کارگزاران دولت
شیوه گزینش کارگزاران
امیرالمؤمنین(ع) در هنگام گزینش کارگزاران شرایط ذکر شده را در نظر میگرفت و بر داشتن شرایط دیگر تأکید مینمود. در نامه خود به مالک در چگونگی گزینش کارمندان چنین مینویسد: سپس بنگر در امور کارگزارانت، پس آنان را با امتحان و آزمایش، به کار بگمار و به سبب دوستی و بدون مشورت، به آنها امارت مده؛ زیرا این دو از شعبههای جور و خیانت هستند (چون به آن فرد و جامعه ستم و خیانت میشود) و برای کارگزاری، افراد باتجربه و باحیا را از خانوادههای صالح و کسانی که سابقه خدمت به اسلام دارند، طلب کن؛ زیرا اخلاق آنان گرامیتر است و آبرویشان محفوظتر و طمعشان کمتر و عاقبت نگریشان فزونتر میباشد.[۱]؛
در سخنی حضرت بر کفایت و امانتداری کارگزاران و فرماندهان تکیه نموده و هرگونه شفاعت خواهی و توصیه را بدون داشتن این دو شرط رد مینماید. درخواست و میانجیگری را در گماردن کارگزاران و فرماندهانت نپذیر جز شفاعت توانایی و امانتداری.[۲]؛
از آن چه نقل شد، درمییابیم که یک کارگزار اسلامی باید دارای این ویژگیها باشد: مؤمن و دیندار باشد؛ ریاست طلب و دنیاپرست نباشد؛ امانتدار باشد؛ خیرخواه مردم و رهبر باشد؛ مورد اطمینان رهبر و حاکم باشد؛ اهل تجربه در کار خود باشد؛ با حیا، عفیف، پارسا، آگاه، با سیاست و کفایت باشد؛ خوش سابقه باشد (سابقه انقلابی داشته باشد)؛ از خانوادههای صالح باشد که اخلاق خوب و طمع کمتر دارند؛ انتخاب او به وسیله حاکم نباید به جهت علاقهمندی باشد، بدون این که درباره توان و پذیرش او مشورت شده باشد؛ زیرا اگر فردی را که صلاحیت نداشته باشد و قابل پذیرش مردم نباشد در منطقهای مأمور نماید، باعث ستم و خیانت به آنها و حتی ظلم و خیانت به فرد منتخب خواهد شد.
حضرت امیر(ع) برابر این شرایطی که بیان شد، سعی میکرد. افراد خوش سابقه از خاندانهای صالح را برای مناصب مناطق مختلف انتخاب کند؛ کسانی که به خاندانهای عصمت و طهارت علاقهمند بوده، در دستگاههای خلفای قبلی به سوء استفاده و دنیاطلبی آمیخته نشدند. اما افرادی که هم توان اداره منطقه مأموریت خود را داشته و هم دارای سابقه درخشان باشند -با توجه به گذشت ۲۵ سال انحراف از روش پیامبر(ص) - کمتر پیدا میشد؛ بهویژه این که کارگزاران ولایات، باید تابع رهبر باشند و از او اطاعت کنند. از این رو، وقتی که به پیشنهاد مالک اشتر، ابوموسی را حضرت در مقام خود ابقا میکند، بعد به خاطر عدم اطاعت او از رهبر مسلمین و جلوگیری از همراهی مردم با ایشان برای جنگ با ناکثین، مجبور میشود او را از کار برکنار کند و مردم کوفه را برای همراهی در جنگ، با خود هماهنگ کند، چون مسئول امت و جامعه اسلامی، رهبر و حاکم مسلمانان میباشد و کارگزاران باید از او اطاعت کنند. البته این بدان معنا نیست که حاکم مسلمین به صورت دیکتاتوری مستبد درآید، بلکه کارگزاران در عین اطاعت، باید نظرات خیرخواهانه خود را به رهبر ارائه دهند و در فرهنگ اسلامی از این، تعبیر به «النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ»؛ خیرخواهی برای رهبران مسلمانان شده است. از این روی حضرت امیر(ع) افرادی همچون مالک اشتر، محمد بن ابی بکر، عثمان بن حنیف، سهل بن حنیف، قیس بن سعد و فرزندان عباس را برای امارت انتخاب میکند، اما از خویشان نزدیک و فرزندان خود کسی را برای امارت بر نمیگزیند و زمانی که مالک اشتر به کارگزاری فرزندان عباس اعتراض میکند، حضرت جواب قانع کنندهای به او میدهد.
