ثابت بن قیس بن شماس در قرآن
مقدمه
ابومحمد ثابت بن قیس بن شماس یا ابوعبدالرحمن ثابت بن قیس بن شماس از قبیله خزرج بود.[۱] درباره تیره او اختلاف است؛ برخی او را از تیره بنو مالک بن ثعلبه،[۲] گروهی از بنو حارث بن خزرج [۳] و دستهای از بنو سالم بن عوف [۴] شمردهاند. ثابت در مدینه میزیست.[۵] از سرگذشت پدرش جز خبری که وی را از سخنوران عرب شمرده،[۶] گزارش دیگری یافت نشد. مادرش هند بنت رُهم از قبیله طی [۷] یا کبشه بنت واقد[۸] از تیره بنی حارث بن خزرج بود.[۹]ابن سعد، کبشه را از اسلام آورندگان و بیعت کنندگان با پیامبر(ص) میداند،[۱۰] در حالی که خطیب بغدادی بر پایه گزارشی از خود ثابت، آورده است که مادرش بر آیین مسیح از دنیا رفت و ثابت برای حضور در تشییع جنازهاش از پیامبر(ص) اجازه گرفت.[۱۱] ثابت بن قیس پس از شهادت حنظله غسیل الملائکه در سال دوم هجری، با همسر وی جمیله دختر عبدالله بن اُبیّ از تیره بنی عوف خزرج ازدواج کرد؛[۱۲] همچنین از حبیبه دختر سهل [۱۳] به عنوان دیگر همسران ثابت یاد کردهاند.
برای ثابت بن قیس ۴ فرزند نام بردهاند: محمد، یحیی، عبدالله و زینب.[۱۴] مادر محمّد جمیله است؛ اما در منابع از اینکه دیگر فرزندان ثابت از کدام همسرانش بودهاند، سخنی به میان نیامده است. هر سه پسر ثابت در رخداد حرّه در سال ۶۳ هجری به دست سپاهیان یزید کشته شدند.[۱۵] ثابت بن قیس کشاورزی میکرد و در مدینه نخلستانی با بیش از ۵۰ [۱۶] یا ۵۰۰ [۱۷] نخل داشت. در گزارشی آمده است که یکی از باغهایش را مهریه زنش قرار داده بود.[۱۸] وی که ظاهرا از ثروتمندان خاندان خود به شمار میآمد، لباسهای فاخر میپوشید و به زیبایی و آراستگی خود اهمیت میداد.[۱۹] گفتهاند که در جنگ یمامه زرهی قیمتی و نفیس بر تن داشت که پس از کشته شدنش دزدیده شد.[۲۰] گزارشی نیز از بخشندگی او خبر داده است.[۲۱] گزارشی از پیش از اسلام ثابت بن قیس جز حضور او در جنگ بُعاث (آخرین نبرد اوس و خزرج در پیش از اسلام) به دست نیامد. در این جنگ، زُبیر بن إیاس بن باطا از یهود بنوقریظه، ثابت را نجات داد و با پرداخت فدیه به اوسیها، او را آزاد کرد.[۲۲] سالها بعد که بنوقریظه از مسلمانان شکست خوردند (سال ۵ هجری) و زُبیر بن ایاس به اسارت درآمد، ثابت بن قیس نیز به جبران محبت زُبیر، از پیامبر خواست تا او را ببخشد و مال و فرزندانش را به او بازگرداند. رسول خدا(ص) هم پذیرفت[۲۳].[۲۴]
اسلام ثابت
از زمان دقیق اسلام آوردن ثابت اطلاعی در دست نیست؛ ولی با توجه به اینکه وی هنگام ورود پیامبر به مدینه ضمن خطابه ای به آن حضرت خوشامد گفت، به نظر میرسد که او در فاصله میان بیعت عقبه دوم تا هجرت پیامبر(ص) مسلمان شده باشد. ثابت در خطبه خود، به پیامبر وعده داد که چون جان و فرزندان خود از تو دفاع خواهیم کرد. پیامبر نیز به ثابت و همراهانش بشارت بهشت داد.[۲۵] ثابت را از بزرگان انصار و از یاران ستودنی پیامبر شمردهاند.[۲۶] در سال دوم هجری، رسول خدا میان او و عمار یاسر[۲۷] و در گزارشی عامر بن ابی بکیر از تیره بنولیث و از قبیله کنانه[۲۸] پیمان برادری بست. او در بیشتر جنگها و رویدادهای عصر رسول خدا(ص) شرکت داشت.