دجال
- این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- یکی از پدیدههایی که به عنوان ظهور مطرح شده است، خروج دجال است. بررسی این پدیده، نیازمند شناخت مفهوم و مستند و ماهیت آن است که در چند محور، ارائه میشود[۱].
- "دجّال" در زبان عربی به معنای "آب طلا" و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند "دجّال" نامیده میشوند[۲][۳].
- از روایات استفاده میشود دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزههای هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی میگویند: دجّال تولد یافته و زنده است[۴][۵].
- در روایاتی چند از خروج "دجّال" به عنوان نشانه ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از "اشراط الساعه" یاد شده است. این نشانه، در کتابهای اهل سنت بیشتر، یکی از نشانههای برپایی قیامت دانسته شده است[۶]؛ ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن به عنوان حادثهای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی(ع) رخ خواهد داد؛ یاد شده است[۷][۸].
- درباره دجّال، چند احتمال وجود دارد[۹]:
- دجّال، نام شخص معینی نیست و هرکس که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از "دجّال"های فراوان سخن به میان آمده است این احتمال را تقویت میکند. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: قیامت، برپا نمیشود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمیکند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هرکدام بگوید: من پیامبرم[۱۰]. در روایات، از این "دجّال"ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی شصت و هفتاد دجّال آمده است[۱۱]. از میان این "دجّال"ها، فردی که در دروغگویی، حیلهگری و مردمفریبی سرآمد همه دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی(ع) و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همه "دجّال"ها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری، تحمیق و گمراهی مردم میزنند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد[۱۲]. حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار میگیرند و با سوءاستفاده از زمینههای فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیلهگری میزنند. در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع)، چنین خطری پیشبینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همه انقلابهای تاریخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گستردهتر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجه آن، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال میتوان گفت: ممکن است یکی از آن دجّالها- صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است- نشانه ظهور باشد[۱۳].
- احتمال دوم آن است که فردی معین و مشخص، به نام "دجّال" در دوره غیبت- با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده است- خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند. برخی با استناد بعضی از روایات، او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اکرم(ص) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند[۱۴]. برخی از کتابها و فیلمها نام "دجّال" بر خود دارند. "دجّال" لقب دغلبازی است که نزد یهودیان "آرمیلوس" و نزد مسلمانان "صائد بن صید" نامیده میشود[۱۵]. اصل داستان "دجّال" در کتابهای مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه "دجّال" بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح(ع) باشند یا "پدر و پسر" را انکار کنند، "دجّال" یاد شده است: دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند[۱۶]. طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کردهاند که اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) پرسید: "ای امیر مؤمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند؛ از دهی که آن را یهودیه گویند[۱۷]. چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد. در آن، نقطه علقهای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: "کافر" و هرخواننده و بیسواد آن را میخواند. در دریاها فرو میرود و آفتاب با او میگردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور میکنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج میکند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل زیر پایش درنوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آنکه فرورود، تا روز قیامت. به آوازی که همه جن و انس و شیاطین- در شرق و غرب- عالم آن را میشنوند، فریاد کند: "ای دوستان من! نزد من آیید. منم آنکه آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما". دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا میخورد، نه راه میرود و نه زوال دارد. و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستینهای سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنهای که آن را افیق نامند به دست کسی که حضرت عیسی(ع) پشت سرش نماز میخواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.
- برخی نیز این احتمال را مطرح کردهاند که مراد از "دجّال" همان سفیانی است که در کتابهای اهل سنت بیشتر با عنوان "دجّال" و در کتابهای شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است[۱۸][۱۹].
- دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر جهان است[۲۰].
- برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همه ویژگیهایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگیهای استکبار جهانی برابر دانستهاند. "استکبار" به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیم ملتها میداند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد[۲۱][۲۲].
- از نکات شگفآور و تأملبرانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی ارتباط تنگاتنگی است که بین دجّال و یهودیان مطرح شده است. در روایات بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شدهاند[۲۳]. در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی(ع) است[۲۴][۲۵].
