رابطه خزائن الهی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
رابطه خزائن الهی با علم غیب معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
رابطه خزائن الهی با علم غیب معصوم چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
پاسخ نخست
علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در این باره گفته است:
«جمله ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾ علم غیب را منحصر در خدای تعالی میکند، از این جهت که کسی را جز خدا به خزینههای غیب آگاهی نیست، یا برای اینکه جز او کسی آگاهی به کلیدهای غیب ندارد، پس آیه به هر معنا باشد، این جهت را افاده میکند که: کسی جز خدا به آن خزینهها و یا به گشودن درهای آن و تصرف در آن دسترسی ندارد. صدر آیه گر چه از انحصار علم غیب به خدای تعالی خبر میدهد و لکن ذیل آن منحصر در بیان علم غیب نیست، بلکه از شمول علم او به هر چیز، چه غیب و چه شهود، خبر میدهد، برای اینکه میفرماید: خداوند به هر تر و خشکی آگاهی دارد. علاوه بر این، صدر آیه، همه غیبها را هم متعرض نشده است، بلکه تنها متعرض غیبهایی است که در خزینههای در بسته و در پس پردههای ابهام قرار دارد»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله طیب؛ |
---|
آیتالله سید عبدالحسین طیب در کتاب «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در اینباره گفتهاست:
«مفاتح جمع مفتح بفتح است یعنی چیزی که دارای مفتاح باشد که عبارت از خزینه جواهرات است که درب او مقفّل است و کسی از ما فی الخزانه اطلاعی ندارد جز صاحب خزینه و لذا تعبیر بغیب کرده مگر آنکه درب آن را باز کند و ببعض از خواص خود ارائه دهد مثل اهل بیت (ع) و دیگر بر آنها غیب نیست پس آنچه که بر آنها غیب است علمش مختص بخدا است ﴿لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾[۲] و آنچه بر آنها مکشوف است و بر دیگران مستور و لو صدق غیب میکند چون بر دیگران مستور است و باین لحاظ میگوییم آنها هم عالم بغیب هستند ولی چون بر آنها مکشوف شده از عنوان غیب بیرون میآید و علم غیب منحصر میشود بآنچه که بر تمام بندهگان مستور است و علمش مختص بخدا است»[۳].
|
۲. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در دو کتاب «پیام قرآن» و «تفسیر نمونه» در اینباره گفته است:
«﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾. خزانههای غیب "یا کلیدهای غیب" همه در نزد خدا است، و جز او کسی آنها را نمیداند. "مَفاتِحُ" جمع "مِفْتَح" (بر وزن بهتر) به معنی "کلید" است، و نیز ممکن است جمع "مَفْتَح" (بر وزن دفتر) به معنی "خزینه" و مرکز نگاهداری چیزی بوده باشد. در صورت اول، معنی آیه چنین میشود: تمام کلیدهای غیب به دست او است، و در صورت دوم تمام خزانههای غیب. این احتمال نیز وجود دارد که: هر دو معنی در یک عبارت مراد باشد، و همان طور که در علم اصول اثبات کردهایم، استعمال یک لفظ در چند معنی مشکلی ندارد. و در هر صورت این دو لازم و ملزوم یکدیگرند؛ زیرا هر کجا خزانهای است، کلیدی وجود دارد. ولی بیشتر به نظر میرسد "مفاتح" به معنی کلیدها باشد، نه خزائن؛ زیرا هدف در اینجا بیان علم خدا است و آن با مسأله کلید که وسیله آگاهی از ذخائر مختلف است، متناسبتر میباشد، در دو مورد دیگر که کلمه "مفاتح" در قرآن به کار رفته، نیز منظور از آن کلید است»[۴].
