انسان‌شناسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

واژه «انسان‌شناسی» ترجمه اصطلاح Anthropologie است که از ریشه یونانی Anthropos به معنی انسان گرفته شده است. این واژه برای اولین بار توسط ارسطو برای علمی مورد استفاده قرار گرفت که در جهت شناخت انسان تلاش می‌کند[۱]. اصطلاح انسان‌شناسی نخستین بار در کشورهای انگلیسی‌زبان در ابتدای قرن بیستم رایج شد و و به شاخه‌ای علمی درباره موضوع انسان اطلاق می‌شد که در پی مطالعه این موجود و زندگی اجتماعی او در مفهومی بسیار گسترده بود.

سال ۱۳۴۹ شمسی، اصطلاح انسان‌شناسی در ایران، معادل کلمه آنتروپولوژی به مفهوم وسیع کلمه؛ یعنی مطالعه عمومی انسان، شامل مطالعه جسمانی، تاریخی، باستانی، اجتماعی و فرهنگی به‌کار رفت[۲]. آنچه که از این واژه در این مقاله مورد نظر می‌باشد، معنایی متفاوت از معنای ذکر شده است. شناخت انسان در اینجا شامل مطالعه در مورد ابعاد و شئون وجودی انسان (ابعاد مادی و معنوی)، شناخت کمال و سعادت واقعی او و راه‌های وصول به آن می‌باشد. در این اصطلاح خاص که قابل تطبیق بر بحث از معرفت نفس یا خودشناسی مطرح در متون دینی است، انسان از این جهت مورد بحث و توجه قرار می‌گیرد که موجودی کمال‌پذیر است و هدفی والا و متعالی برای او تعریف شده است. این موجود می‌تواند با تأمل در وجود خود و یافتن عواملی که در فطرتش برای وصول به آن هدف اصلی قرار داده شده است و توجه به کشش‌هایی که در درونش نسبت به آرمان‌های بلند انسانی وجود دارد، در جهت رسیدن به اهداف والای انسانی و کمال و سعادت حقیقی‌اش گام بردارد[۳].

البته انسان از حیثیت مورد اشاره، موضوع بحث و بررسی اندیشمندان حوزه‌های مختلف فکری از قبیل فلاسفه و حکما، عرفا، متکلمین، مفسرین و... بوده است. در این مجال انسان از دیدگاه شخصیتی جامع و بی‌نظیر مانند امام خمینی مورد بررسی قرار می‌گیرد. شخصیتی که در مباحث فلسفی، کلامی، تفسیری، سیاسی، فقهی، عرفانی، اصولی و جامعه‌شناسی دستی داشته، بلکه صاحب نظر بوده و تمام دیدگاه‌های خود را در این زمینه، در چارچوب تعالیم اسلامی ارائه می‌کرده است، شخصیتی که توانست به بسیاری از مباحث و دیدگاه‌های خود در مورد انسان جامه عمل بپوشاند. بدون شک، اندیشه هر متفکری در حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... مبتنی بر برداشت‌ها و تفسیر وی از انسان و جایگاه او در نظام هستی است. امام خمینی یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان و متفکران جهان اسلام در دوره معاصر بود که تفکرات او از تأثیرگذارترین اندیشه‌ها بر جریان‌های فکری و اجتماعی مسلمانان و حتی غیرمسلمانان به شمار می‌رود. بحث از انسان یکی از مباحث مهم و کلیدی در آثار امام خمینی است؛ به گونه‌ای که در غالب آثار خود به گونه‌ای به آن پرداخته است؛ لذا بررسی نگاه ایشان به انسان و جایگاه او در نظام عالم از اهمیت زیادی برخوردار است.[۴]

ضرورت شناخت انسان

سؤال از خدا، انسان و نظام خلقت، همیشه به عنوان سه سؤال اساسی برای انسان مطرح بوده است. در این میان، توجه به انسان و شناخت او از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، تا آنجا که دعوت به شناخت انسان به عنوان مخلوقی پیچیده، از تعالیم اصلی بسیاری از ادیان و حتی مکاتب فلسفی، عرفانی بوده است. در تعالیم دینی ما شناخت انسان، پرفایده‌ترین شناخت‌ها[۵] و از سوی دیگر عدم شناخت انسان، مساوی با جهل به همه چیز دانسته شده است[۶].

