امام صادق در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام صادق(ع) امام ششم مسلمانان روز هفدهم ربیع الاوّل سال۸۳ در مدینه متولد شد. پدر ایشان امام محمد باقر (ع) و مادرشان ام فَرْوَه بود. ابوعبدالله کنیه ایشان و صادق، صابر، فاضل از القاب مشهور او بود. سال ۱۱۴ هجری به امامت رسید که سی و چهار سال طول کشید. ایام امامتشان مصادف با خلفای اموی و عباسی همچون "هشام بن عبدالملک" و "منصور دوانیقی" بود. کشمکش‌های سیاسی و مذهبی، ویژگی بارز روزگار امام است.

از آنجا که بخش عظیمی از امامت آن حضرت همزمان با گسترش دعوت عباسی و درگیری‌های سیاسی و نظامی خاندان‌های اموی و عباسی بود، بهترین و مناسب‌ترین موقعیت برای تقویت پایه‌های اعتقادی و مذهبی تشیع فراهم گردید و امام (ع) با استفاده از این موقعیت، بزرگ‌ترین نقش را در گسترش افکار و اندیشه‌های شیعی و پرورش شاگردان در رشته‌های مختلف علوم اسلامی ایفا کرد.

امام صادق (ع) به دستور منصور دوانیقی مسموم و در روز ۲۵ شوّال سال ۱۴۸ هجری در شصت و پنج سالگی به شهادت رسید و پیکر مقدس او در مدینه میان قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

ولادت

امام صادق(ع) صبحگاه جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع‌الاول[۱]سال هشتادوسوم[۲]، در دوره خلافت ولید بن عبدالملک(۸۶ - ۹۶ق) و به نقلی سال هشتاد، مشهور به عام الجُحاف[۳] در مدینه دیده به جهان گشود. برخی سال ۸۶ را پذیرفته‌اند[۴] که بازتابی در میان اخبار ندارد. روایت ابوبصیر سال هشتاد و سوم را تأیید می‌کند؛ زیرا به گفته او، امام(ع) ۳۴ سال پس از پدر زیست و در سال ۱۴۸ ق در ۶۵ سالگی به شهادت رسید[۵] و بدین ترتیب امام صادق(ع) در میان ائمه(ع) طول عمر بیشتری داشت. حضرت دوازده و به نقلی پانزده سال با امام سجاد(ع) (م ۹۶ق) و نوزده سال با امام باقر(ع) (م ۱۱۴ق) زیست[۶]. امام باقر (ع) او را خیر البریة (بهترین مردم) و از مصادیق ﴿الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ[۷] می‌دانست[۸].[۹]

پدر و مادر

امام(ع) از پدر و مادر قریشی بود، با این تفاوت که از پدر نسب به هاشم می‌برد، ولی مادر آن حضرت، فاطمه[۱۰]یا قریبه[۱۱] مکنّی به أمّ‌فَروَه بود. أمّ‌فَروَه دختر قاسم بن محمد بن ابی‌بکر و اسماء دختر عبدالرحمان بن ابی‌بکر بود[۱۲]. امام صادق(ع) مادرش را مؤمن، پرهیزکار و نیکوکار وصف کرد و فرمود: خداوند نیکوکاران را دوست دارد. أمّ‌فَروَه افزون بر شخصیت اخلاقی، از راویان حدیث بود و امام صادق(ع) از مادرش از امام سجاد(ع) روایت کرده که من برای شیعیان گناهکار هزار مرتبه در روز و شب دعا می‌کنم. بنابر خبر دیگری، أمّ‌فَروَه در طواف کعبه، حجرالاسود را با دست چپ استلام کرد. طواف‌کننده‌ای گفت: در سنت خطا کردی و او پاسخ داد ما از دانش تو بی‌نیازیم[۱۳].[۱۴]

نام، کنیه و القاب امام(ع)

نام حضرت، جعفر و کنیه وی ابوعبدالله و به نقلی ابواسماعیل یا ابوموسی است. صادق مشهورترین لقب امام(ع) است و خَصیبی نخستین مؤلفی است که از لقب‌های صابر، طاهر و فاضل، قاهر، تام، کامل، مُنجی نیز نام برده است[۱۵]. پس از وی ابن خَشّاب به سه لقبِ صابر، طاهر و فاضل بسنده کرده[۱۶] و همین سه لقب در میان شرح‌حال‌نگاران بعدی شهرت یافته، به گونه‌ای که برخی تصریح کرده‌اند که امام سه لقب داشته است[۱۷]. با این حال، در قرون میانی لقب‌های قائم و کافل[۱۸] یا باقی و فاطر[۱۹] افزوده شده است. این القاب، صرف نظر از اینکه در چه دوره و با چه فضای فکری سیاسی شکل گرفته باشد، به ابعاد شخصیتی و نقش امام صادق(ع) اشاره دارد. در اینکه چرا به آن امام صادق(ع) گفته شده، دلایلی با خاستگاه کلامی یا تاریخی بیان شده است.

بر پایه روایاتی، اهل آسمان‌ها او را صادق(ع) می‌نامند[۲۰] و رسول خدا(ص) وی را صادق(ع) نامید؛ زیرا پنجمین نسل وی «جعفر کذّاب» ادعای دروغ خواهد کرد[۲۱]. برخی خاستگاه این نام‌گذاری را نزاع میان امام صادق(ع) و مردی از عباسیان دانسته‌اند که برای داوری نزد قبر رسول خدا(ص) رفتند و از قبر ندایی بر آمد که جعفر، صادق(ع) است[۲۲]. ابوالفرج اصفهانی از پیشگویی امام(ع) در همایش ابواء برای خلافت منصور یاد کرده و افزوده است که منصور پس از خلافت، حضرت را صادق(ع) نامید[۲۳].

ابن شهر آشوب پیشگویی امام(ع) را از آشکار شدن قبر امیرالمؤمنین(ع) در زمان خلافت منصور، سبب خرسندی وی و لقب دادن صادق(ع) به حضرت دانسته است[۲۴]. البته بر پایه روایتی منصور مخالف آشکار شدن قبر بوده است[۲۵].

