تعداد امامان به روایت حضرت فاطمه‌(س)

پس از تبیین محورهای دفاعی صدیقه طاهره(س) از امامت امیرالمؤمنین(ع)، اینک تبیین این مسئله ضرورت دارد که نظام امامت الهی که فاطمه(س) از آن دفاع نمود، به عهده افراد معین و مشهور از خاندان پیامبر(ص) نهاده شده است. تعداد آن امامان برحق، در روایات فاطمه(س) دوازده نفر است که با نام و نشان و بدون هیچ‌گونه ابهامی معرفی شده‌اند. در حقیقت بر اساس همین روایات فاطمه(س) و سایر معصومین(ع) است که در مبانی اعتقادی شیعیان، تعداد امامان، تعیین و اعتقاد به امامت همه آنان واجب دانسته شده است. مناسب است به نمونه‌هایی از روایات فاطمه(س) درباره تعداد و مشخصات امامان دوازده‌گانه در عناوین ذیل اشاره گردد:

۱. حدیث محمود بن لبید: در این حدیث محمود بن لبید به حضرت فاطمه(س) عرض می‌کند که اگر رسول خدا(ص) به گونه خاص با شما درباره امامت امیرالمؤمنین(ع) حدیث گفته است، برایم خبر دهید. «أَخْبِرِينِي بِمَا أَسَرَّ إِلَيْكِ‌». فاطمه(س) در جواب او می‌گوید: به خدا سوگند از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۱]؛ علی(ع) بهترین کسی است که او را جانشین خود، در میان شما می‌گذارم. علی(ع) امام و خلیفه پس از من است و دو فرزندم (حسن و حسین) و نُه نفر از فرزندان حسین، پیشوا و امام می‌باشند. امامان پاک و نیک. اگر از آنها پیروی کنید؛ آنان را هدایتگر و هدایت شده می‌یابید و اگر با آنان مخالفت کنید، تا روز قیامت (بلای تفرقه و) اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.

۲. روایت حضرت زینب از مادرش فاطمه(س): این روایت را زید شهید از پدرش امام زین العابدین(ع) و ایشان از عمه‌اش حضرت زینب دختر امیرالمؤمنین(ع) نقل نموده است. حضرت زینب گفت: مادرم فاطمه‌(س) فرمود: پدرم رسول خدا(ص) هنگام ولادت فرزندم حسین نزدم. آمد فرزندم را که در پارچه‌ای زرد رنگ قرار داشت، در دامن رسول خدا(ص) نهادم و آن حضرت حسین را در بین پارچه‌ای سفید پیچیده به من برگرداند. فرمود: ای فاطمه! همانا او امام و فرزند امام و پدر نُه امام نیک است که همه از نسل او به وجود می‌آیند و نهمین آنان قیام کننده است[۲].

۳. روایت ابوذر از فاطمه(س): در این روایت ابوذر می‌گوید: شنیدم که فاطمه(س) فرمود: من از پدرم درباره این آیه که خداوند می‌فرماید: ﴿وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ[۳] سؤال نمودم. پدر در جواب من فرمود: آنان امامان پس از من؛ یعنی علی و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه نفراز صلب حسین هستند. ایشانند مردان اعراف. داخل بهشت نشود؛ مگر کسی که ایشان را بشناسد و آنان او را بشناسند و داخل جهنم نشود؛ مگر کسی که منکر آنان شود و آنها منکراو. و خداوند شناخته نشود مگر به همان راه که آنان شناخته‌اند[۴].

۴. روایت سهل بن سعد انصاری از فاطمه(س): در این روایت، فاطمه‌(س) سزاوار بودن امام بر مردم نسبت به خودشان و نیز تعداد امامان را با نام و نشان این‌گونه مطرح نموده است: رسول خدا(ص) فرمود: ای علی! تو جانشین پس از من و هستی و تو بر مؤمنین از خودشان سزاوارتری، چون تو رفتی؛ فرزندت حسن سزاوارتر است به مؤمنین از خودشان. چون حسن رفت؛ حسین به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون حسین رفت؛ فرزندش علی به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون علی رفت؛ فرزندش محمد به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون محمد رفت؛ فرزندش جعفر به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون جعفر رفت؛ فرزندش موسی به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون موسی رفت؛ فرزندش علی به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون علی رفت؛ فرزندش محمد به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون محمد رفت؛ فرزندش علی به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است. چون علی رفت؛ فرزندش حسن به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است و چون حسن رفت؛ فرزندش قائم مهدی به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است[۵].

