موعظه‌های امام حسن مجتبی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

امام حسن مجتبی(ع) روایات فراوانی را از رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) فاطمه زهرا(ع) نقل کرده است. خود نیز سخنانی حکیمانه و برخاسته از سرچشمه وحی و اقیانوس بیکران علم الهی فرموده‌اند که برخی از روایت‌ها و سخنان ایشان را نقل می‌کنیم:

  1. ایشان می‌فرمایند: آن‌چه تو را به شبهه می‌اندازد، رها کن؛ زیرا تردید، بدی و اطمینان و آرامش، نیکی است[۱].
  2. امام حسن(ع) فرموده است: "به یاد دارم که هنگام راه رفتن با پیامبر در کنار "جرن الظیقه"[۲] خرمایی برداشتم و در دهان گذاشتم؛ پس پیامبر خدا انگشت خود را در دهان من برد و خرما را بیرون آورد و فرمود: همانا برای محمد و آل محمد، صدقه حلال نیست[۳]. و نمازهای پنج‌گانه را از او یاد گرفتم"[۴].
  3. امام حسن(ع) می‌فرماید: "پیامبر(ص) به من فرمود: "زمانی که شاد گردانی برادر مسلمان را مغفرت بر تو واجب می‌گردد"[۵]. و نیز فرموده است: "ظالم‌ترین ظالمان کسی است که بر ظالمی ظلم کند؛ بگذارید ظالم با کمال ظلم و گناه خود، با جزای الهی ملاقات کند"[۶].
  4. از امام حسن مجتبی(ع) نقل شده است که فرمود: "نزدیک شهادت پدرم، امام امیرالمؤمنین علی(ع) به خدمتش رسیده و شروع به گریه کردم؛ فرمود: "جزع می‌کنی؟" گفتم: چرا جزع نکنم که تو را به این حال می‌بینم؛ فرمود: "من به تو تعلیم می‌کنم چهار خصلت را که اگر آنها را نگاه داری، به واسطه آنها نجات یابی و اگر ضایع کنی، دو جهان را از دست خواهی داد: ای فرزندم! هیچ بی‌نیازی بزرگ‌تر از عقل، و هیچ فقری مثل جهل، و هیچ وحشتی سخت‌تر از عجب، و هیچ عیشی لذیذتر از حسن خلق نیست". و فرمود: "ندیدم هیچ ظالمی که اشبه باشد به مظلوم از حاسد (حسدورز، شبیه‌ترین مردم به مظلوم است، در حالی که به واقع، ستمگر است)"[۷].
  5. از امام حسن مجتبی(ع) نقل شده است که فرموده‌اند: شب‌های جمعه مادرم، فاطمه(س) را می‌دیدم که تا طلوع صبح، در محرابش، به رکوع و سجود و عبادت پروردگار مشغول بود، و می‌شنیدم که برای مؤمنان دعا می‌کند و در دعایش، آنها را نام می‌برد ولی برای خود دعا نمی‌کند؛ پس به او گفتم: مادرجان! چرا برای خودت دعا نمی‌کنی؟ آن حضرت در جواب فرمود: "پسرم! اول باید برای همسایه دعا کرد و بعد برای خود"[۸].
  6. نقل شده است، "روزی معاویه به امام حسن(ع) گفت: "ای ابومحمد سه خصلت است که کسی را نیافتم تا درباره آنها به من خبر دهد"؛ آن حضرت فرمودند: "آنها چیست؟" گفت: "مروت و کرم و نجدتامام(ع) در توضیح آنها فرمودند: مروت عبارت است از اینکه مرد (انسان) کار دین خود را اصلاح کند؛ آنچنان که شایسته است به مال خود رسیدگی کند؛ و بخشندگی و بی‌دریغ سلام کردن، و دوست شدن با مردم؛ و کرم، عبارت است از: بخشایش پیش از درخواست؛ و نیکی کردن تبرعی، و سیر کردن دیگران هنگام قحطی؛ اما نجدت، عبارت است از: دفاع از همسایه، و مردانگی در شدت جنگ، و شکیبایی در برابر سختی‌ها"[۹].
  7. جابر گوید: "از حسن بن علی(ع) شنیدم که می‌فرمود: "بزرگواری‌های اخلاقی ده تاست: راستگویی زبان، اداء امانت، بخشش به سائل، خوش‌خویی، جبران نیکی‌ها، صله رحم، مراعات حق همسایه، مراعات حق رفیق، پذیرایی مهمان و حیا داشتن که سرآمد همه آنهاست"[۱۰].
  8. از امام حسن(ع) درباره خوش‌گذران‌ترین و بدگذران‌ترین مردم سؤال شد؛ آن حضرت در پاسخ فرمود: "خوشگذران‌ترین مردم کسی است که دیگران را در زندگی خود شرکت دهد. و بدگذران‌ترین آنها کسی است که در (سایه) زندگی‌اش کسی زندگی نکند". و نیز فرمود: از دست رفتن حاجت، بهتر است از خواستن آن از نااهل، و بدتر از مصیبت، بدخویی است و انتظار فرج، بندگی است[۱۱].
