بعثت پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی

بِعثَت پیامبر خاتم به برگزیده شدن حضرت محمد (ص) به پیامبری و آغاز رسالت او به عنوان آخرین پیامبر الهی اشاره دارد. حضرت محمد (ص) در سال چهلم عام‌الفیل در سن چهل سالگی و در غار حراء به پیامبری برگزیده شد. شیعیان بیست و هفتم ماه رجب را روز بعثت پیامبر خاتم دانسته و این روز را به عنوان عید مبعث گرامی می‌دارند.

مقدمه

بعثت به معنای برانگیختن از سوی بشر یا خداوند است و معنای آن در موارد مختلف تفاوت می‌کند[۱]. کاربرد قرآنی بعث درباره برانگیخته شدن انبیا و نیز روز قیامت و زنده شدن انسان‌ها در آن روز، شهرت بیشتری دارد[۲]. باعث، از نام‌های خداوند است که به معنای زنده کننده انسان‌ها پس از مرگ در روز قیامت است[۳]. از این رو، بعثت انبیا نیز، هماهنگ با این معنا، می‌تواند به مفهوم فرستادن آنان برای زنده کردن انسانیت و فطرت بشری باشد، که گویی غبار گمراهی آن را میرانده است.

بر همین پایه، امیرالمؤمنین(ع) بعثت رسول خدا(ص) را نعمتی برای انسان‌ها وصف کرد و فرمود: «پروردگارا! او گواه تو در روز رستاخیز و برانگیخته تو برای نعمت و فرستاده بر حق تو برای رحمت است»[۴].

بر اساس این تعریف، هدف بعثت انبیای الهی نیز پاسخ‌گویی به ندای فطرت بشر و یادآوری نعمت‌های فراموش شده الهی خواهد بود. امام علی(ع) در این باره فرمود: «خداوند رسولانی فرستاد تا مردم را به پیمان خدایی فطرت پای‌بند کنند، نعمت فراموش شده او را یادآور شوند، گنجینه‌های خرد را برانگیزانند و نشانه‌های بزرگی خداوند را که در هندسه هستی نقش بسته، نشان دهند».

امام در ادامه با اشاره به بعثت رسول خدا(ص) فرمود: «زمانی که حضرت مبعوث شد، ساکنان زمین مردمی پراکنده بودند، گرایش‌ها پراکنده و راه‌ها درهم بود. گروهی خدا را به مخلوق تشبیه می‌کردند، جمعی به اسم الهی کفر می‌ورزیدند و برخی با نام الهی به موجودات پست اشاره می‌کردند. خداوند آنان را به وسیله پیامبرش از گمراهی و نادانی نجات داد»[۵].

از ویژگی‌های بعثت رسول خدا(ص) آن بود که خداوند از همه انبیای پیشین پیمانی گرفت تا به وی ایمان آورند، با دشمنانش بجنگند و پیامبری او را به پیروان خود نیز خبر دهند. خداوند این پیمان را برای رسول خدا(ص) چنین نقل کرد: «هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستاده‌ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید. فرمود: «آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «اقرار کردیم» فرمود: «پس گواه باشید و من با شما از گواهانم»[۶].

بشارت به بعثت پیامبر خاتم(ص) و نشانه‌هایی از ظهور آن حضرت در تورات و انجیل آمده است و بسیاری از اهل کتاب و مشرکان از قبل، با آن آشنا بودند و حتی رسول خدا(ص) را مانند نزدیک‌ترین افراد خود می‌شناختند و به ویژگی‌ها و نشانه‌های آن حضرت آگاه بودند[۷].[۸]

بعثت رسول خدا (ص)

رسول خدا (ص) پیش از بعثت، هر سال[۹] یک ماه[۱۰] یا همواره از محیط مکه بیرون می‌رفت و بدون آنکه کسی به او دستور داده باشد یا از کسی پیروی کند، در غار حرا به عبادت می‌پرداخت[۱۱]. این گونه عبادت رسول خدا (ص) که با دوری از جامعه و ویژگی‌هایی همراه بود، "تحنث"، از ماده "حنث" به معنای گناه بزرگ[۱۲] و به معنای دوری از گناه بزرگ یا عبادت همراه با دوری از شرک و بت پرستی است[۱۳].

