جهاد ابتدایی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جهاد ابتدایی جهادی است برای مقابله با کسانی که با دستورات اسلام برای سعادت بشر مقابله می‌کنند. جهاد ابتدایی نبردی است که مسلمانان به منظور دعوت مشرکین به اسلام، رساندن ندای منادیان راه خدا به مردم، آزاد کردن بندگان از قید اسارت و بردگی و رهایی گمراهان از آیین‌هایی که به آنها تحمیل شده بود، انجام می‌دادند. این نوع از جهاد شرایط مختلفی دارد مانند: بلوغ، عقل، آزادی، ذکورت و... .

مقدمه

فقهای اسلام در وجوب جهاد، اختلاف نظری ندارند، بلکه آن را مانند ضروریات اسلامی شمرده‌اند[۱] و آیات متعددی بر وجوب آن دلالت می‌کند[۲] و وجوب جهاد وجوب کفایی است[۳]. برای واجب شدن جهاد بر مکلّف، نه شرط ذکر شده است: بلوغ، عقل، آزادی، ذکورت، عدم عجز از جهاد، زمین‌گیرنبودن، بینایی، سلامت، یعنی دچار مرضی نباشد که موجب عجز از جهاد شود و نیز دعوت امام (ع) یا نماینده ایشان[۴]. برخی با حذف و ادغام این شرایط، آنها را به چهار شرط: تکلیف، ذکورت، قدرت و اذن امام (ع) یا فقیه رسانده‌اند[۵] و دو شرط اخیر از جمله مهم‌ترین این شرایط محسوب می‌شود.

مشهور فقیهان اذن امام معصوم (ع) را شرط دانسته‌اند[۶]؛ اما به مرور با ابطال ادله نظریه مشهور از سوی فقها، کفایت اذن فقیه در زمان غیبت تقویت شده است[۷]. در این میان امام خمینی در عصر غیبت، فقیهان جامع شرایط را در مناصب سیاسی و مانند آن جانشین امام معصوم (ع) می‌شمارد؛ اما دعوت به جهاد ابتدایی را از محدوده اختیارات فقیه خارج می‌داند[۸]، هرچند در مباحث اجتهادی بعدی خود قول مشهور را قابل مناقشه دانسته است[۹]؛ چنان‌که صلح نیز در دیدگاه فقیهان منوط به اراده امام (ع) یا نایب اوست[۱۰] و در دوره غیبت، برعهده ولی فقیه است[۱۱]. در نظریه امام خمینی، با توجه به پذیرش ولایت مطلقه فقیه در امور اجتماعی - سیاسی از سوی ایشان[۱۲]، ولایت بر مثل صلح نیز طبق قاعده خواهد بود.

از دیگر شرایط جهاد، قدرت فرد است؛ بدین معنا که افراد بیمار، لنگ و فقیر که توان اداره مخارج راه، عیال و سلاح خود را ندارند و مانند آنان، مکلّف به جهاد نیستند. فقیهان در اثبات این شرط به برخی آیات قرآن کریم[۱۳] استناد کرده‌اند[۱۴]. مردبودن مجاهد نیز از جمله شرایط مورد اتفاق فقهاست[۱۵] که افزون بر ادعای اجماع بر آن[۱۶]، به برخی روایات[۱۷] نیز استناد کرده‌اند[۱۸]. از تفصیل امام خمینی میان شرایط دفاع و جهاد برمی‌آید که افزون بر شرایط عام تکلیف، اموری مانند مردبودن نیز در جهاد ابتدایی شرط است[۱۹].[۲۰]