۵. جابر و روایت حدیث لوح از فاطمه(س): در این حدیث ابی بصیر از امام صادق(ع) روایت نموده است که فرمود: پدرم به جابر بن عبد الله انصاری گفت: با تو کاری دارم. چه زمانی ممکن است که من با تو در خلوت بنشینم و درباره چیزی از تو بپرسم؟ جابر گفت: هرگاه شما بخواهید. روزی با او تنها شد و به او فرمود: ای جابر! به من از آن لوحی که در دست مادرم فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص) دیدی، گزارش بده و نیز از آنچه که مادرم به تو خبر داد که در آن لوح چه نوشته شده است؟ جابر در پاسخ گفت: من خدا را گواه می‌گیرم که روزی در زمان حیات رسول خدا(ص) نزد مادرت فاطمه(س) رفتم و ولادت حسین(ع) را به او تبریک گفتم. در دست فاطمه(س) لوح سبز رنگی دیدم که به گمانم از زمرد بود و در آن نوشته سپیدی به مانند رنگ آفتاب مشاهده کردم، گفتم: ای دختر رسول خدا پدرم و مادرم فدایت! این لوح چیست؟ فرمود: این لوحی است که خدا آن را به رسول خود هدیه کرده است و در آن، نام پدرم و نام شوهرم و نام دو پسرم (حسن و حسین‌(ع)) و نام امامان پس از آنان که از فرزندانم هستند، می‌باشد و پدرم، آن را مژدگانی به من داده است. جابر گوید: مادرت فاطمه(س) آن را به دست من داد و من آن را خواندم و از آن رو نویسی کردم. پدرم به او گفت: ای جابر! می‌توانی آن را به من بنمائی؟ گفت: آری! پدرم با او به خانه جابر رفت و او صحیفه‌ای از پوست آهو (از برگ کاغذ) در آورد. پدرم فرمود: ای جابر در نوشته خود نگاه کن تا من آن را بخوانم. جابر در نسخه خود نگاه می‌کرد و پدرم آن را خواند و یک حرف، اختلاف نداشت. جابر گفت: من خدا را گواه می‌گیرم که دیدم که در لوح چنین نوشته بود: به نام خدای بخشاینده مهربان. این نامه‌ای است که از خداوند عزیز و حکیم برای محمد بنده، نور و سفیر او... و در ادامه، پس از تمجید خداوند درباره امام این‌گونه آمده است: به راستی، من پیغمبری نفرستادم که روزگارش را به پایان رسانم و عمرش به سرآید؛ جز آنکه برای او وصیی مقرر ساختم. به راستی من تو را بر پیغمبران، برتری دادم و وصی تو را بر همه اوصیاء برتری نهادم و تو را به دو فرزندت (حسنین(ع)) گرامی داشتم و از میان دو فرزند دخترت حسن و حسین، حسن را پس از پدرش معدن دانش نمودم و حسین را نگهبان وحی خویش و او را به شهادت گرامی داشتم و به سرانجام سعادتش واداشتم. او از همه شهیدان بلندپایه‌تر است. من کلمه تامه خود را همراه او کردم و حجت رسای خویش را نزد او نهادم. به وسیله فرزندان او پاداش دهم و کیفر نهم. سپس اسامی نُه امام از فرزند امام حسین با اوصاف ذکر شده است که به جهت رعایت اختصار اوصاف نُه امام بعد از امام حسین را حذف نموده و ترتیب آنان این‌گونه نقل شده است: اول آنان علی، سید عابدان... دوم پسرش محمد، شکافنده دانش و معدن حکمتم. سوم آنها جعفر. او کسی است که هر کس او را نپذیرد، مرا نپذیرفته. چهارم موسی است که دچار آشوب شود... پنجم علی که ولی و ناصر من است... ششم آنان محمد (امام جواد(ع)). هفتم علی (امام نقی(ع)). هشتم حسن (امام عسکری(ع)) و کامل گردانم این سلسله امامت را به پسر او. نهم (م‌ح‌م‌د) باشد و رحمت بر جهانیان و دارای کمال موسی(ع) و بهای عیسی(ع) و صبر ایوب(ع) است[۶].

