حجة الوداع در معارف و سیره نبوی
مقدمه
از امام صادق (ع) روایت شده است که: "رسول اکرم (ص) در مدت ده سالی که در مدینه بود، حج به جا نیاورد تا اینکه آیه کریمه: ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ...﴾[۱] نازل شد. پس، رسول اکرم (ص) عازم حج شد و به منادیان دستور داد با صدای رسا به مردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر (ص) میخواهد به مکه رود و حجّ بگزارد. همه مردم مدینه و اهل جبال و بادیهنشینان از این خبر آگاه شده و جمع آمدند. رسول اکرم (ص) چهار روز مانده به آخر ذیقعده حرکت کرد و هنگامی که به "ذیالحلیفه" رسید، ظهر شد. آن حضرت در آنجا غسل کرد و حرکت کرد تا به مسجد شجره رسید در آنجا نماز ظهر را خواند و برای حجّ احرام بست. سپس به راه افتاد تا به بَیداء، نزدیک میل اوّل رسید. مردم، در دو ردیف برای او صف کشیدند. سپس، ایشان لبّیک حجِّ افراد را گفت و ۶۶ یا ۶۴ شتر برای قربانی همراه آورد تا آنکه ساعات آخر روز چهارم ذیحجّه به مکّه رسید و هفت دور کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم (ع) دو رکعت نماز خواند. سپس به طرف حجر الأسود باز گشت و بر آن دست کشید؛ جایی که در آغاز طواف خود نیز آن را لمس کرده بود؛ بعد فرمود: "صفا و مروه از شعائر خدایند؛ از جایی آغاز کنید که خداوند، آغاز کرده است".
مسلمانان میپنداشتند سعی میان صفا و مروه از کارهای ساختگی مشرکان است اما خداوند متعال، این آیه را نازل فرمود: "صفا و مروه از شعائر خداوندند. پس کسی که به حج یا عمره میرود، اشکالی بر او نیست که میان آن دو را طواف کند". سپس رسول اکرم به صفا آمد و بالای آن رفت و به رُکن یمانی رو کرده، خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد؛ به اندازهای که سوره بقره با آرامش خوانده شود. سپس به سوی مروه روان شد و در آنجا نیز به اندازه توقّف در صفا ایستاد تا آنکه از سعی خود فارغ شد. آن حضرت پس از فراغت از سعی بین صفا و مروه، در مروه ایستاد و به مردم رو کرد و حمد و [[ثنای الهی]] را به جا آورد و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود: "این، جبرئیل است که و با دست به پشت سر خود اشاره کرد که به من فرمان میدهد که دستور دهم: هر که قربانی همراه نیاورده است، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیشتر میدانستم، آنچنان میکردم که به شما دستور میدهم؛ ولی من، قربانی همراه آوردهام و برای کسی که قربانی آورده است، روا نیست که از احرام در آید تا آنکه قربانی به محلّ خود برسد". مردی گفت: "آیا از احرام در آییم، در حالی که هنوز از عبادات خویش فراغت نیافتهایم؟!" فرمود: "آری"؛ پس مردی از میان جمعیت برخاست و با حالت انکار گفت: "آیا ما با عنوان حاجیان بیرون آییم، در حالی که از سر ما آب میچکد (یعنی غسل جنابت کرده باشیم)؟" آن حضرت به او فرمود: "تو پس از این گفته، هرگز ایمان نخواهی آورد!" سپس سراقة بن مالک از جا برخاست و گفت: ای رسول خدا! احکام دین را به ما چنان بیاموز که گویی امروز آفریده شدهایم [و هیچ نمیدانیم]. اکنون به ما بگو این حکم، مخصوص همین سال است یا برای آینده هم هست؟" رسول اکرم (ص) فرمود: "این حکم، ابدی و تا روز قیامت است. "سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد فرمود: "عمره و حج این چنین باهماند و عمره جزو حج شد تا روز قیامت".
