آیه اذان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

﴿وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۱].

«أذان» در عصر و زمان ما به معنای ذکرهای مخصوصی است که برای دعوت به نماز گفته می‌شود، ولی در لغت به معنای هرگونه اعلام است، گاه اعلام توأم با تهدید، گاه اعلام جنگ و گاه اعلام وقت نماز و به تعبیر دیگر «أذان» به معنای رسانیدن پیامی به صورت آشکار و علنی است. پس اذان مخصوص اعلام نماز نیست، بلکه معنای وسیعی دارد[۲].

شرح و تفسیر آیه

داستان آیات برائت

برای روشن شدن تفسیر «آیه أذان» که یکی از آیات فضایل حضرت علی(ع) محسوب می‌شود و در ارتباط با «آیه مؤذن» می‌باشد، لازم است توضیحی کوتاه پیرامون آیات اوّلیه سوره توبه داشته باشیم:

سال هشتم هجرت مکّه فتح شد و بساط بت‌پرستی از سرزمین وحی برچیده شد و همه مسلمان شدند. برخورد محبّت‌آمیز و توأم با عفو و إغماض و گذشت پیامبر اسلام(ص) با مشرکان مکّه، سبب شد که مردم به‌طور گسترده از اسلام استقبال نموده و گروه گروه به اسلام روی آورند و نبوّت پیامبر اسلام(ص) را بپذیرند. این سال با تمام حوادثش به پایان رسید، حضرت رسول اکرم(ص) قصد داشت در سال نهم حجّة الوداع را به جا آورد، ولی با توجّه به امور زیر مناسب ندید که در آن سال این عبادت بزرگ را انجام دهد:

  1. برخی از بت‌پرستان از گوشه و کنار جزیرة العرب به زیارت خانه خدا می‌آمدند و علی‌رغم اینکه کعبه مقدّس از بت‌ها پاک شده بود، ولی آنها به عشق بت‌ها برگرد آن بیت العتیق به طواف می‌پرداختند و علاوه بر این، شعارهای زمان جاهلیّت را به هنگام طواف سرمی‌دادند!
  2. هنوز طواف به صورت برهنه و عریان کاملًا ریشه‌کن نشده بود و برخی از بت‌پرستان بدین شکل طواف می‌کردند؛ زیرا آنها معتقد بودند لباسی را که طائف به هنگام طواف به تن دارد، باید پس از إتمام طواف به نیازمندی صدقه بدهد، بدین جهت اگر کسی بیش از یک لباس نداشت، یا به هر علّتی مایل نبود لباس خود را به فقیر بدهد، قبل از طواف لباس‌ها را از تن خارج می‌کرد و لخت و عریان به طواف می‌پرداخت، تا بدین شکل لباس‌های خویش را حفظ کرده باشد، گاه این مسأله از سوی طواف کنندگان زن نیز عملی می‌شد! حال تصوّر کنید هنگامی که یک‌ زن به صورت عریان در مسجد الحرام ظاهر شود و به طواف بپردازد، چه صحنه‌ای به وجود می‌آید و محیط روحانی و معنوی مسجد به چه فضایی تبدیل می‌شود!؟

با توجّه به امور فوق، پیامبر اسلام(ص) از انجام حج در سال نهم منصرف شد، تا اینکه آیات اوّلیّه سوره توبه نازل گشت که طبق این آیات پیامبر موظّف شد چهار مطلب را در مراسم حجّ سال دهم هجرت به مشرکان ابلاغ کند:

  1. «لا یَحِجَّنَّ الْبَیْتَ مُشْرِکٌ»: پس از سال دهم هجرت هیچ مشرکی حق ندارد حج به جا آورد، آنها حقّ ورود به مسجد الحرام را پس از این نخواهند داشت. خانه‌ای که قهرمان مبارزه با بت‌پرستی و بت‌شکن تاریخ آن را بنا نهاده، جای بت‌پرستان و مشرکان نیست. مشرک و بت‌پرست نباید بر گرد خانه توحید بچرخد؛ مگر این که دست از شرک خویش بردارد.
  2. «وَ لا یَطُوفَنَّ بِالْبَیْتِ عُرْیانٌ»: پس از این، هیچ کس حق ندارد برهنه بر گِرد خانه خداوند طواف کند و با این کار زشت خویش فضای روحانی و معنوی و ملکوتی مسجد الحرام را آلوده نماید.
  3. «وَ لَا یَدْخُلَ الْبَیْتَ الّا مُؤمِنٌ»: در گذشته ورود به داخل کعبه برای عموم مردم امکان‌پذیر بود (بر خلاف امروز که این سعادت جز برای افراد معدود و انگشت‌شمار، برای کسی حاصل نمی‌شود) و مسلمان و مشرک داخل کعبه می‌رفتند، ولی پس از ابلاغ این پیام هیچ مشرکی حق ندارد وارد خانه کعبه گردد.
  4. «وَ مَنْ کانَتْ لَهُ مُدَّةٌ فَهُوَ الی‌ مُدَّتِه‌ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مُدَّةٌ فَمُدَّتُهُ ارْبَعَةُ اشْهُرٍ»: آن عدّه از مشرکین که با پیامبر(ص) عهد و پیمان ترک مخاصمه داشتند و هیچ مدّتی برای آن ذکر نشده بود، تا چهار ماه فرصت داشتند اسلام بیاورند، پس از چهار ماه هیچ عهد و پیمانی بین پیامبر و آنها نخواهد بود، امّا آنها که عهد و پیمانشان دارای مدّت بود و هنوز مدّت آن نرسیده بود و بر خلاف عهد خویش عمل نکرده بودند و به کمک دشمنان اسلام نشتافته بودند، عهد و پیمان آنها تا پایان مدّت محترم بود[۳].

پیامبر اسلام(ص) موظّف بود امور فوق را در ایّام حجّ سال دهم هجرت به اطّلاع مشرکان برساند. حضرت برای این کار أبو بکر را انتخاب کرد تا آیات اوّلیّه سوره توبه را در ایّام حج برای مشرکان بخواند، او بدین منظور به سمت مکّه حرکت کرد، مدّتی نگذشت که جبرئیل امین بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد و عرض کرد: «این مأموریّت را خودت، یا مردی که مثل توست باید انجام دهد؛ نه شخص دیگری» پیامبر پس از این پیام، به علی فرمود: «علی جان برو و آیات اوّلیّه سوره توبه را از أبو بکر بگیر و در مراسم حج به اطّلاع مشرکان برسان!» علی(ع) طبق دستور پیامبر آیات را از أبوبکر گرفت و آنها را در ایّام حج به اطّلاع مشرکان رسانید[۴].

مرحوم طبرسی در این مورد می‌گوید: «تمام مفسّران عالم اسلام، اعمّ از شیعه و سنّی، و تمام محدّثان و راویان اخبار، اجماع و اتّفاق دارند بر اینکه هنگامی که سوره توبه بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد آن حضرت، این سوره را به أبو بکر داد (تا در مراسم حج برای مشرکان بخواند) سپس از وی پس گرفت و به علی سپرد (تا آن حضرت این مأموریّت را انجام دهد)»[۵].

آنچه‌ مجمع البیان‌ گفته و ما به صورت مشروح‌تر توضیح دادیم، قدر مشترک تمام روایاتی است که در این زمینه وارد شده و تنها احقاق الحق آن را از چهل‌ کتاب از کتاب‌های اهل سنّت نقل کرده است![۶].[۷]

هشداری جدّی به مشرکان‌

﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۸]: این، اعلام بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته‌اید!» پیمان بین مسلمانان و مشرکانی که پیمانشان مدّت ندارد از این ساعت لغو و کأن لم یکن تلقّی می‌گردد.

﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ[۹]: با این حال (که پیمان شما با رسول خدا لغو شده است) چهار ماه مهلت دارید که آزادانه در زمین سیر کنید و هر جا که می‌خواهید بروید و بیندیشید و بدانید که شما نمی‌توانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید، و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است».

سؤال: چرا پیامبر پیمان‌هایش را با مشرکان نقض کرد؟ آیا این نقضِ پیمان، شامل تمام پیمان‌های حضرت می‌شد؟

پاسخ: از آیات بعد استفاده می‌شود که مسأله لغو پیمان‌ها تنها در مورد پیمان‌هایی بود که مدّت خاصّی نداشته، یا مدّت آن به سر رسیده است، همچنین پیمان‌هایی که مدّت آن به إتمام نرسیده، ولی مشرکان پیمان‌شکنی کرده بودند و به دشمنان اسلام و مسلمین در جنگ أحزاب و مانند آن کمک کرده بودند، امّا پیمان‌هایی که مدّت آن به پایان نرسیده بود و صاحبان آن تخلّفی نکرده بودند و به یاری دشمنان اسلام نشتافته بودند، چنین پیمان‌هایی بر قوّت خود باقی بود و تا پایان یافتن مدّتش مورد احترام پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان بود، همان‌گونه که در آیه چهارم سوره توبه این نوع پیمان‌ها استثناء شده است؛ زیرا عهد و پیمان از نظر اسلام، هر چند با دشمن بسته شود، محترم است و اگر مصلحتی ایجاب کند که مسلمانان با کفّار عهد و پیمانی داشته باشند، باید آن را محترم بشمارند و بر طبق آن عمل کنند.

