امام در لغت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

امام: پیشوایی که به گفتار و رفتار او اقتدا می‌شود، آنکه از وی پیروی می‌شود؛ خواه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن، حق باشد یا باطل[۱]؛ کتاب، راه[۲]، هر کسی که به او اقتدا می‌شود یا در امور جامعه بر دیگران مقدّم شمرده شود، امام خوانده می‌شود[۳]؛ چه در راه حق و چه در مسیر ضلالت و گمراهی[۴]؛ جمع آن ائمه است.

"امام" به معنای "پیشوا"، "پیشرو"[۵]، "مقتدا"، "قیّم"، "مصلح"، "الگو"، "راه اصلی" و "راهنما" است[۶]. کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می‌گردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار می‌‌گیرد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل[۷] امام است[۸]. واژۀ امام بر زن و مرد اطلاق می‌شود[۹].

امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتاب‌های لغت برای امام مصادیقی برشمرده‌اند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (ص)، جانشین پیامبر (ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود[۱۰].

بنابراین، کلمۀ "امام" بیانگر این واقعیت‌ است که رهبریِ جامعه در حقیقت اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند[۱۱].

معنای لغوی امام

واژه «امام» بر وزن فِعال اسم مصدر است و از سه حرف اصلی (أ م م) که مهموز و مضاعف است، گرفته شده و مصدر آن امامت و فعل آن «أمّ یؤمّ» به معنی قصد کردن و جمع آن «أئمه» (بر وزن أفعله) می‌باشد و در لغت به هرکس یا هر چیز که مورد تبعیت و پیروی قرار گیرد یا سرپرست و رهبر گروهی شود امام گویند[۱۲][۱۳]

امام در لغت

واژه امام در لغت برای معانی گوناگونی به کار گرفته شده است؛ اما همگی در یک راستا بوده و جامع تمامی آنها معنای رئیس، رهبر و پیشوای هر گروه است[۱۴]. [۱۵]

واژه «امام» از ریشه «أ م م» به معنای قصد مخصوص، یعنی قصد توأم با توجه است[۱۶]. لغت‌شناسان برای کلمه «امام» تعاریفی را ذکر کرده‌اند. در کتاب مقاییس‌اللغه آمده است: «امام کسی است که در کارها به او اقتدا می‌شود و در امور مقدم است؛ مانند پیامبر که امام ائمه است یا خلیفه که امام عامه مردم است و قرآن که امام مسلمین است»[۱۷].

زبیدی در کتاب تاج‌العروس می‌نویسد: «امام هر آن کسی است که گروهی به او اقتدا کرده است؛ مانند رئیس و غیره، چه این که آن قوم به راه راست و استوار باشند یا گمراه»[۱۸].

ابن‌منظور، لغت‌شناس معروف در کتاب لسان‌العرب، واژه «امام» را چنین معنا می‌کند: «امام هر آن کسی است که گروهی به او اقتدا کرده است، چه اینکه آن قوم به راه راست و استوار باشند یا گمراه»[۱۹]. در ادامه بیان می‌کند: «امام هر چیز، کسی است که قائم به امور او و اصلاح‌کننده کارهای اوست و قرآن، امام مسلمانان است»[۲۰].

راغب اصفهانی درباره واژه «امام» می‌نویسد: امام آن چیزی است که مورد اقتدا واقع می‌شود، چه اینکه آن شیء مورد اقتدا انسان باشد که به گفتار یا رفتار او اقتدا شود یا کتاب و یاغیر آن باشد، اعم از اینکه آن امام بر حق باشد و یا بر باطل و جمع امام، ائمه می‌آید[۲۱].

در کتاب‌های لغت برای «امام» مصادیق و کاربردهای دیگری چون قرآن کریم[۲۲]، جانشین پیامبر[۲۳]، فرمانده سپاه[۲۴]، امام در نماز جماعت[۲۵]، راهنمایان[۲۶] و دانشمندی که از او پیروی می‌شود[۲۷] بیان شده است. از جمع‌بندی اقوال مطرح شده می‌توان ادعا کرد همه لغت‌شناسان در معنای امام به عنوان کسی که مورد تبعیت و اقتدا قرار می‌گیرد، اتفاق‌نظر دارند.[۲۸]

