ویژگیهای خلیفة الله
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل توبه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ویژگیهای خلیفة الله
خلیفه خداوند کسی است که نمایانگر تمام صفات وجودیف آثار، احکام و تدابیر خداوند است و خلافت و جانشینی او در تمام شئون هستی است و در رابطه با همه موجودات، حتی جمادات، نباتات و حیوانات از این سمت برخوردار است. خلیفه و جانشین خدا بر اساس آن چه گفته شد، دارای مؤلفههای معنایی و ویژگیهای خاص است که عبارتاند از:
رهبری اجتماعی
اگر خدا بخواهد رهبری اجتماعی امت را که اوّلاً و بالذات از آنِ خودش است به کسی بدهد، آن را به جانشین و خلیفه خود خواهد داد؛ بدین معنا که نمیتوان تصور کرد که خلیفة الله در جامعه مأمومِ غیر خلیفة الله باشد. پیامبرانی همچون داوود و سلیمان(ع) این منصب را از خداوند دریافت کردهاند[۱]. قرآن کریم از قول حضرت سلیمان(ع) نقل میکند: ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ * فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ﴾[۲]. در اینجا یادکرد نکتهای ضرور است: چنین نیست که تمام جانشینان خدا چنان شأنی داشته باشند؛ زیرا ممکن است در دورهای خاص چند خلیفه وجود داشته باشد - چنانکه در عصر حضرت ابراهیم(ع)، حضرت لوط(ع) نیز میزیسته است - امّا تنها یکی از آنها منصب رهبری اجتماعی امت را در اختیار داشته باشد، و بر این اساس تلازمی میان مقام نبوت (جانشینی خدا در امر هدایت) و رهبری اجتماعی نیست. شاهد این مدعا، رهبری طالوت است که در عصر او پیامبری نیز میزیسته است: ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۳]. از آن چه گذشت روشن میشود که ممکن است جانشین خدا در امر هدایت مردم متفاوت با جانشین او در امر رهبری اجتماعی باشد.
مرجعیت دینی، اخلاقی و تربیتی
کسی که چنین شأنی را داراست، لزوماً به لحاظ اخلاقی و تربیتی الگو نیست. توضیح آن که، مرجع دینی یا هادی تشریعی، به لحاظ نظری راه رسیدن به کمال را نشان میدهد، اما مرجع اخلاقی کسی است که خود به لحاظ عملی چنان است که میتواند الگوی رسیدن به کمال برای دیگران باشد. بیان شد که هدف از آفرینش انسان رساندن او به کمالات است و خلیفة الله در این باره مرجعیت اخلاقی و تربیتی بندگان را داراست؛ چنانکه در قرآن کریم بارها به مسئله تزکیه انسانها به وسیله پیامبران الهی اشاره شده است. برای نمونه، حضرت ابراهیم(ع) که قرآن او را الگو میشمارد[۴]، برای نسل خود چنین دعا میکند: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ...﴾[۵]. خداوند متعال که پیامبر گرامی اسلام(ص) را الگوی اخلاقی مردم معرفی میکند[۶]، تزکیه انسانها را یکی از اهداف بعثت او میشمارد: ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۷]. از آن چه گذشت روشن میشود جانشین خدا - که برترین انسانها و نمایاننده صفات کمالی خداوند است - وظیفه هدایت تشریعی و تربیتی انسانها را بر عهده دارد و مرجع اخلاقی آنها نیز به شمار میرود؛ چنانکه قرآن کریم حضرت ابراهیم(ع) و پیامبر اکرم(ص) را الگوی بندگان معرفی کرده است.
ولایت تکوینی
ولایت تکوینی یکی دیگر از ویژگیهای معنایی خلیفة الله است؛ بدین بیان که اگر خلیفة الله جانشین و نماینده خدا در عالم هستی است، همچون خود خداوند باید توانایی تصرف در عالم هستی را داشته باشد. به دیگر سخن، انجام کارهای خدایی نیازمند تصرف در عالم هستی است؛ چنانکه حضرت عیسی(ع) به اذن خداوند، حتی مردگان را نیز زنده میکند.
عالم بودن به علم ویژه
خلیفة الله کسی است که علم به اسماء را به، گونه حضوری، از خداوند دریافت کرده است: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾[۸]؛
منصوب بودن به نصب الهی
خلیفة الله منصوب از طرف خداوند است؛ چرا که تنها خداوند میداند، چه کسی شایستگی دریافت علم به اسماء و تصدی منصب خلافت را دارد: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۹]؛
افضلیت
خلیفة الله برترین انسانها در دوران خود به شمار میآید. اینک از آنجا که ثابت شد مقام امامت بر مقام خلافت منطبق است، باید گفت امام نیز کسی است که خلیفه خداوند بر روی زمین است و اموری همچون ولایت تکوینی، رهبری اجتماعی، مرجعیت علمی، هدایتگری، به کمال رساندن بندگان و مرجعیت دینی و اخلاقی، همگی از شئون اوست؛ چنانکه ویژگیهایی همچون علم، عصمت و افضلیت نیز از ویژگیهای اجتنابناپذیر برای اوست. همچنین، امام به اذن خداوند سیطرهای مطلق بر عالم هستی، اعم از جانداران و غیر جانداران، دارد[۱۰].
