بنی‌کنانه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۵۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بنی‌کنانه از قبایل عرب عدنانی است که موطن آنها در حجاز، یمن و مناطق دیگری بود که با گسترش فتوحات به سرزمین‌های فتح‌شده ـ مانند: کوفه و شام ـ هجرت کردند. در زمان جاهلی مهم‌ترین سِمَت آنان حفاظت از کعبه و اهتمام به امور آن بود. قبل از اسلام بت‌پرست بودند و با ظهور اسلام برخی از آنان مسلمان شدند، اما عمده آنان در عام الوفود مسلمان گشتند. در بیشتر غزوات صدر اسلام حضور فعال داشتند. در زمان خلفا نیز در فتوحات شرکت و در جنگ صفین، جمل و نهروان در هر دو سپاه عده‌ای از این قبیله حضور داشتند.

نسب قبیله

بنی‌‌کنانه مجموعه قبایل عرب عدنانی بودند که نسبشان به ابونضر کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد ‌بن عدنان می‌‌رسید[۱]. برای کنانة بن خزیمه، ـ جد سیزدهم رسول خدا(ص) ـ پسران بسیاری برشمرده شده که تعدادشان را تا چهارده نفر هم گفته‌اند. این فرزندان خود منشأ قبیله‌‌های کوچک و بزرگ دیگری شدند[۲]. هرچند بنی کنانه در مقطعی از تاریخ، همگی یک مجموعه را تشکیل می‌‌دادند و گاه برخی از ویژگی‌های یکی از قبایل کنانه، به عموم آنها نسبت داده شده است؛ اما از گزارش‌ها چنین برمی‌‌آید که در عصر نبوی(ص)، قریش که خود بخشی از کنانه بودند، مجموعه‌‌ای مستقل به شمار می‌‌آمده‌‌اند[۳].

گستردگی قبیله کنانه و نقش و جایگاه آنان در رخدادهای دوران جاهلیت و پس از آن، سبب شد تا بعدها روایاتی در فضیلت و برتری آنها گزارش شود[۴].

مواطن کنانه

با توجه به گستردگی کنانی‌ها، آنان در عصر جاهلی در مناطق وسیعی از حجاز، تهامه و یمن[۵] از جمله مکه و اطراف آن[۶]، مدینه[۷] و برخی نواحی دیگر مانند ودان[۸]، مطهر[۹] و بیض[۱۰] پراکنده بودند و از آبهایی مانند التّلاعه در حجاز و عقود[۱۱] و نیز چاه‌های بدر[۱۲] بهره می‌‌بردند. آنان رفته رفته و بخصوص در ایام فتوحات اسلامی در اقصی نقاط جهان منتشر شدند. برخی از ایشان به کوفه[۱۳] و شام[۱۴] و بعضی نیز به مصر[۱۵] مهاجرت کردند.

آنان در ایام جاهلی، بازاری به نام "مجنه" ـ که در اطراف مکه و در دل سرزمین‌های بنی کنانه قرار داشت ـ[۱۶] را به خود اختصاص داده بودند. این بازار پس از بازار عکاظ، در ده روز پایانی ماه ذیقعده برپا می‌‌شد[۱۷].[۱۸]

تاریخ جاهلی بنی کنانه

جنگ‌های جاهلی

آنان در ایام جاهلیت در نبردها و ستیزه‌های بزرگ و مشهوری مشارکت داشتند که جنگ کنانه با قریش در "ذات نکیف"[۱۹] و "یوم مشلل"[۲۰] و درگیری بنی ضمره کنانی با قریش[۲۱] از جملۀ آن است. بنی‌‌کنانه همچنین جنگ‌هایی را با قبیله خزاعه انجام داد که از جمله آن می‌‌توان به جنگ "عتود" و ستیزی که در "الخریم" ـ موضعی در یمامه ـ رخ داد، اشاره کرد[۲۲].[۲۳]

درگیری‌های دوران جاهلیت بنی‌‌کنانه با دیگر قبایل، حتی ماه‌های حرام را هم در ‌‌بر می‌‌گرفت. بنی‌‌کنانه از چهار جنگ فجار در نبرد آن شرکت داشتند. فجار اول، میان کنانه و قریش با قبیله قیس‌ بن عیلان درگرفت[۲۴] فجار دوم بین قریش و کنانه[۲۵] و در فجار سوم، بنی‌‌کنانه با تیره‌‌ای از هوازن درگیر شدند[۲۶].[۲۷]

حفاظت از کعبه و اهتمام به امور آن

کنانی‌ها در ایام جاهلی، از متولیان کعبه بودند[۲۸]. آنان توجه و اهتمام ویژه‌ای به امور مکه داشتند و ضمن تلاش در حفظ کعبه و دور نگهداشتن آن از تجاوز و ستم، در مقابل حرمت‌شکنی‌هایی که به خانه کعبه روا می‌‌شد، می‌‌ایستادند.

