سیره در لغت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

سیره از ماده «سَیر» به معنای رفتن، راه و روش است و گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است. البته برای سیره معنای هیئت و حالت نیز گفته شده است و سیره معصوم دلالت بر فعل و عمل معصوم دارد که بیش از یک بار رخ داده باشد.

معناشناسی

سیره از ماده «سَیر» و سیر به معنای رفتن است. سیره را به معنای راه و روش دانسته‌اند؛ آن‌گونه که گفته می‌شود: در میان مردم با سیره و روش نیک یا زشت رفتار کرد و جمع آن سِیَر است[۱].

بیشتر کتاب‌های لغت سیره را به معنای روش و راه دانسته‌اند: «سَ ی رَ: اصلی است که دارای یک ریشه و دلالت بر گذشت و جریان دارد از سارَ يَسِيرُ سَيْراً و سیر به معنای سیر در روز و شب است. سیره روش در چیزی و به معنای سنت است؛ زیرا حرکت می‌کند و جریان می‌یابد...»[۲]. بنابراین گونه‌ای دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است.

معنای دیگری که برای سیره یاد کرده‌اند، هیئت و حالت است. وزن «فِعْلَه» برای حالت می‌آید. «سیره حالتی است که انسان و غیرانسان به گونه غریزی یا دریافتی بر آن است و گفته می‌شود سیره نیکو، سیره زشت. سخن خدا که می‌فرماید: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى[۳]، یعنی حالت چوبی که عصاموسی] داشت»[۴].

در مجمع البحرین[۵] و لسان العرب[۶] سیره به روش و رفتار و حالت و حیات معنا شده است. طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه فوق، سیره و راه را همانند دانسته و آن را به حرکت چیزی در جهتی خاص معنا کرده است و گفته ﴿سِيرَتَهَا الْأُولَى یعنی بازگشت اژدها به حالت نخستین که همان عصاست[۷]. برابر این بیان سیره به معنای رفتاری است که جهت خاصی را پی می‌گیرد: «سیره اسم از «سار» است. سنت، راه، مذهب، هیئت و سیره به یک معنی‌اند»[۸]. سیره بر وزن فِعْله، برای بیان نوع عمل است؛ مانند نوع هیئت، جریان و حالت و کیفیت آن[۹] و «فَعله» به فتح «فا» به معنای انجام یک بار است[۱۰]. منظور از نوع، تکرار عمل نیست؛ بلکه شیوه و روش است. نوع نشستن، حالت سخن گفتن و چگونه برخورد کردن با دیگران، گرچه یک بار اتفاق بیفتد. سیره به زشت و زیبا تقسیم می‌شود؛ در نتیجه نوع عمل به معنای قواعد کلی نیست، گرچه می‌توان از آن اعمال، قواعدی استخراج کرد که معنای دیگری برای سیره است. سیره یعنی سبک زندگی و رفتار. از آنجا که امکان دارد برخورد با یک حادثه بیش از یک مرتبه رخ ندهد، به شیوه و نوع آن برخورد، سیره اطلاق می‌شود؛ برای مثال وقتی پیامبر (ص) لحد قبر سعد بن معاذ را با سنگ می‌چیند، می‌فرماید: می‌دانم پس از مدتی اینها از بین می‌روند، «وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ»[۱۱]: ولی خداوند بنده‌ای را دوست دارد که وقتی کاری را انجام می‌دهد، آن را به درستی به پایان رساند. درست انجام دادن عمل، در اینجا سیرۀ پیامبر (ص) نامیده می‌شود که حضرت به آن عنایت داشت.[۱۲]

در آیات قرآن واژه سَیر و مشتقات آن، گاهی به شکل امر: و گاه به صورت فعل مضارع: ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ[۱۳] به کار رفته است. در این گونه آیات «سِیره» ناظر به معنای لغوی؛ یعنی حرکت و رفتن و سفر بر روی زمین است.[۱۴]

