نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۱۵ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
ماجرای خسف بیدا چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
یکی از نشانههای حتمی ظهور، خسف سرزمین بیداء است.[۱] واژه خسف به معنای فرو رفتن و پنهان شدن است[۲]بیداء در لغت به معنای دشت هموار، پهناور و خالی از سکنه و آب و علف است[۳].[۴] و نام سرزمینی است بین مکه و مدینه[۵].[۶]بیداء را ذات الجیش هم میگویند.[۷] بر اساس فرمایش امام صادق (ع) در مسیر مکه به مدینهنماز در سه مکان مکروه است: ذات الجیش، ذات السلاسل و وادی ضَجنان[۸]. وادی ضجنان معروف است و درگیریهایی در آن جا وجود داشته است. هر سه وادی محل خسفدجال است؛ و مکروه بودن نماز در این مکانها، یا بدان لحاظ است که این سه مکان محل نزولِ غضب و انتقام الهی هستند و یا ممکن است به لشکر دجال کاری نداشته و عده دیگری در این مکانها فرو روند.[۹]
منظور از خسفدجال نیز این است، دجال وقتی میفهمد امام مهدی(ع) خروج کرده و در مکه است، قصد مکه میکند، در روز خروجامام(ع)، حضرت عیسی(ع) نیز از آسمان فرود میآید. امام(ع)، در مسجد الحرام به ایشان تکلیف میکند که پیش بایست تا به تو اقتدا کنم، و حضرت عیسی(ع) نیز میگوید: «من امت جد تو و تابع شما هستم، شما پیش بایستید» پس حضرت پیش میایستد و ایشان به امام(ع)، اقتدا میکند و اهل مکه همه (جمعی با میل و جمعی با کراهت) با امام(ع) بیعت میکنند؛ بعد امام(ع) به طرف مدینه میرود، و دجال نیز در نزدیکی مدینه منوره به امام(ع) میرسد و در همان ذات الجیش، دعوی الوهیت میکند. امام(ع) حضرت عیسی (ع) را که پیش قراولِ لشکر آن حضرت است به نزد دجال میفرستد و او را به اسلام میخواند؛ امّا دجال قبول نمیکند؛ لذا حضرت او را به قتل میرساند. و زمینبیداء که دو فرسخ است و قبلاً لشکر سفیانی را فرو برده؛ جسد دجال و مرکب و لشکرش را نیز فرو میبرد.[۱۳]
برخی از روایاتی که در آنها ماجرای خسف بیداء آمده، عبارتند از:
امام باقر (ع) فرمودند:[۱۴] «سفیانی گروهی را به مدینه روانه میکند و مهدی از آنجا به مکه رخت بر میبندد. خبر به فرماندهسپاه سفیانی میرسد که مهدی به سوی مکه بیرون رفته است. او لشکری از پی آن حضرت روانه کند؛ ولی او را نمییابد تا این که مهدی ، با حالت ترس و نگرانی بدان سنت که موسی بن عمران داشت، داخل مکه شود. فرماندهسپاه سفیانی در صحرا فرود میآید. منادی از آسمان ندا میکند: ای دشت! آن قوم را نابود ساز"؛ پس آن نیز ایشان را به درون خود میبرد و هیچ یک از آنان نجات نمییابد، مگر سه نفر... .» [۱۵]
علامه میگوید: در آنجا (بیداء) این لشکر به زمین فرو میرود و این، در زمان ظهور حضرت صاحب الامر است. این یک بیان که روایتش نیز صحیح است. باز میفرماید: بر اساس برخی روایات، خسف قبل از ظهور حضرت است[۲۱]. سپس میفرماید: در این بیداء (محل خسف) نماز مکروه است و ده روز قبل از ظهور آن حضرت دجالظهور میکند. پس، طبق این بیان دجال میشود از علامات ظهور و اکثر لشکر او از یهود خواهند بود. حضرت صاحب الامر که در مکهظهور میفرماید، ابتدا جمعی با آن حضرت بیعت خواهند کرد (۳۱۳ نفر از اولیاء الله که از خاص الخواص هستند) اینها پیشقدم هستند و با آن حضرت بیعت میکنند. قوام دنیا، بلکه عالَم به اینهاست (نه زمین، بلکه کل عالَم). دقت کنید: دجّال، ده روز قبل از ظهورامام، ظهور میکند[۲۲] و امام زمان را هدف قرار میدهد و به سمت مکه میآید؛ ایشان بیاناتی دارد که در نگاه ابتدایی برخلاف روایاتی است که در ذهنمان بوده است.
