مبارزه با غلو

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

یکی از بزرگ‌ترین آفت‌ها و جریانات انحرافی که جامعه اسلامی را همواره مورد تهدید قرار داده است، آفت غلو[۱] و فرا رفتن از محدوده دین است. باید اذعان کرد که این جریان انحرافی، در ضربه زدن به مکتب تشیع، نقش اساسی داشته است. جریاناتی که از عصر مولای متقیان امام علی (ع) وجود داشته و در دوره‌های بعدی تداوم یافته است. اخبار موجود از عصر امام علی (ع) حاکی از آن است که در آن زمان جمعی از غالیان توسط امام علی (ع) به مدائن تبعید شدند و اینان، کسانی بودند که وقتی خبر شهادت آن حضرت را شنیدند، آن را انکار کرده و حاضر به پذیرفتن آن نشدند[۲].

واقعیت امر آن است که شخصیت‌های برجسته خاندان نبوت، به ویژه شخصیت امام علی (ع) از چنان مقام و عظمتی برخوردار بوده‌اند که برخی افراد کم‌ظرفیت، قادر به درک آن نبودند و این امر، موجب می‌شد تا درباره آنان، گفتارها و اندیشه‌های ناروایی داشته باشند و آنان را فراتر از آنچه هستند، بدانند. از این‌رو بزرگان دین همواره سعی داشته‌اند تا بر شناخت و معرفت دینی افراد بیفزایند و از این طریق، آنان را از خطر انحراف باز دارند، زیرا اگر افق شناخت و معرفت دینی افراد افزایش یابد، اندیشه و افکار غلوآمیز نیز خود به خود برطرف خواهد شد[۳]. در روایتی از امام علی (ع) آمده است که آن حضرت فرمود: دو گروه درباره من سرانجام به هلاکت و ضلالت می‌رسند. نخست، دوستداری که زیاده‌روی می‌کند و مرا در جایگاهی که نیستم قرار می‌دهد و به گونه‌ای ستایش می‌کند که در من نیست و دوم، دشمن نارواگو که مرا تهمت می‌زند و به آنچه در من نیست و از آن برائت می‌جویم، نسبت می‌دهد.

ابوالعباس گوید: و این سخن به خوبی بیان‌گر فرموده رسول خدا (ص) درباره علی (ع) است که فرمودند: یا علی در تو نشانه‌ای از عیسی بن مریم است، پیروانش از فزونی دوستی، او را از منزلت خویش فراتر خواندند و دشمنانش، مادرش را آماج تهمت قرار دادند[۴].

دیگر پیشوایان معصوم (ع) نیز در عصر خود افزون بر هشدار درباره اندیشه و عقاید غالیان، به مبارزه با ایشان مشغول بودند. امام سجاد (ع) وقتی دید برخی از شیعیان گرفتار عقیده غلو شده‌اند و یا ممکن است در آینده، امامان را از شأن بندگی خداوند بالاتر بدانند، به آنها هشدار داده و فرمود: جمعی از شیعیان ما در حدی ما را دوست خواهند داشت که درباره ما چیزی که یهود درباره عزیر و نصاری درباره عیسی بن مریم گفتند، خواهند گفت. نه آنان از ما هستند و نه ما از ایشانیم[۵].

بنابر اقوال دیگر، گروهی به حضور آن حضرت رسیدند؛ در حالی که ایشان را بیش از حد ستایش می‌کردند. امام فرمود: شما چه دروغ می‌گویید و بر خدا جرئت می‌ورزید! ما از صالحان قوم خود هستیم و همین که صالحان قوم شمرده شویم و باشیم، برای ما کافی است[۶].

و به گروهی از شیعیان عراق فرمود: «أَحِبُّونَا حُبَّ‏ الْإِسْلَامِ‏ و لا ترفعونا»[۷]؛ آن‌طور که اسلام را دوست دارید، ما را نیز دوست داشته باشید و ما را از حدّ خودمان بالاتر نبرید.

این جریان انحرافی در عصر امام باقر (ع) نیز به شکل آشکاری نمودار شد و چهره‌های منحرفی همچون مغیرة بن سعید در رهبری این جریان قرار گرفتند. طبری در روایاتی که درباره مغیرة آورده او را ساحر معرفی کرده است[۸]. وی تا دم مرگ حاضر به بازگشت از عقاید خود نبود و امام باقر (ع) نیز از او تبرّی جستند[۹]. دست بردن او در کتبی که احادیث امام باقر (ع) در آنها بوده، جعل روایاتی از زبان آنان و تعلم سحر و شعبده‌بازی، از اموری است که در منابع، به وی نسبت داده شده است[۱۰].