سمعانی صادق را لقبی برآمده از سوی فقیهان و محدثان معاصر حضرت، در ستایش راست‌گویی آن امام(ع) دانسته[۲۶] و از طریق او به دیگر منابع راه یافته و اَسَدحیدر صادق را وصف منزلت علمی و حدیثی دانسته است[۲۷].[۲۸]

همسران

بنا بر گفته شیخ مفید، امام(ع) شش همسر، شامل یک علوی تبار و پنج أمّ‌ولد داشت. از میان همسران به نام فاطمه نواده امام مجتبی(ع)[۲۹] یا امام سجاد(ع)[۳۰] و نیز حمیده بَربَریّه مادر امام کاظم(ع) اشاره شده است. گویند امام(ع) تا زمانی که فاطمه زنده بود، همسر دیگری انتخاب نکرد و مانند رسول خدا(ص) و امام علی(ع) رفتار کرد که تا خدیجه(س) و فاطمه(س) زنده بودند، با دیگری ازدواج نکردند[۳۱].

حمیده[۳۲] و به نقلی نُباته[۳۳] دختر صاعد بَربَری[۳۴] از خاندانی شریف در مغرب جهان اسلام را به دلیل نسبت سرزمینی، «مغربیه» یا «اَندُلسیّه» و به سبب نسبت نژادی «بَربَریّه» نامیده[۳۵] و او را لؤلؤه[۳۶] (پوشیده در صدف) و «مُصَفّاة»[۳۷] (پاک از آلودگی‌ها) نیز گفته‌اند. دو لقب اخیر اشاره به کراماتی دارد که به سبب آن، دوشیزگی حمیده در دوران کنیزی حفظ شده است. او به مسائل فقهی حج آگاهی داشت و امام صادق(ع) مردم را به وی ارجاع می‌داد. همچنین او مورد اعتماد امام(ع) در امور مالی و کمک‌کار آن امام(ع) در ادای حقوق اجتماعی مردم مدینه بود[۳۸].[۳۹]

فرزندان

امام(ع) ده فرزند شامل هفت پسر به نام‌های اسماعیل (بزرگ‌ترین پسر)، عبدالله، موسی(ع)، اسحاق، محمدِ دیباج (حریر، کنایه از زیبایی)، عباس و علی و سه دختر به نام‌های اسماء (امّ‌فروه)، فاطمه کبری و فاطمه صغری داشت[۴۰]. ابن طلحـه، بـدون یادکرد از عباس، فرزندان امام را هفت تن شامل یک دختر دانسته است: اسماعیل، عبدالله، موسی، اسحاق، محمد، علی و أمّ‌فَروَه[۴۱]. سِبط ابن جوزی از پسری به نام یحیی نیز برای امام صادق(ع) یاد کرده[۴۲] که در این صورت، حضرت هشت پسر و سه دختر داشته است.

پس از امام کاظم(ع)، بیشترین اخبار درباره اسماعیل، عبـدالله و علی است. اسماعیل را برخی عابدترین و محبوب‌ترین فرزند امام(ع) و برخی همسو با غالیان و مورد نکوهش امام(ع) دانسته‌اند[۴۳]. برخی جانشینی وی را باور داشتند و حضرت بدون کفش و عبا در تشییع جنازه او حاضر شد و چندین مرتبه صورت او را برای مردم آشکار کرد تا پندار جانشینی او را از اذهـان عمومی بزداید[۴۴].

عبدالله تفکر مرجئه[۴۵] داشت، چندان مورد احترام پدر نبود و به دلیل فرزند بزرگ‌تـر بـودن، ادعای امامت کرد و به زودی یارانش را از دست داد[۴۶]. محمد فرزند دیگر امام به سبب زیبایی به دیباج (حریر) معروف شد. او فردی باتقوا و سخاوتمند بود و به رغم عابد بودن و داشتن تقـوای شخصی، گرایش زیدی داشت و به همراه زیدیان در مکـه علیـه مـأمـون قـیـام کـرد و شکست خورد[۴۷]. علی فرزند کوچک امام(ع)، جَدّ سادات عُرَیضی[۴۸] از راویـان مـورد اعتماد، در شمار صحابیان امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) و مؤلف کتابی به نام «مسائل» بود و تا عصر امام هادی(ع) زیست[۴۹]. سه مزار در عُریض، سمنان و قم به او منتسب است[۵۰].

سرگذشت تاریخی

۱۲ سال از عمر حضرت در عصر امامت امام سجاد (ع) و بعد از آن ۱۹ سال با امام باقر (ع) سپری شد و ایام امامتش مصادف با خلافت هشام بن عبدالملک، و ولید بن یزید بن عبدالملک و یزید بن ولید بن عبدالملک و ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد، از خلفای اموی و سفاح و منصور دوانیقی، از خلفای عباسی بوده است[۵۱]. کشمکش‌های سیاسی و مذهبی، ویژگی بارز روزگار امام صادق (ع) است[۵۲].

امام و جریانات سیاسی

عصر امامت حضرت صادق (ع) از پرآشوب‌ترین دوره‌های تاریخ اسلام بود و قیام‌های بنی العباس در سراسر عالم اسلام با شعار "الرضا من آل محمد" جریان داشت، و برخی از علویان و شیعیان که از حقیقت امر مطلع نبودند فریفته این شعار می‌شدند. امام صادق (ع) در جمع علویان که با تنی چند از بنی العباس در ابواء اجتماع کرده بودند و برای محمد بن عبدالله بن حسن به عنوان مهدی موعود بیعت می‌گرفتند حاضر شد و آنان را از قیام منع کرد و متذکر شد محمد بن عبدالله مهدی موعود نیست و برنده اصلی ماجرا بنی العباس هستند و محمد به دست آنان کشته می‌شود[۵۳].

امام صادق (ع) دعوت ابوسلمه خلال را که از سران قیام عباسی بود، رد کرد و در پاسخ نامه وی نوشت: "نه تو از یاران من هستی و نه زمان، زمان من است"[۵۴] پس از پیروزی بنی عباس، فشار سیاسی بر شیعیان چندین برابر شد و امام، شیعیان را به تقیه سفارش می‌کرد و منصور در مدینه جاسوسانی داشت که در پی شناسایی شیعیان و کشتن آنان بودند[۵۵]. مفضل بن عمر نقل می‌کند منصور به حاکم مکه و مدینه، حسن بن زید، پیام داد که خانه جعفر بن محمد را آتش بزن. او نیز خانه امام صادق (ع) را آتش زد. در و راهروی منزل آتش گرفت. امام صادق (ع) پا بر آتش می‌نهاد و در آن راه می‌رفت و می‌فرمود: من فرزند ریشه‌ها و رگ‌های خاک و زمینم؛ من فرزند ابراهیم خلیل الله هستم[۵۶]. این یکی از مشکلات و تهدیدهایی است که منصور عباسی اعمال کرده است[۵۷].