نکته: گفته شد که حضرت عیسی او را میکشد آیا زمین کشته او را فرو میبرد یا خودش را؟ ظاهر این نقل جسدش میباشد. منطقه بیداء و ذات الجیش دو خسف دارد: یکی خسفسفیانی و دیگری خسفدجال، که باید این مطلب مطالعه و بررسی شود. براساس فرمایش امام صادق (ع) در مسیر مکه به مدینه سه جا نماز مکروه است که ذات الجیش یکی از آنها بود (که آبستن دو حادثه است). دوم، ذات السلاسل و سوم، وادی ضَجنان که معروف است و درگیریهایی در آنجا بوده است.
این دو وادی که به بیداء نزدیک است، لشکر دجال را فرو گرفته است. این دو نقطه، سلاسل و ضجنان ظاهراً نزدیک بیداء هستند و لشکر دجال و تمام آن مناطق را فراگرفتهاند. بعد میفرماید این هر سه وادی محل خسفدجال است؛ چنانکه ظاهر حدیث است و ممکن است خسف جمع دیگر در این دو وادی باشد. اینکه امام صادق (ع) فرمودند در این سه موضع نماز مکروه است، یا بدان لحاظ است که این سه مکان محل نزولِ غضبخدا هستند؛ یعنی انتقام الهی در این منطقه است؛ یا ممکن است به لشکر دجال کاری نداشته باشد و عده دیگری فرو روند. پس در این سه وادی نماز مکروه است»[۲۵].
«پس از آنکه سپاهسفیانی به قصد ترورامام مهدی (ع) عازم مکه میشود در میانه راه و در منطقه بیداء این لشکر در زمین فرو میرود و به جز دو یا سه نفر کسی از آنها زنده نمیماند. روایات متعددی گزارشگر رخ دادن حادثه خسف بیداء هستند که در طی مباحث قبل بسیاری از آنها ذکر شدند و از اینرو نیازی به تکرار مجدد آنها نیست. این رخداد حادثهای اعجازآمیز است که با اراده خداوندی و دخالت نیروهای غیبی انجام میپذیرد. اعجازآمیز بودن این رخداد تعدادی از روایات قابل استنباط است. تعبیر پارهای از روایات این است که منادی آسمانی ندا میدهد و به زمیندستور فرو بلعیدن لشکر سفیانی را میدهد. از جمله اینکه امام باقر (ع) در ادامه روایت معتبر پیشین میفرمایند: " قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَر"[۲۶]. تعبیر برخی دیگر از روایات این است که خداوند به بیداءدستور میدهد لشکر سفیانی را فرو بلعد. از جمله در حدیث معتبری از امام باقر (ع) چنین روایت شده است: " فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ "[۲۷]. البته از آنجا که اقدامجبرئیل به امرخداوند سبحان انجام میپذیرد در یک روایتخسف به خداوند نسبت داده شده و در روایت دیگر به جبرئیل و از این نظر این دو روایت مضمونی همسو و همآهنگ دارند. به هر روی گذشته از نکته یادشده، دستور مستقیم خداوند و دخالت جبرئیل در این ماجرا به روشنی بر این مطلب دلالت دارد که حادثه یادشده امری خارقالعاده و اعجازآمیز است. در پاسخ به این پرسش که در نظام آفرینش اصل بر این است که جریان امور از مجرای عادی و طبیعی آن باشد و تحقق پدیدههای اعجازآمیز در حالت اضطرار و در شرایط ویژه انجام بپذیرد باید دید چگونه خسف بیداء