نقش آفرینی کنانی‌ها در ماجرای لشکرکشی ابرهه به مکه از دیگر مواردی است که در تاریخ جاهلیت بدان پرداخته شده است. رفتارهای بازدارنده کنانی‌ها در برابر توطئه ابرهه، هرچند از دغدغه ایشان برای حفاظت از کعبه خبر می‌‌داد، اما این رفتارها، خود بر انگیزه ابرهه در حمله به خانه خدا افزود[۲۹]. مقابله با گروهی که قصد داشتند حجرالاسود را از کعبه به صنعا در یمن ببرند تا اعراب را از حج بیت‌الله الحرام در مکه به صنعا بکشانند، از دیگر اقدامات بنی کنانه در راستای حفظ و صیانت از کعبه به شمار رفته است. بنی‌‌کنانه پس از اطلاع از قصد این عده، به مقابله با آنها برخاسته، بعضی را کشته و ‌‌برخی دیگر را اسیر کردند[۳۰].[۳۱]

نقل است که تعصبات فراوان بنی‌‌کنانه در حفاظت کعبه و اهتمام به مناسک حج، ریشه در "حُمْسی" بودن آنان داشت. بنی‌‌کنانه ـ از جمله قریش ـ و گروهی دیگر از قبایل عرب در شمار "حُمسی ها" قرار داشتند. حمسی‌ها، خود را برتر از دیگران و نسبت به مراسم و مناسک حج مقیّدتر می‌‌پنداشتند، از این رو، جابه‌جایی، تحریف، بدعت و تغییر در مناسک حج را حق خود می‌‌دانستند[۳۲].[۳۳] از جمله این بدعت‌ها و تحریف‌هایی که توسط آنها انجام گرفت، جا به جا کردن ماه‌های حرام بود. جابه‏‌جایی ماه‌های حرام از اختیاراتی بود که پس از تسلط خزاعی‌ها بر مکه، به بنی‌کنانه واگذار شد. از بدعت‌های دیگری که کنانی‌ها همپای مشرکان قریش در مراسم حج نهادند، ترک وقوف در عرفه بود. آنها از سر همراهی با قریش در موسم حج، در مکه می‌‌ماندند و به عرفات نمی‌‌رفتند، در حالی که وقوف در عرفه را از مناسک حج ابراهیمی می‌‌دانسته، خود نیز به آن اقرار داشتند. این بدعت، تا ظهور اسلام نیز ادامه داشت.

طواف با بدن عریان نیز، از دیگر بدعت‌ها و انحرافات بنی‌‌کنانه در انجام مناسک حج بود. آنان این گونه طواف را تقلید از نیاکان و فرمان خدا می‌‌پنداشتند[۳۴].[۳۵]

عقاید جاهلی بنی کنانه

کنانی‌ها همچون بسیاری دیگر از قبایل عرب شبه جزیره در ایام جاهلی به پرستش بت روی آورده بودند. بت "عُزّی" به قریش و کنانه اختصاص داشت و از آن به بزرگی یاد می‌‌کردند[۳۶]. بنی کنانه مانند دیگر اعراب به وقت موسم حج، پیش از حرکت به سوی مکه نزد بت خود می‌‌رفتند و پس از انجام نیایش، تلبیه گویان عازم مکه می‌‌شدند. تلبیه خاص بنی کنانه لبيك اللهم لبيك للهم لبيك، اليوم يوم التعريف، يوم الدعاء والوقوف" بود[۳۷].

از دیگر اعتقادات بنی کنانه در عهد جاهلی اعتقاد به فرزند داشتن خداوند بود. آنان فرشتگان را دختران خداوند می‌‌پنداشتند[۳۸].