عصر شکوفایی شیعه

روزگار امامت امام صادق (ع) را عصر شکوفایی تشیع دانسته‌اند. حکومت اموی در روزگار امامت حضرت صادق (ع) رو به ضعف نهاده بود و عباسیان کم‌کم قدرت می‌یافتند و در این میان، مجالی دست یافت تا امام صادق (ع) تعالیم راستین دینی را به مردم نشان دهد و آنان را از دانش خویش بهره‌مند سازد. بدین‌سان، حوزه علمی گسترده‌ای پدید آمد و بیش از چهار هزار نفر به دست امام (ع) تربیت یافتند[۵۸].

امام (ع) در شاخه‌های گوناگون معارف بشری شاگردانی تربیت کرد که هر یک به تنهایی با هزاران دانشمند برابری می‌کردند و در شاخه تخصصی خود پهلوانان علمی را به زانو در می‌آورند. کدام مکتب قادر است شاگردی همچون هشام بن حکم که در دوران جوانی علمای بزرگ و متکلّمان با تجربه را شکست داد و آنان را در مناظرات علمی محکوم کرد. تا این دوره چهارچوب کلّی معارف اسلامی موجود بود؛ امّا بیان تفصیلی آن و تفکیک شاخه‌های مختلف امام صادق (ع) این کار بزرگ را انجام داد و از آن پس مرزهای فقه اسلام، حکمت، تفسیر و علوم قرآنی، عقاید و کلام ادبیات، عرفان و علوم باطنی و حتّی علوم تجربی کاملاً مشخص شد؛ طوری که برای هیچ پژوهشگری فهم این علوم مختلف دشوار نیست، خلاصه چهارچوب کلّی و اصول اسلام در این دوره، تفصیل یافت و مدوّن شد و از این پس تمام معارف اسلامی (کلّیات و تفاصیل اصول و فروع آن) در اختیار جامعه بشری قرار گرفت[۵۹].

امام و مقابله با جریان‌های انحرافی

امام صادق (ع) با دوگونه انحراف رو به رو بود: یکی دینی و دیگری سیاسی، هر چند هر دو از اساس و بنیان یکسان بودند. انحراف سیاسی از سال‌ها پیش آغاز گشته بود؛ زمانی که حکومت مسلمانان به دست نااهلان افتاد و اهل بیت پیامبر (ص) از سیاست کنار نهاده شدند. اینک، هر چند حکومت از خاندان بنی امیه بیرون می‌رفت، اما همچنان بر زور و زر و ستم استوار بود.

انحراف دینی، از انحراف سیاسی خطرسازتر بود. در روزگار امام صادق (ع) فرقه‌ها و نحله‌های فقهی و کلامی جدیدی سر بر آوردند و در قلمرو اندیشه جامعه اسلامی جولان دادند و بدعت‌ها نهادند و کژی‌ها آفریدند[۶۰]. امام صادق (ع) با این دو گونه انحراف به مبارزه برخاست. امام (ع) در مواجهه با حکومت و تغییر و تحول آن، نه راه تأیید در پیش گرفت و نه مقابله مستقیم. در روایتی از آن امام همام (ع) آمده است: "هر کس نام خویش را در دفتر فرزندان سابع [عباسیان‌] بنویسد، خداوند روز قیامت، او را به صورت خوک مبعوث می‌کند"[۶۱]. امام صادق (ع) راه مبارزه مستقیم را نیز انتخاب نکرد؛ زیرا مسلمانان آماده قبول ولایت امامان (ع) و دفاع از آنان نبودند[۶۲].

روایاتی در دست است که گواهی می‌دهند شمار شیعیان راستین و جان بر کف اندک بوده و امام (ع) به هیچ روی از نیروی نظامی لازم برای قیام برخوردار نبوده است[۶۳]. ابن‌شهرآشوب نقل کرده است که سهل بن حسن خراسانی بر امام صادق (ع) وارد شد، سلام کرد و نشست و گفت: یا ابن رسول الله! شما اهل بیت امامت هستید، چه چیز شما را از قیام و گرفتن حقّ خود باز می‌دارد، در حالی که صد هزار نفر از شیعیان شما حاضرند در رکاب شما شمشیر بزنند؟ حضرت فرمود: ای خراسانی! بنشین "رعی الله حقّک"، آن‌گاه به خدمت‌گزار خود فرمود: تنور را گرم کن، سپس فرمود: ای خراسانی! برخیز و داخل تنور بنشین، عرض کرد: ای آقای من یابن رسول الله! از من در گذر و مرا با آتش عذاب نکن، فرمود: از تو گذشتم. در این حال هارون مکی کفش‌ها را انداخت و در تنور نشست. امام (ع) شروع کرد با خراسانی درباره خراسان سخن گفتن، مانند کسی که از نزدیک همه چیز را مشاهده می‌کند. آن‌گاه فرمود: ای خراسانی! برخیز و به داخل تنور نگاه کن. می‌گوید: نگاه کردم دیدم هارون چهار زانو در تنور نشسته است، سپس از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد. حضرت فرمود: در خراسان چند نفر مانند این مرد وجود دارد؟ پاسخ داد: به خدا قسم یک نفر هم مانند او پیدا نمی‌شود! حضرت فرمود: در زمانی که پنج نفر یاور وجود نداشته باشند ما قیام نمی‌کنیم و ما به وقت آن از هرکس داناتریم"[۶۴].[۶۵]

راهبرد امام صادق (ع) برای مواجهه با چنین وضعیتی، راه‌اندازی نهضت فکری و علمی بود. این نهضت در روزگار امام باقر (ع) آغاز گشت و به دست امام صادق (ع) به اوج رسید. امام صادق (ع) میان توده‌های مردم نفوذ کرد و پایگاه‌هایی برای نشر آموزه‌های بنیادی اسلام آفرید و بدین‌سان، هزاران اندیشمند شیعی تربیت یافتند و هریک سفیری گشتند برای تبلیغ تعالیم شیعی؛ کسانی همانند: حمّاد بن عیسی، معاویة بن عمّار، جابر بن یزید جُعفی، ابوحمزه ثمالی، زرارة بن اعین، ابان بن تغلب، فُضیل بن یسار، هشام بن حکم، مؤمن طاق، محمد بن مسلم و جابر بن حیان[۶۶]. بسیاری از عالمان اهل سنّت، از جمله ابوحنیفه، مالک بن انس، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، و شعبه بن حجاج نیز شاگرد ایشان بوده‌اند[۶۷].