نخستین نشانه‌های بعثت رسول خدا (ص) رؤیاهای صادق بود که همچون سپیده صبح پدید آمد[۱۴] و علاقه به تنهایی در ایشان ایجاد شد؛ چندان که تنهایی را بیش از هر چیز دوست می‌داشت[۱۵]. چراکه با کوه حرا[۱۶] به سر می‌برد، به فقیرانی که نزد ایشان می‌رفتند طعام می‌داد و چون آن ایام پایان می‌یافت، هفت بار یا هر چه خدا می‌خواست به طواف کعبه، می‌پرداخت و سپس به خانه می‌آمد[۱۷].

بنا بر نقلی آن حضرت پس از چند شب پی در پی عبادت و تنهایی در غار حراء نزد حضرت خدیجه (س) می‌آمد و زاد و توشه تهیه می‌کرد و باز می‌گشت تا آنکه در حالی که در غار حرا به سر می‌برد وحی بر او نازل شد[۱۸]. در آستانه بعثت، هرگاه رسول خدا (ص) برای کاری از منزل دور می‌شد و به کوه‌های مکه می‌رفت، بر سنگ و درختی نمی‌گذشت مگر آنکه از آنها ندای "السلام علیک یا رسول الله" می‌شنید و چون اطراف و سمت راست و چپ و پشت سر خود را نگاه می‌کرد، چیزی جز سنگ و درخت نمی‌دید. مدتی به همین شکل سپری شد تا آنکه جبرئیل در ماه رمضان که آن حضرت در غار حرا بود، بر ایشان نازل شد[۱۹]. بیشتر قریب به اتفاق منابع، سن آن حضرت را هنگام بعثت، چهل سال دانسته‌اند[۲۰]، اما ۴۱[۲۱]، ۴۳[۲۲] و ۴۵ سال نیز گفته شده است[۲۳] که با توجه به شهرت داشتن چهل سال و حوادث سال‌های پس از بعثت و پس از هجرت، به نظر می‌رسد سال‌های دیگر نمی‌توانند درست باشند. در روز و تاریخ بعثت نیز اختلاف است. بیشتر منابع اهل سنت، تاریخ بعثت را ماه رمضان[۲۴] یا هفدهم ماه رمضان[۲۵] آورده‌اند، اما هیجدهم رمضان[۲۶] ۲۴ رمضان[۲۷] و دوازدهم ربیع الاول[۲۸] نیز گفته‌اند.

بیشتر منابع شیعه نیز تاریخ بعثت را ۲۷ ماه رجب دانسته‌اند[۲۹]. اما ۲۵ رجب[۳۰]، ده روز مانده به پایان رمضان[۳۱]، ربیع الاول[۳۲]، دهم ربیع الاول[۳۳] و ۱۱ ربیع الاول[۳۴] هم گفته‌اند. روز بعثت را نیز بیشتر دوشنبه[۳۵] دانسته‌اند، ولی پنجشنبه[۳۶] و جمعه[۳۷] نیز آورده‌اند. البته اختلاف‌های یاد شده در صورتی است که بتوان زمان بعثت و زمان نزول وحی و آیات قرآن را یکی دانست، اما در صورتی که زمان بعثت و نزول وحی یکی نباشد، برخی از تاریخ‌های یاد شده و اختلاف در آنها، مربوط به زمان نزول وحی است که به معنای اختلاف در زمان بعثت نیست. برخی بر این باورند که به موجب آیاتی همچون: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ[۳۸] و﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ[۳۹] نزول قرآن در ماه رمضان بوده است[۴۰]، حال اگر بعثت نیز با نزول آیاتی از قرآن آغاز شده باشد، پس نمی‌تواند در زمانی غیر از ماه رمضان رخ داده باشد. از سوی دیگر، عده‌ای اصل بعثت را از همراهی با نزول قرآن جدا دانسته و بر این باورند که بعثت می‌تواند پیش از نزول قرآن کریم، به شکل خبر یا رؤیایی صادق به اطلاع رسول خدا (ص) رسیده باشد، اما نزول وحی در ماه رمضان آغاز شده باشد. بر اساس نظری دیگر که موجب پدید آمدن نظریه نزول دفعی و تدریجی قرآن شده است، این کتاب آسمانی، یک بار به صورت مجموعی و دفعی بر قلب مبارک رسول خدا (ص) نازل شده، و بار دیگر به شکل تدریجی و آیه به آیه در طول ۲۳ سال بر آن حضرت نازل گردیده است. بر اساس این نظریه، لازم نیست بعثت و نزول قرآن حتما در یک زمان رخ داده باشند. پس می‌شود نزول قرآن در ماه رمضان و بعثت در زمانی دیگر صورت گرفته باشد؛ چنان که می‌شود حتی بر اساس همزمان بودن نزول قرآن و بعثت، نزول دفعی قرآن در ماه رمضان و نزول تدریجی آن در زمانی دیگر و همراه با بعثت رخ داده باشد، اما این نظریه نیز مورد پذیرش همگان قرار نگرفته است[۴۱].[۴۲]