نوشتهاند پس از این که حضرت امیر(ع)، فرزندان عباس را بر حجاز، یمن و عراق گمارد، مالک اشتر گفت: پس برای چه ما دیروز آن پیرمرد را کشتیم؟ یعنی، کشتن عثمان به خاطر این بود که او بدون جهت، اقوام خود را سر کار آورد. هنگامی که حضرت امیر(ع) از سخن مالک اشتر با خبر شد، او را احضار کرد و مورد ملاطفت قرار داد و در تبیین انگیزه خود فرمود: آیا من حسن و حسین را امارت دادم؟ یا یکی از فرزندان برادرم، جعفر و یا عقیل و یا حتی فرزندان او را؟ و اما این که فرزندان عباس را به امارت گماردم، به سبب این بود که شنیدم عباس بارها از رسول خدا(ص) درخواست امارت میکرد و حضرت نیز به او میفرمود: ای عموی من! حکومت و امارت به گونهای است که اگر آن را بخواهی، موکل آن خواهی شد (و باید خودت آن مقام را حفظ کنی) و اگر آن، تو را طلب کند، بر حفظش یاری خواهی شد. (یعنی، کسی که طالب مقام است، تمام هم و غم او این است که مقام، از دست او گرفته نشود، اما اگر مقام به سراغ کسی بیاید، وسایل و ابزار حفظ آن نیز فراهم میشود).[۳] و من در دوران عُمَر و عثمان میدیدم که فرزندان عباس شاهد ولایت کسانی از فرزندان رها شدگان بودند، اما هیچ یک از آنها به ولایت گمارده نشدند؛ پس دوست داشتم که صله رحم نموده، آنچه در نفسهای آنها (از عقده حقارت) بود، از بین ببرم. و حالا هم اگر فردی را که از آنها بهتر باشد، میشناسی او را نزد من بیاور(تا برای مناصب حکومتی از آن استفاده نمایم)[۴].
مالک اشتر بعد از شنیدن سخنان حضرت در حالی که شک و شبهه او برطرف شده بود، از نزد ایشان خارج شد[۵].
از سخنان حضرت امیر(ع) به خوبی استفاده میشود که انتخاب افراد بر اساس لیاقت آنها بوده است و چنانچه حضرت افراد شایستهتری مییافت، به سراغ آنها رفته، از وجود آنها در کارهای دولتی استفاده میکرد.
معاویه در گفتوگویی که با عبدالله بن عباس دارد از گزینش فرزندان عباس توسط علی در مناصب حکومتی انتقاد میکند. ابن عباس هم به او پاسخ میدهد که آنچه علی انجام داد به صلاح حکومتش بود و از هوای نفسانی نبود اما تو افرادی مانند بسر بن ارطأه و... را از روی هوای نفس به امارت برگزیدی[۶].[۷]
عزل کارگزاران
امام علی(ع) اطاعت مردم از افرادی را که برای امارات تعیین میکرد، مشروط به پیروی آنان از دستورات اسلام، قرآن و حق میدانست و در صورتی که تخلف میورزیدند، آنها را برکنار میکرد.
حضرت در هنگام معرفی عبدالله بن عباس به مردم بصره، به عنوان استاندار جدید آنها فرمود: پس سخن او را شنیده، دستورش را فرمان برید تا زمانی که او از خدا و رسولش(ص) اطاعت کند. پس اگر در میان شما بدعتی به وجود آورد یا از مسیر حق منحرف شود، مطمئن باشید که من او را از حکومت بر شما عزل خواهم کرد[۸].
در این باره ابن عبدالبر مینویسد: امیرالمؤمنین علی(ع) مردم دیندار و امانتدار را برای امارت انتخاب میکرد و هرگاه خیانتی از آنها سر میزد، در نامهای به او مینوشت: همانا موعظهای از جانب پروردگارتان آمد؛ پس تمام کنید پیمانه و ترازو را به عدالت. ﴿وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۹] هرگاه نامه من به تو رسید، پس حفظ کن آنچه که از کار ما در دست تو میباشد، تا این که به سوی تو بفرستم کسی را که از تو آنها را تحویل بگیرد.
سپس آن حضرت به سوی آسمان نگریسته، میفرمود: بار الها! تو میدانی که من آنها را به ستم بر بندگانت و به ترک حق تو فرمان ندادهام[۱۰].
