انسان کامل
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث مقام معصوم است. "انسان کامل" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل انسان کامل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
انسان کامل که از او با القابی چون کون جامع، قطب عالَم، جام جهاننما، خلیفه، امام، صاحبزمان، اکسیر اعظم،خضر، مهدی، کامل، مکمّل، دانا، بالغ و ... [۱] نیز تعبیر میشود اصطلاحی است عرفانی و بر کسی که مظهر أتمّ اسمای حسنای الهی و آیینه تمامنمای خداست و در شریعت، طریقت و حقیقت، تمام و در اقوال و افعال و اخلاقِ نیک و نیز در معارف الهی سرآمد همه است[۲] اطلاق میگردد[۳].
انسان کامل در اصطلاح
- این اصطلاح در قرآن صریحاً بهکار نرفته است؛ ولی معنا و مفهوم آن را از آیاتی که به خلیفة اللّه، امام، مطهّر، مخلَص، مهتدی، صدّیق، صالح، مقرّب، سابق، مصطفی، مجتبی، ولیّاللّه، رسول، نبی، صاحبان نفس مطمئنه و عبودیت تامّة مربوط است میتوان برداشت کرد، افزون بر این چون انسان کامل در همه اوصاف کمال سرآمد همه است میتوان همه آیاتی را که به فضایل و کمالات انسانی اشاره دارد به انسان کامل مرتبط دانست، بلکه از آنرو که انسان کامل خود قرآن ناطق و قرآن خُلق وی است [۴]، میتوان همه قرآن را وجود کتبی انسان کامل و سورهها و آیات آن را مدارج و معارج وی معرفی کرد[۵].
- انسان کامل گرچه به اعتبار پایینترین نشئه و نازلترین مرتبه وجودیش خود را به فرمان خدا مانند سایر انسانها بشر معرفی میکند: ﴿﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ﴾﴾[۶] و میگوید: من از غیب بیاطلاعم و ازاینرو از بسیاری از خیرات بیبهرهام و برایم پیشامدهای سوئی رخ میدهد: ﴿﴿وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾﴾[۷] و از فرجام خویش و دیگران بیخبرم: ﴿﴿وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ﴾﴾[۸] و به اقتضای زندگی عالم مادّی از دیگر موجودات استفاده کرده و مانند دیگران در بازارها راه میرود و نیازمند خوردن و آشامیدن است: ﴿﴿قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ﴾﴾[۹]؛ ولی وی را به لحاظ نشئات و اطوار وجودی دیگرش مقامات و فضایلی است [۱۰] که شناخت و برشمردن همه آنها از عهده فهم انسانهای معمولی و نیز حوصله این مقال خارج است، ازاینرو در اینجا فقط به بیان اجمالی برخی از آنها بسنده میشود[۱۱].
مقامات و فضایل انسان کامل
نخست: یگانگی و وحدت
- انسان کامل به لحاظ اصل و ریشه یک حقیقت است[۱۲] که از آن در عرفان به "حقیقت محمدیه" تعبیر میشود[۱۳]؛ ولی همین حقیقت واحد را بر حسب اقتضائات متفاوت و استعدادهای گوناگون در زمانهای مختلف، مظاهری متعدّد و تجلیّاتی متنوّع است[۱۴]. این مظاهر و تجلیّات چیزی جز صورتهای پیامبران و اولیای معصوم نیست، ازاینرو قرآن کریم بهرغم اینکه برتری برخی از پیامبران را نسبت به برخی دیگر میپذیرد: ﴿﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾﴾ [۱۵] همه انبیا را در کنار هم و معاضد یکدیگر معرّفی میکند:﴿﴿ وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ﴾﴾ [۱۶] و بین آنها هیچ تفرقهای را به رسمیّت نمیشناسد:﴿﴿ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ﴾﴾[۱۷] در برخی از روایات نیز به این نکته به صورت رمز اشاره شده است؛ از جمله روایتی است که از امام علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است: نخستین چیزی که خداوند متعالی آن را آفرید نور حبیبش محمد(ص) بود ... . پس خداوند از نور محمد(ص) ۲۰ دریا آفرید که همه از جنس نور بود. سپس به نور محمد(ص)فرمود: در آن دریاها نزول کند. پس نزول کرد و چون از آخرین دریا خارج شد خداوند متعالی به او فرمود: ای حبیب من! و ای سرور پیامبرانم! شفیع روز حشر تویی. آنگاه نور یاد شده به سجده افتاد و سپس برخاست و از او ۱۲۴۰۰۰ قطره مترشّح شد و خداوند متعالی از هر قطره پیامبری آفرید و زمانی که انوار انبیا کامل شد همه آنها مانند طواف حاجیان بر گرد