البته مراد از شناخت انسان، شناختی همه جانبه و عمیق نسبت به انسان است؛ به این معنا که علاوه بر علم به هستی خود و لزوم زندگی انسانی، علم به خالق خود و کمال و سعادت خود و راه وصول به آن هم داشته باشد. او باید بداند زندگی بدون فضیلت و معرفت و خداشناسی ارزشی ندارد و زندگی او باید همیشه توأم با تعقل و تفکر و اندیشه باشد[۷]؛ چراکه مَثَل انسان در این زندگی، مثل بازرگانی است که با سرمایه خود داد و ستد می‌کند و فقط در صورتی می‌تواند به سود بالایی دست یابد که ارزش سرمایه و کالایی را که خرید و فروش می‌کند، به خوبی بداند. در غیر این صورت ممکن است در مدت زمان اندکی نه تنها سودی کسب نکند، بلکه اصل سرمایه خود را نیز از دست داده، ورشکست گردد.

شناخت دقیق انسان باعث تصحیح نگرش ما نسبت به معارف دینی از قبیل توحید، نبوت، معاد و حتی معارف بشری از قبیل علوم تجربی و انسانی می‌شود. به بیان دیگر همه براهین لازم برای اثبات توحید، نبوت، معاد و عقاید حقه شیعی به طور وضوح در نفس انسانی موجود است به گونه‌ای که با شناخت کامل از خود، به استدلال‌های لازم برای اثبات این عقاید دست خواهد یافت[۸].

بر همین اساس، شرایع توحیدی - به ویژه اسلام - بر لزوم شناخت انسان و تزکیه و تصفیه نفس آدمی تأکید فراوان دارند. روایاتی از قبیل «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[۹] این نکته را متذکر می‌شوند که تا انسان خودش را نشناسد، هرگز نمی‌تواند به شناخت از خدای خود دست یابد. چنین تعبیراتی در مورد هیچ موجود دیگری به غیر از انسان به کار نرفته است[۱۰].

دلیل این مطلب آن است که آنچه که در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده، نشانه‌های علم و قدرت و حکمت خداست و در میان مخلوقات هیچ پدیده‌ای به اندازه انسان دارای اسرار و حکمت نیست. ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ[۱۱].؛ و در زمین و در وجود خود شما آیاتی برای اهل یقین است. به تعبیر عرفا انسان، جلوه گاه نور حق تعالی[۱۲]، مظهر اسم اعظم الهی[۱۳]، مظهر جمیع اسماء الهی[۱۴]، جامع کون کبیر[۱۵]، نسخه ملک و ملکوت[۱۶] و... است؛ لذا اگر انسان خودش را بشناسد، ذات اقدس اله را بهتر و آسان‌تر می‌شناسد و به اسماء و صفات و افعال و آثار خداوند شناخت و معرفت پیدا می‌کند[۱۷].

شناخت انسان از خود، اگر به صورت حضوری باشد، زمینه آگاهانه شدن معرفت حضوری نسبت به خدا را فراهم خواهد کرد و اگر به صورت حصولی باشد، طریقی برای شناخت حصولی نسبت به خداوند متعال خواهد بود[۱۸]. شناخت حضوری از طریق عبادت و تزکیه نفس و سلوک عرفانی حاصل می‌شود و معرفت حصولی نیز با تأمل و تدبر در اسرار و حکمت‌هایی که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است، محقق خواهد شد. مادامی که بنده مشغول انجام طاعت حق تعالی و شناختن عیب‌های خود و ترک چیز‌هایی که در دین خدا مورد نهی قرار گرفته‌اند باشد، از آفات برکنار و غرق در دریای رحمت الهی خواهد بود که نتیجه آن رسیدن به گوهرهای حکمت و بیان است؛ اما اگر عالم به عیوب خود نباشد و گناهان خود را به فراموشی سپرده، غرور و خودپرستی وجود او را فرا گرفته باشد، هرگز به رستگاری و فلاح دست نخواهد یافت[۱۹].

