بیماری در قرآن
مقدمه
منظور انتساب مرض روحی و اخلاقی مخالفان پیامبر است. به این معنا که آنان دارای بیماری روحی هستند. مرض دارای دو قسم جسمی و روحی است و این بحث ناظر به علل مخالفت و نفهمیدن سخن پیامبر است و این در قبال نسبت دادن سحر و جنون به پیامبر از سوی کسانی است که آمادگی شنیدن سخن الهی را ندارند و این جز به این دلیل نیست که در دل بیماری دارند.
- وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ[۱]؛ نکته: لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ... مرض قلب عبارت است از اینکه استقامت حالتش در تعقل از بین رفته باشد، به اینکه آنچه را باید به آن معتقد شود نشود و در عقاید حقه که هیچ شکی در آنها نیست شک کند. و قساوت قلب به معنای صلابت و غلظت و خشونت آن است، که از سنگ قاسی یعنی سنگ سخت گرفته شده و صلابت قلب عبارت از این است که عواطف رقیقه آنکه قلب را در ادراک معانی حقه یاری میدهد از قبیل خشوع و رحمت و تواضع و محبت، در آن مرده باشد. پس قلب مریض آن قلبی است که خیلی زود حق را تصور میکند ولی خیلی دیر به آن معتقد میشود. و قلب قسی و سخت، آن قلبی است که هم دیر آن را تصور میکند و هم دیر به آن معتقد میگردد، و به عکس، قلب مریض و قسی وسواسهای شیطانی را خیلی زود میپذیرد. و اما القائات شیطانی که زمینه را علیه حق و اهل حق تباه و خراب میکند و در نتیجه زحمات انبیاء و رسل را باطل نموده، نمیگذارد اثر خود را ببخشد هر چند مستند به خود شیطان است و لکن در عین حال مانند سایر آثار چون در ملک خدا قرار دارد، بدون اذن او اثر نمیکند، همچنان که هیچ مؤثری اثر نمیکند و هیچ فاعلی بدون اذن او عملی انجام نمیدهد مگر آنکه به همان مقدار دخالت اذن مستند به او شود و آن مقدار که مستند به او میشود دارای مصلحت و هدف شایسته است. و به همین جهت خدای سبحان در آیه مورد بحث میفرماید: این القائات شیطانی خود مصلحتی دارد و آن این است که مردم عموماً به وسیله آن آزمایش میشوند، و آزمایش، خود از نوامیس عمومی الهی است که در عالم انسانی جریان دارد، چون رسیدن افراد سعید به سعادت و اشقیاء به شقاوت، محتاج به این ناموس است، باید آن دو دسته امتحان شوند، دسته سوم هم که منافقینی بیمار دلند، به طور خصوص در آن بوته قرار گیرند چون رسیدن اشقیاء به کمال شقاوت خود از تربیت الهیهای است که در نظام خلقت مورد نظر است، همچنان که خودش فرمود: كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا[۲] هم این دسته را و هم آن دسته را کمک میکنیم و این یاری دادن به هر دو دسته از عطاء پروردگار تو است، و عطاء پروردگار تو را هیچ مانعی و جلوگیری نیست[۳].
- أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴]؛
- وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا[۵]؛
- لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا[۶]؛
- وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ[۷]؛
- أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ[۸]؛
- وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ[۹]؛
نکته: در آیه قبل خداوند عدد خازنان و مأموران دوزخ را نوزده نفر یا نوزده گروه ذکر میکند عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ[۱۰] و ذکر این عدد سبب گفتگو در میان مشرکان و کفار شد، و گروهی آن را به باد سخریه گرفتند. و در آیه ۳۱ به آنها پاسخ داده، میفرماید: مأموران دوزخ را فقط فرشتگان عذاب قرار دادیم وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً فرشتگانی نیرومند، پرقدرت و به تعبیر قرآن غلاظ و شداد خشن و سختگیر که تمام گنهکاران در برابر آنها ضعیف و ناتوانند. سپس میافزاید: و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا این آزمایش از دو جهت بود: نخست این که آنها استهزا میکردند که چرا از میان تمام اعداد، عدد نوزده انتخاب شده، در حالی که هر عدد دیگری انتخاب شده بود جای همین سؤال وجود داشت. از سوی دیگر این تعداد را کم میشمردند، و از روی سخریه میگفتند: ما در مقابل هر یک از آنها ده نفر قرار میدهیم، تا آنها را در هم بشکنیم در حالی که فرشتگان خدا چنان هستند که به گفته قرآن چند نفر از آنها مأمور هلاکت قوم لوط میشوند و شهرهای آباد آنها را از زمین برداشته زیر و رو میکنند. و باز میافزاید: هدف این بود: تا اهل کتاب یقین پیدا کنند: لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ و از آنجا که آنها ایرادی به این موضوع نکردند معلوم میشود آن را هماهنگ با کتب خود یافتند، و بر یقین آنها به نبوت پیامبر اسلام(ص) افزوده شد. لذا در جمله بعد میافزاید: و هدف این بود تا بر ایمان مؤمنان بیفزاید وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا و بلافاصله بعد از ذکر این جمله روی همان اهداف سه گانه به عنوان تأکید باز میگردد، و مجدداً روی ایمان اهل کتاب، سپس مؤمنان و بعد به آزمون کفار و مشرکان تکیه کرده، میگوید: و هدف این بود که اهل کتاب، و مؤمنان در حقانیت قرآن تردید به خود راه ندهند، و بیمار دلان و کافران بگویند: خدا از این توصیف چه منظوری دارد وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا سپس به دنبال این گفتوگوها که در باره چگونگی بهرهگیری مؤمنان و کافران بیمار دل از سخنان الهی بود میافزاید: اینگونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه میسازد، و هر کس را بخواهد هدایت میکند كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ جملههای گذشته به خوبی نشان میدهد که این مشیت و اراده الهی درباره هدایت بعضی، و گمراهی بعضی دیگر، بیحساب نیست، آنها که معاند و لجوج و بیمار دلند استحقاقی جز این ندارند، و آنها که در برابر فرمان خدا تسلیم و مؤمنند مستحق چنین هدایتی هستند. و در پایان آیه میفرماید: و به هر حال لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمیداند، و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ بنابراین اگر سخن از نوزده نفر از خازنان دوزخ به میان آمده مفهومش این نیست که لشکریان خداوند محدود به اینها هستند[۱۱].
