جهاد ابتدایی در فقه اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

موضوع اکثر کتابهای فقهی در باب جهاد، جهاد ابتدایی است و از جهاد دفاعی به مناسبت بحث کرده‌اند. جهاد ابتدایی در برابر سه گروه واجب است:

  1. کافران غیر ذمی اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب؛
  2. کفار ذمی‌ای که شرایط ذمه را نادیده گرفته‌ان؛
  3. باغیان[۱].

جهاد با کفار غیر کتابی با هدف دعوت به اسلام انجام می‌گیرد. آنان تنها دو راه در پیش دارند: پذیرش آیین اسلام یا تن دادن به جنگ.جهاد با کفار کتابی غیر ذمی یا ذمی‌ای که پیمان ذمه را نقض کرده باشند برای پذیرش اسلام و یا تن دادن به پیمان ذمه و پرداخت جزیه است. در نتیجه آنان یکی از سه راه را باید برگزینند: گرویدن به اسلام، باقی ماندن بر آیین خود و پرداخت جزیه و یا تن دادن به جنگ.جهاد با باغیان به جهت نقض پیمان و خروج آنان از بیعت با امام(ع) و وادار کردن ایشان به بیعت مجدد است[۲][۳].

شرایط وجوب جهاد ابتدایی

جهاد ابتدایی با فراهم آمدن شرایط آن واجب کفایی است؛ بدین معنا که تا زمان نیاز جبهه نبرد به نیرو، بر همه واجدان شرایط واجب است در آن حضور یابند و با حضور نیرو به مقدار کفایت، جهاد بر دیگران واجب نخواهد بود[۴]، مگر آنکه امام(ع) افراد معینی را فرابخواند، که در این صورت حضور آنان واجب عینی خواهد بود[۵].

وجوب جهاد ابتدایی منوط به تحقق این شرایط است: بلوغ، عقل، آزاد بودن (حریتمرد بودن و معذور نبودن. بنابر این، جهاد ابتدایی بر نابالغ، دیوانه، برده،زن، پیر مرد و معذور از شرکت در امر جهاد، مانند کور، زمین‌گیر و بیمار ناتوان از سوار شدن بر مرکب و دویدن و همچنین فقیر ناتوان از تأمین مخارج خانواده خویش و نیز هزینه‌های راه و تهیه سلاح، واجب نیست[۶]. علاوه بر شرایط یاد شده، شرط وجوب، بلکه مشروعیت جهاد ابتدایی، حضور امام(ع) و حاکمیت وی، یا نایب خاص ایشان است. بنابر این، جهاد ابتدایی در عصر غیبت مشروعیت ندارد[۷]. لکن برخی معاصران قائل به جواز آن با وجود فقیه جامع شرایط وحاکمیت وی شده‌اند[۸][۹].

احکام و آداب جهاد ابتدایی

جهاد ابتدایی در ماه‌های حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم) حرام است، مگر آنکه دشمن آغازگر جنگ باشد و حرمتی برای ماه‌های حرام قائل نباشد[۱۰]. بنابه قولی، جهاد ابتدایی در سال، بیش از یک بار واجب نیست[۱۱]. فرار از جنگ حرام، بلکه از گناهان کبیره[۱۲] است، مگر آنکه شمار مسلمانان کمتر از نصف نیروهای دشمن باشد، که در این صورت مقاومت در برابر آنها واجب نیست[۱۳]. هنگامی که شمار نیروهای اسلام اندک و سپاه دشمن زیاد باشد، بر امام واجب است تا رسیدن نیرو به حد نصاب صبر کند[۱۴]. بر امام(ع) یا منصوب از جانب ایشان واجب است قبل از آغاز به جنگ، کفار را به اسلام (شهادت به توحید و رسالت پیامبر(ص) و لوازم آن از اصول و فروع دین) فراخواند، مگر آنکه پیش از آن، دعوت به آنان رسیده باشد، که در این صورت تکرار دعوت مستحب است[۱۵].

مستحب است آغاز جنگ پس از اقامه نماز ظهر و عصر باشد و شروع آن قبل از زوال و نیز یورش شبانه جز در حال ضرورت مکروه است[۱۶]. مبارز ‌طلبیدن بدون اذن امام(ع) بنابر قولی مکروه است. برخی آن را حرام دانسته‌اند؛ لکن با منع امام(ع) شکی در حرمت آن نیست. مبارزه کردن با دعوت امام(ع)، مستحب، و با الزام به آن، واجب است[۱۷]. جنگیدن با دشمن با هر نوع سلاح و با هر کیفیتی که منجر به پیروزی گردد جایز است؛ لکن قطع کردن درختان، پرتاب آتش و گسیل کردن آب به سوی دشمن جز در حال ضرورت مکروه است. در حرمت ریختن سم بر دشمن یا کراهت آن در غیر حال ضروت اختلاف است[۱۸]. برخی، بریدن درختان، خراب کردن دژها و به‌کارگیری منجنیق را تنها در صورت توقف پیروزی بر آن جایز دانسته‌اند[۱۹]. کشتن زنان، کودکان، دیوانگان و نیز ناتوانان از جنگیدن، مانند افراد پیر، نابینا و زمین گیر در صورتی که از فکر و نظر آنان در جنگ استفاده نشود، حرام است، مگر در حال ضرورت، مانند آنکه کفار از وجود آنان به عنوان سپر استفاده کنند یا چیره شدن بر دشمن منوط به کشتن ایشان باشد[۲۰]. مثله کردن دشمن به بریدن گوش‌ها، بینی و سایر اعضا حرام است[۲۱].

