نشانههای ظهور امام مهدی
برای ظهور امام مهدی(ع) نشانهها و علائمی در احادیث، بیان شده است که آگاهی از آنها برای شناخت حقانیت مدّعی مهدویت، ضروری است. تحلیل و شناخت علائم معتبر، نیازمند برررسی دقیق آنهاست. در این نوشتار، به تببین نکات مهمی درباره این نشانهها خواهیم پرداخت [۱]. در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نشانههای ظهور (پرسش) قابل دسترسی هستند.
واژهشناسی لغوی
از آنجایی که بررسیهای ژرف در این موضوع نیازمند بهرهگیری از برخی واژهها و «مفاهیم» است و از طرفی تعریف روشنی از بعضی از آنها در دست نیست؛ از این رو، گام نخست آن است که این واژهها در حد امکان بازکاوی و تعریف شود. برخی از این واژههایی که در بحث نشانهها به کار رفته، عبارت است از [۲]
- علایم
تعبیر "نشانه" یا در عربی، "علامت" و جمع آن، "علائم" [۳] و در منابع قدیمی، "آیه" و جمع آن "آیات"[۴]، با اضافه به ظهور، دربارۀ اتفاقاتی در مقدمۀ ظهور، مهدی(ع) به کار رفته است. کلمه علامت یا آیه به معنای نشانه و چیزی است که بر مطلبی راهنمایی و دلالت کند[۵]و موجب شناخت آن شود[۶].
"عَلایم" جمع "علامه"، از ریشه "علم" به معنای "نشانه" است. و در عربی به معنای "آیه و دلالیت" آمده است. از این رو عَلَم به معنای پرچم است که لشکر به نشانۀ آن گرد آیند[۷] ابن فارس گوید: عَلَم به معنای نشانهای است که در چیزی باشد و آن را از دیگری مشخص و متمایز نماید [۸][۹]
به گفته ابن منظور: علامت به معنای نشانه (السمة) و همریشه با عَلَم و مترادف با آن است. وی علامت و علم را به «فاصلۀ بین دو قطعه زمین» و «چیزی که در بیابان برپا میشود تا افراد راه گم کرده، به سبب آن راه را پیدا میکنند». معنا کرده است! [۱۰][۱۱]
این واژه در فارسی به «نشانه»، برگردان شده و آن عبارت است از آنچه که سبب شناختن کسی یا چیزی شود[۱۲][۱۳].
اگر چه واژۀ «علامات» به صورت جمع فقط یک بار در قرآن آمده، [۱۴] اما در روایات، فراوان ذکر شده است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:«إِنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا»[۱۵] و امام صادق(ع) نیز فرمود: لقمان به فرزندش گفت:«يَا بُنَيَّ لِكُلِّ شَيْءٍ عَلَامَةٌ يُعْرَفُ بِهَا وَ يُشْهَدُ عَلَيْهَا»[۱۶] [۱۷].
از این رو میتوان گفت: «نشانه» یکی از ابزار شناخت است. دقّت در این روایات و مانند آن، گویای این مطلب است که میبایست چیزی یا کسی موجود و یا در حکم موجود باشد تا علامت حاکی از آن بوده، و به آن شناخته شود[۱۸].
- آیت
دربارۀ ریشۀ لغتِ "آیه"، میان لغتشناسان اختلاف هست؛ از این رو معانی گوناگونی برای آن ذکر شده است. یکی از معانی آن «نشانه» است. که ریشۀ همۀ معانی دیگر میباشد[۱۹].
راغب اصفهانی «آیه» را به علامت آشکار معنا کرده و حقیقت معنای آن را برای هر چیز آشکار که همراه چیز دیگری که آشکار نیست بیاید دانسته است [۲۰] برخی دیگر از بزرگان لغتشناس نیز به طور روشن «آیات» را به معنای «علامات» دانستهاند[۲۱][۲۲].
در مفهوم این واژه نیز همچون مترادف آن (علامت)، نوعی همزمانی در وجود نشانه و آنچه نشانه از آن حکایت میکند، به چشم میخورد [۲۳] برخی نیز تفاوت بین «علامت» و «آیه» را در این دانستهاند که نشانه بودن در «آیه» ثبوت بیشتری دارد [۲۴]در قرآن مجید آمده است:﴿﴿ وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ﴾﴾[۲۵] و ﴿﴿ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّه غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴾﴾[۲۶][۲۷]. این واژه در بعضی از روایات [۲۸]و نیز در سخنان برخی از بزرگان، به معنای «نشانههای مرتبط با ظهور و قیام حضرت مهدی(ع)» به کار رفته است[۲۹][۳۰].
- دلالت
برخی از کارشناسان لغت "علامت و دلالت" را به یک معنا گرفتهاند؛ با این تفاوت که «علامت» تابع وضع است و «دلالت» تابع اقتضا؛ به این صورت که هر دلالتی علامت است، ولی هر علامتی دلالت نیست [۳۱]در بعضی از روایات نیز «علامت» را به «دلالت» معنا کردهاند [۳۲] از این رو بررسی این واژه میتواند به روشن شدن معنای علامت، کمک کند. راغب اصفهانی در کتاب مفردات نوشته[۳۳].:
«دلالت» عبارت است از آنچه به آن، برای شناخت یک چیز بهره میگیرند؛ مانند دلالت لفظها بر معنا، و دلالت اشارات و نوشتار و عقدها در حساب؛ و فرقی نمیکند که دلالت در قصد آن کس که چیز را علامت قرار داده، لحاظ شده باشد یا لحاظ نشده باشد؛ مانند کسی که حرکت موجودی را میبیند؛ پس میداند او زنده است [۳۴][۳۵].