که رخدادی اعجازآمیز است اتفاق میافتد. آنچه باعث شده است که این رخداد معجزهآسا اتفاق بیافتد این است که وقتی سپاهخسف در دلزمین فرو میرود یا زمانی است که امام مهدی (ع) در شرف حرکت جهانی خود هستند یا از اعلان عمومی آن چیزی نگذشته است و جمعیت انبوه مؤمنانجهان فرصت پیوستن به آن حضرت را پیدا نکردهاند. به همین دلیل آن حضرت از نظر عِده و عُده در ضعف به سر میبرند و هنوز در شرایطی نیستند که بتوانند از جان خودشان محافظت نمایند و در این شرایط اگر یک سپاه نیرومند با ابزار و ادوات نظامی که قصد کشتن امام مهدی (ع) را دارد به مکه وارد شود به راحتی خواهد توانست به هدف شوم خود برسد و روشن است که با کشته شدن آن حضرت تمام برنامههای الهی برای تشکیل حکومت عدل جهانی به هم خواهد ریخت. از اینرو آن شرایط ویژه و اضطراری که مجوز تحقق معجزه است در این موقعیت فراهم خواهد بود و در نتیجه اعجاز نیز شکل خواهد گرفت و با دخالت اراده الهی لشکر سفیانی به شکل معجزهآسا در دلزمین فرو خواهد رفت»[۲۸].
«در باره چگونگی خسف به بیداء سخن روشنی در روایات نیامده و تنها به فرو رفتن سپاهیانسفیانی در این زمین اشاره شده است. امام باقر(ع) میفرماید: "سفیانی گروهی را به مدینه روانه میکند و مهدی(ع) از آنجا به مکه رخت برمی بندد. خبر به فرماندهسپاهسفیانی میرسد که مهدی(ع) به سوی مکه بیرون رفته است. او لشکری از پی آن حضرت روانه کند؛ ولی او را نمییابد تا اینکه مهدی(ع)، با حالت ترس و نگرانی بدان سنت که موسی بن عمران داشت، داخل مکه شود. فرماندهسپاهسفیانی در صحرا فرود میآید. منادی از آسمان ندا میکند: ای دشت! آن قوم را نابود ساز"؛ پس آن نیز ایشان را به درون خود میبرد و هیچ یک از آنان نجات نمییابد، مگر سه نفر..."[۲۹].
بعضی از روایات از تأخر این اتفاق بر ظهور سخن گفته و در برخی دیگر این اتفاق پس از بیعتیاران خاصحضرت مهدی (ع) ذکر شده است. مصنف عبدالرزاق[۳۰]، مصنف ابن ابی شیبه[۳۱]، مسند احمد[۳۲] و برخی منابع دیگر، به طور روشن به این رخداد اشاره کردهاند»[۳۳].
«بر اساس روایاتاخبارملاحم، یکی از علامتهای ظهور، شورش و خروج فردی معروف به سفیانی است. وی اندکی قبل از ظهور امام زمان (ع)، در سرزمین شام شورش میکند و لشکری را برای خود فراهم میکند و جنایات فراوان نیز مرتکب میشود. او پس از تسلط بر منطقه شام، به طرف عراق و حجاز حرکت میکند و به کشتار گسترده دست میزند. از روایات استفاده میشود که ورود سفیانی به عراق و حجاز، مصادف با ظهور حضرت مهدی است و لذا لشکری از طرف آن حضرت برای مقابله با سفیانی حرکت میکند. هنگامی که لشکر سفیانی به منطقه بین مدینه و مکه به نام بیداء[۳۴] میرسد، به امر الهی تمامی لشکر او به استثنا چند نفر محدود، در زمین فرو رفته و نابود میشوند. از این واقعه در روایت به نام خسف بیداء نام برده شده است[۳۵].