سیره معصوم

منظور از سیره معصوم فعل و عمل است. ممکن است گفته شود سیره بر نوع و هیئت عمل دلالت می‌کند که بیش از یک بار رخ داده باشد، به همین علت برخی سیره را به مواردی اختصاص داده‌اند که در آن واژه كان با فعل مضارع آمده باشد؛ زیرا دلالت بر استمرار دارد. آنان این موارد را سیره تلقی کرده‌اند، نه گزارش هر فعل و عمل معصوم. در برابر این دیدگاه می‌توان گفت: در روایات ما از عمل و فعل معصومان که یک بار و در یک حادثه رخ داده، تعبیر به سیره شده است. امام صادق (ع) برخورد امیرمؤمنان (ع) با مردم بصره و اصحاب جمل را سیره شمرده؛ درحالی‌که یک بار رخ داده است[۱۵]. همین موضوع درباره سیره امام زمان (ع) نیز نقل شده است[۱۶].[۱۷]

واژه‌شناسی سیره

واژه «سیره» بر وزن «فِعلَه» مشتق از واژه «سیر» است. سه حرف «س»، «ی»، «ر» به شکل صیغه «سیر» به معنای حرکت در روز و شب، و به صورت «سری» به مفهوم حرکت در شب است[۱۸]. بعضی واژه «سیر» را به معنای رفتن، جریان داشتن و حرکت گرفته‌اند[۱۹] و برخی گفته‌اند حرکت در روی زمین و به عبارت دیگر، راه رفتن، گذشتن و عبور است[۲۰]. با توجه به معانی «سیر» واژه‌شناسان، معنا و مفهوم «سیره» را نوع حرکت، نوع رفتن، شیوه جریان داشتن و به عبارت بهتر، نوع و سبک رفتار و شیوه کردار، و منش دانسته‌اند[۲۱]. واژه «سیره» در اصطلاح اهل فن، حالت انسان، یعنی نوع خاص رفتار و عمل او است[۲۲]؛ از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانسته‌اند[۲۳].[۲۴].

سیره

سیره برگرفته از ماده «سیر» به معنای حرکت است. واژه سیره، مصدر نوعی بر وزن فِعلَة به معنای نوع حرکت و شیوه رفتار است در قرن اول هجری مسلمانان این واژه را درباره شرح حال و حوادث مربوط به پیامبر اکرم(ص) به طور خاص، و دیگر شخصیت‌های تاریخی به طور عام به کار گرفتند. برای مثال در اواخر قرن اول ابان بن عثمان بن عفان (۱۰۵-۹۶ق) بنا به دستور سلیمان بن عبدالملک سیره‌ای را عرضه کرد که از پیش نگاشته بود[۲۵]. در قرن دوم هجری سیره ابن اسحاق نگاشته شد که از گام‌های مهم در این راستا بود. اما نکته شایان ذکر درباره تمامی این آثار آنکه، رنگ تاریخی و گاه غزوه‌نگاری بر سیره‌نگاری غلبه دارد؛ آن‌گونه که گاه مراد از سیره همان غزوات دانسته شده، چنان که اهل السیر کسانی بوده‌اند که با مغازی آشنایی داشته‌اند[۲۶]. آنچه سبب گشت تا مسلمانان به نگارش سیره نبوی(ص) روی آورند، فراهم آوردن امکان پیروی از رفتار و منش آن حضرت در قالب مطالعه سیره ایشان بود. بدیهی است که این هدف تنها با نگارش تاریخ زندگانی پیامبر(ص) تأمین نمی‌شود، بلکه نیازمند نگاهی دقیق‌تر به حیات حضرت و انجام فعالیتی اجتهادی و استنباطی برای برگرفتن و استخراج معیارها و اصولی است که بر جنبه‌های مختلف زندگی ایشان حاکم بوده است. بدین‌سان می‌توان با به دست دادن این اصول، افراد و یا جوامع بشری را به عمل بر طبق آنها فراخواند. بی‌گمان اموری را می‌توان به عنوان سیره نبوی(ص) عرضه کرد که قابلیت تعمیم داشته و در شرایط مختلف آن حضرت بدان‌ها عمل می‌کرده است. اما چنانچه رفتار خاصی - بسته به شرایطی ویژه - از آن حضرت صادر شده باشد که بیانگر نوع معینی از رفتار ایشان نباشد، از این نوع رفتار نمی‌توان با عنوان سیره یاد کرد. مثلاً اگر پیامبر اکرم(ص) در روز دوشنبه از فلان کوچه حرکت کرد و به فلان محله مدینه سرکشی نمود، حرکت در آن ساعت از آن مسیر را نمی‌توان به عنوان سیره، یعنی اصلی ثابت و تعمیم‌پذیر معرفی کرد. اما اینکه در برخی روایات می‌خوانیم رسول خدا(ص) هرگاه از مسیری به سوی محل نماز عید حرکت می‌کرد، برای بازگشت، دیگری را برمی‌گزید[۲۷]، مسیر این امر به دلیل مستمر بودن می‌تواند به عنوان اصلی قابل تعمیم و تبعیت در زمان‌های مختلف تلقی گردد.