خانه خدا بر گرد نور محمد(ص) طواف کردند[۱۸]، بنابراین میتوان گفت انسان کاملی که از ازل تا ابد مدار احکام عالم و مرکز دایره وجود است به اعتبار اصل و حقیقت یکی است، گرچه به اعتبار ظهور و تجلّی متعدّد است. صرفنظر از وحدت انسان کامل به معنای مزبور، وحدت دیگری را برای او میتوان ثابت کرد و آن عبارت است از اینکه در هر زمان فقط یک فرد از انسان کامل وجود دارد و دیگران هر که باشند تابع و رعیّت وی به حساب میآیند، زیرا انسان کامل مظهر ﴿﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾﴾[۱۹] است و همانگونه که خداوند حقیقت واحد است و تعدّد بردار نیست مظهر تام او نیز یک حقیقت است و کثرت و تعدّد را بر نمیتابد: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِه»[۲۰] این وحدت را به صورت دیگر میتوان از آیه مزبور استفاده کرد و آن عبارت از این است که "کاف" را در ﴿﴿ كَمِثْلِهِ﴾﴾ کاف تشبیه و "مثل" را به معنای مظهر تامّ دانسته و بگوییم چیزی شبیه مظهر تامّ خدا (انسان کامل) نیست. این سخن بدین معناست که انسان کامل نظیر ندارد[۲۱][۲۲].
دوم: جامعیت و خلافت
- انسان کامل یگانه کلمهای است که خود به تنهایی با جامعیت خویش همه اوصاف جمال و جلال خدا و جمیع اسمای حسنای او را به نمایش گذاشته است: ﴿﴿ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ﴾﴾ [۲۳]، ﴿﴿ وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾﴾ [۲۴] و بدین ترتیب لایق مقام خلیفه اللّهی گشته است: ﴿﴿ وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً ﴾﴾ [۲۵] گرچه برخی از مفسران خلافت را در این آیه به معنای جانشینی ملائکه[۲۶]، برخی به معنای جانشینی ابلیس و پیروان وی در زمین[۲۷] و آن را شامل همه انسانها دانسته یا به آدم ابوالبشر اختصاص دادهاند[۲۸]؛ ولی همانگونه که در بسیاری از تفاسیر آمده است میتوان خلافت مزبور را به معنای جانشینی خدا دانست و آن را به انسان کامل که مظهر اسم اعظم "اللّه" و محلّ تجلّی همه اسمای حسنای الهی است اختصاص داد،[۲۹] و افزود همین انسان کامل است که خداوند علم به حقایق اشیا و ماهیّات آنها را به او آموخته:﴿﴿ وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾﴾ [۳۰] و وی را معلّم فرشتگان: ﴿﴿ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ﴾﴾ [۳۱] و مسجود آنان: ﴿﴿ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ﴾﴾ [۳۲] بلکه مسجود همه موجودات[۳۳] قرار داده است. در برخی آیات از خلافت مزبور به "امانت" تعبیر شده است[۳۴]؛ همان امانتی که آسمانها و زمین و کوهها از حمل آن سر باز زدند و تنها انسان کامل توانست آن را حمل کرده و از عهده آن به خوبی برآید:﴿﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ﴾﴾ [۳۵]. خداوند در سوره یس میفرماید: ما همه چیز را در امام مبین احصا کردهایم: ﴿﴿ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾﴾ [۳۶] و این، به اعتباری به جامعیت انسان کامل که ملاک خلافت اوست اشاره دارد، از اینرو برخی از مفسران گرچه امام مبین را در آیه مزبور به کتاب مبین که همان لوح محفوظ است تفسیر کردهاند[۳۷]؛ ولی با توجه به روایات وارده[۳۸] آن را به نحوی بر علی بن ابی طالب(ع) منطبق دانسته و چنین معنایی را از جمله معانی باطنی و اشارات قرآن به حساب آوردهاند[۳۹] جامعیت و خلافت انسان کامل را به گونه ذیل نیز میتوان بیان کرد: انسان کامل مظهر اسم اعظم خداست و موجودات دیگر مظاهر دیگر اسمای کلّی و جزئی ویاند. از سوی دیگر میدانیم اسم اعظم بر همه اسما محیط و در تمام آنها ساری و جاری است، بنابراین به اقتضای تناسب ظاهر و مظهر باید گفت انسان کامل بر همه موجودات محیط است و در جمیع آنها سریان دارد، بلکه باید بگوییم حقایق عالم مظاهر حقیقت انسان کامل است، از این رو اهل معرفت عالم خارج را "انسان کبیر" دانستهاند. امیرمؤمنان علی(ع) در خطبهای فرموده است: من قلم و لوح محفوظ[۴۰] و عرش و کرسی و آسمانهای هفتگانه و زمین هستم[۴۱][۴۲].