بدینسان حضرت افراد خطا کار را برکنار میکرد و از آنها میخواست که دست از کار بکشند، تا فرد شایسته دیگری را مسئول کار او گرداند. گاهی نیز از او میخواست که به مرکز حکومت برود و حضرت او را بازجویی میکرد.
ابتدای نامه حضرت از آیه ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾[۱۱] و بقیه آن از آیات ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾[۱۲]، ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۱۳] است؛ با این تفاوت که در آنجا عبارت ﴿أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ﴾ آمده است.
این نامه، به گونه دیگری نیز روایت شده است که چون دارای نکات سودمندی است، آن را نقل میکنیم:
سوده دختر عماره همدانی، بعد از شهادت علی(ع) بر معاویه وارد شد معاویه به سبب این که سوده در جنگ صفین، مردم را علیه وی تحریک کرده بود، به سرزنش او پرداخت و این گفتوگو به سؤال معاویه از سوده انجامید. معاویه پرسید: حاجت تو چیست؟
سوده گفت: به درستی که خداوند از وضع ما و آن چه از حق ما بر تو واجب نموده است، از تو سؤال میکند. پیوسته از جانب تو افرادی میآیند و با پشت گرمی به سلطنت تو عمل میکنند. پس ما را بمانند گندم درو میکنند و همچون پایمال کردن گیاه، لگدمال میکنند؛ به ما سختی و مرگ را میچشانند. بسر بن ارطأه که به سوی ما آمد، مردان ما را کشت و اموال ما را گرفت. اگر مسئله اطاعت نبود، ما به خاطر عزت خود، در مقابل او میایستادیم. پس اگر او را از حکومت بر ما برکنار کنی، شکرگزار تو خواهیم بود و اگر وی را برکنار نکنی، به تو کفر میورزیم (و علیه تو قیام خواهیم کرد). معاویه از شهامت سوده به خشم آمده و گفت: ای سوده! با قوم خود مرا تهدید میکنی؟ همانا تصمیم گرفتهام تو را بر شتر بزرگی بسته، به سوی او (بسر) بازگردانم تا حکمش را درباره تو جاری سازد.
صَلَّى الْإِلَهُ عَلَى رُوحٍ تَضَمَّنَهَا | قَبْرٌ فَأَصْبَحَ فِيهِ الْعَدْلُ مَدْفُوناً | |
قَدْ حَالَفَ الْحَقَّ لَا يَبْغِي بِهِ بَدَلًا | فَصَارَ بِالْحَقِّ وَ الْإِيمَانِ مَقْرُوناً |
- درود خدا بر روحی که قبر آن را در برگرفت؛ پس عدل در آن مدفون گردید. همانا هم پیمان حق بود، به گونهای که به جای آن بدلی نجست؛ پس با حق و ایمان همراه و مقرون گردید.
معاویه که اشعار را شنید، گفت: این اشعار درباره چه کسی است؟
سوده گفت: به خدا قسم! این اشعار درباره امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع) است. به خدا سوگند! همانا نزد او رفتم در مورد مردی که او را بر صدقات (مالیات زکات) ولایت داده بود؛ پس او به ما ظلم کرد. در حالتی با او برخورد کردم که ایستاده، مشغول نماز بود. پس چون مرا دید، از نمازش منصرف شد و سپس با مهربانی و رفق و مدارا به من رو کرد و گفت: آیا حاجتی داری؟ گفتم: آری و گزارشی از کار وی را به او دادم. حضرت گریه کرد و بعد فرمود: بارالها! تو بر من و آنان گواهی و این که من آنها را به ستم بر بندگانت فرمان ندادهام.[۱۴]
سپس قطعه پوستی بیرون آورد و بر آن نوشت: به نام خداوند بخشاینده مهربان. همانا دلیل روشنی از جانب پروردگارتان آمد. پس تمام کنید پیمانه و ترازو را ﴿وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۵]
هرگاه نامه مرا خواندی، آن چه در دست تو میباشد از جهت کارگزاری ما (مالیات و زکات) حفظ کن، تا به سوی تو بیاید کسی که آن را از تو بگیرد والسلام.[۱۶]
سپس نوشته را به من داد، بدون این که به خدا قسم، آن را به خاک مُهر بزند و یا به چیزی ببندد. پس نامه را به صاحبش رساندم و او در حالی که برکنار شده بود، از میان ما رفت.
معاویه که سخنان سوده را درباره علی(ع) شنید، دستور داد آن گونه که وی میخواهد، نامه برای او بنویسند و او را با رضایت و بدون شکوه و گلایه، روانه دیارش کنند[۱۷].