خدعه در جنگ، جز در صورتی که دشمن امان داشته باشد، جایز است[۲۲]. پی کردن مرکب مسلمان مکروه است؛ لکن پی کردن مرکب کافر بنابه تصریح برخی کراهت ندارد[۲۳]. یاری گرفتن از کفار در جنگ در صورتی که مصلحت اقتضا کند و خیانت پیشه نباشند جایز است[۲۴]. تحرف و تحیز در جنگ فرار به شمار نمی‌رود و جایز است. قرار دادن حق جعاله از سوی فرمانده لشکر برای کسی که سپاه اسلام را در پیشبرد جنگ و کسب پیروزی یاری رساند، جایز است، مانند آنکه بگوید: هرکس ما را در گشودن در دژ دشمن راهنمایی کند، فلان مبلغ به او می‌دهم[۲۵]. اطاعت از فرمانده بر رزمندگان واجب است[۲۶]. پوشیدن لباس ابریشمی برای مردان در جنگ جایز است؛ لکن در صحت نماز با آن در فرض امکان در آوردن آن،اختلاف است[۲۷]. تحکیم در جنگ جایز است؛ بدین صورت که دو طرف درگیر پس از تراضی و توافق روی فردی به عنوان “حَکَم” متعهد شوند به آنچه وی حکم کند تن دهند[۲۸].

غنیمت: اموالی که در جنگ از دشمن به دست مسلمانان می‌رسد، غنیمت به شمار می‌رود و با شرایطی بین رزمندگان تقسیم می‌شود[۲۹].

اسارت: کافری که در حال جنگ به اسارت درآمده، کشته می‌شود؛ اما اگر پس از پایان درگیری اسیر گردد بنابر مشهور کشته نمی‌شود[۳۰]. کشتن باغی‌ای که در حال جنگ اسیر گشته، با داشتن مرکزیت و وجود رهبری که آنان را دوباره سازماندهی و به جنگ با مسلمانان بسیج کند، جایز است[۳۱].

احکام کشته‌شدگان: رزمنده‌ای که در میدان نبرد با دشمن کشته شده،شهید محسوب می‌شود و حکم آن را دارد؛ بدین معنا که پس از اقامه نماز بر پیکرش با لباس‌هایش دفن می‌گردد. و در صورت مشتبه شدن با کافر، به قول گروهی آنکه آلتش کوچک است، دفن می‌شود. در اینکه این نشانه، تنها برای دفن است یا شامل نماز نیز می‌شود،اختلاف است. بنابر قول دوم بر آنکه آلتش کوچک است نماز نیز خوانده می‌شود[۳۲]. بسیاری گفته‌اند: نماز بر همه به نیت نماز بر مسلمان، گزارده می‌شود[۳۳]. برخی نیز برای شناخت مسلمان از کافر، برای دفن، رجوع به قرعه را لازم دانسته و گفته‌اند: بر همه آنان یک نماز به نیت نماز بر مسلمان خوانده می‌شود[۳۴]. برخی نیز دفن همه را به احتیاط، واجب دانسته‌اند[۳۵].[۳۶]

منابع

پانویس

  1. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۶.
  2. کشف الرموز، ج۱، ص۴۱۸-۴۲۲؛ المهذب البارع، ج۲، ص۳۰۰-۳۱۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۵۶.
  3. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۱۴۱-۱۴۶
  4. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵ و ۹-۱۰.
  5. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
  6. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵-۹.
  7. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳-۱۴.
  8. صراط النجاة، ج۳، ص۳۵۹؛ اجوبة الإستفتاءات، ج۱، ص۳۳۱.
  9. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۱۴۱-۱۴۶
  10. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲-۳۴.
  11. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۹.
  12. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵۶.
  13. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۱.
  14. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵۰-۵۱.
  15. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵۱-۵۴.
  16. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۱-۸۲.
  17. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۵-۸۸.
  18. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۶-۶۸؛ اشارة السبق، ص۱۴۳؛ إصباح الشیعة، ص۱۸۹.
  19. الروضة البهیة، ج۲، ص۳۹۲.
  20. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۸ و ۷۳-۷۷
  21. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۷-۷۸.
  22. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۸-۷۹.
  23. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۲-۸۵.
  24. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۹۳-۱۹۴.
  25. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱۷-۱۱۸.
  26. کشف الغطاء، ج۴، ص۳۷۳.
  27. مستند الشیعة، ج۴، ص۳۴۳؛ العروة الوثقی، ج۲، ص۳۴۳-۳۴۴.
  28. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱۰-۱۱۱.
  29. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴۷-۱۵۱.
  30. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۸.
  31. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۸.
  32. مختلف الشیعة، ج۴، ص۴۵۴-۴۵۵؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳۳-۱۳۴؛ کلمة التقوی، ج۱، ص۱۹۹.
  33. المعتبر، ج۱، ص۳۱۵؛ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۲۳-۲۴؛ ذکری الشیعة، ج۱، ص۴۰۱؛ روض الجنان، ج۲، ص۸۱۴؛ مصباح الهدی، ج۶، ص۳۰.
  34. کتاب السرائر، ج۲، ص۲۰.
  35. تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۲۴.
  36. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۱۴۱-۱۴۶