تأثیر کوشش‌های امام صادق (ع) در نشر تعالیم شیعی چنان است که فقه شیعی را "جعفری" نامیده‌اند. امام (ع) افزون بر اینکه شاگردانی برای پاسخ به شبهه‌های گروه‌هایی همانند غلات، زندیقان و اهل رأی پرورانید، خود نیز با مناظره و مباحثه رو در رو، کژی‌ها و گمراهی‌های آنها را آشکار می‌ساخت[۶۸].[۶۹]

هر چند نهضت فرهنگی در اولویّت برنامه‌های حضرت قرار داشت، امّا معنی این سخن آن نیست که امام از سایر جبهه‌ها غفلت کرده باشد. خیر! او مبارزات سیاسی و مقابله با هیئت حاکمه را نیز از محورهای فعالیّت خود قرار داد، مزاحمت‌های گاه و بی‌گاه منصور دوانیقی و فراخوانی حضرت و تهدید به قتل او به طور مکرّر حاکی از برخورد سیاسی امام با حکّام جور است که سرانجام نیز به شهادت او توسّط منصور منجر شد. در مبارزه با حکّام تا جایی پیش رفت که به پیروان خود فرمود: "به آنان (حکّام منحرف) در ساختن مسجد یاری نکنید". از طرفی مقابله عملی با بعضی فرقه‌های منحرف همچون صوفی‌گری نیز به دنبال اقدامات امام باقر (ع) در برنامه امام صادق (ع) بود. امام باقر (ع) افرادی همچون محمّد منکدر را متوجّه اشتباه خود کرد و امام صادق (ع) افرادی همانند سفیان ثوری را.

حضرت نه تنها در دوران حیات، مکتب اسلام را به طور کلّی بیمه کرد که توطئه‌های دشمن در جهت ضربه زدن به جریان امامت را برای بعد از مرگ خود نیز خنثی نمود. منصور دوانیقی به حاکم مدینه نوشت: به عنوان تعزیت و تسلیت‌گویی به منزل امام صادق (ع) برو، وصیت‌نامه حضرت را بخواه و هر کسی را که وصیّ قرار داده بود فی‌المجلس گردن بزن تا مسئله امامت برای همیشه از بین برود. حاکم پس از گشودن وصیّت‌نامه دید امام (ع) پنج نفر را وصیّ خود مقرّر فرموده است؛ منصور، حاکم مدینه، عبدالله افطح (فرزند بزرگ‌تر حضرت) ام‌حبیبه و موسی بن جعفر (ع). حضرت با آموزش شیوه تقیّه و پنهان‌کاری به اصحاب خود از وارد شدن ضربه مهلک بر نهضت جلوگیری می‌کرد. به معلی بن خنیس سفارش کرد: "ای معلی! امر ما را پنهان دار و هرگز آشکار مکن"[۷۰][۷۱].

امامت و ولایت

آغاز امامت حضرت صادق (ع) سال ۱۱۴ ه. است که سی و چهار سال طول کشید[۷۲]. مقام امامت امام صادق (ع) از طرق متعدد ثابت شده است. پیامبراسلام (ص) در حدیث مشهور جابر انصاری، امام صادق (ع) را ششمین وصی و خلیفه خویش خوانده و مصداق آیه اولی الامر دانسته است[۷۳]. از امام سجاد (ع) نیز نقل کرده‌اند که امام پس از خویش را حضرت باقر (ع) و سپس حضرت صادق (ع) معرفی کرده است. در این روایت یکی از اصحاب می‌پرسد: "چرا او را صادق گویند؟ مگر نه این است که شما اهل‌بیت همگی اهل راستی و صدق‌اید؟" امام سجاد (ع) پاسخ می‌دهد: "آری؛ ولی یکی از نوادگان فرزندم نیز جعفر نام دارد که به دروغ مدعی امامت می‌شود. بدین روی جعفر بن محمد را صادق لقب می‌دهند تا از مدعی کذاب بازشناخته گردد"[۷۴]. همچنین در روایتی از امام باقر (ع) خطاب به محمد بن مسلم آمده است: "پس از من، امام تو جعفر بن محمد است. از دین او پیروی کن و از دانش او بهره برگیر"[۷۵].[۷۶].

مواریث پیامبران و اهل‌بیت نزد امام صادق (ع)

مطالعه مصادر روایی امامیه نشان می‌دهد امام صادق (ع) علاوه بر اشیائی از رسول خدا (ص) مانند خاتم[۷۷]، عمّامه[۷۸] پرچم[۷۹]، لواء[۸۰]، شمشیر[۸۱]، زره[۸۲] و عصای آن حضرت[۸۳]، کتاب جامعه امیرالمؤمنین (ع)[۸۴]، مصحف فاطمه زهرا (س)[۸۵]، جفر احمر[۸۶] و جفر ابیض[۸۷] را نیز به عنوان میراث اهل بیت در اختیار داشته است. از گفت‌وگوی امام با ابوحنیفه چنان برمی آید که آن حضرت با آنکه احتیاجی به عصا نداشت، اما گاهی از باب تبرک، با عصای رسول خدا (ص) قدم برمی‌داشت[۸۸].

افزون بر مواریث یادشده، صحف ابراهیم (ع)[۸۹] پیراهن یوسف (ع)[۹۰]، الواح موسی (ع)[۹۱] و خاتم سلیمان (ع)[۹۲] نیز به عنوان مواریث انبیای سلف از جانب رسول خدا (ص) به آن حضرت به ارث رسیده بود. بنابر پاره‌ای از گزارش‌ها، امام صادق (ع) برخی از مواریث یاد شده را بیّنه امامت معرفی نمود و آن را یکی از وجوه امتیاز امام بر سایر خلق برشمرد[۹۳].