علامت در قرآن
واژۀ علامت، تنها یک بار به صورت جمع، با تعبیر "علامات" در قرآن به کار رفته است﴿﴿ وَأَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ﴾﴾[۳۶] که میتوان مراد از آن را هر گونه علامت وضعی یا طبیعی و حتّی زبانها و اشارات دانست، که در روزی زمین برای راهیابی مورد استفاده قرار میگیرد[۳۷].
آنچه با بحث نشانههای ظهور تناسب دارد، آیۀ ۲۴۸ سورۀ بقره است که میفرماید: پیامبر بنی اسرائیل به آنان گفت که نشانۀ پادشاهی طالوت، صدوق مقدّس موسی(ع) است. [۳۸] همچنین آیات ۴۱ سورۀ آل عمران [۳۹] و ۱۰ سورۀ مریم که خداوند نشانهای برای باردار شدن همسر زکریا(ع) قرار داد و آن، از دست دادن قدرت تکلّم با مردم بود. [۴۰][۴۱].
کارکرد نشانههای ظهور
شناخت نشانههای ظهور، از آن جهت دارای اهمیت است که کارکردها و فواید مختلفی را برای مؤمنان در بر دارد. به جهت همین کارکردهاست که اهل بیت(ع) به تبییم علائم باری شیعیان اهمیت دادهاند و شناخت این نشانهها را برای آنان لازم دانستهاند. مهمترین کارکردهای شناخت این نشانههای عبارتاند از:[۴۲].
- شناخت حق: ظهور امام مهدی(ع) و آغاز انقلاب مهدوی، ناگهانی و یکباره است. شناخت این قیام و تمیز دادن آن از واقعههای مشابه، امری مهم و در خور توجه است؛ زیرا آیندۀ فردی و اجتماعی مؤمنان، با آن گره خورده است. انکار این جریان، ممکن است به انکار معرفت امام حق منجر شود که بدفرجامی آدمی را در پی دارد. روشن است که اطمینان بخشی به مؤمنان دربارۀ حقیقت قیام و انقلاب مهدوی، به لوازم م مقدماتی نیازمند است. تبیین علائم ظهور و معرفی آن به شیعیان بویژه متدینان و فرهیختگان یکی از این مقدّمات و لوازم است که سبب آگاهی و بصیرت آنان در شناخت حقانیت مهدی خواهد شد[۴۳].
- شناسایی مدعیان باطل: در طول تاریخ برای گروهی از افرادی که در پی منافع شخصی و گروهی بودهاند استفاده از مقدسات، امری رایج بوده است. این افراد با سوء نیت و گروهی نیز با نیت اصلاح وضعیت نابسامان موجود در دورۀ خود، از عنوان قیام و انقلاب امام مهدی(ع) سوء استفاده کرده و به ناحق، ادّعای مهدویت خویش را مطرح کردهاند. اگر چه حقیقت این افراد برای عالمان و فرهیختگان مشخص بوده و هست، ولی امکان فریب خوردن بسیاری از افراد سادهدل نیز با توجّه به روح زلال و صاف آنها، وجود دارد[۴۴].
بیان علائم ظهور در کلمات ائمه اطهار(ع) و جمعآوری آن در متون روایی، یکی از راههایی است که امکان شناسایی مهدی واقعی را از مدّعیان دروغین و غیر اصیل، فراهم میکند. برپایۀ تحقیقات انجام شده، شمار فراوانی مهدی دروغین در طول تاریخ بیش از هزار سالۀ غیبت شناسایی شدهاند [۴۵] که هیچ یک همراه با علائم معرفی شده از ناحیۀ پیامبر(ص) و امامان(ع) نبوده است. از این رو، این علائم به شناخت مدّعیان دروغین و ناراستیِ ادعای آنان، کمک کرده است[۴۶].
شمار نشانههای ظهور
شمارش و بیان همۀ علائم ظهور، به دلیل اختلاف نظری که دربارۀ تعداد و عناوین آنها وجود دارد، آسان نیست. به علاوه، کمتر کسی است که فهرست کاملی از علائم ارائه کرده باشد. از این معدود افراد میتوان شیخ مفید را نام برد که در کتاب ارشاد به تعداد قابل توجهی از این علائم اشاره میکند و اربلی در کشف الغمّة، همان فهرست را آورده است. مؤلف أعیان الشیعة، ذیل نام امام دوازدهم، نسبت به دیگران تفصیل بیشتری داده و هفتاد نشانه را با ذکر نمونههایی از احادیث آورده است [۴۷]. در کتاب مأتان و خمسون علامة، ۲۵۰ نشانه برای ظهور ذکر دشده است. از عالمان اهل سنّت، مقدسی شافعی در عقد الدرر، فصلی از کتابش را به مجموع نشانهها اختصاص داده و حدود چهل مورد را ذکر میکند. این ارقام و عناوین در طول زمان افزایش یافته و گزارشهایی از منابع غیر معتبر و راویانی ضعیف و مجهول به آن اضافه شده است. کتابهایی مانند إلزام الناصب، بیان الائمّة، نوائب الدهور، معجم الملاحم و الفتن و یأتی علی الناس زمان ... با جمعآوری اخبار صحیح و سقیم به ترویج این اخبار دامن زدهاند[۴۸].
