سوره حمد چگونه امامت عامه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

سوره حمد چگونه امامت عامه را اثبات می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

سوره حمد چگونه امامت عامه را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیاثبات امامت عامه

عبارت‌های دیگری از این پرسش

سوره حمد چگونه امامت امامان دوازده‌گانه را اثبات می‌کند؟

پاسخ نخست

 
محمد تقی فیاض‌بخش

آقایان محمد تقی فیاض‌بخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌‌اند:

«آیات اوّل تا چهارم سوره حمد، بیانگر جهان‌بینی قرآن پیرامون خداشناسی و مراتب سه‌گانه توحید ذاتی و صفاتی و افعالی است. آیه پنجم اشاره به فلسفه خلقت انسان دارد و اینکه هدف از همه رسالت‌ها، رسانیدن انسان به عالی‌ترین مقام عبودیّت در عالم است. در این سیاق است که بنده، بعد از اذعان به همه مراتب توحید، اخلاص خود را در عبادت به شکلی کوتاه و جامع بیان می‌دارد: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۱].

به این ترتیب، او از یک‌سو نفی انانیّت و خودبینی را با ابراز کامل بندگی در درگاه الهی بیان می‌کند: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ و از سوی دیگر، چون این مقام منیع به سادگی به کسی داده نمی‌شود، از پروردگار برای یافتن راه و رسم بندگی صحیح و مورد رضای او درخواست استعانت می‌نماید: ﴿وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ. در همین سیاق است که در دو آیه پایانی سوره حمد، عبد سالک از یک‌سو راه فلاح و رستگاری انسانی را با طلب هدایت به صراط مستقیم درخواست می‌نماید: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[۲].

و در این میان، نعمت‌داران حقیقی و صاحبان ولایت و مقام خلافت را به عنوان اسوه‌های انسانیّت، برای رسیدن به قلّه توحید به شکلی دقیق و روشن معرفی می‌کند: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ.

و از سوی دیگر، از افتادن در ورطه گمراهان از صراط هدایت و یا غضب‌شدگان در مسیر انحطاط و نابودی کامل، به خداوند پناه می‌برد: ﴿غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ.

به این ترتیب، اگر همه معارف قرآن در سه بخش اعتقادات، احکام و اخلاقیّات خلاصه می‌شود، سوره حمد هر سه بخش را در خود جای داده است. خصوصاً در آیات ۶ و۷، خداوند با بیان مقام انسان کامل و نعمت‌داران حقیقی و صاحبان ولایت کلّیّه الهیّه، به سه اصل محوری در جهان‌بینی قرآنی، یعنی مبدأ و معاد و انسان‌شناسی اشاره می‌فرماید.

هدف از خلقت و ضرورت تحصیل آن: هدف از خلقت، از جمله امور مهمّی است که در قرآن مورد تنبّه و تذکّر قرار گرفته، تا زندگی دنیوی و اخروی انسان براساس آن تنظیم شود. اقتضای هدف تعیین‌شده توسط خداوند حکیم آن است که تمهیدات لازم برای نیل به آن فراهم باشد، تا هدف قابل حصول گردد. در سوره مبارکه حمد به هر دو مسئله اشاره شده است و هم هدف و هم راه رسیدن به آن تعیین گردیده:

  1. هدف از خلقت: خداوند در آیه ۵ سوره حمد، بعد از بیان جهان‌بینی الهی قرآن، اشاره به فلسفه خلقت انسان می‌نماید و اینکه او را در میان سایر موجودات در بهترین شرایط و استعدادها قرار داد. اساساً هدف نهایی از خلقت انسان، کرامت‌بخشیدن به او برای رسیدن به مقام بندگی محض است. به گونه‌ای که انسان در این مقام در مرتبه‌ای قرار گیرد که نه تنها خود را فقیر در درگاه الهی ببیند، بلکه خود و همه عالم را یکپارچه فقر و ناداری در درگاه غنیّ محض مشاهده کند. آیه ۵ سوره حمد نیز برای تبیین اهمیت این موضوع، با به‌کارگیری تفنّن زیبای ادبی، شیوه بیان را از غایب به خطاب تغییر داد تا از یک‌سو اهمیّت این مسئله حیاتی در زندگی بشر معلوم شود، و از سوی دیگر مقام قرب اولیاء خود را تبیین نماید؛ اینکه آنان نه به صورت غایب و در مقامی دور، خداوند را عبادت می‌کنند، بلکه در کمال قرب و به صورت حضوری با خداوند سخن می‌گویند. در چنین فضایی است که انسان از خداوند مقام بندگی محض را درخواست می‌نماید: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ؛ پس از آن، توفیق تحصیل بندگی و راه و رسم آن را نیز از خداوند طلب می‌نماید: ﴿وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ.
  2. تمهید وسایل رسیدن به هدف: در مسیر تحقق چنین هدف والایی، مسلمانان به طور مستمر از پروردگار درخواست ارائه ابزار و استعانت الهی را می‌نمایند. اهتمام بر این مسئله بیانگر دو مطلب است: اول آنکه رسیدن به مقام بندگی محض که در قرآن از آن به مقام مخلَصین یاد شده، به حدی منیع و بلند است که وصول به آن جز با استعانت از پروردگار میسور نیست. نکته دوم آنکه حرکت در این مسیر، حرکت در جهت تحقّق فلسفه خلقت انسان است و لذا بر همگان واجب است که جوهره هستی خود را با حرکت در این مقام ابراز نمایند؛ والّا نه تنها ضرر کرده‌اند، بلکه اصل هستی خود را از دست داده‌اند: ﴿قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۳]. اگر دفع ضرر محتمل در حیات مادی عقلاً واجب است، دفع ضرری که اصل حیات معنوی و هستی حقیقی انسان را نابود می‌کند، به طریق اولی اوجب است. چه بسا یکی از اسراری که خداوند تلاوت سوره حمد را در همه نمازها واجب فرمود، تأکید بر همین مسئله باشد؛ زیرا مسلمانان هنگام تلاوت سوره حمد، در برابر خداوند یکتا اعلام بندگی محض را نموده و از او استعانت رسیدن به این مقام را می‌نمایند: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ. تعیین چنین هدف والایی، طبعاً مستلزم مجموعه شرایط و مقدماتی است که بدون آنها نتیجه حاصل نخواهد شد. به همین جهت، از یک‌سو بنا بر قاعده لطف، عقل حکم می‌کند که خداوند متعال ابزار رسیدن به مقام بندگی کامل و مخلَصیّت را در اختیار انسان قرار دهد؛ علاوه بر این، امکان ندارد که مولای حکیم و کریمی چون خداوند، در قرآن دعایی را به انسان تعلیم دهد و تأکید نماید که همه روزه و حداقل ده‌بار آن را در بهترین حالات، یعنی نماز، از او بخواهد، ولی در عین حال، راه رسیدن به آن را ابتر گذارد و به انسان‌ها ارائه ننماید.
  3. انطباق "هدایت" با "صراط مستقیم": خداوند در آیه ۶ سوره حمد، بعد از بیان مقام بلند بندگی و تعبّد محض در درگاه الهی، راه رسیدن به این مقام را در قالب دعا و جمله‌ای انشائی، این‌گونه بیان می‌فرماید: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ. پس راه عبودیت، هدایت شدن به صراط مستقیم است. با توجه به آنکه الف و لام در صراط برای تعریف است، پس هدایت به چنین راه معیّنی که در آیه بعد آن را به‌طور کامل‌تر بیان نموده، طریق منحصر بفرد در رسیدن به مقام تعبّد مرضیّ رضای خداوند است.
  4. هدف یا طریق بودن صراط مستقیم: آیه ۶ سوره حمد از دو منظر قابل بررسی است. اول بر مبنای این احتمال است که ﴿الصِّرَاطَ، مفعول دوم فعل امر دعایی ﴿اهْدِنَا باشد؛ در این صورت، از آیه می‌توان چنین برداشت کرد که اصل صراط مستقیم، هدف از هدایت است. در این صورت، گویی هدایت به صراط مستقیم الهی و هدایت به مراتب بندگی تا مقام مخلَصین، پشت و روی یک سکه و دو جلوه از یک حقیقتند و تفاوتی میان آنها نیست و لذا هدایت به صراط مستقیم خود موضوعیّت یافته است. احتمال دوم آنست که چون معمولاً فعل هدایت، بیش از یک مفعول نمی‌گیرد و مفعول دوم را با حرف اضافه "الی" و یا "لام" ذکر می‌کنند مثل ﴿قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۴]، پس﴿الصِّرَاطَ که در آیه، منصوب به نزع خافضی مثل حرف جر "الی" و یا "لام" است؛ در هر صورت، این احتمال بیانگر آن است که صراط مستقیم هرچند طریق رسیدن به مطلوب، یعنی مقام تعبّد محض و مقرّبین است، ولی این طریق در رسانیدن به مطلوب موضوعیّت دارد و به حدی کامل است که گویی استقرار در آن عین رسیدن به هدف است و سالک با تمسّک به حبل‌اللّه صراط مستقیم، در این مقام قرار می‌گیرد و با استقامت در آن، حصول نتیجه برای او قطعی است.

