آسیه در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آسیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
"آسیه" نام همسر رامسس دوم فرعون مصر از "اسی" یا "اسو" اشتقاق یافته است. در کتب لغت "اسی" به معنای اندوه و غصه یا اندوهگین شدن آمده است[۱].
همسر فرعون در قصص اسلامی، آسیه بنت مزاحم معرفی شده و شاید نام وی محرف استات باشد[۲]؛ اگرچه در نژاد آسیه اختلاف نظر وجود دارد، ولی گویند آسیه از تبار بنیاسرائیل بوده و نام وی از اسماء عربی است[۳].
عدهای آسیه را دختر مزاحم بن عبید بن ریان بن ولید قبطی، فرعون زمان دانستهاند[۴]؛ و گروهی دیگر وی را از بهترین زنان بنیاسرائیل، پیامبرزاده و مادر و مددکار مؤمنان میدانند[۵]. برخی هم او را عمه موسی دانستهاند[۶]؛ جمع بین دو نظر این است که آسیه از سوی پدر، قبطی و از سوی مادر از بنیاسرائیل یا به عکس بوده است و برخی معتقدند آسیه ابتدا همسر قابوس بن مصعب بن معاویه بود. هنگامی که موسی به پیامبری رسید، قابوس (فرعون زمان کودکی موسی) از دنیا رفت و برادرش ولید (فرعون غرق شده در نیل) به جای وی نشست و با آسیه همسر برادرش ازدواج کرد [۷].
آسیه به خداوند ایمان داشت و در راه ایمان خود متحمل شکنجهها و شداید گردید. آسیه به برص دچار شده بود و پزشکان از درمان وی ناتوان بودند. کاهنان به فرعون گفتند: در فلان زمان کودکی را در رود نیل در صندوق مییابید که آب دهان او شفای این بیماری است. فرعون، کسانی را برکنار رود نیل بگماشت. هنگامی که صندوق را یافتند، آسیه آب دهان وی را بر برص مالید و بیدرنگ شفا یافت. اطرافیان فرعون گفتند: این همان طفلی است که باید کشته شود، ولی آسیه مانع شد و نام فرزند را موسی (برگرفته از آب و درخت یا فرزند آب) نهاد.
به گفته ثعلبی، کنیزانی که برای شستشو و بردن آب به کنار نیل آمده بودند صندوق حامل موسی را یافته نزد آسیه آوردند. چون آسیه در آن را گشود خداوند محبت او را در دلش افکند و آسیه از فرعون خواست آن کودک را که مایه روشنی چشمانشان شده به او ببخشد[۸]. آسیه با مشاهده معجزه عصای موسی و غلبه وی بر ساحران به او ایمان آورد، ولی ایمان خود را اظهار نمیکرد تا زمانی که همسر حرقیل (خزانهدار فرعون و آرایشگر دخترش) به سبب ایمانش به دست فرعون کشته شد. آنگاه با اعتراض به فرعون و سرزنش وی ایمان خود را آشکار ساخت[۹]. پس از آنکه آسیه ایمانش را آشکار کرد، فرعون او را دیوانه خواند و دستور داد آسیه را به زمین میخکوب کرده سنگی بزرگ را بالای سرش بیاویزند، اگر از ایمانش دست برنداشت، سنگ را بر او بیفکنند [۱۰]. آسیه از ایمان خود دست برنداشت و از خداوند خواست که به جای قصر فرعون، خانهای در جوار رحمت خویش در بهشت برایش بنا کند و او را از فرعون و کفر و ستم وی و اطرافیانش رهایی بخشد﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱۱].
از سلمان فارسی نقل شده که همسر فرعون را زیر آفتاب سوزان شکنجه میدادند و هنگامی که حرارت خورشید او را آزار میداد، فرشتگان با بالهای خود بر او سایه میافکندند[۱۲].