هر چه زمان پیش رفته و حوادثی مهم روی داده، مواردی از نشانهها بر آن رویداد، تطبیق شده و اضافاتی نیز در آنها صورت گرفته است. مثلاً تا قرن هفتم از نشانههایی که بر ظلم و ستم ناشی از حملۀ مغول (۶۱۶ – ۶۵۶ ق) [۴۹] تطبیق شود، کمتر سخن گفتهاند؛ اما مؤلف عقد الدارر که کتابش را در سال ۶۸۵ ق به پایان رسانده[۵۰] با تفصیل بیشتری دربارۀ خروج کافری که از مشرق میآید و حکومت بنی عباسی را سرنگون میکند و از خصوصیات مغولان بدون ذکر نام آنان و حملات مکرر آنان به عنوان نشانههای ظهور سخن گفته است. شبیه این مطلب را دربارۀ دیگر حوادث مهم تاریخی نیز مشاهده میکنیم[۵۱].
آمیختگیِ نشانههای ظهور با برخی مفاهیم دیگر
برخی عنوانها و مفاهیم به جهت شباهتها و اشتراکهایی در کنار علائم ظهور، پُرکاربرد هستند. از این رو باید آنها هم مفهومیابی و شناسایی شوند و به این ترتیب، حسابشان از علائم ظهور، مجزّا شود. این مفاهیم پُرکاربرد، عبارتاند از: [۵۲].
- ملاحم: این کلمه، جمع ملحمه و از مادۀ لحم گرفته شده است که معنای اصلی آن، تداخل و درهم بودن است و در لغت به معنای جنگ است. دلیل نامگذاری جنگ به ملحمه را دو نکته گفتهاند: یکی این که در جنگ، جنگجویان در هم میآمیزند و درگیر میشوند و دیگر این که کشتههای جنگ همچون گوشت افتاده بر روی زمین هستند [۵۳][۵۴].
- فتن: جمع کلمۀ فتنهه را فتن گفتهاند که به معنای ابتلا و امتحان میآید. خلیل گفته است که فتنه، همان سوزاندن با آتش است [۵۵]. مراد شیعیان از دو عنوان ملاحم و فتن، احادیثی است که پیش بینی وقایع آینده را پس از حضور ظاهری امامان، در بر دارند؛ وقایعی که فتنه و آتش را در پی دارند و موجب وقوع جنگهای آینده و خونریزیها میشوند. این وقایع، الزاماً ارتباطی به مسئله ظهور ندارند و از علائم ظهور شمرده نمیشوند، اگر چه در برههای از تاریخ، این وقایع با ظهور امام عصر(ع) ارتباط وثیق مییابد. لذا مفهوم علائم ظهور را با ملاحم و فتن، مترادف دانست. پیشآمدهای فراوانی که دربارۀ حکومتهای معاصر ائمه(ع) از امویان و عبّاسیان و یا والیان منطقهای و امثال اینها اتفاق میافتد، صرفاً پیشگوییِ این اتفاقات در همان زمانهاست. این گونه موارد، فتنههایی است که قبل از ظهور ایشان اتفاق میافتند؛ اما نکتۀ مهم این است که در بسیاری از این نقلها اصلاً به مسئلۀ امام مهدی(ع) و علامت ظهور او اشارهای هم نشده است[۵۶].
- اشراط الساعه: اشراط جمع "شَرَط" به معنای علامت [۵۷]و "الساعه" یکی از نامهای قیامت است. این ترکیب، تنها یکبار در قرآن به کار رفته [۵۸] و مقصود از آن، نشانههای قیامت است. یکی از مطالبی که با موضوع علائم ظهور ارتباط نزدیک دارد، احادیثی است که دربارۀ نشانههای قیامت سخن میگویند. در بسیاری از منابع روایی اهل سنت و برخی جوامع حدیثیِ شیعه، نشانههای ظهورمهدی(ع) با علامتهای نزدیک شدن و برپایی قیامت آمیخته و برخی نشانههایی که به عنوان علائم ظهور مشهورند، نشانۀ قیامت دانسته شدهاند. حتی گاهی اصل ظهور مهدی را از نشانههای قیامت یاد کردهاند. به طور کلّی، صاحبان جوامع حدیثی اهل سنت، بابی با عنوان "اشراط الساعه" گشودهاند و در دورههای متأخر، کتابهای مستقلی با همین عنوان، عرضه شده است[۵۹].
آمیختگی اشراط الساعه و علائم ظهور
- نزول عیسی(ع) و ظهور دجال که به عنوان نشانۀ ظهور مهدی(ع) شهرت دارند، در غالب منابع اهل سنت، نشانۀ قیامت معرفی میشوند. [۶۰]. شیخ مفید، طلوع خورشید از مغرب، فرو رفتن زمینی در مشرق و مغرب را ذیل نشانههای ظهور آورده؛ [۶۱] ولی این سه، در احادیث اهل سنّت، از نشانههای قیامت به شمار میروند [۶۲]. همچنین در موضوع نشانههای ظهور، از ترکان و رومیان سخن به میان آمده که در منابع اهل سنّت، به عنوان نشانههای قیامت یاد میشود [۶۳]. مطالعه احادیث علائم ظهور و در کنار آن، احادیث اشراط الساعه، به خوبی نشانگر شباهت آن دو دستۀ اخبار به یکدیگر است. علّت این امر را در چند مطلب میتوان جستجو کرد: یکی این که در برخی از احادیث، کلمۀ "الساعه" به ظهور مهدی(ع) تأویل شده [۶۴] و راه استفادۀ احادیث، اشراط الساعه برای نشانههای ظهور، باز شده است. یکی از نویسندگان معاصر، احادیث اشراط الساعه را در باب علائم ظهور آورده و سپس مینویسد: "از آن جا که در برخی از روایات، الساعه به ظهور حضرت تأویل شده، روایات اشراط الساعه را به نشانههای ظهور تفسیر کردیم"[۶۵][۶۶].