صحیفه سجادیه نیز یکی دیگر از مواریث اهل‌بیت است که به املای امام سجاد (ع) و خط امام باقر (ع) و در حضور آن حضرت نگاشته شد[۹۴]. بنابر گزارش متوکل بن هارون، امام صادق (ع) پس از شهادت یحیی بن زید، نسخه‌ای دیگر از صحیفه سجادیه را که به خط زید بن علی الشهید بود، بنا بر وصیت یحیی، به عموزادگان او سپرد و بر حفظ و حراست آن و خارج نساختن آن از مدینه تأکید ورزید[۹۵].[۹۶]

صفات امامت

جایگاه علمی امام

جایگاه علمی امام صادق (ع) نیاز به کشف و بیان ندارد. بنابر گزارش مفضل بن عمر، آن حضرت به فضل الهی، بر جمیع خلق سلطنت علمی داشت و هر آنچه را که در شرق و غرب عالم و در آسمان‌ها و زمین بود، می‌دانست[۹۷]. ابوبصیر، فضیل بن یسار، سماعه بن مهران و امام کاظم (ع)، از آن حضرت روایت کرده‌اند که می‌فرمود: “جمیع علوم فرشتگان و پیامبران نزد ماست”[۹۸]. ردیّات آن امام بر اندیشمندان نحله‌های مختلف مذهبی و مناظرات او با بزرگان علمای عامه از جمله ابوحنیفه[۹۹] سفیان ثوری[۱۰۰]، کلبی[۱۰۱] و جعد بن درهم[۱۰۲] و نیز گفت‌وگوهای پی در پی آن حضرت با دهریون عصر خود، چون ابن ابی‌العوجا[۱۰۳] و ابو شاکر دیصانی[۱۰۴] تراث امامیه را سرشار کرده است. عمرو بن عبید شامی پس از گفت‌وگوی خود با امام در حالی که می‌گریست، به ایشان می‌گفت: «به خدا سوگند هر کس با شما در علم دانش و فضل نزاع کند، هلاک می‌شود»[۱۰۵]. وسعت دانش آن حضرت طیف عالمان عصر خود را درنوردید و حاکمان و سلاطین آن روزگار را نیز به اعترافاتی شگرف واداشت. بنا بر گزارش یعقوبی، منصور دوانیقی حضرت را از مصادیق ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا[۱۰۶] و از پیشتازان خیرات می‌دانست[۱۰۷].

علاوه بر مناظرات دینی، گفت‌وگوهایی از آن حضرت با اندیشمندان سایر علوم نیز برجای مانده که شاهدی دیگر بر وسعت علم آن حضرت است. گفت‌وگو با طبیب هندی[۱۰۸] و عالم نصرانی[۱۰۹] در تشریح و طب و مناظره با سعد یمانی[۱۱۰] و هشام خفاف[۱۱۱] در نجوم، در کنار تسلط آن حضرت به زبان‌های گوناگون از جمله عبری، سریانی و نبطی از جایگاه رفیع علمی آن حضرت حکایت دارد[۱۱۲]. عبارت فارسی آن حضرت در جمع برخی از اهالی خراسان مبنی بر: هر مال که از باد آید به دم شود[۱۱۳] نیز از آشنایی آن حضرت با زبان فارسی خبر می‌دهد. بنابر گزارش عمار ساباطی آن حضرت نسبت به همه زبان‌ها افصح بود[۱۱۴].[۱۱۵]

فضایل و مناقب

امام صادق (ع) بر بلندترین قله‌های صدق و اخلاص جای داشت و همگان، او را به صفات نیک و والا ستوده‌اند. برخی از صفات آن امام همام (ع) عبارت‌اند از:

  1. عبادت: از مالک بن انس روایت است "جعفر بن محمد پیوسته یا در حال روزه بود و یا نماز و ذکر خدا"[۱۱۶].
  2. تسلیم و رضا: نقل کرده‌اند زمانی که فرزندش از دنیا رفت، فرمود "ما اهل بیت، چون مصیبتی رقم می‌خورد، پیش از آن نگران می‌شویم؛ ولی چون قضای الهی پیش می‌آید، بدان رضا می‌دهیم و تسلیم امر خدا می‌شویم"[۱۱۷].
  3. دانش: امام صادق (ع) همانند پدر گرامی‌اش، سرآمد دانشمندان روزگار بود. از او نقل است: "هر چه می‌خواهید از من بپرسید پیش از آنکه از دستم دهید"[۱۱۸].
  4. یاری مستمندان: از هشام بن سالم روایت است که آن امام همام (ع) شبانگاهان سراغ مستمندان می‌رفت و آنان را اطعام می‌کرد و نیازهای مالی‌شان را بر می‌آورد[۱۱۹].[۱۲۰]

امام صادق (ع) از نگاه دانشمندان اهل‌سنت

صرف‌نظر از چند استثنا، اکثریت عالمان اهل سنت، امام صادق (ع) را به نیکویی ستوده و او را توثیق نموده‌اند. جز محمد بن اسماعیل بخاری(م ۲۵۶ق) که احادیث امام را در صحیح خود ترک کرده است، سایر صاحبان کتب شش‌گانه از آن حضرت روایت نموده‌اند. بزرگان اصحاب رأی و نامداران اهل حدیث، به رغم اختلافات گسترده با حضرت در فقه و کلام، به شاگردی آن حضرت می‌بالیدند و از آن جناب با اوصافی بلند یاد می‌نمودند. ابوحنیفه امام صادق (ع) را “افقه الناس” می‌خواند[۱۲۱]. مالک بن انس درباره آن حضرت می‌گفت: هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به هیچ قلبی خطور نکرده است، بشری افضل از جعفر بن محمد در علم و فضل و تقوا[۱۲۲] همو در بیان حالات امام می‌گفت: "هیچ‌گاه او را ندیدم مگر اینکه یا نماز می‌گزارد، یا روزه بود و یا به قرائت قرآن اشتغال داشت"[۱۲۳]. بنابر گزارش مزی عمرو بن ثابت و صالح بن ابی‌الاسود، حضرت در میان اصحاب عامه «سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏» می‌گفت و می‌فرمود: پس از من هیچ کسی شما را به احادیثی مانند احادیث من آگاه نمی‌سازد[۱۲۴]. با این حال برخی از اندیشمندان سنّی تلاش‌هایی در جهت کمرنگ نشان دادن جایگاه علمی امام و ترک احادیث آن حضرت از خود بروز داده‌اند. برای نمونه محمد بن سعد(م ۲۳۰ق) آن حضرت را در نقل حدیث، ضعیف می‌انگاشت و می‌گفت: جعفر بن محمد یک بار ادعا می‌کرد این احادیث را از پدرم شنیده‌ام و بار دیگر مدعی می‌شد که در مکتوبات پدرم یافته‌ام[۱۲۵]. اما او توجه نداشته است که چنین مطلبی ـ به فرض صدور آن ـ نافی وثاقت گوینده نیست، زیرا شرط تعارض، وحدت موضوع و هم‌سانی شرایط است. ابن حجر عسقلانی در ردّ پندار ابن سعد و در دفاع از وثاقت آن امام، ذیل این حکایت می‌نویسد: احتمال دارد احادیث مختلفی مورد سؤال واقع شده باشد... ، همین پاسخ امام، دلالت بر وثاقت و دقت نظر او دارد[۱۲۶][۱۲۷].[۱۲۸]

