علت پایان یافتن نبوت تبلیغی با نبوت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)

علت پایان یافتن نبوت تبلیغی با نبوت پیامبر خاتم چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث ختم نبوت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی ختم نبوت مراجعه شود.

علت پایان یافتن نبوت تبلیغی با نبوت پیامبر خاتم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ ختم نبوت
مدخل بالاترنبوت
مدخل اصلیختم نبوت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

پاسخ نخست

 
سبحانی

آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب «خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل» در این باره گفته است:

«نبوت تبلیغی چرا پایان یافته است؟ پیامبران آسمانی دو دسته هستند:

  1. پیامبرانی که تاریخ و کتاب‌های آسمانی برای آنان کتاب و شریعت ثابت کرده است و در هر دوره به تناسب فهم و ادراک مردم از طرف خداوند شریعتی آورده‌اند.
  2. پیامبرانی که کار آنان این بود که مردم را به آیین پیامبر پیشین دعوت کنند و غباری را که بر اثر گذشت زمان به روی شریعت و کتاب وی نشسته است پاک کنند، و شریعت پیامبر پیشین را ترویج نمایند و غالب پیامبران از گروه دوم بودند و عده بسیار کمی از پیامبران که قرآن آنها را «اولوا العزم» می‌خواند قانون و شریعت آورده‌اند.

به عبارت دیگر دو نوع نبوت بوده است: «نبوت تشریعی» و «نبوت تبلیغی». پیامبران تشریعی که شماره آنان بسیار اندک است که صاحب قانون و شریعت بوده‌اند، ولی پیامبران تبلیغی کارشان تعلیم و تبلیغ و ارشاد مردم به تعلیمات پیامبر صاحب شریعت بوده است. اسلام که ختم نبوت را اعلام کرده است نه تنها به نبوت تشریعی خاتمه داده است بلکه به نبوت تبلیغی نیز پایان داده است. در این صورت این سؤال پیش می‌آید که: ما این مطلب را پذیرفتیم که اسلام به واسطه کمال و کلیت و تمامیت و جامعیتی که دارد به نبوت تشریعی پایان داده است، پایان یافتن نبوت تبلیغی را چگونه می‌توان توجیه کرد؟ در صورتی که بشر، در تمام دوره‌ها به کسانی که او را هدایت و ارشاد کنند نیازمند است؟

پاسخ این سؤال از نظر شیعه بسیار روشن است زیرا به عقیده شیعه همان وظیفه تبلیغ و ارشاد که پیامبران غیر اولوا العزم انجام می‌دادند پس از پیامبر گرامی به عهده جانشینان او گذشته شده است، و در حقیقت تبلیغ و ارشاد و تربیت به وسیله کسانی که با جهان غیب ارتباط دارند، قطع نشده است. آری نبوت و رسالت ختم شده است اما ختم نبوت به این معنا نیست که از طرف خدا افرادی برای تبلیغ و ارشاد مردم گمارده نشده‌اند بلکه جانشینان پیامبر گرامی(ص) که از طرف خدا به این مقام منصوب شده‌اند، همان وظیفه تبلیغ و ارشاد را به عهده دارند. شیعه با دلایل محکم و استوار ثابت کرده است که از طرف خداوند افرادی به عنوان امام و جانشین پیامبر تعیین شده‌اند که پس از درگذشت پیامبر زعامت مسلمانان را به دست بگیرند و آنان را به همان راهی که پیامبر(ص) دعوت می‌کرد، دعوت نمایند و این عقیده بر اساس دلیل‌هایی محکم، استوار است که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

دلایل شیعه برای لزوم تعیین امام معصوم:

۱. پیامبر گرامی(ص) به حکم آیه  الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا... [۱] شریعت اسلام را به طور کامل از مبدء وحی دریافت کرده و در اختیار بشر گذارده است اما در عین حال این طور نبوده است که تمام احکام و جزئیات قوانین اسلام را برای مردم بیان کرده باشد بلکه پیامبر تا آنجا که شرایط اجازه می‌داده و توانایی داشته کلیات و اصول اسلام را بیان کرده است بنابراین لازم است برای بیان آن قسمت از احکام که پیامبر گرامی(ص) به عللی موفق به بیان آن نگردیده و یا وقت بیان آن نرسیده بوده است عده‌ای از طرف خود آن حضرت تعیین شوند. به طور مسلم، کلیه قوانین اسلام با تمام جزئیات و خصوصیاتی که دارد در دوران خود پیامبر اکرم (تشریع) شده و به او ابلاغ گردیده بود، اما چون بیان احکام پیوسته به صورت تدریج انجام می‌گیرد، از این نظر بیان و ابلاغ آنها به عهده آن گروه از معصومان که به فرمان خدا برای این مقام منصوب شده‌اند گذارده می‌شود. گذشته از این پس از رحلت پیامبر گرامی مسایل موضوعاتی پیش می‌آید که در زمان رسول گرامی سابقه نداشته و هیچ گاه برای مردم مطرح نبوده است.