﴿وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ؛ و این، اعلامی از ناحیه خدا و پیامبرش به عموم مردم در روز «حجّ اکبر» است». در مورد «حجّ اکبر» تفسیرهای مختلفی ذکر شده است، ولی بهترین تفسیر این است که منظور از حجّ اکبر همان «حجّ تمتّع» است که وقوف در «عرفات» و «مشعر الحرام» و «منی» و «قربانی» و «رمی جمرات» و مانند آن دارد و منظور از حجّ اصغر «عمره تمتّع» می‌باشد. به هر حال باید دید که این اعلام خدا و رسولش در حجّ تمتّع سال نهم هجرت چه بوده است؟ به ادامه آیه توجّه کنید:

﴿أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ: اعلام خداوند و رسولش به همه مشرکین این است که خدا و پیامبرش از مشرکین بیزار هستند، بدین جهت پیمان‌ها لغو می‌شود. بنابراین مشرکین و کفّار دو راه بیشتر در پیش رو ندارند: راه اوّل آن است که از گذشته خویش توبه کنند و دست از شرک بردارند و به اسلام و آیین توحید روی آورند.

﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ: مشرکان و بت‌پرستان که پیمان آنها لغو شده است، اگر راه توبه و پذیرش اسلام را در پیش بگیرند و به اسلام بگروند برای آنها بهتر است؛ زیرا هم امنیّت آنها در دنیا تأمین می‌شود و هم در سایه عمل به قوانین اسلام، و انجام واجبات و ترک محرّمات، سعادت اخروی آنها تأمین می‌گردد.

«وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» و اگر توبه نکنند و بر عقاید شرک‌آلود خود پافشاری کنند، و از حق سرپیچی نمایند، نمی‌توانند از قلمرو قدرت خداوند خارج شوند و آن حضرت را ناتوان سازند! علاوه بر این که مجازات و عذابی دردناک هم در انتظار آنهاست[۱۰].

آیا این مأموریّت فضیلت است؟

سؤال: طبق آنچه گذشت حضرت علی(ع) از سوی پیامبر اکرم(ص) مأمور ابلاغ آیات اوّلیّه سوره توبه به مشرکان مکّه در ایّام حجّ تمتّع شد و این مأموریّت، که در ابتدا به أبو بکر سپرده شده بود، از وی پس گرفته شد؛ آیا این مأموریّت فضیلتی برای حضرت علی(ع) محسوب می‌شود؟

پاسخ: گروهی از متعصّبین که درصدد تضعیف و کم رنگ نمودن این فضایل‌ هستند، گفته‌اند: علّت تغییر این مأموریّت سنّت و رسمی است که در بین عرب مرسوم بود؛ زیرا در بین عرب‌ها مرسوم است که وقتی کسی پیامی برای شخصی می‌فرستد، یا باید خودش حامل پیام باشد، یا یکی از خاندان و خویشاوندانش این مسئولیّت را عهده‌دار شود، بدین جهت حضرت رسول(ص) أبو بکر را عزل و علی(ع) را به جای ایشان فرستاد، بنابراین مأموریّت فوق فضیلتی برای حضرت علی(ع) محسوب نمی‌شود![۱۱] و لکن انصاف این است که چنین سخنی بسیار دور از حقیقت است، زیرا:

  1. اوّلًا: این رسم عرب را شما از کجا کشف کرده‌اید؟ در کجا چنین مطلبی آمده است؟ آیا به صرف احتمال، می‌توان منکر چنین فضیلت مهمّی شد؟
  2. ثانیاً: بر فرض ثبوت چنین رسمی در بین اعراب، تغییر مأموریّت فوق ربطی به رسم عرب ندارد؛ زیرا حضرت رسول(ص)، طبق برخی از روایات، این کار را به دستور و فرمان خداوند انجام داد.

