سیره سیاسی حضرت فاطمه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حضرت فاطمه زهرا است. "سیره سیاسی حضرت فاطمه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

حضور در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و نظامی

از جمله قلمروهای الگوبخشی سیره حضرت فاطمه(س) زندگی اجتماعی و سیاسی آن حضرت است. حیات اجتماعی بانوی اسلام در این بعد نیز برای شیفتگان مکتبش بسیار درس‌آموز است. او همان‌گونه که در ابعاد مختلف علمی، اخلاقی، عبادی، تربیتی و سایر کمالات انسانی و ارزش‌های دینی پیشگام بود، در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز انسانی ممتاز و چهر‌ه‌ای فعال به شمار می‌رفت.

فاطمه(س) گرچه در شرایط عادی، بانویی خانه‌دار بود و دور از مردان بیگانه زندگی می‌کرد و تمایل نداشت حتی مردی نابینا کنار او بنشیند و با او هم‌سخن شود، اما این بدان معنا نیست که دختر پیامبر(ص) از مسئولیت‌های اجتماعی خویش غافل بوده و خود را در برابر جامعه و مسائلی که در آن می‌گذرد مسئول نمی‌دانسته است.

حضرت زهرا(س) هرگز در یک نقطه از ابعاد زندگی توقف نداشت و به یک مرحله و یک بعد از ابعاد آن هر چند مهم، اکتفا نکرد؛ چراکه نه اسلام را محدود به بعد عبادی و فردی‌اش می‌دانست و نه رسالت و مسئولیت زن را تنها در خانه‌داری و تربیت فرزند. از این رو، به موازات اهتمام به مسائل خانه و خانواده و نیز مسائل عبادی، مسائل اجتماعی و مبارزاتی و سیاسی جامعه نیز برایش مطرح و با ارزش بود. او این رهنمود هشدار دهنده را از پدر بزرگوارش شنیده بود که: « مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[۱]؛ هر کس صبح کند در حالی که اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست.

بدین روی، فاطمه(س) در زندگی اجتماعی خویش اهتمامی وافر به حل و فصل امور مسلمانان و رفع دردمندی‌ها و نیازمندی‌ها از زندگی آنان داشت. در ادامه بحث به گوشه‌هایی از سیره آن حضرت در ابعاد اجتماعی، سیاسی و نظامی اشاره می‌کنیم.[۲]

اجتماعی

نظامی

سیاسی

مسئول بودن انسان در برابر خدا، پیامبر(ص) و جانشینان او و نیز مردم، ایجاب می‌کند که در برابر حوادث و جریانات پیرامونی خود بی‌تفاوت نباشد؛ چه آنکه حرکت‌ها و وقایعی که در حیات بشر پدید می‌آیند. هر کدام به نحوی و در شعاعی در سرنوشت آینده انسان مؤثرند. در این میان هر قدر جایگاه انسان بالاتر و موقعیت او حساس‌تر باشد، مسئولیتش بیشتر و سنگین‌تر خواهد بود.

از سوی دیگر، روح و جهت‌گیری اساسی سیاست عبارت است از نوع تعامل و روابط متقابل بین مردم و هیئت حاکم و این می‌طلبد که همه افراد سیاستمدار باشند و نسبت به مسائل پیرامونی خویش که به سرنوشت آینده آنان مربوط می‌شود، در مرحله نخست، شناخت لازم پیدا کنند و در مرحله بعد موضع مشخص اتخاذ نمایند.

حیات فاطمه(س) چه در مکه و چه در مدینه سرشار از وقایع و رخدادهای مهم فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود و فاطمه(س) در همان حال که از ویژگی‌های لطیف زنانه برخوردار بود و قلبی رئوف و مهربان و تنی خسته، و اندیشه و جسمی مشغول به عبادت داشت، در همه این عرصه‌ها تا آنجا که وظیفه ایجاب می‌کرد حضور داشت. او زندگی سیاسی را از همان دوران خردسالی و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهه‌های رویارویی رسول خدا(ص) با طاغوت‌های زمان خویش، همراه و پشتیبان آن حضرت بود. زمانی هم که به مدینه هجرت و با دومین شخصیت اسلام ازدواج کرد، سنگر به سنگر با او پیش رفت؛ گویی یک روح بودند در دو بدن.

پس از رحلت پیامبر(ص) و پیدایی رخدادهای جدید در جامعه اسلامی، فصلی جدید از زندگی سیاسی فاطمه(س) آغاز شد؛ فصلی که با مراحل پیشین بسیار متفاوت بود و دختر پیامبر(ص) را با همه خستگی ناشی از کار خانه سر پرستی کودکان خردسال، اشتغالات عبادی و اجتماعی و از همه رنج آورتر، فراق پدر، با همه توان به میدان سیاست کشانید.

حضرت زهرا(س) در این فضای مسموم و پر از آتش و خون و فتنه، علاوه بر اینکه دختر پیامبر(ص) و همسر علی(ع) است، در چهره یک زن مسلمان مسئول در برابر رخدادهای جامعه اسلامی، وارد میدان سیاست شد و با اتخاذ بهترین و مؤثرترین راه‌ها و شیوه‌های مبارزاتی به ایفای رسالت الهی خویش پرداخت.