- تعبیراتی که در برخی احادیث وارد شده، این تصوّر را ایجاد کرده که زمان ظهور مهدی، نزدیک زمان برپایی قیامت است. به نظر میرسد احادیثی با این مضمون که: "اگر یک روز از دنیا باقی نمانده باشد، مهدی خواهد آمد" یا "قیامت برپا نمیشود مگر این که مردی از اهل بیت من قیام میکند"، [۶۷] زمینهای برای آمیختن نشانههای ظهور با اشراط الساعه شده باشد. در صورتی که مراد از این احادیث، تأکید بر قیام مهدی و قطعی بودن آن است، نه این که این حرکت، نزدیک به قیامت یا آخرین روزهای جهان رخ میدهد[۶۸].
- ارتباط امام مهدی(ع) با پایان تاریخ است. آدمیان با هر دین و آیینی، معتقدند که پایان درخشان تاریخ، همراه با ظهور منجی عدالتگستر است و پایان قیام هم قیامت است. به نظر میرسد که این ذهنیتها باعث شده باشد برخی راویان یا محدثان نیز در نقل معنا تسامح کرده و به خاطر مرادف دانستن اشراط الساعه با علائم ظهور، آن دو را به جای یکدیگر به کار برده باشند. چهارمین علّت، نزدیک بودن الفاظ قیام و قیامت و قائم با همدیگر و هممعنا بودن آنهاست. مثلاً نعمانی، روایتی از امیر مؤمنان(ع) آورده که با عبارت « لَا تَقُومُ الْقِيَامَةُ حَتَّى تَظْهَرَ الْحُمْرَةُ» آغاز میشود [۶۹]. یعنی قیامت به پا نمیشود مگر آن که نشانههایی از جمله سرخی در آسمان محقّق شود؛ امّا مرحوم مجلسی، همین حدیث را با عبارت «لَا يَقُومُ الْقَائِمُ حَتَّى» آورده است.[۷۰] این گونه تشابه و تصحیفات میتواند دلیلی دیگر بر خلط علائم ظهور، با نشانههای قیامت باشد[۷۱].
اقسام نشانههای ظهور
برای نشانههای ظهور، تقسیمهای گوناگونی ذکر کردهاند. از مهمترین آنها، تقسیم به علامت متّصل "نزدیک" و منفصل "دور"، همچنین تقسیم به حتمی و غیر حتمی است. تقسیمات دیگری مانند علائم طبیعی و غیرطبیعی، عادی و خارق العاده، کلّی یا جزئی، عام و خاص، مجمل و کنایی، مقید یا مشروط، قطعی یا مشکوک، در کتابهایی از نشانههای ظهور سخن گفتهاند، به چشم میخورد. بررسیها نشان میدهد که از این همه تقسیمبندیها، فقط یک مورد آن در احادیث وجود دارد و آن حتمی بودن و غیر حتمی بودن است که از آن دو به محتوم و موقوف هم تعبیر میشود. در حدیثی از امام صادق(ع) چهار نشانه ذکر شده و آنها را محتوم دانسته است[۷۲]. در دو حدیث دیگر، ایشان چندین نشانه ذکر کرده در هر کدام، کلمۀ "محتوم" را تکرار فرموده است [۷۳]. البته نشانههای غیر حتمی، تصریح نشده، ولی میتوان غیر از این موارد را جزء غیر حتمیها دانست. نشانههای ظهور به حتمی و غیرحتمی تقسیم میشوند:[۷۴].
- نشانههای حتمی: احادیثی وجود دارد که تعدادی از رویدادها را به عنوان نشانۀ حتمی ظهور قلمداد کرده و از آنها نام میبرد. گویا تعبیر از حتمیبودن برخی علائم، برای اولین بار در احادیث امام باقر(ع) بیاد شده است. از سوی دیگر، تا آنجا که جستجو شده، حتمی یا غیر حتمی بودن نشانهها در منابع اهل سنت یافت نشد[۷۵].
- نشانههای غیر حتمی: احادیثی وجود دارد که تعدادی از رویدادها را به عنوان نشانۀ ظهور قلمداد کرده و از آنها نام میبرد اما "حتمیت" آنها ذکر نشده است[۷۶].
شمار علائم ظهور ذکر شده در احادیث معتبر، غیر معتبر، آثار صحابه و تابعان و متون تاریخ، فراوان است. اختلاط این علائم با اشراط الساعة فتن و ملاحم نیز سبب ابهام بیشتر آنها شده است. بر اساس تأکید احادیث و کثرت این علائم، مهمترین نشانههای مذکور عبارتاند از:
- خروج سفیانی؛
- خروج دجال؛
- خسف در بیداء؛
- قتل نفس زکیه؛
- قیام سید حسنی؛
- ندای آسمانی؛
- قیام یمانی؛
- قیام خراسانی؛
- انتشار علوم اهل بیت از قم؛
- طلوع خورشید از مغرب.
این اهمیت و شهرت، به معنای صحّت همۀ آنها نیست، چنان که خروج خراسانی، نشانهای است که اگر چه در دورۀ معاصر، شهرت یافته و زبانزد خاص و عام شده و به عنوان نشانهای قطعی برای ظهور تلقی میشود، با این حال، احادیث چندانی برای آن موجود نیست.