بنی‌‌کنانه همچنین بر این امر اصرار داشتند که خداوند با جنیّان ازدواج کرد و حاصل آن دخترانی به نام ملائکه است[۳۹].[۴۰]

آداب و سنن جاهلی این قبیله

در کنار اخلاق رذیله و صفات نکوهیده، عرب جاهلی ـ از جمله کنانیان ـ از صفات نیک و سجایای اخلاقی ممتازی نیز برخوردار بودند که از جمله آنان می‌‌توان به خصلت پسندیده "بخشندگی" اشاره کرد. چندان که منابع، از سُلَمی بن نَوْفل از بنی‌‌دُیِل در شمار بخشنده‌‌ترین عرب‌های جاهلی (اجواد الجاهلیه) یاد کرده‌اند[۴۱]. "مهمان نوازی" هم از دیگر ویژگی‌های اخلاقی کنانی‌ها در ایام جاهلیت، بود. بر پایه نقلی، ‌‌بنی‌‌کنانه رسم مهمان دوستی را از حضرت ابراهیم(ع) به ارث برده[۴۲] و تنهایی خوردن و آشامیدن را بر خود حرام کرده بودند[۴۳].

کنانی‌ها و تعامل با دین مبین اسلام

با آغاز دعوت الهی نبی خاتم(ص) و با توجه به محدوده جغرافیایی محل سکونتشان، برخی از مردم بنی‌‌کنانه در سلک نخستین کسانی قرار گرفتند که دعوت رسول خدا(ص) را اجابت کردند و به ایشان ایمان آوردند. از جمله این افراد، ابوذر غفاری بود که نخستین مسلمان از این قبیله و چهارمین ایمان آورنده به پیامبر(ص) لقب گرفت[۴۴].

پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه نیز، افراد معدودی از قبایل کنانی به اسلام روی آوردند، همچنین در گزارشی از عزم شماری از کنانی‌ها جهت پذیرش اسلام خبر داده شده و آمده است که برخی از آنان نزد نبی اکرم(ص) رفتند تا اسلام آورند؛ اما گروهی راه را بر ایشان بسته، آنها را کشتند و اموالشان را به غارت بردند.

کنانیان مسلمانی که در مدینه ساکن بودند حضوری فعال در وقایع و حوادث دوران نبوی(ص) داشتند که از آن جمله می‌‌توان به شرکت آنان در غزوات و جنگ‌هایی نظیر نبردهای خیبر[۴۵]، حنین[۴۶]، فتح مکه[۴۷] و چندین غزوه و سریه دیگر اشاره کرد. اعتماد رسول خدا(ص) به بعضی از آنان چنان بود که وقتی برای حج یا غزوه‌‌ای به بیرون از مدینه می‌‌رفت، از برخی چهره‌های کنانی‌ها در سمت جانشینی خود استفاده می‌‌کرد. حضرت همچنین از برخی مسلمانان کنانی برای اجرای مأموریت‌های ویژه کمک گرفت[۴۸]. حضرت همچنین، در جریان فتح مکه در سال هشتم هجری، ابوجعد ضمری را برای فراخوانی قومش جهت مشارکت در این جنگ به میان قبیله‌‌اش اعزام کرد[۴۹].[۵۰]

در مقابل این دسته از کنانی‌ها، بخش اعظم این قبیله ضمن رد پذیرش اسلام، در رویارویی‌ای مستقیم و آشکار با دعوت رسول خدا(ص) و مقابله با بنی هاشم، با قریشیان در منطقه خیف کنانه هم قسم شدند تا با بنی‌‌هاشم و بنی عبدالمطلب ازدواج و داد و ستد نکنند تا بدین طریق، آنان را مجبور کنند تا پیامبر(ص) را ‌‌تحویل دهند[۵۱].

علاوه بر بدر، برخی گزارش‌ها هم از حضور زنان[۵۲] و مردان کنانی در سپاه مشرکان در اُحُد[۵۳] و نیز گروهی از آنان از جمله عمرو بن ‌‌عبدود[۵۴] در خندق[۵۵] حکایت دارند.

در سال نهم هجری معروف به "عام‌‌الوفود"، برخی از تیره‌‌ها و طوایف کنانی در کنار دیگر هیئت‌ها و گروه‌ها نزد رسول ختمی مرتبت(ص) رفتند و اسلام پذیرفتند که از میان این گروه‌ها می‌‌توان به هیئت‌های بنی‌‌علیم به ریاست «قطن» و «أنس» پسران حارثه، بنی‌‌لیث به ریاست صعب بن جثامه و بنی‌‌بکیر به ریاست عدی بن شراحیل اشاره کرد[۵۶]. بر این اساس عمده کنانیان تا سال‌های پایانی حیات پیامبر(ص) مسلمان نشده بودند[۵۷].