واژه «امام» از نظر لغوی به معنای «پیشوا» است؛ خواه پیشوای عادل مانند «امام جماعت»، «امام جمعه» و «امام حج»[۲۹] - که عدالت در آنان شرط است - وخواه پیشوای ظالم. در قرآن کریم، واژه امام به پیشوایان حق و باطل هر دو اطلاق شده است؛ مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳۰] و نیز: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۳۱]. اما در اصطلاح عالمان و متکلمان شیعه، واژه «امام» به امیرالمؤمنین علی (ع) و یازده فرزندش که به نیابت از پیامبر اسلام (ص) عهده‌دار امور دینی و دنیوی مردم هستند، اطلاق می‌شود. چنین اشخاصی به اعتقاد شیعه، متصدی رهبری جامعه از لحاظ حکومت، بیان معارف و احکام (مرجعیت دینی)، و رهبری و ارشاد معنوی مردم هستند و بر مردم هم واجب است از آنان اطاعت کنند.[۳۲]

منابع فرهنگ لغت

1. مفردات القرآن (راغب)
امام: کسی که از گفتار و یا کردار او پیروی می‌کنند خواه انسان باشد خواه کتاب و غیره، برحق باشد یا باطل، پیشوا، رهبر[۳۳].

مفهوم لغوی امام

ممکن است تصور شود که معنا و مفهوم امام و امامت به سبب روشن بودن آن، به بررسی و بیان نیاز ندارد. اما با توجه به معانی گوناگون این واژه و واژه‌های هم‌معنای آن، لازم است معانی مختلفش مطرح و معنای صحیح آن برگزیده شود. بحث نصب الهی نیز باید پس از تحریر محل نزاع و طرح مسئله، صورت گیرد. افزون بر این، خاستگاه بسیاری از اختلاف نظرها در بحث امامت، از تعریف و تصور و تلقی مفاهیم امام و امامت سرچشمه می‌گیرد. ازاین‌رو، تعریف آن ناگزیر می‌نماید. کلمه امام از ماده «ا م م»، به کسی گفته می‌شود که به او اقتدا و از او پیروی می‌کنند. چنین کسی یا عادل یا ناعادل است. راغب در مفردات گفته است: «امام کسی است که انسان به قول، فعل، کتاب یا دیگر ویژگی‌های او اقتدا می‌کند؛ امام بر حق باشد یا بر باطل و جمع امام، ائمه است»[۳۴]. جوهری نیز می‌گوید: معنای لغوی «امامت» این است که دیگری مورد تبعیت و موضوع پیروی، یعنی رئیس باشد و امام کسی است که از او پیروی و به او اقتدا کنند. تبعیت و در مفهوم امامت نهفته است. ازاین‌رو، به کسی که نماز جماعت برگزار می‌کند، امام گویند؛ زیرا مردم در قیام و رکوع و سجده به وی اقتدا و از او می‌کنند[۳۵].

پس واژه امام از سویی بر «پیشوایی و رهبری» و از سوی دیگر بر «تبعیت و پیروی» دلالت می‌کند. اما اینکه این پیشوایی با انتصاب الهی یا با انتخاب مردم صورت گیرد و امامت و پیشوایی در قلمرو دین مردم یا در حوزه دنیای آنان است یا چه قلمروی را از زندگی انسان دربرمی‌گیرد، از مفهوم لغوی «امام و امامت» برنمی‌آید؛ چنان‌که عمومیت یا اختصاص آن در حوزه‌ای که پیروی و پیشوایی تحقق می‌یابد، از چارچوب مفهوم لغوی امام خارج است. چنین مسائلی با قرائن خاص، مشخص و معین می‌شوند. امام در قرآن در معنای مطلق رهبر و پیشوا به کار رفته و بر بیش از معنای لغوی آن دلالت نمی‌کند و چنانچه معنای دیگری مقصود بوده باشد، با قرینه می‌بایست بیان می‌شد؛ چنان‌که می‌فرماید: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت می‌کردند و کارهای نیک انجام می‌دادند»[۳۶]. امامت مطرح در این آیه، امامت حق است. «و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش می‌خوانند، گردانیدیم»[۳۷]. به قرینه ﴿يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۳۸]، امامت در این آیه، امامت باطل است. بنابراین، واژه «امام» در لغت و قرآن به معنای مطلق پیشوایی به کار رفته است.[۳۹]