[۲۹] همه منابع موجود از حضور او در غزوه احد و جنگهای پس از آن خبر دادهاند؛ اما درباره حضورش در جنگ بدر اختلاف است: بیشتر منابع از حضور او در جنگ بدر (سال ۲ هجری) سخن به میان نیاورده و از احد (سال ۳ هجری) به عنوان نخستین نبردی که در آن شرکت داشته یاد کردهاند،[۳۰] با این حال ابن حجر برخلاف دیدگاه خود در الاصابه،[۳۱] در دیگر کتاب خود از او به عنوان بدری یاد کرده است.[۳۲] طبرسی نیز در خبری، ثابت بن قیس را از رزمندگان بدر شمرده است.[۳۳]ثابت در نبرد بنی مصطلق (سال ۶ هجری) حضور داشت. مطابق گزارشی در تقسیم اسیران بنی مصطلق، جویریه دختر حارث بن ابی ضرار رئیس بنیمصطلق سهم او شد؛ اما بنا به خواهش جویریه وی به صورت "مکاتبه" و با مساعدت پیامبر(ص) آزاد و به همسری پیامبر(ص) درآمد.[۳۴] ثابت بن قیس همچنین در بیعت رضوان حضور داشت[۳۵] و با پیامبر(ص) بیعت کرد که در صورت تهاجم قریش آن حضرت را تنها نگذارد[۳۶].
سخنوری ثابت
ثابت بن قیس که از سخنوران عرب به شمار میآمد،[۳۷] صدایی بلند و سخنی بلیغ داشت.[۳۸] وی در جاهای مختلف سخنگوی انصار بود و به فرمان پیامبر اکرم(ص) خطبه میخواند. همه منابعی که به شرح حال ثابت پرداختهاند، از این ویژگی او یاد کرده و به او لقب "خطیب النبی" و "خطیب الانصار" دادهاند.[۳۹] وی در سال نهم هجری که سران بنو تمیم همراه شاعران و سخنوران خود برای مفاخره نزد پیامبر آمده بودند، به فرمان پیامبر(ص) و در پاسخ به خطیب بنو تمیم خطبهای رسا خواند. سخنان وی در این رویداد، پیامبر و مسلمانان را شادمان ساخت [۴۰] و اعجاب و اعتراف سران بنوتمیم را برانگیخت. ثابت در آغاز سخنانش، خدا را به آفرینش آسمانها و زمین و گستردگی دانش و فضلش ستود. سپس با اشاره به ویژگیهای پیامبر(ص)، آن حضرت را در نَسب گرامی ترین، در سخن راستگوترین و در شرافت برترین خلق خدا خوانده، امین و برگزیده خداوند بر جهانیان برشمرد. وی در ادامه، تلاش پیامبر را در فراخوانی مردم به ایمان یادآور شد و انصار را نخستین مردمانی معرفی کرد که پس از نزدیکان پیامبر و مهاجران، دعوت آن حضرت را پذیرفته و به وی گرویدند. ثابت در پایان، خود و قومش را یاری دهندگان پیامبر(ص) معرفی کرد و به مبارزه و جهاد همیشگی در راه ایمان تأکید ورزید.[۴۱] طبرسی ذیل آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لا تَشْعُرُونَ إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[۴۲] این رویداد را مبسوط گزارش داده و معتقد است این آیات در همین واقعه فرود آمدهاند. وی متن سخنان ثابت را نیز نقل کرده است.[۴۳] ثابت بن قیس به عنوان خطیب پیامبر در مناظره آن حضرت با مسیلمه کذاب در سال دهم هجری همراه ایشان بود. پیامبر پس از آنکه خود پاسخ مسیلمه را داد، از او رو برگرداند و گفت: ثابت بن قیس از طرف من به تو پاسخ میدهد.[۴۴] از پاسخ ثابت به مسیلمه و سخنان او در این رخداد چیزی گزارش نشده است.