۶. حدیث عدد نقباء بنی اسرائیل: از فاطمه(س) نقل شده است که از پدرم درباره تعداد ائمه شنیدم که فرمود: پیشوایان پس از من، به تعداد نقبای بنی اسرائیل (دوازده نفر) هستند[۷]. بنابراین؛ تعداد ائمه در روایت فاطمه(س) منحصر است به دوازده نفر که در حقیقت، همین روایات اساس مبنای اعتقادی شیعیان دوازده امامی در تعداد امام می‌باشد.[۸]

پی‌جویی روایات فاطمه‌(س) در روایات بقیه معصومین(ع)

در منابع حدیثی شیعه و سنی روایات فراوانی داریم که در آنها نسبت به تعیین تعداد امامان پس از رسول خدا(ص) و نیز تطبیق امامان، مطالبی روشن و غیر قابل انکار مطرح شده است. از آنجا که غالباً این روایات با دو واژه امام و خلیفه نقل شده است؛ لذا مناسب است به شواهدی از هر دو عنوان اشاره گردد:

روایات دوازده امام

در حدیثی از رسول خدا(ص) نقل شده است: «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۹]؛ امامان بعد از من دوازده نفرند که همه شان از قریش هستند. ابوسعید خدری نیز از رسول خدا(ص) نقل نموده است که آن حضرت فرمود: «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ»[۱۰]؛ پیشوایان پس از من دوازده نفرند. همچنین آن حضرت فرمود: «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ عَدَدَ شُهُورِ الْحَوْلِ»[۱۱]؛ پیشوایان پس از من دوازده نفرند و به تعداد ماه‌های سال هستند. از ابوذر نیز نقل شده است که از رسول خدا(ص) سوال نمودم: «كَمِ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ؟ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ»[۱۲]؛ تعداد پیشوایان پس از شما چند نفرند؟ حضرت فرمود: به اندازه نقبای بنی اسرائیل که آنها دوازده نفر بودند. همچنین از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده که گفته است: «فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا عِدَّةُ الْأَئِمَّةِ؟ فَقَالَ يَا جَابِرُ سَأَلْتَنِي رَحِمَكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلَامِ بِأَجْمَعِهِ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً»[۱۳]؛ ای فرستاده خدا تعداد پیشوایان چند نفرند؟ حضرت فرمود: ای جابر خدا تو را رحمت کند از من درباره تمام اسلام سوال نمودی. تعداد ائمه به تعداد ماه‌های سال، نزد خداوند است و تعداد ماهها نزد خداوند دوازده ماه است.

سرانجام اینکه این‌گونه روایات از رسول خدا(ص) در منابع فراوانی وارد شده است. روایاتی که در اینجا ذکر شد، برای اثبات این مطلب است که تعداد امامان توسط رسول خدا(ص) تعیین شده است. گرچه در روایاتی که بیان شد، نام ائمه دوازده‌گانه به میان نیامده است؛ ولی روایات فراوان دیگری نیز از رسول اکرم(ص) نقل شده است که در برخی، جریان امام قائم و در برخی نام‌های امامان دوازده‌گانه تصریح شده است. به طور مثال، در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ، أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ‌، وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ- تَعَالَى ذِكْرُهُ- عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»[۱۴]؛ پیشوایان پس از من دوازده نفرند. یا علی اول آنان تو می‌باشی و آخرین آنها قائم است که خداوند با دستان او شرق و غرب زمین را می‌گشاید. از امام حسن عسکری(ع) نیز نقل شده است که رسول خدا(ص) به ابن مسعود فرمود: «يَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُكُمْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَإِذَا مَضَى فَابْنِيَ الْحَسَنُ إِمَامُكُمْ بَعْدَهُ وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَإِذَا مَضَى فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ إِمَامُكُمْ بَعْدَهُ وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ أَئِمَّتُكُمْ وَ خُلَفَائِي عَلَيْكُمْ... وَ مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِي وَ مَنْ جَحَدَنِي فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّ طَاعَتَهُمْ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَتِي وَ مَعْصِيَتِي مَعْصِيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۵]؛ ای فرزند مسعود علی بن ابی طالب پس از من پیشوای شما و خلیفه من بر شما است. چون او بگذرد فرزندم حسن پس از او پیشوای شما و خلیفه من بر شما است. چون او برود، فرزندم حسین پیشوای شما است. سپس نه تن از فرزندان حسین یکی پس از دیگری پیشوایان شمایند و هر کس یکی از ایشان را انکار کند؛ مرا انکار کرده است و هر که مرا انکار کند؛ خدا را انکار کرده است و هر که یکی از ایشان را رد کند؛ مرا رد کرده است و هر که مرا رد کند؛ خدا را رد کرده است؛ زیرا پیروی ایشان پیروی من و پیروی من، پیروی خدا است و نافرمانی ایشان نافرمانی من و نافرمانی من، نافرمانی خدا است.