رابطه میان خلافت قرآنی و امامت شیعی
گذشت از سنت جعل خلیفه بر روی زمین، سنتی همیشگی و پایدار است، بنابراین نمیتوان پس از وفات آخرین پیامبر، زمین را خالی از خلیفه دانست. اینک پرسش این است که اولاً، پس از ختم سلسله نبوت جانشینان خداوند چه کسانی هستند؟ ثانیاً، چه رابطهای میان خلافت قرآنی و امامت شیعی وجود دارد؟ برای پاسخ دادن به این پرسش، میتوان از دو طریق وارد شد:
- گذشت از خلیفه باید برترین انسانها باشد. عنوان “برترین انسان” همان تعبیری است که شیعه آن را برای امام به کار میبرد[۱۱] و برخی مفسران اهل سنت نیز از آن به عنوان “انسان کامل” یاد کرده و وجود آن را درهر عصری لازم دانستهاند[۱۲]. با توجه به آن چه گذشت، روشن میشود که ارتباط وثیقی میان مقام خلیفة اللهی و مقام امامت وجود دارد و متصدی منصب امامت، مقام خلیفة اللهی را نیز داراست. البته، روشن است که نمیتوان گفت هر کسی که خلیفه خداوند است، لزوماً امام نیز است؛
- روایات متعددی وجود دارد که در آنها، امامان شیعی خود را خلیفة الله خواندهاند[۱۳]؛ برای نمونه، محمد بن اسحاق بن عمار نقل میکند که به امام کاظم(ع) گفتم که آیا مرا به کسی که دینم را از او فراگیرم، راهنمایی نمیکنید؟ فرمود: پسرم علی. [ایشان ادامه دادند] همانا پدرم، یعنی امام صادق(ع) دستم را گرفت و مرا به نزد قبر رسول خدا(ص) برد و فرمود: ای فرزندم! همانا خداوند فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۱۴] و خداوند هنگامی که سخن میگوید به آن وفا میکند[۱۵]. بیگمان، مقصود سخن امام(ع) این نیست که خداوند متعال حضرت آدم(ع) را به جانشینی خود منصوب کرده است، بلکه از پرسش محمد بن اسحاق و استشهاد امام کاظم(ع) به سخن پدر بزرگوارشان، دانسته میشود که ایشان درصدد بیان این مطلب است که امامت امامان شیعی(ع)، ادامه خلافت الهی پیامبران است؛ از اینرو، چنانکه پیامبران الهی خلیفه خدا روی زمین هستند، ائمه اطهار(ع) نیز این شأن و منصب را دارایند. در این باره، امام رضا(ع) نیز به صراحت فرمودند: “ائمّه، جانشینان خداوند عزوجل روی زمیناند”.
نتیجهگیری
با توجه به آن چه گذشت، روشن میشود که اوّلاً، مفهوم خلیفه بر امامت در مکتب تشیع منطبق است؛ ثانیاً، خلیفة الله، جانشین خداوند روی زمین است که شئونی همچون رهبری اجتماعی، ولایت تکوینی، مرجعیت اخلاقی و دینی، هدایتگری و به کمال رساندن بندگان را از جانب خداوند، بر مردم دارد و صفاتی همچون علم، عصمت، افضلیت، منصوص بودن و علم الهی را داراست[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ نکته درخور توجه آن است که نباید تصور شود همه پیامبران، ویژگی رهبری اجتماعی (حکومت سیاسی) را از جانب خداوند دریافت کردهاند؛ بلکه چنانکه گذشت، ممکن است جانشین خدا در امر مرجعیت دینی، شخصی خاص، مانند پیامبر باشد، ولی در امر حکومت، شخصی دیگر جانشین او باشد. پیشتر در بحث از مفهوم «امام» درباره این مسئله به تفصیل سخن به میان آمد.
- ↑ «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای * پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد» سوره ص، آیه ۳۵-۳۶.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ...﴾ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز!» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ گفتنی است در روایات رسیده از امامان پاک(ع) نیز تمام مقامات یاد شده برای خلیفة الله برای امامان ذکر شده است تا آنجا که زنده کردن مردگان نیز، برای آنها نقل شده است. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات «باب فی ان الائمة احیوا الموتی باذن الله تعالی»، ص۲۷۲-۲۷۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۷۲؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الافصاح فی الامامة، ص۳۴؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص۴۷۹؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۳۲۷ و ج۲، ص۷؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۵۰؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۸۸؛ محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، ص۳۰۷؛ سید بن طاووس حسنی، الطرائف، ج۲، ص۵۱۵-۵۱۸؛ جعفر بن حسن حلی، المسلک فی اصول الدین، ص۱۹۸؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۸۰؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة، ص۶۵؛ علی بن یوسف بن جبر، نهج الایمان، ص۵۱؛ حسن بن یوسف حلی، منهاج الکرامة، ص۱۱۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۵؛ فاضل مقداد سیوری، النافع یوم الحشر، ص۱۰۲؛ علی بن یونس عاملی نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۷۶-۷۷؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهرمراد، ص۵۹۱؛ محمدحسین آل کاشف الغطاء، اصل الشیعه واصولها، ص۲۱۲؛ محمدرضا مظفر، عقاید الامامیة، ص۶۷.
- ↑ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲. شایان ذکر است، عرفایی همچون ابن عربی نیز بر این مدعا تأکید کردهاند که خلیفة الله، انسان کامل است که باید در هر دوره زمانی وجود داشته باشد. در این باره، ر.ک: محمود جوادی والا، «خلافت الهی از دیدگاه ابن عربی»، معارف عقلی، شماره ۱۶، ص۴۲.
- ↑ در فصل آینده، این روایات به تفصیل، عرضه و بررسی خواهند شد.
- ↑ «میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۲؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۴۹-۱۵۶.