علامه در چند جا از جمله در تفسیرآیات﴿ وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ * وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ * وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ * وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ﴾[۳۶] معترض موضوع سفیانی میشود و بعد از بیان معنای آیات مذکور، میگوید: آنچه در معنا و تفسیر این چهار آیه گذشت ظاهر آیات مزبور بود و روایات بسیار از طریق شیعه و سنی رسیده که آیات مورد بحث ناظر به فرو رفتن لشکر سفیانی در بیابان بیداء که یکی از علامتهای ظهور مهدی (ع) و متصل به آن است میباشد[۳۷].
ایشان پس از اتمام مباحث تفسیری به نقلروایات مربوط به سفیانی و سرانجام او و لشکر ستمکار اش میپردازد؛[۳۸] این روایات عبارتند از: در الدر المنثور است که حاکم -وی حدیث را صحیح دانسته- از ابی هریره روایت کرده که در ذیل آیه﴿ وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا...﴾ گفته است رسول خدا (ص) فرمود: «در آینده مردی در عمق دمشقخروج میکند که او را سفیانی میگویند و عموم پیروانش از قبیله کلب هستند، دست به کشتار میزند، و حتی شکم زنان را پاره میکند، و کودکان را به قتل میرساند، تا آنکه قبیله قیس علیه او قیام کند و او قیس را بکشد و جایی را از ستم خود خالی نگذارد و در این هنگام مردی از اهل بیت من خروج میکند، تا به سفیانی میرسد، و ستونی از لشکر خود را به سرکوبی وی میفرستد و ایشان را منهزم نموده شکست میدهند، سفیانی با همراهان خود راه میافتد تا به بیداء میرسد در آن سرزمین دچار خسف میشوند و در زمین فرو میروند و احدی از ایشان باقی نمیماند مگر کسی که سرگذشت آنان را برای مردم خبر دهد.»[۳۹]
علامه پس از نقل این حدیث میگوید: این روایت از طریق اهل سنت بسیار نقل شده است، بعضی مختصر و بعضی مفصل؛ و آن را از طریق مختلف از ابن عباس، ابن مسعود، حذیفه، ابی هریره، جد عمرو بن شعیب، ام سلمه، صفیه، عائشه و حفصه، همسران رسول خدا (ص) و صفیره همسر قعقاع، و نیز از سعید بن جبیر روایت کردهاند[۴۰].
هم چنین روایتی را از تفسیر قمی از امام باقر (ع) نقل میکند که در بخشی از آن آمده است: «وقتی قائم (ع) به سرزمین بیداء برسد، لشکر سفیانی در برابرش صف آرایی میکند، پس خدای عزوجلزمین را دستور میدهد، تا پاهای ایشان را در خود فرو ببرد و بگیرد و در باره همین مورد است، که خدای عزوجل میفرماید: ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ * وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ...﴾ یعنی میگویند: اینک ما به قائم آل محمد (ع) ایمان آوردهایم؛ ﴿وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ... وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ﴾ یعنی بین آنان و عذاب نشدن، حائل ایجاد میشود، ﴿كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم﴾ یعنی آنها که قبل از ایشان مکذبین بودند و هلاک شدند، ﴿مِن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ﴾[۴۱]
در جای دیگری[۴۲] نیز روایتی را از تفسیر برهاننقل میکند که جابر از امام باقر (ع) روایت آورده که در ضمن حدیثی طولانی در وصفخروج سفیانی فرموده است: در آخرالزمان وقتی سفیانیخروج میکند با لشکرش در بیداء -بیابانی گسترده- لشکرگاه میسازد؛ پس صدایی از آسمان ندا میدهد:ای بیداء این مردم را با خسف (فرو بردن در زمین) نابود کن! پس زمینه میشکافد و به جز سه نفر که خدا صورت هایشان را به پشت برگردانده باقی نمیماند، و این سه نفر از کلابند، و آیه زیر درباره آنان نازل شده که میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا...﴾[۴۳] ایشان در ذیل آیه ۵۳ سوره مبارکه فصلت[۴۴] نیز به روایتی درباره آیاتی که خداوند در زمان قیاممردم نشان میدهد، اشاره میکند که در آن نیز از خسف و فرو رفتن در زمین سخن گفته شده، و به نظر میرسد، منظور همین خسف بیداء و فرو رفتن لشکر سفیانی باشد[۴۵]. روایت مذکور از شخصی به نام طیار است که از امام صادق (ع) نقل میکند که درباره ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ میفرماید: قَالَ خَسْفٌ وَ مَسْخٌ وَ قَذْفٌ قَالَ قُلْتُ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ قَالَ دَعْ ذَا ذَاکَ قیام القائم»؛ امام فرمود: منظور از فرو رفتن در زمین و مسخ شدن و هدف سنگهای آسمانی قرار گرفتن است. راوی میگوید پرسیدم: ﴿حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ﴾ یعنی چه؟ فرمود: این را فعلا رها کن، این مربوط به قیام قائم (ع) است[۴۶]»[۴۷].