به گفته ابنعباس هنگام شکنجه آسیه، موسی بر وی گذشت. آسیه با اشاره از شکنجهاش به موسی شکایت کرد. موسی او را دعا و خداوند شکنجه را بر وی آسان کرد و آسیه بر اثر شکنجه از دنیا رفت[۱۳].
آسیه پیش از ایمان به موسی(ع)، زنی نیکوکار محسوب میشده و قرآن کریم در برابر زنانی مانند همسران لوط و نوح که با وجود معاشرت و مصاحبت با پیامبران خدا کفر میورزیدند از آسیه به عنوان نمونه زنان پرهیزکار و موحد یاد میکند که به رغم زندگی در محیطی کفرآلود، ایمان خود را به پروردگار رها نکرد[۱۴]؛ خداوند، آسیه را در کنار مریم و مقدم بر او الگوی مؤمنان معرفی میکند ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱۵]. سبب الگو بودن آسیه آن است که ایمان خود را در کنار فرعون حفظ کرد و از همه جاذبههای زندگی دنیا گذشت و جوار رحمت خداوند را بر زندگی در قصر فرعون ترجیح داد و در دعای خود کرامت معنوی (قرب خداوند) و صوری (بهشت) را طلبید[۱۶].
پیامبر اکرم(ص) نیز آسیه را در کنار مریم، خدیجه و فاطمه یکی از چهار زن کامل و برتر عالم و نیز از بهترین زنان اهل بهشت شمرده است[۱۷]؛ پیامبر(ص) آسیه را همراه مریم، خدیجه و فاطمه از زنانی بر میشمرد که به نهایت مراتب کمال رسیدند[۱۸]. طبق روایتی دیگر از پیامبر(ص) در دوران پیش از اسلام سه تن هرگز کفر نورزیدند و حتی یک لحظه به وحی کافر نشدند: مؤمن آل فرعون، علی بن ابی طالب، آسیه همسر فرعون[۱۹].
آسیه در قرآن
در قرآن کریم به نام آسیه تصریح نشده، ولی دو بار از این بانو بدون ذکر نام و با عنوان همسر فرعون یاد شده است: یک بار در جریان گرفتن موسی از آب که با میانجیگری مانع از کشتن طفل گردید و باعث شد که فرعون طفل را به وی ببخشد و با زیرکی مادر موسی را به عنوان دایه برای طفل برگزید ﴿وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۲۰]؛ و در جای دیگر که فرعون از ایمان آسیه آگاه شد و دستور شکنجه وی را صادر نمود. آسیه در حین شکنجه از خداوند، قصری در بهشت در جوار رحمتش درخواست کرد و رهایی از فرعون و اطرافیانش را از خداوند طلب نمود ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۱].
در تورات دو بار در مورد آسیه بحث شده است: یک بار به نام دختر فرعون[۲۲] و جایی دیگر در کتاب اول تواریخ ایام با نام "بتیا" و "بتیه" از او یاد شده است که دختر فرعون و همسر مردی به نام "مرد" بوده است[۲۳].
ابوبکر عتیق نیشابوری به طرح چند سؤال و جواب میپردازد. مثلاً ذیل ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۴] سؤال میکند: چرا آسیه از خدا خانهای در بهشت خواست نه همه بهشت را؟ در جواب بیان میکند: آسیه در آن حال برهنه بود و هیچ غم و اندوهی جز ستر عورت نداشت؛ از این رو از خداوند در بهشت نهفتگی خواست[۲۵].
سید قطب در تفسیر "فی ظلال القرآن" با بیان شرح زندگی آسیه و امکانات موجود در قصر فرعون، تقرب وی به سوی خداوند را ارجمند و با ارزش معرفی میکند و دعای همسر فرعون و جایگاه وی را مانند شخصی میداند که درصدد رهایی یافتن از دنیای فانی و بیارزش و رسیدن به مقامات اخروی و قرب الهی است ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۶]؛ و محبت وارده در قلب آسیه را همچون سلاحی میداند که در برابر فرعون ظهور میکند و دستور وی را در مورد کشتن موسی بینتیجه میسازد ﴿وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۲۷].