و نیز در روایتی از ابن عباس نقل شده است که از رسول خدا(ص) سؤال نمودم: تعداد امامان پس از شما چند نفرند؟ حضرت فرمود: «بِعَدَدِ حَوَارِيِ عِيسَى وَ أَسْبَاطِ مُوسَى وَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَمْ كَانُوا قَالَ كَانُوا اثْنَيْ عَشَرَ وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَإِذَا انْقَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا انْقَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَإِذَا انْقَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ فَإِذَا انْقَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى فَإِذَا انْقَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا انْقَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَإِذَا انْقَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا انْقَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ فَإِذَا انْقَضَى الْحَسَنُ فَابْنُهُ الْحُجَّةُ»[۱۶]؛ به عدد حواریون عیسی، اسباط موسی و نقبای بنی اسرائیل. ابن عباس گفت: یا رسول الله تعداد آنها چند نفر بودند؟ حضرت فرمود: دوازده نفر. سپس حضرت فرمود: پیشوایان پس از من نیز دوازده نفرند که حضرت اسامی مبارک هر یک از امامان را ذکر می‌نماید. همچنین در روایت عبایة بن ربعی از رسول خدا(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «أَنَا سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيٌ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ إِنَّ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ وَصِيّاً أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(ع)»[۱۷]؛ آنچه بیان شد، دسته‌ای از روایات بود که با واژه امام نقل شده بود.[۱۸]

روایات دوازده خلیفه

علاوه بر بر روایات پیشین، دسته دیگری از روایت با واژه خلیفه نقل شده است. در روایتی که سند آن به عبدالله بن مسعود می‌رسد، نقل شده است: زمانی که ابن مسعود در کوفه مشغول تعلیم قرآن به مردم بود، کسی از او سؤال نمود: آیا پیامبر به شما از تعداد جانشینان پس از خود خبر داده است؟ ابن مسعود در جواب می‌گوید: از آن روزی که من به عراق آمدم تا هنوز کسی از من در این باره سوال نکرده بود بله! در این باره خودم از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «يكون بعدي من الخلفا عدد نقباء بني اسرائيل، اثنا عشر. كلهم من قريش»[۱۹]؛ پس از من تعداد جانشینانم به تعداد نقبای بنی اسرائیل، دوازده نفر می‌باشد که تمام آنها از قریش هستند. همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۲۰]؛ پیوسته دین اسلام تا روز قیامت پابرجا خواهد بود و دوازده خلیفه که همگی از قریش هستند بر مردم خلافت خواهند کرد.

در حدیث دیگر نقل شده است: «لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ قَائِماً حَتَّى يَكُونَ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً»[۲۱]؛‌ همیشه این دین (اسلام) پابرجاست تا دوازده خلیفه، خلافت کنند. سید بن طاووس حدیث اثنا عشر خلیفه را نیز با چندین سند از منابع اهل سنت نقل نموده است: «لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ ظَاهِراً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ يَكُونُ عَلَيْهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۲۲]؛ پیوسته این دین آشکار است تا قیامت برپا شود و دوازده خلیفه بر آنان (مسلمانان) خلافت کنند که همگی از قریش هستند. در عیون اخبار الرضا درباره تعداد خلفا و کارنامه عملی آنان نقل شده است: «إِنَّ هَذِهِ الْأُمَّةَ لَا تُهْدَى حَتَّى تَكُونَ فِيهَا اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ يَعْمَلُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ»[۲۳]؛ این امت هدایت نگردد؛ مگر اینکه دوازده خلیفه در بین آنها خلافت نمایند که همه آنان به هدایتگری و دین حق عمل نمایند. همچنین در روایتی نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةَ... أسماؤهم فِي الْوَصِيَّةِ مِنْ لَدُنْ‌»[۲۴]؛ پس از من دوازده خلیفه هستند که نام‌های آنان با سفارش (از جانب خداوند) تعیین شده است.