کنانیان و دوران خلافت خلفای ثلاث

مردم کنانه ـ سوای از قبیله بزرگ قریش و تیره‌های بنام و مشهور آن خصوصاً بنی هاشم و بنی امیه که نقشی اساسی در حوادث و رخدادهای صدر اسلام داشتند، ـ حضور فعال و مؤثری در وقایع و جریانات سیاسی ـ اجتماعی دوران خلافت اسلامی ایفا نمودند. از نمودهای بارز رفتارهای سیاسی ـ اجتماعی آنان در این دوران، شرکت در فتوحات اسلامی است. در فتح توج[۵۸] و پرچمداری سپاه اسلام در فتح کرمان[۵۹] و نیز پرچمداری سپاه اسلام در فتح فسا و دارابجرد حضور داشتند[۶۰]. حضور در فتوحات ایران و جنگ قادسیه نیز، مصداقی دیگر از همراهی و مشارکت وسیع این قبیله در امر فتوحات است[۶۱].

علاوه بر فتوحات، نام تنی چند از رجال این طایفه در شمار فرمانداران و عمال حکومتی خلفای ثلاث ذکر شده‌اند که از جمله آنان می‌‌توان به نام عبدالرحمن بن علقمه کنانی اشاره کرد. وی که از عمال عمر بن خطاب بر فلسطین بود[۶۲]، امارتش تا ایام خلافت عثمان نیز ادامه یافت[۶۳]. در زمان عثمان و در پی ایجاد انحرافات وسیع و بروز فساد شدید عقیدتی ـ سیاسی ـ اجتماعی، جامعه اسلامی رفته رفته عرصه اعتراضات مردمی علیه خلیفه گردید و با بی‌توجهی دستگاه خلافت، این اعتراضات اوج گرفت تا جایی که جمعی از معترضین از اقصی نقاط سرزمین‌های اسلامی خود را به مدینه رساندند. در این واقعه که سرانجامش قتل عثمان بود، برخی از چهره‌های کنانی حضور داشتند[۶۴].[۶۵]

کنانیان و دوران خلافت امیرالمؤمنین

از دیگر عرصه‌های حضور اجتماعی ـ سیاسی کنانی‌ها در وقایع و حوادث صدر اسلام، مشارکت ایشان در رخدادهای دوران خلافت علی(ع) ـ خصوصاً در جنگ‌های سه گانه آن حضرت ـ است. نقل است که در جریان فتنه جمل که در آن گروهی از مسلمانان به سرکردگی عایشه و طلحه و زبیر، عهد شکستند و علیه امام و خلیفه به حق مسلمین سر به شورش نهادند، علاوه بر قریش، جمعی از دیگر تیره‌ها و طوایف کنانه در هر دو سوی میدان حضور داشتند[۶۶].

بنی کنانه در صفین نیز در هر دو جانب میدان مشارکت فعالی داشتند. پس از رویارویی دو سپاه و قطعیت یافتن جنگ، دو طرف مبارزه، به آرایش سپاه خود پرداختند و ضمن بستن پرچم‌ها، فرماندهان لشکر خود را مشخص کردند. در آغاز نبرد، برخی از شجاعان دو لشکر هماورد‌ طلبیدند و به نبرد تن به تن پرداختند[۶۷].

در نبرد با خوارج نیز کنانی‌ها در هر دو سوی میدان حضور داشتند. چندان که زید بن حصن کنانی را از رؤسای خوارج گفته‌اند و آورده‌اند که خارجیان پیش از عبدالله بن وهب راسبی، ریاست و رهبری خود را به او پیشنهاد داده بودند اما او نپذیرفته بود[۶۸].

در سپاه امیرالمؤمنین(ع) هم نام برخی از چهره‌های کنانی به چشم می‌‌خورد که از جمله آنان می‌‌توان به نام ابوالمعتمر جیش بن ربیعه کنانی اشاره کرد[۶۹]. در گزارشات مربوط به غارات معاویه علیه سرزمین‌های تحت فرمان علی(ع) هم، نام برخی از کنانی‌ها به چشم می‌‌خورد[۷۰].