واژهشناسی
- از اصطلاحات بسیار رایج در «فرهنگ مهدویّت» واژۀ «ظهور» است. این کلمه از نظر لغت به معنای آشکار شدن چیزی که پیشتر ظاهر نبوده است.[۲۶] در اصطلاح، ظاهر شدن حضرت مهدی(ع) پس از پنهان زیستی طولانی، برای قیام و برپایی حکومت عدل جهانی است. کلمۀ «ظهور» افزون بر آشکار شدن حضرت مهدی(ع) بر موارد دیگری چون آشکار شدن دولت حق، [۲۷]آشکار شدن امر امامان معصوم(ع)[۲۸] و پیروزی حضرت [۲۹] به کار رفته است[۳۰]
- «دجال» در لغت به صیغۀ مبالغه و به معنای بسیار دروغگو و بسیار گمراه کننده، است [۳۱]. این کار غالباً با استفاده از راههایی انجام میشود که در منابع لغت به عنوان ریشههای این واژه شناخته شدهاند. این ریشهها عبارتاند از: دروغ، زراندود کردن، طلا و آب طلا، و گروه بزرگ همسفران[۳۲] صاجب تاج العروس در جمع بندی این میگوید: دجال به معنای بسیار دورغگوست و دروغ او سحر سحر، فرییب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد[۳۳]. دجال کسی است که با فریب و دروغ، کسانی را به کفر میکشاند و با پیروانش زمین را مینوردد[۳۴]. «دجّال» در زبان عربی به معنای «آب طلا» و «طلا اندود کردن» است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند، «دجّال» نامیده میشوند[۳۵][۳۶]
- از اصطلاحاتی که دربارۀ ظهور و قیام حضرت مهدی(ع) به کار رفته، «خروج» است. «خروج» در لغت نقیض «دخول» به معنای بیرون شدن [۳۷] و در اصطلاح، به معنای ظهور یا معنای قیام است[۳۸]
«خروج» در روایات و سخنان دانشمندان دینی، بیشتر همان قیام است؛ چه اینکه شیخ صدوق در دو کتاب خود برای روایات قیام این عنوان را قرار داده است: «باب علامات خروج القائم» [۳۹] و «ما روی فی علامات خروج القائم» [۴۰][۴۱]
دجال در ادیان آسمانی
از روایات استفاده میشود «دجّال» ستمکرای است که در آخر الزمان، مردم را گمراه میکند[۴۲] البته در هر سه دین آسمانی یهود، مسیحیت و اسلام، ظهور فاسدترین ومخرّبترین جریان منحط در طول تاریخ، پیش بینی و از خطر آن پرهیز داده شده است. [۴۳] دجّال که تجسّم کفر، فریب و گمراهی است، در آخر الزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش میخواند. برخی از مفسران، تفسیر آیه ﴿﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ﴾﴾[۴۴] را به ظهور دجّال ناظر دانستهاند که در دید مردم، عظیمترین موجود جلوه میکند؛ [۴۵] در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچکتر میشمارد.[۴۶] سرانجام این پدیده به دست عیسی (ع) محو و نابود خواهد شد[۴۷][۴۸].
در روایاتی چند از خروج «دجّال» جزو اَشراطُ السَّاعَة یاد شده است[۴۹]. برخلاف پافشاری برخی بر نشانۀ ظهور بودن آن، در منابع روایی شیعه، از آن به عنوان حادثهای مهّم یاد شده که مقارن ظهور حضرت مهدی(ع) رخ خواهد داد[۵۰]
دجال در مسیحیت
پدیدۀ دجال، فتنهای است که مسیحیت هم از آن یاد شده است. این اتفاق با عنوان "آنتی کرایست" [۵۱]یا "مخالفان مسیح"، در کتاب مقدس آمده است. در انجیل یوحنا سه بار از دجال نام برده شده است[۵۲]. نظریههای گوناگونی هم در مسیحیت دربارۀ حقیقت آن بیان شده است[۵۳]؛ اما همۀ آنها در این که دجال پدیدهای انحرافزا و فتنه آفرین است، اتفاق نظر دارند[۵۴].
