نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۶ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
کم سن و سالی اسامه (که هفده یا هیجده سال داشته است) نیز بهانهای دیگر برای این تعللها بود. آنها بر حضرت خرده میگرفتند که چرا جوانی را رهبر و فرمانده بزرگان مهاجر و انصار کرده است؟[۱۰] آنها به فرامینحضرت که مکرر میفرمودند: "لشکر اسامه را روانه کنید" توجهی نمیکردند و منتظرتقدیر الهی درباره رسول خدا(ص) بودند[۱۱].
بسیاری از آنان، همچون ابوبکر و عمر، به بهانههای مختلف، مانند وداع با پیغمبر(ص)، پیوسته و تا آخرین روز حیات ایشان به مدینه آمد و شد میکردند[۱۲].
پیامبر(ص) در روز پایانی زندگی خود بعد از اقامه نماز صبح، متوجه شد که ابوبکر، عمر و گروهی دیگر از مسلمانان در مسجدند. آنها را نزد خویش خواند و فرمود: "مگر به شما نگفتم که با لشکر اسامه بیرون بروید؟"[۱۳] سپس سه بار مکرّر دستور فرمود که به لشکر اسامه بپیوندید و از آن باز نمانید[۱۴]. ابوبکر در این هنگام به جای اطاعت، نزد حضرت رفت و گفت: "شکرخدا، حال شما بهتر شده، امروز نوبت دختر خارجه (از همسرانابوبکر) است، به من اجازه بدهید بروم"[۱۵] و رفت.
↑ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳.
↑احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶.
↑نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۶.
↑ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶و محمد بن عمر واقدی، ج۳، ص۱۱۱۸.
↑ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶۹.
↑شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸ از روایات تاریخ و اینکه ابوبکر عمر در هر حادثهای از زمان آغاز بیماری تا به زمان وفات آن حضرت از حضور مستمر ابوبکر و عمر در مدینه نقل کردهاند، به خوبی مشهود است که آنها به هر بهانهای از رفتن با داشتند.
↑قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۳؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
↑شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۴.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵؛ قطب الدین راوندی، قصص الأنبیاء، ص۳۵۸.