در کنز العمال نقل شده است: «لَا يَزَالُ أَمْرُ أُمَّتِي صَالِحاً حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۲۵]؛ همیشه امر خلافت میان امت من به شایستگی ادامه دارد تا اینکه میان آنها دوران دوازده نفر خلیفه پایان یابد و همگی از قریش‌اند. در روایت جابر بن سمره از پیامبر(ص) آمده است: «إن الإسلام لا يزال عزيزا إلى اثنا عشر خليفة»[۲۶]؛ اسلام همیشه عزت‌مند است تا مادامی که دوازده خلیفه خلافت کنند. در حدیث دیگری از پیامبر(ص) نقل شده است: «‌لَا تَزَالُ هَذِهِ الْأُمَّةُ مُسْتَقِيماً أَمْرُهَا ظَاهِرَةً عَلَى عَدُوِّهَا حَتَّى يَمْضِيَ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۲۷]؛ همیشه امر این امت به راهی راست بوده و بر دشمنان پیروز است تا اینکه دوازده نفر خلیفه بر آنان خلافت کنند که همگی از قریش هستند.

همچنین حضرت فرمود: «لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۲۸]؛ همیشه امر خلافت استوار است تا دوازده خلیفه که همه از قریش هستند خلافت نمایند. در تعیین مصداق خلفای دوازده‌گانه، روایات فراوانی است که آنان را با نام و نشان بیان و با امامان دوازده‌گانه مورد اعتقاد شیعه تطبیق داده است. در حدیثی از امام صادق(ع)، با استناد به امیرالمؤمنین(ع) و ایشان از رسول خدا(ص) نقل نموده است که فرمود: «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ»[۲۹]؛ همچنین در حدیث معروف جابر در شأن نزول آیه اولی الامر با صراحت آمده است که رسول خدا(ص) درباره صاحبان امر فرمود: «هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»[۳۰]؛ بنابراین از جهت مصداق‌شناسی، روایات خلفا دوازده‌گانه نیز مانند روایات دوازده امام مشکلی ندارند. برای جلوگیری از زیادی کلام، به ذکر همین مقدار از روایات اکتفا نموده و تأکید می‌شود که به جز روایات ذکر شده در اینجا، ده‌ها روایات دیگر نیز با همین مضمون در منابع شیعه و سنی نقل شده است[۳۱].[۳۲]

تعداد امامان به روایت امام حسین(ع)

امام حسین (ع) فرمودند: علی (ع) فرمود: به پیامبر خدا (ص) گفتم: از تعداد امامان (ع)پس از خودت، مرا آگاه کن. فرمود: «ای علی! آنان، دوازده نفرند که نخستین آنان، تویی و آخرین آنها، قائم است»[۳۳].[۳۴]