این جهات ایجاب می‌کند که پس از رسول اکرم(ص) گروهی باشند که احکام ناگفته و ابلاغ نشده اسلام را بازگو کنند و این گروه حتماً باید از طرف خدا تعیین گردند و افراد دیگر نمی‌توانند به این کار قیام نمایند و این نظریه شیعه درباره امامت کاملاً ثابت می‌کند که امامت یک مقام انتصابی است نه انتخابی و مردم از آن جهت که به بعثت رسول نیاز دارند، از همان جهت نیز به نصب امام از طرف خداوند نیازمند هستند. امام باقر(ع) می‌فرماید: آن دین کامل و تمام را که خدای متعال به رسول گرامیش نازل ساخته بود از آن حضرت به ما منتقل شده است و هیچ‌گاه زمین از شخصی که بتواند این دین را بیان کند خالی نخواهد ماند[۲].

۲. قرآن مجید یکی از دو یادگار رسول اکرم(ص) (قرآن امامان) می‌باشد و مردم وظیفه دارند که قرآن را برنامه اساسی زندگی خود قرار دهند. ناگفته پیدا است که در این کتاب آسمانی آیاتی وجود دارد که احتیاج به توضیح و تفسیر دارد و چون خدای متعال قرآن را برای استفاده مسلمانان و همه اهل جهان به رسول اکرم(ص) نازل ساخته است، باید برای تفسیر و توضیح آنها پس از رسول اکرم(ص) شخصی را قرار داده باشد تا مسلمانان در فهم قرآن و استفاده از آن گرفتار انحراف نشوند. البته مقصود این نیست که تمام آیات قرآن نیاز به تفسیر امام و جانشین معصوم دارد زیرا این سخن با خود قرآن و احادیث اسلامی که مردم را به فهم و تدبیر در آیات قرآن دعوت نموده‌اند، کاملاً منافات دارد. بلکه مقصود این است که برخی از آیات قرآن مخصوصاً آیاتی که پیرامون احکام و موضوعات حقوقی و جزائی وارد شده است شدیداً نیاز به بیان دارد و شواهد این مطلب به اندازه‌ای زیاد است که ما خود را از نقل آنها بی‌نیاز می‌دانیم.

این است که رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً وَ لَنْ يَفْتَرِقَا...»[۳]؛ «من از میان شما می‌روم و دو یادگار گرانبها بین شما می‌گذارم - قرآن و امامان - تا هنگامی که به این دو متمسک باشید و چنگ بزنید گمراه نخواهید شد و این دو از هم جدا نمی‌شود (و جدا نیستند).»...

۳. هر کس با سیره و روش پیامبر گرامی(ص) آشنایی داشته باشد می‌داند که همان طوری که در بیان احکام و قوانین اسلام کوشا بوده به همان اندازه در تربیت و پرورش و ساختن یک اجتماع انسانی و اسلامی همت می‌گمارد. ناگفته پیدا است پیامبر اسلام در تربیت و پرورش جامعه اسلامی، یک موفقیت نسبی پیدا نمود، او اگر چه اساس یک اجتماع اسلامی را پی‌ریزی کرد ولی بر اثر کوتاهی دوران رسالت و فقدان امکانات، به تکمیل بنای اجتماع اسلامی که افراد اجتماع دوران خود را آن چنان بسازد: که پس از وی از ادامه تربیت و وجود مربی بی‌نیاز شوند، موفق نگردید. از این جهت لازم است پیامبر، افرادی را به عنوان جانشین خود تعیین کند که عهده‌دار مقام تربیت و پرورش مردم گردند. برای این که بدانیم پیامبر گرامی اسلام در جهت تربیت و پرورش مردم موفقیت نسبی پیدا کرد کافی است که مختصری از وضع عمومی مسلمان‌ها را در زمان خود پیامبر و پس از رحلت رسول اکرم(ص) در نظر بگیریم مثلاً در جنگ احد هنگامی که از طرف دشمنان شایع شد که پیامبر کشته شده است اکثریت یاران وی پا به فرار نهادند و عده‌ای از آنان دور هم گرد آمده می‌گفتند خوب است شخصی را بفرستیم تا برای ما از ابوسفیان امان بگیرد و برخی می‌گفتند اگر این شایعه صحیح باشد ما باید به آیین قبلی خود بازگردیم و بعضی دیگر می‌گفتند اصولاً اگر محمد پیامبر بود کشته نمی‌شد[۴].