  9. نقل شده است، "روزی آن حضرت پسران خود و پسران برادر خود را فراخواند؛ پس فرمود: "ای پسرانم و ای پسران برادرم! شما کودکان قومی هستید و نزدیک است که بزرگان قومی دیگر باشید؛ پس علم را فرا گیرید و هر کس از شما نمی‌تواند آن را روایت کند یا حفظ نماید، آن را بنویسد و در خانه‌اش قرار دهد"[۱۲].
  10. نقل شده است، "روزی شخصی به آن حضرت گفت: "من از مرگ می‌ترسم"؛ حضرت فرمودند: "بدان جهت است که مالت را عقب گذاشته‌ای و اگر آن را پیش فرستاده بودی، تو را شادمان می‌ساخت که به آن برسی". روزی معاویه به آن حضرت عرض کرد: "در پادشاهی ما چه بر ما واجب است؟" امام مجتبی(ع) در پاسخ وی فرمود: "همان‌چه سلیمان بن داوود گفت"؛ معاویه گفت: "سلیمان بن داوود چه گفت؟" حضرت فرمود: "به بعضی اصحاب خود گفت: "آیا می‌دانی بر پادشاه در کشورش چه واجب است، و آن‌چه هرگاه واجب آن را انجام دهد، به او زیانی ندارد، چیست؟ در پنهان و آشکار، از خدا بترسد، و در خشم و خشنودی عدالت کند، و در ناداری و توانگری میانه‌روی نماید و مال را به زور نگیرد و آنها را به اسراف و افراط نخورد؛ هر بهره‌ای که از دنیایش می‌برد؛ هرگاه بدان خصال آراسته باشد، زیانی به او نمی‌رساند"[۱۳].
  11. همچنین فرمود: هرگاه کسی از پیامبر خدا حاجتی می‌خواست، او را بازنمی گرداند مگر اینکه خواسته او را روا می‌کرد و اگر در توانش نبود، به او سخن نیک میفرمود[۱۴].
  12. نقل شده است، "روزی امام حسن به داستان‌سرایی برخورد کرد که بر در مسجد پیامبر خدا(ص) قصه می‌گفت؛ پس امام حسن(ع) فرمود: "تو چه کاره‌ای؟" گفت: "ای پسر پیامبر خدا! من قصه گویم"؛ حضرت فرمود: "دروغ گفتی! قصه‌گو محمد(ص) است؛ خدای ـ عزوجل ـ گفته است: ﴿فَاقْصُصِ الْقَصَصَ[۱۵]؛ گفت: "پس من پند دهنده‌ام"؛ دوباره فرمود: "دروغ گفتی! پند دهنده محمد(ص) است؛ خدای – عزوجل - فرموده است: ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ[۱۶]. گفت: "پس من چه کاره‌ام؟" (امام)(ع) فرمود: "مردی پر ادعا"[۱۷].
  13. امام حسن(ع) فرموده‌اند: "کسی که ادب ندارد، عقل ندارد، و کسی که همت ندارد، مروت ندارد؛ و کسی که دین ندارد، حیا ندارد؛ و سر (حقیقت) عقل، نیکو معاشرت کردن با مردم است، و به عقل، هر دو سرا را می‌توان یافت؛ و کسی که از عقل، محروم است، از هر دو جهان محروم است". و نیز فرموده است: "از علم خود به مردم بیاموز و تعلیم گیر از علم غیر خود؛ تا فایده رسانیده باشی به علم خود و تعلیم گرفته باشی چیزی که نمی‌دانسته‌ای"[۱۸].
  14. و نیز آن حضرت فرمود: "هلاک مردم در سه چیز است: کبر، و حرص، و حسد؛ کبر، هلاک دین است و به واسطه آن، ابلیس ملعون شد و حرص، دشمن نفس است؛ از جهت آن، آدم(ع) از بهشت بیرون آمد؛ و حسد؛ رهبر بدی است و از این جهت، قابیل، هابیل را کشت". و نیز فرمود: "نزد کسی که امید برآورده شدن حوائجت را نداری و کسی که از علم او بهره‌ای نصیبت نشود و یا از دعایش بی‌بهره‌ای و رعایت صله رحم نمی‌نماید، مرو"[۱۹].
  15. امام حسن(ع) فرمود:"ای پسر آدم! عفت ورز و از محارم خدا بپرهیز تا عابد باشی؛ و راضی شو به قسمت الهی تا غنی گردی؛ و نیکی کن با همسایه تا مسلمان باشی؛ و مصاحبت کن با مردم به مثل آن‌چه دوست داری با تو مصاحبت کنند، تا عادل باشی. به درستی، جماعتی که در پیش شما اموال جمع می‌کنند و بنای استوار بلند می‌سازند و آرزوی دور و دراز اختیار مینمایند، ناگاه آن جمع، به هلاکت خواهند رسید، و آن عمل به ویرانی سر خواهد نهاد، و مساکن ایشان قبور خواهد بود"[۲۰].