ثابت افزون بر سخنوری، خواندن و نوشتن را نیز میدانست و نویسنده شماری از نامههای پیامبر به سران قبایل بود، برای همین، او را از کاتبان پیامبر نیز شمردهاند.[۴۵] نامه پیامبر به قبیله بنوکلب و همپیمانانشان[۴۶] و قبیله ازد [۴۷] با قلمثابت به نگارش درآمد[۴۸].
ثابت پس از رحلت پیامبر(ص)
گزارشها درباره موضعگیری ثابت پس از رحلت پیامبر(ص) متفاوتاند؛ براساس گزارش شیخ مفید، ثابت جریان تهاجم به خانه فاطمه علیهاالسلام و قصد مهاجمان برای به آتش کشیدن آن خانه را از زبان علی(ع) شنید و با این جمله که "دستم را از دستت جدا نمیکنم تا در پیشگاهت کشته شوم" از آن حضرت اعلام پشتیبانی کرد.[۴۹] در گزارشی دیگر که مجلسی در بحارالانوار آورده ثابت از مهاجمان به خانه علی برای گرفتن بیعت شمرده شده است.[۵۰] در صورت صحت این گزارش، ثابت را باید جزو جریانی بدانیم که درصدد کسب قدرت بودند؛ اما اعتراض او به ابوبکر مبنی بر اینکه چرا فرماندهی هیچ یک از جنگها را به فردی از انصار وا نمیگذارد،[۵۱] میتواند نشانه ای بر این باشد که ثابت نمیتوانسته به جریانی که قدرت را به دست گرفتند منتسب باشد، به ویژه که با خطبه خود در سقیفه بنی ساعده نیز در برابر جریان قدرت مقاومت کرده و از حقوق انصار دم زده بود [۵۲] و پیش از آن نیز با عمر روابط نزدیکی نداشت،[۵۳] به هرحال بر اثر اعتراض ثابت، ابوبکر فرماندهی بخش انصار را در برخی لشکرکشیها به او داد و در دو جنگ با این سمت حضور داشت: نخست جنگ با طُلیحه، از مدعیان دروغین نبوت در سال ۱۱ هجری که به شکست طُلیحه و پیروانش انجامید.[۵۴] دوم جنگ با مسیلمه کذّاب از دیگر مدعیان نبوت که آن نیز در سال ۱۱ و به نقلی ۱۲ هجری[۵۵] اتفاق افتاد و به شکست مسیلمه و یارانش انجامید.[۵۶] ثابت بن قیس در این واقعه، افزون بر فرماندهی انصار پرچم این گروه را هم به دست داشت [۵۷] و شجاعت کم نظیری از خود نشان داد و در اعتراض به گریختن بعضی مسلمانان از میدان جنگ میگفت: ما همراه پیامبر این گونه نمیجنگیدیم. ثابت در این نبرد آن قدر استقامت کرد تا کشته شد.[۵۸] در برابر این گزارش تنها یعقوبی است که از حیات ثابت در سال ۳۵ سخن میگوید. وی در بخش آغاز خلافت حضرت امیرمؤمنان از سخنان انصار در پیشگاه حضرت و اعلام حمایت و بیعت ایشان گزارش داده است. برپایه این گزارش، ثابت بن قیس نخستین فرد انصاری بود که در ستایش از جایگاه حضرت علی(ع) سخن گفت و ویژگیها و برتریهای آن حضرت را برشمرد.[۵۹] صاحب اعیان الشیعه با استناد به همین گزارش، ثابت را از بزرگان شیعه معرفی کرده است.[۶۰] این در حالی است که بیشتر منابع از کشته شدن ثابت در سال ۱۱ یا ۱۲ هجری خبر دادهاند؛ افزون بر این، در فاصله سالهای ۱۲ تا ۳۵ هجری هیچ گونه خبری از زندگی ثابت در دست نیست و غالب گزارشهای موجود درباره این شخصیت، به ۱۲ سال نخست هجری مربوط است [۶۱].