دجال در احادیث اهل سنت
این پدیده در آموزههای اسلامی بر پایۀ پیشگوییهایی در احادیث است که در آینده، پیش خواهد آمد. غالب احادیث این موضوع در مصار اهل سنت آمدهاند [۵۵]. ابن حماد (م ۲۹۹ ق)، محدث سنی مذهب، در مهمترین کتابی که دربردارندۀ حوادث آخر الزمان است، هفت باب از کتاب الفتن خود را به دجال اختصاص داده و دهها خبر دربارۀ او آورده است، اگر چه در دیگر مصادر حدیثی اهل سنت هم احادیث دجال وجود دارد[۵۶][۵۷].
غالب عالمان اهل سنت دجال را شخص معینی دانستهاند که مشخات او در احادیث آمده و او در آخر الزمان، ظهور خواهد کرد[۵۸]؛ اما کسانی هم هستند که اوصاف دجال را در احادیث اشاره به شخص معینی نمیدانند[۵۹][۶۰]. مضامین این احادیث از نظر اوصاف دجال و نیز کارهایی که انجام میدهد، مختلف است. در برخی از این احادیث، عنوان "مسیح" بر دجال اطلاق شده است. شارحان کتب حدیثی اهل سنت، در ضبط این نام و نیز وجه تسمیۀ آن دچار اختلاف شدهاند[۶۱] از این رو، احادیث این موضوع را از نظر اعتبار، میتوان به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: دستهای از آنها محتوایی معقول دارند و مخالف با ضروریات عقلی نیستند. از این رو، مانع عقلی و شرعی از پذیرش این دسته احادیث نیست؛ اما دستهای دیگر از احادیث این موضوع، دارای مطالبی متناقض و غیر معقول و نامتناسب با حکمت الهی است. از این رو، این دسته احادیث یا باید تأویل شوند و یا این که آنها را طرح و طرد کرد [۶۲][۶۳].
دجال در احادیث شیعه
در مصادر شیعی، دجال به عنوان علامت ظهور نقل شده است. بیشتر احادیث دجال، به نقل از منابع غیرشیعی به آنها راه یافته است [۶۴]. در این احادیث که بسیار کم هستند، دجال به عنوان یک پدیدۀ آخر الزمانی معرفی شده است [۶۵][۶۶].
اگر چه برخی عالمان همچون شیخ مفید [۶۷]، مدعی وجود اخباری در علامت بودن ظهور دجال، برای حجت(ع) شدهاند. ولی حتی ایشان نیز در هنگام شمارش نزدیک به چهل علامت ظهور در کتاب ارشاد، از دجال به عنوان نشانۀ ظهور یاد نکرده است. ظاهراً اشاره به دجال در کتاب دیگر ایشان ناشی از اختلاط اشراط الساعة و علائم ظهور است که پیش از این به عنوان یک آسیب در شناخت علائم ظهور، از آن یاد کردیم[۶۸].
ماهیت دجال
در احادیث برای دجال، اوصافی را بیان کردهاند که بسیار وحشتانگیز و غیر عادی اند: چشمان او به اشکال گوناگون و عجیب[۶۹]، میان چشمان او کافر نوشته شده[۷۰]، قدش تا ابرها میرسد[۷۱]، در پیشانی او شاخ وجود دارد[۷۲].
وجود این اوصاف غیر طبیعی، باعث شده است که عدهای، تصور معنای حقیقی برای دجال را برنتابند. از این رو این افراد، احتمال میدهند که این اوصاف، نمادین و نشانگر موجودی خبیث یا یک جریان فتنهگر انحرافی باشند[۷۳][۷۴].
