نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
شیخ مفید مینویسد: "رسول خدا (ص) سوره برائت را به دست ابوبکر داد که به مکه برود و با خواندن آن بر مشرکانپیمان با آنان را بشکند (ابوبکرسوره را گرفت و به سوی مکه به راه افتاد). همین که قدری از مسیر را پیمود، جبرئیل بر پیغمبر (ص) نازل شد و این دستور الهی را گوشزد کرد که اینگونه ابلاغها را کسی جز شخص تو یا مردی که از تو باشد نرساند. پیامبر، علی (ع) را خواست و به او فرمود: حرکت کن و خود را به ابوبکر برسان؛ سورهبرائت را از دستش بگیر و به مکه بیر و با آن، پیمانمشرکان را بشکن؛ ابوبکر را نیز به میل خود واگذار کن که اگر خواست با تو به مکه بیاید یا به سوی من بازگردد. امیرالمؤمنین (ع) در پی ابوبکر به راه افتاد.
وقتی ابوبکرعلی (ع) را دید پریشان شد؛ جلو آمد و گفت: ای ابوالحسن! برای چه کاری آمدهای؟ امیر مؤمنان (ع) دستوررسول خدا (ص) را به ابوبکر اعلام کرد. ابوبکرخدمتپیامبر آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! شما مرا برای کاری انتخاب فرمودی که همگان حسد میبردند و چنین افتخاری را نصیب من کردی؛ اما چون در پی آن کار رفتم (در نیمه راه) مرا باز خواندی. آیا در نکوهش من آیهای نازل شده است؟ پیغمبر (ص) به او فرمود: نه؛ ولی جبرئیل امین از جانب خدای عزوجل نزد من آمد و گفت: این آیات را کسی جز خودت یا آنکه از تو باشد، ابلاغ نکند، و علی از من است و از جانب من. جز علی کسی نمیتواند (چنین دستورهایی را) ابلاغ کند"[۱۷].
یعقوبی مینویسد: "علی سوره برائت را از ابوبکر گرفت. ابوبکر گفت: ای رسول خدا! آیا دربارهام چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: نه؛ ولی جبرئیل به من فرمود: «لا يبلغ هذا الا انت او رجل من أهلك»[۱۸]؛ این آیات را جز خودت یا کسی که از تو باشد نرساند".
از خود علی (ع) نقل شده است که فرمود: "زمانی که ده آیه اول سورهبرائت نازل شد، رسول خدا (ص) ابوبکر را برای خواندن آن در مکهمأمور کرد. سپس مرا فرستاد و من در جحفهنامه را از او گرفتم. ابوبکر از آنجا بازگشت و خدمترسول خدا (ص) رسید و گفت: آیا آیهای درباره من نازل شده است؟ حضرت فرمود: نه؛ اما جبرئیل نزد من آمد و گفت: این ابلاغ ادا نمیشود؛ مگر آنکه خودت یا کسی که از خودت باشد آن را ابلاغ کند[۲۱].
علامه در یک مورد به استاد خویش از حرث بن مالک نقل میکند که به مکه آمدم و سعد بن ابیوقاص را ملاقات کردم و به او گفتم: "آیا منقبتی از علی (ع) شنیدهای؟" گفت: "چهار منقبت درباره او مشاهده کردهام که اگر یکی از آنها برای من بود نزد من محبوبتر از این بود که مانند نوح (ع) در دنیازندگی کنم. همانا رسول خدا (ص) ابابکر را با عنوان ابلاغ سوره برائت به سوی مشرکانقریش فرستاد، و او یک شبانهروز از مسافت را طی کرد". در این هنگام آن حضرت به علی (ع) فرمود: "در پی ابیبکر برو و سورهبرائت را از او بگیر و آن را ابلاغ کن". پس علی (ع) مأموریت را انجام داد، و ابوبکر در حالی که گریه میکرد برگشت و عرض کرد: "ای رسول خدا! آیا درباره من آیهای نازل شده است؟" آن حضرت فرمود: "جز خیر چیزی نیست. همانا از طرف من کسی امری را جز من و آن کس که از من باشد تبلیغ نمیکند..."[۲۳][۲۴].
موارد ابلاغی
در منابع آمده است: علی (ع) وارد مکه شد؛ به عرفات رفت؛ آنگاه به مزدلفه و از آنجا به منا رفت. سپس از کوهی که به شعب معروف بود بالا رفت و سه مرتبه با صدای بلند اعلام کرد: "ای مردم! آیا نمیشنوید که من فرستاده رسول خدا (ص) به سوی شما هستم؟ گوش فرادهید". سپس آیات را قرائت کرد تا پایان آیه نهم؛ آنگاه بر شمشیرش تکیه زد و این آیات را چندین بار تکرار کرد تا همه مردم بشنوند[۲۵].
آن حضرت در روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم (ایام تشریق) در میان مردم اعلام میکرد: "کسی حق ندارد به صورت برهنه طواف کند. پس از امسال هیچ مشرکی حق ندارد به مسجدالحرام نزدیک شود"[۲۶].
طبری مینویسد: "علی روز عید قربان برخاست و اعلام کرد که پس از این هیچ مشرکی نباید به مسجدالحرام نزدیک شود. هیچ کس نباید برهنه طواف کند[۲۷]. هرکه با پیامبر پیمانی دارد، پیمانش تا آخر تداوم خواهد داشت"[۲۸]. همانگونه که مشاهده شد یکی از مواد اعلام برائت درباره پیمانهایی بود که پیامبر با مشرکان بسته بود. از آیه﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۹] برمیآید و مفسران و مورخان نیز تأیید کردهاند مشرکانی که با پیامبر پیمانهایی داشتند لازم بود که مدت آنها سرآید، و کسی حق نداشت پیش از پایان مهلتِ پیمانها متعرض آنان شود[۳۰]؛ اما مشرکانی که با رسول خدا (ص) پیمانی نداشتند به آنها چهار ماه فرصت داده شد: ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾[۳۱]. طبری به نقل از محمد بن کعب قرظی مینویسد: "به مشرکان چهار ماه مهلت داد که در زمین بگردند"[۳۲][۳۳].
ابنهشام مینویسد: "در پی این اخطار و اعلام برائت، وقتی مشرکان به موطن خود بازگشتند، یکدیگر را ملامت کردند و گفتند: اکنون قریشمسلمان شده است. چه میکنید؟ و آنگاه مسلمان شدند..."[۳۴].
↑«(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بستهاید چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمیتوانید آورد و خداوند رسواگر کافران است و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمیتوانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۱-۷.
↑ «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند» سوره توبه، آیه ۳.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۶۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲۳.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳.
↑احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶.
↑«أُمِرْتُ أَنْ أُبَلِّغَهَا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳.
↑أنه لما نزلت براءة دفعها رسول الله (ص) إلى أبيبکر ثم أخذها منه و دفعها إلى علي بن ابي طالب (ع) واختلفوا في تفصيل ذلك...شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۶.
↑محمد بن مسعود بن عیاش عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۷۵-۷۴.
↑تا قبل از اعلام برائت، عدهای از مشرکان بدون لباس (برهنه) خانه خدا را طواف میکردند. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۸.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۵.
↑«مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید» سوره توبه، آیه ۴.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳.
↑«چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید» سوره توبه، آیه ۲.
↑ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۲۹۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲۳.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴ ص۱۹۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۳.
↑شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۶۶.