  16. و نیز فرمود: "به درستی که در این قرآن، مصابیح نور است و شفای صدور؛ پس باید که در میدان علم، جولان نمائید به نور او و صفت قلب را به فکر او التیام دهید؛ زیرا فکر کردن، حیات قلب بصیر است. و کسی که کلام را پیش از سلام شروع کند؛ جواب او را نگویید. و نیکو سؤال کردن، نصف علم است (پاسخ را زودتر به دست می‌آورد)"[۲۱].
  17. امام حسن(ع) فرمود: "مردم! هر که برای خدا اخلاص ورزد و گفتار او را دلیل راه خود گیرد، خدا او را به مستقیم‌ترین راه هدایت فرماید؛ به او توفیق رشد عطا کند؛ او را به روش‌های نیک ارشاد کند که پناهنده به خدا در امان، و دشمن خدا بیمناک و بی‌پناه است. با یاد فراوان الهی خود را از (عذاب) خدا نگه‌دارید؛ با پرهیزگاری، از خدا بترسید؛ با اطاعت، به درگاهش نزدیکی جوئید که او نزدیک و خواهش‌پذیر است؛ چنانکه خود می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[۲۲]. به یقین، بدانید که شما تا صفت و چگونگی هدایت را نشناسید، پرهیزگاری را نخواهید شناخت؛ تا آنها را که به قرآن پشت پا زدند، نشناسید، نمی‌توانید به پیمان آن چنگ زنید، و تا تحریف کنندگان قرآن را نشناسید نمی‌توانید چنان‌که باید، آن را بخوانید (که هر چیز را با ضدش توان شناخت). آن‌گاه که شناختنی‌ها را شناختید، بدعت‌ها و تکلف‌ها (و پیرایه‌ها) را هم می‌شناسید؛ و آن تهمت‌ها را که به خدا می‌زنند و آن تحریف‌ها را (که در کتاب خدا ایجاد می‌کنند) می‌بینید، و می‌فهمید آنها که هلاک شدند، چگونه به نابودی افتادند. مبادا! نادانان، شما را به ورطه جهل بکشند! این را (علم کتاب و شناخت حق از باطل) از اهلش (خاندان رسالت) بجوئید که تنها اینان نورهای فروزان و پیشوایان راستین‌اند. حیات علم و مرگ جهل به دست آنهاست و حلمشان از جهلشان حکایت می‌کند"[۲۳].
  18. امام حسن(ع) فرمود: "پستی، آن است که شکر نعمت را نگزاری"[۲۴].
  19. همچنین به یکی از فرزندانش فرمود: "پسرجان! با هیچ کس دوستی نکن جز اینکه از رفت و آمدها (و خصوصیات اخلاقی‌اش) آگاه شوی، و چون دقیق بررسی کردی، با او بر اساس گذشت از لغزش‌ها و برادری در سختی‌ها رفاقت کن. نزدیک (خویشاوند) آن است که دوستی، او را نزدیک کند؛ گرچه نسبش، دور باشد. و دور (بیگانه) آن است که محبت، او را دور سازد؛ گرچه نسبش، نزدیک باشد. چیزی از دست به بدن، نزدیک‌تر نیست اما گاه می‌شکند، گاهی ناقص و گاهی از بدن جدا می‌شود. آن‌که کار خود را به خدا واگذارد، هرگز وضعی غیر از آن‌که خدا برایش انتخاب کرده، نخواهد؛ ننگی از آتش بهتر است؛ خیر خالص، شکر در نعمت و صبر در مصیبت است"[۲۵].
  20. نیز فرمودند: "هر کس پیوسته به مسجد برود، یکی از هشت فائده نصیبش می‌شود:
    1. آیه محکمی از قرآن (که از آن بهره می‌یابد)؛
    2. رفیقی به دست می‌آورد؛
    3. علم تازه‌ای می‌آموزد؛
    4. از رحمتی که در انتظارش بوده است، برخوردار می‌شود؛
    5. سخنی می‌شنود که دلیل راهش می‌شود؛
    6. این کار، مانع گناه او می‌شود؛
    7. (لااقل) به سبب شرم و حیا از معصیت دست می‌شوید؛
    8. از ترس، گناه را رها می‌کند"[۲۶].
  21. نقل شده است، امام(ع) در روز عید فطر، در راه عده‌ای را که به بازی و خنده مشغول بودند، دید؛ پس بالای سرشان ایستاد و فرمود: "خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق قرار داده که با اطاعت و عبادت بر یکدیگر پیشی گیرند و به هدف رضا و خشنودی او برسند؛ قومی سبقت جستند و امیدوار شدند؛ قومی دیگر عقب ماندند و ناامید شدند و بسا شگفتی از آنها که در روزی که نیکوکاران پاداش می‌گیرند و باطل‌گرایان زیان می‌بینند، به خنده و بازی پردازند! به خدا قسم، اگر پرده برافتد، خواهید دید که نیک رفتار، به نیکی خویش مشغول است و بد کردار به رفتار بدش، گرفتار". سپس (آنها را رها کرد و) رفت[۲۷].

