کعبه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

کعبه، خانه خدا، بنایی سنگی و چهار گوش به صورت مکعب که در شهر مکه و در مسجد الحرام قرار دارد و قبله مسلمانان است.

نمایی از درب کعبه

مقدمه

این جایگاه مقدس را حضرت آدم (ع) به فرمان خداوند بنا نهاد، تا زیارتگاه یکتاپرستان باشد. حضرت ابراهیم به کمک فرزندش اسماعیل، خانه خدا را دوباره ساخت. در گوشه‌ای از این بنا، سنگی مقدس به نام "حجر الأسود" قرار دارد که زائران آن را می‌‌بوسند و لمس می‌‌کنند. کعبه، احترام خاصی دارد و در حج، زائران خانه خدا هفت بار به دور آن، طواف می‌‌کنند. این خانه توحید، پیش از اسلام به بتخانه مشرکان تبدیل شده بود، اما هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد، دستور داد همه بت‌های درون کعبه و بیرون آن را شکستند. بنای کعبه در طول تاریخ، چندین بار به خاطر سیل و حوادث دیگر خراب شده و آن را دوباره ساخته‌اند. امروز، مسجد الحرام که در محوطه اطراف کعبه قرار دارد، یکی از شکوه‌مندترین و بزرگ‌ترین مساجد مسلمین است و به امر خداوند، مسلمانان از همه جای دنیا، هنگام نماز و عبادت رو به مسجد الحرام و کعبه می‌کنند[۱].

بنای کعبه

از قرآن و احادیث و تواریخ اسلامی به خوبی استفاده می‌شود که خانۀ کعبه پیش از ابراهیم، حتی از زمان آدم برپا شده بود، در سوره ابراهیم از قول این پیامبر بزرگ می‌خوانیم: ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ[۲]. این آیه گواهی می‌دهد موقعی که ابراهیم با فرزند شیرخوارش اسماعیل و همسرش به سرزمین مکه آمدند اثری از خانۀ کعبه وجود داشته است.

در سوره آل عمران نیز می‌خوانیم: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۳] مسلم است که پرستش خداوند و ساختن مرکز عبادت از زمان ابراهیم آغاز نگردیده بلکه قبلاً و حتی از زمان آدم(ع) بوده است. همچنین قرآن می‌گوید: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۴]. این تعبیر می‌رساند که شالوده‌های خانۀ کعبه وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل پایه‌ها را بالا بردند.

در خطبه معروف قاصعه از نهج البلاغه نیز می‌خوانیم: «آیا نمی‌بینید که خداوند مردم جهان را از زمان آدم تا به امروز به وسیلۀ قطعات سنگی... امتحان کرده است، و آن را خانۀ محترم خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن طواف کنند».

کوتاه سخن اینکه: آیات قرآن و روایات این تاریخچۀ معروف را تأیید می‌کند که خانۀ کعبه نخست به دست آدم ساخته شد، سپس در طوفان نوح فرو ریخت، و بعد به دست ابراهیم و فرزندش اسماعیل تجدید بنا گردید[۵].

اسماعیل و بنای کعبه

ابراهیم گاه گاهی به دیدن فرزندش اسماعیل می‌رفت و در هر سفر، مأموریت و داستانی داشت. در یکی از سفرها ابراهیم مأمور شد خانه کعبه را به کمک اسماعیل بنا کند. طبق روایات، نخستین کسی که خانه کعبه را بنا کرد و حج به جا آورد، آدم ابوالبشر بود. سپس در توفان نوح، خدای تعالی اساس و پایه‌های آن را به آسمان برد و دوباره به زمین آورد. هنگامی که ابراهیم خواست از نو آن را بنا کند، جبرئیل بر وی فرود آمد و با خط کشیدن، محل آن را به وی نشان داد.