شهادت و محل دفن

شیوه امام صادق (ع) در مواجهه با حکومت جور، روشنگری و هدایت جامعه بود و هیچ گاه امام (ع) به دستگاه حاکم نپیوست و مهر تأیید بر مشروعیت آنها ننهاد. در روایت است که چون خلیفه عباسی از امام (ع) می‌خواهد که به دربار رَوَد و او را نصیحت کند، می‌فرماید: "آنکه دنیاطلب است، تو را نصیحت نمی‌کند و آنکه در پی آخرت است، نزد تو نمی‌آید"[۱۲۹]. این شیوه، بر عباسیان گران آمد و سرانجام تصمیم بر قتل امام بستند. بنابر روایات، امام صادق (ع) به دستور منصور دوانیقی مسموم گشت[۱۳۰] و در روز ۲۵ شوّال سال ۱۴۸ هجری در شصت و پنج سالگی به شهادت رسید و پیکر مقدس او در مدینه میان قبرستان بقیع به خاک سپرده شد[۱۳۱].[۱۳۲]

امام صادق (ع) پس از ۳۴ سال امامت، به نظر بیشتر مورخان در شوال سال ۱۴۸ در سن ۶۵ سالگی به شهادت رسید و در خانه عقیل بن ابی‌طالب[۱۳۳] در قبرستان بقیع دفن شد[۱۳۴]. روز شهادت حضرت در منابع قرون میانی دوشنبه و نیمه رجب سال ۱۴۸ گفته شده است[۱۳۵]. درگذشت امام صادق(ع) را برخی به سبب سمّی دانسته‌اند که از سوی منصور به حضرت داده شد[۱۳۶].

جاحظ (م۲۵۵ق) به قتل امام(ع) توسط امویان اشاره دارد[۱۳۷]، مسعودی (م ۳۴۶ق) و برخی منابع اهل سنت مانند سبط ابن جوزی (م ۶۵۴ق) و ابن صباغ مالکی (م ۸۵۵ق) نیز شهادت امام(ع) را نقل کرده‌اند[۱۳۸]. اخبار دوره‌های بعدی ابعاد دیگری از چگونگی به شهادت رسیدن امام را چنین فاش کرده‌اند که آن حضرت با انگور مسموم شد[۱۳۹] و در اواخر زندگی چنان لاغر گردید که دیگران با دیدن حضرت به گریه می‌افتادند[۱۴۰].

امام صادق(ع) در آخرین لحظات زندگی گاهی بی‌هوش می‌شد و پس از به هوش آمدن، چشم می‌گشود و سفارش می‌کرد و به مطالبی دستور می‌داد[۱۴۱]. حضرت سفارش کرد هفتاد دینار به حسن اَفطَس و نیز مبالغی به دیگران بدهند[۱۴۲]. همچنین نزدیکان خود را فراخواند و فرمود: شفاعت ما به کسی که نماز را خوار و بی‌اعتبار شمارد، نمی‌رسد[۱۴۳]. وصیت دیگر امام(ع) این بود که امام کاظم(ع) او را غُسل دهد. امام کاظم(ع) نیز پدر را غسل داد، کفن کرد و دفن نمود[۱۴۴]. امام کاظم(ع) پدر را در دو جامه مصری که لباس احرام امام صادق(ع) بود و در پیراهنی که حضرت می‌پوشید و در عمامه‌ای که از امام سجاد(ع) به وی رسیده بود و نیز در پارچه یمنی که حضرت آن را چهل دینار خریده بود، دفن کرد[۱۴۵] و دستور داد تا در اتاقی که امام(ع) رحلت کرده بود، هر شب چراغ روشن کنند و این کار تا زمانی که هارون امام کاظم(ع) را به عراق فراخواند، ادامه داشت[۱۴۶].[۱۴۷]