نخستین آیات

با آنکه برخی ادعا کرده‌اند بدون اختلاف، نخستین سوره نازل شده بر رسول خدا (ص) ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ[۴۳] است[۴۴]، اما در این باره اختلاف‌هایی وجود دارد: از این‌رو، سوره علق[۴۵]، سوره مدثر[۴۶]، سوره فاتحة الکتاب[۴۷]، سوره تین[۴۸]، آیه ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ[۴۹] و ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۵۰] را نخستین آیه یا نخستین سوره دانسته‌اند که بر آن حضرت نازل شد، اما بیشتر منابع و مفسران، پنج آیه ابتدای سوره علق را نخستین آیات می‌دانند[۵۱] و بر نادرستی اقوال دیگر استدلال کرده‌اند[۵۲]. برخی برای رفع این اختلاف، نخستین آیات را سوره علق دانسته و سوره مدثر را نخستین سوره پس از انقطاع وحی یا نخستین سوره کامل می‌دانند[۵۳]. به نظر می‌رسد در این باره باید همان نظر مشهور را پذیرفت که پنج آیه ابتدای سوره علق، نخستین آیات نازل شده بر رسول خدا (ص) است؛ زیرا سوره مدثر، به سبب آنکه برخی آیات آن از دشمنان رسول خدا (ص) سخن می‌گوید، باید به حوادث پس از بعثت مربوط باشد. روایات مربوط به آیات و سوره‌های دیگر نیز به روشنی نزول نخستین آنها را اثبات نمی‌کند[۵۴].[۵۵]

روایات بعثت

روایات مربوط به بعثت رسول خدا (ص)، به چند صورت این رویداد را بیان کرده‌اند و به بررسی کامل نیاز دارند، اما بی‌تردید برخی از این روایات را نمی‌توان پذیرفت. بر اساس خبری مشهور، اما نادرست، آن حضرت پس از آنکه با فرشته وحی روبه رو شد و مورد خطاب آیه ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ[۵۶]؛ قرار گرفت و پاسخ داد که خواندن نمی‌داند، از سوی جبرئیل مورد فشار و تکان‌های جسمی شدید قرار گرفت تا آنکه پس از سه مرتبه، سرانجام توانست آن آیات را بخواند. آن حضرت سپس از غار حرا پایین آمد و از ترس آنکه مردم او را به جن‌زدگی و امثال آن متهم کنند، نزدیک بود خود را از کوه پرتاب کند. وی نزد همسرش حضرت خدیجه (س) رفت و او را از ماجرا باخبر کرد و چون خدیجه ایشان را هراسناک و وحشت زده دید، دلداری‌اش داد که امیدوار است او برگزیده خداوند باشد و به سبب ویژگی‌هایی همچون مهمان نوازی، صله رحم و راستگویی که ایشان دارد، خدا او را خوار نخواهد کرد.

در روایت دیگری آمده است خدیجه (ع) نزد پسرعمویش، ورقة بن نوفل رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد و او نیز به ایشان دلداری داد که نگران نباشد زیرا همسرش پیامبر این امت خواهد شد و...[۵۷].

بنابر نقلی دیگر، رسول خدا (ص) نذر کرد همراه با حضرت خدیجه (ع) یک ماه که مطابق با ماه رمضان بود، در غار حرا اعتکاف کند. آن حضرت شبی خارج شد و صدایی شنید که می‌گوید "السلام عليك". ایشان گمان کرد این صدای جن است و بر خدیجه (ع) وارد شد و از او خواست تا وی را بپوشاند و...[۵۸]. چنان که بر اساس روایتی از عایشه، رسول خدا (ص) در خواب به رسالت مبعوث شدند[۵۹] که آن نیز درست نیست. اخبار یاد شده که در برخی منابع به اختصار و در برخی گزارش‌ها به تفصیل آمده است و نیز روایات دیگری که مشابه این اخبارند[۶۰] و متأسفانه به برخی منابع شیعی نیز راه یافته‌اند[۶۱]، از نظر سند، محتوا و مضمون و نیز ناهماهنگی بین آنها و به لحاظ آنکه بخش‌هایی از این روایات با مبانی عقلی و اصول اعتقادی مخالف‌اند، اشکالات بسیاری دارند که نمی‌توانند مورد پذیرش قرار گیرند[۶۲].

