امام صادق از دیدگاه اهل سنت
مقدمه
شخصیت علمی و عملی امام(ع) چنان بود که حتی عنصر معاصرت مانع از ستایش بزرگان اهل سنت نشد و او را از روزگار خود تا به امروز به دانش فراوان، اخلاق و کردار نیکو، خوشرویی، سخنسنجی، بخشش، عبادت بسیار، احترام به مخالف، رعایت روابط اجتماعی و دوری از دنیازدگی ستوده و از مشایخ بزرگان اهل سنت و محدثان بهنام خود یاد کردهاند. مقام علمی و عملی امام صادق(ع) چنان بود که برخی از بزرگان اهل سنت، مرجعیت علمی حضرت را پذیرفته بودند و مسائل خود را از ایشان میپرسیدند. در اینجا از برخی شخصیتهای معاصر با تبارها و گرایشهای مختلف یاد میشود که ستایش آنان، مبنای ستایش کسانی مانند جاحظ (م۲۵۵ق)، زبیر بن بکار (م ۲۵۶ق)، ابن حبان (م ۳۵۴ق)، ابونعیم اصفهانی (م ۴۳۰ق)، شهرستانی (م۵۴۸ق)، ابن طلحه شافعی (م۶۵۲ق)، ابن خلکان (م۶۸۱ق)، ذهبی(م۷۴۸ق) و ابن حجر (م۸۵۲ق) شده است.
ابوحنیفه (۸۰ - ۱۵۰)، کابلی تبار، نخستین امام از امامان چهارگانه اهل سنت و در شمار مخالفان فکری امام صادق(ع) بود که وقتی امام(ع) سختترین مسائل او را پاسخ داد، گفت: «فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدهام» و استدلال کرد که او عالمترین مردم به دیدگاههای مختلف عالمان است[۱].
در بازخوانی تمجید ابوحنیفه از امام(ع) نکاتی در خور توجه است: یکی اینکه او به رغم صُحُفی[۲] پنداشتن امام(ع) و اختلاف در مبانی فکری و فقهی، حضرت را صاحبنظری دقیق و آگاه به آرای صاحبنظران میدانست. دیگر آنکه او با تفکر اهل حدیث و خوارج و نیز سیاستهای امویان و عباسیان همسویی نداشت. از این رو، علویان را که در برابر حکومتها بودند، دوست میداشت و از آنان حمایت میکرد[۳].
مالک بن انس(۹۳ - ۱۷۹)؛ او از حِمیَریان ساکن مدینه، دومین امام اهل سنت و صحابی امام صادق(ع)[۴] است. مالک پس از تجربه نهصد استاد و گواهی هفتاد فقیه برجسته بر دانش او[۵] و به رغم اختلاف فکری با امام صادق(ع)، حضرت را ستود و گفت که کسی را در فضل، دانش و تقوا برتر از جعفر بن محمد(ع) ندیدهام[۶]. همچنین گوید که پیوسته امام(ع) را در حالت روزه، نماز یا ذکر پروردگار دیده و حضرت از بزرگان عُبّاد و مهتران زُهّادی بود که از پروردگار خویش بیم داشت. او پرحدیث، پاکیزه مجلس و پر فایده بود. با گفتن «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ» چنان رنگ صورتش تغییر میکرد که شناخته نمیشد و به گاه گفتن تلبیه، چنان گلوگیر میشد، که نزدیک بود از مرکب فرو افتد[۷]. او حضرت را عالمی مورداعتماد در نقل روایت پذیرفته بود و میگفت: «ثقه برای من حدیث کرده است»[۸].
سبب اعتماد و تمجید مالک، افزون بر دانش و زهد امام(ع)، بیزاری حضرت از غالیان و نداشتن سودای خلافت بود؛ زیرا مالک، رابطه خوبی با عباسیان نداشت، اما با آنان مدارا میکرد و در قیام نفسزکیه، با اکراهی خواندن بیعت عباسیان سبب پیوستن مردم به قیام شد[۹]. سبب دیگر اعتماد و تمجید مالک را باید در برخورد اخلاقی امام(ع) با مخالفان فکری جستجو کرد که حضرت هیچگاه آنان را متهم نمیکرد و از خود نمیراند، به گونهای که مالک گفت: هرگاه به ملاقات او میرفتم، احترام میکرد، من را مورد توجه قرار میداد، بالشی تقدیم میکرد و میفرمود: «تو را دوست دارم»[۱۰].