بنابراین، بدون شک این مأموریّت فضیلت بزرگی برای حضرت علی(ع) محسوب می‌شود و با توجّه به این مطلب، اگر خداوند بخواهد شخصی را به عنوان خلیفه بلافصل پیامبر انتخاب کند، بدون شک انسان برتر و دارای فضیلت بیشتر را برمی‌گزیند و اگر هم مردم بخواهند چنین شخصی را انتخاب کنند، آنها نیز به مقتضای عقل چنین شخصی را برمی‌گزینند[۱۲].

ارتباط آیه اذان و «مؤذّن»

«پاداش‌ها» و «مجازات‌های» جهان آخرت در حقیقت انعکاس اعمال انسان در دنیاست. این مطلب با توجّه و تأمّل در ارتباط «پاداش‌ها» و «کیفرهای» جهان آخرت، با اعمال انسان در دنیا روشن می‌شود. اگر انسان رباخوار که مرتکب گناه بزرگ رباخواری می‌شود، در جهان آخرت همانند انسانی مست و بی‌اراده جلوه می‌کند و قدرت بر حرکت صحیح و متعادل‌ ندارد و هر از چند قدمی به زمین می‌خورد و دوباره برمی‌خیزد و به راهش ادامه می‌دهد، بدان جهت است که او در دنیا با این گناه بزرگ تعادل اقتصادی جامعه را بر هم زده و جامعه را دچار بی‌ثباتی اقتصادی و مالی نموده است. پس عدم تعادل رباخوار در آخرت، انعکاسی از برهم خوردن تعادل جامعه در دنیا بر اثر ارتکاب او به گناه زشت رباخواری است.

اگر ظلم در آخرت بسان تاریکی و ظالم همچون انسان تاریکی می‌باشد که راه به جایی نمی‌برد، به خاطر آن است که ظالم دنیا را بر مظلومین تیره و تار کرده، به گونه‌ای که آنها راه به هیچ جا نمی‌برند. پس ظلمات ظالم در آخرت نتیجه و انعکاس ظلماتی است که او خود در دنیا برای مظلومان به وجود آورده و زندگی آنها را تیره و تار کرده است.

اگر انسان مؤمن و دارای ایمان با چراغی از نور وارد صحنه محشر می‌شود و در سایه آن چراغ، به سوی رضوان و مغفرت الهی رهنمون و هدایت می‌گردد، به خاطر این است که انسان‌های مختلفی در پرتو نور ایمان او در دنیا هدایت گشته و به حقیقت رهنمون شدند.

خلاصه اینکه، تمام «پاداش‌ها» و «کیفرها» در جهان آخرت انعکاس و زاییده اعمال خود ما انسان‌ها در دنیاست.

با توجّه به این مطلب، اگر علی(ع) طبق آنچه در آیه اذان آمده، «مؤذّن» پیامبر(ص) در دنیاست و پیام آن حضرت را در مکّه به گوش مشرکان می‌رساند، همو در جهان آخرت نیز «مؤذّن» است و پیام خداوند عالم را به گوش جهنّمیان می‌رساند و آنها را مشمول لعنت الهی، به خاطر ظلمی که مرتکب شده‌اند، می‌داند.

اگر علی در جهان آخرت فصل الخطاب تمام سخن‌هایی است که بین بهشتیان و جهنّمیان ردّ و بدل می‌شود، به خاطر آن است که او در دنیا نیز فصل الخطاب بوده و آخرین سخن را خطاب به مشرکان و بت‌پرستان بیان کرده است. آیا این، فضیلت، کم ارزشی است؟ آیا هیچ انسان دیگری، اعمّ از مسلمانان و پیروان دیگر ادیان الهی، واجد چنین فضیلتی هست؟[۱۳]

حکمت تغییر مأموریّت ابلاغ آیات سوره برائت‌

سؤال: حضرت رسول(ص) به اتّفاق همه مفسّرین، اعم از شیعه و سنّی، ابتدا أبو بکر را مأمور ابلاغ آیات اوّلیّه سوره برائت کرد، سپس او را عزل نمود و حضرت علی(ع) را مأمور این کار کرد؛ آیا پیامبر(ص) از کارش پشیمان شد و لهذا دست به این تغییر زد؟ یا هر دو کار طبق دستور خداوند بوده است؛ هم نصب و عزل أبوبکر، و هم اعطای این مأموریّت به علی(ع)؟ خلاصه، این تغییر مأموریّت چه حکمتی داشته است؟

پاسخ: پاسخ این پرسش واضح است؛ پیامبر(ص) هر دو کار را آگاهانه انجام داد و هدفش این بود که شخصی که برترین و افضل است را معرّفی کند و ذهن مردم را از کسی که تصوّر می‌کردند برترین است، به سوی برترین حقیقی و واقعی هدایت کند. بدین جهت در ابتدا این مأموریّت را به أبوبکر سپرد و سپس او را عزل کرد و علی(ع) را مأمور این کار نمود، تا به مردم بفهماند علی(ع) افضل و شایسته‌تر از أبو بکر و همه مسلمانان است.