زمخشری در کتاب خویش در الکشاف ذیل آیه: ﴿وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ[۲۸] آورده است که روزی حسن بن علی(ع) نزد معاویه بود. به هنگام خروج ایشان، یکی از اطرافیان به آن حضرت گفت: "من فرد ثروتمندی هستم ولی فرزندی ندارم؛ دعایی به من یاد دهید تا شاید خداوند به من فرزندی عطا کند؟" آن حضرت در پاسخ فرمود: "بر تو باد به استغفار".

وی پیوسته به استغفار مشغول بود و چه بسا روزی هفتصد بار آن را تکرار می‌کرد تا اینکه خداوند به او ده پسر عطا کرد؛ وقتی این خبر به معاویه رسید، با تعجب گفت: "آیا از او نپرسیدید چگونه چنین چیزی ممکن است؟" آن مرد این موضوع را از امام حسن(ع) پرسید؛ ایشان فرمود: "آیا گفتار هود نبی(ع) را نشنیده‌ای که فرمود: ﴿وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ[۲۹] و نیز فرمایش نوح پیامبر(ع) را نشنیده‌ای که فرمود: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا[۳۰]"[۳۱].[۳۲]

منابع

پانویس

  1. «دَع ما يُريبُكَ إلى ما لا يُريبُكَ فإنّ الشرّ ريبة و إنّ الخير طمأنينة»؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۰۰ (حیاة الحسن).
  2. جائی که خرما را در آن خشک می‌کنند و به احتمال، تلفظ "جرن الصدقه" درست باشد.
  3. «إنَّ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّدٍ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ»
  4. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.
  5. کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۹.
  6. کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۰۰.
  7. کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.
  8. «...عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَاطِمَةَ الصُّغْرَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ(س) قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقُلْتُ لَهَا: يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ؟ فَقَالَتْ: يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ»؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۴۵ (باب ۱۴۵، ح۲).
  9. «اما المروة فاصلاح الرجل امر دینه و حسن قیامه علی ماله و لین الکف و افشاء السلام و التحبب إلی الناس. و الکرم العطیة قبل السؤال و التبرع بالمعروف و الاطعام فی المحل، ثم النجدة الذب عن الجار و المحاماة فی الکریهة و الصبر عند الشدائد»؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۷.
  10. «مَكَارِمُ الْأَخْلَاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ إِعْطاءُ السّائِلِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ وَ الْمُكَافَأَةُ بِالصَّنائِعِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ التَّذَمُّمُ عَلَی الْجارِ، وَ مَعْرِفَةُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ وَ قِرَى الضَّيْفِ، وَ رَأْسُهُنَّ الْحَياءُ»؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.
  11. «فَوْتُ الْحَاجَةِ خَيْرٌ مِنْ طَلَبِهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا وَ أَشَدُّ مِنَ الْمُصِيبَةِ سُوءُ الْخُلُقِ مِنْهَا وَ الْعِبَادَةُ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.
  12. تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.
  13. تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.
  14. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا سَأَلَهُ أَحَدٌ حَاجَةً لَمْ يَرُدَّهُ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ»؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.
  15. «پس این داستان را باز گوی» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.
  16. «پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.
  17. تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۹.
  18. کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶.
  19. کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۸.
  20. کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.
  21. کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲.
  22. «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
  23. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۸۸.
  24. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.
  25. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.
  26. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۴.
  27. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.
  28. «و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.
  29. «و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید» سوره هود، آیه ۵۲.
  30. «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد * و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.
  31. فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروز آبادی، ج۳، ص۲۵۴.
  32. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۱۲۹-۱۳۷ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۳۸۸-۳۹۴.