منابع

پانویس

  1. طبرسی، تاج الموالید، ص۴۳؛ نیشابوری، فتال، روضة الواعظین، ج۱، ص۲۱۲.
  2. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲.
  3. اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۷۴. جحاف برگرفته از جُحفه به معنای سیلابی است که همه چیز را با خود می‌برد. سال هشتاد هجری سیل شدیدی در مکه آمد که شهر را آب گرفت، حاجیان و شتران را با باری که حمل می‌کردند با خود برد و از این رو، آن سال را عام الجُحاف نامیدند (طبری، تاریخ، ج۵، ص۱۳۸).
  4. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۹۹.
  5. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۵.
  6. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲ ص ۲۵۵.
  7. «آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند» سوره قصص، آیه ۵.
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۶.
  9. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۹-۱۱۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۶۹-۷۰؛ لطفی، مهدی، امامت امام صادق، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۸؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۶۷؛ موحدی، محمد علی، مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۸۲.
  10. طبری شیعی، دلائل الامامه، ص۲۴۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۹۹.
  11. اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۷۴. قریبه به فتح و ضم قاف خوانده شده است.
  12. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲.
  13. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲؛ ج۴، ص۴۲۸.
  14. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۲۵۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۹-۱۱۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۶۹-۷۰؛ لطفی، مهدی، امامت امام صادق، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۹؛ موحدی، محمد علی، مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۸۲.
  15. خصیبی، الهدایة الکبری، ص۲۴۷.
  16. ابن خشاب، تاریخ موالید الائمه(ع)، ص۳۱.
  17. ابن صباغ، الفصول المهمه، ج۲، ص۹۱۱.
  18. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۴۰۰.
  19. حلی، العدد القویه، ص۱۴۸.
  20. برخی محدثان متقدم، القاب الرسول وعترته، ص۶۰.
  21. برخی محدثان متقدم، القاب الرسول وعترته، ص۶۰؛ نقد این خبر را بنگرید: پاکتچی، جعفر صادق(ع)، امام، ج۱۸، ص۱۸۰.
  22. برخی محدثان متقدم، القاب الرسول وعترته، ص۵۹.
  23. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۷۳. نقد سخن ابوالفرج را بنگرید: حسینیان مقدم، «واکاوی شعار عباسیان در ذهنیت عمومی جامعه»، پژوهشنامه تاریخ اسلام، ش۱۳، سال ۱۳۹۳ش، ص۴۰.
  24. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۹۴.
  25. ابن طاووس، فرحة الغری، ص۱۴۱.
  26. سمعانی، الانساب، ج۳، ص۵۰۷.
  27. اسد حیدر، الامام الصادق(ع) و المذاهب الأربعة، ص۵۷.
  28. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۲۵۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۹-۱۱۰؛ لطفی، مهدی، امامت امام صادق، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۹؛ موحدی، محمد علی، مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۸۲.
  29. زبیری، نسب قریش، ص۶۳.
  30. مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۰۹.
  31. شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۱.
  32. راویانِ اخبار حمیده را هم به ضم و هم به فتح حرف (حاء) خوانده‌اند.
  33. ابن عِنَبه، عمدة الطالب، ص۱۹۶.
  34. طبری شیعه، دلائل الامامة، ص۳۰۷.
  35. ابونصر بخاری، سر السلسلة العلویه، ص۳۶.
  36. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۴۳۷.
  37. طبری شیعی، دلائل الامامة، ص۳۰۸.
  38. کلینی، الکافی، ج۴، ص۳۰۱؛ ج۳، ص۲۱۷.
  39. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۲۵۸.
  40. مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۰۹.
  41. ابن طلحه، مطالب السؤول، ص۴۴۳.
  42. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲.
  43. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۱۴ و ۶۱۲.
  44. مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۰۹ - ۲۱۰.
  45. در ادامه درباره مرجئه و مواجهه امام صادق(ع) با آنها سخن خواهیم گفت.
  46. عبدالله پاها و به نقلی بینی یا سری پهنی داشت که بدین سبب افطح نامیده شد. برخی افطح را نـام پـدر شخصی به نام عبدالله دانسته‌اند که او مردم را به امامت عبدالله فرزند امام صادق(ع) دعوت می‌کرد (مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۱).
  47. مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۱ – ۲۱۴.
  48. قمی، تاریخ قم، ص۲۲۴. سادات عریضی زیاد و معروف به عریضیون هستند: ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۲۴۲.
  49. نجاشی، رجال، ص۲۵۱.
  50. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۲۵۸.
  51. اعلام الوری‌، ۲۶۶.
  52. فرهنگ شیعه، ص ۱۱۲؛ لطفی، مهدی، امامت امام صادق، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۹.
  53. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۶۷- ۲۷۱؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۲۰، ص۹۵۶؛ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۲۱۷.
  54. «مَا أَنْتَ مِنْ رِجَالِي وَ لاَ الزَّمَانُ زَمَانِي»؛ شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ملل و نحل، ج۱، ص۱۵۳؛ قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، ج۳، ص۱۶۱؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۳- ۲۵۴.
  55. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۵۱؛ طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۵۰۲؛ مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۴۳.
  56. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۹: «وَجَّهَ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ وَ هُوَ وَالِيهِ عَلَى الْحَرَمَيْنِ أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ دَارَهُ فَأَلْقَى النَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ فِي الْبَابِ وَ الدِّهْلِيزِ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَتَخَطَّى النَّارَ وَ يَمْشِي فِيهَا وَ يَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ (ع)».
  57. لطفی، مهدی، امامت امام صادق، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۹؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۶۷.
  58. المناقب، ج۴، ص۲۴۷.
  59. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۱۴۰-۱۴۲.
  60. فرهتگ فرق اسلامی‌، پانزده و سی و هشت.
  61. وسائل الشیعة، ۱۲/ ۱۳۰.
  62. فرهنگ شیعه، ص ۱۱۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۶۹-۷۰.
  63. ر. ک: اصول کافی‌، ۲/ ۲۴۳.
  64. منتهی الآمال، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۱.
  65. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۰۴-۱۰۵.
  66. الصواعق المحرقة، ۱۲۰.
  67. تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۵.
  68. پیشوایان ما، ۱۹۱.
