انحصارطلبی در قرآن
مالکیت و انحصارطلبی
انسان موجودی کمال گراست. از آن جایی که در خود نقص مییابد و به فقر ذاتی خود ایمان دارد، میکوشد تا این نقیصه را به هر شکلی شده از میان بردارد. در این راستا هر آن چیزی را که گمان میکند میتواند او را به کمالی برساند، برای خود میخواهد و در جمع آن تلاش میکند. این گونه است که مسأله مالکیت در انسان به عنوان یک رویه پاسخ گویی به نداشتهها و جمع کمالات بروز میکند. به سخن دیگر، مالکیت به معنای مالک بودن[۱] گرایشی است که در انسان وجود دارد و میخواهد تا بر چیزی مسلط شود و حق استعمال و بهرهبرداری و انتقال آن را داشته باشد. البته انسان میداند که مالکیت او بر چیزی یا حقیقی یا اعتباری است؛چنان که مالکیت او بر اعضا و جوارحاش از نوع مالکیت حقیقی میباشد؛ اما مالکیت وی بر اشیاء خارجی مالکیت اعتباری است. مؤمنان بر این باورند که مالکیت خداوند بر هستی از نوع مالکیت حقیقی زوال ناپذیر میباشد.[۲]
برخی از انسانها مانند کافران به سبب بینش و نگرش نادرست گمان میکنند که مالکیت ایشان بر مال و ثروت از نوع مالکیت حقیقی است و فناناپذیر میباشد؛ از این روست که دلبسته به دنیا و مادیات آن میشود و در جمع آن میکوشد و تلاش میکند تا به مالکیت خود در آورد. اما مؤمنان میدانند که مالکیتهای ایشان بر چیزهای مادی و دنیوی، از نوع مالکیتهای اعتباری و فناپذیر میباشد و از سوی خداوند عطا شده است و همان خداوند هرگاه بخواهد پس میگیرد.[۳] بنابراین، دل به مالکیت اعتباری نمیدهد و در جمع آن نمیکوشد و گرایشی به انحصارطلبی ندارد؛زیرا باور به این که خداوند اعطا کننده مالکیت جعلی و اعتباری امکانات و داراییها به انسان است[۴] موجب میشود تا دلبستگی به این نوع مالکیت نداشته باشد و خواستار مالکیت انحصاری آن نشود. از این روست که اهل ایمان اهل بخل و خساست نیستند، بلکه اهل ایثار و احسان و انفاق میباشند و خود را مالک حقیقی نمیشمارند و گرایشی به جمع و نگه داری آن ندارند، مگر برای آنکه بهره ای برند و انفاق و احسانی نمایند.
به هر حال، انسان گرایش ذاتی به رهایی از نقصان و رسیدن به کمال دارد؛ هر چند که در انتخاب راه رهایی و مصادیق آن دچار اشتباه و خطا میشود و امری را که کمالی یا کمال آفرین نیست به عنوان کمال آفرین شناسایی کرده و میکوشد تا در اختیار خود گیرد و مالک آن شود.[۵]
خاستگاه و ریشههای انحصارطلبی و تمامیت خواهی
خاستگاه اصلی، انحصارطلبی را میبایست در همین کمالگرایی انسان جست؛ زیرا انحصارطلبی به معنای کوتاهی و محدودیّت (فرهنگ لاروس) روحیّهای است که فرد یا گروهی، همه چیز و یا چیزی را منحصر به خود بداند. انسانی که امری را کمالی یا کمال آفرین میداند، میکوشد تا آن را مالک شود و در اختیار خود گیرد. اما به سبب اشتباه یا خطا در فهم و تطبیق از سویی و همچنین افراط در آن، میخواهد آن امر کمالی یا کمال آفرین تنها در اختیار او باشد. از این روست که دور آن را به شکلی محدود میکند و اجازه نزدیکی یا تصرف به دیگران را نمیدهد.