به هر صورت ابراهیم مأموریت خود را به فرزند ابلاغ کرد. وقتی اسماعیل از مکان آن پرسید، ابراهیم تپه‌ای را که در آن صحرا بود نشان داد و به او فرمود: باید این تپه را برداریم و به جای آن خانه کعبه را بنا کنیم. ابراهیم دست به کار ساخت خانه شد. اسماعیل سنگ و گِل و سایر ابزار کار را آماده می‌کرد و به دست پدر می‌داد. همچنین مطابق حدیثی که نقل شده، فرشتگان نیز در نقل و انتقال سنگ‌ها و کارگذاردن آنها به آن دو کمک کردند تا خانه ساخته شد و حجرالاسود را که سنگی سیاه و در کوه ابوقبیس بود، به دستور خدای تعالی در جایگاه مخصوص نصب کردند[۶].

خدای تعالی در سوره بقره حکایت می‌کند که ابراهیم و اسماعیل، در وقت بنای کعبه دعاهایی می‌کردند و از همین حکایت دعاها معلوم می‌شود که خدای تعالی دعای آنان را مستجاب فرمود، چنان که دعای ابراهیم را هنگام آوردن اسماعیل و هاجر به مکه و دعای او در هنگام مهاجرت به سوریه، و دعایی که برای آمرزش خود و پدر و مادرش کرد و دعایی که برای مردم مکه کرد و دعاهای دیگر او را مستجاب فرمود.

از جمله دعاهایی که در هنگام بنای کعبه کردند، این بود: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۷].

خدای بزرگ نیز عملشان را مقبول درگاه خویش قرار داد، فرزندانشان را مسلمان گرداند، مناسک و آداب حج و سایر آداب عبادت را به ایشان آموخت و پیغمبر بزرگواری از جنس خود آنان میانشان مبعوث فرمود تا آیات الهی را برایشان بخواند و علم و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد. در حدیثی است که رسول خدا فرمود: «من همان دعوت و خواسته پدرم ابراهیم هستم»[۸].

بدین ترتیب بنای خداپرستی به دست قهرمان یکتاپرستی و فرزند بزرگوارش در سرزمین مکه بنا شد و ابراهیم مأمور شد تا مردم را به طواف و زیارت آن خانه دعوت کند و متن فرمان الهی در این باره این بود: ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ * ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ[۹].

ابراهیم فرمان الهی را به مردم ابلاغ کرد و مناسک حج را به آنها یاد داد و تا زمان ظهور اسلام مردم حج به جا می‌آوردند، ولی طیّ سال‌ها، پیرایه‌هایی بر آن بسته بودند. اسلام که آمد آن پیرایه‌ها و خرافاتی را که اعراب بر آن بسته بودند، از بین برد و همان دستورهای اولیه ابراهیم را که به فرمان الهی به مردم ابلاغ کرده بود، برجای نهاد و به صورت فریضه بر مردم واجب نمود.

شیخ کلینی و شیخ صدوق و با کمی اختلاف، دنباله داستان را از امام صادق(ع) بدین مضمون نقل کرده‌اند: هنگامی که بنای خانه کعبه به پایان رسید، برای آن خانه دو در ساختند که یکی برای ورود و در دیگر برای خروج بود. در ضمن برای آن درها نیز آستانه‌ای ساختند و حلقه‌ای نیز بر آن آویختند، ولی درها و خانه پرده نداشت. تا اینکه اسماعیل زنی از قبیله «حمیر» گرفت. او زن عاقله‌ای بود و وقتی اسماعیل برای تهیه آذوقه به طایف رفت، او در مکه بود. روزی پیرمردی را دید که با سر و روی گرد آلود از راه رسید و از او سؤالاتی کرد و در ضمن از حالشان پرسید. او در پاسخ، خوبی حالشان را به اطلاع وی رسانید و سپس از حال خصوصی آن زن سؤال کرد و او همان پاسخ را داد. به دنبال آن پرسید: تو از چه طایفه‌ای هستی؟ زن در پاسخ گفت: من زنی از قبیله حمیر هستم. پیرمرد نامه‌ای به آن زن داد و گفت: وقتی شوهرت آمد، این نامه را به او بده. و خداحافظی کرد و از مکه خارج شد. اسماعیل از طایف برگشت و آن زن نامه را به او داد. وقتی خواند گفت: دانستی آن پیر مرد که بود؟ پاسخ داد: نه، مرد خوش سیمایی بود که به تو شباهت داشت. اسماعیل گفت: او پدر من بود. زن که این حرف را شنید گفت: ای وای بر من. اسماعیل گفت: چرا؟ می‌ترسی جایی از بدن تو را دیده باشد؟ زن گفت: نه! ولی می‌ترسم در حق او کوتاهی کرده باشم.

