مالکیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (- {{ولایت}} <div style= +{{ولایت}} <div style=))
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
خط ۱: خط ۱:
{{ولایت}}
{{ولایت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[مالکیت]]''' است. "'''[[مالکیت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[مالکیت در قرآن]] - [[مالکیت در حدیث]] - [[مالکیت در کلام اسلامی]]</div>
| موضوع مرتبط = مالکیت
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[مالکیت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| عنوان مدخل = [[مالکیت]]
| مداخل مرتبط = [[مالکیت در قرآن]] - [[مالکیت در حدیث]] - [[مالکیت در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = مالکیت (پرسش)
}}
==مقدمه==
==مقدمه==
[[پیامبران]] و [[پیامبر اسلام]] نافی [[مالکیت]] [[مردم]] نیستند و آن‌چه در میان [[مردم]] وسیله تلاش و کوشش است، [[نفی]] نمی‌کنند؛ بلکه برای تحقق [[عدالت]] در تلاش برای [[حفظ]] [[اموال]] خصوصی و عمومی [[جامعه]] هستند. اینک به آن دسته از آیاتی اشاره می‌شود که به ظاهر ناظر به [[اموال عمومی]] مانند [[انفال]] و فیء است، اما در [[حقیقت]] به هر دو جهت اشاره دارد. اما این که این [[اموال عمومی]] [[مال]] [[خدا]] و [[پیامبر]] است، چون با لام اختصاص ذکر می‌شود، در حالی که برای یتامی، [[مساکین]] و [[ابن سبیل]] این لام نیامده است: {{متن قرآن|لِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«از آنِ خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.
[[پیامبران]] و [[پیامبر اسلام]] نافی [[مالکیت]] [[مردم]] نیستند و آن‌چه در میان [[مردم]] وسیله تلاش و کوشش است، [[نفی]] نمی‌کنند؛ بلکه برای تحقق [[عدالت]] در تلاش برای [[حفظ]] [[اموال]] خصوصی و عمومی [[جامعه]] هستند. اینک به آن دسته از آیاتی اشاره می‌شود که به ظاهر ناظر به [[اموال عمومی]] مانند [[انفال]] و فیء است، اما در [[حقیقت]] به هر دو جهت اشاره دارد. اما این که این [[اموال عمومی]] [[مال]] [[خدا]] و [[پیامبر]] است، چون با لام اختصاص ذکر می‌شود، در حالی که برای یتامی، [[مساکین]] و [[ابن سبیل]] این لام نیامده است: {{متن قرآن|لِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«از آنِ خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.

نسخهٔ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۱

مقدمه

پیامبران و پیامبر اسلام نافی مالکیت مردم نیستند و آن‌چه در میان مردم وسیله تلاش و کوشش است، نفی نمی‌کنند؛ بلکه برای تحقق عدالت در تلاش برای حفظ اموال خصوصی و عمومی جامعه هستند. اینک به آن دسته از آیاتی اشاره می‌شود که به ظاهر ناظر به اموال عمومی مانند انفال و فیء است، اما در حقیقت به هر دو جهت اشاره دارد. اما این که این اموال عمومی مال خدا و پیامبر است، چون با لام اختصاص ذکر می‌شود، در حالی که برای یتامی، مساکین و ابن سبیل این لام نیامده است: ﴿لِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ[۱].

مالکیت عمومی

  1. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۲].
  2. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳].
  3. ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۴].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. این که این اموال عمومی مال خدا و پیامبر است، چون با لام اختصاص ذکر می‌شود، در حالی که برای یتامی، مساکین و ابن سبیل این لام نیامده است، با آنکه این پیامبر در طول زندگی خود از این اموال برای استراحت و رفاه خود و خانواده‌اش بهره‌ای نبرد: ﴿لِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ؛
  2. مالکیت بر انفال، از آن خدا و پیامبر در جهت تحفظ بر اموال عمومی و چیره نشدن ثروتمندان بر اموال عمومی است: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ...؛
  3. وجوب اطاعت از حکم خدا و پیامبر درباره مالکیت و تقسیم انفال: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛
  4. مالکیت بر خمس اموال از آن خدا و پیامبر و ذوی القربی: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى...؛
  5. مالکیت بر “فئ” از آن خداوند، پیامبر و جانشینان او: ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ... وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ... * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى....