با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که منابع سیره‌نگار می‌توانند مواد خام را در اختیار سیره‌نگار قرار دهند تا با بررسی آنها به استنباط اصول و معیارهای موجود در سیره بپردازد. اما آنچه روی داد، تدوین تاریخ حیات آن حضرت و سلسله حوادث نظامی، اجتماعی، سیاسی و مانند آن با عنوان سیره بود. نگاشتن سیره با آن هدف متعالی آغاز شد، اما به گونه‌ای دقیق پیش نرفت؛ بدین بیان که در عمل رنگ تاریخ‌نگاری غلبه داشت تا سیره‌نگاری. شهید مطهری از جمله کسانی است که به خوبی به تدوین سیره به معنای درست آن پرداخت. سخن وی در این باره چنین است: سیره پیغمبر، یعنی سبک پیغمبر؛ متدی که پیغمبر در عمل و روش برای مقاصد خودش به کار می‌برد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست؛ مقاصد پیغمبر عجالتاً برای ما محرز است. بحث ما در سبک پیغمبر است؛ در روشی که پیغمبر برای هدف و مقصد خودش به کار می‌برد. مثلاً [وقتی] پیغمبر تبلیغ می‌کرد، روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود؟ پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می‌کرد، یک رهبر سیاسی برای جامعه خودش بود. از وقتی که آمد به مدینه، جامعه... [و] حکومت تشکیل داد، خودش رهبر جامعه بود. سبک و متد رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متدی بود؟ پیغمبر در همان حال، قاضی بود و میان مردم قضاوت می‌کرد. سبک قضاوتش چه سبکی بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت؛ زنان متعدد داشت؛ فرزندان داشت. سبک [ایشان] در زن‌داری چگونه بود؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت. سبک و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟ و ده‌ها سبک دیگر در قسمت‌های مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود[۲۸].[۲۹].

سیره

سیره بر وزن «فِعله» از کلمه «سِیر» گرفته شده است. سیر به معنای حرکت و راه رفتن است و سیره به معنای رفتار. چون وزن فِعله در زبان عربی بر نوع کیفیت و هیئت عمل دلالت دارد، سیره به معنای حالت و چگونگی حرکت است؛ مانند: جَلستُ جِلسةَ العبد؛ «بنده‌وار نشستم» که چگونگی نشستن را بیان می‌کند. برخی محققان از دلالت وزن فِعلَه بر نوع و هیئت عمل، چنین برداشت کرده‌اند که سیره بر سبک و روش عمل دلالت دارد و از این‌رو گفته‌اند سیره‌نویسان معمولاً از این نکته تخطی کرده‌اند و به رفتار پیامبر(ص) پرداخته‌اند، نه سبک رفتار پیامبر(ص)[۳۰]. در بررسی این دیدگاه باید به این مطلب توجه داشت که سیره دو معنا دارد:

  1. سیره در اصطلاح، گاه به معنای چگونگی و نوع عمل است. این چگونگی همان هیئت و حالت فعالیت آدمی است و از آنجا که هیچ فعالیتی بدون حالتی خاص تحقق نمی‌یابد و حالت رفتار، جدا از رفتار نیست؛ سیره در این مفهوم، همه رفتارها و فعالیت‌های آدمی را شامل می‌شود. این معنای نخست و اصیل سیره است که البته ربط چندانی به سبک و قاعده رفتار ندارد.
  2. معنای دوم سیره «سبک و قاعده رفتار» است. این معنا اخص از معنای اول است و از آنجا که معمولاً هر رفتار و عملکرد، به ویژه اگر از فاعلِ حکیم و به صورت پیوسته اتفاق افتد، تابعِ قانون و سبکی ویژه است، گاهی «سیره» به معنای سبک، شیوه و قاعده حاکم بر رفتار به کار می‌رود و آنچه استاد شهید مطهری بدان اشاره دارد، بر همین اصطلاح استوار است. اما در اصطلاح مورخان، «سیره» به همان معنای اول استعمال شده که هم رایج و هم دقیق است و جای خرده‌گیری بر آنان نیست. البته بررسی سیره به معنای اول، مقدمه‌ای است برای دستیابی به قواعد و سبک حاکم بر سیره، که همان معنای دوم است.