سوم: علم و قدرت
- چون انسان کامل خلیفه خداست و خداوند نیز به همه چیز دانا: ﴿﴿ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾﴾ [۴۳] و بر همه چیز تواناست: ﴿﴿ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾﴾ [۴۴] میتوان انسانِ کامل را مظهر دو اسم علیم و قدیر خدا دانست و بر همین اساس گستره علم او را تا مرز اطّلاع بر غیب: ﴿﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾﴾[۴۵]، مشاهده ملکوت:﴿﴿ وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ﴾﴾ [۴۶]، دانستن زبان مرغان: ﴿﴿ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ ﴾﴾ [۴۷]، ﴿﴿ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ﴾﴾ [۴۸] و مورچگان: ﴿﴿ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا﴾﴾ [۴۹]، و اِخبار از امور خصوصی افراد: ﴿﴿ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾﴾ [۵۰] توسعه داد و نفوذ قدرت وی را نیز تا سر حدّ خلق و ایجاد: ﴿﴿ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ﴾﴾ [۵۱]، زنده کردن مردگان: ﴿﴿ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ ﴾﴾ [۵۲]، شفای کور مادرزاد و بیمار مبتلا به پیسی: ﴿﴿ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ ﴾﴾ [۵۳] و تصرّف در مادّه کائنات: ﴿﴿ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ﴾﴾ [۵۴] که از این همه به ولایت تکوینی تعبیر میشود، پذیرفت. لازم به ذکر است که با توجه به گستره وسیع علم انسان کامل و محدودیّت علم دیگران است که خداوند آنجا که خود را از وصف همه واصفان منزّه میخواند وصف انسانهای کامل را استثنا کرده و گفته آنان را در حق خود به رسمیت میشناسد:﴿﴿ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾﴾ [۵۵] و همچنین بر اساس نفوذ قدرت انسان کامل است که اهل معرفت مقام وی را مقام مشیت اللّه و آیه کریمه ﴿﴿ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾﴾ [۵۶] و دیگر آیات مشابه را در مشیّت بر وی صادق دانسته[۵۷] و مشیت الهی را با حقیقت محمدی(ص) و علوی(ع)متحد خواندهاند[۵۸][۵۹].
چهارم: فنا و عبودیت
- عبودت انسان کامل عبودیت مطلق است؛ بدین معنا که او از انانیّت خود خارج گشته و نسبت به نفس خود هم ظلوم است زیرا برخلاف هواها و خواستههای آن قیام میکند و هم جهول، زیرا او اساساً در برابر خدا غیری نمیبیند[۶۰]: ﴿﴿ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا﴾﴾ [۶۱]، پس ذات و صفات و افعال وی در ذات و صفات و افعال خدا فانی گشته: ﴿﴿ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾﴾ [۶۲]،﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ﴾﴾ [۶۳] و بدین ترتیب به بالاترین مرتبه و مقام سیر و سلوک انسانی که همان عبودیت مطلق: ﴿﴿ فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى﴾﴾ [۶۴] و کمال انقطاع: "إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْك" است دست یافته و اساس و زیر بنای ربوبیّت را در خود محقّق ساخته است: "العبوديّة جوهرة كنهها الربوبيّة"[۶۵] در سوره قدر از فنا و عبودیت انسان کامل به ﴿﴿ لَيْلَةِ ﴾﴾ تعبیر شده است: ﴿﴿ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾﴾[۶۶]، زیرا ﴿﴿ لَيْلَةِ ﴾﴾ خفای مطلق است و انانیّت انسان کامل تحت تابش شمس أحدی مختفی گشته است،[۶۷] ازاینرو امام صادق(ع)در تفسیر فرات کوفی ﴿﴿فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾﴾ را بر حضرت صدّیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) که از مصادیق بارز انسان کامل است اطلاق کرده و فرموده است: هرکس فاطمه را درک کند به تحقیق لیله القدر را درک کرده است[۶۸][۶۹].
