمن نباشد تا آنکه خدا و رسول خدا(ص) و همه ائمه و امام زمان خود را بشناسد و در پیشآمدها به امام زمانش رجوع نموده و تسلیم او باشد[۱۱].
۲. پیوند هدایتگری: برید عجلی گوید: از امام باقر(ع) دربارۀ آیه مبارکه ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۱۲] پرسیدم فرمود: رسول خدا بیمدهنده است و در هر زمان یکی از ما اهلبیت هدایتگری است که مردم را به آنچه پیامبر از طرف خدا آورده، هدایت میکند. رهبران پس از پیامبر اول علی(ع) و پس از او اوصیایش یکی پس از دیگری است[۱۳].
۳. پیوند خلافت و جایگزینی: امام رضا(ع): همانا امامت مقام پیامبران و میراث اوصیاء است. همانا امامت، خلافت خدا و خلافت پیامبر(ص) و مقام امیرالمؤمنین(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است[۱۴].
۴. پیوند علم و دانایی: امام باقر(ع) فرمود: علمی که با آدم فرود آمده، بالا نرفت. علم با ارث منتقل میشود و علی(ع) عالم این امت بود و هیچگاه عالمی از ما خانواده نمیرد جز اینکه از خاندانش کسی جانشین او شود که مانند علم او یا آنچه خدا خواهد، بداند[۱۵].
۵. پیوند در تأییدات خداوند: خیثمه گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: ای خیثمه! ما درخت نبوت، خانه رحمت، کلید حکمت، کانون دانش، محل رسالت و آمد و شد فرشتگان و جایگاه راز خداییم. ما امانت خدا در میان بندگانش و ما حرم بزرگ خدا هستیم. (پس رعایت و احترام ما از کعبه بیشتر است) ما امان خدا و پیمان او هستیم. هر که به پیمان ما وفا کند، به پیمان خدا وفا کرده و هر که با ما پیمانشکنی کند پیمان و عهد خدا را شکسته است[۱۶]. این مسئله در اندیشه اندیشمندان اسلامی نیز به خوبی ترسیم شده است که با قطع نظر از اختلافاتی که تشیع و تسنن در بعضی از محورهای امامت دارند[۱۷]، نسبت به پیوستگی خلافت و امامت با نبوت و رسالت، هر دو فرقه اتفاق دارند که از جهت شأن اجرایی امام و خلیفه کسی است که پس از پیامبر(ص) بر مسند او نشسته و دارای ریاست عامه در امور دین و دنیای مردم میباشد[۱۸]. طبق این باور هنگامی که خلیفۀ پس از پیامبر(ص) متصدی امر جانشینی آن حضرت میشود، یکی از رسالتهای او حفظ دین در برابر دینستیزان و شبهه افکنان و اجرای احکام و حدود اسلامی و حفظ مرزها میباشد تا با علم و درایت، امت اسلامی را راهنمایی و از ورود بدعتها و شبهات در حوزۀ دین جلوگیری نماید.[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا میخوانید» سوره نور، آیه ۶۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲ - ۳۳.
- ↑ برای آگاهی بیشتر از رخداد محاصره اقتصادی مسلمانان رجوع کنید به: بحارالانوار، ج۱۹، ص۱- ۲۷.
- ↑ در درسهای بعد به برخی نمونهها و مصادیق حمایت آن حضرت از رسول اکرم (ص) اشاره خواهیم کرد.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۵۲.
- ↑ طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۹.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۹؛ و نیز با اندک تفاوت، أمالی طوسی، ص٣٧۵؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص١۶٢.
- ↑ تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص٣٣٠؛ البرهان، ج۴، ص٣٠٧؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۲۵۹.
- ↑ صراط المستقیم، ج۱، ص٢۵٠.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۷۷.
- ↑ «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ»؛ الکافی، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ- نَبِيُّ اللَّهِ صثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ»؛ الکافی، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ «إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ «إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي نَزَلَ مَعَ آدَمَ(ع) لَمْ يُرْفَعْ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ كَانَ عَلِيٌّ(ع) عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ يَهْلِكْ مِنَّا عَالِمٌ قَطُّ إِلَّا خَلَفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ عَلِمَ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ...»؛ الکافی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ «نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ فَمَنْ وَفَى بِذِمَّتِنَا فَقَدْ وَفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ خَفَرَنَا فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۲۱.
- ↑ مانند اختلاف در عقلی و نقلی بودن وجوب امام، الهی و مردمی بودن نصب امام، عصمت و ویژگیهای امام....
- ↑ چنانچه این اتفاق را میتوان در تعریف مشهور امامت با عنوان الامامة رئاسة عامة في امور الدين و الدنيا در منابع کلامی فریقین به دست آورد. ر.ک: تفصیلی، الفین، ج۳، ص۱۲؛ ارشاد الطالبین، ص٢٩۵؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص١٧۴؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲. گرچه این تعریف میان متکلمین رواج یافته است. ولی نقصهایی دارد که در اینجا در مقام نقد و بررسی آن نقصها نیستیم برای اطلاع بیشتر به فصل اول از کتاب بررسی واژگان امامت از همین قلم مراجعه شود.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۸۰.