امام صادق (ع) نیز به شدت در برابر این خط انحرافی ایستادگی کردند. قیام علمی امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برای تهذیب شیعه و حرکت در جهت نفی غلو و دور کردن شیعیان از این جریان، یکی از مهم‌ترین اقدامات آن دو بزرگوار برای حفظ فرهنگ اصیل اسلام است. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است آن حضرت با اشاره به اصحاب ابوالخطاب و سایر غلات به مفضل فرمودند: «يَا مُفَضَّلُ لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُؤَاكِلُوهُمْ وَ لَا تُشَارِبُوهُمْ‏ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ»[۱۱].

و یا در روایتی دیگر با تأکید امام صادق (ع) بر همین مسئله آمده است: ابوالخطاب و اصحابش، ملعون هستند. با معتقدین به مرام آنان همنشین نشوید، من و پدرانم از آنها بیزاریم[۱۲]. بر اساس روایات چنین به دست می‌آید که آن حضرت به‌ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت بیشتری داشته و می‌فرمودند: درباره جوانان خویش از اینکه غلات آنان را فاسد کنند، بترسید. غلات، بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و برای بندگان خداوند، ادعای ربوبیت می‌کنند[۱۳].

آن حضرت با برخورد شدید نسبت به غالیانی که جنبه‌ای از الوهیت را به امامان (ع) نسبت می‌دادند می‌فرمود: لعنت خدا بر کسی که چیزی در حق ما بگوید که ما خود نگفته‌ایم؛ لعنت خداوند بر کسی که ما را از عبودیت برای خدایی که ما را خلق کرده و بازگشت ما به سوی او و سرنوشت ما در دست قدرت اوست، جدا سازد[۱۴]. گرچه جریان غلات و اندیشه‌های غلوآمیز آنها در عصر امام باقر و امام صادق (ع) و با نهضت علمی و آگاهی‌بخشی آن دو بزرگوار به شدت محکوم شده و رو به ضعف نهاد، اما به طور کامل از میان نرفت و در طول عمر حضور ائمه (ع)، و پس از آن در عصر غیبت نیز تداوم یافت. برای مثال علی بن حسکه در عصر امام هادی (ع) از غلات بوده و اعتقاد داشت امام هادی (ع) خالق و مدبر جهان هستی است. او خود را نبی و فرستاده امام برای هدایت مردم معرفی می‌کرد و معتقد بود هیچ کدام از فرایض اسلامی (زکات، حج، روزه و...) واجب نیست![۱۵].

احمد بن محمد بن عیسی در این باره نامه‌ای به امام هادی (ع) نوشت و در آن چنین آورد: برخی افراد احادیثی را به شما و پدرانتان نسبت داده‌اند که قلب‌ها از شنیدن آنها اندوهگین می‌شود. طرد آنها نیز بر ما روا نیست، چراکه از پدرانتان روایت می‌کنند و اما به خاطر اندیشه‌های انحرافی که در این احادیث است، نمی‌توانیم آنها را بپذیریم. آنگاه از جانب دو نفر - یکی علی بن حسکه و دیگری قاسم یقطینی که مدعی تشیع و ارادت نسبت به شما هستند - روایت می‌کنند که در آیه ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۱۶] مقصود از فحشاء و منکر، شخصی است که رکوع و سجود ندارد. همین‌طور زکات، عبارت از مردی است؛ نه اینکه مقصود درهم و دینار باشد و واجبات، سنت‌ها و گناهان را بر همین‌گونه تعریف می‌کنند. اگر مصلحت می‌دانید این نکته را بر ما روشن کنید و با نجات آنها از سخنانی که دوستداران شما را به نابودی می‌کشاند، بر آنها منت گذارید. آنان نیز که چنین ادعاهایی دارند، مدعی‌اند که از دوستداران شما هستند مانند علی بن حسکه و قاسم یقطینی. امام هادی (ع) در پاسخ فرمودند: چنین باوری از دین ما نیست. از آن دوری گزین[۱۷].

مانند همین سخن را ابراهیم بن شیبه و سهل بن زیاد نیز روایت کرده‌اند. پاسخ امام در یکی از این اخبار مفصل است: ابن‌حسکه، که لعنت خدا بر او باد، دروغ گفته است. من او را از دوستان و پیروان خود نمی‌دانم، او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند. سوگند به خدا که پروردگار، محمد (ص) و پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتاپرستی و امر به نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده و محمد (ص) جز به سوی خدا دعوت نکرده است. ما جانشینان او نیز بندگان خدا هستیم و به او شرک نمی‌ورزیم. اگر او را اطاعت کنیم، مشمول رحمت او خواهیم بود و چنانچه از فرمانش سرپیچی کنیم، گرفتار کیفرش خواهیم شد. ما بر خدا حجتی نداریم، بلکه خداست که بر ما و بر تمام مخلوقاتش حجت دارد. من از کسی که چنین سخنانی می‌گوید بیزاری می‌جویم و از چنین گفتاری به خدا پناه می‌برم. شما نیز از آنان دوری کنید و آنان را در فشار و سختی قرار دهید و چنانچه به یکی از آنان دست یافتید، سرش را با سنگ بشکنید[۱۸][۱۹]