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی در کتاب «آشنایی با عرفان اسلامی» در این باره گفته است:
«مفاتیح غیب، مبدأ تعین اسماء و صفات در مقام واحدیت وجودند[۵] و مقام واحدیت نشأت یافته از مفاتیح غیب است. به تعبیر دیگر، مقام واحدیت مشتمل بر اسماء و صفات است و این مقام ظهور مفاتیح غیب است. بر این اساس چنانکه برخی از عرفا نیز گفتهاند، مفاتیح غیب ذات احدیت مطلقه است، ولی از سویی احدیت مطلقه بهخاطر عدم تعیین، نمیتوان منشأ تعیین خارجی باشد. بدین خاطر جمعی دیگر، ذات متعین را منشأ آن دانستهاند. پیش از طرح نظر نهایی، نخست اشارهای به اسمای مستأثره نیز داشته باشیم. جای شک نیست که غیب ذات حق تعالی بر همهکس پوشیده است و نهتنها کسی بدان راه ندارد، بلکه کسی از آن نامی هم ندارد. غیب ذات منشأ هیچ تعین و ظهوری نیست مگر برای خودش، چنانکه خواهیم گفت. برای ظهور غیب، اسمایی وجود دارد که مفاتیح غیب یا اسمای مستأثره نام دارند. این اسماء بهخاطر مفتاح غیب بودن، از غیبند و ویژه ذات حضرت حق تعالی و کسی بدان آگاهی ندارد. مگر کسی که مورد تجلی حق به هویّت ذاتیه واقع شود[۶] آنانکه مورد تجلی صفات حق تعالی واقع شدهاند و به حقیقت صفات و اسماء دست یافتهاند، توانایی شهود اسماء مستأثره را ندارند ولی کسی که مورد تجلی ذاتی قرار گرفته باشد، به اسمای مستأثره که همان مفاتیح غیب است، راه مییابد. بنابراین در اینکه اسمای مستاثره منشأ دیگر اسمای حق تعالی است، شکی نیست و نیز در اینکه مقام اسماء و صفات، مقام واحدیت است، آنهم قابل تردید نیست. تنها این نکته باقی میماند که آیا اسم مستأثر، همان ذات احدیت مطلقه است که از او نام و نشانی نیست؟ در این صورت چگونگی مفتاح بودن آن، که سرآغاز تجلیات حق تعالی است، تبیینپذیر نخواهد بود. به نظر چنین میرسد از اینکه حضرت ختمی مرتبت حق تعالی را به اسمای مستأثره میخواند: " أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَك، سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَك"،[۷] معلوم میشود که غیب مطلق نیست و از اینکه مفاتیح غیب است، معلوم میشود که متعین من جمیع الجهات نیست؛ چه در غیر این صورت، واسطه در تعینات اسمایی و صفاتی نبود. این اسماء، هم وسیله فتح ذات و تجلی و ظهور تعیّنساز اوست و هم وسیله یا مقام غلق و سدّ ذات و استتار او بر غیر است و آنانکه مورد تجلی ذاتی حق تعالی قرار گرفتهاند بدان راه مییابند. بهترین شاهد قطع نظر از تأمّلات عقلی، خواسته حضرت ختمی مرتبت است که اگر امری ناممکن بود، مورد خواست نبود»[۸].
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در اینباره گفته است:
«قرآن کریم در آیهی پنجاه و نهم سورهی انعام به علم بیکران الهی به همهی جزئیات اشاره میکند و میفرماید: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾ خدای متعال از همه منابع پنهان و کلیدهای دسترسی به آنها اطلاع دارد، و نیز از خشکیها و دریاها آگاه است که علم بدانها احاطه علمی خدا بر همه چیز است؛ یعنی او از میلیاردها موجود زنده در اعماق دریاها و خشکی اطلاع دارد، که علم بدانها به صورت عادی غیر ممکن است و او میداند در هر شبانه روز چه تعداد برگ یا دانه بر زمین میافتد.»[۹].
|
۵. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین احمد مطهری و غلام رضا کاردان در کتاب «علم پیامبر و امام در قرآن» در اینباره گفتهاند:
«مقصود از کلمه ﴿مَفَاتِحُ﴾ چیست؟ دو احتمال به نظر میآید: نخست اینکه ﴿مَفَاتِحُ﴾ جمع "مَفتَح" به معنای محل باز شدن یعنی انبار و خزانه باشد بنابراین احتمال، مقصود این است که خزانههای غیب تنها نزد خدا است و در اختیار اوست. از برخی آیات دیگر میآموزیم که این خزانهها خزانههایی است که قدر و اندازه برای آنها نیست و حد و مرزی ندارد و تمام مخلوقات و پدیدهها از آنجا با اندازه و قدر معین فرود میآیند؛ چنانکه قرآن کریم فرموده است: ﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ﴾[۱۰] این احتمال درباره آیه شریفه علاوه بر اینکه با آیه فوق تأیید میشود، آیات دیگری نیز آن را تأیید میکند، از جمله در سوره طور آیه ۳۷ میفرماید: ﴿أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ﴾[۱۱] و در سوره انعام آیه ۵۰ میفرماید: ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ﴾[۱۲] بنابراین مقتضای این احتمال چنانکه مرحوم علامه صاحب المیزان ترجیح دادهاند صرفا عدم آگاهی ماسویالله نسبت به خزانههای غیب است و دلالت عامی بر سلب آگاهی نسبت به تمام غیبها غیر خدا ندارد. احتمال دوم اینکه کلمه ﴿مَفَاتِحُ﴾ جمع "مِفتَح" به معنی کلید باشد بنابراین احتمال، مقصود آیه این است که کلیدهای غیب نزد خدا است و کسی جز او نمیتواند به غیب راه پیدا کند. مؤید این احتمال آنکه بعضی از قراء کلمه ﴿مَفَاتِحُ﴾ را "مَفاتیح" خواندهاند و مفاتیح جمع مفتاح به معنی کلید میباشد ولی این احتمال ضعیف بوده و فرّا نیز (بنابر نقل فخر رازی) احتمال اول را اختیار کرده است. [۱۳] در هر صورت آیه مزبور شامل تمام غیبها نیست و دلالت بر انحصار هر علم غیب بر خدا نمیکند زیرا اعم از آنکه مقصود از ﴿مَفَاتِحُ﴾ خزائن باشد و یا کلیدها تمام غیبها را شاهد نیست»[۱۴].
