اسراف

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

اسراف از ماده «سرف» به معنای تجاوزکردن از اندازه[۱] و ضد آن میانه‌روی است[۲]. اسراف در تجاوز از اندازه، در تمام کارهایی که انسان انجام می‌دهد، به کار می‌رود؛ ولی در معنای عرفی به معنای هزینه کردن مالی، مشهورتر است[۳] و در اصطلاح دینی و اخلاقی عمومیت دارد و در هر آنچه در غیر موضع مناسب خود به کار رود، به کار می‌رود و به مال اختصاص ندارد[۴].

ازجمله واژگان مرتبط با اسراف، «سَرَف» و «تبذیر» است. برخی معتقدند واژه اسراف مفهومی گسترده دارد و هر گونه تجاوز از حد اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را دربر می‌گیرد[۵]. تبذیر به معنای تباه ساختن اموال[۶] و خرج کردن در آن چیزی است که شایسته نیست[۷] و پیوسته با نوعی بی‌نظمی همراه است[۸]. فرق اسراف و تبذیر در این است که اسراف مصرف زیاده از حد بوده و در جایی که شایسته است و تبذیر مصرف در جایی که شایسته نیست، می‌باشد[۹].

پیشینه

انسان بر اساس اصل فطرت خود، به افراط و تفریط گرایش ندارد. از این جهت، اسراف خروج از مسیر فطرت بشری است[۱۰]. در ادیان الهی، اسراف امری ناپسند شمرده شده است[۱۱].

قرآن کریم اسراف و تبذیر را نکوهیده: ﴿وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۱۲] و اسراف‌کنندگان را از اصحاب آتش شمرده است: ﴿وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ[۱۳]. مسرفان در طول تاریخ مخالف پیامبران(ع) و جزء ستمگرانی بوده‌اند که قرآن به سرانجام سوء آنان اشاره می‌کند: ﴿ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ[۱۴].

در منابع روایی باب‌هایی به تعریف اسراف، حدود آن، نکوهش آن[۱۵] و مصادیقی که در آن حکم اسراف نیست[۱۶] و همچنین تبذیر،[۱۷] اختصاص داده شده است. فقها نیز در آثار خود به حکم اسراف و مصادیق آن پرداخته‌اند[۱۸]. علمای اخلاق با تحلیل مسئله اسراف،[۱۹] به بررسی حقیقت و اقسام آن[۲۰] اشاره کرده‌اند[۲۱].

موارد و مصادیق

اندیشمندان اسلامی با استفاده از آیات الهی، برای اسراف موارد و مصادیق متعددی برشمرده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. اسراف در عقیده: در برخی آیات[۲۲] انکار خداوند و پیامبران(ع)، شرک به خداوند، بت‌پرستی و ایمان‌ نیاوردن به آیات الهی، اسراف معرفی شده است[۲۳].
  2. اسراف در اخلاق و رفتار: در آیاتی دیگر[۲۴] ارتکاب گناهان و گرایش به مادیات و قطع علاقه از خداوند و زیاده‌روی در قصاصِ قاتل با کشتن غیر او[۲۵] و استفاده از قوه شهویه در غیر موضع آن[۲۶] اسراف و سبب خروج انسان از راه حق معرفی شده است[۲۷].
  3. اسراف اجتماعی: استبداد، برتری‌جویی، استکبار و استثمار از مصادیق اسراف به‌شمار می‌رود[۲۸].[۲۹]؛ چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم[۳۰] از فساد اجتماعی بنی‌اسرائیل، به اسراف تعبیر کرده است[۳۱].
  4. اسراف مالی و اقتصادی: در روایات، بخشش مال در غیر حق[۳۲] و در آنچه موجب ضرر در مال یا بدن می‌شود[۳۳] اسراف معرفی شده است؛ اما صرف آن در راه خیر، اسراف شمرده نمی‌شود[۳۴].[۳۵]