جهاد نظامی

جهاد نظامی، به جهاد ابتدایی و دفاعی، تقسیم شده است[۲۱]. در جهاد ابتدایی نبرد مسلمانان با سران کفر و شرک برای دعوت غیر مسلمان به اسلام و رفع موانع یکتاپرستی و عدالت است[۲۲]؛ درحالی که در جهاد دفاعی نبرد با متجاوزان و مهاجمان برای دفاع از حوزه اسلام و سرزمین‌های آن و حفظ جان، اموال و حیثیت مسلمانان است[۲۳]. البته هریک از این دو قسم دارای احکام و شرایط خاصی است. شرایط وجوب جهاد ابتدایی تا نُه شرط ذکر شده است[۲۴] که مهمترین و بحث برانگیزترین آنها «اذن امام» است؛ یعنی آیا دعوت (اذن) به جهاد، منحصر در شخص امام و نائب خاص اوست یا فقیه جامع الشرایط نیز در زمان غیبت می‌تواند عهده‌دار این امر شود؟ بر اساس فتوای مشهور که برخی آن را اجماعی دانسته‌اند[۲۵] دعوت امام موضوعیت دارد و در صورت نبود امام، جهاد مشروع نخواهد بود[۲۶]؛ گر چه این شرط در سده‌های اخیر مورد تردید قرار گرفته است[۲۷] به طوری که در مشروعیت جهاد، اذن فقیه جامع الشرایط تقویت شده و قائلان به نظریه اخیر رو به افزایش بوده‌اند[۲۸]؛ در این میان امام خمینی با اینکه فقهای جامع الشرایط را در عصر غیبت، نائب امام (ع) در تکفل تمام امور سیاسی مسلمانان دانسته[۲۹]، اما ولایت بر اعلان جهاد ابتدایی را استثنا کرده و طبق نظر مشهور فتوا داده است[۳۰]؛ هرچند در مباحث استدلالی خود، قول مشهور را قابل مناقشه دانسته است[۳۱]، که از ظاهر آن، کفایت اذن فقیه استفاده می‌شود. آیت‌الله خامنه‌ای نیز به جواز جهاد ابتدایی با حکم ولی امر فتوا داده است[۳۲].

برخی از فقیهان قائل شده‌اند که دایره وجوب دفاع صرفاً در حد به مخاطره افتادن دین اسلام است؛ لذا اگر استیلاء کفار بر بلاد اسلامی، ضرر به اسلامیت نزند، دفاع را واجب ندانسته‌اند[۳۳]؛ ولی تأمل در عبارات فقهای گذشته و دوره‌های....... می‌فهماند چنین فتوایی را صحیح نمی‌دانسته‌اند؛ از این‌رو برخی از فقها محدوده دفاع را جامعه اسلامی یا حوزه اسلام دانسته‌اند که ظهور در سرزمین اسلامی دارد[۳۴] و برخی دیگر نیز سرزمین و بلاد اسلامی را موضوع وجوب دفاع شمرده‌اند[۳۵]. از مصادیق بارزی که در عصر حاضر، بر لزوم جهاد دفاعی آن تأکید شده، قضیه فلسطین است[۳۶]، که موضع انقلاب اسلامی نیز در تأیید این دفاع واضح است[۳۷]؛ چنانکه در مسئله اشغال افغانستان و تأکید بر دفاع از آن امام[۳۸] و دفاع از بوسنی و هرزگوین این امر وجود داشته است[۳۹]. در اندیشه انقلاب اسلامی دایره دفاع فراتر از حمله نظامی دشمنان به سرزمین‌های اسلامی است. در حقیقت حساسیت و نقطه اصلی حالت تدافعی نسبت به اقداماتی است که وابستگی سیاسی، اقتصادی و مانند آن را به دنبال داشته و نهایتاً به ضعف اسلام و مسلمین ختم شود[۴۰]. ابزار دفاعی نیز به تناسب جبهه تهاجمی دشمنان تنظیم گشته و چنین نیست که مختص به آلات نظامی باشد؛ بلکه در حوزه دفاع، ابزار سلبی نیز مطرح می‌شود؛ مانند تحریم کالاهای تولیدی دشمنان و ترک معامله با آنان، که داخل در این جبهه است[۴۱]. امام خمینی و حتی معاملات تجاری را که زمینه‌ساز سیطره معنوی (نه فیزیکی) استعمار بر ممالک اسلامی می‌شود ممنوع می‌دانستند[۴۲]، پیامد چنین روابطی تنها در حوزه حکم تکلیفی نیست؛ بلکه به لحاظ حکم وضعی نیز موجب بطلان قراردادهای منعقد شده می‌گردد[۴۳].