علامه طباطبایی نیز ذیل آیه ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۸]، دلیل الگو قرار دادن آسیه برای مؤمنان را به تفصیل بیان میکند و تمامی عبارات را به طور کامل توضیح میدهد[۲۹].
برخی از محققان اروپایی مانند هروتیز، آسیه را با اسناث همسر حضرت یوسف یکی دانسته و این کلمه را تحریفی از آسنث یا آسناث که به آسیه تبدیل شده پنداشتهاند[۳۰]؛آسیه همسر فرعون زمان موسی از زنان پرهیزکار و موحد تاریخ است که در روایات مختلف در شمار برترین زنان عالم محسوب شده است.
نقش آسیه در قرآن همانند نقش دختر فرعون در تورات است. آسیه با قبول موسی به فرزند خواندگی و ممانعت از کشتن شدن او، باعث تحول عظیمی در جهان گردید و عامل ترویج دین شد. همچنین مقاومت و پایداری آسیه حین شکنجه و ثابت قدم بودن در راه ایمان به همراه توکل بر خداوند رمز جاودانگی این شخصیت بزرگ در اسلام گشت.[۳۱]
آسیه در دایره المعارف قرآن کریم
آسیه در قرآن
در قرآن به نام آسیه تصریح نشده؛ امّا با عنوان همسر فرعون دو بار از او یاد شده است: ﴿وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۳۲]، ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۳۳] در تورات دختر فرعون، نجات دهنده موسی و کسی که او را به فرزندی پذیرفت، دانسته شده است[۳۴].[۳۵]
نام و نسب آسیه
همسر فرعون، به اتّفاق مفسّران، آسیه نام داشته است و روایات فراوانی نیز همین نظر را تأیید میکند؛[۳۶] ولی در این که وی از نژاد بنیاسرائیل یا از قبطیان بوده، اختلاف است. به گفته طبری، آسیه دختر مزاحم بن عبید بن ریّان بن ولید قبطی، فرعون زمان یوسف بوده است.[۳۷] مقاتل نیز گفته: از قبطیان فقط سه نفر به موسی ایمان آوردند که یکی از آنان آسیه بود.[۳۸] گروهی دیگر برآنند که وی از بهترین زنان بنیاسرائیل، پیامبرزاده و مادر و مددکار مؤمنان بوده است [۳۹] و برخی او را عمّه موسی دانستهاند؛[۴۰] ولی آلوسی این نسبت را بعید شمرده.[۴۱] جمع بین دو نظر این است که آسیه از سوی پدر، قبطی، و از سوی مادر، از بنیاسرائیل یا به عکس بوده است. به نوشته طبری، آسیه ابتدا همسر قابوس بن مصعب بن معاویه بود. هنگامی که موسی به پیامبری رسید، قابوس (فرعون زمان کودکی موسی) مُرد و برادرش ولید (فرعون غرق شده در نیل) به جای وی نشست و با آسیه، همسر برادرش ازدواج کرد[۴۲]؛ ولی از آیه ﴿قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ﴾[۴۳] برمیآید که فرعونِ غرق شده در نیل، همان فرعونِ زمانِ کودکی موسی است و گفته طبری تضعیف میشود. از سوی دیگر، نامهای نامتناسب با فرهنگ و زبان قبطی، خود میتواند دلیلی بر نادرستی گزارشهای مذکور باشد.[۴۴]
نقش آسیه در حفظ جان موسی