تطبیق نشانههای ظهور
در طول تاریخ تشیع، همیشه شاهد ظلمها و ستمهای ناروا بر شیعیان بودهایم. این امر، باعث شد که شیعیان به انتظار فرج و گشایش بیندیشند و با این امید زندگی کنند. به صورت طبیعی در هر بُرههای که بارقۀ امیدی برای شیعیان دیده شد که به این امید که وقت گشایش حقیقی در زندگیشان فرا رسیده است، به یاد امام مهدی(ع) و ظهور او افتادهاند. این امر، هم به روحیات افراد مرتبط است و هم این که گاه وضعیت اجتماعی، زمینه را برای این تطبیقها فراهم میکند. امیدواریِ حاصل از روی کار آمدن برخی دولتها در طول تاریخ که موجب امید اجتماعی شده است، احتمال اتصال آن دولت را به ظهور مهدی(ع) پدید آورده است[۷۷].
این تطبیقها غالباً از سوی حدیثپژوهان اتفاق افتاده است. ایشان از سویی با احادیث علائم ظهور آشنایی دارند و از سوی دیگر، نسبت به وضعیت اجتماعی موجود نیز بیتفاوت نیستند. به این جهت کوشیدهاند که برای پیام احادیث، مصداق خارجی و عینی ارائه کنند. اما مطالعۀ تاریخ اسلام و کنار آن، مروری بر احادیث نشانههای ظهور، به خوبی نشان میدهد که بسیاری از آنچه به نام نشانۀ ظهور مهدی مشهور شده، در طول تاریخ نیز مطابق یا مشابه آن رخ داده است. از این رو، تطبیق قطعی بسیاری از علائم بر وقایع پیش آمده به هر جهت که باشد، بسیار دشوار است[۷۸].
نکته بسیار مهم در تطبیق علامتهای ظهور آن است که نمیتوان به صرف احتمال مطابقت یک واقعۀ خارجی با یکی از علائم ظهور، به پیش بینی وقت ظهور یا قیامِ متّصل بدان پرداخت[۷۹].
البته کنار هم قرار گرفتن شماری از نشانهها بویژه آنهایی که در احادیث معتبر آمدهاند و محتوم توصیف شدهاند، موجب اطمینان به نزدیک بودن ظهور میگردد. اشتباه اصلی در تطبیقهای نادرست پیشین آن بوده است که تنها با دیدن یک واقعۀ خارجی و بدون توجّه به دیگر علائم، آن را علامت ظهور شمرده و نزدیکی ظهور را پیش بینی کردهاند[۸۰].
حتی گاه با این که هیچ یک از علامتهای حتمی و مشهور پدید نیامدهاند، تنها پیشرفتی علمی و صنعتی همچون تلگراف که گونهای اطلاع رسانی از دور است بر علامت ظهور تطبیق شده و زمان ظهور، نزدیک دانسته شده است. ناصواب بودن تمامی تطبیقهای پیشین علائم ظهور، این نکتۀ مهم را به ما یادآوری میکند که دقت و احتیاط فراوان در این زمینه، فوق العاده مهم و ضروری است[۸۱].
در این میان، احتمال جعل و تحریف لفظی و معنوی را به انگیزههای مختلف هم نمیتوان از نظر دور داشت، لذا دقت در احادیث علائم ظهور و شناخت دقیق آنها در بازشناسی ادّعاهای دروغین از ادّعای واقعی، بسیار مهم و نقش آفرین است[۸۲].
گروههایی از شیعیان در دورههایی، با امید به گشایش و فرج در کارشاش و گاه با اغراض خاصی، به تطبیق علائم ظهور بر وقایع اقدام کردهاند. برای نمونه میتوان از تطبیقهای زیر که شهرت تاریخی دارند نام برد[۸۳].
- مهمتر و مؤثرتر از همۀ این گروهها اسماعیلیه و حکومت آنان یعنی فاطمیان مصر است که گوی سبقت را از همگان ربوده و تطبیق نشانۀ طلوع خورشید از مغرب که در صفحات پیشین بدان اشاره کردیم از این جمله است. قاضی نعمان مغربی که از داعیان اسماعیلی است، نمونههای دیگری از نشانهها را بر فاطمیان و مهدی آنان تطبیق کرده است[۸۴][۸۵].
- برخی معتقد بودند که نفس زکیه که کشته شدن او را یکی از نشانههای ظهور دانستهاند همان محمّد بن عبدالله بن حسن مثنی است که در ابتدای حکومت عباسیان قیام کرد و در مدینه به شهادت رسید. استدلالهایی را هم برای اثبات این مطلب آوردهاند که در اثبات این مطلب، کافی نیست[۸۶][۸۷].
- نمونۀ دیگر تطبیقهای علّامه مجلسی در بحار الأنوار است. وی ضمن بیان احادیث نشانههای ظهور، آنها را توضیح داده و گاه تطبیق کرده است. برای مثال در حدیثی از عمار یاسر چنین نقل شده است:«یأتی هلاک ملکهم من حیث بدا»[۸۸]. گویا مرحوم مجلسی ضمیر "هم" در "ملکهم" را به عباسیان برگردانده و نوشته است: "من حیث بدا"؛ یعنی از سوی خراسان؛ چون هلاکو از آن جا وارد شد، همان گونه که شروع حکومتشان از خراسان و به دست ابومسلم بود، که البته در حدیث، به عباسیان تصریح نشده است [۸۹]. یا در جایی دیگری از الغیبة نعمانی [۹۰] حدیثی آورده که در آن آمده است:«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَان... وَ قَامَ مِنَّا قَائِمٌ بِجِيلَان... وَ قَتَلَ الْكَبْش...»[۹۱] سپس میگوید: قیام کننده در خراسان، هلاکو خان یا چنگیزخان است و قیام کننده در گیلان، شاه اسماعیل و شاید از کبش، شاه عبّاس اوّل باشد [۹۲]. همچنین در جای دیگر، حدیثی را بر دولت صفویه تطبیق کرده و میگوید: بعید نیست که این حکومت، متّصل به دولت قائم شود[۹۳][۹۴].