نکات
در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- خداوند نسبت به توطئههای مخالفان دعوت هشدار میدهد و میفرماید: که این توطئههای مخالفان برنامه تازهای نیست، همیشه این القائات شیطانی در برابر انبیاء بوده و هست. ما هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر گاه آرزو میکرد و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی خود میکشید شیطان، القائاتی در آن طرح میکرد وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ اما خداوند پیامبر خود را در برابر هجوم این القائات شیطانی تنها نمیگذاشت و القائات شیطان را از میان میبرد، سپس آیات خود را استحکام میبخشید فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ ولی همواره این توطئههای شیطانی مخالفان، میدان آزمایشی لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً برای آگاهان و مؤمنان و کافران تشکیل میداد، و این ماجراها برای این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی برای آنها که در قلبشان بیماری است لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و آنها که سنگدلاند قرار دهد وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ و ظالمان بیدادگر در عداوت و مخالفت شدیدی دور از حق قرار گرفتهاند وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ؛
- خداوند یکی از ریشههای اصلی و انگیزه عدم تسلیم در برابر داوری پیامبر را از سوی منافقان بیماری دلهای آنان اعلام میکند أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ؛
- خداوند میفرماید: بیماردلان ضعیفالایمان درکنار منافقان به هنگام جنگ احزاب میگفتند: خدا و پیامبرش چیزی جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا و این آزمایشی بود برای آنان که گروهی نتواستند از آن امتحان سربلند بیرون بیایند؛
- خداوند میفرماید: اگر منافقان لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ و کسانی که در قلبشان بیماری است وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و نیز کسانی که اخبار دروغ در مدینه پخش میکنند وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ دست از کارشان بر ندارند حتماً فرمان براندازی آنان را به تو خواهیم داد و بر آنها مسلط خواهیم ساخت لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ سپس جز مدت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا؛
- هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل میگردد که در آن سخنی از جنگ است فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ منافقان بیماردل را میبینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته با نگاهی مات و مبهوت، و چشمانی که حدقه آنها از کار ایستاده به تو نگاه میکنند رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ میدان جهاد برای مؤمنان؛ میدان اظهار عشق به محبوب و میدان پایداری و مقاومت و پیروزی است، و در چنین میدانی ترس معنی ندارد. اما برای منافقان و بیماردلان میدان مرگ و نابودی و بدبختی است، میدان شکست و جدایی از لذات دنیاست، میدانی است تاریک و ظلمانی، با آیندهای وحشتناک و مبهم؛
- منافقان و ضعیفالایمانهای بیمار دل تصور نکنند أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ برای همیشه میتوانند چهره درونی خود را از پیامبر(ص) و مؤمنان مکتوم دارند أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ و خود را از رسوایی بزرگ برهانند. آری آنها در درون دل کینه شدیدی نسبت به پیامبر(ص) و مؤمنان داشته و همیشه منتظر فرصتی بودند که ضربهای بر آنها وارد کنند، قرآن به آنان هشدار میدهد، تصور نکنند همیشه میتوانند چهره واقعی خود را مکتوم دارند[۱۲].
منابع
پانویس
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) «۲» شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است * تا آنچه را شیطان (در دلها) میافکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزهای ژرف به سر میبرند» سوره حج، آیه ۵۲-۵۳.
- ↑ «به هر یک از آنان و اینان از دهش پروردگارت یاری میرسانیم و دهش پروردگارت بازداشته نیست» سوره اسراء، آیه ۲۰.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۵۵۴.
- ↑ «آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا میهراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۵۰.
- ↑ «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده ندادهاند» سوره احزاب، آیه ۱۲.
- ↑ «اگر منافقان و بیماردلان و شایعهافکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمیانگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود» سوره احزاب، آیه ۶۰.
- ↑ «و مؤمنان میگویند: چرا سورهای (برای جهاد) فرو فرستاده نمیشود و چون سورهای (با آیات) محکم فرو فرستند و در آن از کارزار سخن رود کسانی را که بیماردلند میبینی که چون کسی در تو مینگرند که از (ترس) مرگ، بیهوش شده باشد پس آنان را سزاوارتر همین است» سوره محمد، آیه ۲۰.
- ↑ «آیا کسانی که بیماردلند پنداشتهاند که خداوند هرگز کینههای آنان را آشکار نمیکند؟» سوره محمد، آیه ۲۹.
- ↑ «و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه میخواهد؟ بدینگونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمیداند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست» سوره مدثر، آیه ۳۱.
- ↑ «بر آن نوزده (نگهبان گمارده شده) است» سوره مدثر، آیه ۳۰.
- ↑ برگزیده تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۳۰.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۶۷۶.