نشانۀ قیامت یا ظهور؟
آنچه مضمون مشترک همۀ احادیث است، صرفاً پیشگویی وقوع فتنۀ دجال در آخر الزمان است. در احادیث اهل سنت، به وفور، این فتنه را از اشراط الساعة دانستهاند[۷۵]؛ مصادر شیعی نیز ظهور دجال را علامت آخر الزمان دانستهاند[۷۶][۷۷].
با در نظر گرفتن نکاتی که مطرح شد، اظهار نظر قطعی دربارۀ این که خروج دجال از علائم ظهور است، ممکن نیست، و احادیث مربوط به این موضوع، باید در مباحث مربوط به قیامت، مورد بررسی دقیق قرار گیرند[۷۸].
علامتها نماد یا واقعیت
عدهایی به دلیل آن که برخی نشانههای ظهور، قابل درک و فهم نبوده است، از آن به عنوان نشانۀ نمادین یا رمزی تعبیر نمودهاند. مرحوم سید محمد صدر از احتمال رمزی بودن دجال، سفیانی و یأجوج و مأجوج سخن گفته و دجال را نماد "انحرافات عمومی"، سفیانی را نماد «انحراف در داخل مسلمانان» و یأجوج و مأجوج را نمادهایی از "تمدن مادی" میداند[۷۹][۸۰].
با توجه به مطالب گذشته و کارکردهای علائم ظهور، نمادین دانستن آنها به راحتی ممکن نیست؛ چه آن که در این صورت، نقش و کارکرد این علائم لغو میشود. مثلاً اگر قرار بود مراد از سفیانی، طرز تفکر اُمَوی و ابوسفیان و به معنای مقابله با اسلام باشد، میتوانست از آن، تعبیرات دیگری هم بشود که یا دست کم در یکی دو حدیث، رد پایی از رمزی بودن و نمادین بودن آن باشد و حال آن که چنین نیست. اگر قرار باشد همۀ نشانهها را نماد یک انحراف یا رفتار اجتماعی یا... بدانیم، راه برای چنین برداشتی در دیگر موضوعات هم باز خواهد شد[۸۱].
این دیدگاه، با اشکالات دیگری نیز روبه روست از جمله آن که، حمل نشانهها به معنای رمزی خلاف ظاهر احادیث و ذهنیت و ذهنیت عرفی مخاطبان آن است. تعبیر یأجوج و مأجوج در قرآن هم به کار رفته و مراد، معنای ظهاری آن است. حمل بسیاری از نشانههای ظهور به معنای نمادین بودن، امکان پذیر نیست، ضمن این که به قرینه نیاز دارد؛ یعنی از معنای اصلی، خارج و مجاز خواهد شد و اگر چنین باشد، هر که طبق سلیقة خود، علائم را تفسیر و توجیه خواهد کرد و به طور کلی، مفهوم علامت و این ویژگی که موجب شناخت موضوع دیگر میشود، با نمادین بودن سازگاری ندارد[۸۲].
دربارۀ دجال، چند احتمال وجود دارد: احتمال نخست اینکه: دجّال، نام شخص معیّنی نیست و هر کسی با ادعاهای پوچ و بیاساس و با حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از «دجّال»های فراوان سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت میکند. پیامبر اکرم (ص) فرموده است:«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَ لَا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ حَتَّى يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِي»[۸۳][۸۴]
در روایات، از «دجّال»ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است؛ چنان که در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی هفتاد دجّال آمده است. [۸۵] از میان آنها فردی که در دروغگویی، حیلهگری و مردم فریبی، سرآمد همۀ دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانۀ برپایی قیامت میباشد. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد»[۸۶].
حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانۀ هر انقلابی، افراد فریبکار و منافقی که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جهاهلی گذشته، همۀ تلاش خود را به کار میگیرند و با سوء استفاده از زمینههای فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله گری میزنند[۸۷]
از آنجایی که انقلاب جهانی حضرت مهدی(ص) از همۀ انقلابهای تاریخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز مراتب بیشتر و گستردهتر است. در آستانۀ ظهور، آنان تلاش خواهند کرد که مردم را فریب داده، آنها را از نتیجۀ آن، دلسرد و ناامید سازند و از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته میتوان گفت: ممکن است یکی از آن دجّالها که صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است یکی از نشانهها باشد[۸۸]
احتمال دوم آن است که فردی معیّن و مشخص، به نام «دجّال» با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده است خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند. برخی با استناد به روایاتی چند، او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود: او در زمان حضرت رسول اکرم(ص) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند [۸۹][۹۰]
اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) پرسید: «ای امیر مؤمنان! دجّال کیست؟» آن حضرت فرمود:دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب نماید. از شهری برمیآید که آن را اصفهان نامند، از دهی که آن را یهودیه گویند [۹۱]. چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد. در آن، نقطه عَلَقهای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: «کافر» و هر خواننده و بیسوادی آن را میخواند. در دریاها فرو میرود و آفتاب با او میگردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می کنند طعام است. در زمان قحطی و سختی خروج میکند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر قدم حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل پایش در نوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آنکه فرو رود، تا روز قیامت. به آوازی که همۀ جن و انس و شیاطین –در شرق و غرب- عالم را میشنوند، فریاد میکند: «ای دوستان من! نزد من آیید. منم آنکه آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما!» دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است و نه غذا میخورد؛ نه راه میرود و نه زوال دارد. برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشترِ پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستینهای سبز. خداوند تعالی او را در شما بر سر گردنهای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی(ع) پشت سرش نماز میخواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد[۹۲][۹۳]
احتمال سوم این است که برخی میگویند: که مراد از «دجّال» همان سفیانی است که در کتابهای اهل سنت، بیشتر با عنوان «دجّال» و در کتابهای شیعی با عنوان «سفیانی» آمده است! البته این احتمال مردود است [۹۴][۹۵].
در نهایت به نظر عدهای: دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطرۀ فرهنگ مادی بر جهان است. اینان براساس این احتمال، همه ویژگیهایی که برای دجّال بیان شده، با ویژگیهای استکبار جهانی برابر است. «استکبار» به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیّم ملتها میداند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت میکند. و همه را به زیر سلطه خویش میآورد[۹۶][۹۷].
البته غیر از منابع اسلامی، اصل داستان «دجّال» در کتابهای مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه «دجّال» بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» یاد شده است[۹۸].
به عنوان مثال در رسالۀ یوحنا آمده است: «دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند»[۹۹][۱۰۰].
از نکات شگفتآور و تأمل برانگیز در انبوده روایات شیعه و سنّی، ارتباط تنگاتنگی است که بین دجّال و یهودیان مطرح شده است. از این نظر بیشتر پیروان دجال، یهودی معرفی شدهاند. [۱۰۱] در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست عیسی(ع) است[۱۰۲][۱۰۳].
مباحث فرعی
- بحران معنویت؛
- وقوع اختلافها و درگیریهای بسیار؛
- ظهور دجال؛
- وقوع مصائب؛
- ندای آسمانی؛
- ظهور منجی بزرگ بشر؛
- نزول عیسی (ع)؛
- خروج جنبندهای از زمین؛
- هجوم یأجوج و مأجوج؛
- رجعت؛
- صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان.
