نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
اقتصاد، در لغت عرب به معنای میانهروی و اعتدال[۱] و در اصطلاح، مطالعه روش تخصیص منابع فیزیکی و انسانی کمیاب در میان خواستههای نامحدود یا مقاصد رقیب است[۲][۳].
پیش گفتار
مسلمانان در مکه به علل گوناگون همچون تحریماقتصادی، بدرفتاری مشرکان و... درآمد مناسبی نداشتند و هنگام هجرت به مدینه به دلیل مخفی بودن هجرت، هیچ کدام از اموال شخصی را همراه خود نبردند و در کنار مسجدپیامبر(ص) منزل گزیدند. پیامبر(ص) برای بهبود وضعیت اقداماتی انجام داد که به سبب آن، رفاه نسبی برای همه ایجاد شد؛ به گونهای که در سالهای بعد؛ همین افراد؛ صاحب مسکن، شغل و درآمد شدند و علاوه بر تأمین مخارج خود، در آمد اضافی داشتند[۴] تا آنجا که در سال نهم هجری به پرداخت زکات، موظف شدند[۵][۶].
بستن قرارداد مساقات و مزارعه میان مهاجران و انصار؛ با ورود مهاجران به مدینه، انصار قصد داشتند، نیمی از اموال خود را به آنها بدهند که پیامبر(ص) آنها را از این عمل بازداشت و قرارداد مساقات و مزارعه را بین آنها برقرار کرد[۹]. با این عمل، علاوه بر اشتغال زایی و ازدیاد محصول زراعی و باغی، در آمد عمومی بالا رفت[۱۰].
جزیه: غیر مسلمانانی که زیر پرچماسلام از امنیت جانی، مالی، امور رفاهی و خدماتی بهرهمند شده بودند، اما نمیخواستند مسلمان شوند، مالیاتی را با عنوان جزیه میپرداختند[۱۸]. رسول خدا(ص) از اهل ایله که سیصد مرد بودند، سالانه سیصد دینارجزیه میگرفت[۱۹][۲۰].
خمس: هر مسلمانی باید یک پنجم هر مالی را که از طریق حلال کسب میکند، از مال خود خارج کند. تأثیر خمس در اقتصاداسلامی مانند مالیات، نسبی است. چنین خصوصیتی باعث میشود، میزان سود و رکود کنترل شود و در حقیقت، خمس، نوعی تثبیت کننده خودکار است و از آنجا که خمس بر سود خالص تعلق میگیرد، اصل افزایش تولید به خطر نمیافتد. در امور تولیدی، ابتدا تمام هزینههای تولید از سود ناخالص، کم میشود و باقی مانده آن که سود خالص است به هر میزانی که باشد، خمس خواهد داشت[۲۲][۲۳].
انفال: مالکیت دولت بر معادن، جنگل ها، چراگاه ها، زمینهای بایر و وسایل اختصاصی پادشاهان را مالکیت بر انفال گویند[۲۴][۲۵].
رفاهی: یکی از وظایف مهم پیامبر(ص) تأمین امور اجتماعیمردم و به اصطلاح امروز، بیمه بود که ایشان قسمتی از درآمد بیت المال را برای افراد بیبضاعت صرف میکرد تا بتوانند زندگی خود را تأمین کنند[۳۰].
زیربنایی: از دیگر هزینههای حکومت، امور زیربنایی مانند: تقسیم اراضی برای خانه سازی، اختصاص محلی برای بازار، احداث حمام عمومی و... است[۳۱][۳۲].
پیامبر(ص) برای رفاه اقتصادیمردم اقداماتی انجام داد که در ابتدا به آنها اشاره شد؛ اما ایشان برای جلوگیری از تورم، حل مشکل بیکاری، تشویق به کار، ترغیب به ارزان فروشی و تعیین محل مناسبی برای بازار، دستورها و راهکارهایی نیز بیان کرده است[۳۳].
جلوگیری از تورم
از مهمترین عوامل گرانی، وجود واسطه گریهای غیرمفید و مؤثرترین عامل در جلوگیری از تورم، حذف دلالهاست.پیامبر(ص) در این باره فرموده است: "به استقبال کالا نروید تا به بازار وارد شود"[۳۴].