پنجم: قرب و ولایت
- انسان کامل در همه زمینهها و میدانها گوی سبقت را از همگان ربوده: "وَ لَا يَرْقَى إِلَيَ الطَّيْر" و از همه نسبت به خداوند مقرّبتر است: ﴿﴿ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴾﴾ [۷۰]، ازاینرو بین او و خدا واسطهای نیست:﴿﴿ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾﴾ [۷۱]، بلکه او خود واسطه دیگران است و فیض وجود و کمالات آن از آبشار وجودی او به سوی آفریدگان سرازیر میگردد: " يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْل" و درست به همین جهت وِلایت و تدبیر امور دیگران به وی واگذار شده ﴿﴿ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾﴾ [۷۲] و به عنوان ولیّ خدا هم حقّ تشریع و قانونگذاری دارد: ﴿﴿ وَلِأُحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ﴾﴾ [۷۳]، ﴿﴿ كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ ﴾﴾ [۷۴] و هم حقّ اجرا و حکومت: ﴿﴿ يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ﴾﴾ [۷۵]، ﴿﴿ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ ﴾﴾ [۷۶] و هم حقّ تصرّف در موجودات عالم: ﴿﴿ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ ﴾﴾ [۷۷][۷۸].
ششم: برگزیدگی و فضیلت
- اوصاف و کمالات انسان کامل همه بر اساس تفضّل خدا و تخصیص الهی است و شخص وی و کسب و اکتسابش در آنها هیچگونه دخالتی ندارد. واژههای اصطفاء: ﴿﴿ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴾﴾[۷۹]، تفضیل و اجتباء و هدایت: ﴿﴿ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾﴾[۸۰]، اخلاص: ﴿﴿ وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ ﴾﴾[۸۱] و تطهیر: ﴿﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾﴾[۸۲] هریک همراه با بار معنوی خاصّ خود آنهم با توجّه به اسنادش به خداوند مطلب یاد شده را تأیید میکند، از اینرو امام رضا(ع) در روایت معروف خود درباره شناخت امام میفرماید: امام بدون آنکه خود نقشی داشته باشد واجد همه فضایل و مناقب است: " مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُتَفَضِّلِ الْوَهَّاب"[۸۳]، بنابراین، دیگران که از مصادیق انسان کامل نیستند نمیتوانند با کسب و طلب خویش به مرتبه وی دست یابند: " وَ لَا يَرْقَى إِلَيَ الطَّيْرُ "[۸۴]،" وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِك"[۸۵]؛ ولی در هر صورت همه مکلّفاند در راه او حرکت کرده و به فراخور استعدادشان خود را هرچه بیشتر به وی نزدیک سازند و از کمالات و اوصاف او بهرهمند گردند: «" وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد"[۸۶] بدیهی است که قدر و منزلت هر کسی به نزدیکی وی به انسان کامل وابسته است، و سعی و تلاش خود اوست که این مهمّ را رقم خواهد زد: ﴿﴿ وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى﴾﴾ [۸۷][۸۸].