جستارهای وابسته
- امام مهدی (ع)
- موعودباوری
- فارقلیط
- پارکلیت
- ماشیح
- سوشیانس
- سوشینت
- هوشیدر
- هوشیدرماه
- میتریا
- آرماگدون
- ظهور امام مهدی (ع)
- نشانههای ظهور
- خروج منبعث سوم
- جیش الغضب
- حکومت امام زمان (ع)
- فتنههای شیطان در زمان ظهور امام مهدی (ع)
- بی ارزش شدن خون مردم
- دیدگاه کلی قرآن درباره پایان تاریخ
- تدریجی بودن نشانههای ظهور امام مهدی (ع)
- گسسته شدن پیوند خویشاوندی
- شکسته شدن حرمت انسان
- جدا شدن مردم بر اثر بلا و گرفتاری
- رویارویی امام مهدی (ع) با جاهلان
- ترس و اضطراب همگانی
- نشانهها و رخدادهای مهم آخر الزمان
- سختی پیش از ظهور امام مهدی (ع)
- بحران معنویت
- وقوع اختلافها و درگیریهای بسیار
- ظهور دجال
- وقوع مصائب
- خروج سفیانی
- ندای آسمانی
- ظهور منجی بزرگ بشر
- نزول عیسی (ع)
- خروج جنبندهای از زمین
- هجوم یأجوج و مأجوج
- رجعت
- صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۶.
- ↑ ر. ک: ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۲۹۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ ر. ک: متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۳۲۳- ۲۸۲
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ مسلم، صحیح، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة، ح ۱؛ ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۵۰۷؛ ابو داوود، سنن، ج ۴، ص ۱۱۵
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ " لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ الْمَهْدِيُ مِنْ وُلْدِي وَ لَا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُ حَتَّى يَخْرُجَ سِتُّونَ كَذَّاباً كُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌ "، شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۱
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸- ۲۰۰
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۰۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۱۳، ح ۸۶
- ↑ حسین توفیقی، هزارهگرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص ۲۶
- ↑ رساله یوحنا، باب ۲،: ۱۸ و ۲۲
- ↑ در پارهای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۰
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۷، ح ۱؛( با فرض پذیرش روایت، بعید نیست بسیاری از آنچه ذکر شده است، معنایی کنایی داشته باشد).
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۶۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۸، ح ۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۸، ص ۶۶۱
- ↑ تفسیر طبری، ج ۳، ص ۲۹۰، تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۷۹
- ↑ سلیمیان، خدامراد،فرهنگنامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
- ↑ کتاب العین، ج۴، ص۳۷.
- ↑ امیر مؤمنان(ع) در خطبهای میفرمایند: «... سَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ، و يَمْحَقُ الْبَاطِلَ، هَا، هَا؛ طُوبى لَهُمْ عَلى صَبْرِهِمْ عَلى دِينِهِمْ فِي حَالِ هُدْنَتِهِمْ، و يَا شَوْقَاهْ إِلى رُؤْيَتِهِمْ فِي حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِم...؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۵، ح۳.
- ↑ الغیبة للطوسی، ص۱۴؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۰۷.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۴.
- ↑ النهایة: ج۲ ص۱۲.
- ↑ لسان العرب: ج۱۱ ص۲۳۶.
- ↑ تاج العروس: ج۱۴ ص۲۲۸.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۴، ص ۲۹۴.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۳۹.
- ↑ کتاب العین، ج۴، ص۱۵۸؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۲۳۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۵۰۱.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶ (باب خروج المهدی)؛ کنزالعمال، ج۱۴، ص۲۶۱، (خروج المهدی) یادآوری میکنم هرگاه این واژه در روایات اهل سنت به کار رود بیتردید مقصود ظهور حضرت مهدی(ع) طبق دیدگاه شیعه نخواهد بود بلکه به معنای قیام نزدیکتر است.
- ↑ الخصال، ج۱، ص۳۰۳.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۴۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۰۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۰.
- ↑ کتاب مقدّس، عهد قدیم، زکریا ۹: ۶ و ۷ و دانیال ۷: ۱۹ ـ ۲۷ و عهد جدید، متّی ۲۴: ۱۵ ـ ۲۵ و نامه اول یوحنا ۴: ۱ ـ ۶ و مکاشفه یوحنا ۱۳: ۱۱ ـ ۱۷؛ سفینةالبحار، ج۲، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
- ↑ به یقین آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است؛ سوره غافر، آیه ۵۷.
- ↑ تاریخ مابعدالظهور، ص۱۳۹ ـ ۱۴۲؛ علائم آخرالزمان، ص۳۰۳ ـ ۳۱۶.