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین جمالی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین احمد جمالی، در کتاب «دائرةالمعارف قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«از خزائن الهی به "مفاتح غیب" یاد شده است: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴾[۱۵] اگر ﴿مَفَاتِحُ﴾ جمع "مَفتح" باشد[۱۶]؛ ولی برخی احتمال دادهاند که جمع "مِفتح" به معنای کلید باشد، پس مفاتح غیب به معنای کلیدهای خزائن الهی است نه خود خزائن[۱۷] از این آیه برمیآید که خزائن الهی از قبیل علم است[۱۸]؛ یعنی همه موجودات در این مرتبه با علمی غیر مقدّر معلوماند و به دیگر سخن، در ظرف علم به صورت غیر مقدّر موجودند[۱۹]؛ لکن این علم از سنخ علم معمولی نیست که نزد بشر شناخته شده است؛ یعنی دانشی نیست که از اشیاء پس از وجود خارجی آنها اخذ میشود، بلکه مراد علم به اشیاء پیش از وجود خارجی آنهاست؛ یعنی این علم نامتناهی است و هیچگونه انفعالی از معلوم نمیپذیرد[۲۰] به تعبير برخی، خزائن الهی همان غیوب خداست که به جهت غموض و پوشیدگی به آن خزائن گفته شده است.[۲۱][۲۲].
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین حسین واعظی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» در اینباره گفته است:
«مفاتح جمع "مَفتح"، یا به معنای مخزن و خزینه است یا جمع "مِفتح" به معنای مفتاح و کلید است. در هر دوصورت، معنا یکی است؛ زیرا کسی که کلیدهای خزاین و گنجینههارا در اختیار دارد، مانند کسی است که خود گنجینهها نزد اوست و هر دو میتوانند به دلخواه خود در آنها تصرف کند. غیب مصدر غاب و به معنای استتار و پنهان بودن چیزی از چشم است و بر هر چیزی که از حواس و علم انسان پوشیده باشد، به کار میرود. به این ترتیب خزانههای غیب عبارتند از اموری است که مقیاسهای محسوس که ره چیز را میسنجند، به آنها احاطه نداشته باشند و اندازههای معهود آنها را محدود کند. این آیه علم غیب را به خداوند منحصر میکند و مفاد کلی آن این است که کسی جز خدا به خزانههای غیب یا گشودن درهای آن و تصرف در آن دسترسی ندارد».[۲۳].