باید توجه داشت که منظور ما در این سلسله مباحث، سیره به معنای دوم است؛ در واقع، بنای ما در این مباحث بر سیره‌نگاری و تاریخ‌نویسی نیست؛ بلکه بر پایه سیره نقل شده در احادیث و تاریخ و به منظور دستیابی به قواعد، سبک‌ها و روش‌های تربیتی معصومان(ع) بررسی و تحلیل انجام می‌شود. نکته شایان توجه اینکه گفتار هم، چون به یک معنا جزء رفتار آدمی است، از لحاظ چگونگی صدور از گوینده می‌تواند سیره محسوب شود؛ از این‌روی سیره، به دو گونه «قولی» و «فعلی» تقسیم می‌شود. بنابراین در این مباحث، «سیره» علاوه بر رفتار تربیتی معصومان(ع)، چگونگی گفتارهای تربیتی - و نه محتوای گفتارِ- آنان را نیز شامل می‌شود.[۳۱].

سیره

واژه‌شناسان معانی متعددی برای کلمه «سیره» ذکر کرده‌اند؛ مانند: روش، طریقه، سنت[۳۲]، سبک و نحوه انجام دادن کار، حرکت در روز، حرکت در شب و مطلق حرکت کردن و راه رفتن. سیره را مثل فطره بر وزن «فِعلَه» گرفته‌اند که بر نوع و سبک رفتار دلالت می‌کند[۳۳]. راغب اصفهانی می‌گوید: سیره به معنای حالتی است که انسان یا غیر او بر آن حالت زندگی می‌کند؛ چه آن حالت غریزی باشد و چه اکتسابی[۳۴]. چنان‌که سیره در قرآن به همین معنا به کار رفته است: ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى[۳۵].

به نظر اهل لغت یک نوع سیر و حرکت در قالب راه رفتن یا فعالیت‌های دیگر در مفهوم سیره نهفته است؛ همان‌گونه که مشتقات آن مانند سَارَ، سَيَرَ، يَسِيرُ و سِيرُوا به نوعی متضمن معنای رفتار و حرکت هستند. همچنین کاربرد مشتقات سیره در قرآن کریم به شکل امر: ﴿سِيرُوا فِي الْأَرْضِ[۳۶] و فعل مضارع: ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ[۳۷] ناظر به همین معناست. سیره در اصطلاح به معانی متفاوتی به کار رفته و تعریف واحدی که مورد وفاق همه اندیشمندان باشد، تاکنون درباره آن وجود ندارد. برخی از سیره‌شناسان آن را به معنای طریقه و حالت دانسته که برگرفته از مفهوم لغوی آن است[۳۸]. بعضی دیگر سیره را برابر با تاریخ و ثبت وقایع تاریخی قرار داده که دامنه وسیعی همانند تاریخ پیدا می‌کند[۳۹]. چنان که عرف تاریخ‌نویسان همین معنا را تأیید می‌کند و برداشت عمومی آنها از سیره، ذکر حوادث و سرگذشت افراد می‌باشد که سیره‌های تدوین یافته به وسیله آنان، گواه بر این امر است[۴۰]. همچنین سیره را بر چگونگی رفتار انسان نیز اطلاق کرده‌اند که شامل همه فعالیت‌های فرد می‌شود[۴۱].