مالکیت خصوصی و پیامبر

  1. ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۵]. نکته: ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ از تعبیر و ترکیب فشرده این آیه دو اصل اقتصاد قرآنی استفاده می‌شود: ۱. اصل مال، به وضع اولی، از آن همه مردم و باید در بین باشد نه در سویی و برای طبقه‌ای. ۲. چون چنین است هر گونه تصرف خاص و کشیده شدن در جهتی باید منشأ تعلقی داشته باشد به حق یا به باطل. تعلق و تصرف به حق در حد ضرورت و احتیاج یا به سبب ایجاد سودمندی و ارزش، یا مبادلاتی است که بر این اساس و برای خدمت به دیگران که صاحبان اولی مالند انجام می‌گیرد و شریعت اسلام حدود آنها را مشخص نموده. و جز این، خوردن و تصرف، به باطل و منهی است: ﴿وَلَا تَأْكُلُوا در مقام بیان است: هر چه که حقی ایجاد ننماید و یا تصرف مضر به اجتماع و افراد باشد - چون ربا و حیله و قمار و احتکار و دزدی محکوم است[۶]، و از نظر برتر قرآن. مالکیت به حق و حقیقی از آن خداوند، و حق بهره‌مندی و انتفاع برای بندگان است در حد احتیاج و خدمت و کار - مانند میهمان و واجب‌النفقه و خدمتکار صدیق ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ استعاره بلیغی از کشیدن و جذب کردن اموال با خود و آسان سرازیر کردن به سوی حکام است: و حال آن‌که اموالی را که به باطل جمع و تصرف می‌کنید از خلال و درون زندگی توده‌های مردم، دلو دلو بالا می‌آورید و به سوی چاه حکّام سرازیر می‌نمایید. - الحکام - ظاهر در معنای عرفی و ناظر به طبقه خاصی می‌باشد که حاکم به معنای قاضی جزء و وابسته به آن است. چون در نظام اجتماعی اسلام طبقه‌ای بعنوان قشر حاکم آن هم وابسته و همدست باطل‌خورها، نیست، جمله حالیه ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ اعلام خطری است از پدید آمدن چنین قشر حاکمی؛ زیرا از نظر عالی اسلامی، حکومت از آن شریعت الهی است که مظهر اراده و حاکمیت خداوند می‌باشد: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۷] و امام و خلیفه اسلامی مسئولیت و نظارت بر اجراء دارد. پیدایی طبقه‌ای به عنوان حاکم نه از جانب خدا و نه مصوب آیین او می‌باشد. این مجتمع واژگون است که نخست میدان باطل‌خواران و سود پرستان در آن باز می‌شود و سپس تصادم و تضاد میان آکل و مأکول و حق‌بران و حق‌بردگان و رقابت در میان سودپرستان در می‌گیرد آن‌گاه نطفه طبقه‌ای به عنوان حاکم در درون آن بسته و تکوین می‌شود و بروز و سلطه می‌یابد تا تعادل قوا و منافع سودجویان را نگه دارد و هر چه سودجویی و دست اندازی سودجویان بیشتر گردد، ریشه و فروع طبقه حاکم محکم‌تر و وسیع‌تر می‌شود: ﴿لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ سرازیر می‌کنید آن اموال مشترک را به سوی چاه حکّام تا شما یا با همدستی حکام قسمت خاصی از اموال مردم را با ستم و گناه بخورید. این مرحله تکامل یافته از طبقه سودپرست و همکاری آن با قشر حاکم است: طبقه سودجو با خوردن اموال عمومی بباطل بنیه می‌گیرد -خوردن به باطل اعم از خوردن بستم و گناه ﴿بِالْإِثْمِ است، زیرا همین که در اموال مشترک، تصرف به حق و در حد استحقاق نباشد، اکل به باطل می‌باشد - این طبقه برای حمایت خود اموالی را به چاه حکام سرازیر می‌نمایند تا آن‌که خود قدرت می‌یابد و قشر حاکم شکل می‌گیرد. در این مرحله سهم خاصی از اموال مردم را برای نگه‌داری و سلطه خود و قشر حاکم و به عنوان‌های گوناگون جدا می‌کنند: ﴿لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ و بیش از باطل‌خوری دست به ستم و سرمایه‌سوزی دیگران باز می‌کنند: ﴿بِالْإِثْمِ آن هم با علم و آگاهی و برنامه شکل یافته: ﴿وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۸].