بارزترین شکل انحصارطلبی را میتوان در قدرت و ثروت جست و جو کرد. انحصارطلبی در قدرت به شکل استبداد بروز میکند و به افراد یا گروههای دیگر اجازه حضور در قدرت و مشارکت را نمیدهد. در حوزه عمل اقتصادی نیز انحصارطلبان با در اختیار گرفتن کالایی میکوشند تا دیگران از دسترسی بدان جز از طریق ایشان محروم شوند. این محدودیتها و ایجاد کوتاهی از دسترسی دیگران یا موسسات دیگر اقتصادی به کالا یا خدماتی را انحصارطلبی میگویند. این گونه روحیه و رفتار را تمامیت خواهی نیز میگویند. در حقیقت انحصارطلبان تمامیت خواهانی هستند که همه چیز را برای خود میخواهند و اجازه نمیدهند تا دیگری بر آن دسترسی یا تسلط داشته باشد.[۶]
حوزههای تمامیت خواهی و انحصارطلبی
تمامیت خواهی و انحصارطلبی را میتوان در همه حوزههای اعتقادی و رفتاری شناسایی و ردگیری کرد. کسی که روحیه انحصارطلبی دارد، انسان خودپسند و خودبرتر بینی است که برای دیگری ارزش و اعتبار قایل نیست و همه چیز را برای خود میخواهد. بنابراین، باید به این خاستگاه تمامیت خواهی در افراد نیز توجه داشت. این که ابلیس به عنوان نمونه خواهان انحصار خلافت الهی در خود بود به سبب خودبرتربینی و خودپسندی بود که در او وجود داشت. همچنین فرعون که در حوزه قدرت گرایش به استبداد و استکبار داشت، به سبب روحیه خودپسندی و خودبرتربینی بود که در وجود او لانه کرده بود. در آیات قرآنی از انحصارطلبی این افراد در حوزههای اقتصادی و سیاسی و نظامی و حتی معنوی و اخروی سخن به میان آمده است. به عنوان نمونه قرآن گزارش میکند که یهودیان خودپسند و خودبرتربین، بر این باور بودند که بهشت و آخرت تنها از آن قوم یهود است و دیگران هرگز به بهشت وارد نمیشوند، زیرا ایشان فرزندان خداوند و محبوبان او هستند.[۷].[۸]
آثار تمامیت خواهی در حوزه دین و آیین
اعتقاد یهودیان به این که دوستی خداوند از میان همه بشر منحصر به یهودیان است.[۹] موجب میشود تا نه تنها آیین خود را تنها راه منحصر بدانند</ref>بقره، آیه ۱۱۳</ref>، بلکه همه بشر را بردگان خود دانسته و همه امکانات هستی را مختص خود بدانند.[۱۰] این تمامیت خواهی در منافع و امکانات مادی و معنوی دنیا منحصر نمیشود بلکه حتی ایشان بر این باورند که بهشت و آخرت منحصر به ایشان است و دیگران هرگز به بهشت وارد نمیشوند.[۱۱] چنین اعتقادی نسبت به خود موجب میشود تا رفتارهای استبدادی و استکباری را در پیش گیرند و همه بشر را بردگان خود بدانند و با نگاه و رفتاری تبعیض آمیز با غیر یهودیان رفتار کنند. البته این دیدگاه مختص یهودیان نیست، بلکه مسیحیان نیز با چنین باوری با دیگران رفتار میکنند و حقانیت را منحصر در آیین مسیحی و آیین خود دانسته و همانند یهودیان بهشت را مختص و منحصر به مسیحیان میدانند.[۱۲] این گونه نگرش و بینش و نگرش اهل کتاب به غیر مسیحیان و یهودیان موجب شده است تا رفتارهای خشونت آمیز و تبعیض آمیزی را با دیگران در پیش گیرند که از هم کیشان ایشان نیستند.[۱۳]
جالبتر این که یهودیان حتی در میان هم کیشان خود نیز قایل به تبعیض هستند و منصبهای سیاسی، اجتماعی و نظامی چون فرماندهی جنگ را منحصر به اشراف میدانستند و اجازه نمیدادند که دیگر افراد جامعه که جزو طبقه اشراف یهودی نبودند، دراین مناصب حضور یابند. از این روست که به مخالفت با انتخاب طالوت میپردازند؛ زیرا وی از اشراف و طبقه ممتاز جامعه یهودی نبود.[۱۴] وقتی انحصارطلبی در جامعه ای به عنوان یک روحیه اجتماعی در آید به سختی میتوان با آن مخالفت کرد و هر گونه مخالفتی با چنین روحیه میتواند تبعات و آثار سخت و زیانباری را به همراه داشته باشد. این گونه است که در طول تاریخ یهودی بسیار از پیامبران به سبب همین روحیه یهودی نتوانستند کاری از پیش برند و حتی توسط یهودیان کشته و به شهادت رسیدند.[۱۵]