عوامل و ریشه‌ها

اندیشمندان اسلامی با استفاده از آیات قرآن برای انواع اسراف، مانند اسراف در شهوت و اسراف در مال و اسراف در گناه، عوامل مختلفی برشمرده‌اند؛ ازجمله:

  1. پیروی از هوای نفس و عادت به اسراف: قرآن کریم[۳۶] متابعت از هوای نفس و عادت به اسراف را سبب گرایش قوم لوط به فساد اخلاقی به حساب می‌آورد[۳۷].
  2. غفلت از یاد خدا: قرآن کریم[۳۸] مسرفان و افراط‌گرایان را کسانی معرفی می‌کند که قلبشان از یاد خدا غافل شده است[۳۹].
  3. تکبر و برتری‌جویی: برخی آیات الهی[۴۰] فرعون را که فردی متکبر و گردن‌کش بود، از مسرفان می‌خواند[۴۱].[۴۲]

آثار اسراف

بر اساس بعضی آیات قرآن کریم[۴۳] اسراف موجب بروز دشواری‌های فراوان در زندگی دنیا و عامل فراموشی آخرت و نابینایی انسان در آنجا و گرفتارشدن در عذاب دردناک می‌شود[۴۴]. در روایات نیز قناعت، دارایی پایان‌ناپذیر[۴۵] و اسراف باعث کم‌شدن برکت،[۴۶] فقر[۴۷] و مستجاب‌نشدن دعا در طلب رزق[۴۸] شمرده شده است. علمای اخلاق نیز اسراف را سبب فقر و تضییع حق دیگران می‌دانند[۴۹]. همچنین اسراف و تکاثر در جامعه و مصرف بیش ازاندازه اسراف‌گران، سبب کمبود منابع و کالاها برای عموم مردم و فقر بسیاری از گروه‌های اجتماعی و در نتیجه سبب تقسیم امت به طبقات متفاوت اجتماعی از جهت فقر و غنا می‌شود[۵۰].[۵۱]

پیامدهای منفی اسراف

اسراف دارای پیامدهای منفی متعددی است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. فساد و خلاف: اسراف معمولاً با فساد و طغیان همراه است. یکی از مشخصه‌هایی که قرآن برای ثروتمندان بیان کرده، این است که خود را چون بی‌نیاز فرض می‌کنند. دست به طغیان و فساد می‌زنند[۵۲]. فساد در روایات وقتی مربوط به مال باشد[۵۳] یا در برابر اقتصاد و میانه‌روی قرار گیرد[۵۴]، به معنای اسراف است. امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید: فساد (و اسراف) مال زیاد را از بین می‌برد و اقتصاد و میانه‌روی باعث رشد و افزایش آن می‌گردد[۵۵].
  2. اجابت‌نشدن دعا: شخص مسرف با اعمال خود و مصرف نابجای مال و هدردادن آن، دچار فقر و نکبت می‌شود و زمانی که نیازمند شد، دیگر دعای او برای داشتن مال اجابت نمی‌شود و به او گفته می‌شود: مگر به تو مال ندادیم چرا دست به فساد و اسراف زدی و آن را از بین بردی؟ بنابراین اجابت‌نشدن دعا یکی از پیامدهای اسراف و بی‌مورد مصرف‌کردن مال است[۵۶].[۵۷]

موارد استثنا از اسراف

کمک به دیگران باید در حد معمول باشد و از زیاده‌روی در آن نهی شده است. هنگامی که رسول خدا(ص) پیراهن خود را بخشید، آیه قرآن نازل و از این کار نهی شد. اینکه برخی انفاق در راه خیر را به‌طور مطلق جایز و دور از اسراف دانسته‌اند[۵۸]، درست نیست؛ بلکه در موارد خاصی زیاده‌روی جایز است. زیاده‌روی به معنای هدردادن مال نیست؛ بلکه مصرف زیاد در آن مشکلی ندارد. به دو مورد آن اشاره می‌شود:

  1. بهداشت و سلامتی: روایات متعدد با سندهای مختلف نقل شده است که افراد درباره استفاده از آرد در حمام می‌پرسند و ائمه پاسخ می‌دهند که آنچه برای سلامتی به کار رود، اسراف نیست و در حمام می‌توان از روغن زیتون نیز استفاده کرد، یعنی آنچه برای سلامتی و بهداشت مصرف گردد، اسراف شمرده نمی‌شود.
  2. حج و عمره: امام صادق(ع) بیان می‌کند رسول خدا(ص) فرمود: هیچ بخششی نیست که دوست داشتنی‌تر باشد برای خدا از انفاقی که همراه با میانه‌روی باشد و خداوند اسراف را دشمن دارد، جز در حج و عمره. پس خداوند رحمت کند مؤمنی را که مال حلال به دست آورده و بدون افراط و تفریط بخشیده و آن را برای ذخیره اخروی خود مقدم داشته است[۵۹]. به نظر می‌رسد منظور از اسراف در حج و عمره، هم رفتن به حج و عمره باشد و هم قربانی زیاد در حج و ولیمه دادن در حج و عمره؛ زیرا درباره همه این موارد روایت نقل شده که در سیره عبادی به آنها اشاره شده است[۶۰].

مقدمه

اسراف عبارت است از تجاوز از حدّ در هر فعلی که از انسان سر می‌زند[۶۱]، زیاده‌روی و گزاف‌ کاری[۶۲] در مقابل اقتصاد و میانه‌روی[۶۳]. اصل آن "سرف" به معنای ازحد‌گذشتن[۶۴]. ﴿وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ[۶۵].

افراط و زیاده‌روی در امور دنیایی مذموم و نکوهیده است و منشأ اسراف در فعل انسان جهل و غفلت است[۶۶].

قرآن کریم مواردی از اسراف را برشمرده و از آنها نهی کرده است؛ از جمله این موارد: اسراف در اکل و شرب: ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۶۷]، اعطای صدقه از محصول زراعی: ﴿وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا[۶۸]، انتقام‌ جویی: ﴿فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا[۶۹]، انفاق: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا[۷۰] و مال یتیم: ﴿وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا[۷۱].