|
۸. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران). |
---|
آقای دکتر مجید معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در اینباره گفتهاند:
«﴿مَفَاتِحُ﴾ جمع مَفتح (خزینه) یا مِفتح (کلید) است که هر دو در نهایت به یک معنا میرسد؛ زیرا کسی که کلیدهای خزینههای غیب را دارد، قهراً به آنچه در آن خزائن است عالم میباشد و میتواند مانند کسی که خود آن خزینه ها نزد اوست به دلخواه در آن تصرف نماید. برخی از تفاسیر این اصطلاح را دارای معنای خاصی دانسته اند که در مقابلش "کتاب مبین" قرار دارد.[۲۴] ﴿مَفَاتِحُ الْغَيْبِ﴾ علم به موجودات در ازل قبل از تنزل به عالم امکان است که صفت ذات پروردگار میباشد و به آن غیب مطلق نیز میگویند. در حقیقت از آنجا که خزینههای غیب اموری است که مقیاسهای محسوسی که هر چیزی را میسنجد، احاطه به آن ندارد و اندازههای معهود نمیتواند تحدیدش کند و به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوت است، لذا علم بشر از درک آنها عاجز بوده و تنها در انحصار خداوند است.[۲۵] از "مفاتح غیب" یا "غیب مطلق"، در برخی از آیات با تعبیر "خزائن الله" یاد شده است. نظیر: ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ﴾؛[۲۶] ﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ﴾؛[۲۷] ﴿أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ﴾؛[۲۸] ﴿أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ﴾؛[۲۹] ﴿وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾.[۳۰] ممکن است از جمع بودن کلمات "مَفاتِح" و "خزائن" این سؤال در ذهن ایجاد شود که تعدد از خواص چیزی است که محدود است، پس مَفاتِح غیب محدودند نه نامحدود! اما درست است که آن خزینهها متعددند ولی برخی مافوق برخی دیگرند و از آن جهت که خزینه بالاتر محدود و مقدر به حد و قَدر خزینه پایین تر نیست، پس تمام خزائن به این اعتبار نامحدودند.[۳۱] اغلب مصادیقی که روایات اسلامی برای «مَفاتِح غیب» بیان نمودهاند، موارد مذکور در آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۳۲] است.[۳۳]»[۳۴]. |
پرسشهای وابسته
- منابع و راههای دستیابی معصوم به علم غیب چیستند؟ (پرسش)
- رابطه خزائن الهی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا ارتباط با ارواح میتواند یکی از منابع علم غیب باشد؟ (پرسش)
- رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه رؤیای صادق با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علمالکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه قلم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کرسی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مصحف فاطمه یا کتابهایی مثل جفر یا جامعه با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا معصوم برای آگاهی از غیب به معلم نیاز دارد؟ (پرسش)
- رابطه الف باب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا از راه غیر مشروع میتوان به علم غیب دست یافت؟ (پرسش)
- آیا معصومان کتابی داشتند که نامهای پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
- آیا علم غیب قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۱۷۸-۱۸۳
- ↑ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
- ↑ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۹۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۵ ، ص ۳۳۴
- ↑ سید جلالالدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۱.
- ↑ سید جلالالدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۰.
- ↑ بحارالانوار، ۸۳ ، ۳۲۳.
- ↑ آشنایی با عرفان اسلامی، ص ۷۶
- ↑ تفسیر قرآن مهر؛ ج۶، ص۱۰۹.
- ↑ «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم». سوره حجر، آیه ۲۱.
- ↑ «یا مگر گنجینههای پروردگار تو نزد ایشان است».
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است».
- ↑ تفسیر فخر رازی، ج ۱۳، ص ۸.
- ↑ علم پیامبر و امام در قرآن، ص ۱۹ و ۲۰.
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه:۵۹.
- ↑ غريب القرآن، ص ۱۷۲؛ تفسیر جلالین، ص ۱۷۱؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۲۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۸؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۲۵.
- ↑ الميزان، ج ۷، ص ۱۲۴، ۱۲۹.
- ↑ الميزان، ج ۲، ص ۳۳۹.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۱۲۹.
- ↑ غريب القرآن، ص ۵۳۸؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۶۴۳، «خزن»؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۸۱.
- ↑ جمالی، احمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۲، ص۸۸- ۹۳.
- ↑ گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص ۱۹۲.
- ↑ سید محمد حسینی همدانی نجفی، انوار درخشان، ج۵، ص۳۳۹.
- ↑ رک، سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۱۲۶-۱۲۸.
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است». سوره انعام: ۵۰ و هود: ۳۱.
- ↑ «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست»؛ سوره حجر: ۲۱.
- ↑ «یا گنجینههای بخشایش پروردگار»؛ سوره ص: ۹.
- ↑ «یا مگر گنجینههای پروردگار تو نزد ایشان است»؛ سوره طور: ۳۷.
- ↑ «گنجینههای آسمانها و زمین از آن خداوند است»؛ سوره منافقون: ۷.
- ↑ رک، سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۱۴۵.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است». لقمان: ۳۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر ای القرآن، ج۷، ص۱۳۷، ج۲۱، ص۵۶؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۰۴ و ج۹، ص۳۱۰۲. سمرقندی، بی تا: ج۳، ص۳۱؛ فضل بن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآنص۴۸۱.
- ↑ نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)، ص ۳۹.]