از این نامه به روشنی پیداست که حضرت امیر(ع) به اعمال و رفتار کارگزاران خویش، توجه خاصی داشته است و افراد خائن را بلافاصله عزل میکرده است. همچنین از نامه حضرت به دست میآید که خیانت در امور حکومتی، یک نوع فساد در زمین محسوب میشود.
از متن دو نامه، حدس زده میشود که در اصل یک نامه بوده است و اختلاف از راوی است. همچنین نقل کشف الغمه، صحیحتر و دقیقتر به نظر میرسد.
نکته دیگری که باید یادآوری کرد ایمان و تلاش سوده در جنگ صفین و اشعارش درباره امیرالمؤمنین(ع) است که حاوی مضامین ارزشمندی است[۱۸].
منابع
پانویس
- ↑ «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ [اخْتِيَاراً] اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ وَ تَوَخَ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ [إِشْرَافاً] إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً»؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، نامه ۵۳، ص۴۳۵؛ نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص۱۰۱۱.
- ↑ «وَ لَا تَقْبَلَنَّ فِي اسْتِعْمَالِ عُمَّالِكَ وَ أُمَرائِكَ شَفَاعَةً إِلَّا شَفَاعَةَ الْكِفَايَةِ وَ الْأَمَانَةَ»؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۷۶، ش۱۸۴.
- ↑ «يَا عَمِّ إِنَّ الْإِمَارَةَ إِنْ طَلَبْتَهَا وُكِّلْتَ إِلَيْهَا وَ إِنْ طَلَبَتْكَ أُعِنْتَ عَلَيْهَا»؛ این مضمون را امام صادق(ع) از پدرش و ایشان از پدرانش از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرمود: «مَنْ سَأَلَ الْإِمَارَةَ لَمْ يُعَنْ عَلَيْهَا وَ وُكِلَ إِلَيْهَا وَ مَنْ أَتَتْهُ مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ أُعِينَ عَلَيْهَا»، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۲۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۴۰۷.
- ↑ «وَ بَعْدُ فَإِنْ عَلِمْتَ أَحَداً هُوَ خَيْرٌ مِنْهُمْ فَأْتِنِي بِهِ»
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۲، ص۱۷۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۵، ص۹۸.
- ↑ زکی صفوت، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۹۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۱۰۰ - ۱۰۳.
- ↑ «فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ مَا أَطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنْ أَحْدَثَ فِيكُمْ أَوْ زَاغَ عَنِ الْحَقِّ فَأَعْلِمُونِي أَعْزِلْهُ عَنْكُمْ»؛ شیخ مفید، الجمل، ص۲۲۴.
- ↑ و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید * برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم سوره هود، آیه ۸۵-۸۶.
- ↑ «قَدْ جَآءَ تْكُم مَوْعِظَةٌ مّن رَّبّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ ﴿وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾؛ إذا أتاكَ كِتابي هذا فاحتَفِظ بِما في يَدَيكَ مِن أعمالِنا حَتّى نَبعَثَ إلَيكَ مَن يَتَسَلَّمُهُ مِنكَ، ثُمَّ يَرفَعُ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ فَيَقولُ: اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنّي لَم آمُرهُم بِظُلمِ خَلقِكَ، ولا بِتَركِ حَقِّكَ»؛ محمودی، نهج السعادة، ج۴، ص۱۴۴؛ ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۱۱.
- ↑ «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم میآورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.
- ↑ «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
- ↑ «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من بر شما نگهبان نیستم» سوره هود، آیه ۸۶.
- ↑ «اللَّهُمَّ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَيَّ وَ عَلَيْهِمْ وَ أَنِّي لَمْ آمُرْهُمْ بِظُلْمِ خَلْقِكَ»
- ↑ و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است سوره اعراف، آیه ۸۵.
- ↑ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ ﴿وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾. فَإِذَا قَرَأْتَ كِتَابِي هَذَا فَاحْتَفِظْ بِمَا فِي يَدِكَ مِنْ عَمَلِنَا حَتَّى يَقْدَمَ عَلَيْكَ مَنْ يَقْبِضُهُ مِنْكَ وَ السَّلَامُ»
- ↑ کاشانی، معادن الحکمه، ج۱، ص۴۱۹؛ بحارالأنوار، ج۴۱، ص۱۱۹، به نقل از: کشف الغمه، ج۱، ص۱۷۳؛ الفتوح، ج۲، ص۵۶.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۱۰۴- ۱۰۸.