دابة الارض چیست؟ (پرسش)
دابة الارض چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی |
مدخل اصلی | نشانههای ظهور امام مهدی |
مدخل وابسته | ؟ |
دابة الارض چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوینسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
- «این کلمه با اندک اضافهای (مِن) در آیه ۸۲ سوره نمل آمده است: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ﴾ }}؛ یعنی: و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه قیامت قرار گیرند) جنبندهای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (میگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمیآوردند.
- از ظاهر این آیه شریفه میتوان فهمید خداوند زمانی موجودی را به صورت غیر عادی ظاهر میکند که با مردم سخن میگوید؛ و این حادثه به اعتقاد برخی از مفسران علامت و شرط تحقق قیامت است که قبل از آن رخ میدهد[۱].
- چرا که در دنباله این آیه محشور شدن گروههایی از مردم طرح شده است نه همه مردم و این قبل از قیامت صورت میگیرد که به آن رجعت میگویند که یکی از اعتقادات شیعه است[۲]. در صورتی که در قیامت همه مردم محشور میشوند نه فقط گروههایی از آنان؛ چنانکه در ادامه روایتی که در توصیف دابة الارض از امام صادق (ع) نقل شده است چنین آمده است: و دلیل اینکه این اتفاق در رجعت رخ میدهد سخن خداست. ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ * حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ }}[۳] شخصی به حضرت عرض کرد: برخیها میپندارند که آیه ﴿يَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾ }} مربوط به قیامت است. حضرت فرمود: آیا (خدا در قیامت) از هر امتی گروهی را محشور و بقیه را رها میکند؟ نه! بلکه این حشر در "رجعت" صورت میگیرد؛ اما آیه قیامت ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾ }}[۴] میباشد[۵].
- در حقیقت "دابة الارض" و اوصاف آن روایات مختلف و متعارفی وجود دارد که میتوان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد[۶]:
- ابی زبیر در توصیف آن وارد شده است: "سرش سر گاو، چشمش چشم خوک، گوشش گوش فیل، شاخش شاخ گوزن، گردنش گردن کبوتر، سینهاش سینه شتر، رنگش رنگ ببر، عقبش گربه، دمش دم قوچ و دست و پایش دست و پای شتر است که فاصله مفصلهای آن دوازده ذراع (حدود ۶ متر) میباشد..."[۷] برخی از مفسران سنی با ملاحظه این قبیل روایات دابة الارض را حیوانی بزرگ و چهار دست و پا دانستهاند[۸] ولی این روایات به قدری مخدوشاند که حتی بعضی از مفسران اهل سنت مانند فخر رازی و سید قطب آنها را غیر قابل اعتنا دانستهاند[۹].
- روایاتی که در منابع شیعه آمدهاند دابة الارض را انسانی والا معرفی کردهاند که در بیشتر آنها این انسان کامل، علی (ع) معرفی شده است[۱۰]؛ مانند اینکه ابو بصیر از امام صادق (ع) روایت میکند که: علی (ع) در مسجد مقداری رمل زیر سرش جمع کرده و خوابیده بود پیامبر خدا (ص) وقتی به او رسید او را با پا حرکت داد و فرمود: "برخیز ای دابة الارض"، یکی از اصحاب عرض کرد آیا ما میتوانیم همدیگر را به این اسم بنامیم؟ فرمود: "نه! به خدا این نام مخصوص اوست؛ و او همان دابهای است که خداوند عز و جل در کتابش فرمود: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ﴾ }}[۱۱].