این واقعه گذشت تا روزی آن زن به اسماعیل گفت: آیا بر درهای کعبه پرده‌ای نیاویزیم؟ اسماعیل گفت: آری خوب است. به دنبال این پیشنهاد دو پرده تهیه کردند و بر درهای کعبه آویختند. زن که چنان دید پیشنهاد کرد که خوب است پرده دیگری نیز تهیه کنیم و همه دیوارهای اطراف کعبه را بپوشانیم که این سنگ‌ها بدنما شده است. اسماعیل با این پیشنهاد نیز موافقت کرد و آن زن به دنبال این تصمیم از قبیله خود استمداد نمود و پشم زیادی تهیه کرد و زن‌های قبیله مشغول رشتن آن پشم‌ها و بافتن آن شدند و هر قطعه‌ای که حاضر می‌شد، به قسمتی از خانه کعبه می‌آویختند. وقتی که هنگام حج و آمدن مردم به مکه شد قسمت زیادی از آن را پوشاندند، اما هنوز بخشی از آن بدون پوشش مانده بود. همسر اسماعیل گفت: خوب است این قسمت را با حصیر‌های علف بپوشانیم. و همین کار را کردند.

هنگامی که اعراب برای زیارت آمدند و آن وضع را مشاهده کردند، گفتند: سزاوارتر آن است که برای تعمیر این خانه، هدیه‌ای بیاوریم. و پس از آن مرسوم شد که برای خانه کعبه هدیه بیاورند. وقتی مقدار زیادی پول و هدایا جمع شد، آن حصیر را برچیده و به جای آن پرده‌هایی کشیدند. بدین ترتیب تمام خانه کعبه پوشیده شد.

کعبه سقف نداشت و اسماعیل چوب‌هایی بدین منظور تهیه کرد و به وسیله آنها، سقفی بر آن زد و روی آن را با گِل پوشانید. اسماعیل و مردم مکه از نظر آب در مضیقه بودند. این موضوع را به ابراهیم گفتند. او به دستور خداوند مکان‌هایی را حفر کرد تا به آب رسید و از این نظر نیز آسوده خاطر شدند.

اسماعیل از آن همسرش صاحب فرزندی شد، ولی آن فرزند اولاددار نشد. پس از او چهار زن دیگر اختیار کرد که خداوند از هر یک چهار پسر بدو داد که در مجموع صاحب دوازده یا شانزده پسر شد[۱۰]. ولی در این حدیث نام فرزندانش ذکر نشده است. اما در کتاب‌های تاریخی آمده که اسامی فرزندان اسماعیل بدین شرح بوده است: «نابت»[۱۱]، «قیدار»، «أدبیل»، «مبسام»، «مشماع»، «دومه»، «مسا»، «حدار»، «تیما»، «یطور»، «نافیش» و «قدمه».

در تاریخ طبری با اختلاف در نقل، این اسامی آمده و گفته که مادر این دوازده پسر «سیده» دختر مضاض بن عمرو جرهمی بوده و نسل عرب به نابت و قیدار می‌رسد[۱۲]. مسعودی می‌نویسد: اسماعیل سیزده پسر داشت که بزرگ‌ترین آنها «قیدار» بود[۱۳].