از مهم‌ترین اشکالات روایات یاد شده این است که راوی اصلی این اخبار ـ همچون عایشه، عبدالله بن عباس، عبید بن عمیر بن قتاده لیثی، عبدالله بن حسن مثنی، محمد بن شهاب زهری، هشام بن محمد بن سائب کلبی ـ در زمان بعثت رسول خدا (ص) به دنیا نیامده یا کودک بوده‌اند و طبیعی است که نمی‌توانند وقایع بعثت را نقل کنند، مگر به نقل از دیگران و راویان یاد شده، روایات بعثت را از کسی دیگر نقل نکرده یا از او نام نبرده‌اند، بلکه به گونه‌ای نقل کرده‌اند که گویی خود شاهد ماجرا بوده‌اند. از این‌رو، روایات آنان مرسل است و قابل اعتماد نیست.

اشکال دیگر این است که سند بیشتر این روایات به آل زبیر می‌رسد و چون ممکن است بی‌تأثیر از مسائل سیاسی نبوده باشد، باید با تأمل بیشتری در این روایات نگریست[۶۳]، به نظر می‌رسد روایت درست‌تر درباره بعثت رسول خدا (ص)، چنان باشد که بخشی از آن را امام علی (ع) در خطبه قاصعه[۶۴] آورده‌اند و گزارشی از آن از امام هادی (ع) نقل شده است که فرمود: "رسول خدا (ص) در همان تحنث در غار، مورد خطاب آیات ابتدای سوره علق قرار گرفت و با توجه به رؤیاهای صادقه و الهامات درونی که آن حضرت را برای پذیرش مسئولیت رسالت آماده ساخته بودند، رسالت خود را آغاز کرد. البته رسول خدا (ص) از عظمت و بزرگی خداوند و نیز از اینکه ممکن بود قریش خبر پیامبری ایشان را تکذیب کنند یا نسبت جنون به ایشان بدهند یا بگویند دچار وسوسه شیاطین شده است[۶۵] دچار تب شد، اما از کوه حرا پایین آمد، در حالی که همه چیز بر ایشان سلام می‌کرد و به ایشان بشارت می‌داد[۶۶].

البته در اینکه وحی از مقولات ماورای طبیعت است و از این‌رو برای آن حضرت هنگام تلقی آن، حالتی غیر عادی و تب (چنان که بدان اشاره کردیم) ایجاد می‌شد و نزول وحی و قرآن نیز ـ به گواهی خود قرآن که می‌فرماید: ﴿سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا[۶۷] سخنی سنگین است، هیچ تردیدی نیست، اما اینکه حضرت خدیجه (س) تأیید کند، یا ورقه بن نوفل (که در اصل وجود و جزئیات و زمان زندگی او اختلاف‌های بسیاری وجود دارد، ر.ک: مدخل ورقة بن نوفل بن اسد) بعثت ایشان را بشارت دهد و تأیید نماید، یا آنکه آن حضرت چنان دچار وحشت شده باشد که از ترس سخنان مردم، تصمیم بگیرد خود را از کوه پرتاب کند و مانند این سخنان، که از روایات نادرست بر می‌آید، پذیرفتنی نیست[۶۸].[۶۹]

نخستین مسلمان

در اینکه نخستین مسلمان چه کسی بود، اختلاف وجود دارد. تصریح رسول خدا (ص) به پیشگام بودن امام علی (ع) در پذیرش اسلام[۷۰]، تأکید خود امام علی (ع) در این باره[۷۱]، ادعای اجماع برخی از منابع اهل سنت[۷۲] و سخنان بسیاری از صحابه بزرگ و تابعین دراین مورد[۷۳]، مهم‌ترین دلایل اثبات نخستین مسلمان بودن امام علی است. البته در اینکه حضرت خدیجه نخستین زن مسلمان بود اختلافی نیست[۷۴]، ولی در اینکه وی نخستین مسلمان بود یا امام علی (ع)، اختلاف وجود دارد. برخی از منابع اهل سنت نیز به پیشگام بودن ابوبکر در پذیرش اسلام اشاره کرده‌اند[۷۵]، اما این روایات اندک است و به دلایل مختلف اعتبار ندارند[۷۶].[۷۷]