- در دورۀ مشروطه، یکی از واعظان مشهور با نام شیخ عباسعلی فرزند علی محمّد گورتانی (۱۲۸۷ - ۱۳۶۰ ق) با لقب معین الواعظین و تخلّص ذاکر، شناخته شده است. وی مینویسد: "وقت ظهور را خدا میداند... و لیکن علائمی از برای ظهور آن حضرت از ائمّه رسیده که پارهای از اخبار به طور رمز و اشاره زمان قریب به ظهور را میرساند"[۹۵].
سپس مطالبی از نور الأنوار مرندی و ناظم الإسلام کرمانی نقل میکند و مینویسد: دیگر از علائم ظهور، احداث تلگراف، بی سیم است که در ممالک دور با یکدیگر حرف میزنند. دیگر از علائم، ایجاد دستگاهی است که عکس و صورت را نقل دهد، یعنی شخص از شهری میتواند دیگری را در شهر دیگر ببیند. دیگر هیجان مردم فقیر و رنج کشان است. دیگر فتح بلاد آلمان است. دیگر چنان چه در بحار است، قطع علم از نجف و ظهورش در قم است. یکی دیگر از علائم، قطع شدن پول ایران است از نجف و کربلا که اهل ایران به عراق پول نمیفرستند و یا آن که پول ایران از رواج میافتد[۹۶].
- یکی از معاصران، احتمال داده که نفس زکیه بر شهید آیة الله سید محمد باقر صدر تطبیق شود[۹۷]. این نشانه، از نمونههایی است که زیدیه از آن سوء استفاده و بر محمّد بن عبدالله تطبیق کردهاند؛ چون وی در آن زمان به نفْس زکیّه شهرت داشت[۹۸][۹۹].
- پس از وقوع انقلاب اسلامی نیز عالمان بسیاری به صورت شفاهی یا کتبی، احتمال تطبیق احادیث را بر انقلاب اسلامی ایران مطرح کردهاند. اینان در این آرزو هستند که قیام انقلاب اسلامی به قیام مهدی(ع) متّصل شود و زمینهساز ظهور ایشان گردد. این احتمال بر پایۀ دقت در متون احادیث و شواهد موجود مطرح شده است. از مهمترین احادیثی که با این تطبیق سازگاری بیشتری دارد، دو حدیث مهم است: اولی، حدیثی از مصادر اهل سنّت به نقل از پیامبر(ص) است که فرمود:«يَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»[۱۰۰]. حدیث دیگر، گزارش نعمانی دربارۀ پیشگامان ظهور است. نعمانی متعهّد شده، احادیثی را نقل کند که به صحّت آنها اطمینان دارد. لذا از نظر سندی، برخی آن را معتبر شمردهاند. متن حدیث این گونه است:«كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ»[۱۰۱][۱۰۲].
با توجه به ظاهر حدیث، تطبیق آن بر این وقایع محتمل است: قیام ملّت ایران در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ش، قیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، اظهار توبه رژیم گذشته و تسلیم خواستههای مردم در آخرین لحظات، سرنگونی رژیم سابق تنها خواستۀ مردم، پیروزی قیام ملّت ایران علیه رژیم شاهنشاهی، تحقق جمهوری اسلامی، تداوم جمهوری اسلامی تا انقلاب جهانی مهدی(ع)، درگیریها برای استقرار انقلاب، جهاد فی سبیل الله، کشتههای آن شهیدند، پیروزی انقلاب اسلامی در نزدیکی ظهور مهدی(ع) تحقق مییابد. [۱۰۳][۱۰۴].
مسئله آماده سازی زمینه برای ظهور مهدی(ع) که در این احادیث اشاده شده است به معنای علامت ظهور نیست؛ بلکه نوعی پیشگویی معجزگون است از سوی امام باقر(ع) نسبت به حوادث آینده ارائه شده است. اما به هر حال، اظهار نظر قطعی دربارۀ تطبیق علائم ظهور، در صورتی که موجب نوعی تعیین وقت ظهور شود، امکانپذیر و مجاز نیست. در این موارد، تنها برداشتهایی از احادیث امکان پذیر است که به صورت احتمالی و به استناد برداشت شخصی افراد، قابل تطبیق بر وقایع خارجی است[۱۰۵].
احتمال بدا در نشانهها
بدا، یکی از اعتقادات شیعه است بدان معنا که خداوند، تغییراتی را در برخی امور ایجاد میکند که تصوّر ما بر قطعی بودن آنهاست. در واقع، تغییری در علم الهی به وجود نمیآید؛ بلکه تغییر در اطلاع ما از آنچه قبلاً خبر داده شده، ایجاد میشود. پس بدا، به معنای آشکار شدن بعد از خفاست. در موضوع علائم ظهور، احادیث داریم که میگویند ممکن است حتّی دربارۀ مهمترین نشانهها هم بدا پیش آید. ابوهاشم جعفری، یار دیرین چندین امام آخر میگوید: «كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا ع فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد»[۱۰۶]. این حدیث با آنچه در قرآن آمده است که: ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾[۱۰۷] سازگار و موافق است؛ چه آن که حکم محو و اثبات برای همۀ حوادثی که زمان بردارند، عمومیت دارد و این حوادث، عبارت اند از: همۀ آنچه در آسمانها و زمین و ما بین آنها هست [۱۰۸][۱۰۹].