در بحارالانوار از کتاب قصص الانبیاء نقل شده است که اسماعیل پس از مرگ مادر، زنی از قبیله جرهم گرفت به نام «زعله» یا «عماده» و از وی صاحب فرزند نشد. سپس او را طلاق داد و «سیده» دختر حارث بن مضاض را به همسری اختیار کرد و از وی صاحب چندین فرزند شد[۱۴]. ثعلبی گفته که سیده دختر مضاض بن عمرو جرهمی بود. طبری هم همین را نقل کرده است، ولی یعقوبی نام این زن را «حیفاء» نوشته است[۱۵].[۱۶]

آغاز کعبه

زمان بنای کعبه به درستی روشن نیست. احادیث و اقوال مورخان به دو دسته تقسیم می‌شود.

  1. عده‌ای می‌گویند: حضرت ابراهیم(ع) کعبه را ساخته و پیش از ایشان خانه‌ای با نام کعبه نداشته‌ایم.
  2. دسته‌ای دیگر معتقدند که کعبه پیش از حضرت ابراهیم(ع) ساخته شده و ایشان آن را تجدید بنا کرده‌اند. بسیاری از این دسته، بانی بیت را حضرت آدم(ع) می‌دانند.

برای جمع میان دو قول می‌توان گفت که کعبه توسط حضرت آدم(ع) و در موضعی از پیش تعیین‌شده ساخته شده، ولی با طوفان نوح از بین رفت. پس با راهنمایی خداوند و به دست ابراهیم(ع) این بنا تجدید و مراسم عظیم و مناسک و عبادت بزرگ حج به آن حضرت تعلیم شد. در حقیقت، حضرت ابراهیم(ع) نقشی مانند حضرت آدم(ع) و در حیات کعبه دارد[۱۷].

امام باقر(ع) فرمود: خداوند فرشتگان را فرمان داد که در زمین برای او خانه‌ای بسازند تا هر که از فرزندان آدم گناه کند، برگرد آن طواف نماید آن‌گونه که فرشتگان، عرش خدا را طواف می‌کنند تا از آنان خشنود شده، همچنان‌که از فرشتگان راضی شد. پس در محل کعبه، خانه‌ای ساختند که زمان طوفان بالا برده شد، که اکنون در آسمان چهارم است. هر روز هفتاد هزار فرشته برگرد آن طواف می‌کنند و هرگز به سوی آن برنمی‌گردند. حضرت ابراهیم(ع) هم بر پایۀ همان، کعبه را بنا نهاد[۱۸].

نیز امام باقر(ع) فرمود: چون خداوند آدم را از بهشت فرود آورد، فرمود: من همراه تو خانه‌ای فرود می‌آورم که برگرد آن طواف شود، آن چنان که عرش من طواف می‌شود و نزد آن نماز خوانده شود، همچنان که نزد عرش من نماز خوانده می‌شود.

زمان طوفان، خانه به بالا برده شد. پیامبران خانه خدا را حج می‌کردند ولی جای آن را دقیقاً نمی‌دانستند، تا آن‌که خداوند جای آن را برای حضرت ابراهیم(ع) مشخص کرد. او هم خانه را از سنگ پنج کوه بنا کرد: کوه حرا، ثَبیر، لبنان، طور و حمر[۱۹]. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: دو هزار سال پیش از آدم‌(ع) خانهٔ کعبه حج می‌شده، ملائکه می‌آمدند و حج می‌کردند[۲۰].[۲۱]

ارکان کعبه

چهار زاویه کعبه به چهار «رکن» مشهور است. رکن شرقی (رکن حجر الاسود)، رکن شمالی (رکن عراقی)، رکن غربی (رکن مغربی)، رکن جنوبی (رکن یمانی). هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است. مسیر طواف، از رکن حجر الاسود آغاز می‌شود، سپس به رکن عراقی می‌رسد، پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آن‌گاه باز به رکن حجرالاسود می‌رسد و همین جا یک شوط پایان می‌یابد.