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۲.
  2. ﴿بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت» سوره جمعه، آیه ۲؛ ﴿فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ «اینک این روز رستخیز است» سوره روم، آیه ۵۶؛ ﴿وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ «و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمی‌انگیزد» سوره حج، آیه ۷.
  3. صدوق، التوحید، ص۲۱۵.
  4. ثقفی، الغارات، ج۱، ص۱۶۰؛ سید رضی، نهج البلاغه، خ ۲۰۳.
  5. «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ... لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ...»؛ (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱). درباره هدف بعثت از منظر قرآن بنگرید: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷؛ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ... «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.».. سوره حدید، آیه ۲۵؛ ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  6. ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  7. ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶؛ ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست می‌شمرد؛ با آنکه پیش‌تر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری می‌خواستند؛ همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
  8. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۷۱.
  9. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه قاصعه، ص۱۹۲.
  10. ابن هشام، ج۱، ص۲۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۰۰؛ عسکری، تصحیفات، ج۱، ص۲۹۶؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۱۴۷.
  11. ابن حزم، جوامع السیره، ص۳۶؛ حلبی، ج۱، ص۴۰۵.
  12. خلیل، ج۳، ص۲۰۶.
  13. ابن قتیبه، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۴۳؛ عسکری، تصحیفات، ج۱، ص۲۹۶؛ جوهری، ج۱، ص۲۸۰؛ زمخشری، ج۱، ص۲۳۸. برای آگاهی بیشتر از معنای تحنث، ر.ک: تحنث.
  14. یعنی فرشته را در خواب می‌دید، نه آنکه در خواب مبعوث به رسالت شده باشد.
  15. ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹ و ۲۵۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۵۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱، ص۱۱۶؛ ابونعیم، دلائل، ص۲۱۳.
  16. چون در برخی روایات غار نیست.
  17. ابن هشام، ج۱، ص۲۵۲.
  18. ابن سعد، ج۱، ص۱۵۳؛ ابونعیم، دلائل، ص۲۱۳؛ ابن عبدالبر، الدرر، ص۳۱ و ۳۲؛ و با اندکی تغییر، ابن هشام، ج۱، ص۲۵۲.
  19. ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹ و ۲۵۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۵۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۱۶.
  20. برای نمونه، ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۵۲؛ خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۲۷.
  21. مجلسی، ج۱۸، ص۲۰۴.
  22. طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۲.
  23. خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۲۸.
  24. ابن هشام، ج۱، ص۲۵۰.
  25. ابن سعد، ج۱، ص۱۵۲؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۱۵؛ مقدسی، ج۲، ص۴۹.
  26. طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۳.
  27. طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۴.
  28. ابن کثیر، ج۳، ص۱۳۵.
  29. کلینی، ج۴، ص۱۴۹؛ مفید، المقنعه، ص۲۲۶؛ طوسی، مصباح المتهجد، ص۸۲۰؛ ابن براج، ج۱، ص۱۴۸؛ فتال نیشابوری، ص۳۵۱؛ راوندی، النوادر، ص۲۶۶؛ محقق حلی، المعتبر، ج۲، ص۷۰۸؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۶، ص۱۹۱.
  30. صدوق، المقنع، ص۲۰۷.
  31. یعقوبی، ج۲، ص۲۲.
  32. یعقوبی، ج۲، ص۲۲.
  33. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۱۹۸.
  34. مجلسی، ج۱۸، ص۲۰۵.
  35. ابن حبیب، المحبر، ص۱۰ یعقوبی، ج۲، ص۲۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ مسعودی، مروج، ج۲، ص۲۷۶.
  36. یعقوبی، ج۲، ص۲۲.
  37. یعقوبی، ج۲، ص۲۳.