منابع

پانویس

  1. کفایة الاثر، ص۱۹۸؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۲۳؛ إثبات الهداة، ج٢، ص٢۵١.
  2. «دَخَلَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عِنْدَ وِلَادَتِي الْحُسَيْنَ(ع) فَنَاوَلْتُهُ إِيَّاهُ فِي خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَرَمَى بِهَا وَ أَخَذَ خِرْقَةً بَيْضَاءَ وَ لَفَّهُ فِيهَا ثُمَّ قَالَ خُذِيهِ يَا فَاطِمَةُ فَإِنَّهُ إِمَامٌ ابْنُ إِمَامٍ أَبُو الْأَئِمَّةِ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ»؛ کفایة الأثر، ص۱۹۳؛ الإمامة و التبصرة، ص۱؛ إثبات الهداة، ج۲، ص١٧۶.
  3. «و میان آن دو پرده‌ای است و بر آن پشته‌ها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهره‌شان باز می‌شناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامده‌اند ولی (آن را) امید می‌برند ندا می‌دهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.
  4. «هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ هُمْ رِجَالُ الْأَعْرَافِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ يَعْرِفُهُمْ وَ يَعْرِفُونَهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ يُنْكِرُونَهُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ»؛ کفایة الأثر فی النص علی علی الأئمة الإثنی عشر، ص١٩۴- ۱۹۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۲۲؛ إثبات الهداة، ج٢، ص١٧۶.
  5. «يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَيْتَ فَابْنُكَ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَابْنُكَ الْحُسَيْنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَالْقَائِمُ الْمَهْدِيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَهُمْ أَئِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُمْ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُمْ‌»؛ کفایة الأثر، ص١٩۶؛ اثبات الهداة، ج٢، ص١٧۶؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵١؛ عوالم العلوم، ج۱۷، ص٧۵.
  6. الکافی، ج۱، ص۵۲۷؛ امالی طوسی، ص۹۱؛ اعلام الوری ص۳۲۹؛ احتجاج، ج۱، ص۸۱؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۹۰ ٢٩٠؛ بحار الانوار، ج٣۶، ص۱۹۵.
  7. «فَقَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ‌»؛ کفایة الأثر، ص١٩٧؛ إثبات الهداة، ج۲، ص۱۷۷.
  8. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۷۷.
  9. منتخب الاثر، ص٢۴. روایات ائمه اثنا عشر از روایات مشهور است که با متن‌های فراوان در منابع شیعه و سنی نقل شده اشت.
  10. الانصاف، ص۷۰.
  11. منتخب الاثر، ص٢۶.
  12. کفایة الاثر، ص٢٨.
  13. التحصین، ص۵٧٠.
  14. کمال الدین، ص١۴٩.
  15. الانصاف، ص٢۴١.
  16. کفایة الاثر، ص۱۷؛ الانصاف، ص۳۰۰؛ اثبات الهداة، ج٢، ص١۵١.
  17. ابهی المراد، ج۱، ص١٢۶.
  18. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۸۲.
  19. راوندی، قصص الانبیا، ص٣۶٨؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۵۴؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۰۶؛ معجم کبیر طبرانی، ص۱۹۸؛ با اندک تفاوت.
  20. صحیح مسلم، ج۶، ص۴؛ کتاب اماره، باب ۱؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۳۲.
  21. تاریخ الخلفا، سیوطی، ص۱۰؛ سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۰۹.
  22. الطرائف، ص۱۷۰.
  23. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۵.
  24. راوندی، قصص الانبیا، ص٣۶٨.
  25. کنز العمال، ج۱۲، ص۳۲؛ مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶١٨.
  26. مسند طیالسی، ص۱۰۵؛ مسند علی بن جعد جوهری، ص۲۹۰؛ الکفایه فی علم الدرایه، خطیب بغدادی، ص۹۵؛ معجم الکبیر طبرانی، ج۲، ص١٩۵.
  27. تهذیب الکمال، ج۳، ص٢٢۴.
  28. نعیم بن حماد، کتاب الفتن، ص۵٢.
  29. الانصاف فی النص علی الائمة(ع)، ص۴۵۵؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۴٩.
  30. عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۵٩؛ تحفة الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، ص۱۷۲؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۲۸۹.
  31. برای آشنایی بیشتر با این روایات: ر.ک: مسند احمد، ج۵، ص١٠۶ به بعد؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۳۲ به بعد؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۶١٨؛ معجم کبیر طبرانی، ج۲، ص١٩۵؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۱؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۴ به بعد؛ خصال صدوق، ج۲، ص۲۳۵ به بعد؛ الطرائف، سید بن طاووس، ص۱۷۰ و دهها منابع دیگر از شیعه و سنی.
  32. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۸۶.
  33. «قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) أَخْبِرْنِي بِعَدَدِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ هُمُ اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ‏ أَنْتَ‏ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ»، الأمالی، صدوق، ص۷۲۸، ح۹۹۸.
  34. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۹۴۱.