در ضمن برخی مباحث گذشته به فعالیت‌های سیاسی و روش‌های مبارزاتی آن حضرت علیه حکومت سقیفه اشاراتی داشتیم که برای جلوگیری از تکرار، از طرح دوباره آنها چشم می‌پوشیم و خواننده محترم را به مرور فصل‌های پیشین در این خصوص توصیه می‌کنیم. در این جا تنها به ذکر یک نکته مهم، که اساس و پایه همه تلاش‌های سیاسی فاطمه(س) را تشکیل می‌دهد و در مقایسه با دیگر محور‌ها از برجستگی خاصی برخوردار است، بسنده می‌کنیم و آن تبیین جایگاه پیروی از پیشوایان حق و تبعات سرپیچی از آن است که در خطبه نغز و گوهرینی از ایشان تجلی یافته است: «فَجَعَلَ اللَّهُ... طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ»[۳]؛ خداوند اطاعت و پیروی از ما را رشته نظم و وفاق ملت[۴] و رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از تفرقه و تشتت قرار داده است.

حضرت زهرا(س) در خطابه حماسی خود افق‌های بسیاری را گشود؛ از حمد و ثنای الهی گرفته تا نقش رسالت در تحول تاریخی عرب و حکمت دستورهای اسلامی؛ اما با ژرف‌نگری در این خطبه می‌توان دریافت که همه موضوعات مطرح شده در مسیر باز نمودن جایگاه ولایت و امامت در نظام اسلامی و تعیین و معرفی مصداق آن، چینش و سامان یافته است. می‌توان گفت مهم‌ترین هدفی که در خطبه حضرت دنبال می‌شود، فهماندن این حقیقت به همگان است که تنها راه ثمربخشی و سامان پذیری شریعت و یگانه محور وحدت، پذیرش ولایت اهل بیت(ع) و سر سپردگی عملی به آن است.

حضرت زهرا(س) در این بخش نورانی، آیین اسلام را به مجموعه‌ای متشکل از اعضا و ارگان‌های متعدد تشبیه کرده که ثمربخشی آن در درجه نخست نیازمند یک نظام فرماندهی است که میان همه زیر مجموعه‌ها تعادل و توازنی نتیجه‌بخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به انسجام زیر مجموعه‌ها با یکدیگر و هماهنگی کامل آنها با خواسته‌های فرماندهی است.

از منظر دختر پیامبر(ص) جامعه آن‌گاه از ناهماهنگی و نابسامانی می‌رهد که افراد آن یک نظام لایق و کارآمد را برای ساماندهی امور خویش برگزینند و جملگی با اتحاد و هماهنگی کامل به اجرای فرمان‌ها و خواست‌های رهبری آن همت گمارند تا از این رهگذر افراد جامعه به سعادت دنیا و آخرت نایل آیند[۵].

حضرت زهرا(س) در ادامه طرح ساماندهی مکتب و جلوگیری از تفرقه و اختلاف، در دیدار زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند، به معرفی مصداق الهی آن پرداخت و فرمود: به خدا سوگند [اگر رهبری علی(ع) را می‌پذیرفتند] هرگاه از زمام امری که رسول خدا(ص) به علی(ع) سپرده بود، دست بر می‌داشتند، آن حضرت مهار شتر خلافت را در دست می‌گرفت و به سهولت آنان را راه می‌برد، آن چنان که نه مرکب، زخمی و رنجور شود و نه رونده، خسته و درمانده گردد. علی(ع) آنان را به سرچشمه‌ای جوشان، زلال و پر آب فرود می‌آورد که از آب گوارا لبریز بود و تشنگی را بر طرف می‌کرد...[۶].[۷]

بدین ترتیب زندگی فاطمه(س) همان‌گونه که در ابعاد فردی، عبادی، اخلاقی و تربیتی حجت است، در ابعاد اجتماعی، سیاسی و نظامی نیز حجت و درس‌آموز است. او به همگان آموخت که درباره مسائل مختلف فردی و اجتماعی چگونه موضع بگیرند و نیز آموخت که در مواردی که ضرورت ایجاب کند، با حفظ معیارها و ضوابط مذهبی می‌توان به میدان اجتماعی پا نهاد و حتی وارد عرصه کارزار شد و به یاری رزمندگان شتافت. همچنین نشان داد که زن مسلمان باید در عرصه سیاسی، آن‌گاه که تشخیص دهد، حق به انزوا و فراموشی سپرده شده و مردم، راه انحراف در پیش گرفته‌اند، به دفاع از حق بپردازد و با پرچمداران باطل به ستیز برخیزد و در این راه تا سرحد شهادت پیش رود.[۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۵۹.
  2. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۴۷.
  3. احتجاج، ج۱، ص۱۳۴.
  4. واژه ملت هر چند در عرف فارسی‌زبانان به معنای مردم و جامعه می‌باشد، اما در فرهنگ قرآنی و روایی به معنای دین، شریعت و آیین الهی است. برای نمونه رجوع کنید به سوره نساء، آیه ۱۲۵.
  5. برگفته از: جامی از زلال کوثر، ص۱۶۹ - ۱۷۱.
  6. احتجاج، ج۱، ص۱۴۸.
  7. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۵۰.
  8. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۵۳.