ثابت در شأن نزول
- زندگی ثابت و همسرش جمیله با اختلاف و درگیری همراه بود و جمیله به عللی که برخی آن را بدخلقی [۶۲] یا حتی زشترویی [۶۳] ثابت میدانند ناشزه شده بود و به درخواستهای ثابت اعتنا نمیکرد.[۶۴] طبق برخی از تفاسیر و برپایه روایتی غیر مشهور از ابوروق آیه ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾[۶۵] در این زمینه نازل شد و دستوراتی را در خصوص زنان ناشزه بیان کرد و مردان را از ستم به زنان بازداشت[۶۶]
- با ادامه اختلاف در زندگی ثابت، همسرش از او نزد پیامبر(ص) شکایت کرد و خواهان جدایی از او شد. آن حضرت نیز جدایی از ثابت را منوط به بازگرداندن باغی دانست که به عنوان مهریه در اختیار او بود. ثابت بن قیس باغش را پس گرفت و همسرش از او جدا شد.[۶۷] طبرسی و طبری این طلاق را اولین طلاق خلع در اسلام دانستهاند.[۶۸] منابعی که به موضوع طلاق همسر ثابت اشاره کردهاند درباره نام همسر ثابت آرای متفاوتی دارند؛ عمده منابع از جمیله [۶۹] و برخی نیز از حبیبه[۷۰] و زینب [۷۱] یاد کردهاند. برخی از مفسران نزول قسمتی از آیه ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۷۲] را بر پایه روایتی از ابن جریح درباره ثابت بن قیس و طلاق همسرش میدانند.[۷۳] خداوند در این آیه پس گرفتن مهر را تنها در صورتی جایز میداند که زن علاقهای به ادامه زندگی زناشویی نداشته باشد و زوجین از آن بترسند که در صورت ادامه زندگی بر اثر اختلاف و درگیری میان خود، حدود الهی را زیر پا گذارند. در این صورت زن میتواند پس از بازگرداندن مهر خود از شوهر طلاق بگیرد.
- در آغازین سالهای هجرت پیامبر(ص) به یثرب، یهود به انگیزههای مختلف با مسلمانان به رویارویی میپرداختند. در یکی از این رویاروییها که به مجادله انجامید، ثابت بن قیس با مردی از یهود روبه رو شد و آن دو در خصوص میزان فرمانپذیری از دستورات خداوند به یکدیگر فخر میفروختند و هر یک خود را نسبت به پذیرش فرمانهای الهی مطیعتر میشمرد. طبق روایت سدّی در پی این مجادله و تفاخر، آیه ﴿وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيَارِكُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا﴾[۷۴] نازل شد[۷۵]
- گزارشهایی که ذیل آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[۷۶] دیده میشود، علاقه ثابت را به بخشش نشان میدهد. او هنگام چیدن محصول خرما از نخلستان خود، همه آن را به دیگران بخشید و برای خانوادهاش نبرد. در پی این زیاده روی، این آیه فرود آمد[۷۷] این آیه، چنین بخششی را اسراف و حرام شمرد و به مسلمانان از جمله ثابت فرمان داد تا با اصلاح رفتار خود، از هر گونه اسرافی بپرهیزند. این در حالی است که سوره انعام مکی است و از این رو باید ارتباط آیه را با ثابت از باب تطبیق آیه بدانیم. گرچه ابن عباس و قتاده این آیه را مدنی میدانند،[۷۸] سدّی تصریح دارد که آیه فوق مکی است.[۷۹]
- بنابر نقل مشهور هنگامی که هیئت بنوتمیم به مدینه نزد پیامبر(ص) آمدند عمر و ابوبکر در کنار پیامبر(ص) درباره اینکه کدام یک از اعضای هیئت با پیامبر(ص) مذاکره کنند اختلاف کردند و این گونه بود که در حضور پیامبر(ص) صدایشان بلند شد و در پی آن آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۸۰] نازل شد [۸۱] تا آنان را از این کار برحذر دارد و آن را مایه نابودی کردار آنها بداند. در آیه بعدی خداوند افرادی را میستاید که نزد پیامبر(ص) آرام سخن میگویند و آنان را شایسته آمرزش و پاداش بزرگ میداند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۸۲]. این در حالی است که در روایت دیگری گزارش شده که با نزول این آیات، ثابت بن قیس که به سبب ضعف شنوایی نزد پیامبر(ص) نیز بلند سخن میگفت گمان کرد که روی سخن آیات با اوست، از این رو خود را در منزل حبس کرد و بیرون آمدن خود را به رضایت پیامبر(ص) از او مشروط دانست و چون خبر آن به پیامبر(ص) رسید از ثابت دلجویی کرد و به او بشارت بهشت داد. ثابت نیز با خود عهد بست که مراقب باشد در کنار پیامبر آرام سخن بگوید.[۸۳] به نظر میرسد برخی مفسران از ضعف شنوایی استفاده کردهاند تا توجه مخاطبان را از مشاجره ابوبکر و عمر به ماجرای ثابت معطوف دارند.