منابع

پانویس

  1. البته غلو یا بزرگ‌شمردن بیش از حد، نسبت به مسائل و موضوعات دینی و بزرگان شریعت، از دیرباز در فکر و اندیشه بشر و پیروان مکاتب الهی رسوخ داشته است. خداوند به اهل کتاب (یهود و نصاری) که درباره برخی انبیای خود فراتر از آنچه هستند، (نبوت در محدوده بندگی خدا) می‌اندیشیدند، می‌فرماید: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ.... در سوره آل عمران، آیات ۷۹-۸۰ نیز آمده است: ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ * وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ. در تفسیر مجمع‌البیان آمده است: گروهی به پیامبر عرض کردند: آیا اجازه می‌فرمایی تا در برابرت سجده کنیم و تو را بپرستیم؟ پیامبر (ص) فرمود: هرگز روا نیست که در برابر کسی جز خدا سر فرود آورده و سجده کنید. بلکه پیامبر خود را گرامی دارید و حق او را پاس دارید و هر کس را به حق بشناسید (ر. ک: امین‌الاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، مجمع‌البیان، ج۲، ص۴۶۶).
  2. مقتل علی بن ابی‌طالب (ع)، مجله تراثنا، ش۱۲، ص۱۲۱.
  3. عمده‌ترین علل پیدایش غلو در چند امر است: گاهی برخی کرامت‌ها، اطلاعات غیبی و امور خارق‌العاده دیگر که در پیشوای معصوم وجود داشت و مردم توانایی تحلیل و توجیه صحیح آن را نداشتند، دستاویز خرافات، بدعت‌ها و حرکت‌های نادرست آنان می‌شد؛ عامل دوم عمل کردن طبق امیال و هواهای نفسانی از سوی گروه‌های انحرافی و زیر پا نهادن دستورات اسلامی است و گاهی نیز این گروه‌های منحرف و غالی از این طریق چشم طمع به اموال مردم دوخته و با طرح افکار انحرافی خویش، گروهی را دور خود جمع می‌کردند و مقام و موقعیتی برای خود به وجود می‌آوردند. این عوامل و عوامل دیگری از این دست، همگی ریشه در ضعف معرفت دینی و ایمان قلبی دارد.
  4. عزالدین بن هبة‌الله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‌البلاغه، ج۵، ص۵.
  5. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ج۱، ص۳۲۶.
  6. ابوعبدالله محمد ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج۵، ص۱۶۵.
  7. ابن‌قتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ص۲۱۸.
  8. ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۵، ص۴۵۶-۴۵۷؛ محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۷.
  9. ابوعبدالله محمد ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج۵، ص۳۲۱.
  10. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ص۲۲۳ به بعد.
  11. «ای مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید. با آنان هم‌غذا نشوید، همراهشان چیزی ننوشید و با آنان مصافحه نکنید.» ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، حدیث ۵۲۵؛ حسین نوری طبرسی، مستدرک‌الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۲، ص۳۱۵.
  12. ابی‌جعفر محمد بن الحسن طوسی، الغیبة، ص۱۷۷؛ حسین نوری طبرسی، مستدرک‌الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۲، ص۳۱۵.
  13. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، امالی، ج۲، ص۲۶۴.
  14. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ص۳۰۲.
  15. ر. ک: باقر شریف القرشی، حیاة‌الامام الحسن بن علی (ع)، ص۳۳۵.
  16. «نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  17. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ص۵۱۷. گفتنی است از جمله کارهای غلات سمبولیزه کردن مفاهیم دینی بود به طوری که آن مفاهیم با جداشدن از اصالت خویش، در حول و حوش یک معنای سمبولیک اصالت خود را از دست می‌داد. در نامه امام صادق (ع) به یکی از سران غلات به نام ابوالخطاب آمده است: شنیده‌ام که گفته‌ای زنا، خمر، نماز، روزه و فواحش، مردانی به این نام‌ها هستند، این‌گونه نیست که تو می‌گویی. ما اصل حق، بوده و فروع حق طاعت خداست. دشمنان ما اصل شر و فروع آنها همان فواحش و زشتی‌ها هستند (ر. ک: ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ص۲۱۹).
  18. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة‌الرجال (رجال کشی)، ص۵۱۹، حدیث ۹۹۷؛ محمد بن حسن الحر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۸، کتاب الحدود، ابواب حد المحارب، باب ۷، ص۵۵۴.
  19. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۹۰.