- شواهدی نظر اول را رد و نظر دوم را اثبات میکند:
- دابة الارض حجت خداست؛ زیرا طبق آیه شریفه مورد بحث از طرف خدا با مردم سخن میگوید و اتمام حجت میکند و کسی که میخواهد اتمام حجت کند میبایست انسانی باشد مانند خود مردم، وگرنه ممکن است عدهای اعتراض کنند که تو انسان نیستی و از نیازها و خواستههای ما خبر نداری، بنابراین حق اظهارنظر در مورد ما را نداری به اضافه اینکه مردم سخن پیامبران را نپذیرند هیچگاه سخن یک حیوان غیرمکلف را نخواهد پذیرفت و شأن خدا بالاتر از این است که با وجود اولیای الهی در پایان عمر بشر حیوانی را که هیچ تناسبی با رسالت الهی ندارد بهعنوان حجت خود قرار دهد؛ و به همین جهت قرآن بر انسان بودن پیامبران اصرار میورزد[۱۲]: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...﴾ }}[۱۳]
- طبق روایات متعدد و مشترک بین شیعه و سنی دابة الارض موجودی مقدس است که از جای مقدسی "کوه صفا یا بین صفا و مروه" خارج میشود و همراه خود عصای موسی (ع) و انگشتر سلیمان را دارد و با زدن مهر بر چهره انسانها مؤمنان (پاکان) و کافران (ناپاکان) را بهطور واضحی از هم جدا میکند[۱۴]. و معلوم است که آن عصا و انگشتر اگر در دست کمتر از موسی (ع) و سلیمان (ع) باشد غیر از چوب و سنگ چیز دیگری نیست و خاصیتشان در اثر اراده ملکوتی و نفس قدسی آنها بروز میکند؛ و از اینکه این موجود شریف هر دو را یکجا در دست دارد نشانه برتری او از آن دو بزرگوار است و معنی ندارد که حیوان باشد. و همچنین جداسازی مؤمن از کافر با زدن مهر توسط حیوان، گرچه با تحقیر کافر تناسبی دارد ولی با احترام به مؤمن منافات دارد بلکه موجب ذلت و وحشت است. بنابراین، باید توسط انسانی برتر از بقیه یعنی امیر مؤمنان (ع) این کار صورت گیرد تا باعث عزت و افتخار آنها گردد[۱۵]. چنانکه در دنیا هم مدال و سند افتخار، همیشه توسط افرادی که مقام ظاهری بالاتری دارند اعطا میشود. و خدا هم کار جداسازی پاک (مؤمن) از ناپاک (کافر) را در شأن پیامبران میداند. و چون علی (ع) طبق آیه مباهله (۶۱ آل عمران)، نفس پیامبر (ص) است[۱۶] این کار را میکند.
- خود حضرت علی (ع) فرمودهاند: "أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ"[۱۷] من دابة الارض هستم و اصحاب رسول خدا (ص) نیز دابة الارض را علی (ع) میدانستند چنان که روزی شخصی از عمار بن یاسر معنی آن را پرسید و عمار سوگند یاد کرد قبل از اینکه دابة الارض را به او نشان دهد ننشیند، نخورد و نیاشامد پس هر دو به خدمت علی (ع) آمدند؛ در حالیکه حضرت مشغول خوردن چیزی بود، عمار هم با دعوت حضرت نشست و مشغول غذا خوردن شد و وقتی آن مرد با تعجب از شکستن سوگند توسط عمار پرسید پاسخ داد: اگر میفهمیدی دابة الارض را نشانت دادم[۱۸].
- تذکر: کلمه دابه (جنبنده) معنی وسیعی دارد؛ و در قرآن در معنایی که شامل انسان و حیوانات شود به کار رفته است مانند: ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ }}[۱۹] علت استعمال دابة الارض، در مورد حضرت علی (ع) ظاهرا به جهت سرعت حضرت در انجام فرامین الهی و پرتحرکی او در جنگها میباشد[۲۰]. و شاید مانند لقب ابوتراب برای آزمایش مردم باشد. چرا که منافقان به عکس مؤمنان لقب ابوتراب را که پیامبر (ص) به او داده موجب تمسخر و استهزاء حضرت قرار داده بودند»[۲۱].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین علیزاده؛ |
---|
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در اینباره گفتهاست:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
|
۴. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، مجمع البیان،(بیروت: دار المعرفه، بىنوبت چاپ و بىتا)، ج ۷- ۸، ص ۳۶۵، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه،(تهران: دار الکتب الاسلامیه، بىنوبت چاپ، ۱۳۶۲)، ج ۱۵، ص ۵۴۷، فخر رازى، التفسیر الکبیر،(بیروت: دار احیاء، التراث العربى، ج سوم، بىتا) ج ۲۴، ص ۲۱۷.
- ↑ آن عبارتست از اعتقاد به اینکه بعد از ظهور امام زمان (ع) خدا گروهى از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور را دوباره زنده مىکند و به دنیا بازمىگرداند تا گروه مؤمنان را عزیز و گروه دیگر را ذلیل کند. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ص ۵۵۵- ۵۶۲.
- ↑ سوره نمل، آیه ۸۳- ۸۴.
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ سید هاشم، حسین بحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن،(قم: مؤسسة البعثة، ج اول، ۱۴۱۷ ه.ق) ج ۴، ص ۲۲۸.
- ↑ ر.ک: آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص ۵۵۲.
- ↑ عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۷.
- ↑ ر.ک: سید محمود، آلوسى، پیشین، ص ۲۱.
- ↑ ر.ک: رازى: پیشین، ص ۲۱۸، سید قطب، فى ظلال القرآن،(بیروت: دار الشروق، چاپ دهم، ۱۴۰۱ ه.ق) ج ۵، ص ۲۶۶۷.
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة، العروسى الحویزى، نور الثقلین،(قم: اسماعیلیان، ج چهارم، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۹۷- ۹۹. سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، علامه سید محمد حسین، طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن،(قم: اسماعیلیان، ج پنجم، ۱۳۷۱)، ج ۱۵، ص ۴۰۵- ۴۰۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص ۵۵۲- ۵۵۳.