- براساس گزارشهای ذیل آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۸۴]، ثابت به سبب ضعف شنوایی همواره در مسجد کنار پیامبر مینشست تا گفتار آن حضرت را به راحتی بشنود. یک بار که دیرتر به مسجد آمد، جایی برایش نمانده بود، از همین رو از میان مردم به سختی گذشت تا به جایگاه همیشگیاش برسد. مردی که نمیخواست ثابت پیشتر برود، به او گفت: جایت را یافتی، بنشین! ثابت خشمگین پشت سر آن مرد نشست و پرسید: این مرد کیست؟ خود مرد گفت: من فلانیام. ثابت به تمسخر از مادر آن مرد با لقبی بد که در جاهلیت گفته میشد یاد کرد. مرد شرمسار سر به زیر افکند.[۸۵] پس از این، آیه نازل شد
در گزارش دیگری آمده است که آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۸۶] درباره این سخن ثابت که به کسی گفت: "ابن فلان" نازل شد. پیامبر پس از شنیدن این سخن از گوینده آن پرسید. ثابت نیز خود را گوینده آن کلام زشت معرفی کرد. پیامبر(ص) از او خواست تا به چهرههای مردم بنگرد. سپس از او پرسید که در این چهرهها چه میبیند؟ ثابت مردم حاضر در مجلس را به سفید و سرخ و سیاه قسمت کرد. پیامبر(ص) نیز در پاسخ ثابت فرمود که مردم را فقط باید به دین و تقوا از یکدیگر برتری داد.[۸۷] در این باره این آیه فرود آمد. ابن حبیب بغدادی این درگیری را بین ثابت و عمر بن خطاب میداند و به نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۸۸] درباره او اشاره کرده است. در آنجا ثابت بن قیس عمربن خطاب را به سبب داشتن مادری که از سیاهان حبشی بود با عبارت یابن السوداء (ای پسر آن زن سیاه) مسخره کرد.[۸۹]فخررازی نیز ماجرای توهین ثابت به یکی از صحابه را در دومین شأن نزولی که برای آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۹۰] آورده از ابن عباس نقل میکند و به ضعف شنوایی ثابت و برخوردی اشاره میکند که پیش آمده بود و میگوید: دیگران راه را برای ثابت برای نزدیک شدن به پیامبر گشودند؛ اما برخی فضا را بر او تنگ کردند و سخنانی میان ثابت و آنها درگرفت و در پی آن آیه نازل شد[۹۱].[۹۲]
منابع
پانویس
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۴۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۶۳؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۶۳.
- ↑ السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۴۴.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۴۳.
- ↑ رجال الطوسی، ص ۳۰.
- ↑ المفصل، ج ۸، ص ۷۸۸.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۶۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۶۳.
- ↑ الاصابه، ج ۸، ص ۲۹۵.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۱۱۶؛ الطرائف، ج ۲، ص ۱۸۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۸۲ - ۳۸۳؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۴۵؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۷، ۴۲۳؛ الاصابه، ج ۸، ص ۸۱.
- ↑ الاصابه، ج ۸، ص ۱۵۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۳۶۴؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۷۲؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۱۹۸؛ التفسیرالکبیر، ج ۱۳، ص ۲۱۴.
- ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵؛ سنن النسائی، ج ۶، ص ۱۶۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۰۷.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۱، ۳۱۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۳۶۹.
- ↑ الکامل، ج ۱، ص ۶۸۰ - ۶۸۱.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۱۸ - ۵۱۹؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۲۴۲، ۲۴۵.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «ثابت بن قیس بن شماس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۱.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹؛ الوافی بالوفیات، ج ۱۰، ص ۲۸۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶؛ سیراعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۲۹۸؛ المحبر، ص ۷۴.
- ↑ الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۰۹.
- ↑ الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۰۹.
- ↑ الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۲.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۷۸.
- ↑ السیر والمغازی، ص ۲۶۳؛ المغازی، ج ۱، ص ۴۱۱؛ المحبر، ص ۸۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «ثابت بن قیس بن شماس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
- ↑ المفصل، ج ۸، ص ۷۸۸.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
- ↑ فتح الباری، ج ۶، ص ۴۵۶؛ المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۶۵ - ۶۶؛ کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۶۱۳.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۷۵ - ۹۷۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۸۹.
- ↑ «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد. بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت.به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاقها صدا میزنند، بیشترشان خرد نمیورزند. و اگر آنها شکیبایی میورزیدند تا تو خود به نزد آنان برون آیی برای آنها بهتر میبود و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۲-۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۹۴ - ۱۹۵.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۳۸، ۱۴۰؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۷۳.
- ↑ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۹۲؛ المفصل، ج ۸، ص ۱۲۲.
- ↑ العقد الفرید، ج۲، ص ۲۸ - ۲۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۸۶؛ المفصل، ج ۴، ص ۲۰۳؛ مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۱۳۸ - ۱۴۰.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «ثابت بن قیس بن شماس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
- ↑ الامالی، ص ۴۹ - ۵۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۳۱۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹.
- ↑ المحبر، ص ۳۰۶؛ المفصل، ج ۴، ص ۱۱۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۶۰.
- ↑ العبر، ص ۱۲؛ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۲.
- ↑ النسب، ص ۲۸۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۸؛ انساب القرشیین، ص ۴۱۹.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۰۶؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۵۵۰ - ۵۵۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۹؛ شرح اصول کافی، ج ۷، ص ۲۰۳.
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۷.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «ثابت بن قیس بن شماس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶ - ۶۲۷.
- ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۵۳.
- ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵.
- ↑ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاهها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۱۱.
- ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۲؛ کنزالعمال، ج ۶، ص ۱۸۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۷۷؛ جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۷۳.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۴۵؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۷، ۴۲۳؛ جامع البیان، ج ۳، ص ۶۲۶.
- ↑ سنن الدارقطنی، ج ۳، ص ۱۷۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۹۳.
- ↑ «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان دادهاید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود میدهد (و شوهر میستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶ - ۶۲۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۷۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۹۲.
- ↑ «و اگر بر آنان مقرّر میداشتیم که یکدیگر را بکشید یا از دیار خویش بیرون روید جز اندکی از ایشان آن را انجام نمیدادند و اگر اندرزی که داده شده بود به کار میبستند برای آنان بهتر و استوارتر میبود» سوره نساء، آیه ۶۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۵، ص ۲۲۱؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۸۶ - ۵۸۷.
- ↑ «و اوست که باغهایی با داربست و بیداربست و خرمابن و کشتزار با خوردنیهایی گوناگون و زیتون و انار، همگون و ناهمگون آفریده است؛ از میوهاش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۵، ص ۸۱، ۱۴۸؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۴۶؛ ج ۷، ص ۷۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۴۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸.
- ↑ «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۴۵؛ اسباب النزول، ص ۳۲۸؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۱۰.
- ↑ «بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۳، ص ۱۵۲ - ۱۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۰۱؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۵۴۸ - ۵۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ اسباب النزول، ص ۳۳۴؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ اسباب النزول، ص ۳۳۴؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ المحبر، ص ۳۰۶.
- ↑ «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۲۳۵.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «ثابت بن قیس بن شماس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.