با کم شدن واسطه غیر مفید، از افزایش قیمتها جلوگیری میشود؛
صاحب کالا به علت بیخبری از قیمت کالا در بازار، زیان نمیبیند؛
با ورود کاروانیان به شهر، جنس، در بازار عرضه میشود و در اختیار همه مردم قرار میگیرد، نه در اختیار یک عده خاص در بیرون از بازار[۳۵][۳۶].
راهکار دیگر، نهی از احتکار است. پیامبر(ص) میفرماید: "هر کس خواربار را چهل روز احتکار کند، بیگمان از خدا بیزاری جسته و خدا نیز از او بیزاری جسته است"[۳۷][۳۸].
نقل شده است، روزی مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و کمک خواست؛ حضرت فرمود: "هرکس از ما کمک بخواهد، ما او را یاری میکنیم و اگر بینیازی بورزد، خداوند او را بینیاز میکند." این فرد تا سه بار نزد پیامبر(ص) آمد و همین سخن را شنید. پس، این شخص، با اطمینان و اعتماد به نفس گفت: "به خدا تکیه میکنم" و با این نیت، تیشهای قرض گرفت و به جانب صحرا رفت و مقداری هیزم جمع کرد و فروخت؛ او چند روز بعد توانست ابزار کار فراهم کند و وی باز هم به کار خود ادامه داد تا اینکه صاحبسرمایه شد[۴۳][۴۴].
ترغیب به ارزان فروشی
روزی پیامبر(ص) به کسی که جنس را ارزانتر از قیمت بازار میفروخت، فرمود: "آیا برای ثواب، این کار را میکنی؟" آن شخص پاسخ مثبت داد. رسول خدا(ص) نیز به او چنین مژده داد: "هر کس که بکوشد و بازار را رواج دهد، مانند کسی است که در راه خداپیکار کرده است"[۴۵][۴۶].
تعیین محلی برای بازار
پیامبر(ص) به اینکه بازار در کجا تشکیل شود نیز توجه داشت. روزی مردی نزد پیغمبر آمد و گفت: "محلی را برای بازار در نظر گرفتهام، آیا به دیدن آن میآیید؟" پس آن حضرت برخاست و همراه وی رفت تا به آن محل رسید و آن را پسندید و فرمود: "این جا خوب بازاری است؛ زیان ندارد و خراج هم بر شما در نظر گرفته نمیشود"[۴۷][۴۸].
رشوهخواری :اسلام، رشوه را در هر شکلی محکوم کرده است. روزی به پیامبر(ص) خبر دادند که یکی از فرماندهانش رشوهای به شکل هدیه را پذیرفته است؛ پس آن حضرت بر آشفت و فرمود: "چرا چیزی را که حق تو نیست، میگیری؟" او در پاسخ گفت: "آن چه گرفتم، هدیه بود"؛ پیامبر(ص) فرمود: "اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلی نباشید، آیا مردم به شما هدیه میدهند؟!" سپس دستور داد هدیه را به بیت المال برگردانند و او را برکنار کنند[۴۹][۵۰].
غش در معامله: غش، پوشاندن معایب تولید برای کسب سود بیشتر است؛ به بیان دیگر، غش در معامله یعنی فروختن جنسی که با چیز دیگر مخلوط است، در صورتی که آن چیز، معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار چیزی نگوید[۵۴]. پیامبر(ص) فروشنده را هم از این کار نهی کرده است و میفرماید: "از ما نیست کسی که در معامله با مسلمانان غش کند. خداوند، برکت روزی او را میبرد و راه معاش وی را میبندد و او را به خودش واگذار میکند"[۵۵][۵۶].
↑طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۶۸ - ۱۷۲؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۴۲۱ - ۴۷۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۱۹ - ۱۷۲.
↑المغازی، ج ۱، ص ۷۱ وص ۳۷۷؛ الطبقات الکبری، ج ۲ ص ۷؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۶۶ - ۲۶۷ و ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص ۹۲.
↑شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۴۴۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۰.
↑الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۶۴ - ۲۶۵؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۲۵۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۹، ص ۸ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۷۶.
↑ابن حبان، صحیح، ج ۱۱، ص ۳۹۹، مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۸؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۴۲۵ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۵۸.