عبدالله بن شبرمه ضبی (۷۲ - ۱۴۴)، فقیه عربتبار کوفه، گوید جعفر بن محمد(ع) دروغ نمیگفت[۱۱] و ابن ابیلیلی (۷۴ - ۱۴۸) مفتی و قاضی عربتبار کوفه و موصوف به فقیهترین شخص روی زمین[۱۲] امام(ع) را حجت خدا بر خلق خدا میدانست[۱۳].
عمرو بن عبید بصری (۸۰ - ۱۴۴) فارسیتبار و بزرگ معتزلیانِ نخستین نیز نزاع علمی با امام(ع) را محکوم به شکست میشمرد[۱۴].
سفیان ثوری قریشی (۹۷ - ۱۶۱)، ملقّب به «امام الحُفّاظ»، از صوفیان نخستین[۱۵]، پشتیبان زید بن علی(ع)، زید و مخالف فکری امام صادق(ع) و نیز مخالف خلفای عصرش بود[۱۶]. سفیان که در حدیث «امیر المؤمنین» و در دانشِ فقه «افقه» خوانده میشد، از امام صادق(ع) حدیث آموخت[۱۷] و سخنان امام(ع) را به گوهر تشبیه کرد[۱۸]. گستره آگاهی امام(ع)[۱۹] همراه با گشادهرویی حضرت در برخورد با وی سبب اعتماد سفیان شد.
شهرستانی (م۵۴۸ق) علل جایگاه بلند امام(ع) را در میان بزرگان اهل سنت در عبارتی کوتاه چنین بیان کرده است: او دانش دینی گسترده، دانایی فراگیر در دانششناسی، بیرغبتی کافی به دنیا و پارسایی کمالیافته در دوری از خواهشهای نفسانی داشت[۲۰].
نکته اینکه، هر اندازه این تعریفها بیشتر باشد، این پرسش جدیتر است که چرا تعریفکنندگان تفکر امام(ع) را نپذیرفتهاند و چگونه رابطه دانش، امامت و هدایت را تفسیر کردهاند؟ به نظر میرسد که پذیرش والامقامی و جایگاه علمی در نگاه آنان از مرجعیت سیاسی و امامت تفکیکپذیر بوده است، به ویژه که در مبانی فکری، شیوه دریافت دانش و استدلال با حضرت اختلاف داشتند. افزون بر آن، گویا عوامل دیگری نیز در رویکرد مثبت آنان تأثیر داشته است، از جمله ایجاد فضای باز سیاسی و فرهنگی در سالهای پایانی عصر اموی و سالهای آغازین عصر عباسی که منجر به ایجاد مکاتب، فرق و مذاهب مختلفی شد.
با این حال و به رغم مقبولیت علمی امام صادق(ع) نزد بزرگان اهل سنت، بخاری در کتاب صحیح خود از آن امام(ع) روایت نقل نکرده است، در حالی که او انواع مختلف حدیث ضعیف را نقل کرده و از راویان ضعیف، متهم و بدعتگذار نیز روایت آورده است[۲۱].[۲۲]
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲
پانویس
- ↑ مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۸۰؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۲۵۸.
- ↑ صحفی کنایه از استاد ندیدن و اخبار را از روی صحیفههای پدران روایت کردن است. امام صادق(ع) صحفی بودن را دانشی به ارث برده از انبیای پیشین و امتیاز خود میدانست (کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۶۴).
- ↑ ر.ک: زید بن علی، مسند، ص۷؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۹ و ۲۴۳؛ زمخشری، الکشاف ج۱، ص۳۰۹؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۹ و ۳۵۷.
- ↑ طوسی، رجال، ص۳۰۲.
- ↑ ابن عبدالبر، الانتقاء، ص۱۰ - ۲۱.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۶۳۶.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۶۳۶.
- ↑ قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۵۵۸.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۷۳ و ۱۹۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۹۰.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۲۳۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۰۶؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۵۸؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۸۷ و ۳۳۵.
- ↑ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۸۵ - ۲۸۷.
- ↑ طوسی، رجال، ص۲۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۴.
- ↑ مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۹۱ – ۹۳؛ ج۱۱، ص۱۶۴ و ۱۶۶.
- ↑ قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۲۹۹.
- ↑ جاحظ، الرسائل السیاسیة، ص۴۵۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۴.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ ر.ک: معارف و دیگران، مقایسه ملاکهای گزینش روایات بخاری و الکافی، ص۶ - ۲۰.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲ ص ۲۶۶.