درباره گرفتن موسی از رود نیل و رفتار فرعون با وی، آرای گوناگونی وجود دارد: به گفته برخی، آسیه به بَرَص دچار شده بود و پزشکان از درمان آن ناتوان بودند. کاهنان به فرعون گفتند: در فلان زمان، کودکی را در رود نیل، در صندوق مییابید که آب دهان او شفای این بیماری است. فرعون کسانی را بر کنار رود نیل بگماشت. هنگامی که صندوق را یافتند، آسیه آب دهان وی را بر برص مالید و بیدرنگ شفا یافت. اطرافیان فرعون گفتند: این همان طفلی است که باید کشته شود؛ ولی آسیه مانع شد و به فرعون گفت: ﴿وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۴۵] و موسی اینگونه از مرگ رهایی یافت. آسیه، نام کودک را موسی (برگرفته از میان آب و درخت[۴۶] یا فرزند آب[۴۷]) نهاد[۴۸] این وجه تسمیه از عهد عتیق برگرفته شده است.[۴۹]
نیز گفتهاند: آسیه برای انکار انتساب موسی به بنیاسرائیل، در دفاع از وی گفت: زنان بنیاسرائیل علاقه شدیدی به فرزندانشان دارند و آنها را پنهان میکنند؛ پس چگونه ممکن است آنها را به دریا بیندازند؟[۵۰] به گفته ثعلبی، کنیزانی که برای شست و شو و بردن آب به کنار نیل آمده بودند، صندوق حامل موسی را یافته، نزد آسیه آوردند. چون آسیه درِ آن را گشود، خداوند محبّت او را در دلش افکند. از فرعون خواست آن کودک را که مایه روشنی چشمانشان شده، به او ببخشد. فرعون گفت: میترسم این همان کسی باشد که نابودی ما به دست او است؛ ولی با اصرار آسیه، موسی را به او بخشید.[۵۱]
از امام باقر(ع) نقل شده که آسیه و فرعون برای تفریح در ایام بهار، در خیمهای (قصری)[۵۲] کنار رود نیل به سر میبردند که موسی را یافتند [۵۳] و فرعون با دیدن موسی گفت: چگونه است که این کودک کشته نشده؟ آسیه گفت: تو فرمان کشتن کودکانی را صادر کردهای که امسال به دنیا آمدهاند و این کودک، بیش از یک سال دارد.[۵۴] به گفته بیشتر مفسّران، فرعون ابتدا قصد کشتن موسی را داشت و در مقابل سخن آسیه که این کودک، نور چشم من و تو است، گفت: نور چشم من نیست.[۵۵] از جمله ﴿لَا تَقْتُلُوهُ﴾ نیز برمیآید که آنها قصد کشتن موسی را داشتند؛ همچنین آسیه واسطه میشود تا مادر موسی در مقام دایه پذیرفته شود. از امام باقر(ع) نقل شده که فرعون، ابتدا نمیپذیرفت مادر موسی که از بنیاسرائیل بود، به وی شیر دهد؛ ولی با اصرار آسیه پذیرفت.[۵۶] بار دیگر که فرعون تصمیم گرفت موسی را به قتل برساند، آسیه با زیرکی مانع شد. به گفته علی بن ابراهیم، این بار هنگامی بود که موسی با چنگ زدن به ریش فرعون چند مو از آن را کَند. فرعون به شدّت ناراحت شد و تصمیم گرفت او را بکشد. آسیه گفت: این کودکی است که نمیداند چه میکند. فرعون گفت: خوب میداند. آسیه گفت: دانهای خرما (یاقوت)[۵۷] و حبّهای آتش در برابرش بگذار؛ اگر آن دو را تشخیص داد، تو راست میگویی. او چنین کرد و به موسی گفت: بخور. موسی دست به طرف خرما برد؛ ولی جبرئیل، دستش را به طرف آتش گرداند. موسی آتش را گرفت و در دهان گذاشت[۵۸] (و همین سوختن زبان، سبب لکنت زبان او شد)[۵۹] و بدین وسیله رهایی یافت.[۶۰]
ایمان آسیه