همچنین در جریان حمله سپاهیان معاویه به مصر و حوادث پیرامون آن، که به تصرف مصر به‌دست قوای شامی انجامید، برخی از کنانی‌ها در کنار محمد بن ابوبکر ـ فرماندار علی(ع) در مصر ـ حضور داشتند[۷۱]. در جمع کارگزاران علی(ع) نیز ـ علاوه بر کارگزاران قریشی ـ می‌‌توان از ابوالاسود دوئلی نام برد. وی در بصره عهده‌دار امر قضا از سوی امیرالمؤمنین(ع) بود[۷۲].[۷۳]

بنی کنانه و حضور در برخی وقایع دوران اموی

بی‌تردید حادثه کربلا از جمله حوادث و وقایع بسیار مهم دوران حکومت امویان است. در این واقعه علاوه بر قریشیان، جمعی از مردم کنانه از تیره‌ها و طوایف دیگر این قبیله بزرگ حضور داشتند[۷۴]. واقعه توابین نیز از دیگر عرصه‌هایی است که کنانیان در آن نقش پر رنگ و گسترده‌ای داشتند. از چهره‌های نامدار این قبیله در این رویداد، ولید بن غصین کنانی است[۷۵].

قیام مختار نیز شاهد حضور برخی از کنانی هاست. بر پایه برخی گزارشات، ابوطفیل کنانی از جمله این افراد است که ضمن حضور در سپاه مختار، پرچمداری لشکر او را بر عهده داشت[۷۶].[۷۷]

منابع

پانویس

  1. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷؛ زرکلی، الأعلام، ج ۵، ص۲۳۴.
  2. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵.
  3. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  4. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴، ص۵۱۷؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قبایل عرب مکه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱.
  5. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ ابن سلّام، النسب، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳، ۱۴۵؛ سویدی، سبائک الذهب، ص‌‌۲۶۵.
  6. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۳۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۳۸؛ المذهن السرحانی، جامع انساب قبائل العرب، ص۱۲۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶، ۱۰۲۰.
  7. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص۳۷۴.
  8. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.
  9. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.
  10. حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص۵۳۱.
  11. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.
  12. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۹۰
  13. ابن سلّام، النسب، ص۲۲۳؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۸.
  14. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷؛ زرکلی، الأعلام، ج ۵، ص۲۳۴.
  15. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵.
  16. ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۹۰.
  17. حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص۵۸ ـ ۵۹.
  18. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  19. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.
  20. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶.
  21. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۲۳ ـ ۱۲۵.
  22. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷.
  23. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  24. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۹۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱.
  25. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۱؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۴۴۹؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷.
  26. سویدی، سبائک الذهب، ص۴۴۹.
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  28. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۹۱.
  29. ابن اسحاق، السیر وواقدی، المغازی، ص۶۱؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص۵۱۰.
  30. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۱۷.
  31. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  32. ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۶۱، ۱۲۰؛ ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۷۷ ـ ۱۷۹.
  33. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  34. ابن عسکر، التکمیل و الاتمام، ص۱۴۸ ـ ۱۴۹.
  35. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  36. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۵۵؛ ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۲۶؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۲۷۲.
  37. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۵۵.
  38. قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۱۱۶.
  39. قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۱۳۴ ـ ۱۳۵.
  40. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  41. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۱۱؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۰۷.
  42. قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۳۱۷.
  43. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  44. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۲۴ - ۱۲۸.
  45. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۹ ـ ۱۳۰، ۱۳۴.
  46. ابن سلّام، النسب، ص۲۲۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۰.
  47. واقدی، المغازی، ج ۲، ص۸۲۰.
  48. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۱۶؛ ابن سلّام، النسب، ص۲۲۲؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.
  49. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۲.
  50. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  51. بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۳۳؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۰۸.
  52. واقدی، المغازی، ج ۱، ص۲۰۲.
  53. ابن اسحاق، السیرو المغازی، ص۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ واقدی، المغازی، ج ۱، ص۲۰۳؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶.
  54. ابن درید، الاشتقاق، ص۱۱۰.
  55. واقدی، المغازی، ج ۲، ص۴۵۵؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۱۱۰.
  56. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۱.
  57. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  58. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹.
  59. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵۳.
  60. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۹۴.
  61. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۹۶.
  62. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۳۴۳.
  63. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۴، ص۲۸۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۳۴۳.
  64. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۴۹.
  65. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  66. دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۴۶.
  67. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۷۶-۲۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۰.
  68. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۱۳۱.
  69. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۸۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۶.
  70. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۴.
  71. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۸.
  72. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۶۳۸.
  73. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  74. محمد بن جریرطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۴۲؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۲؛ ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ص۵۸.
  75. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، ۵۸۳؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۰۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۳۵.
  76. ابن قتیبه، المعارف، ص۳۴۱. ابن قتیبه در ادامه، وی را از معتقدان به مسأله "رجعت" دانسته، که این امر حاکی از اندیشه‌های ناب شیعی ـ اسلامی در این صحابی گرانقدر است.
  77. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.