تمامیت خواهی در حوزه قدرت سیاسی
منظور از انحصارطلبی در حوزه عمل سیاسی و قدرت آن است که زمامدار و کارگزار در حوزه قدرت و اختیاراتش همه چیز را به خود و وابستگان خود اختصاص میدهد؛ بدین معنا که قدرت، سیاست، امکانات و دیگر امتیازات اجتماعی را به اقوام، گروه و جناح سیاسی خود اختصاص داده و دیگران را از آنها محروم سازد. افراد و گروههای تمامیت خواه، مخالفت هر گونه مشارکت حتی در حوزه مشورتی هستند. کسانی که روحیه انحصارطلبی دارند اجازه نمیدهند تا دیگران حتی رای و نظر خویش را ابراز کنند و به شدت از شنیدن آراء و انظار دیگران پرهیز میکنند چه رسد که بدان عمل کنند. از نظر آنان دیگران تنها باید عمل کنند و از ارایه هر فکر و اندیشه و نظری پرهیز نمایند.[۱۶]
از نظر قرآن این رفتاری ابلیسی و فرعونی عامل بسیاری از گمراهیها بشر و جوامع بشری است. تمامیت خواهی در حوزه قدرت میتواند موجبات عقب افتادگی فکری و فرهنگی و تمدنی جامعه شود؛ زیرا تمامیت خواهان اجازه مشارکت به بخش اعظم جامعه را نمیدهند و جامعه را از فکر و عمل و اندیشه و عقل همگانی محروم میکنند. در کلام امیرالمؤمنین علی(ع)، از این خصوصیت تمامیت خواهی و انحصارطلبی با واژه «استئثار» یاد شده و فرمانروایان را به شدت از آن بر حذر داشتهاند؛ چنان که به مالک میفرمایند: «از امتیازخواهی بپرهیز و از این که چیزی را که همه مردم نسبت به آن یکسانند به خوداختصاص دهی، دوری کن. هر چند زمامدار نزدیکان و خویشاوندانی دارد که توقع برتری، امتیازگیری و دخالت در قراردادها بدون رعایت انصاف را دارند، ولی تو تدبیری بیندیش که با از بین بردن عوامل آنها، ریشه انتظاراتشان را برکنی و به هیچ یک از اطرافیان و وابستگان چیزی اززمین و امثال آن وامگذارو مبادا در تو طمع کنندتاقراردادی به سودایشان منعقدکنی، در حالی که این کارمایه ضرر سایر مردم میگردد».</ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>
از این گونه فرمانهای امام علی(ع) به مدیران ارشد نظام حکومتی، به خوبی برمی آید که انحصارطلبی و خودکامگی از دیدگاه آن حضرت بزرگترین آفت دولت است. تاریخ، دولتهای فراوانی را سراغ دارد که در اثر انحصارطلبی و – به اصطلاح – «تمامیت خواهی» زمامداران و مدیران، به سرعت رو به ضعف نهاده و زمینه زوالشان فراهم گردیده و نابود شدهاند. علی(ع) انحصارطلبی را علت اصلی سقوط خلافت عثمان وقتل او معرفی نموده، میفرمایند: «من قضیه قتل عثمان و مسائل مربوط به آن را در یک بیان جامع برای شما میگویم: او خودکامگی و خودسری کرد، تا آنجا که این خصلت در او قوی شد واز حد تجاوز کرد و تا این که خشم مردم دامنگیر او گردید».[۱۷] امروزه نیز زمامداران بسیاری از کشورهای اسلامی و غیراسلامی گرفتار خودکامگی و انحصارطلبیهای گوناگون حزبی، نژادی، زبانی، مذهبی و امثال آن هستند که همین موجب نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی فراوان شده است. بسیاری از جنگها، تجاوزها و جنایتهای موجود در جهان معلول انحصارطلبی زمامداران است. از این رو، دست اندرکاران امور سیاسی – اجتماعی باید تلاش نمایند تا با تربیت درست کارگزاران حکومتی از بروز این آفت جلوگیری کنند.