از میان این چهار رکن، فضیلت رکن یمانی و رکن اسود از دو رکن دیگر بیشتر است؛ چنان که روایات زیادی از شیعه و سنی درباره فضیلت و اهمیت این دو رکن نقل شده است. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَا يَسْتَلِمُ إِلَّا الرُّكْنَ الْأَسْوَدَ وَ الْيَمَانِيَّ ثُمَّ يُقَبِّلُهُمَا وَ يَضَعُ خَدَّهُ عَلَيْهِمَا»[۲۲]؛ «رسول خدا(ص) دو رکن یمانی و اسود را استلام می‌کرد و آنها را می‌بوسید و صورتش را بر آنها می‌نهاد». ابو مریم نقل کرده است که همراه امام باقر(ع) طواف می‌کردم. در هر دوری که می‌زد، رکن یمانی را استلام می‌کرد و می‌فرمود: «اللَّهُمَّ تُبْ عَلَيَّ حَتَّى أَتُوبَ وَ اعْصِمْنِي حَتَّى لَا أَعُودَ»[۲۳].

در روایتی دیگر از امام صادق(ع) آمده است که «الرُّكْنُ الْيَمَانِيُّ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، لَمْ يُغْلِقْهُ اللَّهُ مُنْذُ فَتَحَهُ‌»[۲۴]؛ «رکن یمانی دری از درهای بهشت است و از روزی که گشوده شده، بسته نشده است». همچنین رکن یمانی از جاهایی است که دعا در آنجا به اجابت می‌رسد. به نقل از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود: «مسح الحجر و الركن اليماني يحط الخطايا حطا»؛ «مسح حجرالاسود و رکن یمانی، گناهان انسان را پاک می‌کند».

بنا به مشهور، محلی که برای فاطمه بنت اسد شکافته شد تا به درون کعبه رود و فرزندش علی بن ابی طالب را به دنیا آورد، در کنار رکن یمانی بوده است، اما به دلیل بازسازی‌هایی که در دیوار کعبه صورت گرفته، هیچ اثری از محل ورود این بانوی بزرگوار بر کعبه دیده نمی‌شود[۲۵].[۲۶]

امنیت در حرم

از احکام اختصاصی کعبه و حرم «امن» بودن آن سرزمین مقدس است که هم امنیت تکوینی دارد: ﴿آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ[۲۷] که اگر کسی بخواهد کعبه را محو سازد؛ به او امان داده نمی‌شود؛ مانند جریان ابرهه و هم امنیت تشریعی دارد؛ ﴿وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا[۲۸] کسی که داخل حرم شود، شرعاً در امان خواهد بود. آیه مبارکه اطلاق دارد و تنها یک مورد استثنا شده است و آن این که اگر کسی حرمت حرم را نگه ندارد و در داخل حرم مرتکب جنایت شود در امان نخواهد بود و حد شرعی بر او جاری خواهد شد. نه تنها انسان‌ها، بلکه حیوانات و پرندگان هم در آن منطقه در امنیت‌اند، به طوری که متخلفان مورد مجازات قرار خواهند گرفت؛ چراکه اطلاق ﴿مَنْ دَخَلَهُ شامل حیوانات و پرندگان هم می‌شود. امام صادق(ع) در تفسیر آیه مبارکه فرمود: «... وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّيْرِ كَانَ آمِناً مِنْ أَنْ يُهَاجَ أَوْ يُؤْذَى حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ»[۲۹]