  38. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  39. «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
  40. ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۵۴.
  41. برای بررسی بیشتر، ر.ک: سهیلی ج۲، ص۳۹۶-۳۸۸؛ مجلسی، ج۱۸، ص۱۹۰؛ جعفر مرتضی عاملی، ج۲، ص۲۵۰-۲۴۴.
  42. خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۳-۴۴؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۲۵۳؛ محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۷۳.
  43. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
  44. ر.ک: حسکانی، ج۲، ص۴۱۶؛ مقریزی، ج۴، ص۳۳۲.
  45. ابن ابی شیبه، ج۷، ص۱۹۵ و ج۸، ص۳۳۵؛ بیهقی، سنن، ج۹، ص۶.
  46. بخاری، ج۶، ص۷۴؛ ابن حبان، صحیح ج۱، ص۲۲۰-۲۲۲؛ طبری، جامع البیان، ج۲۹، ص۱۷۹.
  47. ثعلبی، ج۱۰، ص۲۴۴؛ طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۷۱و ۳۷۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۰.
  48. حلبی، ج۱، ص۴۲۰.
  49. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم» سوره انعام، آیه ۱۵۱. ابن العربی، احکام القرآن، ج۴، ص۴۱۷.
  50. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱. واحدی نیشابوری، ص۶؛ سیوطی، ج۱، ص۷۷.
  51. برای نمونه، ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۴؛ طبری، جامع البیان، ج۳۰، ص۳۲۰؛ بغوی، ج۴، ص۵۰۶؛ سمرقندی، ج۳، ص۴۵۸؛ ثعلبی، ج۱۰، ص۲۴۴؛ طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۷۱ و ۳۷۸ طبرسی، مجمع، ج۱۰، ص۷۸۰.
  52. ر.ک: واحدی نیشابوری، ص۶ و ۷؛ سیوطی، ج۱، ص۷۴ و ۷۷.
  53. طبرانی، الأوائل، ص۴۳؛ زیلعی، تخریج الأحادیث و الآثار، ج۴، ص۱۱۸ و ۱۱۹؛ سمعانی، تفسیر، ج۶، ص۸۷؛ سیوطی، ج۱، ص۷۲.
  54. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۲، ص۲۵۰-۲۴۴؛ دوانی، باد نامه طبری، آغاز وحی و بعثت پیامبر در تاریخ و تفسیر طبری.
  55. خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۴؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۲۵۳؛ محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۷۳.
  56. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
  57. برای اطلاع از این روایات، ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۳؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۵۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۹۹-۲۹۸؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۱۴۰-۱۳۵.
  58. ر.ک: ابونعیم، دلائل، ص۲۱۵.
  59. ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۵۲.
  60. برای نمونه، ر.ک: ابونعیم، دلائل، ص۲۱۸-۲۲۲.
  61. ر.ک: مجلسی، ج۱۵، ص۳۶۴.
  62. ر.ک: شرف الدین، النصو الاجتهاد، ص۴۲۰-۴۲۳؛ جعفر مرتضی عاملی، ج۲، ص۳۱۴-۲۸۷.
  63. برای آگاهی بیشتر از نقد و بررسی این روایات، ر.ک: دوانی، بادنامه طبری، آغاز وحی و بعثت پیامبر در تاریخ و تفسیر طبری.
  64. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  65. بدون وحشت‌ها و حالت‌هایی که در روایات نادرست آمده است.
  66. ر.ک: بحرانی، مدینة المعاجز، ج۱، ص۴۴۵-۴۴۴ مجلسی، ج۱۸، ص۲۰۶-۲۰۵.
  67. «ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو می‌فرستیم» سوره مزمل، آیه ۵.
  68. برای اطلاع بیشتر از نقد و بررسی این روایات، ریک: دوانی، یادنامه طبری، آغاز وحی و بعثت پیامبر در تاریخ و تفسیر طبری.
  69. خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۴-۴۵.
  70. برای نمونه، ر.ک: بلاذری، انساب، ج۲، ص۳۶۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۶۹.
  71. طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۱۰؛ خطیب بغدادی، ج۴، ص۴۵۶.
  72. ر.ک: حاکم، معرفة علوم الحدیث، ص۲۲؛ ابن حجر هیثمی، ص۱۲۰.
  73. ر.ک: امینی، ج۲، ص۲۳۶-۲۲۴.
  74. ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۵۷؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۵۳؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۱۶۰.
  75. ر.ک: ابن سعد، ج۲، ص۱۲۸.
  76. برای بررسی بیشتر، ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۳۳۲-۳۲۴.
  77. خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۵.