امام و امامت در لغت

لغت‌شناسان عرب معمولاً واژه «امام» را تعریف کرده و به بیان مصادیق و کاربردهای آن پرداخته و در مواردی نیز تنها واژه «امامت» را تعریف کرده‌اند. جمع «امام»، «ائمّه» است که در اصل «أأممه» بر وزن «أمثله» بوده است. کسره میم به همزه منتقل شده و دو میم در یکدیگر ادغام گردیده است. برخی نیز همزۀ دوم را به حرف یاء تبدیل کرده و آن را «أیمّه» خوانده‌اند[۴۰]. ابن فارس می‌گوید: الإمام كل من اقتدى به و قدّم في الأمور، و النبي(ص) إمام الأئمة، و الخليفة إمام الرعية، و القرآن إمام المسلمين[۴۱]؛ امام کسی است که به او اقتدا شود و در کارها مقدّم گردد. پیامبر امام امامان، و خلیفه امام رعیت، و قرآن امام مسلمانان است. ابن منظور در لسان‌العرب می‌گوید: الإمام من ائتمّ به من رئيس و غيره و في التنزيل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۴۲]، أي قاتلوا رؤساء الكفر و قادتهم الذين ضعفاء هم تبع لهم[۴۳]؛ امام کسی است که به او اقتدا می‌شود، مانند رئیس و غیر او. در قرآن می‌فرماید: «با امامان کفر نبرد کنید». مقصود سران کفر و زمامداران آنهاست که افراد مستضعف تابع آنهایند. فیروزآبادی در قاموس عبارات ابن منظور را باز گفته و «قرآن، پیامبر، خلیفه و فرمانده لشکر» را از مصادیق امام دانسته است[۴۴].

این جمله‌ها تقریباً به یک معنا اشاره دارند: امام شخص یا چیزی است که انسان باید آن را مؤتَمّ و مقتدا، اسوه و الگو، متبوع و پیشوای خود قرار دهد. پس امام به معنای پیشوا و رهبر است. پیشوا به معنای پیشرو است، یعنی آنکه یا آنچه که عده‌ای تابع اویند. البته واژۀ «امام» تنها در مورد پیشوای عادل به کار نمی‌رود، بلکه در مورد پیشوای منحرف نیز کاربرد دارد، چنان‌که در قرآن این دو کاربرد را می‌یابیم: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۴۵]. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۴۶][۴۷]. «امام» در اصطلاح به کسی یا چیزی می‌گویند که به فرمان الهی راهنما و هدایتگر به راه خداست، خواه انسان باشد خواه کتاب.