جستارهای وابسته
- پرچمهای عصر ظهور
- قتل نفس زکیه بین رکن ومقام
- قحطی آستانه ظهور
- خروج خراسانی
- بیست و چهار باران برکت زا
- قتل عام آستانه ظهور
- آتش بزرگ از مشرق
- نشانههای حتمی ظهور
- فتنه های عصر ظهور
- گرسنگی آستانه ظهور
- ظهور منکر
- امر به منکر
- نهی از معروف
- همجنس بازی
- فسق صاحبان رأی حکومتها
- اندکی فقیهان هدایت گر
- کثرت فقهای گمراه
- کثرت فقهای خائن
- زخرف مساجد
- کثرت ظلم
- کثرت فساد
- زیور کاری مصحف ها
- ظهور جهل
- رفع علم
- کثرت قاریان
- اندکی عمل به قرآن
- کثرت قتل
- کثرت شاعران
- جایگزینی قبور با مساجد
- جهالت قبل از ظهور
- ظلمت قبل از ظهور
- ظلم قبل از ظهور
- نشانه های قریبه ظهور
- سقوط حساب منجمان
- خروج سروسی
- کثرت فتنههای آستانه ظهور
- صدای فتح از ناحیه دمشق
- نزول اخوان ترک در جزیره
- کثرت اختلاف در ناحیه مغرب
- اختلاف سه پرچم در شام
- نزول پرچم های سیاه خراسان
- ندای ابلیس در آخر روز
- اختلاف رمحان در شام
- هلاکت صد هزار نفری شام
- لشکرکشی روم علیه شیعه
- لشکرکشی ترک علیه شیعه
- مرگ خلیفه جمع کنند اموال
- اختلاف ترک و روم
- حضور مردم در دمشق
- ورود اهل مغرب به مصر
- خروج دعوت کننده به آل محمد
- نزول ترک در حیره
- نزول روم در فلسطین
- جنگ عبدالله در قرقیسیاء
- طلوع نشانه با خورشید
- اختلاف سه پرچم در کوفه
- کثرت هرج و مرج
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۹۸.
- ↑ کلمۀ علائم، عربی نیست و در فارسی به عنوان جمع علامت به کار میرود (ر.ک: لغتنامه دهخدا: ذیل "علامت"، فرهنگ عمید: ذیل «علائم»).
- ↑ در کتاب الغیبة نعمانی: ص۲۶۱. در دو حدیث، کلمۀ آیه ذکر شده است. در الغیبۀ طوسی: ص۴۴۴ کلمۀ آیه چندین بار در یک حدیث به کار رفته و در کتاب الفتن ابن حماد: ص۱۵۰، ۱۵۱ و ۱۵۳ در کلام صحابه.
- ↑ (لغتنامه دهخدا)
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۳.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۵۳.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۱۰۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۹۹.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۴۱۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۹۹.
- ↑ محمد معین، فرهنگ معین، ص۱۱۱۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۹۹.
- ↑ «وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»؛ و نشانههایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی میکنند؛ سوره نحل، آیه ۱۶.
- ↑ همانا برای اهل دین نشانههایی است که بدان شناخت میشوند؛ الکافی، ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ ای پسرکم! برای هر چیز نشانهای است که به آن شناخته میشود و بر آن گواهی میدهد؛ الخصال، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۹۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «ای».
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۴؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۲۷۵؛ و نیز نک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۰.
- ↑ «وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»؛ و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازماندهای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهادهاند و فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن برای شما اگر مؤمن باشید نشانهای است؛ سوره بقره، آیه ۲۴۸ و «قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالإِبْكَارِ»؛ گفت: پروردگارا! برای من نشانهای بگذار! فرمود: تو را نشانه این باد که سه روز با مردم جز به اشارت سخن نگویی و پروردگارت را بسیار به یاد آور و در پایان روز و پگاهان به پاکی بستای؛ سوره آل عمران: آیه ۴۱ و «قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا»؛ گفت: پروردگارا! نشانهای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمیتوانی گفت؛ سوره مریم؛ آیه ۱۰.
- ↑ ابوهلال عسکری، الفروق الغویه، ص۳۶۸، ش۱۴۷۶.
- ↑ و بسا نشانهای است در آسمانها و زمین که بر آن میگذرند و آنان از آن رو گردانند؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۵.
- ↑ در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است؛ سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۰.
- ↑ امام باقر(ع) فرمود:«آيَتَانِ تَكُونَانِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِم»؛ الکافی، ج۸، ص۱۲، ح۲۵۸؛ الغیبة للطوسی، ص۴۴۴، الغیبة للنعمانی، ص۲۱۷.
- ↑ «قَدْ جَاءَتِ الْأَخْبَارُ بِذِكْرِ عَلَامَاتٍ لِزَمَانِ قِيَامِ الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ (ع) وَ حَوَادِثَ تَكُونُ أَمَامَ قِيَامِهِ وَ آيَاتٍ وَ دَلَالات»؛ الارشاد: ج ۲، ص ۳۶۸.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۱.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۲۳۴، ش۹۱۳.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۴، ص۳۰۸؛ بحار الانوار، ج۳، ص۱۵۲.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۱.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده "دلّ".