- ↑ کشفالأسرار، ج۸، ص۴۸۲ ـ ۴۸۴.
- ↑ کشفالأسرار، ج۲، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳؛ الدر المنثور، ج۵، ص۶۷۴ و ۶۷۵.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم: ج۱، ص ۱۱۹-۱۲۰
- ↑ صحیح مسلم، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۴، ص ۵۰۷؛ ابو داوود، سنن، ج ۴، ص ۱۱۵.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۰.
- ↑ «antichrist» در دایرة المعارف کاتولیک.
- ↑ کتاب مقدس، انجیل یوحنا.
- ↑ ر.ک: دایره المعارف کاتولیک.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۶.
- ↑ ر.ک: منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر: ج۳ ص۱۰۳ – ۱۱۱.
- ↑ ر.ک: المسند: ج۱ ص۲۴۲ و ۲۹۸ و ج۲ ص۹۵ و ۱۰۴ و ج۴ ص۷ -۶ و ج۵ ص۱۴۵ و ۳۸۹، صحیح مسلم: ج۱ ص۱۳۸ و ج۸ ص۱۸۰ -۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذی: ج۴ ص۵۰۷ و ۵۰۸ و...
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۷.
- ↑ منتخب الأثر: ج۳ س۲۸۴ – ۲۸۸.
- ↑ تفسیر المنار: ج۳ ص۳۱۷.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۷.
- ↑ ر.ک: تنویر الحوالک: ص۲۲۳، فتح الباری: ج۲ ص۲۶۴ و ج۶ ص۳۴۰ و ج۱۳ ص۸۲، عمده القاری: ج۲ ص۹۴، الدیباج علی مسلم: ج۱ ص۲۱۵.
- ↑ ر.ک: نهایة البدایة و النهایة: ج۱ ص۹۶ و ۱۰۱- ۱۰۵ و ۱۶۱.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۸.
- ↑ الغیبة، طوسی: ص۴۳۶ ح۴۲۶.
- ↑ تفسیر القمی: ج۱ ص۱۹۸، الغیبة، طوسی: ص۴۳۶ ح۴۲۶.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۸.
- ↑ ر.ک: الفصول العشرة: ص۱۲۱.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۸.
- ↑ ر.ک: سنن الترمذی: ج۳ ص۳۴۹ ح۲۳۴۲، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۱۱۵ و ۱۲۳.
- ↑ ر.ک: مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۶۷.
- ↑ ر.ک: المصنف: ج۸ ص۶۵۷ ح۲۱.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۹.
- ↑ تاریخ بعد الظهور: ص۱۹۲ -۲۰۳.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۹.
- ↑ العدد القویة: ص۸۹ ح۱۵۴
- ↑ الخصال: ص۴۴۶ ح۴۶
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۹.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۹.
- ↑ تاریخ الغیبة الکبری: ص۶۴۷ -۶۴۰، تاریخ ما بعد الظهور: ص۱۴۹ و ۱۷۳.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۵۹.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۶۰.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص:۴۶۰.
- ↑ قیامت، برپا نمیشود تا وقتی که مهدی از فرزندانم، قیام کند. مهدی قیام نمیکند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگوید: من پیامبرم؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۱۴۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸ – ۲۰۰.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۰۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۰.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۰.
- ↑ الغیبة للطوسی، ص ۱۱۳، ح ۸۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۱.
- ↑ در پارهای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۰.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۷، ح ۱.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۲.
- ↑ الغیبة للطوسی، ص ۴۶۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۲.
- ↑ سیّد محمد صدر، تاریخ غیبت کبرا، ص ۵۳۲ – ۵۳۶.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۳.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۲.
- ↑ رساله یوحنا، باب ۲: ۱۸ و ۲۲.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۲.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۸، ح ۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۸، ص ۶۶۱.
- ↑ تفسیر طبری، ج ۳، ص ۲۹۰، تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۷۹.
- ↑ درسنامه مهدویت: ج۳ ، ص ۱۴۲.