آسیه، با مشاهده معجزه عصای موسی و غلبه وی بر ساحران به او ایمان آورد؛[۶۱] ولی ایمان خود را اظهار نمیکرد تا زمانی که همسر حزقیل (خزانهدار فرعون و آرایشگر دخترش) به سبب ایمانش به دست فرعون کشته شد؛ آن گاه، با اعتراض به فرعون و سرزنش وی، ایمان خود را آشکار ساخت.[۶۲] براساس روایتی از پیامبر(ص) اگر فرعون هم میگفت: موسی نور چشم من است، خدا او را چون آسیه هدایت میکرد.[۶۳] از این حدیث استفاده میشود که زمینه ایمان آسیه، پیشتر فراهم بوده است. در روایتی، آسیه، پیش از ایمان به موسی زنی نیکوکار شمرده شده است.[۶۴] جابر از پیامبر(ص) نقل کرده که سه نفر (مؤمن آل یاسین، علی بن ابیطالب(ع) و آسیه همسر فرعون) حتّی یک لحظه به وحی کافر نشدند[۶۵].[۶۶]
شکنجه و شهادت آسیه
پس از آنکه آسیه ایمانش را آشکار کرد، فرعون او را دیوانه خواند. آسیه گفت: من دیوانه نیستم. خدای من و تو و همه جهانیان کسی است که آسمان، زمین، کوه و دریا را آفرید. فرعون بر او خشم گرفت و او را از خود راند. آسیه در پاسخِ نصیحت پدر و مادرش که از وی میخواستند با فرعون که به عقیده آنان خدای آسمان و زمین بود، مخالفت نکند، گفت: اگر او خدای آسمان و زمین است، بگویید برای من تاجی بسازد که آفتاب در پیش، ماه در پشت و ستارگان بر گرد آن باشند. گفتند: او نمیتواند. آسیه گفت: خداوند بر این کار توانا است.[۶۷] نیشابوری میگوید: هنگامی که آسیه، خبر قتل آرایشگر را شنید، به فرعون گفت: وای بر تو! چه چیز تو را این قدر در مقابل خداوند بزرگ گستاخ کرده است؟ فرعون گفت: شاید تو نیز دیوانه شدهای! آسیه گفت: دیوانه نشدهام؛ بلکه به پروردگار خود و تو و همه جهانیان ایمان آوردهام.[۶۸]
به روایت ابوالعالیه، هنگامی که فرعون از ایمانِ آسیه آگاه شد، از سران دربارش درباره آسیه نظر خواست و همگی او را ستودند. فرعون گفت: او پروردگاری جز مرا عبادت میکند. آنها قتل آسیه را پیشنهاد کردند.[۶۹] فرعون دستور داد آسیه را به زمین میخکوب کرده، سنگی بزرگ را بالای سرش بیاویزند؛ اگر از ایمانش دست برداشت، به قصر فرعون باز گردد و همچنان همسر وی باشد و گرنه سنگ را بر او بیفکنند.[۷۰] آسیه از ایمان خود دست برنداشت و از خداوند خواست که به جای قصر فرعون، خانهای در جوار رحمت خویش در بهشت برایش بنا کند و او را از فرعون و کفر و ستم او و نیز از عُمّال ستمکارش رهایی بخشد: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۷۱] بیشتر مفسّران، عمل فرعون را به کفر و گمراهی یا به ستم و شکنجه او تفسیر کردهاند و در روایتی از ابنعباس، به آمیزش تفسیر شده؛[۷۲] ولی ابنعطیه این نظر را ضعیف دانسته است.[۷۳] خداوند، دعای آسیه را اجابت کرد و خانهاش را در بهشت که از درّ و مروارید ساخته شده بود، به او نشان داد و آسیه با مشاهده آن خندید. فرعون که نظارهگر بود گفت: از دیوانگی این زن تعجب نمیکنید؟ در حالی که او را شکنجه میدهم، میخندد؛[۷۴] آن گاه سنگ را رها کردند؛ امّا پیش از فرود آمدن سنگ، روح از بدنش جدا شده بود.[۷۵] از سلمان فارسی نقل شده که همسر فرعون را زیر آفتاب سوزان شکنجه میدادند و هنگامی که حرارت خورشید او را آزار میداد، فرشتگان با بالهای خود بر او سایه میافکندند.[۷۶] به گفته ابنعبّاس، هنگام شکنجه آسیه، موسی بر وی گذشت. آسیه با اشاره از شکنجهاش به موسی شکایت کرد. موسی او را دعا، و خداوند، شکنجه را بر وی آسان کرد و آسیه بر اثر شکنجه از دنیا رفت[۷۷].[۷۸]