از نظر قرآن، یکی از مشکلات احزاب و تحزب این است که افراد آن گرفتار انحصارطلبی و تمامیت خواهی میشوند و نسبت به افکار و آراء و شیوههای دیگران واکنش منفی نشان میدهند و به نوعی گرفتار تبعیت کورکورانه و رفتارهای تقلیدی میشوند؛ به ویژه که تحزب نوعی هرم را موجب میشود که افراد شورای مرکزی حزب فکر میکنند و دیگران میبایست کورکورانه بدان عمل کنند. تحزبگرایی موجب میشود که افراد روحیه انتقادپذیری خود را از دست بدهند و تنها به همان داشتهها خود بسنده کنند و به افکار و آراء و رفتارهای حزبی خود شادان باشند و بدان دلخوش شوند و با آن حال کنند.[۱۸] گاه افرادی که دارای قدرت و ثروت کلان و بیمانندی هستند و از طبقات بالای اجتماعی میباشند، گرفتار روحیه خودپسندی و خودبرتر بینی میشوند و روحیه انحصارطلبی و تمامیت خواهی به شدت در آنان رشد میکند. این گونه است که نسلی به نام آقازادگان در جامعه شکل میگیرد که دارای روحیه تمامیت خواهی و انحصارطلبی میباشند؛ زیرا اگر چه پدر ایشان از طبقات دیگر اجتماعی وارد طبقات ممتازین شدهاند ولی این روحیه در فرزندان به سرعت رشد و شکل میگیرد و گمان میکنند که تنها اینان درست میاندیشند و درست میفهمند وعمل میکنند وگرنه نمیتوانستند در این طبقات عالی و ممتاز اجتماعی در آیند. چنین روحیه ای است که شخص را از حالت اعتدال خارج میکند و حتی میشود که شخص دیگر خدا را بنده نیست. خداوند گزارش میکند که فرعون به سبب همین رفتارهای اطرافیان و چاپلوسان و مداحان و روحیه تمامیت خواهی و انحصارطلبی تا آنجا پیش میرود که خود را خداوند و پروردگار برتر معرفی میکنند.[۱۹]
در حقیقت تمامیت خواهی فرعون در قدرت و ثروت و چاپلوسی اطرافیان و باور به استنثایی بودن و انحصار همه کشور مصر بزرگ و قدرتمند و ثروتمند[۲۰] این باور را در فرعون تقویت کرده است که مدعی خدایی بلکه انحصار الوهیت و ربوبیت در خود شود و کسی دیگر را به عنوان اله و رب نپذیرد و نشناسد.[۲۱] بسیاری از رفتارهای نابهنجار و ضد ارزشی طبقات ممتاز اجتماعی و اشراف و آقازادگان را میبایست در همین روحیه تمامیت خواهی و انحصارطلبی این طبقه جست و جو کرد. اینان به سبب این که در یک طبقه اشرافی حضور دارند و همه چیز برای آنان آماده و مهیاست در دام ابلیس گرفتار میشوند و همانند او فریاد انا خیر منه میزنند و خود را برتر از همگان دانسته و افکار و رفتارهای خویش را الگو میشمارند.[۲۲]
جلوههای گوناگون انحصارطلبی و تمامیت خواهی
از نظر قرآن انحصارطلبی در زندگی همه بشر به شکلی نمود پیدا میکند. اگر در برخی طبقات به گونه ای بروز میکند که شخص تمامیت خواهی او حتی هستی را در بر میگیرد و خدا را بنده نمیباشد و خود را خدا و پروردگار میشمارد، در طبقات دیگر اجتماعی به اشکال دیگر بروز میکند. همین تمامیت خواهیها عامل استبدادگرایی، استکبار گرای و ستمگری و تجاوز به حقوق دیگران و تبعیض میباشد.