«وَ سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ أَحَدَهُمَا(ع) عَنِ الظَّبْيِ يَدْخُلُ الْحَرَمَ فَقَالَ لَا يُؤْخَذُ وَ لَا يُمَسُّ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: ﴿وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا»[۳۰]. در کجای دنیا چنین امنیتی وجود دارد؟ تا آنجا که شکار حیوانات، بلکه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع باشد! آن هم در منطقه‌ای که ﴿يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ[۳۱]. حتی انسان از جهت قرض و دَین هم در امان است و طلبکار حق ندارد طلب خود را در آن منطقه از بدهکار بخواهد؛ سماعه از امام صادق(ع) در این باره روایتی نقل کرده که گفت: «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لِي عَلَيْهِ مَالٌ فَغَابَ عَنِّي زَمَاناً فَرَأَيْتُهُ يَطُوفُ حَوْلَ الْكَعْبَةِ أَ فَأَتَقَاضَاهُ مَالِي قَالَ لَا لَا تُسَلِّمْ عَلَيْهِ وَ لَا تُرَوِّعْهُ حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ»[۳۲].

علاوه بر امنیت‌های ظاهری، امنیت معنوی هم در روایات برای حرم ذکر شده است؛ چنان‌که معاویة بن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ دُخُولَ الْكَعْبَةِ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا وَ لَا تَدْخُلْهَا بِحِذَاءٍ وَ تَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ- اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ ﴿وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا فَآمِنِّي مِنْ عَذَابِ النَّارِ»[۳۳]. از تمسک امام(ع) به آیه شریفه، فهمیده می‌شود که معنای آیه وسیع است و هر نوع امنیتی را شامل می‌شود، منتهی از بعضی روایات برداشت می‌شود که امنیت معنوی در حرم، مشروط به داشتن ولایت است[۳۴].[۳۵]

اولین پوشش کعبه

در تاریخ آمده است اولین کسی که خانه خدا را جامه پوشاند، حضرت آدم بود که آن را با پیراهن موئی پوشانید. پس از ظهور اسلام و فتح مکه، اولین کسی که کعبه را با قماش یمانی پوشاند، پیغمبر(ص) بود[۳۶]. اولین کسی که دستور داد جامه‌های گوناگون را از تن کعبه برداشته و یک جامه بر آن کنند، مهدی عباسی بود. و اولین کسی که کعبه را جامه گرانبها پوشاند، تُبّع زمامدار یمن بود. [۳۷]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۹.
  2. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  3. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  4. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۱۲۲.
  6. علل الشرائع، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶.
  7. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۷ - ۱۲۹.
  8. «أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ‌»؛ تفسیر قمی، ص۵۳.
  9. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند * تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید * سپس باید آلایش‌های خود را بپیرایند و نذرهاشان را بجای آورند و خانه دیرین (کعبه) را طواف کنند» سوره حج، آیه ۲۷-۲۹.
  10. فروع کافی، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.
  11. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ نجّار، قصص الانبیاء، ص۱۰۹.
  12. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱.
  13. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۳۵.
  14. بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۳.
  15. تاریخ یعقوبی، ص۳۰.
  16. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۱۷۷-۱۸۱.
  17. حج و عمره در قرآن حدیث، محمدی ری شهری، ص۱۱۳.
  18. حج و عمره در قرآن حدیث، محمدی ری شهری، ص۱۰۹.
  19. همان، ص۱۱۱.
  20. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۱۶۰.
  21. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۳.
  22. کافی، ج۴، ص۴۰۸، ش۸.
  23. کافی، ج۴، ص۴۰۹.
  24. کافی، ج۴، ص۴۰۹.
  25. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۹۳.
  26. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۹۹.
  27. «از بیم امان بخشید» سوره قریش، آیه ۴.
  28. «و هر که در آن در آید در امان است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  29. فروع کافی، ج۴، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعه ج۱۲، ص۵۵۷.
  30. نور الثقلین، ج۱، ص۳۷۱.
  31. «در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده می‌شوند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷.
  32. نور الثقلین، ج۱، ص۳۷۱.
  33. نور الثقلین، ج۱، ص۳۷۱.
  34. فصلنامه میقات حج، ش۵۵، ص۲۰.
  35. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۳۸.
  36. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۱، ص۱۵۱.
  37. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۴۸.