  69. فرهنگ شیعه، ص ۱۱۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۶۹-۷۰؛ موحدی، محمد علی، مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۸۲.
  70. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۴۵.
  71. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۱۴۰-۱۴۲.
  72. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۷۵.
  73. کمال الدین و تمام النعمة، ۱/ ۴۷۵.
  74. بحارالانوار، ۴۷/ ۹.
  75. بحارالانوار، ۴۷/ ۱۵.
  76. فرهنگ شیعه، ص ۱۱۰.
  77. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۵۶ و ۱۶۰ و ۱۷۸.
  78. بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۸۴.
  79. بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۱۶.
  80. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۵۶ و ۱۶۰ و ۱۷۸.
  81. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۵۶ و ۱۶۰ و ۱۷۸.
  82. الکافی، ج۱، ص۲۲۳.
  83. دعائم الاسلام، ج۱، ص۹۵؛ و نیز شرح الاخبار، ج۳، ص۲۹۹.
  84. الکافی، ج۱، ص۲۳۹.
  85. الارشاد، ج۲، ص۱۸۶؛ اعلام الوری، ج۲۸۴.
  86. الارشاد، ج۲، ص۱۸۶.
  87. الارشاد، ج۲، ص۱۸۶.
  88. دعائم الاسلام، ج۱، ص۹۵.
  89. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۳۶؛ الکافی، ج۲، ص۲۳۳.
  90. التفسیر، ج۲، ص۱۹۳؛ علل الشرایع، ج۱، ص۵۳؛ الخرائج و الجرائج، ج۲، ص۲۹۶.
  91. الکافی، ج۲، ص۲۳۳؛ الارشاد، ج۲، ص۱۸۸.
  92. الکافی، ج۲، ص۲۳۳.
  93. بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۸۴.
  94. صحیفه، ص۱۶.
  95. صحیفه، ص۱۸.
  96. موحدی، محمد علی، مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۸۳.
  97. دلائل الامامة، ص۲۶۹.
  98. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۲.
  99. علل الشرایع، ج۱، ص۹۰؛ المناقب، ج۴، ص۲۵۵؛ تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۹.
  100. کشف الغمة، ج۲، ص۱۵۷؛ المناقب، ج۴، ص۲۶۹.
  101. الکافی، ج۱، ص۳۵۰.
  102. الأمالی للمرتضی، ج۱، ص۳۸۴.
  103. الکافی، ج۵، ص۳۶۲؛ التوحید، ص۱۲۶ و ۲۹۵؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۲۰.
  104. الکافی، ج۱، ص۷۹؛ التوحید، ص۱۲۲ و ۱۳۳.
  105. الفقیه، ج۳، ص۵۶۹.
  106. «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم» سوره فاطر، آیه ۳۲.
  107. التاریخ، ج۲، ص۳۸۳.
  108. الخصال، ج۲، ص۵۱۲.
  109. المناقب، ج۴، ج۲۵۶.
  110. الخصال، ج۲، ص۴۸۹.
  111. الکافی، ج۸، ص۳۵۱.
  112. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۲۴-۳۳۷.
  113. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۲۴-۳۳۷.
  114. بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۳۴.
  115. موحدی، محمد علی، مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۸۴.
  116. علل الشرایع‌، ۲۳۵.
  117. بحارالانوار، ۴۷/ ۴۹.
  118. اعیان الشیعه‌، ۹/ ۱/ ۶۶۱.
  119. الفروع من الکافی‌، ۴/ ۸.
  120. فرهنگ شیعه، ص ۱۱۰.
  121. تهذیب الکمال، ج۷، ص۴۲۰؛ سیر اعلام النبلا، ج۶، ص۲۵۶.
  122. المناقب، ج۴، ص۲۴۸.
  123. تهذیب التهدیب، ج۲، ص۸۸.
  124. تهذیب الکمال، ج۷، ص۴۲۰.
  125. تهذیب التهذیب، ج۷، ص۴۲۰.
  126. تهذیب التهذیب، ج۷، ص۴۲۰.
  127. الصحیفة السجادیة، امام زین‌العابدین (ع)؛ دلائل الامامه، محمد الاملی، قم، بعثت، ۱۴۱۳ ق؛ التوحید، محمد بن بابویه، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ ق، الخصال، محمد بن بابویه، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ ش؛ عیون اخبار الرضا (ع)، محمد بن بابویه، تهران، جهان، ۱۳۷۸ ق، کمال‌الدین، محمد بن بابویه، تهران، الاسلامیه، ۱۳۹۵ ق؛ علل الشرائع، محمد بن بابویه، قم، الداوری، ۱۳۸۵ ش؛ الفقیه، محمد بن بابویه، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ ق؛ تهذیب التهذیب، احمد بن حجر، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۴ م؛ دعائم الاسلام، نعمان بن حیون، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۳۸۵ ق؛ شرح الاخبار، نعمان بن حیون، جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ ق؛ المناقب، محمد بن شهرآشوب، قم، علامه، ۱۳۷۹ ق؛ عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب قم، الداوری، بی‌تا؛ کشف الغمه، علی الاربلی، تبریز، بنی‌هاشمی، ۱۳۸۱ ق؛ کفایه الاثر، علی الخراز، قم، بیدار، ۱۴۰۱ ق؛ سیر اعلام النبلاء محمد الذهبی، الرساله، ط ۳، ۱۴۰۵ ق؛ الخرائج و الجرائح، سعید الراوندی، قم، الامام المهدی، ۱۴۰۹ ق؛ بصائر الدرجات، محمد الصفار، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ق؛ اعلام الوری، فضل الطبرسی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۷ ق؛ تهذیب الاحکام، محمد الطوسی، تهران، اسلامیه، ۱۴۰۷ ق؛ الامالی، علی علم الهدی الشریف المرتضی، قاهره، دارالفکر، ۱۹۹۸ م؛ التفسیر، محمد العیاشی، تهران، العلمیه، ۱۳۸۰ ق؛ اختیار معرفه الرجال، محمد الکشی، مشهد، ۱۴۰۹ ق؛ الکافی، محمد الکلینی، تهران، الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق؛ بحارالانوار، محمدباقر المجلسی، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۰۳ ق؛ اثبات الوصیة، علی المسعودی، قم، انصاریان، ۱۴۲۶ ق؛ الارشاد، محمد المفید، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق؛ الغیبه، محمد النعمانی، تهران، صدوق، ۱۳۹۷ ق؛ روضة الواعظین، فتال النیسابوری، قم، رضی، ۱۳۷۵ ش؛ التاریخ، احمد الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  128. موحدی، محمد علی، مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۸۵.
  129. کشف الغمة، ۲/ ۴۲۰.
  130. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۱۱۱.
  131. مناقب آل ابی‌طالب‌، ج۴، ص۳۰۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۷۲؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۵۳؛ نیشابوری، فتال، روضة الواعظین ج۱، ص۲۱۲؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۵۱۴.
  132. فرهنگ شیعه، ص۱۱۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۶۹-۷۰؛ لطفی، مهدی، امامت امام صادق، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۹؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۶۷.
  133. ابن شبه نمیری، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۲۵.
  134. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۸۰.
  135. طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۵۱۴؛ شهید اول، الدروس، ج۲، ص۱۲.
  136. صدوق، الاعتقادات، ص۹۸؛ طبری شیعی، دلائل الامامة، ص۲۴۶.
  137. جاحظ، الرسائل السیاسیة، ص۴۲۳.
  138. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۸۵؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۱؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ج۲، ص۹۲۸.
  139. نک: کفعمی، المصباح، به نقل از مجلسی، بحارالانوار، ج۲۷، ص۲.
  140. طبرسی، مشکاة الانوار، ص۷۵.
  141. کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۵.
  142. طوسی، الغیبه، ص۱۹۷.
  143. برقی، المحاسن، ج۱، ص۸۰.
  144. طبری شیعی، دلائل الامامه، ص۳۲۸.
  145. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶؛ ج۳، ص۱۴۹.
  146. کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۵۱.
  147. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۳۰۵.