- ↑ سوره نمل، آیه ۸۲.
- ↑ ر.ک: ولى اللّه، تقىپور، بررسى شخصیت اهل بیت در قرآن،(تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتى، ج اول، ۱۳۷۷)، ص ۲۴۶- ۲۴۷.
- ↑ سوره کهف، آیه ۱۱۰ و سوره فصلت آیه ۶ و ر.ک: سوره انعام، آیه ۱۳۰.
- ↑ از منابع سنّىها ر.ک: عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۵- ۱۱۶، فخر رازى، پیشین، ص ۲۱۸، محمود بن عمر، زمخشرى، پیشین، ص ۳۸۴- ۳۸۵. سید محمود آلوسى، پیشین، ص ۱۹، از منابع شیعیان، ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۶- ۹۷.
- ↑ ر.ک: ولى اللّه، تقىپورفر، پیشین.
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ج ۱- ۲، ص ۷۶۴، علامه سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج ۳، ص ۲۳۰، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۲، ص ۴۴۱.
- ↑ سید هاشم، حسین بحرانى، پیشین، ص ۲۲۹.
- ↑ ر.ک: جمعه، العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۸، سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، فضل بن حسین، طبرسى، پیشین، ج ۷- ۸، ص ۳۶۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۱۵، ص ۵۵۲- ۵۵۳.
- ↑ سوره هود، آیه ۶ و نیز ر.ک: سوره نحل، آیه ۶۱ و سوره انفال، آیه ۲۲.
- ↑ ر.ک: ولى اللّه تقىپورفر، پیشین، ص ۲۴۹.
- ↑ موسوینسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۶۱-۶۷.
- ↑ اکمال الدین، ج ۲، ص ۵۲۷؛ نوادر الاخبار، ص ۲۹۸؛ مختصر البصائر، حسن بن سلیمان حلی، صص ۳۰ - ۳۲.
- ↑ ر.ک: الغیبة، طوسی، ص ۴۳۶؛ الخرائج، راوندی، ج ۳، ص ۱۱۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص ۴۸۴ و در منابع اهل سنت: صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۷۹؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۴۷۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۴۷؛ الدر المنثور، سیوطی، ج ۳، ص ۶۰ و نیز نگاه کنید به: عقد الدرر، حدیث ابن عباس، صص ۳۹۱ و ۳۹۲.
- ↑ علیزاده، مهدی، نشانههای یار و چکامه انتظار (کتاب)، ص۳۸-۴۰.
- ↑ نحل، آیه ۸۲.
- ↑ مجمع البیان، ذیل آیه ۸۲ سوره نمل.
- ↑ طاهری؛حبیبالله، سیمای آفتاب، ص: ۳۴۹.
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۳؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ۲۶۶؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۱۰۲، و در کتب اهل سنّت ر. ک: بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ذیل: ۸۲ سوره نمل؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۶، ص ۲۱۰
- ↑ " عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْيَانِيُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِيسَى ع وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنَ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ "، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۶، ح ۴۲۶
- ↑ " إِنِّي ... الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ "، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۹۸، ح ۳
- ↑ هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خدا است؛ سوره هود ، آیه: ۶.
- ↑ سوره نمل، آیه: ۸۲.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۱- ۵۵۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص:۱۹۹ - ۲۰۱.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ سوره نمل، ۸۲.
- ↑ معارف و معاریف، ج ۵، ص ۳۱۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۵؛ الزام الناصب، ص ۱۷۷ و ۱۸۰.
- ↑ تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۰۹؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۷؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳؛ تفسیر قمی، ص ۴۷۹؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۴، نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸، تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۰۹.
- ↑ بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۰۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۴؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۳۸ و بصائر الدرجات، ص ۱۵۰.
- ↑ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۴ و بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۰۰.
- ↑ تفسیر تبیان، ج ۸، ص ۱۱۹ و نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵ و کمال الدین، ج ۲، ص ۵۲۷.
- ↑ تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۳۷۴؛ عقد الدرر، ص ۳۱۳ و تفسیر الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶.
- ↑ عقد الدرر، ص ۳۱۳ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۵۳.
- ↑ مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۸۴؛ عقد الدرر، ص ۳۱۴ و کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴.
- ↑ الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۵؛ عقد الدرر، ص ۳۱۵ و کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴.
- ↑ کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴؛ الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶؛ عقد الدرر، ص ۳۱۶ و سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۴۰.
- ↑ عقد الدرر، ص ۳۱۵ و الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۷.
- ↑ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۵۸؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۳۸ و عقد الدرر، ص ۳۲۲.
- ↑ عقد الدرر، ص ۳۱۸؛ تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴ و الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶.
- ↑ رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۶۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص:۳۱۰-۳۱۳.