شبهات مستشرقین درباره جهاد. یکی از مهمترین نقاطی که مستشرقان بر آن تمرکز کرده و به شبهات پیرامون آن دامن زده‌اند، مسئله جهاد است[۴۴]. به اعتقاد برخی صاحب‌نظران این رویکرد مستشرقان در تحقیق مسائل اسلامی دارای خلل‌های روشی بوده[۴۵] که از مهمترین آنها، دخالت دادن برخی پیش‌فرض‌ها است؛ لذا جهت‌گیری آنان در راستای اثبات غیر الهی بودن دعوت پیامبر (ص) بوده است[۴۶]. از این‌رو در تحلیل عوامل گسترش اعجاب‌انگیز اسلام با پررنگ کردن عواملی خارجی، درصدد استناد این امر به پدیده‌هایی غیر از مقبولیت حقیقت اسلام بوده‌اند[۴۷]، از سوی دیگر، مواجهه برخی محققان مسلمان با این اشکال‌ها دارای آسیب‌هایی بوده، چنانکه برخی از روشنفکران غرب‌گرا رویه‌ای منفعلانه در پیش گرفته و در قالب تفسیرهایی انحرافی از قبیل منحصر بودن حکم جهاد به زمان پیامبر (ص) و ریاضت نفسانی دانستن اصل جهاد یا خارجی قلمداد کردن جهاد از متن دین، در صدد پاک کردن صورت مسئله برآمده‌اند[۴۸]. رویکرد انقلاب اسلامی تأکید بر نفی این انفعال، و بیان واقعیت جهاد اسلامی و مذمت وادادگی در مقابل این اشکال‌ها بوده است[۴۹].

اساس جهاد ابتدایی بر دعوت به اسلام و یکتاپرستی بوده[۵۰]، بدون آنکه هدف مستقیم و مباشر آن، مسلمان کردن اجباری باشد. آنچه در تشریع جهاد مهم است حاکمیت دین بوده است و گرایش به اسلام به عنوان افق و چشم‌اندازی مهم مورد توجه قانون‌گذار بوده است[۵۱]؛ به عبارتی هدف در جهاد ابتدایی، از میان برداشتن موانع پیشرفت دین و تبلیغ آن بوده است[۵۲]. خداوند در قرآن کریم[۵۳] اکراه در دین را نفی کرده[۵۴] و از اینکه پیامبر (ص) مردم را به طور قهرآمیز به اسلام در آورد برحذر داشته است[۵۵]؛ لذا اسلام از چنین اتهاماتی مبرا است[۵۶]. علاوه براین، اساس گسترش امور اعتقادی، با زور امکان‌پذیر نیست[۵۷] و در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که به اجبار در تغییر دین دعوت کند[۵۸]. شاهد این مدعا، اقرار برخی مستشرقان درخصوص مسئله گسترش اسلام است که بر اساس آن، نه تنها اکراهی در اسلام ساکنان صورت نگرفته، بلکه شواهد نشان می‌دهد حتی کفاری که در برخی برهه‌های تاریخی بر مسلمانان پیروز شده‌اند؛ مانند ترکان سلجوقی (قرن ۱۱م) و مغولان (قرن ۱۳م) آیین دشمنان شکست‌خورده خود یعنی اسلام را پذیرا شده‌اند[۵۹].

اشکالی نیز به این صورت مطرح شده که اصل دین موافق صلح است؛ نه تشریع جنگ و جهاد، ولی آنچه که فطرت سلیم به وضوح آن را درک می‌کند، حسن دفع تجاوز است و چون دین اسلام دینی جامع و خاتم بوده و بر اساس فطرت انسانی می‌باشد از این‌رو نمی‌تواند نسبت به این امر مهم بی‌تفاوت باشد[۶۰]. البته گویا مستشرقان در مقابل رفتاری که در میان ابناء مسیحیت و دولت‌هایشان رخ داده و در تاریخ نیز ثبت شده، خود را به فراموشی زده‌اند؛ جنگ‌هایی که میزان خشونت آن بسیار فراتر از تلفاتی است که در جنگ‌های اسلامی مطرح بوده است؛ مانند بی‌گناهانی که در جنگ‌های مذهبی بین پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها کشته شدند[۶۱] و یا جنگ‌هایی که در دوره مدرن به راه انداختند و میلیون‌ها انسان را با سلاح‌های کشتار جمعی و غیر آن نابود کرده و بسیاری را گرفتار امراض جسمی و روحی کردند[۶۲].[۶۳]