نظیر این حادثه در جنگ «حنین» رخ داد. در نبرد «احد» اکثریت مسلمانان پا به فرار گذاردند و او را در وسط میدان تنها نهادند فقط چند نفر که از یاران با ایمان و تربیت یافته مکتب او بودند وجود او را از حملات دشمن حفظ کردند، در جنگ حنین هم که در سال هشتم هجری انجام گرفت این تاریخ تکرار گردید. تفصیل هر دو رویداد اسلامی را می‌توانید در کتاب فروغ ابدیت[۵] مطالعه بفرمایید. این نوع «تراژدی‌ها» حاکی از این است که هنوز جامعه اسلامی از تربیت‌های پی‌گیر آسمانی بی‌نیاز نشده و درخت ایمان در قلوب بسیاری از آنان ریشه ندوانیده و بسان نهالی بود در برابر تند باد حوادث. با در نظر گرفتن این موضوع هیچ عاقلی باور نمی‌کند که رسول گرامی اسلام(ص) مردم را برای بعد از رحلت خود به خودشان واگذار کرده و برای تربیت و پرورش آنها فکری نکرده باشد.

۴. موضوع دیگری که ایجاب می‌کند پس از رسول اکرم(ص) حجت الهی و امام معصوم بین مردم باشد این است که: از روز اول اسلام، مخالفان اسلام با طرح شبهات و اشکالات در صدد بودند مسلمانان را متزلزل کنند و گواه این موضوع سؤال و جواب‌هایی است که در زمان خلفا از طرف بیگانگان در جوامع اسلامی مطرح می‌شد، آیا برای حفظ عقیده مردم و دور نگاهداشتن آنان از انحراف و نیز برای این که بیگانگان نتوانند از این راه هیچ سوء استفاده‌ای کنند، آیا نباید افرادی که بر اثر ارتباط با جهان غیب علم و دانش وسیع و گسترده‌ای دارند از طرف خدا تعیین شوند تا این قبیل نیازها و اشکالات را به خوبی پاسخ گویند و از حریم اسلام دفاع نمایند. این چهار جهت که به طور فشرده بیان گردید، و پایه اساسی اعتقاد شیعه را به مسأله «امامت» تشکیل می‌دهد و از این رو لازم است که پیامبر جانشینان معصوم داشته باشد تا به این وظایف خطیر، قیام کنند، وظایفی که قسمتی از آنها را پیامبران تبلیغی، انجام می‌داده‌اند.

علاوه بر این چهار موضوع، موضوع دیگری نیز نصب و تعیین امام را لازم می‌ساخت و آن این که رسول گرامی اسلام(ص) با زحمات فراوان و ناراحتی‌های بی‌شمار و فداکاری‌های زیاد، توانست در طول ۲۳ سال، حکومتی به نام حکومت اسلام تشکیل دهد، البته این حکومت در زمان خود آن حضرت توسعه پیدا کرد، و در جهان آن روز خواه ناخواه موقعیتی پیدا نمود، و وجود چنین حکومت برای زمامداران جهان آن روز، بسیار سنگین بود و امپراتوری‌ها و کشورهای غیر اسلامی مترصد بودند که موقعیتی پیش بیاید تا این حکومت جوان را از بین ببرند، از این جهت دو امپراتور بزرگ جهان آن روز آیین اسلام را نپذیرفتند، امپراتور ایران نامه رسول اکرم(ص) را پاره کرد و به فرماندار یمن دستور داد که پیامبر گرامی(ص) را به ایران جلب کند[۶] همچنین کشور روم آماده نبرد با مسلمانان گردید تا بالأخره سال هشتم با مسلمانان وارد جنگ شد[۷]. با این شرایطی که خود پیامبر گرامی(ص) بیشتر از همه مردم از آن اطلاع داشت آیا عقل باور می‌کند که آن حضرت مردم را بعد از خود بدون پیشوا و زعیم، و کسی که امور آنها را به دست بگیرد، بگذارد و برای این موضوع کسی را تعیین نکند؟!. تا این جا ثابت شد که پس از پیامبر افرادی بودند که برنامه و کار او را دنبال کنند.

اکنون پاسخ اشکال: بنابراین به عقیده شیعه پس از پیامبر گرامی(ص)، امامان معصوم، همان وظیفه تبلیغی پیامبران را به خوبی ایفا می‌کنند و از این رو این سؤال و اشکال (که چرا مسلمانان از نبوت تبلیغی محروم بمانند) اصلاً پیش نمی‌آید. امام هشتم(ع) می‌فرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ... إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ‌(ص) إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ... الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ»[۸]؛ «امامت همان مقام و منزلت پیامبران است که به امامان داده شده است... امامت خلافت الهی و جانشینی از رسول خدا است. امامت موجب نظم و نظام امور مسلمانان است. امامت موجب عزت مسلمانان و صلاح دنیای آنها است، امام حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می‌کند (در بیان احکام هیچ‌گونه انحرافی پیش نمی‌آید) حدود الهی را برپا می‌دارد و از دین خدا دفاع می‌کند و مردم را به سوی خدا دعوت می‌نماید».