↑این کتاب همان اللوامع القدسیه است که آقا بزرگ تهرانی در دو جای الذریعه اشاره دارد. در یکجا فقط اشاره دارد به لوامع و توضیح نمیدهد؛ اما در لوامع القدسیه توضیح میدهد و میگوید: این شرح فارسی بر من لا یحضره الفقیه است که شامل کتاب طهارت و کتاب صلاة، زکات، حج و زیارات تا آخر ابواب حقوق و فروض الجوارح میباشد و در سه جلد از چاپ خارج شده (فرغ منها ۱۰۶۶ ه -) میفرماید تا اینجا نصف مَن لا یحضر را شرح دادهاند. بعد فرمودند: ربع جلد سوم (از کتاب قضا تا آخر کبائر) را برای شاه عباس الموسوی الصفوی شرح دادند (بعد عرضه الشرح العربی علیه) که همان روضة المتقین است که بر شاه عباس صفوی عرضه میکنند و ایشان خیلی خوشش میآید و به علامه پیشنهاد میکند که شرح فارسی بر آن بنویسید تا دیگران هم استفاده کنند. در سال (۱۰۶۶). بیست سال بعد، لوامع را مینویسند (شرح فارسی من لا یحضر) و صاحبقرانی لقب شاه عباساست.
↑پس فرمانده سپاه سفیانی در بیداء فرود میآید و ندادهندهای از آسمان ندا میدهد ای بیداء، این جماعت را نابود کن! پس در زمین فرو میروند و جز سه نفر کسی از آنها باقی نمیماند؛ الغیبة للنعمانی.
↑چون به بیداء برسد سپاه سفیانی به سویش روانه میشود. پس خداوند به زمین دستور میدهد و زمین آنها را میگیرد؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۵. (درباره اعتبار این حدیث، نک: تأملی در نشانههای حتمی ظهور، ص۱۵۲)
↑«و اگر ببینی هنگامی که کفار به فزع میافتند، پس هیچ راه فراری ندارند و هیچ چیز از خدا فوت نمیشود، بلکه از مکانی نزدیک گرفتار میشوند. و گفتند: به قرآن ایمان آوردم، ولی چگونه از مکانی دور به ایمان توانند رسید؟ با این که قبلا به آن کفر ورزیدند و از مکانی دور آن را نادیده رها میکردند. میان ایشان و آرزوهایشان مانعی افکند، چنانکه با نظایر ایشان از پیش همین رفتار را نمود، همانا آنها در شکی سخت بودند.» سبأ: ۵۱ تا ۵۴.
↑﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾. به زودی آیات خود را هم در آفاق و هم در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد تا آشکار شود که قرآن حق است، آیا این شهادت برای پروردگار تو کافی نیست که او ناظر و گواه بر هر چیز است؟