هفتم: رهبری و امامت
- انسان کامل با توجّه به کمالات و فضایلی که از جانب خداوند به وی اعطا شده ـ مانند خط کشی که خود مستقیم است و میزان استقامت خطوط واقع میشود ـ خودش ساخته دست خدا: " فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا" [۸۹]، گ أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي" [۹۰] و تجسّم عینی صراط مستقیم است: " نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيم" [۹۱] و میتواند الگو و سرمشق دیگر انسانها و امام و راهنمای آنان قرار گیرد: ﴿﴿ وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾﴾ [۹۲]، " وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا"[۹۳] انسان کامل امام الکلّ فی الکلّ علی الکلّ و باذن خداوند شفیع و مکمّل سالکان راه خداست: ﴿﴿ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ﴾﴾ [۹۴] و همه انسانها مکلّفاند او را وسیله تقرّب خویش به خداوند قرار داده: ﴿﴿ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾﴾ [۹۵] و قول و فعل و صفت وی را میزان سنجش اقوال و افعال و صفات خود بدانند: " نحن الْمَوازِينَ الْقِسْطَ" و فرمانهای او را اطاعت کرده و از آنها سرپیچی نکنند: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾﴾ [۹۶]، ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾﴾[۹۷]، ﴿﴿ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا﴾﴾[۹۸] و چون او خلیفه خداست اطاعتش عین اطاعت خدا: ﴿﴿ مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾﴾ [۹۹] و عصیان او نیز عصیان خداوند است. خداوند در سوره احزاب آیه ۵۶ آنجا که میفرماید: ﴿﴿ إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾﴾[۱۰۰] به مؤمنان دستور میدهد تا مانند خدا و فرشتگان بر انسان کامل درود فرستند و بدین وسیله هرچه بیشتر به او نزدیک شده و با امتثال فرمانهای وی از هرگونه انحراف و گمراهی نجات یابند، ازاینرو برخی از مفسران به حق معتقدند که انسان کامل از درود و صلوات مؤمنان بهرهای نمیبرد، همانگونه که خداوند از عبادت بندگان سودی نمیبرد[۱۰۱]، بلکه این مؤمنان هستند که با عبادت خدا و نیز درود فرستادن بر انسان کامل خود را در مسیر جریان فیض خدا و خلیفه وی قرار داده و بدین ترتیب بیش از پیش از برکات و خیرات نامتناهی بهرهمند میگردند. در زیارت جامعه کبیره درود فرستادن بر اهل بیت(ع) و اختصاص به نعمت ولایت ایشان، مایه نیکویی خلق، پاکی نفوس، پاکیزگی روح و کفاره گناهان دانسته شده است [۱۰۲]. بر پایه روایتی جبرئیل(ع) به پیامبر(ص) خبر داده است: هرکس بر ایشان درود فرستد خداوند ۱۰ بار بر او درود فرستاده و ۱۰ سیّئه را از وی محو و ۱۰ حسنه را برایش ثبت خواهد کرد [۱۰۳][۱۰۴].
حکمت و ضرورت انسان کامل
- از آنچه در مراحل پیشین گفته شد به خوبی میتوان به حکمت و ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی پیبرد؛ ولی برای وضوح بیشتر تأکید میشود بدون وجود انسان کامل نه فیض وجود از مبدأ جواد صادر میگردد، و نه سیر تکاملی موجودات ـ به ویژه افراد انسان ـ سامان مییابد: "بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِم" و شاید به همین سبب است که خداوند جهت بیان جعل خلیفه در زمین واژه "جاعل" را که مشتقّ است و بر زمان خاصّی دلالت ندارد بهکار برده است: ﴿﴿ وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً﴾﴾ [۱۰۵]؛ گویا خواسته است بگوید نظام آفرینش بدون انسان کامل جسدی بیروح و موجودی بیخاصیت است، ازاینرو لازم است به طور پیوسته در زمین خلیفة جعل شود تا هیچگاه زمین از حجّت خدا تهی نباشد، افزون بر این، انسان کامل علّت غایی ایجاد است: " لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك" و بدون او حرکت ایجادی ناقص و ابتر است، پس نمیتوان وجود عالَم را بدون وجود انسان کامل پذیرفت: ﴿﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾﴾ [۱۰۶][۱۰۷].
منابع
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ انسان کامل، ص ۴ ـ ۵ .
- ↑ انسان کامل، ص ۴ ـ ۵ .
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۵
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ شرح فصوصالحکم، ص ۳۶۲.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۵
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم»؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.
- ↑ «و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
- ↑ «نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه: ۹.
- ↑ گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک میخورد و در بازارها راه میرود؟!؛ سوره فرقان، آیه: ۷.
- ↑ مصباح الانس، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۶
- ↑ مصباح الانس، ص ۳۳۷.
- ↑ مصباح الهدایه، ص ۲۵.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۱۲۸.
- ↑ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم ؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۳.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ سوره صف، آیه: ۶.
- ↑ همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۷.
- ↑ چیزی مانند او نیست؛ سوره شوری، آیه: ۱۱.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۲۰۱.