پاسخ دیگر از سؤال مزبور: تا زمانی بشر نیازمند به نبوت تبلیغی است که درجه عقل و علم و تمدن او به پایه‌ای نرسیده باشد، که خود بتواند عهده‌دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تفسیر و اجتهاد در امر دین بشود، به عبارت دیگر رشد و بلوغ انسانیت، خود به خود به وحی تبلیغی خاتمه می‌دهد، و دانشمندان در انجام این وظیفه، جانشین انبیا می‌گردند. می‌بینیم قرآن مجید در اولین آیه‌ای که نازل می‌شود سخن از خواندن و نوشتن و قلم و علم به میان می‌آورد و می‌فرماید:  اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ [۹] این آیه اعلام می‌کند که عهد قرآن عهد خواندن و نوشتن و یاد دادن و علم و عقل است، قرآن در سراسر آیات خود بشر را به تعقل و استدلال و مشاهده عینی و تجربی طبیعت و مطالعه تاریخ و به تفقه و فهم عمیق دعوت می‌کند. بشر در دوره‌های پیش، مانند کودک مکتبی بوده است که کتابی که برای خواندن به دستش می‌دهند، پس از چند روز آن را پاره پاره می‌کند، و بشر در دوره اسلامی مانند یک عالم بزرگ است که با همه مراجعات مکرری که به کتاب‌های خود می‌کند آنها را در نهایت دقت حفظ می‌کند.

زندگی بشر را معمولاً به عهد تاریخ و ماقبل تاریخ تقسیم می‌کنند، عهد تاریخی از زمانی است که بشر توانسته است یادگارهایی به صورت کتیبه یا کتاب از خود باقی بگذارد و همان‌ها امروز ملاک داوری درباره زندگی آن روز است اما از عهد ماقبل تاریخ هیچ گونه اثری باقی نمانده است. ولی می‌دانیم که آثار عهد تاریخی نیز غالباً پراکنده است، دوره‌ای که از آن به بعد بشر تاریخ و آثار خود را به طور منظم و نسل به نسل حفظ کرده، و تحویل نسل بعد داده، مقارن با ظهور اسلام است، خود اسلام نیز عامل مؤثری برای این رشد عقلی محسوب می‌شود، در دوره اسلامی، مسلمانان، هم آثار خود را حفظ و نگهداری کردند و هم کم و بیش آثار ملل پیشین را نگهداری و به نسل‌های بعد منتقل کردند. بنابراین می‌توان گفت طلوع و ظهور علم و رسیدن بشر به حدی که خود حافظ و دعوت کننده و مبلغ دین آسمانی خود باشد، باعث می‌شود که وظیفه تبلیغ به عهده دانشمندان موکول گردد. قرآن مجید هم در چند آیه به این حقیقت اشاره می‌فرماید:  فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ [۱۰].  وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ [۱۱].

رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي‌، فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ، فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ، فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»[۱۲]؛ «هر زمان که بدعت یا بدعت‌هایی در امت اسلامی پدید آید بر عهده دانشمندان است که دانش خود را آشکار کنند و مردم را از انحراف باز دارند، و هر دانشمندی که این وظیفه را انجام ندهد لعنت خدا بر او باد». امام باقر(ع) می‌فرماید: «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ»[۱۳]؛ «امر به معروف و نهی منکر (و ارشاد و تبلیغ مردم) راه پیامبران است». از این بیان به خوبی استفاده می‌شود که در اسلام وظیفه تبلیغ که همان وظیفه تبلیغی پیامبران است به عهده دانشمندان بلکه به عهده خود مردم گذارده شده است[۱۴]».[۱۵]

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  2. بحار الأنوار، ج۳، ص۳۰۷.
  3. مسند احمد، ج۳، ص۱۷و ۲۶ و بسیاری از کتاب‌های شیعه و سنی.
  4. مجمع البیان، ج۲، ص۵۱۳.
  5. فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۶۷؛ ج۲، ص۷۴۵.
  6. تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۷۲.
  7. جنگ موته.
  8. اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.
  9. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * همان که با قلم آموزش داد * به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱، ۴، ۵.
  10. «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  11. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  12. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۵۱۰.
  13. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۵.
  14. اقتباس از مقاله دانشمند محترم جناب آقای مطهری در کتاب خاتم پیامبران.
  15. سبحانی، جعفر؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل ص ۱۹۱-۲۰۵.