شهید مطهری بیش از دیگران در مفهوم‌شناسی سیره سخن گفته است. ایشان هم‌وزن بودن سیره با هیئت «فِعلَه» را دلیل بر این قرار داده که این هیئت معنای خاصی به آن می‌بخشد و آن معنا عبارت از نوع و سبک خاص رفتار است. به نظر ایشان هر رفتاری را نمی‌توان اصطلاحاً سیره نامید؛ بلکه رفتاری که دارای روش و سبک ویژه باشد، مصداق سیره خواهد بود[۴۲]؛ چراکه هیئت مذکور در لغت عرب دلالت بر نوع و روش خاص دارد؛ چنان که اگر گفته شود جَلَسَتُ جِلْسَة نوع مخصوص نشستن را می‌رساند؛ برعکس اگر بگوییم جَلَسَتُ جَلْسَة به مطلق نشستن دلالت دارد[۴۳]. برخی دیگر از سیره‌نویسان بر همین اساس «سبک و قاعده رفتار» را معنای سیره دانستند که بنابراین قواعد حاکم بر رفتار فرد را باید جست‌وجو کرد[۴۴]. در مجموع دو معنا از تعریف‌های پیش‌گفته به دست می‌آید: یکی معنای عام که عبارت است از ثبت وقایع تاریخی و سرگذشت افراد، دوم معنایی خاص که سبک و قاعده رفتار می‌باشد. تفاوت این دو معنا علاوه بر میزان شمول و فراگیری، در این جهت نیز ظاهر می‌شود که سیره به معنای اول، یکی از مصادر سیره به معنای دوم است؛ یعنی از بررسی عملکرد افراد در طول زندگی او، می‌توان به سبک و روش رفتاری وی دست یافت[۴۵]. منظور از سیره در این نوشتار نزدیک به معنای دوم، رفتارهای نسبتاً ثابتف روش‌مند و ضابطه‌مندی است که از مجموع عملکرد فرد در عرصه زندگی وی قابل استخراج می‌باشد.

سیره به همین معنا در کلام امام حسین(ع) نیز به کار رفته است. آن حضرت ضمن وصیتی به محمد حنفیه فرمود: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»[۴۶]؛ «تصمیم دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم و روش جد و پدرم علی بن ابی طالب(ع) را دنبال نمایم»؛ یعنی سبک و قانون رفتاری آنان را در اجرای احکام الهی پی گرفته، بدان عمل کنم.[۴۷].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  2. ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.
  3. «ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
  4. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۳، ذیل واژه «سار».
  5. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  6. ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹.
  7. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، جزء ۷، ص۱۷.
  8. سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج۱، ص۵۶۲.
  9. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۲۸۸.
  10. در الفیه ابن مالک آمده: وَ فَعْلَةٌ لِمَرَّةٍ كَجَلْسَة/ وَ فِعْلَةٌ لِهَيْئَةٍ كَجِلْسَة.
  11. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۰۷؛ ج۶، ص۲۲۰.
  12. ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۹؛ ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص ۲۷؛ صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳؛ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۹.
  13. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند» سوره روم، آیه ۹.
  14. صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶.
  16. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۸۸.
  17. ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴.
  18. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  19. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۰.
  20. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۴۷.
  21. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۲۸۷؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۱.
  22. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  23. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  24. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۱۱.
  25. زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۳۳۲.
  26. بنگرید به: الحمیری، السیرة النبویه(ص)، مقدمه محقق، ج۱، ص۳.
  27. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۵۱۰.
  28. مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۵۳ و ۵۴.
  29. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۳۶.
  30. مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۴۷.
  31. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۸.
  32. المصباح المنیر، ج۱، ص۳۶۱. السِّيرَةُ: الطَّريقةُ في الشَّي‏ءِ وَ السُّنَّةِ (معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۶۱).
  33. لغت‌نامه، ص۱۲۲۴۱-۱۲۲۴۲؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج۱ و ۲، ص۶۹۰؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ص۳۳۶-۳۳۵، ماده سیر؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۶۱، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  34. مفردات الفاظ القرآن، واژه سار، ص۴۳۳.
  35. «ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم» سوره طه، آیه ۲۱.
  36. «روی زمین گردش کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۷.
  37. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند؟» سوره روم، آیه ۹.
  38. المیزان، ج۱۴، ص۱۹۹.
  39. سیره سیاسی معصومان(ع)، ص۲۱.
  40. سیره‌های نوشته شده به وسیله تاریخ‌نگاران مانند سیره ابن هشام، سیره حلبی، سیره نبوی از ابن عساکر و امثال آن.
  41. سیره پیامبر و اهل بیت(ع)، ج۱، ص۱۰.
  42. سیره نبوی، ص۴۵.
  43. سیره نبوی، ص۴۶.
  44. سیره پیامبر و اهل بیت(ع)، ج۱، ص۱۰.
  45. سیره پیامبر و اهل بیت(ع)، ج۱، ص۱۰.
  46. فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص۳۲۹.
  47. احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۱۱۶.