  2. ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۹].
  3. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۱۰].
  4. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۱۱].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. این که خداوند در آیات فراوان به نهی از خوردن اموال ایتام و منع از باطل می‌کند، دلالت بر احترام به اموال و مالکیت خصوصی دارد. و اگر پیامبر را در بخشی از اموال مردم شریک کرده، اولاً، شرکت او جنبه شخصی ندارد و برای منافع مادی آن برای خود نیست، ثانیاً، در اموال خاص مانند غنائم و انفال است، نه دست‌اندازی در فعالیت و تلاش مردم؛
  2. خداوند خطاب به افراد با ایمان می‌گوید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید اموال یکدیگر را به باطل و از طرق نامشروع نخورید ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ بنابراین، هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوی، معاملاتی که حد و حدود آن کاملاً مشخص نباشد، خرید و فروش اجناسی که فایده منطقی و عقلایی در آن نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، همه در تحت این قانون کلی قرار دارد. مگر این که تصرف شما در اموال دیگران از طریق تجارتی باشد که با رضایت شما انجام می‌گیرد ﴿إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ؛
  3. خداوند از طریق پیام وحی به پیامبر مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و می‌گوید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بسیاری از علمای اهل کتاب و راهبان، اموال مردم را به باطل می‌خورند، و خلق را از راه خالق باز می‌دارند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ آنها به صورت‌های مختلفی اموال مردم را بدون مجوز و از طریق باطل می‌خورند. سپس قرآن به تناسب بحث دنیاپرستی پیشوایان یهود و نصاری به ذکر یک قانون کلی در مورد ثروت‌اندوزان پرداخته، می‌گوید: و کسانی که طلا و نقره را جمع‌آوری و گنجینه و پنهان می‌کنند و در راه خدا انفاق نمی‌نمایند آنها را به عذاب دردناکی بشارت ده ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ این آیه صریحاً ثروت‌اندوزی و گنجینه‌سازی اموال را تحریم کرده است و به مسلمانان دستور می‌دهد که اموال خویش را در راه خدا، و در طریق بهره‌گیری بندگان خدا به کار اندازند، و از اندوختن و ذخیره کردن و خارج ساختن آنها از گردش معاملات به شدت بپرهیزند، در غیر این صورت باید منتظر عذاب دردناکی باشند. این عذاب دردناک تنها کیفر شدید روز رستاخیز نیست بلکه مجازات‌های سخت این دنیا را که بر اثر به هم خوردن موازنه اقتصادی و پیدایش اختلافات طبقاتی، دامان فقیر و غنی را می‌گیرد، نیز شامل می‌شود[۱۲][۱۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «از آنِ خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  2. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  3. «بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  4. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.
  5. «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  6. رجوع شود به کتاب اسلام و مالکیت.
  7. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  8. پرتوی از قرآن، ج۲، ص۷۵.
  9. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  10. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  11. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  12. برگزیده تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۹۸.
  13. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۶۱۲.