منابع

پانویس

  1. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸؛ سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذب الأحکام، ج۱۵، ص۸۱.
  2. ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹؛ ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴؛ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  3. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد، ص۳۱۲؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۱۵.
  4. ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تبصرة المتعلمین، ص۸۷.
  5. خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۲ - ۳۶۶؛ ایروانی، باقر، دروس تمهیدیة فی الفقه الاستدلالی، ج۱، ص۵۴۷.
  6. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۷، ص۱۳ - ۱۴؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱؛ سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، ج۱، ص۳۶۸.
  7. سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، ج۱، ص۳۶۸؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۶؛ منتظری، حسینعلی، نظام الحکم، ص۵۹؛ روحانی، سیدمحمدصادق، فقه الصادق (ع)، ج۱۳، ص۳۳ – ۳۶.
  8. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۹.
  9. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  10. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۱؛ کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۴۶۸.
  11. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۳۵۱ و ۳۵۶؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۱۲.
  12. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  13. ﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱؛ ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا «بر نابینا و لنگ و بیمار (اگر به جهاد نیایند) گناهی نیست و هر کس از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کند او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و هر کس روی برتابد او را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۷.
  14. عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۳؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۳.
  15. عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۱.
  16. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷ – ۸.
  17. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۹.
  18. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷.
  19. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹.
  20. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۸.
  21. علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  22. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  23. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  24. ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۳؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵؛ خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۲، ۳۶۶-۳۶۷.
  25. طباطبائی، سید علی، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۳-۱۴؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱.
  26. طباطبائی، سید علی، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۳؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳.
  27. ر. ک: سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، ج۱، ص۳۶۸؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
  28. ر. ک: خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۵؛ روحانی، سید محمدصادق، فقه الصادق (ع)، ج۱۳، ص۳۴.
  29. امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۲۴-۶۲۶.
  30. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۷.
  31. امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  32. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴۲۴، ۲۲۷.
  33. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷؛ سبزواری، سید عبدالأعلی، مهذب الاحکام، ج۱۵، ص۱۱۲.
  34. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸.
  35. ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۲۸۸.
  36. ر. ک: ورعی، سید جواد، «المبادئ التشریعیة النظریة الدفاع فی الفقه الاسلامی»، فقه اهل البیت (ع) (فصلنامه)، قم، مؤسسة دائرة المعارف فقه اسلامی، س ۸، ش۳۲، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۹.
  37. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳/۹/۱۳۶۹.
  38. خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۷؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۱/۷/۱۳۶۸.
  39. آیت الله خامنه‌ای، ۱۴/۳/۱۳۷۲.
  40. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸-۳۷۹.
  41. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.
  42. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.
  43. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.
  44. زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۲۱.
  45. مرصفی، سعد، المستشرقون و الشئة، ص۹.
  46. نفیسی، شادی، عقل‌گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۶۰ - ۶۱.
  47. عطاء، عوض عبدالهادی، الجهاد بین عقیدة المسلمین و شبه المستشرقین، ص۸۵.
  48. البهی، محمد، الفکر الاسلامی الحدیث و صلته بالاستعمار الغربی، ص۲۰۵-۲۰۶.
  49. آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶؛ ۱۴/۳/۱۳۸۹.
  50. آیت الله خامنه‌ای، ۵/۷/۱۳۷۰.
  51. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۸؛ مصباح یزدی، محمدتقی، جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۵۳.
  52. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۶۲.
  53. ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  54. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۲.
  55. ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  56. حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۳؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۷/۶/۱۳۸۵.
  57. آیت الله خامنه‌ای، ۱/۱/۱۳۷۶.
  58. آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۳۲۱.
  59. آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۲.
  60. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۸.
  61. شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۰-۶۱.
  62. شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۱.
  63. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۲۲.