دیگر فضایل آسیه
در آیه ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۷۹] خداوند آسیه را در کنار مریم و مقدّم بر او، الگوی مؤمنان معرّفی میکند. سبب الگو بودن آسیه آن است که ایمان خود را در کنار فرعون حفظ کرد[۸۰] و از همه جاذبههای زندگی دنیا گذشت و جوار رحمت خداوند را بر زندگی در قصر فرعون ترجیح داد و در دعای خود، کرامت معنوی (قرب خداوند) و صوری (بهشت) را طلبید.[۸۱] در روایات نیز از آسیه به نیکی یاد شده است. پیامبراکرم(ص)، آسیه را در کنار مریم، خدیجه و فاطمه علیهاالسلام یکی از چهار زن کامل و برتر عالم و نیز از بهترین زنان اهل بهشت شمرده است.[۸۲] پیامبر(ص) به نقل ابوموسی، آسیه را به همراه مریم و خدیجه و فاطمه علیهاالسلام از زنانی میشمرد که به نهایت مراتب کمال رسیدند.[۸۳]
نقل شده که آسیه، به همراه حوّا، مریم و مادر موسی برای کمک به وضع حمل فاطمه بنت اسد داخل کعبه شد و آسیه، علی(ع) را پس از تولّد در پارچهای پیچید [۸۴] و هنگام تولّد فاطمه (دختر پیامبر) آسیه به همراه ساره، مریم و خواهر موسی، برای کمک به خدیجه نزد وی آمدند.[۸۵] آسیه، همدم خدیجه در بهشت [۸۶] و از همسران بهشتی پیامبر دانسته شده است.[۸۷] نقل شده که هنگام وفات خدیجه، پیامبر به وی گفت: هنگامی که بر هووهای خود، مریم، کلثوم خواهر موسی و آسیه، همسر فرعون وارد شدی، سلام مرا برسان.[۸۸] امام حسین(ع) هنگام دفن امیرمؤمنان، آسیه را به همراه فاطمه و حوّا و مریم در حال ندبه بر ایشان مشاهده کرد.[۸۹] از پیامبر(ص) نقل شد که حوا در روز قیامت، درحالیکه آسیه بااو است، در میان هفتاد هزار حوریه به استقبال فاطمه میآید [۹۰].[۹۱]
منابع
- کدخدایی، مرضیه السادات، مقاله «آسیه»، دانشنامه معاصر قرآن کریم
- دشتی، سید محمود، مقاله «آسیه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
پانویس
- ↑ فرهنگ معاصر، آذرنوش.
- ↑ اعلام قرآن، ص۴۸۳.
- ↑ معارف و معاریف، ج۱، ص۲۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۹۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۷۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۳۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۹۵.
- ↑ اعلام قرآن، ص۱۰۴.
- ↑ روض الجنان، ج۲۰، ص۲۶۸.
- ↑ جامع البیان، ج۲۵، ص۶۵۵.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۳۲.
- ↑ اعلام قرآن، ص۱۰۷.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ص۳۹۸.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۵۷۸.
- ↑ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۳۵.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۵۷۳.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ص۳۹۸.