ظلمی که برداران حضرت یوسف(ع) نسبت به آن حضرت روا داشته ریشه در همین انحصارطلبی برادران داشت؛ زیرا ایشان میخواستند که مهر و محبت پدری را منحصر در خودشان قرار دهند از این روست که حسادت میورزند و توطئه قتل میچینند و برادر را در چاه میافکنند.[۲۳] قرآن ریشه بسیاری از ظلمها و ستمها و تجاوز به حقوق دیگران را در همین روحیه انحصارطلبی و تمامیت خواهی میداند و روشن میکند که انحصارطلبی، عاملی برای تضییع و منع حقوق دیگران میباشد.[۲۴]
پس میبایست انسان بسیار هوشیار و بیدار باشد و گرفتار غفلت و وسوسه شیطان نشود؛ زیرا نفس درونی و وسوسههای شیطانی گرایش کمال گرایانه آدمی را به سوی افراط میبرد و خواستههای مشروع و به حق او را تبدیل به خواستههای نامشروع و زیادخواهی میکند به گونه ای که در یک فرآیندی از تمامیت خواهی در محبت و عشق پدری،به تمامیت خواهی در قدرت و ثروت و از آنجا به تمامیت خواهی در هستی (یعنی در دنیا و آخرت همانند یهودیان) و در نهایت به تمامیت خواهی در الوهیت و ربوبیت همانند ابلیس کشیده میشود. نکتهای که در پایان میبایست بدان تاکید کنم آنکه بسیاری از مردم گرفتار چنین روحیه ای هستند و متوجه نمیباشند که این تخم مرغ دزد روزی شتر مرغ دزد میشود. بلکه گاه فرد خود را اهل اصلاح و مشارکت پذیر و ضد استبداد و استکبار میداند ولی نه تنها این گونه نیست بلکه گرفتار تمامیت خواهی در همه اشکال است و جالبتر از این آنکه دیگران متهم به تمامیت خواهی و انحصارطلبی میکند چنان که فرعون با همه انحصارطلبی و تمامیت خواهی شدید خود، حضرت موسی(ع) و هارون را متهم به انحصارطلبی میکند.[۲۵] پس میبایست خیلی مواظب بود تا گرفتار هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی نشویم.[۲۶]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ فارسی، ج ۳، ص۳۷۱۲
- ↑ آل عمران، آیه ۱۸۰؛ حجر، آیه ۲۳؛ قصص، ایه ۵۸ و آیات دیگر
- ↑ اعراف، ایات ۱۰۰ و ۱۲۸ و ۱۳۷؛ مریم، آیه ۲۰
- ↑ حدید، ایه ۷؛ المیزان،ج ۱۹، ص۱۵۱
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی عوامل و آثار آن.
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی عوامل و آثار آن.
- ↑ مائده، آیه ۱۸؛ بقره، آیه ۹۴
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی عوامل و آثار آن.
- ↑ جمعه، آیه ۶
- ↑ نساء، آیات ۵۱ تا ۵۴
- ↑ بقره، آیات ۹۴ و ۱۱۱
- ↑ بقره، آیات ۱۱۱ و ۱۱۳
- ↑ آل عمران، آیه ۷۵
- ↑ بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی عوامل و آثار آن.
- ↑ ﴿يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ﴾ «ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.
- ↑ همان، حکمت ۳۰
- ↑ مؤمنون، آیه ۵۳؛ روم، آیه ۳۲
- ↑ شعراء، آیه ۲۹؛ قصص، آیه ۲۸
- ↑ ﴿وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ «و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمیبینید؟» سوره زخرف، آیه ۵۱.
- ↑ شعراء، آیه ۲۹؛ قصص، آیه ۲۸
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی عوامل و آثار آن.
- ↑ ﴿إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ * اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ﴾ «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است * یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۸-۹.
- ↑ آل عمران، آیه ۷۵؛ نساء، آیه ۵۳
- ↑ ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ﴾ «گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی عوامل و آثار آن.