در طی بیان تفصیلی آیات صراط مستقیم، از ابعاد گوناگون به ضرورت وجود دائمی صاحبان صراط استدلال شد؛ به این ترتیب که اوّلاً، صراط مستقیم الهی یکی بیش نیست و اسهل و اقرب طرق الی‌الله است؛ ثانیاً، صاحبان این راه، متّحد با صراط مستقیم و به بیان دیگر، مظهر صراط مستقیم الهی هستند؛ ثالثاً، چون صراط مستقیم، راه بندگان کامل، یعنی مخلَصین است، بنابراین صاحبان این راه اوّلاً معصوم به عصمت الهی هستند و ثانیاً چون طریق هدایت ایصالی پروردگار و مظهر رحمت رحیمیه الهی در میان خلق می‌باشند، باید آشنا به علوم الهی و مستقیماً مهتدی به هدایت الهی باشند تا بتوانند بدون اعوجاج، دیگران را به راه توحید رهنمون گردند.

شکل منطقی برهان را به صور مختلف منطقی می‌توان ارائه کرد؛ ذیلاً به یک مورد آن اشاره می‌نماییم:

اوّلاً، صراط مستقیم، راه نعمت‌داران حقیقی است: ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ....

ثانیاً، نعمت حقیقی، نعمت ولایت است: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ[۵].

نتیجه آنکه: صراط مستقیم الهی، همان نعمت ولایت است.

  • صاحبان ولایت، معصوم به عصمت الهی هستند.

اوّلاً، صاحبان ولایت الهی و صراط مستقیم، عباد مخلَص پروردگار می‌باشند.

ثانیاً، عباد مخلَصین، معصوم به عصمت الهی هستند.

نتیجه آنکه: صاحبان ولایت الهی و صراط مستقیم، معصوم به عصمت الهی می‌باشند.

  • حضور دائمی امام معصوم (هادی به صراط مستقیم) ضروری است.

در طی برهان اشاره شد که امّت خاتم دائماً نیازمند به هادیان به هدایت ایصالی هستند؛ لذا اگر هدایت ارشادی را به فرض بتوان از طریق کتاب و سنّت نبوی تحصیل کرد، هرگز نمی‌توان هدایت ایصالی را جز از طریق هادی زنده و شاهد بر قلوب و اعمال عباد، از طریق دیگری تحصیل نمود؛ لذا می‌توان شکل قیاس استثنائی را به این ترتیب بیان کرد:

اگر هدایت ایصالی پروردگار دائمی است، آنگاه نیاز امّت به هادی (هدایت ایصالی) دائمی است.

ولکن هدایت ایصالی پروردگار دائمی است.

در نتیجه: (با رحلت نبی اکرم(ص)) امّت دائماً نیازمند به حضور هادی (هدایت ایصالی) در میان خود است.

اکنون طی قیاس اقترانی می‌گوییم:

اوَلاً، صاحبان و هادیان به صراط مستقیم الهی (اعم از هدایت ارشادی و یا ایصالی)، معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم ربّانی هستند.

ثانیاً، معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم ربّانی (بنا بر روایات وارده)، منحصر در ائمه هدی(ع) بعد از رسول اکرم(ص) است.

نتیجه آنکه: صاحبان و هادیان به صراط مستقیم الهی (بعد از رسول خدا(ص)) منحصر در ائمه هدی(ع) می‌باشند»[۶]

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  2. «راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.
  3. «بگو: بی‌گمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رسانده‌اند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.
  4. «بگو: خاور و باختر از آن خداوند است، هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون خواهد شد» سوره بقره، آیه ۱۴۲.
  5. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است» سوره نساء، آیه ۶۹.
  6. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۵۱۲-۵۲۵.