البته این نکته قابل تذکر است که شناخت کامل انسان از توان انسان‌های عادی خارج بوده، فقط برای اولیای الهی که توفیق حق یار آنهاست، ممکن خواهد بود. غالب انسان‌ها به دلیل حب نفس شدید، گرفتار هواها و خواهش‌های نفسانی بوده، به دلیل غلفت از خود نمی‌توانند به چنین شناختی دست یابند و در نتیجه در صدد رفع عیوب خویش نیز نخواهند بود[۲۰][۲۱]

جایگاه انسان‌شناسی

بحث از انسان در جهانبینی اسلامی از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و به عنوان یکی از مباحث مهم و کلیدی منظومه بینشی مسلمانان به حساب می‌آید. دلیل این مطلب آن است که در منظومه فکری اسلام، شناخت صحیح انسان و قابلیت‌ها و توانایی‌های او مبنا و پایه همه فعالیت‌های فردی و اجتماعی انسان بوده، اهداف او در زندگی را رقم زده، جهت‌گیری لازم برای وصول به این اهداف را نیز به دنبال خواهد داشت. در نظام انسان‌شناسانه اسلام، انسان خلیفه خداوند در روی زمین است که باید در مسیر رضایت خداوند حرکت کرده به مقام قرب الهی دست یابد. برخی از اندیشمندان اسلامی از این خلیفه الهی با عناوینی از قبیل؛ جامع تمام جهات عالم[۲۲]، نسخه عالم وجود[۲۳]، شامل عالم غیب و شهود[۲۴]، عصاره و خلاصه عالم هستی[۲۵]، غایت عالم خلقت[۲۶]، جلوه‌گاه نور حق تعالی[۲۷]، مظهر اسم اعظم الهی[۲۸]، مظهر جمیع اسماء الهی[۲۹]، جامع کون کبیر[۳۰]، نسخه ملک و ملکوت[۳۱] و... یاد می‌کنند.[۳۲]

جستارهای وابسته

  1. حقیقت انسان
  2. نیازمندی‌های انسان
  3. منزلت انسان
  4. ارتباط انسان با خدا
  5. تکامل انسان
  6. عنایات خدا به انسان
  7. اختیار انسان
  8. نیروهای انسان
  9. هدایت انسان
  10. موانع رشد انسان
  11. تربیت انسان
  12. تمایلات انسان
  13. امتحان انسان
  14. سعادت و شقاوت انسان
  15. زندگی انسان
  16. ارتباط انسان با مردم
  17. ارتباط انسان با خود
  18. بزرگ‌سالی انسان
  19. علم و جهل انسان
  20. ضعف‌های انسان
  21. سرشت انسان
  22. فطرت انسان
  23. طبیعت مشترک انسان
  24. ارتباط خدا با انسان
  25. روح انسان
  26. نفس انسان
  27. تکالیف انسان
  28. خلقت انسان
  29. آزادی انسان
  30. امور تأثیرگذار در روح و جسم انسان
  31. امتیاز انسان

منابع

پانویس

  1. فربد، محمدصادق، مبانی انسان‌شناسی، ص۳.
  2. روح الامینی، محمود، مبانی انسان‌شناسی، ص۲۷ - ۲۹.
  3. مصباح یزدی، خودشناسی برای خودسازی، ص۴-۵.
  4. میرزایی، رضا، مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۲۵.
  5. آمدی، غررالحکم، ص۱۷۲؛ علی (ع): «معرفة النفس أنفع المعارف».
  6. آمدی، غررالحکم، ص۵۹۸؛ پیامبر (ص): «لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفة نفسه جاهل بکل شیء».
  7. امین‌زاده، محمدرضا، انسان در اسلام، ص۱۰.
  8. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۰.
  9. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲، ص۳۲، ح۲۲.
  10. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۲.
  11. «و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است * و (نیز) در خودتان، آیا نمی‌نگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۰ و ۲۱.
  12. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
  13. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.
  14. امام خمینی، سرالصلوة، ص۲۲-۲۳.
  15. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۷۸.
  16. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۷-۸.
  17. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۳.
  18. مصباح یزدی، شرح جلد هشتم اسفار، جزء اول، ص۲۳-۲۴.
  19. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۰۰.
  20. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۸.
  21. میرزایی، رضا، مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۲۷.
  22. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸ ص۴۱۱.
  23. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۵۴.
  24. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱۹.
  25. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۶۸؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۳.
  26. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۶۲.
  27. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
  28. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۷.
  29. امام خمینی، سرالصلوة، ص۲۲ - ۲۳.
  30. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۷۸.
  31. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۷-۸.
  32. ر. ک: میرزایی، رضا، مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۲۹.