- ↑ رحمة منالرحمن، ج ۴، ص ۶۷ ، ۷۰.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۷
- ↑ فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟؛ سوره ص، آیه: ۷۵.
- ↑ و همه نامها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه: ۳۱.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۳۰.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۴.
- ↑ حاشیة القونوی، ج ۳، ص ۱۱۳.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۱۲۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۳؛ شرح فصوص الحکم، ص ۳۵۸.
- ↑ و همه نامها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه: ۳۱.
- ↑ فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز!؛ سوره بقره، آیه: ۳۳.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید؛ سوره بقره، آیه: ۳۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۲۱۸، ۳۲۳.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۲، ص ۳۱۳.
- ↑ ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است؛ سوره احزاب، آیه: ۷۲.
- ↑ و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم؛ سوره یس، آیه: ۱۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۶۷ .
- ↑ معانی الاخبار، ج ۱، ص ۲۲۴ ، ۲۴۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۷۰.
- ↑ شرح اصول الکافی، ج ۴، ص ۲۴۱.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۱۱۸.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۸
- ↑ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره عنکبوت، آیه: ۶۲.
- ↑ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۰.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
- ↑ و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
- ↑ ما زبان مرغان آموختهاند؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.
- ↑ گفت: مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد.آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام؛ سوره نمل، آیه: ۲۰ - ۲۲.
- ↑ سلیمان از گفتار آن (مور) خندان لب گشود؛ سوره نمل، آیه: ۱۹.
- ↑ شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
- ↑ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
- ↑ و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
- ↑ و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
- ↑ و آهن را برای او نرم کردیم؛ سوره سبأ، آیه: ۱۰.
- ↑ پاکا که خداوند است از وصفی که میکنند. مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند؛ سوره صافات، آیه: ۱۵۹ - ۱۶۰.
- ↑ و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند؛ سوره قصص، آیه: ۶۸.
- ↑ انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه، ص ۷۹.
- ↑ شرح دعای سحر، ص ۱۱۰.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۹
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.
- ↑ بیگمان او ستمکارهای نادان است؛ سوره احزاب، آیه: ۷۲.
- ↑ و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند؛ سوره انفال، آیه: ۱۷.
- ↑ بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.
- ↑ پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد؛ سوره نجم، آیه: ۱۰.
- ↑ مصباح الشریعه، ص ۷.
- ↑ ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم؛ سوره قدر، آیه: ۱.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۳۵۵.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۸۱ .
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۹
- ↑ و (سوم) پیشتازان پیشتاز.آنانند که نزدیکان به خداونداند؛ سوره واقعه، آیه: ۱۰ - ۱۱.
- ↑ سپس نزدیک شد و فروتر آمد.آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید؛ سوره نجم، آیه: ۸ - ۹.
- ↑ سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
- ↑ و (آمدهام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم؛ سوره آل عمران، آیه: ۵۰.
- ↑ همه خوردنیها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود؛ سوره آل عمران، آیه: ۹۳.
- ↑ ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن؛ سوره ص، آیه: ۲۶.
- ↑ میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن؛ سوره مائده، آیه: ۴۸.
- ↑ و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است. شما بیگمان عذاب دردناک را خواهید چشید؛ سوره ص، آیه: ۳۶ - ۳۸.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۰۹
- ↑ و میگفتند: خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۳.
- ↑ و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم ؛ سوره انعام، آیه: ۸۶ - ۸۷.
- ↑ و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن.و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم؛ سوره ص، آیه: ۴۵ - ۴۶.
- ↑ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص: ۲۰۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود؛ سوره نجم، آیه: ۳۹.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۱۰
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۸.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۶، ص: ۲۱۰.
- ↑ الصافی، ج۱، ص: ۸۵.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۸.
- ↑ کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
- ↑ به سوی او راه جویید؛ سوره مائده، آیه: ۳۵.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید؛ سوره انفال، آیه: ۲۴.
- ↑ و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است ؛ سوره نساء، آیه: ۱۴.
- ↑ هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است؛ سوره نساء، آیه: ۸۰.
- ↑ خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه: ۵۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص:۲۲۸.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱۲، ص:۶۱۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص:۵۷۹.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۱۱
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۳۰.
- ↑ و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم ؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۷.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۵۱۲