این اوّلین مرتبه‌ای نبود که حضرت رسول(ص) چنین کاری می‌کرد، بلکه قبلًا نیز بارها شبیه این کار را ـ برای تبیین هدف مذکور ـ انجام داده بود. مثلًا، حضرت در جنگ خیبر یک روز پرچم را به دست أبو بکر می‌دهد، تا قلعه خیبر را فتح کند، وی تا عصر هر چه در توان دارد سعی و تلاش می‌کند، ولی موفّق به فتح قلعه محکم خیبر نمی‌شود؛ روز دوم پرچم را به عمر می‌سپارد، او نیز در فتح قلعه خیبر ناکام می‌ماند. در شب سوم می‌فرماید: «فردا پرچم را به دست شخصی می‌دهم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست می‌دارند، وی مرتّب به دشمن حمله می‌کند و هرگز فرار نمی‌نماید. او قلعه خیبر را فتح خواهد کرد».

اصحاب که متوجّه منظور حضرت شده بودند، عرض کردند: اگر منظورتان حضرت علی است، او هم اکنون سخت مبتلا به چشم درد است. پیامبر(ص) فرمود: علی را حاضر کنید. علی به خدمت پیامبر رسید، حضرت مقداری از آب دهانش را به چشمان علی مالید، به اذن الهی چشمان علی شفا یافت! پیامبر(ص) روز بعد پرچم را به دست او سپرد و آن حضرت قلعه خیبر را فتح کرد.

چرا رسول اکرم(ص) ابتدا پرچم را به دست دو تن دیگر از اصحاب داد و سپس به علی سپرد؟ پاسخ این سؤال روشن است، حضرت می‌خواهد عملًا افضلیّت و برتری علی(ع) را نشان دهد.

در جنگ احزاب نیز شبیه این جریان رخ داد. هنگامی که عمرو بن عبدود، آن قهرمان پرآوازه مشرکان و بت‌پرستان، از خندق عبور کرد و در مقابل مسلمانان قرار گرفت و هماورد و مبارز‌طلبید، کسی جز علی اعلام آمادگی نکرد. پیامبر فرمود: علی جان شما بنشینید! برای بار دوم عمرو بن عبدود مبارز‌طلبید، باز کسی جز علی از جا برنخاست. پیامبر(ص) فرمود: شما بنشینید! «عمرو» در مرتبه سوم سخن زشتی گفت: از بس که مبارز‌ طلبیدم خسته شدم و صدایم گرفت، آیا کسی از بین شما مسلمانان مشتاق رفتن به بهشت نیست، تا او را به بهشت بفرستم! باز جز علی کسی برنخاست! این بار پیامبر(ص) اجازه داد که علی به میدان برود و در کمال تعجّب و حیرت همگان بر عمرو بن عبدود غالب و پیروز گردد[۱۴]. در اینجا نیز پیامبر(ص) برای اثبات برتری و افضلیّت علی(ع) بدین شکل عمل کرد، تا عملًا جایگاه و موقعیّت اجتماعی علی(ع) را استحکام بخشد[۱۵].

منابع

پانویس

  1. و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره توبه، آیه۳.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۲۷ ـ ۳۲۸.
  3. تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۸۹.
  4. تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۷۵.
  5. أجمع المفسّرون و نقلة الاخبار انّه لمّا نزلت براءة رفعها رسول اللَّه(ص) الی أبی بکر، ثم اخذها منه و دفعها الی علیّ بن أبی طالب؛‌ مجمع البیان، ج۳، ص۳.
  6. احقاق الحق، ج۳، ص۴۲۷ به بعد.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۳۳ ـ ۳۳۵.
  8. «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید» سوره توبه، آیه ۱.
  9. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.
  10. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۹.
  11. الکشّاف، ج۲، ص۲۴۴.
  12. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۳۸ ـ ۳۳۹.
  13. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۳۹ ـ ۳۴۱.
  14. فروغ ابدیّت، ج ۲، ص۱۳۵ به بعد.
  15. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۴۱ ـ ۳۴۲.