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۱.
- ↑ و کوههایی پابرجا را در زمین در افکند تا شما را نجنباند و رودها و راههایی را پدید آورد باشد که رهیاب گردید و نشانههایی را برای مردم نهاد و آنان با ستاره راهیابی میکنند؛ سوره نحل، آیه ۱۵ و ۱۶.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
- ↑ قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا
- ↑ قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ ر.ک: ج۴ ص۷ (بخش چهارم / فصل چهارم / مدعیان دروغین).
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۱۵.
- ↑ أعیان الشیعة: ج۲ ص ۷۱ – ۸۱.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۲.
- ↑ البته حملۀ مغولان پس از سقوط بعداد در سال ۶۵۶ ق نیز ادامه یافت.
- ↑ عقد الدرر: ص۳۴۹.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۵.
- ↑ ر.ک: معجم مقاییس اللغة: ج۵ ص۲۳۸، لسان العرب: ج۱۲ ص۵۳۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۶.
- ↑ کتاب العین: ج۸ ص۱۲۷.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۶.
- ↑ لغتنامه دهخدا
- ↑ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا؛سوره محمد، آیه ۱۸.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۷.
- ↑ ر.ک: مسند ابن حنبل: ج۴ ص۶، الفتن: ص۳۵۶.
- ↑ الإرشاد: ج۲ ص۳۶۸.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۶.
- ↑ ر.ک: الارشاد: ج۲ ص۳۶۸، مقایسه کنید با الفتن: ص۴۶۱.
- ↑ معجم أحادیث المهدی: ج۵ ص۳۹۵ و ۴۰۵ و ۴۱۱.
- ↑ چشم اندازی به حکومت مهدی: ص۲۹. نیز، ر.ک: ص۱۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۷.
- ↑ الغیبة، طوسی: ص۱۸۰ – ۱۸۲، التشریف بالمنن: ص۴۰۰، معجم أحادیث المهدی: ج۱ ص۵۷۵، منتخب الأثر: ص۱۱ و ۱۹۲.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۸.
- ↑ الغیبة، نعمانی: ص۱۴۹.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۲۶. در پاورقی الغیبة نعمانی هم به نسخهای که مانند بحار الأنوار است، اشاره شده است.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۹.
- ↑ الغیبة، نعمانی: ص۲۷۲ ح۲۶ باب۱۴.
- ↑ الغیبة،نعمانی: ص۲۶۲ و ۲۶۵ ح۱۱ و ۱۵ باب ۱۴.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۲۹.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۳۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۳۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۱.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۱.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۱.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۱.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۲.
- ↑ شرح الأخبار: ج۳ ص۳۵۹ و ۳۶۸.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۲.
- ↑ تاریخ الغیبة الکبری: ص۶۰۸.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۲.
- ↑ نابودیِ حکومت آنان از جایی که آغاز شده، خواهد بود؛الغیبة، طوسی: ص۴۶۳ ح۴۷۹.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۰۸ ح۴۵.
- ↑ الغیبة، نعمانی: ص۲۷۵ ح۵۵.
- ↑ هنگامی که قائم در خراسان قیام کند... و قائمی از ما در گیلان قیام کند... و سرکرده کشته شود... .
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۳۶ ح۱۰۴.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۴۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۲.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۴.
- ↑ عصر الظهور: ص۱۶۵.
- ↑ مقاتل الطالبین: ص۲۰۷ و ۲۱۰ – ۲۱۳.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۴.
- ↑ مردمی از شرق، قیام می کنند و برای حکومت مهدی، زمینه را آماده می کنند؛ بحار الأنوار (ط - بيروت): ج۵۱، ص ۷.
- ↑ گویی میبینیم گروهی را که در شرق در پی گرفتن حق، قیام میکنند؛ امّا آن را به ایشان نمیدهند. دوباره آن را میطلبند؛ ولی به آنها داده نمیشود. پس چون این وضعیت را میبینند، شمشیرهایشان را بر گردن خود مینهند. آنچه را خواسته بودند، به ایشان میدهند، اما دیگر آن را نمیپذیرند تا این که قیام میکنند و آن را جز به صاحبتان نمیسپرند. کشتگان آنها شهیدند. هان! من اگر آن زمان را درک میکردم. خود را برای صاحب این امر، خود را نگاه میداشتم؛الغيبة للنعماني: ص ۲۷۳، ح ۵۰.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۴.
- ↑ رهبری در اسلام: ص۱۷۹ و ۱۸۰. تا صفحۀ ۱۸۳ (این کتاب به شرح نکات فقه الحدیثی مربوط به استخراج هر یک از وقایع از احادیث پرداخته شده است).
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۵.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۵.
- ↑ نزد امام جواد(ع) از سفیانی و حتمی بودن خروج او سخن به میان آمد. گفتم: آیا ممکن است در امر حتمی، بدا پیش آید؟ فرمود: آری. گفتم: میترسم دربارۀ قائم هم بدا حاصل شود. فرمود: نه! قائم، وعدۀ الهی است و در آن، تخلّف نمیشود؛ الغیبة النعماني: ص ۳۰۲ ح ۱۰.
- ↑ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک میکند و یا در آن مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۸ و ۳۹.
- ↑ المیزان: ج۱۱ ص۳۷۹.
- ↑ دانشنامه امام مهدی: ج۷، ص ۴۵۵.
پیوند به بیرون