- ↑ «و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمییافتند (که چه میکنند)» سوره قصص، آیه ۹.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ سفر خروج، فصل دوم، آیه ۱۰، ۱۰۴.
- ↑ کتاب اول تواریخ ایام، فصل چهارم، آیه ۱۸، ۷۶۳.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر سورآبادی، ج۴، ص۲۶۴۳.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ «و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمییافتند (که چه میکنند)» سوره قصص، آیه ۹.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۵۷۸-۵۷۵.
- ↑ دانشنامه ایران و اسلام، ج۱، ص۹۷.
- ↑ کدخدایی، مرضیه السادات، مقاله «آسیه»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۴۸-۴۹.
- ↑ «و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمییافتند (که چه میکنند)» سوره قصص، آیه ۹.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ کتاب مقدّس سفر خروج، ۲: ۱ ـ ۱۰.
- ↑ دشتی، سید محمود، مقاله «آسیه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۴۷ و ج ۱۳، ص ۵۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۷۸.
- ↑ قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.
- ↑ روحالمعانی، مج۱۱، ج ۲۰، ص ۷۱.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۱.
- ↑ «(فرعون) گفت: آیا در کودکی تو را نزد خود نپروردیم و سالهایی از عمرت را نزد ما نگذراندی؟» سوره شعراء، آیه ۱۸.
- ↑ دشتی، سید محمود، مقاله «آسیه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
- ↑ «و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمییافتند (که چه میکنند)» سوره قصص، آیه ۹.
- ↑ لسانالعرب، ج ۱۳، ص ۲۲۲.
- ↑ الجواهر، مج ۷، ج ۱۴، ص ۲۱.
- ↑ روضالجنان، ج ۱۵، ص ۱۰۱.
- ↑ کتاب مقدّس سفر خروج، ۲: ۱۰.
- ↑ کشفالأسرار، ج ۷، ص ۲۷۷.
- ↑ قصص الانبیا، ص ۱۴۹.
- ↑ نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.
- ↑ نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۷۸.
- ↑ روضالجنان، ج۱۵، ص۱۰۱؛ عرائس المجالس، ثعلبی، ص ۱۴۹.
- ↑ نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.
- ↑ کشفالأسرار، ج ۶، ص ۱۱۸؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳.
- ↑ قمی، ج ۲، ص ۱۳۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳؛ کشفالأسرار، ج ۶، ص ۱۱۹.
- ↑ دشتی، سید محمود، مقاله «آسیه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۴۷۹.
- ↑ کشفالأسرار، ج ۱۰، ص ۴۸۶؛ روضالجنان، ج ۲۰، ص ۲۶۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۳۷۸؛ الکشّاف، ج۳، ص۳۹۴.
- ↑ نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۴.
- ↑ الخصال، ص ۱۷۴.
- ↑ دشتی، سید محمود، مقاله «آسیه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
- ↑ روضالجنان، ج ۲۰، ص ۲۶۸.
- ↑ عرائسالمجالس، ثعلبی، ص ۱۶۶.
- ↑ قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۲، ص۱۱۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۴۷۹.
- ↑ المحررالوجیز، ج ۱۶، ص ۵۷.
- ↑ قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۲۱۸؛ قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.
- ↑ عرائسالمجالس، ثعلبی، ص ۱۶۷.
- ↑ دشتی، سید محمود، مقاله «آسیه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
- ↑ «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص ۵۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۴۴ و ۳۴۵.
- ↑ التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲.
- ↑ صحیح بخاری، ج۴، ص۲۶۴؛ الکشّاف، ج۴، ص۵۷۳؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص ۴۸۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۱۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳.
- ↑ الدّرالمنثور، ج ۸، ص ۲۹۹.
- ↑ الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۲۲۹؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۰ و ۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۲، ص ۳۰۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۷.
- ↑ دشتی، سید محمود، مقاله «آسیه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.