امام صادق (ع) فرمود: بعد، وقتی رسول اکرم (ص) و یارانش به مکّه رسیدند، به منزل هیچکس نرفتند و بیرون شهر مکه منزل کردند تا روز هشتم که رسول اکرم (ص) دستور داد تا مردم غسل کنند و برای حجّ احرام ببندند و تلبیه گویند. رسول اکرم (ص) و یارانش لبیک گویان برای حج حرکت کردند تا اینکه به "منی" رسیدند. در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالی که مردم به دور آن حضرت جمع بودند.
عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را از این کار مانع میشدند؛ زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهی دیگر باز میگشتند تا اینکه خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾[۲]. پس از نزول آیه، رسول اکرم (ص) دستور داد آنها از مزدلفه به سوی عرفات حرکت کند و این امر، مخالف تصور قریش بود که رسول خدا (ص) مانند آنها حرکت کند. سپس، رسول اکرم (ص) به صحرای عرفات وارد شد و در مکانی به نام "غره" که وسط آن صحرا بود، نزدیک کوههای اراک، خیمه خود را بر پا کرد و مسلمانان نیز گرد آن حضرت خیمه زدند. وقتی ظهر شد، آن حضرت (ص) غسل کرد و تلبیه را ترک گفت و به محل نماز آمد و در آنجا مردم را موعظه و احکام و اوامر و نواهی الهی را بیان کرد و سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند. سپس از آنجا حرکت کرد و به موقف عرفات رسید و در آنجا ایستاد. مردم نیز دور آن حضرت ایستادند و شترها را خواباندند. پس حضرت به آنها فرمود: "همه این بیابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من ایستاده و شترم را خوابانده ام." مردم هم پراکنده شدند تا اینکه خورشید غروب کرد. آن گاه پیامبر خدا (ص) دستور حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را باز با یک اذان و اقامه خواندند. حضرت در آنجا ماند تا اینکه نماز صبح را نیز به جا آورد.
سپس رسول خدا (ص) دستور افراد ناتوان بنیهاشم عجله کنند و شبهنگام، جلوتر از دیگران به سوی منی حرکت کنند؛ ولی فرمود، تا خورشید طلوع نکرده است، جمره عقبه را رمی نکنند. وقتی هوا روشن شد، رسول خدا (ص) و مسلمانان به سوی منی کوچ کرده، به منی یا وارد شدند و جمره عقبه را رمی میکردند و شترهایی را که پیامبر اکرم (ص) آورده بود (۶۴ یا ۶۶ شتر) و قربانیهای علی (ع) که ۳۴ یا ۳۶ شتنر بود، در آنجا قربانی کردند و رسول خدا (ص) فرمود: "از هر قربانی، کمی بگیرید." سپس آنها را در دیگ پختند و حضرت با علی (ع) از آن خوردند و گوشت و پوست همه قربانیها را صدقه دادند.
سپس رسول خدا (ص) به زیارت بیت الله رفت و بعد به سوی منی باز گشت و تا آخر روزهای تشریق (سیزدهم ماه) در آنجا ماند و هر روز سه جمره را رمی کرد و از آنجا حرکت کرد تا به بیابانهای اطراف مکه رسیدند. در این هنگام، عایشه جلو آمد و گفت: "سایر زنان شما حج و عمره را انجام دادند و من حج را انجام دادهام." پیغمبر (ص) او را با برادرش، عبدالرحمن بن ابی بکر به "تنعیم" (محلی خارج مکه که برای احرام عمره بدانجا میروند) فرستاد و او در آن جا برای عمره مفرده، محرم شد و به سوی کعبه رفت و طواف کرد و دو رکعت نماز طواف خواند، در مقام ابراهیم و بین صفا و مروه سعی کرد و نزد رسول اکرم (ص) آمد و همان روز از مکه حرکت کردند. آن حضرت، به مسجد الحرام داخل نشد و طواف نکرد؛ بلکه از بالای مکه وارد شد و از پایین مکه محله "ذی طوی" خارج شد..."[۳][۴].
منابع
پانویس
- ↑ «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار..». سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ «سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۴۵ - ۲۴۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۵۴ - ۴۵۷ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۶-۵۳۰.