علامه حلی در تعریف امام و امامت می‌نویسد: امام کسی است که دارای رهبری عمومی در امور دین و دنیا به صورت نیابت از پیامبر(ص) می‌باشد[۴۸]. شیخ طبرسی، صاحب تفسیر مجمع البیان هم برای واژه «امام» دو معنا می‌آورد. این دو معنا عبارت‌اند از: الف. امام یعنی کسی که مردم در گفتار و کردار از او پیروی و تبعیت کنند؛ ب. امام به کسی گفته می‌شود که امور ملت را اداره می‌کند و به حدود الهی می‌پردازد و آنها را اجرا می‌کند و متخلفان از قوانین را به مجازات می‌رساند و به افرادی که شایستگی منصب و مقام دارند، حکومت و فرمانروایی می‌دهد و با کسانی که با ملت به دشمنی و عداوت برمی‌خیزند و در راه پیشرفت آن ملت، موانعی ایجاد می‌کنند، به محاربه و جهاد می‌پردازد[۴۹]. مسلمانان برای امام صفاتی را شرط دانسته‌اند، از جمله، عصمت از گناه و خطا و نسیان در انجام وظایف امامت، و برتر بودن از تمام امت در علم، عقیده و صفات فاضله انسانی و اخلاقی. در ادامه، در خلال بیانات امام رضا(ع) به این صفات و ویژگی‌ها خواهیم پرداخت.[۵۰]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۷.
  2. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۱۷.
  3. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۴۲۹.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
  5. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  6. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  7. مفردات، ص ۸۷، «ام».
  8. المنجد، ص ۱۷، «ام».
  9. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۰-۳۱.
  10. معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
  11. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت» دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۶۹.
  12. مفردات، ص۲۴؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
  13. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۶.
  14. فراهیدی، خلیل، العین، ج۸، ص۴۲۸؛ ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۸؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات، ص۸۷.
  15. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۲۱.
  16. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، مدخل امم: والإِمامُ مَا ائتمَ بِهِ مِن رَئیسٍ وغیرِه، وَالجمعُ أئِمةُ وَ فیِ التَّنزیلِ العَزیزِ فَقاتِلوا أئِمةَ الکُفرِ، أی قاتِلوا رؤَساءَ الکُفرو قادَتهُم الَّذینَ ضُعفاؤهُم تَبَعُ لَهُم.
  17. ابن‌فارس، مجمع المقاییس اللغه، ج۱، مدخل «ام»؛ آلوسی، روح‌المعانی، ج۱، ص۳۷۴؛ اسماعیل جوهری، الصحاح، ج۵، مدخل «ام».
  18. زبیدی، تاج‌العروس، ج۳، ص۲۴۳: والإمام بالکَسْر: کل ما ائتم به قوم من رئیس أو غیره، کانوا علی الصراط المستقییم أو کانوا ضالین.
  19. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۲: والإمام: کل من ائتم به قوم کانوا علی الصراط المستقیم أو کانوا ضالین.
  20. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۲: و إِمامُ كلِّ شي‌ء: قَيِّمُهُ و المُصْلِح له، و القرآنُ إِمامُ المُسلمين.
  21. راغب اصفهانی، المفردات، مدخل «ام»، ص۸۷: والإمام المؤتم به إنسانا کأن یقتدی بقوله أو فعله، أو کتابا أو غیر ذلک محقا کان أو مبطلا و جمعه أئمة.
  22. فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۹؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۵.
  23. فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۲۳.
  24. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۵.
  25. فیومی، المصباح‌المنیر، ج۲، ص۲۳.
  26. فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۳؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۶.
  27. فیومی، المصباح‌المنیر، ج۲، ص۲۳.
  28. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی، ص ۱۹.
  29. در وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۰ آمده است: اسماعیل بن علی در سال ۱۴۰ قمری به عنوان امیرالحاج به مکه رفت و امام صادق نیز همراه آن کاروان بود. اتفاقاً در یکی از مواقف، آن حضرت از روی مرکب به زمین افتاد، اسماعیل بن علی جلو آمد تا احترام کند و همراه حضرت باشد. اما حضرت فرمود: «سِرْ فَإِنَّ الْإِمَامَ لَا يَقِفُ‌»؛ «برو امام نمی‌ایستد». همان‌گونه که می‌نگریم، در این حدیث، امام صادق (ع) لفظ «امام» را برای امیر الحاج (اسماعیل بن علی) به کار برده است و پیداست که مقصود آن حضرت از لفظ «امام» معنای لغوی آن بوده نه اصطلاحی.
  30. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  31. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  32. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۱۸.
  33. راغب اصفهانی، ترجمه و تبیین مفردات القرآن، ص ۵۱.
  34. الْإِمَامُ: المؤتمّ به، إنسانا كأن يقتدى بقوله أو فعله، أو كتابا، أو غير ذلك محقّا كان أو مبطلا، و جمعه: أَئِمَّةٌ؛ مفردات غریب القرآن، الراغب الأصفهانی، ص۲۴؛ الإِمامُ الذي يُقْتَدى به؛ الصحاح، الجوهری، ج۵، ص۱۸۶۵.
  35. وَ الْإِمَامُ الَّذِي يُقْتَدَى بِهِ؛ معجم الصحاح، اسماعیل ابن حماد جوهری، ج۵، ص۱۸۶۵؛ الحمصی الرازی، سدید الدین محمود، المنقذ من التقلید، ص۲۳۵؛ ما الإمامة فهي الأصل كون الغير متبعا و هو الرياسة، و الإمام هو المتبع الرئيس و لهذا يسمى كل من يصلى بالناس جماعة إماما لأن القوم يقتدون به و يتبعون في قيامه و ركوعه....
  36. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  37. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  38. «آنان (شما را) به دوزخ فرا می‌خوانند» سوره بقره، آیه ۲۲۱.
  39. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۱۹.
  40. نک: راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴.
  41. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۸.
  42. «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  43. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
  44. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۷۷.
  45. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  46. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  47. نک: امینی، ابراهیم، منارات الهدی، ص۱۵.
  48. الامامة رئاسة عامة في أمور الدين و الدنيا لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي(ص). نک: حلی، حسن بن یوسف (علامه حلی)، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی‌عشر، شرح فاضل مقداد، ص۹۳. برای تعاریف دیگر نک: جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ سید مرتضی، علی بن حسین (علم الهدی)، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴.
  49. المستفاد من لفظ الإمام أمران أحدهما: إنه المقتدى به في أفعاله و أقواله و الثاني: إنه الذي يقول بتدبير الأمة و سياستها، و القيام بأمورها، و تأديب جناتها، و تولية ولاتها، و إقامة الحدود على مستحقيها، و محاربة من يكيدها و يعاديها. نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۶. برای تعاریف امام از نظر اهل سنت نک: ابوجیب، سعدی، القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً، ص۲۴.
  50. حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۲۱.