اسراف افزون بر وصف عمل فردی، در عرصه اجتماعی و عمل جمعی نیز تحقق می‌پذیرد. خداوند عمل فرعون را در برتری‌ طلبی بر انسان‌ها و ادعای خدایی، افراط و تجاوز از حد دانسته، او را از مسرفین بر می‌شمارد: ﴿وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ[۷۲] و نیز اقوامی به دلیل فرهنگ حاکم یا عمل جمعی به این صفت خوانده شده‌اند: ﴿إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ[۷۳] و نیز ﴿أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَنْ كُنْتُمْ قَوْمًا مُسْرِفِينَ[۷۴]. در این آیه شریفه، استهزای رسولان الهی و تکذیب آیات الهی، کنشی است که اعراب جاهلی و کفار و مشرکان مکه بدان دلیل مُسرف لقب گرفته‌اند[۷۵].[۷۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم، ۳/۱۵۳.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۷/۲۴۴؛ جوهری، الصحاح، ۴/۱۳۷۳.
  3. راغب، مفردات، ۴۰۷.
  4. سوره اعراف، آیه ۸۱؛ سوره یونس، آیه ۸۳.
  5. مدنی، ریاض السالکین، ۷/۳۰۶.
  6. فراهیدی، کتاب العین، ۸/۱۸۲.
  7. طریحی، مجمع البحرین، ۳/۲۱۷.
  8. مصطفوی، التحقیق، ۱/۲۳۸.
  9. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  10. حکیمی، الحیاة، ۴/۳۳۲–۳۳۴.
  11. کتاب مقدس، متی، ب۲۶، ۸؛ رساله اول پطرس، ب۴، ۴.
  12. «و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱ و سوره اعراف، آیه ۳۱؛ سوره اسراء، آیه ۲۶ و ۲۷.
  13. «و گزافکاران دمساز آتشند» سوره غافر، آیه ۴۳.
  14. «سپس به وعده خود درباره آنان وفا کردیم و آنان و هر که را می‌خواستیم رهایی بخشیدیم و گزافکاران را نابود کردیم» سوره انبیاء، آیه ۹.
  15. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۱/۵۵۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۴۴ و ۷۲/۳۰۲.
  16. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۱/۴۱۷ و ۲۱/۵۵۵.
  17. مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۳۰۲.
  18. طوسی، النهایه، ۳۰۵؛ ابن‌ادریس، السرائر، ۱/۴۴۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳/۳۱۳.
  19. غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۰۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۰۲؛ نراقی، معراج السعاده، ۴۰۵–۴۰۶.
  20. غزالی، احیاء علوم الدین، ۷/۶۵.
  21. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  22. سوره طه، آیه ۱۲۴ ـ ۱۲۷.
  23. طبری، جامع البیان، ۲۴/۳۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۳/۲۹۰.
  24. سوره یونس، آیه ۱۲.
  25. سوره اسراء، آیه ۳۳.
  26. سوره اعراف، آیه ۸۱.
  27. طبری، جامع البیان، ۱۵/۵۹–۶۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۸/۶۵۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۴.
  28. سوره دخان، آیه ۳۱.
  29. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۴.
  30. سوره مائده، آیه ۳۲.
  31. طبرسی، مجمع البیان، ۳/۲۹۰ و ۵/۱۹۲.
  32. نهج البلاغه، خ۱۲۶، ۱۷۸؛ مفید، الامالی، ۱۷۶.
  33. کلینی، الکافی، ۴/۵۴.
  34. احسائی، عوالی اللئالی، ۱/۲۹۱.
  35. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  36. سوره اعراف، آیه ۸۱ و سوره نمل، آیه ۵۵.
  37. نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۲۵۶–۲۵۷؛ کاشانی، ۲/۵۵۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۱۹۷.
  38. سوره کهف، آیه ۲۸.
  39. نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۲۹۱.
  40. سوره یونس، آیه ۸۳ و سوره دخان، آیه ۳۱
  41. حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۴/۷۱–۷۲؛ مصطفوی، التحقیق، ۵/۱۱۱.
  42. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  43. سوره انبیاء، آیه ۹ و سوره یونس، آیه ۱۱ ـ ۱۲.
  44. طبری، جامع البیان، ۱۷/۶؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، ۱۰/۲۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۵.
  45. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۵/۲۷۸.
  46. کلینی، الکافی، ۴/۵۵.
  47. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۳۵۹.
  48. کلینی، الکافی، ۴/۵۶.
  49. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۸۷.
  50. حکیمی، الحیاة، ۳/۴۲۹–۴۳۱.
  51. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  52. ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى «حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
  53. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۷: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى».
  54. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج‌۱۳، ص‌۶۸‌.
  55. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۳۹۱: «الْفَسَادُ يُبِيرُ الْكَثِيرَ وَ الِاقْتِصَادُ يُنْمِي الْيَسِيرَ».
  56. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۰.
  57. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۴.
  58. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۱۵: و صرف المال في وجوه الخير ليس بإسراف و إن بالغ فيه على المشهور.
  59. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۵۹؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: متن از من لایحضره الفقیه: «مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً كَسَبَ طَيِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْدٍ أَوْ قَدَّمَ فَضْلًا».
  60. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۶.
  61. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۰۷.
  62. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۰۸.
  63. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۴۴.
  64. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۱۵۳.
  65. «و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳.
  66. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۱۱.
  67. «بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.
  68. «و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  69. «پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  70. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  71. «و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید» سوره نساء، آیه ۶.
  72. «و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳.
  73. «شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.
  74. «پس آیا از آن رو که قومی گزافکارید این پند را از شما با رویگردانی بازداریم؟» سوره زخرف، آیه ۵.
  75. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۸۵.
  76. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۸۹.